۱۳۹۴ بهمن ۱۰, شنبه

برای اولین بار اتفاق افتاد: نیروی انتظامی در راستای "منافع ملی" به صحنه آمد. تشکر می کنم و مبارک است!


1- همانطور که پس از آتش زدن سفارت عربستان نویدش را داده بودم. و آن حرکت را در جهت ایدئولوژی زدایی مثبت ارزیابی کرده بودم. خیلی زود محسناتش معلوم شد و نیروی انتظامی علاوه بر اینکه در غائلۀ کوچک - اما بسیار مهم - کاشان و معتمدآریای عزیز بی طرفی پیشه کرد و سبب آتش گرفتن مغزعبدالنبی نمازی امام جمعۀ متحجر کاشان شد؛ در حد چس ناله برای "در حد عزای عمومی" اعلان کردن؛ امروز دست به اقدام بسیار بزرگ و کلانی زده که نه تنها شگفت انگیز و برای اولین بار است. بلکه بطور مطلقی در راستای منافع ملی هم است.

2- ماجرا این بوده که خودسران - اینبار در قالب بسیج دانشجویی و حزب اللهی ها - فراخوانی داده بودند برای یک تجمع اعتراضی در مقابل وزارت نفت تا به متن قراردادهای نفتی تازۀ ایران بتازند. اما نیروی انتظامی با زبده ترین نیروهای خودش و قبل از ساعت تجمع اعلام شده در مقابل وزارت نفت مستقر شده و از تشکیل این تجمع بدون مجوز جلوگرفته؛ و گویا سرتق ترین آنان را هم با نرمی و محترمانه و یواشکی بازداشت موقت کرده است. اینکه این حرکت برای اولین بار نیروی انتظامی در 27 سال رهبری آیت الله خامنه ای فرق عمده ای داشته با رویه های مشابه نیروی انتظامی درست است. اما نفس این حرکت هرچقدر هم با احتیاط و ملو! بسیار زیاد اهمیت داشته و دارد. آن فرق اما این بوده که نیروی انتظامی در رابطه با هر تجمع سیاسی یا صنفی نیروهای ترقیخواه؛ اغلب بعد از شکل گیری تجمع و با هدف سرکوب و بگیر و ببند وارد میدان می شد. اما در مورد امروز که مربوط به متحجران خودی بود ساعت ها قبل از تجمع و با هدف جلوگیری از آن - تا موجب بازداشت و سرکوب تظاهر کننده های خودی نشود - در میدان حاضر شده است. اما همانطور که گفتم اهمیت همین جلوگیری با حداکثر ملایمت آنقدر شیرین است که از ملالغطی بازی دست برداریم و به حرکت حکومت خوش آمد بگوییم.

3- این حرف من البته به این معنا نیست که اولاً حزب اللهی ها و بسیجی ها حق ندارند در حوزۀ مدنی فعالیت و انتقاد و اعتراض بکنند و ثانیاً به این مفهوم نیست که قراردادهای جدید نفتی ایران قابل انتقاد نیستند و نقطه ضعف ندارند. بلکه حرفم در مورد "حق اعتراض داشتن حزب اللهی ها" این است که آنان نباید "حق انحصاری" داشته باشند در دفاع از منافع ایدئولوژیک. در مقابل "هیچگونه حق اعتراض نداشتن" مردم مدافع منافع ملی. بتعبیر ساده تر و مصداقی تر این می شود که اگر حزب اللهی ها حق دارند اعتراض در مخالفت بکنند؛ نیروهای مدنی مدرن هم حق داشته باشند اعتراض موافق و از منظر منافع ملی بکنند. اگر دومی سی و هفت سال است که مسکوت است حق اولی هم باید اسکات شود. در مورد ضعف قراردادها اما حرفم مهمتر است. درست است که محتمل قراردادهای جدید نفتی نقاط ضعفی - من متخصص نیستم - داشته باشد برای ایجاد جذابیت بیشتر در بازار ایران در جهت جلب سرمایۀ بین المللی. اما - این اما مهم است - نقطه ضعف بازار ایران که نبودن ثبات و امنیت و شفافیت کافی مهمترین آن هاست خودش دستاورد همین خودسری حزب اللهی ها - نمونه های بسیار روشن حمله به سفارت خانه ها و توریست ها و خارجی ها بویژه غربی ها - بوده و است. بعبارت دیگر سرمایه های خارجی تضمین های بیشتری می خواهند تا اگر دخالت نیروی خودسر باعث افزایش ریسک و هزینه هایشان شد قابل جبران باشد از طریق امتیازات بیشتری که در قراردادها ملحوظ شده باشد.

4- حرکت امروز نیروی انتظامی انشاء الله نقطه عطفی خواهد شد برای کمی - بلی فقط کمی - قانونمداری بیشتر در شئون کشور؛ و تسری پیدا خواهد کرد بر سایر حوزه های مدنی در داخل و بسیار باعث خرسندی است. این دست آورد اگر با تدبیر دولت روحانی محقق شده باشد و حداقل برای یکسال دوام بیاورد بزرگترین اتفاق اصلاحی در عمر جمهوری اسلامی خواهد بود و روحانی را بتاریخ ایران خواهد افزود. تأکید می کنم که علت مهم نیست که ضعف رژیم است و یا فرصت طلبی رژیم و یا برای بقای رژیم. زیرا معلول ها خارج از علت ها اهداف دیگری را هم می توانند محقق بکنند که ممکن است خود موجد دلیل مخالف آن مدلول هم بوده باشد. و این حرکت از این نوع دلیل و مدلول هاست. و من فقط برای تشکر از نیروی انتظامی مصدع شدم. یا...هو

۱۳۹۴ بهمن ۸, پنجشنبه

روحانی در سفر اروپایی؛ "ایرانی" نشان داد. مثل همۀ ایرانیان مدرن؛ که رؤیایشان آبادی و آزادی در میهن است!


1- حکایت پیشین:
قبلاً هم حداقل یکبار گفته ام که نقطۀ وصل و کشف و ارادت من به محمد باقر قالیباف شهردار فعلی تهران در لحظه ای رقم خورد که در سال 78 یا 79 اولین اقدام کلان او برای نیروی انتظامی خریدن 400 دستگاه بنز الگانس از آلمان بود. من که تفکری فلسفه محور داشتم و دارم و مشکلات ایران را در فراسوی اقدامات اجرایی و روزمره و سیاسی می دانم. ضمناً خودم را یک تحولگرای اصلاح طلب فرمالیست می دانم.- فرمالیست بمعنای کسی که اصلاح جمهوری اسلامی را بیشتر در حوزۀ قالب و شکل و فرم می داند و جستجو می کند تا در حوزۀ محتوا و آگاهی و آموزش و این قبیل محتواهای مورد تأکید و عنایت سایر متفکران - چنین باور داشتم که پاسبان سوار بر بنز الگانس همان رفتاری را نمی تواند بروز بدهد که همین پاسبان در هنگام رفتن به مأموریت با پیکان کار لگن و آبی بد رنگ. چون همانطور که ما هنگام پوشیدن - حتی - یک جوراب نو و خوش ریخت - با ژست و سبک بالی و آراستگی بیشتری راه می رویم. بدیهی است که هنگام نشستن بر وسیلۀ نقلیه ای خوش ریخت و شهسوار هم سعی در بروز فرهنگ متفاوتی از خود خواهیم بود. البته این را جهت یادآوری گفتم و خوشحالم که نه در فلسفه ام و نه در مصداق آن در میان مدیران جمهوری اسلامی (سردار قالیباف) اشتباه نکرده ام. و ایشان کماکان در راه مدرنیتۀ ایرانی چه با توسعۀ مترو و چه با اتوبوس بی آر تی و چه بیشتر اقدامات شکلی اش در سطح شهر تهران بهترین مدیر سی و هفت سالۀ جمهوری اسلامی است و باید از او سپاسگزار بود. من هستم.

2- روایت تازه:
طبق آخرین اخبار منتشر شده حسن روحانی رییس جمهوری ایران 118 هواپیمای ایرباس خریده از کشور فرانسه به مبلغ 25 میلیارد دلار. این اقدام حسن روحانی تا اینجا بهترین تصمیم و سیاست دورۀ سه سالۀ ریاست جمهوریش بوده بدون تردید. و حتی در حجم اهمیت از مادر خودش که توافق هسته ای و برجام است هم پیشی می گیرد. این خرید حسن روحانی درهمان کانتکست فلسفی تقدم فرم بر محتوای من عملی بشدت مستحسن و جسور و البته سختی بود که باید به ملت و دولت تبریک گفت بخاطر این درایت. خرید هواپیماهای ایرباس و نوسازی ناوگان حمل و نقل هوایی کشور محسنات تقریباً نامحدود و متعددی دارد؛ که برخی از مهمترین و زودبازده ترین آن ها عبارتند از:

الف- حفظ جان مسافران ایرانی در داخل و خارج که یکی از معضلات لاینحل همۀ سال های بعد از انقلاب بوده است.

ب- ترغیب و تشویق مسافران کشورهای خارجی بویژه غربی - چه در حوزۀ بازرگانان و صاحبان صنایع و از این قبیل و چه در حوزۀ توریست و گردشگر و صنعت توریسم - برای مسافرت ایمن و راحت به ایران. تا جائیکه می توانم مدعی بشوم که تا حدودی این نوسازی سریع ناوگان هوایی ایران می تواند پادزهری باشد بر زهر تغییرات اخیر قانون ویزا در کنگرۀ امریکا.

3- گفتم که محسنات خرد و کلان زیاد دارد این کار و نمی خواهم در خوب ها و فایده های کوتاه مدت بمانم. لذا حسن اصلی و مورد نظرم را می گویم که عبارت است از "هویت بخشی و شخصیت افزایی برای مسافران ایرانی در جهت حفظ مدرنیتۀ ایرانی و جلوگیری از ادامۀ زوال آن و تهی کردن قالب ایران از محتوای مدرن". کمی بیشتر توضیح می دهم که مهم است:

4- واقعیت امر این است که مرگ دور سر من پرپر می زند. من و نسل من - متولدان تا 1330 یا حداکثر 1335 خورشیدی - در حال مردن هستیم. مرگ ما خیلی زیانبار و مؤثر خواهد بود در سرنوشت ایران. زیرا نسل ما حمال های مدرنیتۀ ایرانی و هویت مدرن جامعۀ قبل از انقلاب ایران هستیم. رفتن ما که شتابی ناگزیر گرفته - مثل مرگ ابوالحسن نجفی عزیزم که اگر نبود من ژان پل سارتر را نمی شناختم و کتاب فاخر و پیچیدۀ ضد خاطرات آندره مالرو را نمی خواندم. یا مرگ همایون بهزادی سرطلایی نوستالوژی های امجدیه ای من و همینطور فروزان که با گنج قارون او سینما را شناختم و آقای معصومی عزیز هنرمند تجسمی که در غربت مردند و... که خدا روانشان را شاد کند - هویت ایران مدرن را  بشدت تهدید می کند و نسل جوانی که مدرنیته را در ایران و با فرهنگ ایران آموزش دیده باشند هم غایب است. حالا این اقدام روحانی همان کارکردی را خواهد داشت در غرور بخشیدن بمسافرت های نسل جدید که بخش مهمی از حفاظت از هویت ایران مدرن را هم نگهدارد و هم بازسازی کند. چون اگر از بلندپروازی دست بشوییم و بجای اقیانوس آرزوی حوض داشته باشیم؛ دوباره سربلند کردنمان و بالیدنمان بسیار سخت خواهد بود. مثل بسیاری از کشورهای فقیر آسیا و افریقا که فقر باعث شده حقارت را ذاتی کنند و در کلیشۀ "یا نصیب و قسمت و دنیای قضا و قدری محبوب آخوندهای ایرانی" بمانند.

5- لذا هرچه بیشتر بگویم و به به کنم درمورد این خرید استراتژیک؛ بازهم کم گفته ام. ضمن اینکه فراموش نکنیم که این تصمیم روحانی تصمیمی جسور و بسیار سخت و جنجال برانگیزی هم است و خواهد بود. چون درست است که مبالغی از دارایی های بلوکۀ شدۀ ایران براثر تحریم ها آزاد شده یا خواهد شد. اما ایران در حال حاضر بشدت با کمبود منابع مالی مواجه است در زمینۀ سرمایه گذاری های زیربنایی و حتی گذران روزمرۀ زندگی مردم. و به آینده و نفت و قیمت آن هم امیدی در چشم انداز نیست. بگذریم که دیوان اداری بشدت متراکم و فاسد فعلی ایران هم چونان چاه ویلی هر گشایشی را می بلعد. حتی اگر خواص فاسد حکومتی که مثل لاشخور همه منتظر سهم شان از گشایش جدید هستند را نادیده بگیریم. در چنین اوضاع خطرناکی اختصاص مبلغ درشتی مثل 25 میلیارد دلار به خرید هواپیما دل شیر می خواهد و عزمی قوی و بینشی فراتر از سیاست روزمرگی. و روحانی و دولتش این جسارت را داشتند و آفرین.

6- طول ندهم تا از دهان نیفتد! پس اشاره ای هم بسفر موفق روحانی به اروپا داشته باشم و تمام. طبق مشاهدات و ارزیابی های من سفر روحانی به ایتالیا و فرانسه فراتر از انتظار - حداقل انتظار من - موفق بود. زیرا هم نوع استقبال و پذیرایی و احترام عمیق میزبانان مشهود بود؛ و هم دستاوردهای اقتصادی آن در قالب ده ها قرارداد و تفاهم نامه های ریز و درشت خیلی خوب بود - حتی اگر کمی گران بوده باشد عیبی ندارد و نفس قاطی شدن با اقتصاد جهانی خیلی مهم است از نظر فاصله گرفتن از ایدئولوژی - و هم مهمتر از همه نمایش با اعتماد بنفس روحانی و پرهیز کامل از هرنوع حرف و حدیث ایدئولوژیک و حساسیت برانگیز در غرب بود که کاملاً چشم نواز و آرامش بخش جلوه می کرد. تا جائیکه حالا بیشتر متوجه می شوم که روحانی حرف خامنه ای را می شنود و راه خودش را - و فقط راه خودش را - می رود. این تاکتیک روحانی از ابتدای دولتش بوده و تا کنون بد جواب نداده و باید به او فرصت بدهیم که با تاکتیک های خودش جلو برود. این تعریف من مطلقاً بمعنای فراموشی "فردا در حوزۀ ضعفش او را بشدت مورد انتقاد در حد لالیگا قرار خواهم داد مجدداً" نخواهد بود. و اعمال خوبش را ستایش و اعمال بدش را نکوهش خواهم کرد. معیار "چقدر رو به هدف میان مدت تضعیف ایدئولوژی حرکت می کند" خواهد بود. یا...هو

۱۳۹۴ بهمن ۷, چهارشنبه

فاطمۀ معتمد آریای ملت امام جمعۀ تحجر خامنه ای را بعزا نشاند: این درست است! زنده باد کاشان با سپهری و بیضاییش!

