۱۳۹۲ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

دکتر روحانی: عربستان دردانه است برای ایران: امریکا مچ بند تحریم را از دستان ایران باز کرد!



1- چه روزهای فرخنده ای؛ دلم می خواست ایران بودم و نگاه مهربان این روزهای میهنم را می پاشیدم به همۀ زخم های کهنه و التیام یافتۀ یک شبه ام بعد از چهار سال خستگی و دادن امید در عین نا امیدی به خوانندگان سیرکم. 

2- مهمان عزیزی دارم و مهمان عزیزی خواهم شد در روزهای پیش رو و نزدیک. استراحت خواهم کرد و پایی دراز خواهم کرد از خستگی راهی که بدرازی و سماجت پیموده ام در حضور شما و به شهادت شما. این یعنی هم درحال شادی و زندگیم و هم انتظار داشته باشید که پت پت کنم یواش یواش قبل از خاموشی چراغ سیرکم در پایان این شب ناامید طولانی؛ ودر آستانۀ با مسمای طلوع خورشید امید در بلند ترین روز خردادی.

3- دیروز که کنفرانس مطبوعاتی دکتر روحانی رییس جمهور را تعقیب می کردم با اشتیاق و تکه تکه؛ همه اش زیبایی بود و ازدحام و شادی قابل اعتماد و چنان عمیق و رؤیایی که حس کردم این بار قطعاً رؤیای صادق ایرانی است. قصدی برای پرداختن به همۀ چیزهای خوبی که روحانی در داخل گفت و همۀ پالس هایی که بخارج فرستاد ندارم که خودتان بیشتر از من تعقیب کرده اید و مشتاق بوده اید و صلاحیت تشخیص بهتر از من دارید. اما دریغم می آید که قبل از رسیدن به حرف اصلیم در این مقاله از بزرگترین دست آورد همین الان روحانی چیزی نگویم. و آن  این مورد است که همین که غرب و امریکا می گویند به به چه دیپلماتی به این معنای بدیهی سیاسی است که بخش مهمی از تحریم ها یا برداشته شده یا برداشته خواهد شد در روزهای آینده. بدون اینکه دکتر روحانی هنوز نه کارش را شروع کرده باشد و نه پایش را از ایران بیرون گذاشته باشد. و این همان معجزۀ عقلانیت است و مداراگری و انسانیت. حالا می گویم چطور این اتفاق افتاده و خواهد افتاد.

4- با یک مثال شروع کنم برای تببین بهتر منظورم: مجرم معمولی را در نظر بگیرید که آزادی مشروطی گرفته است از دادگاه و در حال زندگی نه چندان معمولی است. حالا مجرم دوم و خطرناکی را در نظر بگیرید که او هم آزادی مشروطی  را بدست آورده اما با این تمهید اضافه که دست بند دیجیتالی هم بسته اند به مچ دستش برای کنترل شدید تر محدودۀ حرکتش در محل ها و مسافت های ممنوعه. ایران عزیزم تا یک سال و نیم پیش مثال مجرم اول بود. و مثال مجرم دوم بود در یک سال و نیم اخیر. به این معنای بدیهی که اگر تا یک سال و نیم پیش تحریم بود ولی در مظان تعقیب و مراقبت شبانه روزی نبود و ایران تا اندازه ای شعاع حرکت راحت تری داشت در رفت و آمد و تجارت و بده بستان با جهان خارج. اما از یک سال و نیم به این طرف که تحریم ها تشدید شد تحت مراقبت بسیار شدیدی قرار گرفت که هرحرکت کوچکی می کرد برای دور زدن تحریم ها بلافاصله با واکنش غرب و امریکا و جامعۀ بین المللی مواجه می شد و دست از پا دراز تر برمی گشت به قرارگاه تنگ و تاریک اولیه در ایران.

