۱۳۹۲ تیر ۵, چهارشنبه

خطاب به اصلاح طلبان: شریعتمداری بی چاره است حداقل شما عارف نامه را متوقف کنید!

The Thinker


چند موضوع مهم وادارم می کند که حرفی بزنم:

1- یکی یکی بدویی است که بین تحریم کنندگان انتخابات با شرکت کنندگان در انتخابات در گرفته است و بسیار مضر است. چه عصبیت گروهی از تحریم کنندگان باشد در نفی و تخالف با انتخاب روحانی و تحقیر و تخفیف ایشان به انحاء مختلف. و چه پز و کری خوانی گروهی از رأی دهندگان باشد در نفی و تخالف با تحریم کنندگان که دیدی ما درست عمل کردیم. واقعیت اما این است که نه شرکت کنندگان در انتخابات باوری به پیروزی نامزد حداقلی خودشان داشتند در این ابعاد و نه تحریم کنندگان انتخابات می توانستند پیش بینی کنند که آیت الله خامنه ای در یک پیچ تاریخی بهردلیل رأی مردم را حق الناس معرفی کند و سپس چاره ای جز تمکین به انتخاب مردم نداشته باشد. بنابراین است که هر دو گروه این "مناقشۀ بی دلیل" و بنا بر تحلیل خویش از شرایط، تصمیم درست و قابل دفاعی گرفتند در تحریم و مشارکت و نباید اکنون شرمنده یا مغرور باشند. بعبارت بازهم دقیق تر موضوع اصلی همان "نگاه کلاسیک به امر غیر کلاسیک" است و بس. به این معنا که تحریم کنندگان با تحلیل نگاه به یک "حکومت تمام در تعریف مدرن" و بر مبنای برون داده های مشخص رژیم که حاضر به پذیرش رأی مردم نبود نظر به تحریم انتخابات دادند و درست بود. و شرکت کنندگان که با تحلیل "آمدیم و آیت الله خامنه ای دخالت نکرد در انتخاب نهایی" - بیشتر با بیم و کمتر با امید - رأی دادند و اتفاقی برنده شدند. در توضیح نهایی می توان اینطور گفت که اگر آیت الله خامنه ای آن چرخش نهایی بهر دلیل را انجام نداده بود اینک جای تحریمی ها و مشارکتی ها با هم عوض می شد و تحریم کنندگان دست بالا را داشتند در کری خوانی و پز دادن و این رأی دهندگان بودند که انگشت حیرانی و تأسف بدندان می گزیدند. بهمین سادگی.

2- لذا بنظرم می رسد در حالیکه اصلاً معلوم نیست روحانی چقدر اراده و توان تغییر دارد؛ نه رأی دهندگان حق دارند که بیش از اندازه جو گیر شوند و انتخاب خود را نلسون ماندلا بنمایانند تا فردا روز هم خودشان در قافیۀ شعری که سروده اند بمانند و هم بی جهت روی نرو رفقای دیروز تحریمی خود راه بروند و آنان را به نفهمی درد و رنج مردم داخل کشور متهم نمایند. و البته تحریم کنندگان انتخابات هم عصبیت چند نام مشهورترشان را پی نگیرند در نفی و انکار روحانی و خودشان را در معرض رویاروی انتخاب توده های رأی دهنده که با امیدواری به روحانی رأی داده اند قرار ندهند. واقع قضیه این است که حسن روحانی علاوه بر علامت سؤال هایی که جلو نامش می گذارند مخالفان جمهوری اسلامی - بدلیل برق آسا شدن آمدن و انتخاب شدنش فرصتی برای طرح آن ها قبل از رأی گیری نشد - خودش هم با دشواری های بسیار سنگینی روبروست در حال حاضر که دو فقره از آن ها بسیار خطرناک و تعیین کننده است.

الف- تلاش تندوران ایدئولوژیک به رهبری کیهان و شریعتمداری که تلاش می کنند با تحقیر ایشان اولاً - مثل فرستادن یک آدم ورزشی در اولین مصاحبۀ سیاسی روحانی یا تأکید براینکه او شکر خورده از سازش و دیپلماسی حرف زده و شکل این حرف ها نیست و مأمور اجرای نظرات آقاست - یا تحریک اصلاح طلبان تا روحانی را تحت فشار قرار دهند که خودش را بیشتر در ارتباط همپوشان با اصلاح طلبان معرفی و بنمایاند تا خوراک تخریب کامل به تندوران اصولگرا بدهد ثانیاً - یادمان باشد که این جبهه در حقیقت پسران محبوب آیت الله خامنه ای هم هستند و بسیار نیرومندند در مناسبات قدرت - و سه دیگر اینکه روحانی را وادار کنند که حرف و حدیث مختصر و اشاره ای به شرّ کوچکی هم شده به این تندروان مذهبی بکند و دندان قروچه ای برود بطرفشان تا در آنصورت هم شریعتمداری و باند مصباح فرصت پیدا کنند که پنبۀ ادعای مستقل بودن روحانی را بزنند و رسماً او را عامل و جاسوس و دستیار سران فتنه (هاشمی و خاتمی) آماج تیرهای زهرآگین توپخانه ای رسانه و تومار نویسی های دانشجویی و نفس کش طلبی های خیابانی انصار حزب الله و غیره کنند.

ب- در سوی دیگراما اصلاح طلبان را داریم که هرچند بدلیل عاقل تر بودن و مدرن تر بودن و با سواد تر بودن پنهان تر از شریعتمداری و مصباح عمل می کنند در سهم خواهی از روحانی؛ ولی خیلی هم از آنان عقب تر نیستند در فشار آوردن به روحانی که یادش نرود با پشتیبانی آنان بوده است که بقدرت رسیده است. و باید هر لحظه تابلوی سهم اصلاح طلبان را جلو چشمانش آویزان نگه دارد. دست آویز اصلاح طلبان برای پالس فرستادن به روحانی بر گردن دکتر عارف آویزان شده است و اصلاح طلبان با سردست کردن هر روزۀ "عارف نامه" به روحانی یادآور می شوند که "انا شریک یا اخی"!

