The Dance Lesson
مقدمۀ اول: خوانندگان پیگیر وبلاگ دلقک ایرانی می انند که من چه حساسیتی دارم به موضوع "فوتبال عین زندگی مدرن" است و با چه حرارتی همواره مطرح کرده ام که تا در ایران دولت مدرن برسمیت شناخته نشود و بوجود نیاید در هیچ حوزه ای از حوزه های زیست بشری اعم از سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و ورزشی و... بویژه فوتبال اتفاق اصلاحگری بوقوع نخواهد پیوست. و بهمین خاطر هم هنگامی که سردار محمد رویانیان که رییس ستاد سوخت وقت ایران بود به مدیر عاملی باشگاه محبوبم پرسپولیس منصوب شد در دو سال پیش؛ نوشتم که این سردار که خودش هم اعتراف می کند که فرق توپ فوتبال و خیار چنبر را نمی داند نخواهد توانست منشاء خیری برای این باشگاه شود.رویانیان آمد و سکان هدایت پر تماشاگرترین باشگاه - تیم - فوتبال آسیا را بعهده گرفت. و در عرض یکسال اول مدیریت خودش دوکار مهم انجام داد:
الف- مهمترین کار ایدئولوژیکش این بود که بعد از سی سال سرگردانی نام باشگاه بین "پرسپولیس = نام واقعی و مردمی" و "پیروزی = نام حکومتی و ایدئولوژیک و باسمه ای" برند زیبای پرسپولیس را به باشگاه برگرداند تا علاوه بر مردم گزارشگران تلویزیونی را هم نجات بدهد که نمی دانستند در گزارش های خود از کدام نام استفاده کنند: نام دولتی و منفور یا نام مردمی و محبوب.
ب- کار دوم و بسیار مؤثر دیگر رویانیان آوردن پول انبوهی بود برای باشگاه و خریدن سوپراستارهای روز فوتبال ایران برای باشگاه پرسپولیس. هر چند این خریدها هم نتوانست در فصل گذشته به پرسپولیس کمک کند اما نفس این هزینه ها ارزشمند بود که رویانیان انجام داد. هرچند در همان مقطع ما مخالفین رویانیان - منظور هر نوع مدیر سیاسی در ورزش است - منشاء این ریخت و پاش را پررنگ می دانستیم و آن را هپل هپوی بیت المال و پول نفت معرفی می کردیم؛ اما من شخصاً از این ریخت و پاش هم تحت عنوان "حالا که قرار به هپل هپو بی قانون خزانه است چرا بخشی از آن در فوتبال هزینه نشود" دفاع هم کردم.
مقدمۀ دوم: بحث چنان دستمالی شده ای است این بحث که "تا در ایران جمهوری اسلامی مبتنی بر هژمون مذهب متحجر و ولایت فقیه و متکی بر مافیای برادران قاچاقچی سپاه - تعبیر شاذ از براندازان - برقرار است امید هیچ بهبودی نمی رود" که دیگر بچه های دبستانی ده ساله هم در طرح و تبیین آن استادند. بعبارت دیگر همۀ ما ایرانیان - نزدیک به مطلق - اعم از برانداز و اصلاح طلب می دانیم که بنیان دردهای وطن در ساختارهای حقوقی جمهوری اسلامی است و با تغییر در مناسبات حقیقی و حاکمان بالفعل نباید منتظر شق القمری بود و شد. اما در هنگام پراتیک سیاسی است که ما دو نظر کاملاً متفاوت می دهیم. براندازان بر انفعال و ولش کن اصرار می ورزند و می گویند بگذاریم خود سیب کرمو بگندد و بیفتد و اصلاح طلبان اصرار دارند که اگر هم شده سیب کرمو را با نادیده گرفتن بخش های گندیدۀ آن برای چند گاز سدجوء برای ملت مورد استفاده قرار بدهیم از اینکار دریغ نکنیم. زیرا بچه ها گرسنه اند و گندیدن کامل جمهوری اسلامی و رویش سیستمی سالم بجای آن هم - فعلاً - تعلیق بمحال است. اختلاف در همین جاست که بروز می کند و تخطئه گران و براندازان کامل جمهوری اسلامی مرتب بما یادآوری می کنند که این میوۀ گندیده قابل فرآوری مجدد نیست و وقت تان را تلف نکنید. و بحرف ما اعتنایی ندارند که اصرار داریم هرآنچه را که شما می گویید ما هم بطریق اولی می دانیم اما برای شام شب بچه های گریان چه بکنیم.