5- اما حالا با ییروزی دکتر روحانی وآن مواضع بسیارآشتی جویانه اش در مقابل جامعۀ جهانی و توجه به سوابق خوبش در ذهن جامعۀ جهانی؛ غرب و امریکا آن مچ بند تعقیب و مراقبت شبانه روزیش را از دست ایران باز می کند بزودی و ایران به شرایط مجرم غیر خطرناک با آزادی مشروط - شرایط قبل از یک سال و نیم پیش - بر می گردد و می تواند بسیاری از تحریم های هنوز لغو نشده و پا برجا را دور بزند در زیر نگاه نا سخت گیر غرب. زیرا تعقیب و مراقبت شبانه روزی مجرمان خطرناک تنها برای مجرم نیست که شرایط بسیار سختی بوجود می آور د؛ بلکه پلیس مراقب هم بسیار سختی می کشد و هزینه می دهد برای تعقیب و مراقبت و مانیتور کردن دقیق و شبانه روزی حرکات و رفت وآمدها و بده بستان های مجرم خطرناک. دکتر روحانی هنگامی که در مصاحبۀ دیروز همۀ راه های اشارۀ مستقیم به امریکا و غرب را هنوز زود دانست و پرهزینه؛ از یک سؤال راجع به روابط ایران و همسایگان و منطقه حد اکثر حسن استفاده را کرد و یک لنگه پا و سمج ایستاد بر روی دوستی حتمی و قطعی با عربستان سعودی. او گفت با همۀ سیزده همسایه مان روابط بسیار خوبی برقرار خواهم و خواهیم کرد. اما عربستان یک چیز دیگر است و ما با آنان رابطۀ عاشقانه خواهیم داشت. و چه کسی است شک کند که کلید رابطه با دنیا و منطقه در ریاض عربستان است برای ایران: هم بدلیل شیخوخیت عربی اسلامی اش در منطقه و هم بعلت شیخوخیت نفتی اش در غرب وجهان و هم بدلیل رهبری هژمونیکش بر مسلمانان سنی مذهب جهان اسلام.

6- نتیجه اینکه با همین انتخاب و این کنفرانس ما حداقل با دست آوردهای دلپذیر زیر مواجهیم قبل از حتی شروع کار رسمی دکتر روحانی:

الف- اعراب به رهبری عربستان و بمباشرت قطر به توپخانه هایشان دستور آتش بس خواهند داد بسوی ایران. داده اند همین دیروز.

ب- امریکا و غرب از شدت تعقیب و مراقبت اجرای مو بمو و دقیق تحریم ها دست برخواهند داشت تا ایران بتواند تحریم های فلج کننده راتا حدودی دور بزند و تنفسی بکند.

پ- هم غرب و هم اعراب با دست زدن به این پیش دیپلماسی آشتی جویانه دست دکتر روحانی را پر خواهند کرد در هنگام ملاقات هایش با آیت الله خامنه ای و سایر ارکان قدرت حاکم تا با نشان دادن عینی و عملی حسن نیت غرب و اعراب بتواند استراتژی مذاکره و معامله اش با دشمنان تا دیروز ایران خامنه ای را با قدرت بیشتر و پیروزتری به بحث و بررسی و تصمیم گیری بگذارد.

7- من این مقاله را با هدف نشان دادن دو حاشیۀ زیبا و بسیار خوب در کنفرانس دیروز رییس جمهور منتخب شروع کردم و نمی خواستم به متن بپردازم. اما توضیح همین یک نکته از ده ها نکتۀ خوبی که روحانی دیروز باز گفت چندان طولانی شد که جایی برای شریعتمداری و رحیم مشایی نماند. با تعهد به اینکه آن قصۀ شیرین را هم بنویسم تا ساعات آینده می خواهم یک گله ای از همۀ شما بکنم بویژه از خوانندگان همیشگی و قدیمی ام:

نامردان! این درست که من در لحظۀ پیروزی و وفا بعهد و قولی که داده بودم شکست خورده و مغموم رفتم دنبال سردار قالیباف عزیز و مدیر برای حمله از درون جبهۀ دشمن در حال شکست. اما شما چرا معرفتش را نداشتید که حداقل یکنفرتان یک کامنت دو خطی بگذارد که 
"دلقک ایرانی سپاس. تو به وعده ات وفا کردی و آیت الله خامنه ای در پایان دوسالی که وعده داده بودی سقوط کرد".

8- مگر مرگ و سقوط یک سیاستمدار جز سقوط اتوریته و خط مشی سیاسی و نابودی قدرت هژمونش به چیز دیگری هم تعبیر می شود. و آیا من غیر از پیش بینی سقوط سیاسی خامنه ای در پایان سال 91 چیز دیگری وعده داده بودم. پس خدای مهربانی و دوستدار راستی و بچه ها و دلقک ها را شاکرم که حرف از ته وجودم را شنید و دست پیروزش را از ذهن زیبای جوانان وطنم بیرون آورد و آیت الله خامنه ای را زمینگیر کرد. یادتان باشد شما دیدید و تشکرنکردید! 