ماجرا بسادگی این است که دکتر عارفی که تا یکماه پیش حداکثر یک اصلاح طلب بدلی - اگر نگوییم خائن - بود که سرخود اتوریتۀ اصلاح طلبان را شکسته بود وارد خیمه شب بازی انتخاباتی خامنه ای شده بود؛ حالا شده اصلاح طلبی اصیل تر از هر اصلاح طلبی - حتی خاتمی - که با از خود گذشتگی و ایثار تشکیلاتی ریاست جمهوری خودش را در سینی طلا گذاشته و تقدیم حسن روحانی کرده و اینک اگر نه رییس جمهور رسمی که حداقل رییس جمهور اسمی جمهوری اسلامی است، و روحانی باید روزی چندبار و هربار با چند تأکید این فداکاری عارف را اولاً بلند بلند شکرگزاری کند و ثانیاً بداند که عقبۀ عارف اصلاح طلبانی هستند که حق دارند از خوان پیش آمده حصه ای چرب نصیب ببرند. اینان از نقطه ضعف قهری پیش آمده برای عارف استفاده می کنند تا او را سر دست بگیرند و هر روز و هر ساعت تحت نام مراسمی از تقدیر و تشکر گرفته تا تجلیل و تکمیل توی بوق بکنند که عارف با دلخوری از بداخلاقی روحانی کنار کشیده و صحیح نیست که حداقل معاون اولی روحانی به او نرسد و بتبع نفوذ او در نقش شریک هموزن روحانی وزارت هایی هم به عقبۀ اصلاح طلبش نرسد در کابینۀ آینده.

لذا می بینیم که این روزها اخبار مربوط به عارف اگر بیشتر و مهمتر از اخبار مربوط به روحانی نباشد کمتر از او هم نیست. تا جائیکه حتی صدای سید محمد خاتمی را هم در آورده اند و او حاضر نشده بصورت حضوری در تجلیل از عارف در آخرین ورژن برپا شده در جمع اصلاح طلبان حاضر شود و فقط به فرستادن یک پیام مکتوب بسنده کرده است. فقط سربسته یادآوری می کنم که حرکات اصلاح طلبان خیلی هم هوشمندانه و غیرقابل رصد کردن نیست و کاملاً معلوم است که دارند با حربۀ عارف نان خودشان را به تنور روحانی می چسبانند. موضوع را تا آنجا تعقیب کرده اند فعلاً که عارف را مجبور کرده اند اعتراف کند که روحانی به او پیشنهادی راجع به معاون اولی نداده است. عارف گفته که اگر چنین پیشنهادی بشود بررسی خواهد کرد. و این به این معناست که همۀ تقاضاهای ملتمسانه از عارف برای بزرگواری نشان دادن و پذیرش معاون اولی روحانی در دو هفتۀ گذشته  فقط یک ترفند تبلیغاتی بوده و روحانی اصلاً چنین پیشنهادی نداده است.

4- همۀ این موارد را بفشردگی گفتم که بگویم کار روحانی - اگر صادق باشد و اراده و توان داشته باشد - بسیار بسیار دشوار و البته خیلی مهم است و باید تلاش شود که قبل از معلوم شدن عیار خودش در وعده هایی که داده است؛ از سوی نیروهای مدرن هوادارش سقط نشود تا بهانه بگیرد که نگذاشتند و نشد. بسیار مهم بودن کار روحانی هم در این است که او بعد از دولت مهندس بازرگان و شش ماه از دولت بنی صدر در ابتدای انتخابش و 3 سال اول دولت هاشمی رفسنجانی تنها دولتی است که می خواهد در ایران حکومت عرفی تر و نزدیک به حکومت تمام تشکیل بدهد با اتکاء به آموزه های - حداقلی - لیبرالیسم و این مستلزم ایدئولوژی زدایی است و بسیار سخت است در حضور مدافعان چپ و راست ایدئولوژیک. چون شریعتمداری بنیاد گرای راست از اصلاح طلبان ایدئولوژیک چپ بیشتر راضی می شود تا روحانی که اصولاً ایدئولوژیک نمی اندیشد در معیار جمهوری اسلامی. زیرا تقابل ایدئولوژیک با ایدئولوژی رقیب هم راحت تر است و هم سر راست؛ تا مخالفت با تفکری که ایدئولوژی ندارد بدلیل میانه روی و اعتدال. - این نتیجه گیری نیاز به توضیح بیشتری دارد که مجال اینجا تمام شد و قول می دهم اگر خودتان بحث کردید و حق مطلب ادا نشد من هم در آینده مطلب روشنتری را بنویسم در این رابطه. - یا...هو

۱۷ نظر:

سه چرخه گفت...

دلقک عزیز بگم که نمیخوام این کار کدخدا منشانه شما رو نفی کنم اما میخوام در مورد خط انتهایی پاراگراف شماره 1 که فرمودین اگر روحانی انتخاب نمیشد باید ما انگشت تحیر به دندان میگزیدیم یک نکته رو عرض کنم که فرق تحریمی ها با کسانی که رفتند و رای دادند مشخص بشود: در انتخابات 88 هم بودند تحریمی ها و میگفتند که رای شما خورده خواهد شد، و رای ما خورده شد و دیدید که بعد از چند ساعت انگشت تحیر گزیدن، کسانی که در انتخابات شرکت کرده بودند- یا نکرده بودند!- بزرگترین بحران جمهوری اسلامی رو در ابعاد داخلی از زمان انقلاب تا به حال ایجاد کردند. پس این از 88 که بحث شده تا مردم رایی نداده بودند، دنبال رایشون هم راه نمی افتادند. بحث 88 رو به کنار بگذاریم.

