۱۳۹۴ مهر ۵, یکشنبه

سؤال کلیدی بازماندگان فاجعۀ حج از خامنه ای؛ "چرا نیم بیشتر کشته شدگان حج ایرانی هستند"!


1- عربستان می گوید تا کنون فقط 769 نفر از حجاج کشته شده اند. ایران می گوید تا کنون مرگ 155 ایرانی محرز است و 316 ایرانی دیگر مفقود شده اند. علی جنتی بدرستی می گوید که اغلب قریب به اتفاق مفقودین هم کشته شده اند. و من تأیید می کنم چون اگر زنده بودند در چهار روز گذشته بطریقی اعلام زنده بودن می کردند. جمع 155 بعلاوۀ 316 می شود 471 نفر. این عدد حتی با درصد کوچکی از خطای محاسباتی - با فرض زنده بودن چند نفر از مفقودین - بازهم نزدیک صد نفر بیش از نصف کشته شدگان تأیید شده از سوی عربستان (385) است. سؤالی که همان در بدو انتشار اولین خبرها با شما در میان گذاشتم و در این مدت بغیر از روزنامۀ اعتماد که در انتهای یک گزارشش با ترس و لرز علت این فزونی کشته های ایرانی را پرسیده بود دیگر نه کسی می پرسد و نه کسی جواب می دهد. در حالیکه این کلیدی ترین سؤال برای حل معماست.

2- آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی امروز مجدداً راجع به حادثه حرف زده و - با تیزی کمتراز بار پیش که دولت سعودی را مقصر معرفی کرده بود - خواستار عذرخواهی مقامات سعودی از مسلمانان و آسیب دیدگان شده است. در اینکه حرف خامنه ای از نظر حقوقی درست است حرفی نیست. و دولت های میزبان موظف به جلوگیری از هر حادثه ای از این قبیل بوده و مسئول جان و مال میهمانان و اتباع دیگر کشورهایی هستند که بطور قانونی وارد آن کشور (در اینجا عربستان سعودی) شده اند. اما اشکال حرف خامنه ای و دیگر مقامات ایرانی مدعی دولت عربستان در اینجاست که بار شدید و پررنگ سیاسی دارد. و اینان بجای پرسش از چگونگی حادثه؛ داوری در مورد کفایت و لیاقت سیاسی حکام عربستان را مورد قضاوت پیشینی قرار داده و می دهند. و بلافاصله نیز حکم صادر می کنند که چون حکام عربستان بی لیاقتند پس باید حکومت بر بخشی از جغرافیای طبیعی سرزمین خود در مکه و مدینه و منا - محل های برگزاری مراسم حج - را به ملک مشاع بین همۀ کشورهای اسلامی دیگر واگذارند.

3- روز شنبه 12 اوت گذشته داشتم از جشنوارۀ تئاتر ایرانی در لندن برمی گشتم. ساعت بین 10 تا 11 شب بود. وقتی اتوبوسی که سوار بودم رسید به تقاطع اجور رُود و آکسفورد و هایدپارک راننده گفت که مسیر بسمت ویکتوریا بسته است و باید پیاده شویم. پیاده که شدم با انبوه جمعیت شنگول و سرخوش و رفیقی مواجه شدم که از هاید پارک لندن می جوشیدند و بیرون می آمدند. کمی که جلوتر رفتم دیدم اینان از کنسرت بزرگ در هوای باز هایدپارک دارند می آیند و گویی تمامی هم ندارند. کمی بالا و پایین رفتم که راهی بسمت عبور بسمت مخالف جمعیت پیدا کنم و خودم را پیاده به منزل برسانم که نزدیک بود. اما عبور غیر ممکن بود نه بخاطر فشردگی بیش از حد جمعیت بلکه بخاطر ممانعت پلیس و پیش آهنگانی که برای تخلیۀ ایمن تماشاگران کنسرت همۀ مسیرهای برعکس از همه طرف را بسته بودند. ناچار نیم ساعتی معطل شدم و عبور جمعیت که از نفس افتاد راه باز شد و من هم عبور کردم. منظورم از تعریف این خاطره اشاره ام به خطرات برخورد های جمعیت های متقاطع است که در جریان فاجعۀ منا نیز اتفاق افتاده است. به این معنا که وقتی جمعیت در مسیری کانالیزه هستند و همه بیک سمت می روند لزومی ندارد که جمعیت انبوهی هم از روبرو بیاید که فاجعه اتفاق بیفتد. بلکه حتی حرکت یا توقف چند نفر هم می تواند فاجعه را کلید بزند.