۲۱ نظر:

اولین کامنت یک خواننده خاموش قدیمی گفت...

دلقک جان بعد از تبدیل اینجا به ستاد انتخابی قالیباف، بعضا استدلال‌های عجیبی می‌کردی که شاخ در می‌آوردم رفته رفته کار به جایی رسید که رسما نمی‌فهمیدم خط و ربط استدلال‌هایت را. صغرایت با کبرا نمی خواند و دلیل دفاع تمام قدت از قالیباف با تمامی معایبش را نفهمیدم
آنسابسکرایب کردم و تا همین امروز به وبلاگت نیامدم
مطلبت باز یادآور مطالب قدیمی بود و از افسون باقرخان بیرون آمدی
تبریک می گویم و باز هم به جمع خوانندگان خاموشت خواهم پیوست

ناشناس گفت...

ما ممنونیم ازت اما نمیدونم اگه باقر برنده شده بود چی داشتی بگی، حقا که سرهنگی نه حقوقدان!

nnniceman@yahoo.com گفت...

سلام
من مدتهاست خواننده شما هستم و برای بسیاری از دوستان تبلیغ وبلاگ شما را کرده ام و بخصوص روی این نکته تاکید می کردم که اگر می خواهید با یک دید نو به مسائل جاری نگاه کنید این وبلاگ را بخوانید. ولی در روزهای طرفداری شما از قالیباف ، ضمن احترام به نظر شخصی شما ، شخصا از خواندن وبلاگتان لذت نمیبردم.

Dalghak.Irani گفت...

سلام خوانندۀ قدیمی و خاموش. خوشحالم که برگشتی. اما خوشحالتر می شدم که بر نمی گشتی. شما چطور خوانندۀ قدیمی بودی که نتوانستی از این همه زری که من زدم در این سه سال و اندی بفهمی که من یک لیبرال و مدرن و فعال اجتماعی هستم و نه یک ایدئولوژیست چپ و راست فاشیست سیاسی. من منفعت میهنم را تعقیب کرده ام و می کنم همیشه و برایم نام ها و حزب ها و ادعاها اهمیت اولی ندارند. رفتنم بسمت قالیباف همانقدر با همین هدف بود که استقبالم از روحانی! و متأسف شدم که خواننده ای - حتی یکنفر - مرا با همان نگاه وبلاگ نویس های در پیتی می پذیرد یا ترکم می کند. شکست سختی بود. اما واقعیت بی رحم است و با سوگواری می پذیرم. یا...هو

دکتر زید گفت...

ﺩﻟﻘﮏ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺳﭙﺎﺱ. ﺗﻮ ﺑﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﺍﺕ ﻭﻓﺎ
ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﺎﻣﻨﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﻭﺳﺎﻟﯽ
ﮐﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﺳﻘﻮﻁ ﮐﺮﺩ

راستی تیمسار چرا در رابطه با اون معامله که گفتم جوابم رو ندادی؟
پاینده باشی....جی....میل

Dalghak.Irani گفت...

اگر حاج باقر هم پیروز می شد شک ندارم که همین مسیر محتوم اتفاق می افتاد. اما تفاوتش این بود که این روند با بطئیت و بدون هیجان امروزی و در بستری آرامتر و بدون تنش های جناحی اتفاق می افتاد. من در یک لحظه و از حذف هاشمی یکه خوردم و فشار از بیرون به خامنه ای توسط نیروی اجتماعی را با فشار به خامنه ای از درون با نیروی سیاسی را تعویض و جابجا کردم و قالیباف هم صداقت و هم لیاقت و هم توانایی اجرای این سناریو را داشت. اما چون من نوکر ملتم هستم و نه ارباب و راهنمای مدعی آنان راه انتخاب کرده شان را ارج نهادم و اینک با همۀ وجودم در پی تقویت این راه و امید هستم یا...هو

ناشناس گفت...