مطمئن باشید که در این انتخابات هم اگر تقلبی به اون شکل صورت میگرفت، که البته شواهد زیاد بود که خیلی سخته به خاطر پراکندگی نیروها و حساسیت داخلی و بین المللی که همه چهار چشمی نگاه میکردند روند شمارش آرا رو،و میشه گفت این حساسیت حتی در بین تمام مسئولان برگزار کننده هم میشه گفت نفوذ کرده بود حتما به خاطر وقایع 88. و اگر تقلبی میشد مطمئن باشید که بحران بزرگتری از سال 88 گریبان اونها رو میگرفت، حالا نه لزوما به شکل 88. اعتقاد دارم در دور دوم هم قالیباف شکست میخورد و باز نیاز به تقلب بود و اینکه در اون یک هفته تا مرحله دوم چقدر مردم شلوغ میکردند و امکان سرکوب هم نبود بماند. میخوام بگم همه سناریوها یک جور بن بست بود برای تقلب. در عین حالی که من شنیدم نیمه های شب سرداران قدیمی سپاه مثل علایی راه افتادن و نامه ای نوشتند و رسوندن به خامنه ای یا به دیدارش رفتند.
اما باز هم بنده هیچ کاری ندارم که تقلب میشد یا نه و احتمالش چقدر بود، منظورم این هست که در هر صورت( تقلب شدن و نشدن) در صورت حضور مردم پای صندوقها فایدش برای مردم به مراتب بیشتر بود، تا قهر با صندوق و یک عددسازی رژیم و راه رو برای جنگ و تحریم بیشتر باز کردن. و حالا دوستان مجاهدین انقلاب که یا چند روز قبل از انتخابات میگقتند اصلاحات هیچ گزینه ای نداره هستند که دارند الان عارف عارف میکنند و خیلی زود حرف رفع حصر رو مطرح میکنند تا شریعتمداری از اون طرف بل بگیره و با شناختش از روحیه مسالمت جو و فعلا معتدل روحانی بگه دیدید حسن با ماست تا هم مردم رو سرخورده کرده باشه هم اینکه روحانی رو به تندروی کلامی وادار کنه، چون معتقدم روحانی در عمل به شعارهاش پایبند خواهد بود و با لطایف الحیلی و توجیهی برای تمام جریان ها اونها رو به انجام خواهد رسوند لذا لازم نیست آقایون خودی مجبورش کنند روی اعمالش برچست باند اصلاح طلب ها رو بزنه تا به مذاق جامعه حالا سرخورده (فرضی در آینده)خوش بیاد. پس تا احمق های جبهه خودی نباشند دست شریعتمداری و دوستانش به شدت بسته خواهد بود. شما هم جناب تیمسار مماشات رو با این باند تندرو خودی که کمی جامعه و سیاست رو متوجه نیستند کنار بگذارید. بدبختی ما این هست که کسانی که سطح تحلیلشون اندازه بنده هست و ماکزیمم باید کامنت نویس یک وبلاگ معتبری مثل شما باشند همشون تریبون دارن دستشون و تعیین کننده هستند.

ادامه دارد. . .

سه چرخه گفت...

ادامه. . .

در نهایت اعتقاد من این هست که شما به عنوان اصلاح طلب در هر صورت ممکن باید در انتخابات وارد بازی بشی، چون اینقدر سطح شعور و هوش جریان مقابل شما پایین هست که شما همیشه میتونی از انتخابات به نفع خودت و پیشرفت جامعه مدنی استفاده کنید، به نظر من در تمام انتخابات های گذشته که در تمامی اونها هم مردم مشارکت خوبی هم داشتند از 76 تا 92، جریان اصلاح طلبی در نهایت پیروز بازی بوده: 76 و 80 که معلوم هست، سال 84 سیستم مجبور شد برای پیروزی بر هاشمی قالیباف رو کنار بگذاره و به احمدی نژاد متوسل بشه -و چه کار احمقانه ای کرد و ما سال ها پس از این از تغییرات بنیادینی که احمدی نژاد در سیستم به وجود آورد حرف خواهیم -و اون مثال سر شاخه نشسته و از بن زدن درخت رو پیاده کنه، مگر احمدی نژاد با شعار دزدگیر نفت نیومد؟ این انکار تمام شعارهای معنوی جمهوری اسلامی در 30 سال گذشته بود. همینطور در سال 88 درکمال جهالت تمام سرمایه و آبروشون رو ریختند پای احمدی نژاد و در نهایتِ چهار سال به خال سیاه نشستند، چنانکه خودتون میدونید. مگر احمدی نژاد فرزند بازرس بیت رهبری رو به رانت خواری متهم نکرد؟ شما فکر کردید چرا در این انتخابات مسئله اقتصاد و کلا مسائل زمینی و مادی حرف اول رو میزد؟ چون وضع زندگی مردم بد بود؟ نخیر به نظر من، در زمان جنگ هم فکر کنم بد بود، چون الان مردم مطمئن شدند که افراد داخل سیستم وضع زندگی خوبی دارند، احمدی نژاد با بگم بگم هاش و کمی هم گفتناش در ذهن مردم جا انداخت چه بخور بخوری داخل در جریان هست، این هست که تمام کاندیداها مجبور شدند از اقتصاد بگند، چون احمدی نژاد کاری کرده بود که دیگه حرف های آسمانی و غیر ملموس و خلاصه شر و ورهای گذشته خریدار نداشته باشه بین مردم. و این تغییر ادبیات معنوی به مادی در گفتمان جمهوری اسلامی به یادگار خواهد موند از محمود احمدی نژاد- به قول فرهاد جعفری-رئیس جمهوری از بطن توده مردم.