4- همۀ اخبار راجع به فاجعۀ حج را تعقیب کردم و دیدم. اما هر چقدر به مسئولیت حقوقی عربستان مطمئن شدم؛ در مورد چرایی وقوع ماجرا از منظر فنی به قصور و تقصیر عربستان نرسیدم. زیرا عربستان خیلی زیاد به وجهۀ مذهبی و سرزمین وحی بودن خودش اهمیت قائل است و حتی اگر نیات سیاسی داشته باشد آن را در حج اولاً و در شکل و شمایل بروز سانحۀ کشتار ثانیاً بروز و ظهور نمی دهد. بنابراین می ماند دو فرضیه که یا مورد نادر طبیعی بوده و عربستان غافلگیر شده و در زمان و مکان کاملاً غیر قابل باور و پیش بینی با حادثه ای دیده نشده تاکنون در مراسم اینهمه سالیان روبرو شده؛ و طبیعی است که دست و پایش را گم کرده در مقابل بزرگی فاجعه. و یا این حادثه با طراحی قبلی و از سوی تعدادی از حجاج ایرانی رقم خورده است. و الا بسته بودن مسیرها و اجازه دادن به حجاج برای حرکت متقاطع از منا به جمرات و از جمرات به منا و عبور شاهزاده و از این مزخرفات در حد شایعه و بدون سند و مدرک است و - اصلاً عقلانی هم نیست - بیشتر ساختۀ ذهنی سیاست بازان ایرانی است.

5- حتی نمی خواهم مدعی شوم که این یک پروژۀ سیاسی تعریف شده از سوی جمهوری اسلامی و مقامات نزدیک به رهبری و یا حتی بعثۀ ایشان و با آگاهی نماینده اش در حج و یا حتی اطلاع سرپرست حجاج ایرانی بوده و انجام شده است. بلکه منظورم این است که در بهترین حالت این یک توطئۀ خوشرقصی از سوی تعدادی از جوانان یا کارگزاران و یا حجاج سهمیه ای و ایدئولوژیک بوده است که به طمع پاداشی از حکومت در هنگام مراجعت به چنین حماقتی دست زده اند. نه اینکه آنان می دانستند که چنین فاجعه ای رخ می دهد که خودشان هم قربانی شیطنت سیاسی شان می شوند. بلکه آنان (در حد یکی دو ده نفر) گمان کرده بودند که یک بلوای مختصری راه می اندازند و با تهیۀ فیلم و عکس آن را به اربابان شان در تهران می فروشند برای الاف و اولوف بعد از حاجی شدن شان. اما چون فرهنگ "الهی بامید تو" تنها مستمسک ایمانی اینان در حوزۀ فهم از وقوع حوادث و مدیریت آن است دست به حماقتی زده اند که چنین فاجعۀ اسفباری را رقم زده است. ماجرا هم خیلی ساده بوده. ده بیست نفر یا ایستاده اند و یا برگشته اند در حالت مخالف جمعیت و یک کلمه راه بسته است یا چنین حرفی را یکی زده است و در طرفة العینی صدا پژواک پیدا کرده در جمعیت و زائران چونان مهره های دو مینو بر روی هم غلطیده اند.

6- این یک فرض بسیار قوی و مهم است در توضیح این حادثه. اما با اینکه شواهدی هم خواهم آورد با این همه باید منتظر گزارش نهایی دولت عربستان از سویی و بیرون آمدن جزییات مستند بیشتری از فاجعه باشیم. اما برخی از قراین تقویت کننده:

الف- این سانحه در مرکز ثقل حجاج ایرانی اتفاق افتاده است و همانطور که توضیح دادم بیشتر از نیم کشته شدگان ایرانی هستند. متأسفانه ظریف هم جوگیر سیاسی شد و موضوع کشته شدن 500 نیجریه ای را مثال آورد که حالا معلوم شده است که واقعیتی ندارد. اصلاً گویا کشور دیگری در سطوح رسمی به موضوع وارد نشده اند و اگر هم چند نفر از حجاجشان مرده اند آن را بدیهی محتمل اینجور اجتماعات پذیرفته اند.

ب- اکثریت قریب به اتفاق زنان کاروان های ایرانیان در داخل جمعیت نبوده اند. اینکه آنان شبانه به رمی جمرات رفته اند یک رویۀ سازمانی هر ساله بوده و یا امسال اجرا شده معلوم نیست.

