۱۳۹۶ فروردین ۱۹, شنبه

کاش خامنه ای کمی مهربان بود با جوانان زندگی خواه و مدرن؛ تا می توانستم حملۀ ترامپ به سوریه را محکوم کنم!

Image result for ‫حمله آمریکا به سوریه‬‎

1- در مورد ماجرای نامزدی رییسی برای ریاست جمهوری از یک نکتۀ بسیار بسیار مهم غفلت کرده بودم. و آن حساسیت بسیار زیاد و حیاتی خامنه ای نسبت به میزان مشارکت مردم در انتخابات بود. زیرا موضوع تعداد رأی دهندگان به "ناموس نمایش مشروعیت مردمی جمهوری اسلامی" از سوی خامنه ای تبدیل شده و او فارغ از هر محاسبۀ برد و باخت - البته که بی اهمیت هم نیست - می خواهد با هر ترفندی شده تعداد بیشتری از جمعیت را به پای صندوق های رأی بکشاند. بویژه الان که اوضاع و احوال و شرایط جهانی این نمایش مشروعیت را بیش از هر زمانی دیگر تشدید کرده است. هرچند که محتمل است خامنه ای به افق های بلند مدتی هم نظر داشته باشد اما نقطۀ ثقل موافقت او با آمدن رییسی مربوط به همین نکته است و اهداف کوتاه مدت را نشانه گیری کرده است. بعبارت دیگر آن ادعای خامنه ای در مورد دستور به احمدی نژاد برای نامزد نشدن بخاطر جلوگیری از دوقطبی شدن انتخابات اشراف به این داشته است که دوقطبی خارج از الیگارشی رسمی (دارای دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب) مضر است و الا بدون ایجاد دو قطبی - اما خنثی - شدید امکان رأی گیری از مخالفان و منتقدان تحولخواه جمهوری اسلامی غیرممکن است. خامنه ای رییسی را در این قالب مؤثر تشخیص داده و پربی ربط هم نیست. زیرا فقط مطرح شدن نامزدی رییسی - هنوز قطعی نشده - مخالفان برانداز و رادیکال جمهوری اسلامی در خارج از کشور را هم تحت تأثیر "من رأی می دهم که رییسی برنده نشود" قرار داده است.

2- گزاره های دیگر نسبت داده به نیت و انگیزه های بلند مدت خامنه ای - از قبیل دارد رییسی را از راه شبیه سازی با به رهبری رسیدن خودش برای رهبری آینده آماده می کند. یا می خواهد او را بازنده و بی اعتبار کند و یا می خواهد با رییس جمهور کردن رییسی دُور را از دست روحانی و اصلاح طلبان بگیرد و ... - را عامل اصلی نمی دانم. خامنه ای مثل همۀ عمر جمهوری اسلامی بروز مرگی فکر می کند و همانطور که توانسته تا کنون با سیاست از این ستون به آن ستون فرج است حکومتش را نجات بدهد در مورد رییسی هم به اصلی ترین اولویتش که "ایجاد شور انتخاباتی از راه دوقطبی سازی خنثی بین وفاداران به الیگارشی است" نظر دارد و هر سود - زیانی برای رهبری خامنه ای ندارد - دیگری که در میان مدت و بلند مدت هم همراهش بشود - مثل برنده شدن رییسی در انتخابات - چه بهتر! این را به این دلیل برجسته می دانم که معتقدم خامنه ای دست بهیچ نوع تقلبی اعم از شکلی - ریختن آرای قلابی به صندوق ها و یا تقلب در شمارش آرا و امثالهم - و محتوایی - مهندسی پیش از انتخابات از سوی سپاه و بسیج و غیره - نخواهد زد. زیرا از وقایع سال 88 بشدت ترسیده و هرنوع عملی که باعث زیر سؤال رفتن سلامت انتخابات بشود خودداری می کند. تا جائیکه دلیگانی نمایندۀ مشهد مصاحبه کرده و تلویحاً گفته بود که: "رییسی همان اول به استناد حکم خامنه ای برای ریاست تولیت امام رضا می خواست بیانیۀ انصراف بدهد که خامنه ای مانع شده است". اما دلیگانی بلافاصله با واکنش تند دفتر خامنه ای مجبور شد حرفش را پس گرفته و مدعی شود که او چنین چیزی نگفته است.