مهمترین اولویت برای نیروهای سیاسی, فشار برای آزادی موسوی و کروبی است. حتی فشار به روحانی بعنوان رییس جمهور برگزیده ملت! تا تنور داغ است باید نان را چسباند! اینکار دست و پای جنبش سبز را باز می کند و سبز و بنفش را قاطی می کند و یک رنگش می شود هفتاد رنگ! موقعی که خاتمی تازه رییس حمهور شده بود مرحوم منتظری به او توصیه کرد که پیش رهبر برود و بگوید من بیست میلیون رای دارم, تو چکاره ای؟! ولی سید خندان گوش نداد وعاقبت تبدیل به رییس جمهوری تدارکاتچی شد! و شد آنچه که نباید می شد.حال نیز تا روحانی زیر فشار های بین المللی به خامنه ای تحمیل شده است و قدرت فراوانی در پیگیری این کار دارد باید به او فشار آورد.مطمئنا با آزادی موسوی و کروبی روزهای خوش تری در انتظار ملت ایران خواهد بود.روحانی را نباید بحال خود رها کرد که این طایفه را وفایی در میان نیست!عکس العمل های طبیعی این چند روزه مردم نیز حکایت از این دارد که آنان نیز ناخودآگاه اولویت این کار را دریافته اند و با شعار موسوی و کروبی آزاد باید گردند به استقبال رفته اند.

ارد گفت...

جناب تیمسار درود
با اینکه چهار سال گذشته مثل یک رمان_تراژدی پر افت و خیز بود باید اعتراف کنم خوشبختانه پیشگوییم! راجع به پایانش درست از آب در نیامد و حکومت به رای مردم تمکین کرد که البته از این نظر خیلی خوشحالم و از شما خیلی ممنونم باید عرض کنم نوع نگاه دلسوزانه و کلان شما نسبت به تحولات سیاسی اجتماعی برای من جذابه اگر چراغ سیرک روشن بماند من مشتری تیزبینی و قلم شما خواهم بود واقعا خسته نباشید

ناشناس گفت...

سلام و خسته نباشيد.
من هم همدرد شما بودم در اين به قول شما شكست...
3 عصر جمعه كه از چابهار رسيدم مهرآباد و نشستم در ليست انتظار پرواز اصفهان كه اگر مي خواستم با اتوبوس برگردم به راي گيري نمي رسيدم چون شناسنامه را با خودم همراه نكرده بودم.
خسته بودم و دلزده از اين همه مكر و فريب روحاني و دار و دسته اش چه در حضور دغل و عوامفريبشان در مراسم تشييع پيكر آيت الله طاهري در اصفهان (كه البته مردم خوب حسابش را رسيدند با شعار "روحاني واقعي: منتظري، طاهري" و ترك جمعيت را بر ماندن ترجيح دادند)، چه در آن ناراستي و دروغگوييش در مناظره آخر جلوي قاليباف، چه در كناره گيراندن عارف و چه در پخش شايعه در منطقه سيستان و بلوچستان در هفته آخر كه آنجا بودم و شايعه كرده بودند قاليباف گفته من به راي اهل سنت نياز ندارم...
بماند اميرِ عزيز...
دلخوريم از دوستان دوروبر است بيشتر كه در تماميت خواهي چيزي كم از دوستان آن طرفي ندارند و در اين مدت هرچه خواستند نثارمان كردند به خاطر طرفداري از قاليباف...
تا مي گفتم سوار موج شده ايد شما كه هميشه از تقليد ناليده ايد و چون خاتمي گفته و هاشمي به روحاني راي مي دهيد مي گفتند خير به خاطر خصوصياتش راي مي دهيم و عملكردش و هيچ وقت به آن چماق به دستِ گازانبر راي نخواهيم داد تا مي گفتم خب هرچه شما عيب بر سردار ما مي گذاريد كه آن شيخ هم دارد چند برابر بيشترشان را كه اگر سردار مامور بوده و نظامي و معذور، شيخ روحاني خود در مقام تصميم سازي و اتاق فكر بوده در زمان سركوب آن موقع مي گفتند حتمن يك چيزي هست كه هاشمي و خاتمي آمده اند پشت سر اين شيخ و باز من مي گفتم كه پس همان تقليد است و همان دور باطل دوباره شروع مي شد.
بماند امير...
چند صفحه اول رمان "يك مرد" فالاچي را به دوستان پيشنهاد مي كنم و نگرانم كه نكند هشت پا همه دست و پاهاي ما را در خود فرو برده باشد...
غمگين نباش اميرِ عزيز... شايد اين بار هم بايد اعتماد كنيم به حس توده(گرچه قرار بود بگويي اين چرايي تناقض حس توده با تحليلهايت را و اينكه مي گفتي توده اشتباه نمي كند و منتظرم شخصن) و اميدوار باشيم كه عمر گلهاي بنفشه روييده بر ساقه هاي سبز 88 كوتاه نباشد...
ميم.