پ- یا مثلاً آن راهپیمایی با شعارهای یاحسین و یا علی و لبیک یا حسین و از این قبیل - اگر مربوط به امسال باشد - در مراسم حج که مخصوص محمد است به چه معنایی انجام شده است. آیا دسته ای از سنی ها هم قابل نشان دادن هستند که راهپیمایی مذهبی با شعارهای یا عمر یا لبیک عثمان و از این قبیل انجام داده باشند.

ت- برخی از کشته شدگان ایرانی بسیار جوان و قلچماق بوده اند و انتظار از کشته شدن آنان در زیر دست و پا کمی بعید و یا حداقل بسیار دیرهضم است. معمولاً در این قبیل حوادث بیشتر کشته شدگان از مسن ترها و ناتوان ها تشکیل می شوند.

7- بر هیچکدام از داده های این نوشته پافشار "اینهمان است" نیستم و اطلاعات در دسترس برای داوری نهایی کافی نیست. و من فقط می خواستم طرح موضوع کرده باشم که جمهوری اسلامی با استفاده از ضدیت تاریخی ایرانیان با اعراب - خودش هم بخاطر همین لشکر کشی اسلام و عمر به ایران بوده است - بخواهند اولاً واقعه را معکوس تعریف کنند و ثانیاً ذهن بازماندگان مظلوم کشته شدگان را از پرسش "چرا عزیزان ما بیشترین کشته را دادند" منحرف کرده و حکومت را تبرئه کنند.

8- خیلی زیاد متأسفم برای هزینه ای که مسلمانان سرتاسر جهان بخاطر انقلاب معکوس ما در سال 57 پرداختند و می پردازند. اما این هزینه قطع شدنی نخواهد بود غیر از زمانی که حکومت ایران عرفی شود و دست و پای شریعت را از حکومت کوتاه کند. این قبیل هزینه ها مثل هزینه های داعش و طالبان و القاعده و بوکوحرام خیلی سنگین و غمبار است. اما شک ندارم که نتیجه اش سرعت گرفتن سکولاریزم در خاورمیانه خواهد بود و تعطیل مرکز خشونت مدرن اسلام سیاسی در ایران. انشاءالله. و خدا حاجیان غیر سیاسی کشته شده را بیامرزد. یا...هو

۱۳۹۴ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

دم خروس رجزهای پسا توافق؛ خامنه ای جرأت نکرد اجازۀ شعار "مرگ بر امریکا" به فرماندهان سپاه را بدهد!



1- حال مردم خوب نیست. والیبالیست ها شکست می خورند و کشتی گیران بی طلا می مانند و فوتبالیست ها بی پول و بی تماشاگر و ... و این یعنی کفگیر به ته دیگ خورده است بدجوری. و نه دولت پول دارد و نه ملت حال. این البته خبر خوبی نیست و همان خبری است که از پارسال تا حالا مرتب گفته ام سال 94 سال خیلی سختی خواهد بود هم برای دولت و هم برای ملت. و حالا می گویم که منتظر باشیم که شش ماهۀ دوم امسال که از امروز شروع شده است آبستن حوادث بیشتر و مؤثرتر و چه بسا تعیین کننده تری هم خواهد بود. این را از این جهت محتمل قوی می دانم که حال نظام اگر بدتر از دولت و ملت نباشد قطعاً بهتر هم نیست. و چون اتفاقات و حوادث سیاسی اجتماعی در بزنگاه های موازنۀ قوا بروز و ظهور پیدا می کند و بنظرم این برهۀ زمانی یکی از معدود برهه هایی است که چنین موازنۀ قوایی بین نظام و ملت پیدا شده فلذا می تواند منجر به یک رویارویی جدی بشود. البته اگر مردم مشکل فله ای و توده ای و اتمیزه بودن و بی سازماندهی و بی تشکلی را نداشتند؛ می شد هم وقوع و هم نتیجۀ  رویارویی محتمل "ملت - نظام" را با درصد خطای کمتری پیش بینی کرد و گمانه زد. اما در حال حاضر نه زمان و نه مکان و نه نتیجۀ این رویارویی احتمالی قابل پیش بینی نیست. اما ضعف نظام و استیصال مردم که دو عنصر تعیین کنندۀ رویارویی هستند کاملاً بارز است.