سر شما رو درد آوردم، ختم کلام اینکه شما همیشه باید با یک رقیب گردن کلفت و هیولا اما کله پوک وارد بازی مسالمت آمیزِ انتخابات بشی، چون زمین، زمینِ شماست و مزیت مطلق با شماست که یا شما برنده اید یا طرف دست به کار احمقانه ای خواهد زد که در نهایت تخریب خودش رو به دنبال داره. پس شما باید، باید آرامش این بچه غول بی سواد رو در شب امتحانِ انتخابات به هم بزنی.
اما با تحریم و شلوغی خیابونیِ خالی(بعد از انتخاباتش جایزه و مستحب در صورت تقلب :-)) و هزار تا تز مسخره و بی سرو تهِ آقایون وارد زمین اونها خواهی شد و فقط چوب میخوری.

شرمنده که مثنوی شد. . .

چایی شیرین! گفت...

هر موقع که عجله کردی تحلیلت آبکی شد و هر موقع که صبر کردی خوشمزه و جا افتاده شد! این را قبلا هم گفته بودم. الان مدتی است که ننوشتی و حالا دو باره نوشتی واقعا عالی بود!بیا با خودت قرار بگذار هفته ای بیش از یک مطلب ننویسی.

ناشناس گفت...

بعد از رد صلاحیت هاشمی . جوی از نا امیدی در میان شرکت کنندگان ایجاد شد و چون تکلیف انتخابات معلوم نبود کفه تحریم از شرکت سنگین تر شد. ولی پس از کناره گیری عارف مشخص شد که همه گروه های سیاسی قصد بر تمرکز بر روحانی را دارند و این کار فارغ از نتیجه انتخابات که شائبه تقلب شدیدا داشت منجر به بروز یک جنبش اجتماعی می گردید پس کفه شرکت در انتخابات مجددا سنگین شد. شانس مردم ایران شد که خامنه ای ناگهان تصمیم به نوشیدن جام زهر گرفت و مردم با یک تیر دو نشان زدند هم جنبشی اجتماعی ایجاد شد و هم بد را از بدتر انتخاب کردند اگر چه تا ایده آل خیلی فاصله دارد!

پسر شجاع کاشی گفت...

http://mindcancer.wordpress.com/2013/06/25/%D8%BA%D9%84%D8%B7-%D9%83%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D9%8A%D8%A7-%D9%86%D9%83%D8%B1%D8%AF%D9%86-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%86-%D9%8A%D8%A7-%D9%86%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%86/

ناشناس گفت...

مثنوی نویسان عزیز
نمام تئوری های چرند شما از آبشخور نویسندگان مزدوری می آید به نام ابراهیم نبوی و اکبر گنجی و سایر نویسندگان معروف به دوم خردادی. اما سوال مهم من از شما برندگان انتخابات آنکه روحانی حداقل 2 میلیون رای کمتر از خاتمی دارد . جایگاه قرابت فامیلی با الیگارشی حکومتی آنچنان که خاتمی داشت را هم ندارد . سال ها هم نماینده رهبر در شورای امنیت ملی بود همان جایی که تمام مذاکرات هسته ای از آنجا هدایت می شد . به نظرشما این آقا که هنوز حتی معلوم نیست اعضای کابینه اش کیست و نظراتش چیست و جه برنامه ای دارد و تا چه حد برش پیشبرد اهدافش را دارد چه گلی می تواند به سر مردم بزند که آن 6-7 نفر دیگر نمی توانستند بزنند ؟ شما کاملا موفق شدید بین 8 کاندید مطلوب رهبری ، کاندید مطلوب رهبری را انتخاب کنید . کسی که نیامده گوشش را گرفته اند که پایش را از گلیمش دراز نکند . با مثالی از کلیله و دمنه این داستان را پایان می دهم البته بلا نسبت .ه در زمان های دور در سرمای شدید میمون ها چوب جمع کرده بودند و کرم شبتابی را بین چوب انداخته بودند و فوت می کردند به امید روشن شدن آتش. باقی داستان را از کلیله و دمنه بخوانید و تا می توانید بر کرم شبتاب خود ( روحانی) فوت کنید شاید این بار معجزه ای شد!!!

ناشناس گفت...

آورده اند که جماعتی از بوزنگان در کوهی بودند، چون شاهِ سیاّرگان به افق مغربی خرامید و جمال ِ جهان آرای را به نقابی ظلام بپوشانید سپاهِ زنگ به غیبت او بر لشکر ِ روم چیره گشت و شبی چون کار ی عاصی روز ِ محشر، درآمد. بادِ شمال عنان گشاده و رکاب گران کرده بر بوزنگان شبیخون آورد. بیچارگان از سرما رنجور شدند. پناهی می جُستند، ناگاه یراعه ای (1) دیدند در طرفی افگنده، گمان بردند که آتش است، هیزم بر آن نهادند و می دمیدند. برابر ایشان مرغی بود بر درخت بانگ می کرد که: آن آتش نیست. البته بدو التفات نمی نمودند. در این میان مردی آن جا رسید، مرغ را گفت: رنج مبر که به گفتار تو یار نباشند و تو رنجور گردی، و در تقویم و تهذیب چنین کسان سعی پیوستن هم چنان است که کسی شمشیر بر سنگ آزماید و شکر در زیر آب پنهان کند. مرغ سخن وی نشنود و از درخت فرو آمد تا بوزنگان را حدیث یراعه بهتر معلوم کند، بگرفتند و سرش جدا کردند.

سه چرخه گفت...