3- البته هنوز هم بسیار مبهم است صحنه و من - همانطور که خودشان هم - از ساز و کار جمنا سر در نمی آورم و نمی دانم که چطور قرار است وارد انتخابات بشوند. مسخره ترین سناریو البته موضوع "نامزدهای پوششی" است که اولین بار اصلاح طلبان مطرح کردند در مورد کمک به حسن روحانی. زیرا چنین سناریویی مسخره تر از آن است که بفکر آدم سالمی رسیده باشد. اگر قرار بر این باشد که از ابتدای ورود به مسابقه برای رأی دهندگان مشخص کنند که چه کسانی نامزد واقعی نیستند دلیلی ندارد رأی دهنده ای آنان را جدی بگیرد و پای حرف ها و برنامه های آن ها بنشیند. حداکثر این بود که می توانستند مثل مناظرات سال 84 - هاشمی احمدی نژاد - کارشناسانی را تعیین کنند از دو طرف تا در موضوعات تخصصی بحث و مناظره کنند. اما اینکه طرف از اول بعنوان نامزد یدکی از شورای نگهبان صلاحیت بگیرد از عجایب نچسب این دوره است. باید منتظر باشیم ببینیم این دیگر چه صیغه ایست و مستندات قانونی آن چطور قابل توجیه است.

4- در مورد حملۀ امریکا به پایگاه سوری اما قبلاً اعلام کنم که من - فارغ از گوربابای متحدان اسد که خامنه ای و پوتین هستند - در حال حاضر طرفدار بشار اسد هستم و او را مناسب ترین - و در صورت انتخابات آزاد مقبول ترین هم - سیاستمدار سوری برای ریاست به آن کشور می دانم. چون تنها خواسته ام برای حکومت ها و رهبران خاورمیانه سکولار بودن آنان است و نه لزوماً دموکرات بودن سوییسی آنان! - من خاورمیانه و کشورهای اسلامی را (بغیر از ایران شیعه) مستحق و لایق دموکراسی "هر نفر یک رأی" نمی دانم و تا لیبرالیسم به حدی پیشرفت نکند که بتواند اسلام ضد مدرنیته را بمحاق ببرد هر نوع رأی گیری توده ای را رسیدن بنوعی از اختلاط سیاست و دیانت - رادیکال تا کمتر رادیکال - می شناسم و می ترسم. که نه تنها آزادی های فاخر (سیاسی و آزادی بیان و مطبوعات و مدیا و ...) را محقق نمی کند که آزادی های اجتماعی طبقات متوسط کشورها را هم از دست مردمشان می گیرد. مثل نمونۀ ایران یا مصر مرسی و ... و ترکیه که در راه عقبگرد است.

5- حملۀ محدود اما شدید ترامپ به پایگاه سوریه را هم تجاوز آشکار و بسیار بی دلیل امریکا به یک کشور مستقل می دانم و از اینکه کشورم در دستان آخوندهای خشکه مقدس باعث شده که مجبور باشم از اعمال وحشیانۀ غربی ها علیه کشورهای "غیرهمسوی سیاسی و نا تسلیم" استقبال کنم و برایشان دست افشانی کنم بسیار بسیار ناامید و افسرده و ناراحتم. من روایت خود بشار اسد و ایران و روسیه - در مورد ماجرای تسلیحات شیمیایی بکار رفته -  را بیشتر از حکایت تبلیغاتی امریکا و غرب - نمی دانید این سه روزه چه حجم غیر قابل اندازه گیری از تبلیغات رسانه ای از عکس ها و فیلم های کودکان سوری مجروح و کشته در این ماجرا را به شبکه های متعدد مدیاهای خود داده اند - قبول دارم. حداکثر ظنم به خباثت بشار اسد جلوتر از این نمی رود که او با اطلاع از وجود عناصر شیمیایی در انبار مهمات مورد هدف تروریست های مخالفش آن را بمباران کرده؛ تا نشان دهد که تکفیری ها و مخالفانش چه نیروهای خطرناکی هستند. اما از نابختیاریش خودش متهم استفادۀ مستقیم از سلاح شیمیایی شده است. در حالیکه نه در غوطه در 4 سال پیش ثابت شد و نه نهایتاً اینبار ثابت خواهد شد که اسد سلاح شیمیایی استفاده کرده باشد. ترامپ اگر می خواست براستی بخاطر سلاح شیمیایی اسد را تنبیه کند باید منتظر می ماند و در تشکیل کمیسیون حقیقت یاب سازمان ملل تسریع می کرد و بعد از اثبات جرم مجازات را اجرا می کرد. مطلقاً - با تأکید بر مطلقاً - اعتقاد ندارم که اسد سلاح شیمیایی استفاده کرده باشد. چون نه سلاحش را دارد و نه منطق سیاسی اش را. سلاح شیمیایی و کشتار جمعی سلاح آخرین لحظات باخت در جنگ هاست و هیچ نیرویی در هنگام دست بالا داشتن در جنگ سلاح کشتار جمعی استفاده نمی کند. و چه کسی است که منکر موضع پیروز اسد و پوتین در یکسال گذشته باشد.