2- سویۀ امید اما در ضعف نظام - بخش متحجر و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی - است که خوشبختانه بطور لا یتوقفی در حال بلعیدن قدرت سخت افزار نظام در حوزۀ بدنۀ هواداران است و تلاش مذبوحانۀ خامنه ای هم راه بجایی نبرده و نخواهد برد. نشان به آن نشانی که خامنه ای هرچقدر تلاش می کند که اینهمانی ایجاد شده  "بین توافق هسته ای و رابطه با غرب و پایان ایدئولوژی" در ذهن و باور حزب اللهی های اعم از بسیجی و سپاهی و روحانی و سیویل و بازاری و دانشگاهی و غیره را بزداید و تبلیغ کند که نه خانی آمده است و نه خانی رفته است، و خامنه ای و نظام در پسا توافق همان خامنه ای و نظام ضد غرب پیش از توافق است و خواهد ماند کمتر نتیجه می گیرد؛ و مجبور می شود هر روز گروه ها و نفرات بیشتر و مؤثرتری را مورد مخاطب حرف های بی تأثیر خود قرار بدهد.

3- فعلاً آخرین نوبت به چند نفر از جانبازان 70 درصدی رسیده است که خامنه ای تلاش کرده با ورودی عاطفی از جانبازان حلالیت بطلبد بر سر فروش آرمان هایی که خودش بسته بندی کرده و مدت سی و چند سال از بام تا شام شعارشان را داده و وعدۀ بهشت مقاومت و ایستادگی و ایثار داده بود. طرفه اینکه وقتی یکی از جانبازان پروتکل ابلاغی قبل از دیدار را ایگنور کرده و بجای تقاضای چفیه و انگشتر و عبا و نعلین خامنه ای حرف از برجام زده و سانتریفیوژ و نفوذ استکبار؛ خامنه ای چنان هراسیده و شرمنده شده که بلافاصله با گفتن "این ها را بمن نگو و برو بنمایندگان مجلسی که غافل هستند بگو" از جانباز فضول عبور کرده است. بعبارت دیگر در حالی که جانبازان را بدلیل ترس و جلوگیری از بریدگی - جام زهر هسته ای - بملاقات پذیرفته نه تنها خودش جرأت طرح موضوع را نداشته بلکه جانبازی را هم که عهد شکسته و دستور جلسه را به برجام گره زده از خود رانده و حاضر به قبول مسئولیت این آرمان فروشی نشده است.

4- مضحک تر از آن اما جلسۀ دوروز پیشتر فرمانده کل قوا بوده است با فرماندهان سپاه پاسداران. آنچه که مسلم و قطعی است دستور کار این جلسه "نگرانی فزاینده و بریدگی های پی در پی کادرهای میانی و مؤمن سپاه از عملکرد نظام در پذیرش خفت بار توافق با غرب و امریکا" بوده است. زیرا روز ملاقات خامنه ای با فرماندهان سپاه نه مناسبت مذهبی داشت و نه توجیه تقویمی و نه مناست ملی و روز پاسدار و سالگرد جنگ و هیچ و هیچ توجیه دیگری. او (خامنه ای) همۀ فرماندهان ارشد و میانی و گذشته و حال و دزد و قاچاقچی و عارف و زاهد و جنگ دیده و نجنگیده و پایور و بازنشسته و همه و همه را در کنار هم نشانده که از برجام بگوید و روحیه بدهد و توافق با غرب را نه شکست ایدئولوژی و استراتژی استدلال کند. اما نشان به آن نشان که خامنه ای در طول سخنرانی مفصل خودش حتی یکبار - با تأکید بر یکبار - هم از توافق با غرب و برجام نه نام آورده و نه توضیحی داده است. 

5- در این دیدار خامنه ای به یک بازی زبانی با کلمات متوسل شده و با توضیح واضحات در مورد چهار کلمۀ سپاه و پاسدار و انقلاب و اسلام سعی کرده ذهن مخاطبان را از سوال اصلی شان (چرا تسلیم شدی) به اهمیت سپاه منحرف کند. و چون مطمئن بوده است که این حرف ها انتظار بخش سپاهیان ایدئولوژیک و معترض را پاسخ نخواهد داد؛ سعی کرده است که نوعی تهدید همراه با ترغیب سیاسی را هم در حرف هایش پالس کند بسمت سپاهیان. آنجائیکه با تأکید می گوید انقلاب حکومت بشو نیست و نخواهم گذاشت حکومت بشود و اضافه می کند که اگر انقلاب نباشد لاجرم پاسدار و سپاهی هم لازم نخواهد بود؛ بطور زیرکانه ای به سپاهیان می گوید که وجود شما و برخورداری های بی حد و حصرتان از "انقلاب و بلاتکلیفی و بی حکومتی 37 ساله" سرچشمه گرفته و تداوم یافته و هشدار می دهد که اگر انقلاب به حکومت تبدیل شود اولین ضرر کنندگانش شما سپاهیان و شغل و امتیازاتتان خواهد بود. و لذا اگر هم کارم و تسلیم شدنم از نظر ایدئولوژیک قابل پذیرش نیست - که نیست - از نظر سیاسی و منافع شخصی خودتان ناچارید از نظام واپسگرا حمایت کنید و حق ندارید ببرید و کم بیاورید. بنظرم حتی او در آن ده سال دیگری که مثال می زند و همه آن را پیش بینی مرگ خودش تفسیر کرده اند هم وجه دیگری از امید دادن را بسته بندی کرده بود. به این معنا که به پاسداران می گوید خیلی هم نگران نباشید چون استحاله نزدیک نیست و تا ده سال آینده منافع شما تهدید نخواهد شد اگر با ما (روحانیان سنتی) باشید.