آخوند نمازی این پوشش معتمد آریا را طوری توصیف کرده که گویی ایشان لخت مادرزاد رفته به کاشان.
 عمق رذالت را خواستم نشان بدهم و با کی طرفیم! 

1- محتمل قطعی است که برای شما رد صلاحیت سید حسن خمینی - مثبت یا منفی - مهمترین خبر روز باشد و انتظار تحلیل مرا می کشید. اما من راه خودم را گم نکرده ام. و هنوز سفت و سخت و پافشار بر عهد و قول اولیۀ خود باقی هستم که: "نبض نجات و آزادی ایران در حوزۀ اجتماعی و فرهنگی و هنر و شادی و موسیقی و سینما جریان دارد" و این اختاپوس 37 ساله جز بدست زندگی خواهان و زندگی کنندگان مدرن راه زدودن نزدیکی ندارد. بنابراین بدیهی است که برای من بهترین خبر روز جیغ بنفش امام جمعۀ کاشان باشد که می خواهد بدستاویز قدم های مبارک خانم روسری آبی و ننه گیلانۀ بسیار باوقار و دردانۀ ملت ایران (فاطمه خانم معتمدآریا) بر خاک ادب پرور و هنرمند خیز شهر کاشان خودش را جر بدهد و عزای عمومی اعلام کند. می دانم که ناامیدتر و خشن تر و افسرده تر از آنی هستید برخی ها که خبر را دقیق تعقیب کرده باشید. پس اول یک خط خبر را می نویسم تا بعد بروم سراغ این شادی مضاعف:
ماجرا از این قرار است که خانم معتمد آریا بهمراه عوامل سازندۀ فیلم در حال اکران "یحیی سکوت نکرد" به کاشان دعوت شده و رفته اند تا در جلسۀ نقد و بررسی فیلم شرکت کنند. و طبق معمول اراذل و اوباش ارزشی سعی در برهم زدن مراسم کرده اند که نیروی انتظامی برای اولین بار حمایتشان نکرده و مسئولین و جوانان مراسم هم چند تا فاطمه اره و چند نفر رمضون یخی و شعبون استخوانی مفنگی را با اردنگی بیرون کرده اند. هرچند که بازهم مراسم درحد برنامه ریزی قبلی پیش نرفته است اما همین مقاومت اندک در مقابل اراذل هم برای امام جمعۀ متحجر کاشان چنان گران آمده که ضمن اهانت بساحت مقدس سیمین بانوی سینمای ایران - بویژه در جایی که گفته این خانم با پوشش بسیار زننده ای بوده که قابل تحمل نبوده است - از کتک زنندگان دو سه زن چادری و بیرون کردن چند اوباش بفغان آمده و علاوه بر خواستار تنبیه نیروی انتظامی و جوانان کاشانی شدن از تصمیم و آرزویش در حد اعلان عزای عمومی پرده برداشته است!
2- من یک مطلب نیمه کاره دارم در مطالب منتشر نشده ام با عنوان "حالا وقتش است که کنسرت برگزار کنیم و آواز بخوانیم و زندگی را بخیابان بکشیم". که آن را درست در روز آتش زدن سفارت عربستان سرانداختم و می خواستم همان شب منتشر کنم و توصیه کنم به جوانان و هنرمندان تا از فرصت گیجی حکومت و ضعف اوباش ناشی از مخالفت حکومت با تصرف سفارت، استفاده کنند و تا دوباره جان نگرفته اند یک دلی از عزای عبوسی خیابان های شهرها دربیاورند. بهر علت آن را تمام و منتشر نکردم و مقصودم از اشاره ام به آن مطلب این بود که برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی نیروی انتظامی خامنه ای؛ اراذل و اوباش - بمن ربطی ندارد واعظ طبسی گفته حزب اللهی ها بیمارند - تیفوسی هوادار او را همراهی نکرده در بهم زدن یک مراسم؛ و حتی کمی هم جلوگیری کرده از شلتاق های فرهنگ سوزشان. و این اتفاق خوبی است که ناشی از همان انفعال در مقابل سفارت عربستان بوده و بیچاره پاسبان ها که شده اند چوب دوسر هرچی. برخورد نکرده اند مورد بازخواستند و حالا که برخورد ملایمی کرده اند بدتر از قبل مورد شماتت و بازخواستند. - البته ماحصل این قبض و بسط مهم است که خود پاسبان ها هم منفعل می شوند از بلاتکلیفی و می برند و نارضایتی بروز می دهند در مأموریت های سرکوب مردم.

3- لذا حادثۀ کاشان بسیار مهم بوده و باید به کاشانی های همواره هنرمند پرور و یکی از قطب های فکر و هنر ایرانی در همۀ عرصه های سنتی و مدرن - چنان بیشمارند بزرگان کاشان که از عدد خارج است - تبریک بگویم که این حرکت در شهر آن ها و بدست و بنام آنان انجام شده است. و خوب است که همین جا بهمۀ اتفاقات خوب دیگری هم که در روزهای اخیر اتفاق افتاده مثل اعتراض استاد علیزاده به موسیقی ستیزی روحانیت و مصاحبۀ سالار عقیلی با تلویزیون من و تو و کوچ جمعی از هنرمندان کم نام تر ایران بخارج از کشور برای شرکت در برنامه ها و سریال های تلویزیون های فارسی زبان در خارج که دارای مخاطب و بیننده های زیاد در داخل هستند، و تحرکی که هنرمندان نامی در داخل کشور شروع کرده اند هم اشاره ای کرده و از همه شان تقدیر بکنم. هرچند که بشدت با کوچ هنرمندان استخوان دار و دارای پایگاه و جایگاه در بین مردم و نخبگان مخالفم و معتقدم که آنان باید در داخل بمانند و کمک کنند تا ازبسته شدن فضا جلوبگیرند. نه اینکه سیاسی شوند بلکه با آزاده و هنرمند ماندن و عدم تبعیت از سبک زندگی دیکته شده از سوی حاکمیت متحجر و خود نمایی - منظورم خود بودن است نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم خود خود بودن در هر حال - و خوب است همین جا توضیح بدهم که حرکت اخیر سالار عقیلی مطلقاً جنبۀ مخالفت و اعتراض و فعالیت بقصد سیاست و حکومت نداشت و فقط "خود بودن"ش بود در تعقیب حرفه اش و بازاریابی برای کالایش دقیقاً مثل کار عوامل فیلم یحیی سکوت نکرد. اما چون حکومت همۀ حوزه های خصوصی و شغلی را هم مصادره کرده است. لذا هر کار معمولی هم در تضاد با ایدئولوژی زندگی سوز قرار می گیرد و بهره ای هم بجامعه می رسد از این جلز و ولز حکومت. این از این جهت هم بعد از این مهم است که حکومت دیگر پول ندارد تا هنرمند مزدور بتراشد یا به بی هنران رانت بدهد که دستگاه های تبلیغاتی و رسانه های انحصاری اش را بگردانند و این فقر حاتم بخشی های پیشین بداهتاً به رهایی هنرمندان از مواجب حکومتی و قطع ریشۀ بی هنران نشسته برگرد سفره های نفتی سال های گذشته خواهد انجامید و گامی مهم به پیش خواهیم رفت. یا...هو

بعد از تحریر: برای احترام به سیاسیون وبلاگ این را هم اضافه کنم که هنوز هم معتقدم که سیدحسن خمینی می تواند به چرخۀ انتخابات برگردد از طریق خامنه ای و باید منتظر ماند و دید خودش چه تصمیمی می گیرد. و آیا حاضر است با حکم حکومتی بیاید یا نه. در مورد سایر رد صلاحیت شدگان نامی خبرگان هم تقریباً از ابتدا معلوم بود که امجد و غرویان و محقق داماد و ... تأیید نخواهند شد. در عوض پایداری های مصباح را هم حذف کرده اند و یک نوع نشانه های میانه روی با احتیاط استشمام می شود که انشاء الله در پایان ماراتن صلاحیت ها خواهم نوشت.

پی نوشت: این مطلب را با تیتر "هنر و زیبایی و وقار یک زن (سیمین بانوی هنرمند) یک مرد (امام جمعۀ چرک کاشان) را زیر گرفت و له کرد. در.د به کاشان و سهرابش!" با اشتراک مجدد گذاشتم. و با تیترهای زیر هم به اشتراک مجدد خواهم گذاشت:
1- درکاشان یک زن تازه یک مرد کهنه را زیرگرفت و کشت! درود به آن زن و کاشان اش.
2- یک زن روسری آبی یک مرد چادر نمازی مشکی را له کرد. آنجا کاشان ایران است!
3- دفع حملۀ تحجر ضد زن توسط مدرن های کاشان امام جمعه را تا مرز سکته پیش برد. این درست است.
زیرا دیدم که همۀ اخبار مربوط به حادثۀ کاشان با کلیشۀ همیشگی مظلومیت مدرن ها و در قالب "حمله به معتمد آریا در کاشان" کار شده است. در حالیکه دقیقاً برعکس بوده و دفع حمله به معتمدآریا بوده که جگر امام جمعه را سوراخ کرد. و الا اگر حمله موفقیت آمیز بود که امام جمعه حاجی حاجی مکه می کرد و انکار که نه من خبرندارم و کسی به کسی چیزی نگفته و این ها ساخته و پرداختۀ ضدانقلاب و دشمن وحدت جامعه است و دار المؤمنین کاشان دوتا را چهارتا کرده و از این مزخرفات چنانکه افتد و دانی. حساسیتم هم به این خاطر است که معتقدم باید مقاومت در کاشان الگوی قطعی جوانان مدرن بشود از این پس در ایلغار سیاه تحجر به تجمعات شادشان. یا...هو

۱۳۹۴ بهمن ۵, دوشنبه

عکس نوشت دیدار خامنه ای با سپاه دریا (پیام ابوی در دیدار با فدوی): انتقام از اوباما؛ خوش آمد به ترامپ!


1- آیت الله خامنه ای در دیدار با سپاهیان بازداشت کنندۀ تفنگداران امریکایی چنان زیاده روی کرده که این اغراق و با توجه به ابعاد بی اهمیت و کم دامنۀ ماجرای اتفاق افتاده توی ذوق می زند. و تبلیغاتی بودن چنین دیداری را پیش از بیش - حتی در نزد حزب اللهی ها - برملا و رسوا می کند. بنظر می رسد که رفتن خامنه ای در داخل صفوف نامنظم پرسنل مجری عملیات اخیر قبل از اینکه یک "پیروزی برای او" را هدف داشته باشد برای پوشش دادن به ضعف "دستور آزادای خیلی سریع ملوانان امریکایی" بوده است. زیرا آرشیو رفتاری رهبر در کل 27 سال رهبری او کمترین نمونه - حتی یک نمونه - از این نوع شیدایی و بی احتیاطی را نداشته است. در حالیکه موارد عملیات بسیار مهمتر از این بسیار بوده است. زیرا خامنه ای بشدت به ابهت دیکتاتور باور دارد و حاضر نمی شود در مراسم های ملاقات با کارگزاران خودش چنین تصاویری از ریسه رفتن های مصنوعی اش ضبط و پخش شود.

2- خامنه ای که هنوز سخت بیمناک بریدن و ریزش حزب اللهی ها و بسیجی های بدنه است. از فرصت ضعف در "نگهداری ملوانان امریکایی" - خودش دستور آزادی با شتابزدگی آنان را داده بود - استفاده کرده و ضمن کوه نشان دادن کاه "ده نفر سرباز و درجه دار دون پایۀ امریکایی" - حداقل در ظاهر حتی یک نفر نظامی مهم در بین آنان نبوده است - خواسته است اولاً بُعد فروپاشیدۀ استراتژی ضدامپریالیستی اش را در نزد هواداران بازسازی کند؛ و ثانیاً به جامعۀ انتخاباتی این پیغام را بدهد که هنوز دست برتر با اوست تا تندروان دچار نا امیدی نشوند در مهندسی انتخابات و انسجام خودشان را حفظ کنند. اما او - مثل همیشه - با اطمینان از یک خیانت به منافع ملی کشور دست بخدمت نگه داری از ایدئوژی و قدرت خود زده است.

3- زیرا او بطور دقیقی می داند که این تصاویر هماغوشی با تیم عملیاتی پاسداران نه تنها کمکی به بهتر شدن وجهۀ او در مناقشات جهانی و منطقه ای نمی کند بلکه بهانه و سند لازم را در اختیار ملک سلمان و نتانیاهو و ترامپ و تدکروز - و اخیراً هم بمب سارا پلین! - و... قرار می دهد که مرتب تبلیغ کنند دیدید ما درست می گفتیم. حالا تحویل بگیر آقای اوباما و جان کری. از سوی دیگر اما مردم کارد به استخوان رسیدۀ ایران چنین می پنداشتند که با اجرای برجام و رفع تحریم های سخت، ایران خواهد توانست با جذب سرمایه و تکنولوژی جهانی یک سروصورتی بشوید از این همه چرکی ناشی از فقر و محرومیت و بیکاری و عقب افتادگی. اینک اما خامنه ای همۀ این امتیازات بدیهی و مورد انتظار پسا برجام را با یک ژست دایی جان ناپلئونی تبلیغاتی برباد داده؛ و نه تنها حسن روحانی را با دست خالی و روسیاهی به اولین سفر اروپایی اش می فرستد. بلکه او را مجبور کرده که سیاست "نگاه به شرق" خامنه ای را چنان سخاوتمندانه بپذیرد و اجرا کند که رییس چینی حتی در خواب هم تصورش را نداشته باشد: "همکاری های راهبردی 25 ساله بین ایران و چین و افزایش هرچه سریعتر تراز تجاری بین ایران و چین برقم 600 میلیارد دلار در سال".

4- همۀ اینها یعنی چه: یعنی اینکه ما به شرق باج خواهیم داد تا اسیر غرب نشویم و بغرب باج خواهیم داد که از حداقل های تکنولوژی برتر و کیفیت غرب محروم و تحریم نشویم. چین و روسیه بخاطر انحصار داشتن در بازار ایران گران و بی کیفیت خواهند فروخت. و غرب و اروپا بخاطر لولوی خامنه ای داشتن در نزد ما و بزرگنمایی رسانه ای این لولو هر فنی را بما نخواهند داد و هرچه را هم که بدهند پول خون اجدادشان را هم روی قیمت ها خواهند کشید. اینکه رهبر عالی یک کشور مثل بچه ها - تعبیر از یکی از شما - از تحقیر سربازان دون پایۀ یک کشوری - حتی دشمن درحال جنگ - یاد کند و گرفتاری آنان روی عرشۀ ناوچه شان را با جملات عالی و بهنگام و جالب توصیف کند و دست روی سر گذاشتن طبیعی سربازان - در وضعیت اسیر شدن - را باعث افتخار و غرور خودش بداند هر تعریفی داشته باشد دنائت کمترین آن است. زیرا همانطور که گفتم خامنه ای پذیرفته است که ملوانان اشتباهی وارد آب های ایران شده اند و الا آنان را سریع آزاد نمی کرد. حالا کسی که راه گم کرده و وارد قلمرو ممنوعه ای شده و قصد جنگ و درگیری هم نداشته بدیهی است که هنگام برخورد با نیروی صاحبخانه دستانش را بالا ببرد بمنظور اثبات اشتباهی بودن اتفاق. 