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس محترم.
اگر فعال حرفه ای سیاسی باشی که هیچ. اما اگر یکی عادی مثل من باشی عرض می کنم که نظرتان بشدت مخرب است و اینک نباید کمترین فشاری روی روحانی بیاید برای کار سیاسی. واز جمله آزادی جنبش سبز. زیرا همۀ طرف مقابل بزخو کرده اند که روحانی دست به عمل رادیکالی بزند تا بهانه بدست بیاورند و جشن ملت را بعزا تبدیل کنند. در کشوری که هیچگونه کنترلی بر تهییج سیاسی و مدنی قابل اعمال نیست بدلیل عدم وجود نهادهای سیاسی و حزبی و مدنی. اولین ناپرهیزی سیاسی به اعدام امر مدنی هم منجر خواهد شد و بساط تازه پهن کردۀ عقلانیت باز برچیده خواهد شد. امیدوارم که نیروهای متشکل ولی تجزیه طلب و چریکی سابق عقلانی رفتار کنندو خشونت تحمیل نکنند به جشن و شادمانی های مدنی مثل کاری که با جنبش سبز کردند و شکستش دادند. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

چند نکتۀ آموزشی به درک و تشخیص و فکر من که عنایتی عمیق را می طلبد:

1- همۀ انسان ها دارای تفکر و ترجیح سیاسی هستند. و در این مورد مشترکند.

2- این انسان ها در هنگام انتخاب نوع عالیت خود به دو گروه فعال سیاسی و فعال مدنی تقسیم می شوند.

3- فعالان سیاسی بر مبنای فکر و درک سیی خود یا تشکیلات شان خط مشی ثابت سیاسی را انتخاب می کنندو بطور ثابت در این خط مشی فعالیت می کنند برای بدست آوردن قدرت برای اعمال ترجیح سیاسی خود و تشکیلات شان.

4- اما فعالان مدنی ترجیح سیاسی خودشان را به توده پیشنهاد می کند و منتظر واکنش آن ها می مانند. اگر توده به راه پیشنهادی آنان اعتماد کرد و پذیرفت خیلی خوب می شود و فعال مدنی با تودۀ همراه خودش راهش را ادامه می دهد در مسیری که خودش هم ینهاد دهنده بوده.

5- اما اگر توده به پیشنهاد فعال مدنی اعتماد نکرد بهر دلیل درست یا غلط. فعال مدنی وظیفه ای برای سد کردن راه توده و ایستادن در مقابل تشخیص و رأی اکثریت ندارد و تبدیل شور آنان به ناامیدی و تنش - البته که توانش را هم ندارد و فقط خودش را سنگ رو یخ می کند - که نه شدنی است و نه عقلانی. بلکه فعال مدنی وظیفه دارد که به صفوف توده بپوندد برای عملی کردن راه تشخیص دادۀ آنان.

6-اگر راه توده به نتیجه رسید و پیروز شد که فعال مدنی هم سهم شادی خودش را می برد و خوشحال می شود. اما اگر راه توده خطا بود و به نتیجه نرسید فعال مدنی مجدداً نزدیک ترین راه بنظرش صحیح را پیشنهاد می کند و منتظر تصمیم دوبارۀ توده می ماند و فعالیت مجدد در همان قالب پیشین عمل می کند."تصمیم توده صحیح است به این جهت هم که اولاً آنان هم عامل اجرا و هم هدف و هم موضوع هر نوع تغییر هستند و بدون خواست آنان هیچ تغییری امکان پذیر نیست. و ثانیاً به این دلیل بدیهی که کودکی که خودش زمین بخورد گریه نمی کند یک ضرب المثل ترکی است".

7- و بهمین خاطر است که روشنفکر هم فقط تا مرحلۀ انتخاب توده مسئول راه نشان دادن و کمک است. بمحض انتخاب نهایی توده وظیفه ای جز تقویت و همراهی توده ندارد.