دوست ناشناس آخر که کلیله و دمنه مثال زدین و دهان ما رو بستین!!!
اول که با توضیحاتی که درباره مناصب قبلی و بک گراوند روحانی دادید و ما رو ترسوندید باید بگم که همه ما و توده که جزوش هستیم این چیزهایی که گفتید رو میدونستیم. و دیر نیست، یک ماه دیگه ترکیب کابینه معلوم میشه، و در مورد 18 میلیون رای ، این خیلی مهم هست که سه برابر نفر دوم رای داره مثل خاتمی. و یک بحث دیگه هم هست اینکه در قرن بیست و یکم توده مردم زیاد پیش نمی آد که اشتباه کنن، مردم چرا به احمدی نژاد روی خوش نشون دادند؟ چون میگفتن اون از جنس سیستم نیست و دیدیم که نبود و چه دماری از سیستم در آورد، حالا کاری ندارم که چه گندی به مملکت زد، مردم بر اساس معیاری که رای دادن و اگر اون معیار براشون مهم بوده باشه تو 8 سال، اگر احمدی نژاد سال 84 یا حتی 88 رای آورده باشه پیروز شدند.

این حرف دوم رو که من میخوام بزنم صاحب وبلاگ در پست قبلیش در مورد "طعمه گرگ مرگ هست" توضحیح داده یک جوری.

و من اینقدر خسته هستم از این شبیه سازی های بی سر و ته ما ایرانی ها که نگو. فکر میکنم که تاریخ هیچ وقت از قبل معلوم نیست که چطوری تکرارمیشه اگر تازه قراره صد درصد تکرار بشه با جزییات که معتقدم اگر دقیق نگاه کنیم هیچ وقت این اتفاق نمی افته. صرفا نتایج پدیده های تاریخی شبیه هم هستند، که هیچ عیبی هم نداره، ده هزار سال هم هست که انسان آب میخوره یک روز از برکه آب میخورد حالا با جداسازی ادرارش در فضا. یک عمره که انسان دشمنش رو میکشه، یا به دوستان گذشتش خیانت میکنه. اما اعتقاد دارم مکانیزم رسیدن به هیچ پدیده تاریخی صد درصد مثل پدیده های گذشته که نتایج مشابهی دارند نیست.

بحث دوم این هست که درسته که یک پدیده میتونه دوبار تکرار بشه، ولی در مورد یک پدیده هنوز اتفاق نیافتاده شما از قبل نمی تونی بگی شبیه چه پدیده اتفاق افتاده ای در گذشته خواهد بود، نمونش همین روحانی، مطمئنا میشه با تحلیل های متفاوت از تحلیل شما هم داستان هایی از کلیله یا ادبیات گذشته پیدا کرد که منطبق با اون تحلیل باشه. پس نمیشه صرفا با یک ضرب المثل تاریخی تمام پرونده 3 ساعت تحلیل و استدلال دیگران رو بست، شما میگی روحانی کرم هست نه آتش، شما هم دارین به کرم فوت میکنین که آتش بگیره، خدایی اگر این استدلال شما با اون ادبیات زیبای کلیله در نیامیخته بود اصلا ارزش صحبت کردن داشت؟ فوقش این هست که داری میگی روحانی اونی نیست که شما دنبالش هستی- ما هم نگفتیم خود آتش هست البته- و تمام این مثال و کلیله و امثالهم هیچ بار منطقی ای به حرف شما اضافه نمیکنه، و حتی هیچ مفهومی اضافه نمیکنه که این پدیده شبیه اون پدیده گفته شده توسط شما هست، صرفا کارکردش تهییج توده های بیشواد هست، که فکر میکنم کمتر این وبلاگ دست توده مردم بچرخه. و ما کلی به نظرم بدبختی کشیدیم از دست این ادبیات، شما نگاه کن بازیچه دست احمدی نژاد و هزار تا دیکتاتور این سرزمین بوده، چون در عرصه سیاست هیچ کارکردی جز خر کردن توده مردم نداره. خندم میگرفت روزی که احمدی نژاد در شیراز شعری از سعدی میخوند و مردم اون رو نسبت میدادن به خامنه ای(الا تا نپیچی سر از عدل و داد . . . ) میگفتم ببین این سعدی بیچاره بازیچه کیا شده. پس تا منطق نباشه ادبیات صرفا یک بزک و دوزک بیشتر نیست.

الان خیلی مردد بودم که این کامنت رو بفرستم یا نه، ولی دیدم هیچ بی احترامی ای به ادبیات نشده، صرفا درخواست این هست که به عنوان یک ابزار در سیاست استفاده نشود چون مثل دین کارکرد افیون توده ها رو پیدا میکنه.

ناشناس گفت...

اقاي دلقك ايراني
الان فشار زيادي بر روحاني وارد ميشه از اصولگرايان تا كابينه رو مطابق نظر اونا بچينه. بعضي شواهدش رو هم ميشه از خبرها استخراج كرد. (باهنر از طرف مجلس مامور اعمال اين فشار شده.) طوري شد كه امروز روحاني سرما خورد تا مجبور به ملاقات با فراكسيون لاريجاني نشه!
كار اصلاح طلبها رو ميشه از اين زاويه هم بررسي كرد يعني بهانه اي در دست روحاني براي خنثي كردن فشار اصولگراها

ناشناس گفت...