متن:
1- اینک اما در حوزه ای بسیار بسیار بسیار فرعی و کم اهمیت که همان ورزش و فوتبال و باشگاه پرسپولیس باشد اتفاقی افتاده است که ما را قادر می سازد توضیح بیشتر و ملموس تر و عینی تری بدهیم از هر آنچه منظورمان است برای توجیه رأی دادن واصلاح در مناسبات حقیقی و از این قبیل مفاهیم:
2- ساده شدۀ موضوع این است که در یک هفتۀ گذشته موجی خبری برخاست که دولت - نه بمعنای احمدی نژاد فقط - تصمیم گرفته است که در یکی از آن تصمیمات معروف سنگالی - برکناری منوچهر متکی - رویانیان را از مدیرعاملی پرسپولیس برکنار کند. - و اتفاقاً نام جانشین احتمالی ایشان - محمد جعفرکامبوزیا - هم چه پرزرق و برق بود بدلیل آوازۀ نحلۀ اصلاح طلبی و اینکه برادرش هم نمایندۀ اصلاح طلب مجلس ششم بوده است - این خبر که رسانه ای شد بلافاصله جامعۀ مدنی واکنش نشان داد و با این تغییر در یکماه مانده به پایان دولت دهم مخالفت کرد. مبارک قضیه اینجا بود که صدای جامعۀ مدنی در هواداری از ابقاء یک سردار سپاه غیر ورزشی در مدیریت سازمانی ورزشی آن چنان بلند شد و واوج گرفت که همۀ دشمنان قسم خورده و متضرر دیروز و متنفع امروز این تغییر مثل علی پروین و محمود خوردبین هم وارد فاز دفاع تمام قد از دشمن یا مخالف دیروز خود شدند. و نتیجۀ بسیار عزیز این خیزش مدنی محبوب این شد که امروز اعلام شد که سردار رویانیان - سردار و رویانیان و برادران قاچاقچی و ... با دقت و عمق و تأکید بخوانید - در مدیر عاملی پرسپولیس ابقاء شده است.
3- تردیدی وجود ندارد که این بلندی صدای جامعۀ مدنی در اعتراض به یک ضدهنجار - تعویض مدیری که فقط یکی دو ماه به پایان مدیریت او مانده است تا آمدن دولت جدید و تصمیم آن ها - و مهمتر از آن تأثیر این صدای اعتراض و پس گرفته شدن تصمیم؛ ارتباط بی چون و چرایی دارد با جو بوجود آمده و امید و نشاط دمیده شده در کالبد جامعۀ مدنی ایران بعد از انتخابات اخیر و پیروزی حسن روحانی و لاغیر. زیرا سوابق 8 سال - بویژه چهار سال گذشته - نشان می دهد که نه چنین صدایی وجود داشت و نه اگر با هزار اما و اگر نظری طرح می شد گوش شنوا و خریداری پیدا می کرد. تأکید می کنم که نه محمد رویانیان چنان آش دهان سوزی است که با ماندن او انتظار بهشت برین پرسپولیس برود و نه همۀ آنانی که از او دفاع کردند عاشق چشم ابروی این سردار نه چندان خوشچهرۀ سپاه هستند. موضوع فقط در دفاع از یک "هنجار" خلاصه است و مصداق "از چه کسی" کمترین اهمیتی ندارد اولاً. و ثانیاً احساس طراوت جدیدی است که جامعۀ مدنی در خود حس کرده و می کند و بازیگری خودش را بازپس می خواهد. و شما شاهدید که من هم چقدر اصرار کرده ام که جامعۀ مدنی ایران بسیار پرزور است و فقط کافی است که از آن اتمیزه و پولاریزه شدن توده ای خویش کمی رها شود تا بتواند با فراخ تر کردن نقش تأثیر گذار خود در دولت مدرن؛ اصلاحات را از فاز های کم اهمیت به مراحل پر اهمیت گسترش بدهد. و این همان شعار سر در سیرک هم است که می گوید: "دلقک با موضوعات کوچک ور می رود که نتایج بزرگی ببار خواهند آورد". والسلام. یا...هو
۴ نظر:
با درود و سپاس.
جعفر كامبوزيا صحيح است و كامبوزيا پرتوي فيلمساز عزيز و پرآوازه ايراني است.
ممنون از تحليل كه به درست هدف زده ايد .
ميم
دلقک عزیز اصلاح کن لطفآ ، محمد جعفر کامبوزیا و نه کامبوزیا پرتوی
نعل وارونه زدن هم خیلی وقت ها در ایران کارد دارد...
دوست دارم دلقک جان مطلبی هم راجع به اپوزوسیون، تلوزییون ها و به ویژه بی بی سی بنویسی...
واقعا بی بی سی دارد شیطنت می کند به ویژه این کسری ناجی که نمی دانم چه پدر کشتگی با مردم ایران دارد و چهره غمگینش را در زمان پیشرفت مذاکرات اتمی و شنگولی بعد از شکستش را که دیدید نشد از یاد نمی برم... تمام اخبار و تحلیل هایی که ارائه می کنند در این چند هفته دقیقا در جهت بهم زدن آرایش فضا و هل دادن روحانی به سمت اصلاح طلبان به طور واقعی یا در خیال اصول گرایان است که خودت به خوبی خطراتش را نوشتی قبلا...
dalghake aziz harfe shoma dorost ast agar jonbeshe madani be nirooye khod agah bashad. na inke begooyad baba welesh kon be man che, ke haman hekayat az atomizeh shodane jame-e wa borideh-shodane ertebate talashgarane ejtemayi ba jame-e darad.
ارسال یک نظر