8- فعال مدنی یا روشنفکر عرصۀ عمومی که با تفرعن و تبختر در مقام ارائۀ راه حل به توده هاست تا بنشیند و نگاه کند و منتظر بماند که تودۀ راه پیشنهادیش را نپسندیده شکست بخورد و روشنفکر مادر بخطا چون رستم دستان ظاهر شود بر خرابه های شکست که "من گفته بودم" و "من پیش بینی کرده بودم" یا "توده ها احمقند که بمن گوش نکردند و نمی کنند" و ... همان روشنفکر تاریک مادر بخطای خود برتر بین بیش نیست. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

توضیح ناگزیر.
جو سوء تفاهم بشدت بر جامعۀ ما حاکم ست و ترسیدم که از نوشته ام برداشت "من نخبه شما توده" شود و کدورت ایجاد کند لذا می گویم که:

شما خوانندگان همه به انازۀ من یا خبه یا توده هستیم و با هم فرقی نداریم بحث من کلی بود. ممکن است راه پیشنهادی یک نخبه (من) در مقابل خیل دیگر نخبگان (شماها) متفاوت و تک و متعارض باشد. اما تا توده انتخاب نکرده و راه شما یا مرا ترجیح کمّی و قابل محاسبه نشان نداده ما بزد و خورد فکری موظفیم. فقط بعد از انتخاب توده است که پروسۀ تبعیت شروع می شود. یا...هو

محمود گفت...

سلام دلقك عزيز
از اينكه هميشه در سمت مردم ايستاده ايد ، سپاسگزارم
پاينده باشيد

Dalghak.Irani گفت...

دکتر زید
الان فقط یک دعوت نامه دارم در حسابم و نمی خواهم برای شما هزینه اش کنم. بمحض اینکه دعوت نامۀ جدیدی بگیرم اگر هنوز نیازمند بودی چشم. یا...هو

مستانه گفت...

سلام تیمسارجان...
روشن بودن چراغ این وبلاگ تا زمانی ارزشمند و خواستنیه که چراغ دل شما همزمان باهاش روشن و نورانی باشه...
تا زمانی که دل به این ابزارهای زیستنی بهتر خوش باشه...
پس اگر شادی و دلخوشی منوط به رفتن شماست، ما هم براتون ارزوی روزهای بهتر و شادتری داریم.
در هر صورت ما صحنه رو ترک نمیکنیم و شما هم باید قول بدید که گاه گاهی به خونه تون سر بزنید و به کل رهاش نکنید..اینو گفتم که یه وقت فکر نکنی مسولیتت تموم شده و اردارو بیختی و الکارو اویختی :-)

در مورد اقای روحانی فعلا چیزی مشخص نیست و همه چیز در حد حرف و شعار هست..امیدواریم به ناگهان دست خامنه ای از جیب روحانی بیرون نیاد و ملت یکه نخورن از انتخابشون!
هرچند که تابحال خبری از عشوه گری های ایشون برای اقا نبود(و مخصوصا در مناظرات)و خودش رو تافته جدا بافته قلمداد میکرد.
اما گویا در همین اولین کنفرانس خبری ش،بالاخرهروی خودش رو تا حدودی نمایاند که الحق:پریرو تاب مستوری ندارد!!
تا زمانی که تمامی قوانین این مملکت بر پایه قوانین دین اسلام استوار باشه و چنگ زدن به ریسمان ولایت از اهم اولویات و ارتباط با دول عربی مد نظر باشه،اش همین اش و کاسه همان کاسه خواهد بود...
تنها امیدی که بنده به شخصه از دولت ایشون دارم تا حدود اندکی شاید تنها ازادی بیان و کاستن فیلترینگ هاو خفه نکردن فریادها در نطفه باشه..
اما از باب سیاست خارجی و خصوصا کاستن تحریمها که خط مشی اصلی و اساسی رو دست پشت پرده اقا تعین میکنه و امیدی به بهبود اوضاع نخواهد بود مگر همان حالت اولی که شما اشاره فرمودید...
بگذریم...شاید نباید هم ناامید بود اینقدرها ..نمیدونم..به هر حال من هیچوقت تحلیلگر خوبی نبوده و نیستم و قدرتش رو ندارم..فقط حدسیات بر پایه اموخته هاست..