5- ضمن اینکه من در پست قبلی هم گفته ام و خود سپاه و خامنه ای و هر کارشناس بی طرفی هم می داند که ادعای راه گم کردن دو قایق مجهز با پرسنل مجهز به حداقل چهار نوع راه و وسیلۀ ارتباطی و ناوبری - و با تابلوی خراب شدن دستگاه های ناوبری و رادار هردو قایق در یکزمان در عصر اینترنت - حرف چرت و نامربوطی است و تفنگداران دریایی امریکا با هدف ارزیابی های اطلاعاتی و واکنشی سپاه ایران وارد این مأموریت شده اند. و مهمتر اینکه خامنه ای که خودش یک ژنرال نعلینی تعلیم ندیده است؛ بهتر از من می داند که: "برای هیچ سربازی در هیچ کجا مهم نیست که در راه اجرای مأموریت چه بلایی سرش بیاید - کمترینش همین عکس دست روی سر ملوانان امریکایی است - بلکه برای سربازان فقط انجام مأموریت هدف است و نه هزینه های شخصی و شخصیتی ظاهری و از این قبیل". بنابراین تندخویی هیستریک و شادمانی - کمتر دیده شده - مصنوعی "ژست جلو دوربین خامنه ای" جز کوچک کردن او در نزد دنیا و حتی هواداران بهرۀ پایداری نخواهد داشت. ممکن است چهارتا بسیجی حرفه ای هم باشند در لحظۀ دیدن عکس شیدای خامنه ای که بگویند ایول چه رهبر با صلابتی! اما همین بسیجی حرفه ای هم هنگام خلوت و رو در رو شدن با وجدان خود خواهد اندیشید که یعنی رهبر معظم ما بهمان کوچکی ده نفر سرباز ساده - مثل من بسیجی حرفه ای - است و زور و جرأتی غیر از خنده بریش اسیران ندارد؟! این حتماً و قطعاً به این دلیل وجدان بسیجی و حزب اللهی هوادار را خراش خواهد داد که او شاهد تسلیم خامنه ای در مقابل رؤسای کشور امریکا (وطن ده سرباز مورد غلبۀ 10 15 ساعته سپاه) بوده است. و حالا از بدام افتادن تصادفی ده نفر سرباز پاپتی می خواهد خودش را برندۀ نبرد معرفی کند. خب کدام آدمی - حتی بسیجی و حزب اللهی - فریب چنین تقلبی را می خورد اولاً و به زیردست چنین فرمانده کودک و دون شأنی بودن افتخار می کند ثانیاً. فدائیان خامنه ای همواره با این سؤال روبرو خواهند بود که: "چگونه و با چه وقت و فرصتی این تفنگداران تخلیۀ اطلاعاتی شدند تا مقام معظم مطمئن شد که اینان راه گم کرده اند و دستور آزادی بلافاصلۀ افرادی را صادر کرد که گرفتاریشان اینقدر خوشایند رهبر و کار خدا بود. چیزی این وسط غلط است: و بسیجی و حزب اللهی به ان غلط فکر می کند. مطمئنم. یا...هو

۱۳۹۴ دی ۳۰, چهارشنبه

کار مارادونا خامنه ای از وحشت باخت است؛ من حیرانم که با غضنفر روحانی چه باید کرد. نگاهی به خونبازی امروز خامنه ی!


1- سخنان امروز آیت الله خامنه ای در جمع متولیان اصلی انتصخابات جمهوری اسلامی بسیاری از ما را برآشفته و بسیاری دیگر از ما را نا امید کرده است. اما در واقع امر و نگاهی کلان نه این سخنان اهمیت بنیادی دارد و نه نشانه ای از قوت خامنه ای در آن است. او که در خطیب زبردست بودنش اجماع وجود دارد؛ در یکی از آشفته ترین سخنرانی های کلیشه ای خود حرف های متناقضی زده است - مثل "مخالفان نظام و من بیایند بمن و نظام رأی بدهند" - که حکایت از استیصال مطلق دارد و نه در اوج هیمنه بودن. منظور او به همۀ کسانی که همۀ دارایی های ثروت و منزلت و قدرت شان - اعم از تندرو و کندرو - را از رانت وجود نا مبارک جمهوری اسلامی انقلابی بدست اورده اند؛ خطاب دارد و بدرستی متذکر می شود که: "عقب نشینی اتفاق افتاده است. اما ما نباید خودمان هم به این عقب نشینی اعتراف بکنیم. زیرا بلایی که با برجام سر کشور آمده خودش بدون اعتراف ما هم چون یک سونامی وحشتناک عمل می کند و خواهد کرد که اگر خودمان هم به تأیید آن بپردازیم در آینده ای نه خیلی دور تاک و تاک نشان با هم خواهند رفت و نباید." و بخاطر همین استیصال و آشفته ذهنی است که قادر به گنجاندن آن در گزاره های - حداقل منطقی در ظاهر - نمی شود و جمله ای را می گوید و در جملۀ بعدی نقض آن را بر زبان می آورد.

2- حالا که سعیدی نمایندۀ خامنه ای خودش اخیراً و به صراحت اعتراف کرده است که از نظر سیاسی ایران اسلامی شباهت نزدیکی دارد با اتحاد جماهیر کمونیستی؛ بگذارید از گورباچفی - یلتسینی کردن استفاده کنم برای بسط بیشتر نظرم. هرچند که تغییر گورباچفی در شوروی سابق از حوزۀ "شخص اول" شروع شده بود و نه از حوزه های پائین تر. و این هم کار ایران را متمایز می کند و هم سخت تر؛ و البته هم شکننده تر و ویرانگرتر. وقتی گورباچف رهبر شوروی شد با طرح گلاسنوست و پروستریکا قصد آن کرد که اتحاد جماهیر کمونیستی را با اصلاح رویه ها نجات بدهد و مطلقاً قصد فروپاشاندن ایدئولوژی کمونیستی را نداشت. اما چون هم شرایط عینی (اقتصاد ورشکسته و نارضایی مردم) و هم شرایط ذهنی (ایدئولوژی یک پکیج دگم است که جز در یکپارچه نگهداری مبتنی بر رعب و وحشت دوام نمی آورد) خیلی زود قافیه را باخت و یلتسین اتحاد شوروی را فروپاشاند. حالا خامنه ای می خواهد به ساده اندیشی روحانی افسار بزند و به او گوشزد بکند که هرنوع وادادگی در حوزۀ ایدئولوژی فقط قدرت مرا بچالش نمی کشد بلکه موجودیت همه را - قدرت و منزلت و ثروت شما هم جزیی از این موجودیت است - بخطر جدی می اندازد.

3- از زاویه ای دیگر می توانم اینطور بگویم که سخنرانی خامنه ای برعکس سال های تا سال 90 که همیشه شکل و هم محتوای تهاجمی داشت؛ بعد از سال نود صورت تهاجمی داشته از موضع قدرت؛ اما باطنی تدافعی را شامل بوده است از روی ضعف. و این تغییر هر بار بیشتر از دفعۀ قبلی نمود یافته و می یابد. تا اینجا که او اینک دیگر مخالفان نظام را تهدید نمی کند. بلکه از مخالفان خواهش می کند در همراهی با وطن. خامنه ای تا سال 90 همواره از جنگ نرم و افسران جوان و "ما پیروزیم" سخنرانی می کرد. در حالیکه در حال حاضر از نفوذ و "ما شکست نخورده ایم" حرف می زند. در یک تمثیل نمادین اینطور می شود که: خامنه ای تا سال 90 همواره در جبهه و میدان نبرد رجز می خواند برای تحریک و تشجیع پیاده نظام برای تداوم حمله. در حالیکه الان او در پشت خطوط تماس رجز می خواند برای روحیه دادن به لشکر عقب رانده شده اش و تارومار در پشت جبهه. و همۀ تلاش فعلی اش متمرکز است به "مجدداً سازماندهی می کنیم و باز برمی گردیم" به هواداران. و این دو موضع کاملاً با هم متفاوت است. او به رویش هواداران جدید امیدی ندارد و زورش را متمرکز کرده بر روی ریزش نکردن بیشتر هواداران.

4- اما بیم و امید من اگر بود واست. که هست. بخاطر هموطنان داخل کشور است در کوتاه مدت و نه صرف پیروزیمان بر جمهوری اسلامی فعلی در میان مدت. و اتفاقاً لجبازی خامنه ای برای رجزخوانی در خلاء بهدف برافتادن یکباره و سریعتر جمهوری اسلامی بسیار مفیدتر است. من و شما - اگر موافق من هستید - می دانیم که بخش مهمی از مردم داخل ایران بنفس نفس افتاده اند و در معرض خطرند. بخاطر اینان است که دلمان می خواهد خامنه ای کوتاه بیاید و واقعیت اتفاق افتاده (تغییر پارامترهای بازی در جهان و منطقه بعد از بوِیژه برجام) را بپذیرد و اعتراف هم بکند تا هم حکومت او گام بگام مستحیل شود و هم مردم بتوانند یک نفس تجدید کنند در لحظه. اما در اینکه خامنه ای و جمهوری اسلامی ایدئولوژیک در سراشیب قطعی است تردیدی ندارم. اشاره می کنم به دو موضوع. اول اینکه در همین سخنرانی اش حزب اللهی های اشغال کنندۀ سفارت عربستان را مورد لطف قرار می دهد و از تعقیب آنان تحت عنوان تندروی بشدت انتقاد می کند. و دوم یادتان می آورم که او در پاسخ به نامۀ روحانی از جواد ظریف با نام بردن اختصاصی به نیکی یاد کرده و تشکر می کند. اینکه خامنه ای ظریف را چنین درشت و برجسته می کند به این خاطر هم است که می داند ظریف هم توانسته "آبروی جام زهر نوشی اش در جریان مذاکرات هسته ای" را خوب مدیریت کرده و با کمترین خسارت به خامنه ای در نزد تیفوسی ها از آب در آورد.  و هم به او احتیاج دارد که همین مهارتش را در مناقشات منطقه ای هم بکار بگیرد و زیاد بسوی هاشمی و روحانی غش نکند. تا خامنه ای مجبور نشود همین رجزخوانی در پشت جبهه اش را نیز از دست بدهد. با هدف برای از دست ندادن هوادارانی که مسئله دار شده اند و ریزش شان مهمترین و بزرگترین دغدغۀ همۀ ساعت ها و اعمال و رفتار و گفتار حال حاضر خامنه ایست.

5- یک مورد هم راجع به انتخابات بگویم و تمام. اولاً با همۀ این هیاهوهای دو طرف باید منتظر دقیقۀ نود ماند که در عمل چه اتفاقی خواهد افتاد. اما مطلقاً هم مهم نیست که آیا اصلاح طلبان بیشتری تأیید می شوند یا نه. چون درست است که من و شما برای روشن نگاه داشتن آتش اختلاف از سویی؛ و کمی بهبود زندگی در ایران برای محرومان از جانب دیگر دلمان می خواهد که اصلاح طلبان بیشتری به مجلس بروند. اما واقعیت این است که در بین اسامی منتشر شده - حداقل در بین سرشناسان - آدم های درشت و قابل اعتنایی که نیستند هیچ بلکه برخی از آنان فاسدتر از خیلی از اصولگرایان هم هستند و بدنبال رانت و لفت و لیس. تا جائیکه می توانم مدعی شوم که برجسته ترین رد صلاحیت شده همین مطهری اصولگراست و نه فردی از خیل اصلاح طلبان درجه دو آشنا. لذا از منظر زوال جمهوری اسلامی مطلقاً اهمیتی ندارد که این آدم های خنثی - دربهترین داوری - تأیید صلاحیت شوند. و اتفاقاً اگر تأیید صلاحیت می شدند و قادر به رفتن به مجلس هم می شدند - جای تردید جدی است - بنا بدلایل بیشمار اخته تر هم می شدند و سعی می کردند بر گسل های موجود ماله بکشند. در حالیکه عدم تأیید صلاحیت شان آنان را هم بسمت تضاد رادیکال با خامنه ای خواهد کشاند و جنگ درون قدرت یک مرحله ارتقاء خواهد یافت. خلاصۀ کلام اینکه امید ما قبل از اینکه معطوف به قدرت گیری اصلاح طلبان معتدل باشد؛ متوجه ریزش هرچه بیشتر و سریعتر اصولگرایان و هواداران تیفوسی شان است که ترس و آشفتگی خامنه ای از تشدید آن حاکی است. فقط می ماند غضنفر حسن روحانی که خودش تصمیم بگیرد که می خواهد رییس جمهور مردم بماند یا همراه با خامنه ای به زباله دان تاریخ رهسپار شود. من امیدم به این رادیکالسم از سوی خامنه ای خیلی بیشتر از سازش پشت پردۀ جناح های حاکمیت بود از اول. اما من سوگند خورده ام که جلوتر از امید مردم داخل - از همه انتظار دارند طوری عمل کنند که کمی و فقط کمی هم شده بهبود شرایط زیست آنان هدف نزدیک همه باشد - حرکت نکنم . در مطالب قبلی تقیه کردم تا من متهم به رادیکالیسم نشوم. ولی حالا که خامنه ای خودش این رادیکالیسم را تعقیب کرده و می کند من هم استقبال می کنم. یا...هو

۱۳۹۴ دی ۲۸, دوشنبه

حسن روحانی در آزمون نهایی: آیا او با استفاده از تک مادۀ خامنه ای قبول خواهد شد!؟


1- تأکید بر موضع می کنم که شفاف شود: من از اصلاح طلبان عرفی گراتر پشتیبانی می کنم. نه برای ترمیم بحران شکاف ذاتی در بین حاکمیت جمهوری اسلامی که معلوم است نشدنی است. بلکه برای تداوم و تشدید این بحران. چون بدون تشدید بحران تا نقطۀ غلبۀ توازن قوای عرفی گرایان بر شریعت محوران ایدئولوژیک؛ نه جمهوری اسلامی به کارآمدی یک حکومت خواهد رسید و نه سعادت و پیشرفتی در زندگی و زیست مردم حاصل خواهد شد. البته فرق ده درصدی مدیریت بهتر عرفی گرایان نسبت به شرعی گرایان در داخل این ناسیستم شترگاوپلنگ بدیهی است. اما 90 درصد مشکلات وجود داشته و تداوم یافته در همۀ این سالهای انقلاب بجای حکومت(37 سال) قابل مرتفع کردن نیست. اینکه چرا در کنار متوهمان انقلاب و شورش های مردمی برای تغییر یکبارۀ حکومت انقلابی نیستم و کون فیکون شدن یکباره را تعقیب نمی کنم. مربوط است به "علاوه بر بحث هزینه و فایده به این دلیل پیشینی است که چنین شورش و انقلابی نه در چشم انداز است و نه مورد توجه و عنایت مردم." پس کماکان از تلاش برای ورود تعداد بیشتری از عناصر عرفی گرا به حوزۀ قدرت (در این مقطع مجلس شورا و خبرگان) حمایت می کنم.