دوست عزیز ؛ من نه از توده های مردم هستم و نه بی سواد و عوام فریب. در مثل هم جای مناقشه نیست . اما تاریخ برای مردمی که از آن عبرت نگیرند همواره تکرار می شود البته بعضی اوقات به صورت تراژدی و گاها به صورت کمدی. احمدی نژاد تراژدی رجایی بود . روحانی هم احتمالا کمدی خاتمی. بازی رای دادن مردم ایران مثل بازی مار و پله است که بعد از هر پیشرفتی باز هم نیش می خورند و بر می گردند سر خانه اول .امروز هم دوباره اول سال 67 هستیم .به همان مطالبات ابتدایی اب و نان بخور نمیر. اما سوال اساسی من دوست عزیز: 34 سال است که مدام رای می دهیم . از به اصطلاح رفراندوم قانون اساسی تا ریاست جمهوری و مجلس و ... حاصل این همه رای دادن آیا ذره ای آزادی بوده ؟ سال 67 حداقل گل آقا لود بعد از 15 سال حتی همان منتقد آبکی هم باز نیست . مگر نه اینکه مدام رای داده اید ؟ بزرگترین اختلاس سال 66 3 میلیارد تومان برادر رفیق دوست بود حالا شده 3000 میلیارد. اتفاقا مشکل در روحانی و خاتمی و هیچ فرد دیگری نیست . مشکل در مردمی است که به غوره ای سردی و به مویزی گرمی می کنند. مردمی که 4 سال قبل می خواستند دنیا نباشد بدون میر حسین ، مردمی که خواستار مرگ خامنه ای بودند و ناگهان امروز فکر می کنند خامنه ای دیکتاتوری مهربان است !!!!! راستی دوست عزیز شما قبل از این انتخابات چه میزان از روحانی و نظراتش اطلاع داشتی ؟ یک باره در عرض 2 هفته روحانی چطور به نلسون ماندلا و گاندی تبدیل شد ؟ جز آنکه این شمایید که امید آتش از این یراعه دارید ؟
مردم احساساتی مردمی نابالغ هستند و تا به بلوغ نرسند به راحتی بازیچه دست می شوند . طبق تحقیق ثابت شده که در تصمیم گیری های جمعی احساسی مانند میتینگ های انتخاباتی و شورش خیابانی و مانند این ها قوه شعور و تشخیص انسان نصف می شود و کارهایی می کند که بعدا بسیار از آن پشیمان . ( این دیگر علم است نه ادبیات )
عزیزم ، ضرب المثل ها و روایات برای شیرینی سخن ساخته نشده اند. این ها حاصل قرن ها تجربه نیاکان ماست افسوس که ما از آن پند نمی گیریم . البته امیدوارم انتهای این 4 سال انگشت ژآژ نخایید که چه شد که چنین شد ؟

چایی شیرین! گفت...

Hila Sedighi
در راستای شعارِ روحانی یادت باشه ، میرحسین باید باشه
..............
مجمع نمایندگان ادوار مجلس خواهان تمرکز بر گشایش فضای داخلی‌ و رفع حصر رهبران جنبش شد.

مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی در بیانیه ای ضمن تبریک به حسن روحانی برای کسب رای مردم در جایگاه ریاست جمهوری نوشته اند:

ما نمایندگان مردم در ادوار مجلس شورای اسلامی ضمن ابراز مسرت و خرسندی خود از انتخاب جنابعالی و حمد و سپاس از الطاف اللهی با درک شرایط زمانی و وقوف به مشکلات و معضلات عرصه داخلی و خارجی و با امیدی که به آغاز روند جدید برای برون رفت از شرایط فعلی داریم ، همراه و همسو با مردم بزرگوار ایران ضمن تاکید بر مطالبات حداقلی و تعهد جناب عالی در پیگیری و تحقق مطالبت آنها سه اولویت مهم را موکدا پیشنهاد می نماییم :

1.تنش زدایی داخلی ، که با تمرکز و تدبیر و اقدامات جدی برای گشایش فضای داخلی و رفع حصر رهبران جنبشی اعتراضی مردم و زندانیان سیاسی...

سه چرخه گفت...

خب دوست عزیز مشکل همین هست دیگه، که شما فکر میکنید توقعات بنده و حتی توده مردم از روحانی خیلی زیاد هست. شما فکر میکنید خاتمی بعد از 8 سال باید کل نظام رو زیر و رو میکرد، و اصلا اینکه اصناف مختلف چقدر سر و سامان گرفتند، روزنامه ها چقدر آزادانه تر فعالیت میکردند و حتی در دوره احمدی نژاد هم رگه هایی از اون آزادی مطبوعات وجود داشت رو در نظر نمی گیری. هیچ تغییر بنیادینی در یک جامعه شکل نمیگیره و پایدار نخواهد ماند مگر اینکه پله پله این اتفاق بیافته. اختلاس 3000 میلیاردی که اولا اختلاس نبود، دوما مگه کم روش مانور داده شد؟ در ثانی میزان اختلاس هیچ معیاری از رشد جامعه مدنی به دست شما نمیده. مردم ما همونن که با شعارهای عوام فریب احمدی نژاد جذبش شدند و صرفا چون میگفت دزدگیر نفت و مخالف کل تاریخ انقلاب بود و گفتن حق مارو از پولدارها میگیره بهش رای دادند، ولی در نظر نگرفتند که چه افتضاحی ممکن هست بوجود بیاره این بشر. بعد شما برای این مردم که باید قبول کنیم خیلی عقب هستیم، بنده هم جزوش میخوای خاتمی یک روزه حکومتی در سطح دموکراسی فرانسه یا هر جا که سرزمین موعود شما میتونه باشه به وجود بیاره؟ شما به این نگاه کن که در هر دوره ای قدرت تأثیر مردم و آگاهی مردم و فهم اونها از مسائل چقدر تغییر میکنه؟
در مورد روحانی باید بگم که من خیلی توقع زیادی ندارم، اینکه جامعه مدنی ما کمی قوی تر بشه، سطح فرهنگ و سواد و مهم تر آگاهی های اجتماعی بالاتر بره برای من کافی هست، من نه میخوام جلوی خامنه ای بایسته نه کار شاقی انجام بده. این مسائلی که گفتم مسائل بنیادین هستند و با تغییر این رئیس جمهور و آن رئیس جمهور زیاد دچار نوسان و پس رفت نمی شوند مثل مسائل ملموس و اقتصادی مثل تورم و بیکاری و مطالبات ابتدایی مثل نان بخور و نمیر و غیره که مطرح کردید شما.