جناب تیمسار عزیز...من فقط چند ماهیه که به خواننده های شما پیوستم.کاش زودترازینا با این وبلاگ اشنا میشدم اما خوب یه حرفی اینجا لازم شد بیان بشه و اونم:

"دلقک ایرانی سپاس. تو به وعده ات وفا کردی و آیت الله خامنه ای در پایان دوسالی که وعده داده بودی سقوط کرد"..(چشمک)

با امید به تداوم این راه و راه ابادانی برای میهن عزیزم....
تیمسار جان برات روزهایی سرشار از ارامش و مسرت ارزومندم...خوب استراحت بده جسم و روح ت رو و با دستی پربار چون همیشه برگرد..که اغوش خوانندگان وبلاگت مشتاقانه و همیشه به روت بازه..
دوسسسسستت داریم....


ناشناس گفت...

تیمسار عزیزوبزرگوار
(حالا که سیرک تمام شده به این نام مینامم) همانی هستم که با "یا حق" امضا میکردم.
میخواهم چند اعتراف کوچک قبل از بسته شدن سیرک بکنم.اول اینکه من هم در یک گوشه دیگر دنیا مثل تو دور از ایران هستم.دوم اینکه در چند روز قبل از انتخابات با توجه به اینکه کنتور سایتت حاکی از گرم بودن بازارت و مشتریان پرو پا قرصت داشت من هم مثل دله دزد ها در گرما گرم بازار قصد غر زدن مشتری هایت را داشتم . با این شگرد هر از چند گاهی چند خط عامه پسند (مشتری پسند) و با شیطنت مینوشتم تا شاید در این اوضاع که از ایران دور افتاده ام و نمیتوانم در بین مردم کاری بکنم توانسته باشم در فضای مجازی کاری هرچند کوچک انجام داده باشم. اگر من یا هر یک از دوستان طی این مدت سخن درشتی گفته باشیم به بزرگواری خودت ببخش و به حساب شور جوانی بگذار.
اول از تو بخاطر اینکه طی اینمدت اینقدر سختی را به خود روا داشتی و بدون منفعتی شبانه روز در این محفل (سیرک)را باز نگهداشتی تا اذهان تشنه مردمانت از آبشخور افکار سیر شوند صمیمانه تشکر می کنم و شانه هایت را میبوسم خسته نباشی.
دوم اینکه اگر مشتری از تو غر زدیم حلالمان کن به نیت خیر بود.
به امید سر بلندی ایران و ایرانی
یا حق

روستایی گفت...

گویندد روستاییان برای بردن الاغ به درون اصطبل از روش معکوس استفاده میکنند یعنی در برابر مقاومت الاغ برای رفتن به داخل الاغ راسروته کرده و به سمت جلو می کشند الاغ که همچنان قصد مقاومت دارد خود را عقب کشیده و با پاهای خودش به داخل اصطبل می رود و روستایی به ظاهر ساده دل هم درب اصطبل را می بندد در حال یکه الاغ به زعم خودش مقاوت و راضیست و هم روستایی کارش را کرده است.
این شاید حکایت این روزهای ما باشد و شادی و خوشحالی ما!

ناشناس گفت...

قای دلقک! به معنای واقعی کلمه

واقعا تصور میفرمایید که " خامنه‌ای" سقوط کرد؟!

این هبوط چند باره اوست آقا! و کسی‌ نیز آن را ممکن نکرد جز شما و مشتی امثال شما.

فقط متاسفم. برای همگی‌ مان متاسفم

آنکس که نداند و نداند که نداند

در جهل مرکب آبد الدهر بماند

ناشناس گفت...

دلقك عزيزم،
اولا دست مريزاد كه واقعا پيشبينى شما در حال اجراست

دوما اگر كسى هنوز تشكر بايد و شايد و مبسوط نكرده به اين دليل است كه حريف در رينگ ناك داون شده و اكثرا انتظار ناك اوت داشتند الان هم كه داور در حال شمارش است و چه بسا مسابقه را امتيازى به نفع توده اعلام كند. مشكل اينجاست كه عده اى از تماشاگران با داد و قال مى خواهند كه بوكسورشون ( روحانى) هنوز داور تا دو نشمرده بپره رو حريف و رو زمين خفه اش كنه. حالا تو همين جرو بحث تماشاگران با بوكسورشون چه بسا حريف از زمين بلند بشه و بى هوا بوكسورمون رو ناك اوت كنه.
يك طنزى هم ابراهيم نبوى نوشته كه شكست از طريق خواسته هاى حد اكثرى و غير واقعى رو تداعى مى كنه لينك رو در آخر كامنت مى گذارم.