2- حسن روحانی یک عرفی گراست و می خواهد با تاکتیک "قطره بر صخره" خامنه ای را از بدنۀ حامیان تندرو اش جدا کند تا بتواند هم پایگاه مشروعیت مذهبی خودش را حفظ و تقویت کند. و هم قادر بشود جبهۀ خودسران شرعی گرای مخالف خودش را بی سر (خامنه ای) کند. آیا او موفقیتی کسب کرده تا کنون و در ادامه با این تاکتیک موفق خواهد شد؟ چنین بنظر می رسد که روحانی موفقیت در برجام را بیشتر بخودش نسبت می دهد تا ارادۀ ناگزیر خامنه ای. اما این پز تا کنون روحانی هنوز قابل اثبات نیست و استدلال مخالفان برانداز جمهوری اسلامی که عقب نشینی خامنه ای برای حفظ نظام اوجب واجبات است را علت غایی توافق بدست آمده با غرب می دانند به واقعیت صحنه نزدیک تر است. حالا اما موضوع انتخابات و تأیید و رد صلاحیت ها آزمون جدی تر و بهتری خواهد بود برای محک زدن موفقیت یا عدم موفقیت تاکتیک روحانی در ترغیب خامنه ای به کوتاه آمدن. بعبارت مختصر و فرموله شده تر این آزمون امتحان نهایی رد و قبول روحانی نیز از سوی عقل هم خواهد بود.

3- روحانی امروز نامۀ پرطمطراقی نوشته برای خامنه ای به بهانۀ اجرای برجام که هم شکلش یادآور ادبیات فراتر از "قبلۀ عالم بسلامت باد" دوران قجری است و هم محتوایش حاوی از کاهی کوهی ساختن. اما پرواضح است که درخواست بین سطور این نامۀ روحانی درخواست اغماض بیشتری از خامنه ای است در کمک به حل مشکل رد صلاحیت های گسترده در بین سرشناسان اصلاح طلب و عرفی گرا. پاسخ عملی روزهای آیندۀ خامنه ای بدرخواست روحانی تعیین کننده خواهد بود از جهت محک زدن کامیابی یا شکست تاکتیک "تحبیب خامنه ای" روحانی. اگر خامنه ای دخالت مؤثری بکند در جهت خواست روحانی باید خوشحال بود و هم بصداقت و هم بکارآمدی روش روحانی دلبست و ادامه داد. اما اگر خامنه ای تن به این جراحی جزیی هم ندهد تنها راه راستی آزمایی روحانی استعفای او از ریاست جمهوری و عدم برگزاری انتخابات خواهد بود. چون او اگر انتخابات را ببازد - نه از طرف رأی مردم که بعید هم نیست اتفاق بیفتد. بلکه بواسطۀ عدم تأیید صلاحیت دوستان و پشتیبانان روحانی در جامعۀ مدنی - گور خودش و دولتش و آبرویش را هم خواهد کند با ادامۀ ریاست جمهوریش.

4- قبلاً گفته ام و باز تأکید می کنم که خامنه ای مطلق العنان نیست که بتواند پایگاه تحجر مذهبی ایدئولوژی حکومتش را بکل نادیده بگیرد و تصمیم رادیکال اتخاذ کند بنفع روحانی. چون رهبری او منوط به چادر زنان و ممنوعیت هنر و موسیقی و هر نوع نو آوری و تجدد دنیای مدرن است و هرنوع گرایش محسوس بسمت مدرنیته (عرف) - اگر حتی بخواهد - ممکن نیست. چون جایگاه خودش بسرعت بخطر خواهد افتاد. اما اگر روحانی قادر باشد کمی هم شده در تصمیم نهایی خامنه ای اثر بگذارد او این قدرت را دارد که با تمسک به ابزار مصلحت تصمیمات شورای نگهبان را تعدیل معتدل کند. پیشداوری نمی کنم اما امید چندانی به "این روحانی" ندارم وقتی که دیروز در پایان مصاحبۀ مطبوعاتی اش او را ارزیابی می کنم گوش کنید به ماجرا:

5- حسن روحانی هم خطیب خوبی است و هم حافظۀ خوبی دارد و هم ذهنش بسیار منسجم و متمرکز است. و بخاطر همین خصوصیت برجستۀ ناشی از معلومات مدرنش اولاً بسیار حاضرجواب است. ثانیاً قدرت خوبی در سخن گفتن شفاهی و بدون نوشته دارد و ثالثاً خیلی خیلی بندرت گاف می دهد و سخنی را نمی گوید که مثل فرهنگ حوزویان نادانسته و بی حساب و روضه ای و مرثیه ای و بی مسئولیت باشد. او هر کلمه و واژه را انتخاب می کند و درست در جایی که منظور قبلی و فکرشده اش است بکار می برد. بعنوان مثال دیروز در همین کنفرانس مطبوعاتی وقتی بعوامل مؤثر در موفقیت برجام اشاره می کرد تحقیقاً همۀ ریز و درشت و سگ و گربۀ جمهوری اسلامی را نام برد و از آنان بدلیل یاری رسانی و مشارکت در این موفقیت مهم قدردانی نمود. بدیهی است که در اینجا هم بیشتر در تلاش برای ایجاد همدلی بین ناهمدلان ذاتی ارکان و اجزاء حکومت بود. اما خواستم مستند کنم که روحانی حواسش کاملاً جمع است در تاکتیک برگزیده اش (همه را داشته باش تا اراذل پاپتی - و نه رؤسای پرقدرتشان را فعلاً - بکوبی).

6- حالا با این مقدمه بروم سر صحنۀ آخر کنفرانس مطبوعاتی روحانی: چنین بنظر می رسید که همۀ حضار حاضر در سالن کنفرانس اعم از وزیر و و کیل و خبرنگار و غیره و از جمله خود روحانی از اخبار سونامی رد صلاحیت های کاندیداهای مجلس خبر داشتند. زیرا بغیر از خود روحانی یک جدیت عبوس و کم امید - نگفتم ناامید چون در داخل حاضران قدرت کسی نا امید نیست و نمی شود - بر همۀ فضای کنفرانس و چهرۀ حضار رسوب کرده بود و نازدودنی هم می نمود. در حالیکه مثلاً این جلسه برای رونمایی از بهترین دست آورد جمهوری اسلامی در بعد از پایان جنگ بود و گفته های روحانی و دیگران مؤید آن بود و است. لذا افسردگی حاکم بر چنین جلسۀ تبریک و جشنی غیرقابل توجیه می نمود. غیر از اینکه همه را متأثر از اخبار بد انتخاباتی بحساب بیاوریم و بدانیم. اما در این وسط تنها استثناء بر قاعده خود روحانی بود که مثبت و با انرژی و مغرور و خوشحال در حال پز دادن به مخاطبان و پذیرای تبریک های پی در پی خبرنگاران بود. اگر انصاف بخرج بدهیم باید این خوشحالی و خونسردی شخص روحانی را اولاً بخوی سیاسی آرام او و ثانیاً به موقعیت و منزلت ریاست جمهوری او و ثالثاً به اعتماد و طمأنینه دادن بمخاطبان او  نسبت بدهیم و او را بخاطر مکدر نبودن طبیعی از اخبار انتخاباتی قابل ایراد و سرزنش ندانیم.

7- تا اینکه رسیدیم به آخرین صخنۀ این مصاحبه. به آنجائیکه خبرنگار روزنامۀ اعتماد بعنوان آخرین سؤال کننده و آخرین سؤال بحث انتخابات و رد صلاحیت های گسترده را مطرح و موضع روحانی را جویا شد. روحانی در پاسخ - در حالی که معلوم بود غافلگیر نشده و از این خبر اطلاع دارد -  بدون اینکه تغییر حالت و لحنی بدهد با روی گشاده و خندان و غیر جدی از تعامل با شورای محترم! نگهبان گفت و انشاء الله ماشاء الله مرسوم آخوندی؛ و با اضافه کردن ملایم "من از همۀ اختیاراتم استفاده خواهم کرد" پایان جمله اش را به فکاهه و کنایه و تمسخر "دلواپسی تولید نکند" تمام کرد. در حالیکه انتظار بدیهی از یک حسن روحانی دارای خصوصیت حاضر جوابی و خطبیبی و دارای ذهن منسجم  - در بالا برشمردم - و البته رییس جمهور دولت مدرن و خواهان بهبود زندگی مردم؛ این بود که اولاً با تدریج طرح سؤال از سوی خبرنگار چهره اش تغییر حالت می داد از شادی به غم و از شوخی به جدی. و ثانیاً در پایان سؤال در حالیکه مصمم از جایش برمی خاست با حداکثر جدیت و قاطعیت پاسخ خبرنگار را می داد و با اضافه کردن "من تا آخرین توان و نفس خواهم ایستاد"و با حالتی برافروخته و عصبانی سالن را ترک می کرد. بدیهی است که بروز چنین حالتی در پایان کنفرانی پخش مستقیم پالس های قوی و خوبی می فرستاد هم به موافقان و هم مخالفان. بنابراین عدم وقوع حالتی که گفتم و روحانی حتماً استعداد فکری و هشیاری پیاده کردن آن را داشت. می توانست و می تواند محصول دو گزینه بوده باشد. یا روحانی از موقعیت برتر خود در پشت پرده و موفقیت نهایی اش در برگرداندن رد صلاحیت شده ها تا آنجا مطمئن بود که تصمیم به رد صلاحیت ها را مسخره و قابل بازگشت قطعی می دانست و پرسش را به سخره می گرفت. و یا نه؛ واقعاً هم برای او (رییس جمهور) چنین اتفاقی مهم نبود و نیست و او همۀ امور مهم این چنینی و سرنوشت ساز را یک نوع شوخی و باعث مزاح در بین حاکمان می دانست و می داند و  اهمیتی به آن نمی دهد. جز در حد یک آه و ناله و چند تلفن به چند آخوند اینطرف آنطرف در قم و تهران و شورای نگهبان و تمام. پایان ماجرای صلاحیت ها در روزهای پیش رو معلوم خواهد کرد که آیا روحانی به خدمت از راه تاکتیک "تحبیب خامنه ای" نایل خواهد شد یا به خیانت از راه ترحم بر پلنگ تیز دندان. و خطاب من به ایشان: "این گوی و این میدان"! یا...هو

۱۳۹۴ دی ۲۶, شنبه

ایران در راه درست: چهار امید در یک قاب: از توافق معنایی ظریف و جبیر ... تا آزادی زندانیان امریکایی و ...



مقدمۀ ناگزیر: به علت اینکه من فلسفۀ پدیده های سیاسی - اجتماعی را مورد تحلیل و توجه قرار می دهم و می نویسم؛ اغلب نوشته هایم هم بسیار زودهنگام و پیش بین است و هم صحیح و وقوع یاب در بستر زمان. بهمین خاطر هم است که اغلب مطالب نوشته شده توسط من بعد از "از چند روز گرفته تا چند ماه و حتی سال" توسط تحلیلگران کلاسیک و سیاسی نوشته می شود. و این یکی از مهمترین دلایل اقبال بسیاری از شما بمن و ایراد بسیار دیگری از شما بمن است. آنانیکه مرا و قلمم را و شناختم از جمهوری اسلامی را و قدرت تخیل بالایم را پذیرفته اند و عمق را شناخته اند موافق و راغب بمن. و آنانیکه خسارت دیده تر و هیجانی و کم صبرتر هستند  مخالف "در ابتدا"ی مطالب منتشره از من هستند. نمی خواهم به مصداق ها وارد شوم که کل مطالب وبلاگم را شامل می شود. بلکه فقط می خواستم بشما یادآوری کنم که اتفاقات خوب و متعدد چند روز گذشته برای من و شما غریب نبود و لاجرم باید اتفاق می افتاد. و یادآوری کنم که نوشتن برای هر کدام از سرفصل های زیر که خواهم نوشت استعداد یکی دو مقالۀ مستقل را می طلبید که وقت و حوصله و زمانش را ندارم و به چند آدرس مختصر قناعت خواهم کرد.

1- جواد ظریف امروز در وین است که روز اجرای برجام را اعلام کنند. این روز بسیار خوب و میمونی برای ایران است و باید امیدوار باشیم. شریعتمداری کیهان بتن ریزی در قلب رآکتور اراک را به بتن ریزی در قلب ملت ایران تشبیه کرده است که من هم با او موافقم. با تحفظ در تعریف منظور هر کدام مان از ملت. شریعتمداری منظورش حزب اللهی های تیفوسی و رهبران رانت خوارشان است و من منظورم همۀ ملت اعم از حزب اللهی و غیر حزب اللهی و مردم عادی است. و اتفاقاً چقدر تحریک شده بودم و دلم لک زده بود برای یک قصۀ نمادین نوشتن از بتن ریزی در اراک تحت عنوان "مراسم با شکوه تدفین و ختم زندگی باختگی 13 سالۀ یک ملت (2003 تا 2016) با سخنرانی خامنه ای". و در آنجا نشان بدهم که چگونه زندگی مارا صرف هیچ کردند و در نهایت مجبور از دفن آن شدند و مجلس ختم را گرفتند که عزای ملت بود و پول پرپاکت در دستان خامنه ای در آخر مراسم که روحانی به آخوند مراسم (خامنه ای) می دهد بمبلغ ناچیز صد میلیارد دلار و ... خب ننوشتم و حالا دیگر ولش کن تا بروم به لندن و بی بی سی. جائیکه عادل الجبیر وزیر خارجۀ عربستان سعودی یکبار دیگر بر موضع صحیح و لب کلام خودش تأکید کرده است. او گفته است:
"ایران باید تصمیم بگیرد که می خواهد حکومت متعارف بشود یا کماکان انقلاب بماند. اگر تصمیم به حکومت بگیرد ما و اعراب کمترین مشکلی با ایران نداریم. اما اگر بخواهد انقلاب بماند. بدیهی است که تا قیام قیامت هم ما با وضع انقلابی ناپایدار و فضول محلۀ فعلی ایران (بخوان خامنه ای) کنار نخواهیم آمد". 
و می دانید که این "یا انقلاب یا حکومت و هردو باهم نمی شود" ترجیع بند اصلی همۀ تحلیل های من در 6 سال گذشته بوده و گفته ام و تأکید کرده ام که خواسته ای جز این از سوی روشنفکران و سیاستمداران آدرس غلط دادن است و خدمت به خامنه ای و ایدئولوژی شریعت. از همین جاست که می خواهم گریزی بزنم به مصاحبۀ دیروز ظریف با روزنامۀ وقایع اتفاقیه که گفته است: 
"پسا برجام هم یک فرصت است و هم یک تهدید. اگر ایران بتواند ( اضافه کنید مثل حکومت های متعارف) با دنیا تعامل کند سود سرشاری خواهیم برد از اجرای برجام؛ و اگر نتواند (بخوانید انقلابی و رجزخوان الکی بماند) فرصت را تبدیل به تهدید جدیدی خواهیم کرد". 
و نتیجه بگیرم که از نظر محتوای معنایی و فلسفی کمترین اختلافی بین حرف عادل جبیر و ظریف نیست. و هر دو معتقدند که ایران فقط در حکومت شدن است که منفعت خواهد کرد و اصرار به انقلاب و رجزخوانی، دنیا را به قهر و ضدیت جدید با ایران خواهد کشاند.