6- البته از این نظر که این حمله ترامپ تلفات انسانی چندانی نداشته است اولاً و دیوانگی و غیرقابل پیش بینی بودن ترامپ و هراس از او را تبلیغ می کند ثانیاً و نوعی اخطار و هشدار به خامنه ای و رادیکال های ایران هم است ثالثاً و در کنار تعلیق طرح تحریم های جدید از سوی کنگره تا بعد از انتخابات ایران به پیروزی معتدلان در انتخابات عنقریب جمهوری اسلامی کمک می کند رابعاً؛ و علی رغم چندش آور بودن چنین مظالمی؛ استخوان در گلو از آن استقبال می کنم. و کاشکی آین آخوندهای کثافت بخاطر یک لچک بر سر زنان و دختران ایران قیصریۀ ایران را به آتش نمی کشیدند تا من هم با تمام وجودم و در کنار حکومت سکولار کشورم از این سیاست کثیف غربی ها در مقابل ملت های ضعیف تبری می جستم. اما آن یک کف لچک اجباری چنان خانمان برانداز شده در ایرانم که پوزۀ خون آلود ترامپ را با مهربانی شستشو می دهم! لعنت به تحجر و جمهوری اسلامی خامنه ای. یا...هو

۱۳۹۶ فروردین ۱۴, دوشنبه

نه تحریم؛ نه شرکت: سکوت مطلق: IGNORE

Image result for MODERN ART IGNORE


1- من یکسال پیش متعهد شده ام که در ایام انتخابات فعال نخواهم بود. و بدیهی است که بنا بر تعهدم و قویتر از آن حس روزم از اوضاع جهان و ایران بر عهد خویش استوارتر هم شده ام و این آخرین مطلبی است که قبل از 29 اردیبشت تقدیم حضورتان می کنم و زبان در کام و کیبورد در مرخصی به تماشای صحنه خواهم نشست.

2- اوضاع جهان حاکی از انجماد مطلق سیاست است و همۀ کشورهای مؤثر در باشندگی جهان در نوعی از حیرانی و بیم و امید بسر می برند. نه دستی پشت ماشه است و نه رمقی مانده برای "فردا چه می شود". امریکا که با ترامپ هنوز اول راه سیاه مشق های غلط غلوط "می شود نمی شود" و "آیا چگونه می شود" و "اگر بشود چه می شود" و ... گرفتار است و ترزا می در بریتانیا در قمار برگزیت غرق و فرانسه منتظر انتخاباتی نامنتظر: چه لوپن راست باشد یا ماکرون جوان. آلمان هم که هنوز در پی اثبات با ثبات ترین سیاست جهان به دورۀ چهارم صدراعظم آنخلا مرکل امید دارد خیلی از بیم قدرت گیری پوپولیست ها خالی نیست. و کل اروپا که اتحادش را چه در بعد سیاسی و اقتصادی و چه در بعد نظامی (ناتو) متزلزل می یابد و بیم فروپاشی اش کم از امید ماندگاریش نیست. چین نگران امریکا با اقتصادش چه خواهد کرد و پوتین در فکر تظاهرات مسکو و اردوغان دنبال شعبده بازی نهایی. حتی اعراب منطقه هم در خنثی ترین وضع چند وقت اخیر دچار رخوت سیاسی هستند و نه موضوع سوریه و نه موقعیت موصل هیجانی غیر از "باید منتظر بود" تولید نمی کند و ... بگذریم!

3- در چنین اوضاع نابسامان و نامعلوم سمت و سوی جهانی؛ ایران هم که سی و هشت سال است دچار چه کنیم بوده است بیشتر از همیشه نرمال و طبیعی بنظر می رسد. زیرا وقتی همۀ گله را گر گرفت بز گر هم بزی مثل سایر اعضای گله خواهد بود و نه انگشت نمای چوپان ها و سگان گله. بعبارت دقیق تر جمهوری اسلامی اینقدر در تعیین تکلیف خودش سماجت انقلابی کرد که بجای همراه جهان "تکلیف مشخص" شدن؛ جهان را به بلاتکلیفی خودش تنزل داد. و امروز جمهوری اسلامی بیشتر از امریکا و فرانسه و انگلیس و چین و شوروی بلاتکلیف بنظر نمی رسد.