اما در مورد سيرك هم بايد بگم واقعا قلبا متشكرم كه اينچنين گوشه دنجى براى ما ها تماشاچيانت راه انداختى و مى دونم دلقكى واقعا طاقت فرسا بوده ولى پيشنهادم اينه كه اگه بساط سيرك دائم رو جمع مى كنى اقلا سيرك رو سيار كن مثل اين سيركهايى كه هر از چند گاهى تو يك محلى چادر مى زتند و يه مدتى دل مردم رو شاد مى كنند .و دوباره چند وقت ديگه سر و كله شون پيدا مى شه.

ما كه از نمايش سير نمى شيم
ارادتمند هميشگى. افشين قديم

لينك ابراهيم نبوى:
http://vista.ir/news/8963145/%D8%B4%D9%85%D8%A7-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D9%86-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%AF-%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D9%81!


ناشناس گفت...

دلقک گرامی از اینکه نظر مخرب مرا نواختید متشکرم. براستی فکر می کنی چه عاملی باعث شد که خامنه ای به رای مردم تمکین کند؟ آیا تصور کردی چون دلش سوخته بود؟!! آیا مردم رای خود را از او گدایی کرده بودند که حالا از پشیمانی او بترسند؟! خلاصه کلام شما این است که حالا که خامنه ای لطف کرده و رای مردم را محترم شمرده است پس مردم هم سکوت کنند تا یک موقع آقا ناراحت نشود! همین یک لقمه نانی که آقا جلوی آنان انداخته را شکر کنند! نه عزیز من شما به بردار های قدرت توجه نمی کنی و برایند این بردار ها را در نظر نمی گیری. خامنه ای تحت فشار ها و بویژه تحریم ها مجبور به این کار شده است و حالا که امتیاز داده است می تواند امتیاز های دیگر را هم بدهد. کسی که الف گفت ب را هم خواهد گفت و پ و جیم و ...را هم خواهد گفت اگر فشار ادامه داشته باشد. حالا مثلا فکر می کنی اگر روحانی بخواهد برای آزادی موسوی کاری بکند حکم ریاست جمهوریش را لغو می کنند ؟ عمرا اگر خصیتین این کار را داشته باشند!!! چون هنوز تحریم ها برقرار است!آیا فکر می کنی گروه های فشار به خیابان ها می ریزند و علیه روحانی فحاشی می کنند؟ عمرا! دیگر ان دوران تمام شد چون دلار تمام شده است! خامنه ای برای نجات خویش چنگ به دامان روحانی زده نه اینکه ما برای نجات خویش چنگ به دامان خامنه ای زده باشیم. راهی که شما پیشنهاد می کنی به رییس جمهور تدارکاتچی ختم می شود. شما شرایط امروز روحانی را با شرایط دیروز خاتمی اشتباه گرفته ای. گربه محض رضای خدا موش نمی گیرد. خامنه ای هم محض رضای مردم کلید مهمترین پست اجرایی کشور را به روحانی نمی دهد!چشم هایت را باز کن و موقعیت خود را بفهم. آیا گدایی مفلوک در خانه خامنه ای هستی و یا یک بردار قوی قدرت!

مانی گفت...

سپاس برای پیش بینی سقوط خامنه ای وسپاس بیشتر برای گردن نهادن به رای مردم آنهم با خوشحالی و همدلی وهمراهی. باید پذیرفت که نویسنده و متفکری این چنین خیلی کم داریم . من کلا در دعوای انتخاباتی سیرک خاموشی گزیدم, خواندن شما و مخالفانتان برایم بسیار جالبتر از امید ها و نومیدی های خودم بود ولذت فراوان هم بردم از ایران دوستی هردو گروه و لبخند ها زدم به شور و هیجان و و واژه های آتشین و خشمناک. و اکنون بیشتر لذت میبرم که مبینم همه دوباره دست در گردن هم به شادی مشغولند در این سیرک.
تنتان سالم و سیرکتان برقرار باد!