2- حالا اما اتفاقات در پی آتش سوزی مبارک در سفارت عربستان و آزادی سریع و از سر ضعف خامنه ای و سپاه تفنگداران نفوذی امریکا به آب های ایران؛ چند اتفاق بسیار زیاد خوب و مبارک دیگر افتاده است که به دو مهمترین آن اشاره می کنم. اول اعلام آزادی چهار زندانی امریکایی و ایرانی تبار که مدت هاست محل گفتگو بوده و اینک به نتیجۀ "قوت روحانی و عرفی ها و ضعف خامنه ای و شرعی ها" رسیده و پالس بسیار مهم و پررنگی است به غرب و امریکا که محیط داخلی ایران دچار تغییرات مثبتی شده است.
 دوم اما مربوط به انتخابات است و استعفای غیرمنتظرۀ سخنگوی شورای نگهبان. حتماً می دانید که ابراهیمیان سخنگوی شورای نگهبان در کمتر از یک سال پیش به این سمت گمارده شده بود. و آن به این خاطر بود که سخنگوی قبلی شورای نگهبان هم بدلیل اختلاف نظر قطعی با احمد جنتی و فقهای شورای نگهبان استعفاء داده بود. این آقای ابراهیمیان خیلی تندروتر و متحجرتر از سخنگوی قبلی بود و نشانی از اختلافش با جنتی و فقها معلوم نمی کرد. اما حالا استعفای او درست در روزی که شورای نگهبان قرار است نامزدهای تأیید صلاحیت شده را اعلام کند بسیار زیاد پرمعنا و امید بخش است. همانطور که چندین بار هم متذکر شده بودم و می گفتم برای تحلیل انتخابات زود است و باید صبر کرد. معلوم شد که درست فکر می کردم و می کنم که زد و خورد در پشت پرده شدیدتر از آن است که تفکرات کلیشه ای می اندیشند. یکی از نشانه های پررنگ من برای فهمیدن این موضوع عدم ثبت نام محمد رضا باهنر بود که سیاستمدار چرکی است و امکان ندارد وارد مناسباتی شود که بردش قطعی نباشد. او با این تشخیص درست که دعوای عرفی ها و شرعی ها بسیار جدی است اولاً و دعوای شرعی ها با خودشان هم در حد دشمنی تمام عیار است ثانیاً و بهمین خاطر نه اصولگرایان بوحدت خواهند رسید و نه اصلاح طلبان قلع و قمع کامل خواهند شد خودش را کشید کنار که از ترکش های این فضای غبار آلود و نامشخص دور بماند. الان هم ابراهیمیان نه به این خاطر استعفاء داده که با تندروی جنتی مخالف بود. بلکه بیشتر به این دلیل استعفاء داده که توازن قوا بنفع عرفی گرایان در حال تغییر است و در حال حاضر دست برنده مشخص نیست، و وارد این بازی شدن خطرناک و بازنده است. البته بازهم فاکت های بیشتری قابل نشان دادن است در بهمریختگی فضا به ضرر خامنه ای و شرکای شریعتگرایش. مثل حرف های آخوند دیگر بنام صادقی در منصب معاون فرهنگی قوۀ قضاییه و آملی لاریجانی. او امتحان برای اجتهاد را و نفی نظارت خبرگان به رهبر را بچالش کشیده و رد کرده است. 

3- ماحصل کلام اینکه روحانی و دولتش در موقعیت نسبتاً خوبی قرار گرفته اند از جهت تغییر موازنه قوا بنفع عرفی گرایان. اما این مطلقاً به این معنا نیست که اوضاع تثبیت شده است اولاً و برگشت پذیر سریع نیست ثانیاً. زیرا بخش شریعت گرای حکومت بسیار زیاد پرقدرت است و علاوه بر اینکه تمام سخت افزار قدرت اعم از سپاه و دادگستری و اطلاعات و امنیت را منوپول دارد؛ از نظر نرم افزار دین و ایدئولوژی و خرافات هم هنوز حرف نهایی در دست آنان بسرکردگی خامنه ای و مراجع قم است. این بهم ریختگی از روی ضعف فقط یک فرصت است برای روحانی و عرفی گرایان که بتوانند حداقل بخشی از این انرژی رها شده از دست تحجر مذهبی را مال خود کنند اولاً؛ مدیریت کنند ثانیاً و از همه مهمتر تثبیت کرده و از آن بهره برداری کنند ثالثاً. البته که روحانی و دولتش بلحاظ هم شعار و هم خدمت به مردم و کشور و هم ممکن کردن تداوم خود به دور بعدی ریاست جمهوریش چاره ای هم جز تثبیت عقب نشینی های خامنه ای از انقلاب به حکومت ندارند. زیرا همانطور که همه گفته اند و ظریف هم تأکید کرده و روحانی هم می داند. جز با حضور و هجوم سرمایه و تکنولوژی جهانی به بازار تشنۀ ایران هیچ و هیچ راه حل داخلی - چه بلحاظ منابع مالی و چه به جهت بهره وری نیروی انسانی و چه از جانب اقتصد فروپاشیده و مزاحم دولتی و ده ها علت دیگر - وجود ندارد. و اگر روحانی مثل همیشه سنگین و بطئی حرکت کند در شکار این فرصت و مقداری از نقدینگی آزاد شدۀ ایران را هم به رانت خواران در حوزۀ قدرت خامنه ای وگذار کند - بعنوان نمونه آخوند بوشهری رییس حوزۀ علمیۀ قم از طلاب در مضیقه و بدون شهریه ناله کرده است و قطعاً منظورش انا شریک به روحانی بوده - باید مطمئن باشد که کلان ترین خیانت را می کند. زیرا هیچ رییس جمهوری در ایران با چنین موقعیت طلایی (ضعف در بخش ایدئولوژیک) روبرو نشده است بعد از انقلاب. و این برای اولین بار است که خامنه ای هم به جهت سیاست تحریم و تشویق اوباما و مهمتر از آن در حال حاضر با یقه گیری دقیق عربستان و اعراب و همسایه ها دچار این افت شدید موقعیت هژمونیک انقلابی خودش شده است. البته که تعرضم به روحانی از جهت همراهی و مثبت است و آزادی امریکائیان زندانی نشان می دهد که دارد سخت کار می کند و باید خداقوت به او گفت. یا...هو 
بعد از تحریر. یک نکتۀ مهم بدیهی را توضیح واضحات بدهم برای براندازان اینترنتی و منفی باف. علت اینکه به آزادی متقابل ایرانیان از سوی امریکا نپرداخته ام به دلیل اتهامات این زندانیان در دو سوی ماجراست. امریکایی های زندانی در ایران اتهامات سنگین جاسوسی خورده اند و می دانیم که آزادی جاسوسان غیر ممکن ترین معامله در بین کشورهاست. در حالیکه ایرانیان آزاد شده همه اتهامات شفاف تخلف مالی و دور زدن تحریم ها داشته اند و حالا که خود این تحریم ها بلاموضوع می شوند معنا ندارد زندانی ماندن یا کردن برهم زنندگان آن. و در مقابل ژست انسان دوستانۀ باراک اوباما را قابل باور هم نشان می دهد. با این بعلاوه که ما مطلقاً به دنبال ایران حقیر - حتی تحت حاکمیت روحانیان - نیستیم و چه بهتر که این موضوع (مبادلۀ زندانیان) در قالب یک معاملۀ صوری آبرومندانه تر انجام بشود. و شده است.

۱۳۹۴ دی ۲۴, پنجشنبه

نتیجۀ نفوذ دادن تفنگداران به آب های ایران: تست خامنه ای و سپاه برای اوباما؛ تغییر نسبی زمین بازی عربستان در غرب برای روحانی!


1- با هم توافق کردیم که جمهوری اسلامی با اوبامای امریکا بتوافق هسته ای برسند تا هم از احتمال تحمیل جنگ به کشورمان آسوده شویم و هم این شروع موردی سرآغازی باشد برای روند استحاله و فروپاشی ایدئولوژی تحجر و ضد مدرن خامنه ای و نهایتاً نجات ایران. و حالا می خواهم از روند و پیشرفت این استحاله بگویم. در یک تمثیل مایلم اینطور شروع کنم که ایدئولوژی از هر نوعش بادکنکی مصنوعی است در دست حاکمان سیاسی که جز از دو راه قابل زدودن نیست. و آن دو راه عبارتند از الف- ترکاندن یکبارۀ بادکنک و نابودی آن و ب- سوزنکاری کردن آن با سوزن های ریز و درشت و کم کردن باد تدریجی بادکنک و تغییر ماهیت آن. ما بدرستی ترکاندن بادکنک را خوش نداشتیم چون ترکش هایش قطعاً مردم ما را زخمی می کرد و بهره ای قابل انتظار هم در چشم اندازمان نبود. اما از سوزنکاری؛ هم این استفاده را می بریم که بتدریج از شر بادکنک ایدئولوژی خلاص شویم و هم این بهره نصیبمان شود که در طول زمان سوزنکاری آمادگی پیدا کنیم برای مدیریت مطمئن بعد از خلاصی نهایی از شر ایدئولوژی. و حالا که می بینم جهان از هر طرف خواسته یا ناخواسته و بقصد یا بتصادف در حال تشدید این سوزنکاری است. نمی توانم از خوشحالی و هیجان و امیدم نگویم با شما. و تعجب می کنم از دوستانی که چندوقت اخیر مرا نا امید و سیاه ارزیابی کرده اند. در حالیکه اگر امیدهای قبلی ام نشانه های امور روزمره را داشت؛ امید اکنونم مادر همۀ امیدها و تنها امید زیربنایی و اساسی برای تغییر مورد نیازمان است. ایران بدون عقب زدن شریعت متحجر از سیاست مدرن هیچ و هیچ راه حلی ندارد برای دوباره زیستن. و حالا این امید مادر از همۀ اوقات پررنگ تر است.

2- و قبل از بردنتان بروی میز سیاست این نکتۀ کلیدی را اضافه کنم که امریکا و ایران در آستانۀ ورود به مرحلۀ اجرایی برجام هستند. در این مرحله رفتار امریکا با ایران از دو مؤلفه تأثیر پذیرفته و دچار قبض و بسط خواهد شد. یک مرحله اش مربوط به راستی آزمایی انجام تعهدات ایران در توافقنامۀ هسته ای خواهد بود که موضوعی کمّی است و کشف و نتیجه گیری از آن کار آسانی است. و با گزارش بازرسان سازمان بین المللی انرژی هسته ای سرانجام خواهد یافت. اما رفتار امریکا با حکومت ایران یک بعد نرم و کیفی هم دارد و خواهد داشت و آن مربوط می شود به تغییر رفتار ایران و نشان دادن "چقدر حسن نیت داشتن". در بعد دوم است که امریکا دستش بسته است و با توجه به دوگانگی قدرت و حاکمیت در ایران امریکا نمی داند که قدرت اصلی حکومت ایران (آیت الله خامنه ای و سپاه و عوامل وابسته و تحت امر رهبر) چه مقدار از حسن نیت و تمایل - ظریف مرتب توضیح داده که به رجزخوانی های رهبر و سپاهیان نگاه نکنید ما همه می خواهیم حکومت را جایگزین رفتارهای انقلابی بکنیم. اما امریکا اطمینان نمی کند - را دارند نسبت به سیاست آشتی جویانه با غرب و امریکا. و چون  دسترسی مستقیم و جاسوسی مطمئنی در ایران - اعم از سفارت خانه و ملاقات با افراد نزدیک به خامنه ای و سپاه - ندارند یا حداقل به اندازۀ مورد نیاز ندارند. لذا ناچار دست به اقدامات نامتعارف و گاهی حتی خطرناک می زنند برای کشف موضع واقعاً حقیقی و عملیاتی خامنه ای و سپاه.

3- و در چنین سناریویی است که ده نفر از نظامیان خود - آیا همه نظامی حرفه ای بوده اند! - را نفوذ داده اند به آب های ایران برای دستگیر شدن - عسس بیا مرا بگیر - بدون اینکه هیچ مأموریت خاص نظامی به آنان محول شده باشد - بدو منظور: الف- دیدن واکنش رسمی خامنه ای و سپاه به این تجاوز. و ب- مطالعۀ رفتار میدانی سپاهیان ایران با نظامیان امریکایی در پروسۀ از دستگیری تا نگهداری و بازجویی و ... تا هنگام رهایی. الان که این ماجرا با کمترین تندی از سوی ایران در هر دو موضوع هدف (واکنش سیاسی رسمی و رفتار با نظامیان دستگیر شده) شروع و با کمترین چالش و عصبیت و رجزخوانی و امریکا ستیزی بپایان رسیده است. امریکا بهدف مرحله ای خود رسیده و متوجه شده است که بخش قدرت اصلی حکومت ایران نیز رفتار و گفتار متعادلی داشته و خامنه ای و سپاه در ورای رجزخوانی های ضد استکباری نه از جنبۀ خوی معتدل ایرانی سپاهیان و نه از جنبۀ داشتن قدرت مانور "پشتوانۀ اقتصادی" و نه از جهت موقعیت تضعیف شدۀ هژمون منطقه ای ایدئولوژیک خامنه ای در نقطه ای قرار ندارند که هم بخواهند و هم بتوانند عملاً هم پایبند به رجزهای شفاهی خودشان باقی بمانند. و لذا امریکا فعلاً می تواند صلاحیت همکاری با ایران را احراز شده به نتیجه برسد و همکاری را شروع کند. این از سوزن اول. زیرا این فعل و انفعال تجاوز به آب های ایران و ختم بخیر شدن سریع آن هرچقدر هم بخواهد توجیه شود بدون کمترین شکی تردید در بخش ایدئولوژیک حکومت - بویژه بدنۀ سپاه و بسیج و حزب اللهی ها - اثر منفی خودش را خواهد گذاشت و در نتیجه مقداری از باد بادکنک توهم خامنه ای و ایدئولوژی را تخلیه خواهد کرد. تخلیه ای که دیگر قابل باد کردن مجدد نخواهد بود.