در مورد اینکه گفتین احساسی شدیم و روحانی ماندلا شده طی دو هفته، خب کار خیلی سختی هست که کامنت های من رو در پست های قبلی پیدا کنید قبل از انتخابات و ببینید که همین مواضع رو داشتم، اما اصلا حرف کلی بزنم نه برای من نه برای اون توده فکر کنم هیچ وقت روحانی نه ماندلا هست نه سعید جلیلی، اونها فقط یک انسان منطقی که شعور داشته باشه رو خواستند که بر مقدرات مملکتشون تسلط داشته باشه، همین. هیچ انتظار معجزه ای نباید از ایشون داشت، جامعه باید از فضای آرام و متعادل و غیر پلیسی که امیدواریم ایجاد بشود راه خودشو به سمت قدرت بیشتر مردم باز کنه. اشکال ما این هست که 50 سال هست که داریم هی عجله میکنیم و یک روزه(چهار یا هشت ساله) میخواهیم تمام 400 سال تاریخ پیشرفت اروپا رو طی کنیم، در حالی که اگر کمی حوصله کنیم به جای برگشت های جبران ناپذیر میتونستیم با طی 50 60 سال این کار رو انجام بدیم.

همینِ همین رفیق، من توقعاتم همین هست. درسته که در کوتاه مدت زیاد در رفاه و آسایش مردم نقشی ندارند فاکتورهایی که من گفتم اما وقتی اثری بگذارند ماندگار خواهد بود.

ناشناس گفت...

به آنچه شما گفتید در زبان فارسی و عربی می گویند سفسطه . ژاپن در سال 1945 به توبره کشیده شد. سال 1975 مجددا قدرت اقتصادی شرق آسیا بود . چین 20 سال قبل از قحطی رنج می برد الان قدرت اول یا دوم اقتصادی جهان است . آلمان مثل ژاپن بعد از 30 سال به قدرت اول تکنولوژیک و مهندسی در جهان بدل شد ، برزیل ، آفریقای جنوبی و .... همه مثال هایی بارز از این نکته اند که برای پیشرفت نیاز به دو هزار سال نیست . ظرف 20-30 سال می توان مشکلات عظیمی را حل کرد. من نمی فهمم چطور از نظر شما 50 سال ( از مشروطه 110 سال ) هنوز زمان کافی برای پیشرفت وجود نداشته !!! روحانی یا هر X دیگر در بستر قوانین ناکارآمد و هر دم بیل و فساد حکومت ( نوع حکومت مهم نیست ) و جهل و خرافه و تنبلی و جبن ذاتی مردم راه به هیج جایی نخواهند برد . خانه از پای بست ویران است . خواجه در فکر بند ایوان است
پیروز و سرفراز باشید

سه چرخه گفت...

دوست عزیزم که نظرات من رو سفسطه خوندی و نظرت محترم برای من.
تمام مواردی که مثال زدید به نوعی تحلیل های خودم رو در مورد اونها صادق می بینم. ژاپن که فرمودین کشوری بود که ادعای جهانی شدن داشت، در سال 1905 روسیه تزاری رو که چه بدبختی هایی ما از دست اونها نکشیدیم و قسمتی از آذربایجان عزیزرو دادیم به اونها رفت شکست خفت باری داد و یک قطعنامه ترکمانچای با روسیه تزاری بست که تا ابد مثل داغ ترکمناچای که بر دل ما نشست بر دل روسها خواهد ماند. در جنگ دوم یکی از قدرت های دنیا بود که حمله به ایالات متحده رو کلید زد. پس ژاپن تمام زیربناهای فرهنگی و ساختارهای مدنی(نه به شکل مدرن امروز) مورد نیاز برای یک شروع دوباره رو حتی بعد از به توبره کشیده شدن داشت، مردمی سخت کوش که فرهنگ کار و فعالیت و جان دادن برای میهن یک ارزش واقعی برای اونها بود، نه جزو ارزشهای پوچ و زورکی.

آلمان ها که نیازی به گفتن نداره، همیشه چه قبل از جنگ اول چه بعد از اون همیشه یک ملت سخت کوش و منظم بوده اند، هیتلر در نبرد من بسیاری از مزیت های فرهنگی و کاری مردم آلمان رو توضیح میده و بنا بر اون ادعای سروری دنیا رو میکنه. پس آلمان هم تمام زیر ساخت های فرهنگی و اجتماعی لازم رو داشت برای شروع مجدد. همونطور که اولین نخست وزیر بعد از جنگ دومشون میگه که ما آلمان رو مجددا فقط به کمک راههای اون خواهیم ساخت، شاید بی ربط باشه، اما میخواست بگه اینقدر زیر ساخت های آلمان و حتی شبکه حمل و نقل و راههای اون کامل هست که حتی به کمک همین یک المان میشه یک مملکت رو ساخت از نو.

خلاصه اینکه آلمان و ژاپن خیلی قبل از دو جنگی که مثال زدین غول بودند، نه در ظاهر، که در باطن و فرهنگ و اجتماعشون

بعد هم من باز هم تأکید میکنم که هیچ دو پدیده ای شبیه هم نیستن به این راحتی، چرا، برای شانه از زیر بار تفکر خالی کردن خیلی راحت میشه خیلی چیزها رو شبیه سازی کرد و نتیجه گرفت و خوشحال بود از تحلیل دقیق و عالمانه خویش.
ژاپن و آلمان هیچ ارتباطی به ایران ندارند و نداشتند و هیچ وجه مشترکی ندارند به نظر من، کشوری که هنوز روشنفکران اون مطلع نبودند که به قول احمد کسروی یک بدهکاری تاریخ به حکومت دینی داره و با تندروی در زمان شاه اون بدهکاری ملت به روحانیون اسلامی رو وصول کردند. نمی دونم ما چرا فکر میکنیم 100 سال پیش که انقلاب مشروطه کردیم الان باید صاحب دنیا باشیم، مگر سطح فرهنگ و سواد عامه ملت چقدر بود در اون زمان؟ همین که از همه کشورهای همسایه جلوتر هستیم خیلی خوب هست و از صدقه سر همون انقلاب مشروطه 100 سال پیش هست(باز هم منظور رشد فرهنگ و هنر و بینش به دین و غیره هست). چرا، اون 100 سال اگر بدون هیاهو ادامه پیدا میکرد و انقلاب رخ نمی داد ما به نتیجه شما میرسیدیم دوست عزیز، اما تندروی شد و به یکی از اون نقاط برگشت بر خوردیم که میتونم بگم همه چیز ریسِت شد، یعنی شما میتونی با یک تقریب خوب و خیال راحت بگی 70 80 سال تلاش بعد از انقلاب مشروطه یکدفعه به صفر تبدیل شد بعد از انقلاب و دوباره کانتر باید از نو بشمره، با این تفاوت که در قرن بیست و یکم میتونیم امیدوار باشیم که سرعت تغییرات خیلی بیشتر میتونه باشه.

