1- پدیدۀ کشتار کور و انتحاری "خالد مسعود" در حمله به شهروندان و گردشگران و پارلمان بریتانیا بسیار زشت و غیر انسانی و ناشی از تداخل مذهب و سیاست قرون وسطایی - با منشاء بدون تردید وقوع انقلاب مذهبی در ایران - محکوم است و هیچ عقل - غیر سلیمی حتی - آنرا تأیید نمی کند. اما دیدن جمهوری اسلامی و داعش و القاعده در بوجود آمدن این پدیدۀ "تحجر مدرن" مجوز کاملی بما نمی دهد که تقصیر دولت های غربی و دنیای پیشرفته در بوجود آمدن این پدیده های زشت را نادیده بگیریم.
2- زمانی است که ما صحبت از ادغام فرهنگی می کنیم و بطور بدیهی می پذیریم که ادغام چند فرهنگ مختلف با هم تا رسیدن به وحدت حداکثری - مطلق که ممکن نیست - چندین قرن و چندین نسل طول می کشد. زیرا هر انسانی بطور غریزی از ناشناخته های خود - در اینجا از انسان ناهمرنگ و نا همزبان و نا همپوش و نا همسلوک و نا هممذهب و غیره - می ترسد و با احتیاط های "خودی و غیرخودی" کردن اورا می پذیرد. اما زمانی است که ما صحبت از برسمیت شناختن حقوق برابر و رعایت آن از سوی دولت ها و حکومت ها می کنیم. در اینجاست که دیگر واگذاری برابری انسان های دارای تابعیت مشترک و دولت مشترک به طی پروسه های زمان بر وجه قابل استدلال عقلانی ندارد. بمعنای دیگر هر دولتی که تصمیم می گیرد - با هر مقررات سخت و آسانی - انسان هایی از فرهنگ و زبان و دین و پوشش و ... دیگر را - بهر دلیل از جمله پناهندگی یا مهاجرت - به تابعیت خودش بپذیرد؛ از فردای اعطای تابعیت کشور میزبان مسئولیت تام و تمامی دارد که از فرد پذیرفته شده مثل یکی از اعضای اصلی سرزمین خود دفاع و حفاظت کند.
3- من بعنوان یک رئالیست تمام عیار حتی قبول می کنم که در بین مأموران دولتی - مثل پلیس - مشکل "خودی غیرخودی" کردن شهروندان غیر سرزمین اصلی کم و بیش وجود داشته باشد. زیرا این مأموران هم خودشان جزو جماعتی هستند که ناگزیر باید شامل سختی "ادغام فرهنگی" - در ابتدای مقاله گفتم - باشند و هستند و گاهی این خصلت درجه یک و دو بودن شهروندان ثانوی را - ناخودآگاه - بروز هم بدهند. حرف من بر سر موضع رسمی این دولت ها و حکومت هاست که بام تا شام از برابری حقوقی همۀ شهروندانشان لفاظی می کنند. در حالیکه در عمل بسته به اینکه کدام دولت و کشور باشند و آیا شهروند دچار مشکل شده شان برای کشور میزبان کار می کرده یا نه؛ رفتارهای متناقض و متخالفی را بروز می دهند. بعنوان مثال مثلاً اگر دولت امریکا باشد احساس مسئولیت شان بیشتر و دولت بریتانیا باشد پذیرش مسئولیت شان کمتر و همینطور اگر فرد دچار مشکل شده مأمور پیدا و پنهان خودشان باشد احساس مسئولیت شان بیشتر و در غیر اینصورت کمتر یا هیچ می شود.
4- موضوع خانم نرگس کلباسی ایرانی بریتانیایی که در هندوستان کارهای عام المنفعه می کرد و دچار آن پریشانی مرگ ناخواستۀ کودک هندی در جریان اردوی آموزشی - تربیتی شد و تا پای احکام قضایی (قتل غیرعمد) هند هم برده شد؛ نمونۀ بسیار برجسته ای از رفتار تبعیض آمیز دولت های غربی - در اینجا بریتانیا - می تواند مورد استناد قرار بگیرد. در حالیکه حتی با معیارهای رفتار سیاسی هم شتافتن همه جانبه برای کمک به این شهروند بریتانیا می توانست ابزار تبلیغاتی بسیار زیاد کارآمدی بنفع دولت بریتانیا و دول غربی در زمینۀ رعایت برابر حقوق شهروندی بدهد. اما چون خصلتاً این دولت ها به هر آنچه تبلیغ می کنند اعتقادی ندارند. لذا کسی نتوانسته در دستگاه دیپلماسی عریض و طویل دولت بریتانیا این موقعیت را تشخیص بدهد و در نتیجه نه تنها خود دولت بریتانیا به یاری طلبی نرگس کلباسی وقعی نگذاشت و اقدامی نکرد. بلکه حتی از سرنخ دادن به جامعۀ مدنی بریتانیا و غرب هم - جهت کشاندن مؤثر موضوع نرگس به افکار عمومی - واماند و دخترک ایرانی بریتانیایی را تنها گذاشت.
5- نرگس اما شانس آورد که در میهن رانده شده اش دولتی برسرکار آمده بود که هم خصلتاً گرایش های ملی و لیبرال داشت و دارد و هم وزیر خارجه ای - هم انسان و هم زیرک - داشت که به پشتیبانی از عضو جداافتاده از جامعه اش برود و در یک پروسۀ کوتاه و مفید و مؤثر نرگس کلباسی را به رأی تبرئۀ قاضی تجدید نظر برساند. بدیهی است که موضوع روز شدن گرفتاری نرگس کلباسی در افکار عمومی ایرانیان و کمک های مؤثر جامعۀ مدنی اعم از روشنفکران و هنرمندان و فعالان اجتماعی در شبکه های مجازی سهم مؤثری از رهایی نرگس عزیز را داشت و دارد. اما بی انصافی است اگر قبول نکنیم که اقدامات سیاسی و دیپلماتیک وزارت امور خارجۀ ایران نقش اصلی ختم بخیر شدن این پرونده را داشت. و تازه همان بسیج افکار عمومی هم هنگامی ممکن شد که جواد ظریف سریع به کمک نرگس رفت و جامعۀ مدنی و رسانه های داخل ایران جرأت ورود به گرفتاری ناخواستۀ نرگس کلباسی را پیدا کردند.
6- رهایی نرگس کلباسی از اتهام قتل غیرعمد در هند بهترین عیدی بود که در سال نو دریافت کردم و از صمیم قلب برای این خانم زیبا و باوقار و نیک نفس بهترین ها را آرزو می کنم. و از هر کسی که در حمایت از او و رفع گرفتاریش دخیل بوده سپاسگزارم. ضمن اینکه از دولت روحانی و بویژه وزیر امور خارجه اش جناب محمد جواد ظریف تشکری ویژه می کنم. و در همین جا به آن دوستان دنبال "چرا استحاله طولانی شد" هم عرض می کنم که یکی از مهمترین دلایل دیگرش همین رفتار تبعیض آمیز دولت های دموکراتیک و سکولار در غرب از سویی و وجود "هنوز"ِ امکان رفتار ملی و ایرانی در جمهوری اسلامی از سمت مقابل است که باعث می شود نه جهنمی در کار باشد و نه بهشتی قابل باور؛ و انسان ها مطمئن می شوند که برزخ تنها تعریف درستِ بودن در روی کرۀ زمین است! یا...هو