4- سوزن دوم کماکان سوزن منطقه ای و بزرگ عربستان است که هنوز عملیاتی است و در حال خارج کردن مقدار زیادی از باد توهم خامنه ای و شرکاء. زیرا چنین پیداست که نه تنها هنوز راه حلی برای گسست رو به پیشرفت روابط اعراب با ایران پیدا نشده است بلکه سوراخ سوزن سفارت در حال گشاد کردن پارگی بادکنک هم است. زیرا گذشته از توئیت بسیار هوشمندانه و طنز وزیر خارجۀ امارات در بتمسخر گرفتن ادبیات فرالیبرال مقالۀ ظریف در نیویورک تایمز اتفاق مهمتری در داخل افتاده است. و آن ورود سردار نقدی فرمانده بسیج به محکومیت اشغال سفارت و کنسولگری عربستان است. ورود نقدی آن هم در کنار سیاستمداران و با زبان دیپلماسی به این ماجرا از آن جهت مهمترین است که سردار نقدی خودش ارشدترین فرمانده میدانی حمله کنندگان بسفارت هم بوده و است. زیرا رهبری عملیات حمله کنندگان را بسیج حرفه ای بعهده داشته و نیروهای میدانی هم از بسیج داوطلب آمده بودندکه نیروهای تحت امر نقدی هستند. ورود نقدی و لحن او هر ناظری را متقاعد می کند که حکومت ایران ممکن است ناچار بشود برای خلاصی از این گرفتاری جدید تا پای پروژۀ سعید امامی کردن ماجرا پیش برود. و نهایتاً چند عنصر شناختۀ شدۀ حزب اللهی بعنوان جاسوسان و نفوذی های خودسر معرفی و محاکمه شوند. البته همۀ تلاش حکومت بر این است که ماجرا را بدون تلفات خاموش کند. اما چون اگر عواملی صوری متهم و مجازات و اعلام علنی نشوند اعراب دست از تبلیغات و مانور بر روی این ماجرا برنخواهند داشت. بنابراین این احتمال بعید نیست که همان سناریوی مورد اشارۀ نقدی که از نقشه و نفوذ امریکا در حمله بسفارت سخن گفته بود ناگزیر عملیاتی هم بشود.

5- سوزن سوم اما از انتخابات می آید. و آن در جایی است که خامنه ای و سپاه و شورای نگهبان در ضعیف ترین موقعیت حاکمیتی خود قادر به قلع و قمع دلخواه خود در مورد نامزدان مجالس خبرگان و شورای اسلامی نیستند و ناگزیر باید تعدادی از مخالفان عرفی تر خود را در صحنه نگه دارند تا هم مسئولیت مستقیم سیاست های شکست خورده را از دوش خودشان - بویژه رهبر - بردارند و هم گزک جدیدی بدست غرب و اعراب ندهند در تشدید ضدیت با ایران. زیرا هر نوع تندی و عصبیت نشان دادن در داخل اجرای برجام را بمخاطره می اندازد و قبلاً گفته ام که اقتصاد ایران تحمل حتی کوتاه مدت تحریم های جدید را ندارد. اینکه این روزها خیلی ها به صحنه آمده اند و بازار توصیه و اظهار نظر و نامه های سرگشاده به رهبر و شورای نگهبان داغ است یک علتش هم این است که فعالان این عرصه احساس "حالا وقتش است" کرده اند و می خواهند خامنه ای را تشویق کنند که ته ذهنش درست است و عمل کند. ته ذهن خامنه ای هم این است که مجلس آینده مجلسی باشد که نه برای نظام خطرناک باشد و نه حالت گماشتگی مجالس هفتم و هشتم و نهم را داشته باشد. چون خامنه ای فهمیده است که زیادی دست نشانده بودن نمایندگان او را در مظان اتهام توده های محروم و فقیر قرار داده و ادامه اش بصلاح نیست. این سوزن هم هرچند نسبت به سوزن های اول و دوم نازک تر و کم اثرتر است اما در هرحال برای خالی کردن باد توهم خامنه ای - حزب اللهی ها خواهند دید که فتنه گرها تأیید صلاحیت شده اند و در صداقت خط قرمز فتنه است خامنه ای شک خواهند کرد و نا امید خواهند شد - موثر خواهد بود. همینجا این اشکال احتمالی را هم بیاورم که اگر فکر می کنید تأیید صلاحیت حتی نوۀ آیت الله خمینی و افراد دست چندم اصلاحات تأیید صلاحیت فتنه گران فهمیده نخواهد شد اشتباه می کنید. زیرا ما گنجی بنام حسین شریعتمداری را داریم که خط و باور اصلی حزب اللهی ها را او معلوم می کند و خوشبختانه ایشان نشان داده و اینک هم حاضر است تا برای هر عنصری غیر از پایداری ها و تندروها پرونده و سابقه های مستندی درست کند و ثابت کند که جزو فتنه بوده و نباید تأیید می شد.

7- این سه سوزن مؤثر در خالی کردن باد بادکنک ایدئولوژی خامنه ای را نوشتم و سوزن های ریزتری را هم ننوشتم که مهمترینش پروندۀ غرامت گروگان ها و کشته شده های امریکایی است که فعلاً در حال رسیدگی اختلاف قضایی بین کنگره و دیوان عالی امریکاست و اگر نتیجه بضرر ایران باشد چون ایران قادر به واکنش نخواهد بود سوز دیگری بر اعتبار خامنه ای خواهد زد. اما همۀ این سوزن ها وقتی کارکرد درست خود را خواهند داشت که حسن روحانی و دولتش لیاقت و ارادۀ استفاده از این موقعیت ها را داشته باشند و اگر خودشان قادر به ایجاد سوزن های دیگری نیستند حداقل از این سوزن های تحمیل شرایط - به بهای سنگین گرسنگی و بیکاری و محرومیت و فقر مردم و عقب ماندگی کشور - آورده استقبال و استفاده کنند. در حقیقت هم در حال حاضر هم غرب و امریکا و هم اعراب و همسایگان بنفع قدرت گیری و سیاست های مورد نظر روحانی و دولتش عمل کرده اند و می کنند. زیرا به روحانی این امکان را می دهند که استراتژی ناکارآمد خامنه ای را بکل تعطیل و استراتژی تعاملی خودش را جایگزین کند. روحانی با تثبیت بحاشیه راندن نسبی ولی فقیه - با تمسک به خطرات پیش رو - می تواند بسرعت هم بغرب نزدیک شود که لاجرم اعراب را متضرر بکند و هم در چنین حالتی اعراب هم بلافاصله در نزدیک شدن به ایران عرفی و از انقلاب به حکومت عدول کرده از همدیگر سبقت بگیرند. در مورد انتخابات بیشتر و جزیی تر خواهم نوشت. فعلاً کشمکشی بسیار سنگین و سخت در پشت پردۀ احراز صلاحیت ها جریان دارد و هنوز باید منتظر این کشمکش بود. هرچه هست بنظر من تعداد نسبتاً زیادی - بویژه برای مجلس شورا - تأیید صلاحیت خواهند شد. یا...هو

پی نوشت 13 ساعت بعد: یک موضوع مهم را یادم رفت بنویسم و آن استقبال دولت روحانی از موضوع دستگیری و آزادی ملوانان جهت تغییر حساسیت غرب از اشغال سفارت عربستان به آزادی ملوانان و در نهایت تلطیف مجدد نگاه غرب به ایران بوده است. زیاد بعمد و سهو قضیه آلوده نشویم. نتایج حاصل از فعل و انفعال ماجرای ملوانان مهم است که می شود آن را بازی برد - برد دیگری در کارنامۀ روحانی و اوباما ثبتش کرد. بهرحال این دستگیری و آزادی و با موضع گیری مثبت امریکا اثرات تبلیغات اعراب را تحت الشعاع نسبی قرار داده و می دهد. یا...هو

۱۳۹۴ دی ۲۱, دوشنبه

لزوم برکناری نوبخت؛ تذکربه جواد ظریف؛ اعتراض به روحانی... و پادشاهی سعودی وهابی معتدل است و بهترین برای ایران!



1- همانطور که در عکس این پست می بینید محمد باقر نوبخت بعنوان سخنگوی دولت و اعلام کنندۀ سیاست های رسمی روحانی؛ در مورد قطع رابطۀ عربستان سعودی با جمهوری اسلامی گفته است:
"عربستان چه سهمی از توسعۀ ملی ایران دارد که از قطع رابطۀ آن ناراحت شویم. در بارۀ قطع رابطه با عربستان هیچ نگرانی نداریم. حتی اگر کشور بزرگ جیبوتی در کنارش باشد." 
گذشته از اینکه ادبیات رجزخوان سخنگوی دولت در مورد هیچ انگاری رابطه و قطع رابطه با یک کشور مهم منطقه (عربستان) بسیار پلید و نادرست و از روی ضعف است؛ آوردن با تمسخر و تحقیر نام کشور دیگری بنام جیبوتی از طرف مقام رسمی سخنگوی دولت اوج فاجعۀ سیاسی و اخلاقی است. و بشدت مخرب برای هم چهرۀ ایران و ایرانی و هم منافع ملی. اینکه حسن و حسین و زینب برای فلان قوم و ملیت و کشور و دولت جوک و لطیفه بسازند و حتی مطبوعات و جامعۀ مدنی حرف های نژاد پرستانه و ضدیت زبانی و تاریخی و غیره بگویند کجا و موضع رسمی یک دولت علیه دولت و ملت دیگر کجا. شرحش آفتاب آمد دلیل آفتاب است و من روده درازی نخواهم کرد و انتظارم این است که حسن روحانی سریعاً نسبت به اخراج نوبخت از کابینه اقدام کند. یادمان نرود که جیبوتی علاوه بر اهمیت ژئوپولیتیکی در منطقه فقط هنگامی با ایران قطع رابطۀ کامل کرد که نوبخت چنین نفهمی فاجعه باری را مرتکب شد. زیرا تا قبل از آن فقط سفیر سیاسی اش را فراخوانده بود و قطع رابطۀ کامل با ایران را اعلان نکرده بود. 

2- اما تذکرم به جواد ظریف در چند مورد است:

الف- ظریف که خودش از نظر مبانی فکری یک لیبرال تمام عیار و متدین در امور شخصی است؛ وزیر خارجۀ حکومتی ایدئولوژیک است. و تلاش می کند ایدئولوژیک بودن حکومت را نه تنها توجیه "خوب است" بکند. بلکه وزارت خارجه ای یک فرد لیبرال در ساختاری ایدئولوژیک را هم ممکن و هم بدون تعارض معرفی کند که بدیهی است دروغی آشکار است و نباید. بعنوان شاهد مثال به مصاحبه های چند ماه پیشتر ایشان با دو نشریۀ اصولگرا  و اصلاح طلب ارجاع می دهم - نام و آدرس خاطرم نیست ولی اگر مناقشه بکنند یافتن لینک ها کار ساده ایست که من لازم ندیدم در اینجا - ظریف در مصاحبه با این دو نشریه اول به ایدئولوژیک بودن سیاست خارجی ایران اذعان و سپس آن را چنین توجیه می کند. او نقل به مضمون می گوید: "شاخصۀ فکر و ایدۀ مسقل (بخوان ایدئولوژی) داشتن جزو نقاط قوت سیاست ایران است. زیرا اگر ایران ایدئولوژیک نبود مهم هم نبود برای دنیا و شش قدرت جهانی با او سر یک میز نمی نشستند و ایران هم می شد یک کشور معمولی مثل ده ها نمونه از نوع خود در جهان". اما او اولاً نمی گوید که شاخص بودن به شرارت و تروریسم و برهم زنندۀ نظم جهان چه اعتبار و ارزش افزوده ایست که ایران به دارندگی آن ببالید؛ و مهمتر اینکه حالا - بعد از امضای برجام - این اهمیت کجا پایدار مانده که قابل نشان دادن و توجیه پذیر باشد. مگر نه اینست که دنیا بعد از خلع سلاح هسته ای ایران کمترین اهمیتی به ایران جمهوری اسلامی نداده و نمی دهد. ظریف در مصاحبۀ دیگرش بطور تلویحی از گرایشات فکری لیبرالش می گوید و آنگاه که به "چگونگی توضیح و توجیه "وزیر خارجۀ لیبرال در خدمت استراتژی ایدئولوژیک آیت الله خامنه ای" می رسد می گوید که در مورد کارش مثل مرده شور و یا در بهترین حالت مثل یک کارمند عمل می کند و بدون توجه بمبانی فکر لیبرال خود سیاست ایدئولوژیک خامنه ای را اجرا می کند. در حالی که این هم یک دروغ بزرگ دیگر است و امکان هدایت سیاست ایدئولوژیک با فکر لیبرال نیست و محال علمی و عقلی است. نهایت اینکه ظریف در نقش کارمند ثبات بایگان یا آبدارچی وزارتخانه اش فریز می شود در تهران و قادر به هیچ نوع ابتکار عمل و طراحی سیاست راهگشایی نمی شود. که نشده است هم.

ب- جواد ظریف که اینک بیکارترین عضو هیئت دولت است؛ تنها کار باقی مانده در این ایام فراغتش! را اختصاص می دهد به مقاله نویسی و نامه نویسی و پند و نصیحت به این و آن و درخواست تبرئۀ خامنه ای و محکوم کردن ملک سلمان. طرفه اینکه در نامه اش و مقالۀ جدیدش در نیویورک تایمز که سیاهه ای از اتهام - درست و غلط - نه تنها به حکومت و دولت عربستان بلکه اهانت مستقیم در تروریست خواندن اتباع عربستان هم است؛ چند بار از خودش و حسن روحانی با عنوان "من و رییس جمهور" ال کردیم و بل می کنیم و مخالف تندی هستیم و داریم چوب توی ماتحت تندروان و اشغالگران سفارت خانه ها می کنیم و چه و چه؛ حتی یکبار بطور غیر مستقیم هم به رهبر و به ولی فقیه و شخص اول کشور طبق قانون اساسی یعنی آیت الله خامنه ای اشاره ای نمی کند و قول و فعلی را از زبان ایشان مورد تضمین قرار نمی دهد. در حالیکه ظریف کاملاً آگاه است که اصولا نه دنیا و نه عربستان و نه هیچ کشور و دولت دیگری خودشان را طرف روحانی و ظریف نمی دانند؛ بدلیل عدم اختیار در داخل کشور و ساختار حاکمیت. و همۀ حرف آنان همین است که شما در داخل کشور و حکومت خودتان محلی از اعراب ندارید؛ چرا بیخودی وقت دیگران را می گیرید که خودتان را تاسطح طرف دعوا بالا بکشید. یا بروید اختیارات را از خامنه ای بگیرید و یا بگذارید خود خامنه ای مستقیم با جهان و ما و منطقه و عربستان و اعراب و هرکی رودررو شود تا سنگ هایمان را وابکنیم و مصالحه بکنیم.