4- در چنین اوضاع و احوالی است که سیاست منحل می شود و بیمی از "چه می شود" باقی نمی ماند که به امید "خطرناک نشود" تحرکی را باعث بشود. خوشبختانه ایران فعلی تحت هیچ خطر بیرونی نیست و اگر هم دندان سفید و تیزی از ترامپ نشان توان یافت یا از دندان های زرد و کند اعراب زردابه ای در جریان؛ در بهترین حالت بعید ممکن جمهوری اسلامی را هدف خواهد داشت و نه ایران. وضعیت در داخل ایران اما در نرمال ترین شرایط ممکن است. یعنی چه؟ یعنی اینکه افول مدرنیته در ایران در کف خود قرار دارد و پائین تر از این نخواهد رفت. همانطور که کارآمدی جمهوری اسلامی در سقف خودش قرار دارد و بالاتر از این نخواهد رفت.

5- در چنین اوضاع و احوالی هرکس عملۀ چرخاندن گوی قوۀ اجرایی شود - روحانی یا رییسی یا هر خر دیگری - در وضع کشور تغییری حاصل نخواهد شد. زیرا که گفتم کف و سقف همین است و عبور از هردو در توان جمهوری اسلامی نیست. نه روحانی قصدی و توانی برای بالا آوردن کف مدرنیته دارد - و لاجرم بالابردن سقف کارآمدی - و نه رییسی و هیچکس دیگر جسارت و توان پائین بردن کف مدرنیته را دارد با نتیجۀ ترس از بالا رفتن سقف ناکارآمدی. یکبار هم مفصل برایتان نوشته ام که دولت بمعنای قوۀ مجریه دست هرکس باشد اپوزیسیون حکومت دینی خواهد شد و مورد طعن و لعن انقلابی براندازانۀ خامنه ای. زیرا اگر دولت همسوی خامنه ای باشد - ضمن اینکه ذاتاً نشدنی است - رهبر هم خلع سلاح می شود از انقلابی گری و باید پاسخگوی ناکارآمدی ها باشد. خامنه ای در طول 28 سال رهبری بسیار مخرب خود فقط یک اشتباه مرتکب شده و آن گفتن جملۀ معروف "نظر نزدیکیش با احمدی نژاد" بوده است و هنوز که هنوز است نتوانسته از خسارت آن خلاص شود.

6- وقتی که بازی طوری طراحی شده - اجباری یا اختیاری - که نتیجه در هر حالتی مساوی خواهد شد. هرنوع حرف و حدیثی از برد و باخت جایگاهی نخواهد داشت. و نه تنها صحبت از برد و باخت بی معنا خواهد بود بلکه هرنوع حرفی از "خود مسابقه" هم نوعی هرز روی است. من اینک در موقعیت میلیون ها مردم داخل کشور هستم که روزمرگی شان را جدی می گیرند و بی توجهی به حاکمان و "چه خواهد شد" زندگی می کنند و از حداقل ترین امکانات در دسترس حداکثر لذت و شادی و زندگی استحصال می کنند برای خود و خانواده شان. مسافرت می روند و می خندند و جوک درست می کنند و آواز می خوانند و موسیقی می نوازند و سیاست را به یک ورش هم حساب نمی کنند. هر تیتری برای مشارکت تیتر متقابلی برای تحریم را سبب خواهد شد و بالعکس. و این یعنی در دام بازی با نتیجۀ مساوی صفر صفر افتادن و نباید. البته که تیترها زده خواهد شد چه اینطرفی و چه آنطرفی در داخل و خارج کشور. اما این تیترها را کسانی خواهند زد که حرفه شان تیتر زدن و تحلیل کردن است از بازی بی نتیجه. اما برای من - و بطریق اولی برای شما و توده های خارج از سود و زیان بازی بی نتیجه - دلیلی نمی ماند که وارد تبلیغ له و علیه کسی و گروهی و دسته ای شویم. و من نخواهم شد. حسم با من است که اکثریت قابل توجهی از جامعه "بی تفاوتی و بی اعتنایی" روزهای عادی شان را به روزهای بی تب و تاب انتخابات پیش رو هم تسری خواهند داد و علی رغم سیطرۀ ارتباطات مجازی؛ در انتخابات آینده بغیر از عمله جات حرفه ای رسانه؛ نه کسی تحریم را تبلیغ خواهد کرد و نه دیگری مشارکت را. و این فارغ از این خواهد بود که خود اشخاص رأی خواهند داد یا نه! ممکن است کسی بشرایط شخصی مجبور از رأی دادن باشد و دیگری نیازی به رأی دادن نداشته باشد. اما نه آن که می خواهد رأی بدهد به کسی توصیه خواهد کرد رأی دادن را و نه دیگری به سومی خواهد گفت رأی ندهیم. هم رأی دهنده و هم رأی ندهنده در یک مورد اشتراک نظر خواهند داشت در این دوره: در سکوت بسوی زندگی و ایگنور کردن سیاست!

