قالیباف و پدرش در جبهه
1- با پوزش از دوستانی که هنوز ادبیات ضد میلیتاریستی و کلیشه های استالینستی را وانگذاشته اند مجبورم در این آخرین پست های نزدیک شدن بروز انتخابات همۀ زورم را بگذارم پشت معرفی قالیباف. زیرا اگر نگویم بخودم خیانت کرده ام اولاً و اشتباه دوستانی که فقط دنبال نیک بختی نسبی ایران می گردند در یک گام به پیش را تصحیح نکرده ام ثانیاً. لذا ناچارم تک های جبهه های دوگانۀ تحجر و دغل به این سرباز ایرانی مسلمان را برملا و در وسع خویش ابهام زدایی کنم. چون مطلقاً دیگر نباید اشتباه بکنیم و یک بار دیگر زانوی غم در بغل بگیریم در سوگ وطن. اگر در سال 84 همه - از جمله خود قالیباف و البته هاشمی - اشتباه نمی کردیم و او را که بهترین گزینه در بین 8 نفر آنموقع بود برمی گزیدیم. اینک دچار این همه خسارت و افسوس نمی شدیم. اما گذشته گذشته است و چه خوب که قالیباف یک مدیریت کلان سیویل را هم با موفقیت تجربه کرده و پخته تر شده است.
2- ما یک سال آزگار رفتیم دنبال رفسنجانی تا بالاخره پیرمرد را متقاعد کردیم که بمیدان بیاید. او آمد اما در سد شورای نگهبان و آیت الله خامنه ای شکست خورد و عقب نشینی کرد و هاشمی نامه تمام شد. اما خاطرمان باشد که ما با هاشمی می خواستیم دست به یک قمار 20 درصدی بزنیم و اصلاحات رادیکال در استراتژی آیت الله خامنه ای را جایزه بگیریم. زیرا او را از نظر نظری تنها فردی که توان و وزن چنین تغییری را داشت می دانستیم که در جمهوری اسلامی دومی ندارد. اما چون موقع رفتن دنبال هدف باید مصمم و جدی باشیم و شک و تردید تولید نکنیم هیچگاه نخواستیم که بخواست و ارادۀ دامنۀ تغییرات مورد عمل هاشمی از منظر شخص هاشمی هم وارد بشویم. در حالیکه با شناخت از هاشمی و نوع سلوک محافظه کارش می دانستیم که تحقق رؤیای ما بیشتر از 20 درصد امکان تحقق نداشت.
3- اینک اما ما محمد باقر قالیباف را داریم که دو برتری کاملاً محسوس نسبت به هاشمی دارد. اول اینکه ما به او امید رادیکال نداریم و از او فقط تقاضای اتخاذ بهترین تاکتیک ها را داریم برای ایجاد زندگی بهتر در داخل ایران. لذا او تحت هیچگونه فشار غیر معمول از سوی انتخاب کنندگانش نیست. و دوم اینکه اگر سطح توقعمان از قالیباف را پائین می آوریم در سمت امکان تحقق انتظارمان امیدمان را افزایش می دهیم. بعبارت دیگر اگر به هاشمی و ارادۀ تغییر رادیکال در استراتژی کشور زیر 20 درصد امید داشتیم؛ به اراده و توان قالیباف در تغییر آرام و با استفاده از تاکتیک محوری، بالای 80 در صد می توانیم امید داشته باشیم و من دارم. ضمن اینکه چون تغییرات زندگی بهتر در داخل لاجرم با استراتژی کشور هم ارتباط خیلی تنگی دارد لذا می توانیم به امیدمان تصحیح - و نه تغییر - استراتژی را هم اضافه کنیم. و این یک بعدی از قالیباف است که بدلایل کاملاً موجه ناشناخته مانده است. اما نمی تواند ابداً منتفی باشد. چون او بما قول هایی می دهد که انجامش لاجرم به بهبود استراتژی کشور هم ربط دارد و منجر می شود. و او مرد است و قولش.
4- این درست است که هاشمی دشمنان قسم خورده ای در نزد حزب اللهی های رادیکال مصباح یزدی و پایداری داشت. اما همین رفسنجانی دوستان زیادی هم در الیگارشی پیر و تشکل های فسیل مثل جبهۀ پیروان امام و رهبری هم داشت . که امروز همه شان از ولایتی حمایت می کنند. در سوی آراء منفی اما اگر هاشمی در بین مدرن ها آمار منفی قابل توجهی داشت سردار قالیباف تقریباً هیج نیروی مدرن مخالفی ندارد. بجز همان چند بچۀ پیر ادبیات مارکسیستی. در عوض خونی ترین دشمنان قالیباف بلوک یک پارچۀ تحجر است و بخشی از الیگارشی سوء استفاده گر و مسموم و از کار افتاده و فاسد جناح راست سنتی و بازار! معنای سیاسی آنچه که در این پاراگراف گفتم یعنی اینکه دشمنان قالیباف یا ایدئولوژیست های طالبانی هستند و یا چپاولگران رانت خوار روحانیت و بازار. در حالیکه در میان دشمنان هاشمی بخش مؤثری از مدرن ها بودند و در بین دوستانش بخش مهمی از رانت خواران و بازار. علت هم کاملاً مشخص است زیرا قالیباف پرونده ای بدون حتی یک نکتۀ تاریک دارد و کل گذشته اش در خدمت بمردم شفاف و روی دایره است.
5- رفتن بدنبال روحانی و عارف هم بنظرم وقت تلف کردن است و آنان هیچکدام در قواره ای نیستند که بتوانند در 10 روز باقی مانده خودشان را به استاندارد مطرح شدن و رأی آوردن برسانند. اوج توانایی روحانی همان برنامه اش با تلویزیون بود که کمی عقده گشود از سبزهایی که حرف روی دلشان تلنبار بود. اما این کفایت نمی کند برای رأی آوردن. بویژه که براندازان بالاترینی هم با هلهله ای که راه انداختند برای مصادره بنفع خودشان؛ روحانی را که مطلقاً اینکاره نیست بیشتر هم به احتیاط کشاندند. با اینکه خودم هم نوشتم که روحانی و عارف یکی بشوند و هاشمی و خاتمی هم بیایند پشتشان بلکه یک معجزه ای بشود برای اصلاح طلبان سازمانی. اما رصد اوضاع چنین معلوم می کند که با هیچ معجونی نمی شود از این دوتا رییس جمهور آینده ساخت. و چه خوب. زیرا قطعی می دانم که ریاست هرکدام از آن ها همۀ ضررها و تنش ها را خواهد داشت بدون اینکه سرسوزنی استفاده برای مردم داشته باشد.
6- و بالاخره خوشحالم که هیچ حزب و گروه و دستۀ سازمان یافته ای از قالیباف حمایت نکرده است. نه از پوزیسیون و نه از اپوزیسیون. اپوزیسیون که وضعش معلوم است و بیشتر از یک مشت شنگول درست شده است. در پوزیسیون اما نه اصلاح طلب ها اینقدر عاقلند که با حمایت از قالیباف یکبار هم شده به صدای جوانان ایرانی گوش کنند از بطن جامعه و برای خودشان شأنی کسب کنند. و اصولگرایان هم اینقدر سفیه هستند که تنها ادم حسابی صفوف خودشان را هم بزور بیرون می کنند که بگویند از تفکر معروف به اصولگرایی بیرون آمدن آدم حسابی محال ممکن است. امیدم به جوانان است و به آنان اطمینان دارم. و از انتخاب نشدن قالیباف پناه می برم بخدا بخاطر وطنم. یا...هو