3- حسن روحانی هم امروز در هنگام افتتاح بهره برداری از پارس جنوبی یک حرف خودفریبانه گفته است. او گفته است که بعد از انتخاب من فضای سیاسی بازتر شده و امیدوارم شورای نگهبان هم کمک کند تا انتخابات متنوع و پرشور و خوبی برگزار کنیم. این حرف روحانی هم درست نسبی است و هم غلط قطعی. درست نسبی است به این دلیل که بالاخره فضای سیاسی بسمتی رفته است که چند نفر آدم خنثی و بی خطر - اما عرفی تر - هم پا به عرضه گذاشته اند و ده در صدی از خواست های جامعه و مشکلات را - با پنهان شدن پشت انواع تقیه ها -  طرح می کنند و نامزد انتخابات هم شده اند. اما غلط قطعی است به این دلیل که روحانی دچار یک خودفریبی وحشتناک می شود. به این معنا که روحانی انتظار هم تمکین و هم شکرگذاری از سوی موافقان مشروطش - همان رأی دهندگان و نخبگان مستقل - را دارد. و این توقع را نه تنها از گروه های مرجع داخلی دارد بلکه بنظر می رسد از دولت ها و کشورهای خارجی هم دارد. و مشکل اینجاست: حسن روحانی با استناد ناگفته به اختیارات بسیار محدود و مشروط رییس جمهور در جمهوری اسلامی از مردم منتظر داخلی انتظار دارد که مته بخشخاش نگذارند چون بیشتر از اینکه بدست آورده نمی توانست بدست بیاورد و اگر زیادی فشار بیاورند ممکن است همین حرکت لاکپشتی هم متوفقف بشود و وارد دور باطل جدیدی بشویم. مردم و نخبگان هم ناچار - در مواقعی هم با منطق و دلسوزی و کمک - حرف روحانی را قبول می کنند و به او دستت درد نکند هم می گویند البته نه با صدای بلند. اما شاهکار خودفریبی روحانی در اینجا بروز می کند که او به کشورهای دیگر هم - اعم از عرب و غرب و منطقه ای و جهانی - همین را می گوید و همین توقع را دارد. بعبارت دیگر او انتظار دارد که دولت ها و کشورهای دیگر - همه یا متخاصمند یا مخالف. دوست که مطلقاً نداریم - نیز مثل مردم ایران به حداقل ممکن رضایت بدهند و او را و دولتش را روی سرشان بگذارند و حلو حلوا بکنند. او ناگفته می گوید که یادتان باشد که خامنه ای با احمدی نژاد چه پروژه های خطرناکی را دنبال می کرد. حالا که من آمده ام و خامنه ای 5 درصد مهار شده - البته بیشتر بخاطر بی پولی و نه چشم و ابروی روحانی - بهمین راضی باشید و عجله نکنید تا من ذره ذره از این خطر ایدئولوژیک کم کنم در آینده. اما معلوم است که دولت های خارجی مثل ملت ایران دستشان زیر ساطور خامنه ای نیست که ترکیب "خامنه ای - روحانی" را به ترکیب "خامنه ای -  احمدی نژاد" چنان ترجیح بدهند که نقش خامنه ای در بی ثبات کردن منطقه و جهان را بکل نادیده گرفته و بروند با روحانی و ظریف یقل دوقل بازی کنند. بنابراین روحانی ول معطل است اگر توی باد این خوابیده باشد که بدون عقب نشینی آشکار و اعلام شدۀ خامنه ای دنیا او را و دولتش را برسمیت بشناسد. و البته همینطور است در داخل و با این ادبیات تدافعی و خواهش تمنایی روحانی؛ احمد جنتی و شورای نگهبان هم به او راه نخواهند داد. زبان خامنه را تنها یکنفر درست فهمیده ملک سلمان پادشاه عربستان: چشم در مقابل چشم. 

4- نتیجه گیری اینکه: آقایان روحانی و ظریف؛ هنوز از شما نا امید نیستم. اما تذکر جدی می دهم که با عناصر بی پرنسیپی مثل محمد باقر نوبخت و با سیاست یک کمی مهار محدود و اعلان نشدۀ خامنه ای بتوانید مأموریت ملیتان را به سرانجام برسانید محال قطعی است. نمونه اش اوضاع فعلی و الان است که با اینکه خامنه ای کاملاً فلج شده و نقش پررنگی در شرارت های ایدئولوژیک منطقه ای نداشته در دوسال گذشته و ندارد در حال حاضر اما همۀ ضررهای استراتژیش - در برانگیختن دشمنی جهان- کماکان ادامه دارد بدون کمترین نفع همین شرارت ها در زمان احمدی نژاد. و دنیا لولوی خامنه ای را ول نخواهد کرد حتی اگر از این هم ضعیف تر و بیچاره تر شود. مگر اینکه رودرو و با تهاجم و صلابت به او بفهمانید که دیگر لولهنگش آبی برنمی دارد و از یابوی توهم رهبری جهان اسلام و اسلام جهانی پیاده شدن عملیش را علناً جار بزند و منطقه و جهان را از رودرویی با ایران خلع بهانه! کند. خود دانید. خدمت و خیانت را من گفتم. یا...هو

بعد از تحریر: یک موضوع مهم از تیتر جا افتاد. پس در اینجا می نویسم کوتاه و تلگرافی: مرد مؤمن و سیاست فهمی بنام حجت الاسلام مسجد جامعی در خبرآنلاین مقاله ای نوشته و در آنجا بطور مستندتاریخی مشخص کرده که بهترین حکومت برای منافع ایران در عربستان همین خاندان ملک سعود است. زیرا مذهب وهابی "عبدالوهابی" بسیار سلفی تر و خطرناک تر از مذهب وهابی "عبد العزیزی" است که خاندان سعودی آن را بر عربستان حاکم کرده اند. لذا سقوط خاندان سعودی استعداد حتمی دارد که حاکمان سلفی تر و تندروتری در عربستان بر سر کار بیایند. - مقاله را در اینجا می توانید بخوانید - و من اضافه می کنم که در آنصورت عربستان از موضع تدافعی فعلی در خواستن "همۀ مذاهب دست سیاسی شان را جا بروند" تبدیل می شود به عربستان صادر کنندۀ رسمی جنگ و خونریزی بین مذاهب از موضع اولیه و نه مثل حالا تقابلی. 

۱۳۹۴ دی ۱۸, جمعه

دولت و ملت عربستان رقیب محترم ماست و روحانیان سیاسی متحجر (مخالفان شادی و زندگی و موسیقی و کنسرت) دشمن قسم خوردۀ ما!


1- اینکه فلان دولت - در اینجا عربستان یکی از 200 دولت مستقر در دنیا - با اتباع خودش در داخل کشورش چه رفتاری می کند ارتباطی بمن پیدا نمی کند. همانطور که تباهی زندگی 37 سالۀ من توسط حاکمان کشورم برای هیچ دولت و ملت دیگری در جهان مهم نبوده و نیست. بعلاوه اینکه من و کشورم در موقعیتی از قدرت و ثروت و تأثیر گذاری بر سیاست های جهانی نیستیم که من و ما داروغۀ جهان بتوانیم شد در بازخواست دولت های دیگر در "چگونه رفتار کردن" با اتباعشان. بنابراین برای من تنها عنصر مهم در سیاست خارجی کشورها نسبت و ارتباط آن به حاکمان کشور خودم است که موضوعیت دارد و باید به اتخاذ موضع بیانجامد. اگر حکومت حاکم در کشورم بمیل و خواست و رو به سعادت مادی و معنوی من سلوک و رفتار بکند. لاجرم من هم در کنار حاکمان کشورم قرار می گیرم و خط مشی اتخاذ شده از سوی آنان نسبت به سایر دول را دنبال و پشتیبانی می کنم. اما اگر حاکمان بمن و مردم کشورم همۀ تلاش و ایدئولوژی و فکرشان نابود کردن من و زندگی و شادی و پیشرفت ما باشد. - داوری نرم جهانی و استعدادهای بالقوۀ مادی و معنوی ملاک سنجش مورد نظرم است - لاجرم من از اختلافشان با دول خارجی خوشحال می شوم و برای تضعیف آنان (حاکمان کشورم)  بهره برداری می کنم. و چون بازگشت خون به رگهای ایرانیان و خدای مهربان به سرزمین ایرانیان و ترنم موسیقی و آواز پرنده و زن و هنر و شادی و نان به سفره های ایرانیان تنها در صورت زدودن شریعت متحجر از سیاست امکان پذیر است. لذا زد و خورد حاکم شیعۀ ایرانی با حاکم سنی عربی را پاس می دارم و آرزو می کنم که این اختلاف ذاتی بین مذاهب سیاسی هرچه پررونقتر بشود تا هم سنی و هم شیعه و هر مذهب دیگری بجایگاه خود در قلب مؤمنان برگردد و کشورم از لوث وجود کابوس 37 سالۀ قدرت ویرانگر روحانیان متحجر آزاد شود.

2- خیلی اعتقادی به ترهات رودررویی عرب و عجم و ایرانی و بیگانه ندارم و این موج های هیستریک"این ضد آن و آن ضد این" را معتبر نمی دانم. چون نفرت های ابراز شده از جایگاه های متعدد و متنوعی برمی خیزد که مهترین هایش عقده و حسرت و حسادت و رقابت در طبقات مختلف کشورهای متنازع است و ترسناکترینش همان نزاع ذاتی بین مذاهب است که خوشبختانه در بین مردم ایران خریداری ندارد و این حاکمان هستند که گوز و شقیقه را مرتبط می کنند برای بهره بردن سیاسی. ولی آن هم جواب نمی دهد چون مردم سرزمینم هم گرفتارند و هم آگاهند و هم زخم خورده از مذهب و دین. پس فریب دنیای پرغوغا و پوچ مجازی را نمی خورم و برای هیاهوهای غیراصیل اینترنتی ارزشی بیش از "جوگیری در لحظۀ آدم های مزخرف و از خود راضی و خود مرجع پندار" قائل نمی شوم. فعلاً تنها چیزی که می دانم لینک هجوم چند شیعۀ باقی مانده در اوهام و یا فریب خورده یا مزدور؛ به سفارت عربستان دارد خوب کار می کند و حاکمان بخش ایدئولوژیک ایران شدیداً دچار سرگیجه و بی تعادلی هستند و هنوز نتوانسته اند راهی برای تخفیف تحقیرشان پیدا بکنند.

3- بیشتر نوشته ها و گفته ها و تحلیل و تفسیر های ایرانی و جهانی را رصد کرده ام و در هیچکدام حرف درست و درمانی که بتواند بروز این کشمکش را اولاً و ادامه و آیندۀ آن را ثانیاً بنفع حاکمان اصلی ایران (روحانیان ارشد قم و خامنه ای و دست و پایشان) ارزیابی کرده باشند پیدا نکرده ام. هرچه هست حکایت یتشبث بکل حشیش است و دیگر هیچ. چه مقاله هایی که غربی ها نوشته اند و چه حسین موسویان - مهمترین نظریه پرداز لیبرال مدافع حکومت دینی خامنه ای - که 14 مؤلفه برای شکست عربستان برشمرده که اکثریتش نوستالوژی و مراثی گذشته است و اقلیتش آرزو و دروغ و آروغ های "چیزی هم او گفته باشد". حتی مدافعان اصلاح طلب خارجی هم مثل محمد سهامی بیشتر آشفتگی را نمایان می کنند تا تعقیب استراتژی مشخصی برای نجات ایران. - جای بحثش اینجا نیست - حتی این مستمسک فکاهۀ حمله به سفارت ایران در صنعا نیز جز به ضرر حاکمان ایران کار نخواهد کرد.

4- معضل بوجود آمده یک راه حل ابتدایی داشت که عبارت بود از: "حسن روحانی بلافاصله عذرخواهی رسمی و علنی می کرد و همزمان ضمن برکناری فرمانده نیروی انتظامی و رؤسای پلیس تهران و مشهد آمران این رسوایی را بنام مشخص و بصورت علنی تحویل دادگاه می داد و محاکمه ای اضطراری برای تنبیه شان برپا می شد. حالا دیگر آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت و متأسفانه نه در روحانی اراده و خواست و توانی بود و است و نه خامنه ای حاضر به عقب نشینی و تنبیه "علت موجده و علت مبقیۀ حکومتش (حزب اللهی های تیفوسی و رهبران رانت خوار آنان) می شد و شد. حتی خامنه ای تا آنجا ترسیده که دیدارهای عمومی چهارشنبه هایش را تعطیل کرد که مجبور از موضع گیری نشود. و هنوز هم بعد از یکهفته مسئول سیاست خارجی حکومتش - یعنی خود خامنه ای طبق اعلان صریح و چندبارۀ خودش در همین اواخر و ماجرای هسته ای - قادر به کمترین ابراز نظر و موضعی نشده است.

5- اما قبلاً هم گفته ام و باز تکرار می کنم که عربستان پتانسیل رهبری طولانی مدت چنین لقمۀ بزرگی - بزرگ منطقه و اعراب - را ندارد و خیالم از جانب تهدید آنان راحت است. البته این عدم داشتن پتانسیل رهبری عربستان نه در ترهاتی است که تحلیلگران و مفسران ریز و درشت اشاره می کنند مثل قیمت نفت و کسری بودجه و فساد شاهان و نارضایتی های داخلی و اختلاف در بین خاندان سلطنتی و این مزخرفات - برخی هم حتی صحیح - است بلکه عربستان به این دلیل ظرفیت رهبری ندارد که پشتوانۀ ملیتی و مدرن و اجتماعی ندارد. بعبارت دیگر عربستان از نظر شاخص های توسعه یافتگی نیروی انسانی مدرن عقب مانده ترین کشور منطقه است و چنین جثۀ کوچکی نمی تواند بر منطقه و اعراب توسعه یافته تر از خودش سیطره و رهبری داشته باشد. اما عربستان تنها و تنها کشوری است که بهترین و بیشترین پتانسیل و استعداد برای راه انداختن جنگ مذهبی - سرد - را دارد با هدف عقب راندن مذهب شیعه از حکومت ایران. ایرانی که درست برعکس عربستان در همۀ شاخص های مادی و معنوی عام از عربستان عقب تر مانده بغیر از همان سرمایۀ اجتماعی و مردم مدرن و توسعه یافته. بعبارت دیگر ایران امروز هیچ چیز و هیچ چیز ندارد غیر از مردمی که اگر با حکومت شان آشتی باشند می توانند تنها قدرت دارای پتانسیل رهبری منطقه ای را بنمایش بگذارند. که سوگوارانه چنین نیست و حاکمان ایران نه تنها از این نقطه قدرت استفاده نخواهند کرد. بلکه در نابودی آن هم کوشیده و خواهند کوشید. نتیجه اینکه اگر عربستان حداقل یکسال از موضع تهاجمی فعلی عقب نشینی نکند؛ خواهد توانست موازنۀ قوا در ایران را بنفع عرفی گرایان تغییر بدهد که هم بنفع ما خواهد بود و هم بنفع بازگشت آرامش به منطقه. پس فعلاً اوضاع بنفع و بسوی اجبار تغییر در ایران است و باید خوشنود بود.