الان با حضور ملت در انتخابات به صورت ضربتی و دو روزه که میشه گفت حضوری سیاستمدارانه بود میشه گفت که سطح فرهنگ و شعور جامعه به نقطه خوبی رسیده به نظر من، و بر خلاف شما من خیلی خوش بین هستم. همین امروز شما دیدید که تجمع مردم در برابر باغ گیاهشناسی نوشهر باعث توقف طرح تخریب اون شد. این ها سیگنالهای روشن وامیدوار کننده ای هست که میگه ملت باید یاد بگیرن بدون اینکه مدعی کل سیستم و ولایت فقیه بشوند از مسائل کوچک شروع به تحمیل اراده خودشون بکنند، و حتی میخوام بگم که لزومی هم نداره هیچ وقت مدعی ولایت فقیه بشوند اگر یک نقش سمبلیک مثل ملکه انگلستان پیدا کنه. اصلا در مملکت انگلستان یک نفر به خاطر نسبت خونی ملکه هست، در مملکت ما یک نفر عالم دینی که انتخاب شده هست، اگر کاری به کار جزئیات امور نداشته باشه و نقش معنوی و قابل احترام داشته باشه چه مشکلی داره برای ملت؟! بگذریم، این بحث مال 10 سال دیگست اگه همه چی خوب پیش بره تازه.

مخلص کلام اینکه نه دو هزار سال لازم هست نه 20 30 سال که شما گفتین کافی، تازه به شرط اینکه به نقاط معادله به هم زن مثل انقلاب نخوریم. اگر چشمتان به تغییرات دیفرانسیلی و کوچک باشه باید جهت حرکت رو نگاه کنید و امید بگیرید، که با نگاه به روحانی خیالم راحته که جهت حرکت مناسب هست، سرعتش اصلا برام مهم نیست، که هر چه کمتر بهتر، چونکه توده باید با شما هماهنگ بشن و شما اگر سوار ماشین هستی توده سوار خر پشت شما داره حرکت میکنه.

ناشناس گفت...

دوست عزیز ما هر دو یک چیز می گوییم الا این نکته که هدف مان متفاوت است . هر دو بر این باوریم که روحانی قادر به حل مشکلات ایران در کوتاه مدت ندارد . شما بر این باورید که همین حرکت بطئی کافی است ولی من عقیده دارم که همین الان هم از دنیا 50 سال عقبیم . در مورد جلو بودن فرهنگ مان از همسایگان احتمالا شما تلویزیون ایران زیاد نگاه می کنید . اگر منظور از همسایه افغانستان و پاکستان است که قطعا حق با شماست ولی اگر نظر بر امارات و قطر و .... ترکیه است این کشور ها سال ها از ایران از هر نظر جلو هستند ولی بدبخت ها به مشکل اسلام مبتلا که جلوی پیشرفتشان را پا به پای جهان می گیرد. حرف من آنکه پیشرفت و اسلام مانند آب و آتش هستند و با هیج نوع حکومت تیوکرات پیشرفت و آسایش امکان پذیر نیست .فضولی به زندگی خصوصی و عمومی مردم در ذات دین است و امری اجتناب ناپذیرو مثبوت. علی ایاحال به نظر شما احترام می گذارم و امیدوارم روحانی قادر باشد حداقل هایی را برای مردم فراهم کند

ناشناس گفت...

ناشناس کلیله و دمنه
من رشته تحصیلی ام فلسفه است و رای هم ندادم و کاری به درست یا غلط بودن تحلیل شما یا سه چرخه ندارم ولی شما دارید سفسطه میکنید. یعنی از منظر علم منطق شما اصول یک استدلال درست را رعایت نمیکنید و در بیشتر استدلال هایتان دچار سفسطه و مغلطه هستید. و حتی گاهی این اصل بدیهی که نباید از فرض درست نتیجه غلط گرفت رو هم رعایت نمیکنید.

ناشناس گفت...

دوست عزیز لپ کلام ، بدون سفسطه و هر چیز دیگر . اگر خود گاندی و ماندلا که سهل اند ؛ مهدی موعود این جماعت هم بیاید با حکومت مذهبی که ولی فقیه در راس آن و سپاه پاسداران ( برادران قاچاقچی ) در نوک هرم قدرت هستند و مردم ( با عرض معذرت ) تن پرور و از خود راضی و کم هوش ایران هیچ چیزی عوض نمی شود . روحانی که خودش از برادران قاچاقچی و نماینده رهبر بوده و از رئوس حکومت مذهبی جای خود. حالا شما بفرمایید کجای این استدلال غلط است ، بفرمایید تا با منطق و رفرانس علمی خدمتتان تحلیل را ارائه کنم وگرنه قصد بحث ارسطویی ندارم. علت این امر هم که تالی بنده بعضا با مقدم نمی خواند هم، بسیط بودن موضوع و تنگی زمان برای بحث است وگرنه موضوع با شرح کافی واضح و اثبات می گردد .