7- خیلی جرأت کردم و نظرم را صریح نوشتم. زیرا اگر فردای 29 اردیبهشت معلوم شود که انتخابات 96 بی اعتناترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی نشده است؛ آنوقت باید جوابگوی متلک های رفقای عسکر باشم که لیست پیروز ژنرال های هجوم اوردۀ اصلاح طلبان قلابی به شورای شهرها را توی سرم خواهند زد که دیدی هم جناب حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی دامة افاضاته با رأی بیشتر و قاطع تری انتخاب شد و هم نان به نرخ روز خوران پیر و پاتالی مثل اصغرزاده و مسجد جامعی و صوفی و طالعی و هاشمی و الاماشاءالله - هرچه از دستشان برآمده رفته اند و ثبت نام برای شورای شهر کرده اند - اما باکی ندارم و حداکثر این است که کامنتدانی را می بندم و اجازۀ شادنوشی به دریاسالاران اصلاحات و اعتدال به سبک خاتمی و روحانی را نمی دهم. اما بهترین نتیجه از نظر خودم - پیش بینی ام - این است که حسن روحانی با تک ماده رییس می ماند و لیست اصلاح طلبان در شورای شهر موفق نخواهد شد. بازی های فعلی روی صحنه را هم تکراری و بدون عمق و ابتکار جدید می بینم و حیف که احمدی نژاد هم نه جربزه ای برای طرح هایش دارد و نه قدرتی برای عملی کردن ان که مستلزم علنی کردن مخالفتش با روحانیت شرط پیشینی موفقیت اوست!

8- فرمول در ایران یکی بیشتر نیست: کنسرت مقدم است بر معیشت:

الف- این بداهه ای مستند است که خوشباشی ناشی از جفت خواهی و جفت گیری و سکس و غریزۀ جنسی می تواند بر شکم گرسنه و امنیت انسان سبقت بگیرد. نگاه کنید به بچه های مناطق قحطی زدۀ افریقا و آسیا و همچنین به نوزادان و کودکان کمتر از 6 سال مناطق جنگی سوریه و عراق. نه گرسنگی کشنده و نه جنگ و بمباران فزاینده هیچکدام جلوگیر فرزندآوری مردمان بدبخت نشده است.

ب- جوامع مدرن فعلی دنیا جز بدست متخصصین و تکنیسین ها و تحصیلکرده های دانشگاهی قابل اداره کردن نیست و هر نوع کارامدی حکومت ها مدیون رضایت و مشارکت و کار طبقۀ متوسط جامعه است.

پ- طبقۀ متوسط به طبقه ای گفته می شود که از عصر معیشت به عصر رفاه رسیده و دغدغه اش تنها سدجوع و سیرکردن شکم خود نیست.

ت- یکی از مبرم ترین نیازهای انسان وارد شده در مدار رفاه تفریح و سرگرمی و لذت های ناشی از مراوده با همنسلان و شهروندان خود است که معمولاً انواع هنر اعم از موسیقی و سینما و نقاشی و تئاتر وو ورزش و ... بستر رسیدن به این قبیل لذت هاست.

ث- شهروند طبقۀ متوسط محروم از بستر شادی ساز در فرهنگ مدرن به رضایت نمی رسد و یا اقدام بمهاجرت کرده و یا در صورت اجبار از ماندن در توسعۀ جامعه اش "مشارکت بهره ور" نمی کند.

ج- لذا همانقدر که شکم توده ها مهم است تفریح نخبه ها مهمتر است. چون شکم توده ها فقط از راه طرح و ابتکار و مدیریت و بهره وری طبقۀ متوسط است که قابل دسترسی است و نه بالعکس. نخبه ها ناراضی باشند توده ها جز طفیل پول نفت یا دریوزۀ بخشش مؤمنان ثروتمند نخواهند بود. یا...هو

بعد از تحریر: منظورم در این مقاله نگاه کلان به مسایل بود و در جزییات البته می تواند انتخاب های انسان همیشه از قانون  ارجحیت نسبی تبعیت کند. اما چون ارجحیت نسبی در اینجا میل به صفر می کند و بسیارناچیز است آن را بحساب نیاورده ام. تا قبل از برجام ترس من این بود که خامنه ای بمب بسازد و ملت را بگروگان بگیرد. این خطر اصلی بود که رفع شده و جمهوری اسلامی شاخ و شانه اش شکسته و دیگر کسی نخواهد توانست خطر عمدۀ بیرونی برای ایران بتراشد.