6- در لحظۀ حاضر خامنه ای حتی اندازۀ یک تخم کفتر هم کارت برنده ندارد برای ادامۀ بازی. تنها کارت نیمسوخته اش اسد و سوریه بود و است که آن را هم روسیه قبضه کرده و اسد سکولار هم تمایلی به ماندن در زیر نام بدنام خامنه ای و تحجر مذهبی او ندارد. جمهوری اسلامی اوضاعی غیر قابل تحمل دارد در حال حاضر و بویژه در حوزۀ اقتصادی به افلاس کامل دچار شده است و یارای کمترین مانوری ندارد - عربستان همین الان 600 میلیارد دلار ذخیرۀ ارزی نقد و هزاران میلیارد دلار سرمایه گذاری در سایر کشورهای جهان دارد - ایران اگر نتواند بزودی گره از روابط گسسته اش با اعراب و همسایگان بردارد تنها چاره اش منوط می شود به نزدیکی با امریکا و استفاده از پتانسیل این دوستی برای زدن عرب ها. اما چون خامنه ای بسمت امریکا نخواهد رفت و روحانی هم مرد استفاده از فرصت ها و توانستن نیست. لذا وضع در داخل ایران روزبروز بدتر خواهد شد - امیدوارم به شورش های کور منتهی نشود - و این بلاتکلیفی و بلاتصمیمی آخرین استحکامات حکومت دینی فرسوده را خواهد جوید. متأسفم برای بیکاران و محرومان و فقرا و جوانان. اما ایران چاره ای جز رهایی از ایدئولوژی و استراتژی خامنه ای ندارد. این مسیر مسیر درستی است در این هدف گذاری. قرارمان این بود که فقط از جنگ بترسیم و حمایت نکنیم. که نکردیم و درست هم نکردیم و نخواهیم کرد. حالا دیگر جنگ گرمی در کار نخواهد بود - آیندۀ بعد از انتخابات امریکا را نمی گویم - و بهتر است به این سختی بیشتر برای حکومت تن بدهیم و امیدوار به یک تغییر اساسی باشیم. تا خامنه ای و قم بغلط کردن نیفتند دولت های در سایه چه تندرو باشند و کندرو ومتعادل تغییری بیشتر از منها و بعلاوۀ ده درصد را قادر به تأثیر گذاری نخواهند بود. هنوز هم التماسم به عرفی گرایان داخل حکومت  پابرجاست که هموطنان داریم غرق می شویم کمی بیشتر اراده بخرج بدهید. ما سقوط شما را نمی خواهیم. ما صعود مردم را می خواهیم. یا...هو

۱۳۹۴ دی ۱۴, دوشنبه

آتش در سفارت عربستان یا خودسوزی خامنه ای؟ آفرین به حزب الله!


1- اعدام شیخ نمر که منجر به اشغال و تخریب سفارت عربستان در تهران و لاجرم قطع رابطۀ عربستان سعودی با جمهوری اسلامی شد یکی از مبارک ترین و مؤثرترین اقدامات مورد نیاز سکولاریسم در منطقه و عقب راندن ایدئولوژی مذهب تهاجمی آیت الله خامنه ای است و باید با تمام وجود به آن خوش آمد گفت؛ حالا که در داخل ایران و حکومت ولایت فقیه نه جربزه و نه اراده ای برای سیاست ورزی وجود ندارد.

2- برای من و شما تعقیب کنندگان استراتژی اصلاحی من شکی وجود نداشت که چنین گسست بیشترینی و رادیکال بین جمهوری اسلامی و اعراب سنی عموماً و بین جمهوری اسلامی و عربستان سعودی خصوصاً قطعاً اتفاق خواهد افتاد. زیرا تضاد بوجود آمده بین ایران و کشورهای عرب سنی ماهیت ایدئولوژیک و هویتی داشته و دارد و بین مذاهب گوناگون - در هنگامۀ سیاسی شدن دین و دخالت مستقیم خارج از عرف شریعت در حکومت - امری ذاتی و تاریخی است و غیرقابل اجتناب. من فراموش نکرده ام که در هنگام حملۀ عربستان به یمن - و از منظر ناسیونالیستی - گفته بودم که "اگر بین ایران خامنه ای و اعراب اختلافی بروز کند من در کنار خامنه ای و بر ضد اعراب و عربستان خواهم ایستاد". اما این قول من مبتنی بر این پیش فرض آنروزها بود که خامنه ای فرمان نرمش قهرمانانه صادر کرده بود و چنین پنداشته می شد - من حتی مطالبی در تجلیل و التماس به آیت الله خامنه ای هم نوشتم -  که ما در حال عبور از تنش زایی بسوی تنش زدایی با جامعۀ جهانی و تبدیل شدن به حکومت مدرن و مسئول هستیم. و ترس عربستان را از قدرت گیری ایران مبتنی بر اولویت منافع ملی و دوری از ایدئولوژی و انقلاب مدام آرزو داشتیم. اما عملاً آرزوی ما مثل همیشه سراب بود و شد. و پس از امضای برجام خامنه ای بر طبل انقلابی بودن سی و هفت ساله کوبید - و هجوم به شادی و کنسرت و موسیقی و زن و زیبایی را در دستور کار قرار داد (کلیدی ترین اختلاف من با جمهوری اسلامی) - و هم دست آوردهای برجام را نابود کرد و هم خیال من و ما را راحت کرد که دعوای جمهوری اسلامی با اعراب سنی برهبری عربستان دعوای عرب و عجم و ایران و عربستان نیست. بلکه این دعوا یک نزاع فرقه ای - مذهبی بین شیعه و سنی است. لذا حالا دیگر با خیال راحت می توانم در کنار سنی هایی قرار بگیرم که حرفشان حرف دل من هم است. و فرمولۀ شدۀ آن حرف چنین است: "اگر قرار بر مرگ اسلام سیاسی رادیکال و بنیاد گرا در منطقه است باید شامل همۀ فرق آن اعم از شیعه و سنی باشد و اعراب حاضر به مصالحه با حکومت انقلابی روحانیان شیعه در ایران نیستند و نخواهند بود". 

3- امر مهم این است که آیا تنش های اوج گرفتۀ جدید بین جمهوری اسلامی و عربستان و اعراب منطقه چقدر به نفع یا ضرر ایران - و نه جمهوری اسلامی ایران - است و خواهد بود. این سؤال در بدو امر و با توجه به نوعی پیشداوری ضد عرب در بین ایرانیان پاسخی بدیهی دارد که آن را بر ضد نه تنها منافع جمهوری اسلامی که بر ضد منافع ایران عزیز می دانند و می فهمند. و بهمین خاطر هم کم نیستند ایرانیانی که مرتب زنهار می دهند بما برای پرهیز از هواداری از سیاست رادیکال و تهاجمی عربستان فعلی و اختلاف در حد نفرت از جمهوری اسلامی خامنه ای خود را فرو می خورند و پیش نهاده شان این است که در مقابل دشمن مشترک خارجی باید به تحجر رادیکال داخلی پیوست. تا بعد از رفع خطر از سوی اعراب مجدداً دعوای داخلی را از سر گرفت. در حالیکه این نوع نگاه و تحلیل و موضع گیری درک درستی از اساس اختلاف و گرفتاری ایرانیان با روحانیان حاکم - بخش انتصابی و قدرت مطلقه - ندارد. زیرا درست است که هر نوع دشمنی خارجی با جمهوری اسلامی ترشحات زیانباری هم به منافع ملی ایران دارد و خواهد داشت. اما از آنجائیکه نقطۀ نزاع دشمن خارجی با جمهوری اسلامی منطبق است بر ثقل اختلاف ایرانیان با حکومت شرعی روحانیان - یعنی ایدئولوژی دین سیاسی - لذا در پیش آمد قابل رصدِ کلان؛ نتیجۀ حاصل از این اختلافات با سنی های عرب بنفع ایران و ایرانیان جهت تسریع در خلاص شدن از اختاپوس حکومت مذهب شرعی عمل خواهد کرد.

4- یک نگرانی هم این است که این تنش ها تا آنجا پیش برود که به برخورد فیزیکی و جنگ بین ایران و همسایگان عربش منجر شده و در بهترین حالت ایران هم مثل همسایگانش همین امنیت گیاهی موجود را نیز از دست بدهد و تغییری هم در مناسبات حکومتی ایران بوجود نیاید. از نگاه تحلیلی من این نگرانی بیجاست. زیرا هیچ کدام از طرفین (جمهوری اسلامی و اعراب و عربستان) نه تمایلی به جنگ گرم دارند و نه شرایط چنین برخوردی را. اعراب و عربستان گرفتاری های خاص خودشان را دارند و به اندازۀ کافی گرفتاری روی میز دارند که نخواهند گرفتاری جدیدی در حد جنگ با ایران ایجاد کنند. ضمن اینکه فراموش نکنیم که اوضاع اقتصادی و قیمت های فعلی نفت و از همه مهمتر قدرت بالقوه و برتر جمعیتی - هم از نظر عده و هم از جنبۀ عُده - ایران همواره عامل بازدارنده ای در مقابل اعراب - دارای اختلافات داخلی هم - بوده و است و خواهد بود. و بسیار زیاد بعید است که حتی سفیه ترین حاکم عرب منطقۀ خلیج فارس هم به جنگ گرم با ایران اندیشیده باشد. در سوی ایران هم این جنگ با اعراب قطعاً منتفی است چون ایران فعلی یک کشور ورشکستۀ اقتصادی و فروپاشیدۀ اجتماعی است که حتی اگر برخی از متحجرین عزم راه اندازی جنگ را داشته باشند جرأت چنین عملی را نخواهند داشت. ضمن اینکه در میان هیئت حاکمۀ فعلی ایران بخش مهمی از عقلای محافظه کار و دوراندیش هم هستند و اصولاً تن به طرح چنین مباحثی را نخواهند داد.

5- نهایت اینکه اقدام حزب اللهی ها در حمله بسفارت عربستان اقدام بسیار زیاد خوب و بموقعی بود که باعث خواهد شد مواضع بخش عرفی و عاقل حکومت تقویت بشود و اگر قصدی برای اصلاح حکومت در ایران دارند بتوانند راحت تر و سریعتر عمل بکنند. بعبارت دیگر این ماجرای جدید به هاشمی و روحانی  این فرصت را می دهد که متوجه بشوند که ماندن در خلسۀ مالیدن خایه های مقام معظم رهبری و مراجع متحجر قم و فرصت کشی های پیاپی دنیا را و منطقه را و اعراب را و سنی ها را متقاعد نخواهد کرد که آنان نیز دست روی دست بگذارند که آیا بالاخره خامنه ای و باند بسیار خطرناکش از خر شیطان پیاده خواهند شد یا نه. بلکه دنیا عمل می کند همانطور که کنگرۀ امریکا عمل می کند و همانطور که عربستان عمل می کند و همانطور که اردوغان و نتانیاهو و دیگران و دیگران عمل می کنند و حالا دیگر جمهوری اسلامی اخته از اتم را مثل یک زبالۀ اضافی پشت درهای اتاق هایشان یک پا و دو دست بالا نگه می دارند. 

6- شروع سال 2016 با چنین چشم انداز مبارکی نوید این را می دهد که ما در سال میلادی جدید پیشرفت زیادی در ایدئولوژی زدایی در منطقه داشته باشیم و سوگوارانه یا خوشبختانه ایران همراه با جمهوری اسلامی به چنان حضیضی افتاده که مجبور است یا سر بلند کند یا به سراشیب حداکثری خواهد رفت. و این سربلند کردن جز با سرافکندگی خامنه ای ممکن نخواهد بود. اگر روحانی دستش را درست بازی بکند باید منتظر عقب نشینی خامنه ای و شورای نگهبان در احراز صلاحیت های داوطلبان نمایندگی مجالس خبرگان و شورای اسلامی باشیم. چون خامنه ای در بن بست عربستان کاملاً خلع سلاح شده و قادر به حرکت دادن هیچ مهره ای برای فرار از کیش بودنش ندارد. لذا الان چاره ای جز وزیر کردن پیاده اش روحانی نمانده . و این روحانی است که آیا جربزه و خواست وزیر شدن را دارد یا کماکان پشت کون ولی فقیه به شاخ و شانه کشیدن پیادگی اش ادامه خواهد داد. البته روحانی با تعلل و بی عرضگی کار خودش را بسیار سخت کرده است و حالا اگر به تندورها بتازد متهم به هواداری از آل سعود خواهد شد و اگر بهمان اعتدال "گاهی به نعل و گاهی بمیخ"ش ادامه بدهد آوار دشمنان خارجی هر روز سنگینتر و پایگاه هواداران داخلی هر روز سبکتر خواهد شد. کاری هم که عربستان خواهد کرد عبارت خواهد بود از ادارۀ محکم و با ارادۀ منطقه تا 2017 و دادن فرمان بدست رییس جمهور مصمم بعدی ایلات متحدۀ امریکا. چون عربستان هم با گرفتاری های فعلی خودش - و البته با توجه به جثه اش - کشش رهبری دراز مدت سیاست های منطقه ای فعلی را نخواهد داشت و اینک بطور موقت نقش امریکا را بازی می کند. یا...هو

بعد از تحریر: تشکر من از حزب الله یک تشکر ایجابی است و چون مطمئنم که از وضعیت نرمالیزاسیون بدون نتیجۀ سیاست روحانی آبی برای ملت گرم نخواهد شد ترجیح می دهم برادران مؤمن و خشکه مقدسم اقدامات شان را به حوزۀ سیاست منحصر بکنند؛ تا فرصتی برای اسید پاشی و کنسرت بهم زنی و قمه بروی خواهران و مادران و دختران ایرانی شان کشیدن نداشته باشند. روحانی هم مزخرف می گوید در مورد مخالفتش با خودسران؛ و دیگران مثل لاریجانی قضا و احمد خاتمی و سایر رهبران همین خودسرها هم بیخودی بگوز گوز محکوم کردن افتاده اند. اگر روحانی بسیجی اسیدپاش به چشمان شهلای دخترم سهیلا جورکش را در ملاء عام معرفی کرد و مجازاتش را اجرا کرد قادر خواهد بود با احتیاط در ریشه کن کردن این حرکات با منشاء خامنه ای پیشروی کند. و الا خیلی نامردی است که دختران را بی صورت ببینیم و سیاست را آسوده. بازهم آفرین بغیرت و تعصب دینی - وام گرفته از تعبیر خامنه ای در مورد شیخ نمر - برادران حزب اللهی. درود و سلام خداوند بر شما.

۱۳۹۴ دی ۱۱, جمعه

سال 2016 میلادی مبارک باشد!



سلام. سال 2016 میلادی را به تمام ایرانیان - بویژه در غربت - اولاً و به همۀ مردم جهان و البته شما اهالی سیرک دلقک ایرانی تبریک و تهنیت می گویم. امیدوارم برای همۀ دنیا سال بهتر و آرامتر و صلحجویی باشد. از لطف شما سپاسگزارم و تا 5 ژانویه برخواهم گشت و حداقل تا انتخابات ایران در خدمت خواهم بود. آرزویم برای سال جدید تحقق کاریکاتور جمال در روزنامۀ اعتماد پنجشنبه است. اما قطعاً امیدم امیدوار نیست به دست راست سالمی در گذاشتن اصلی ترین قطعۀ پازل صلح در خاورمیانه و جهان. اما بمعجزه اعتقاد دارم. دوستتان دارم. یا...هو