6- اما آیا این ترفند خامنه ای مؤثر هم خواهد افتاد؟ واقعیت این است که بهیچ وجه. البته خود خامنه ای هم می داند که این قصه های خسته کنند و تکراری و گاهی شبیه بهذیان - مثل آنجائیکه مثال آن کاسه ماست کنار اقیانوس و آرزوی دوغ را تداعی می کند و می گوید فکرش را بکنید 20 سال دیگر یک ایران با 150 تا 200 میلیون جمعیت، پیشرفته و در اوج قلۀ علم و دانش. در حالیکه جمعیت ایران برای تبدیل شدن به 150 میلیون در 20 سال آینده نیازمند زاد و ولدی بالای 5 درصد بدون احتساب مرگ و میر نیاز دارد که در حال حاضر و با تمام الدرم بلدرم ها و کوشش های برادران افغانی رشدی کمتر از دو درصد دارد و هیچگاه در تاریخ خود فراتر از 4 در صد اوایل دهۀ 60 نرفته است. - کمترین تأثیری در ذهنیت مخاطبان ندارد و بیشتر باعث سخرۀ گوینده می شود. نگاهی حتی گذرا به فیلم این دیدار بروشنی بازتابی است از هزیمت لشکری شکست خورده که بعد از عقب نشینی و دور از خطوط تماس گردآورده شده اند و فرمانده شان دارد برای شان از فتوحات عنقریب رؤیایی می گوید. نگاه به قیافۀ سپاهیان حاضر در جلسه از صدر تا ذیل بازتابی از چهره های خسته و بی اشتیاق و مجسمه وار بدون کمترین واکنشی به تأیید سخنران در طول ملاقات و برخی سر افکنده و بسیاری مجبور و با نیشخند عبوسی تلخ و زلزده به فرماندهی که هم خرما را باخته و هم اینک خدا را. طنز با مزه تر اینکه نفوذ مورد ادعای خامنه ای چنان تا حسینیۀ حضرت آقا حاضر بوده که حتی فرمانده جرأت نکرد یک شعار "مرگ بر امریکا"ی سفارشی و سپاهی بگیرد از لشکر سلم و تور زیر امرش!

7- اما همانطور که گفتم خامنه ای خودش بهتر از همه می داند که:

الف- ایدئولوژی خودش یک بستۀ فکری بسیار سخت و مقاوم و یکپارچه و بدون انعطاف و بدون پذیرای کمترین مانور "هزینه - فایده" است. ضمن اینکه همین ایدئولوژی سخت و منجمد و دگم و یکپارچه یک گرانیگاه و مرکز ثقل هسته ای و مرکزی بسیار محکم تر از بقیۀ اجزایش دارد که خط قرمز "بود و نبودش" است و کمترین سهل انگاری در حفاظت از این گرانیگاه بفروپاشی کل ایدئولوژی - بدون تردید - خواهد انجامید. این مرکز ثقل که در همۀ ایدئولوژی ها با واژۀ "دشمن" تعریف می شود قابل هیچگونه معامله و کوتاه آمدن و از این قبیل نیست. تا جائیکه مؤمنان به ایدئولوژی - از هر نوعش - فقط باید بمیرند تا از ایدئولوژی خود و به اجبار دست بشویند. بعبارت دیگر ایدئولوژی با بده بستان با دشمن دیگر ایدئولوژی نیست و نمی ماند. زیرا بده بستان فقط ابزار کار لیبرال ها و هزینه - فایده کنندگان است و نه ایدئولوژیست هایی که رسالتی فرامادی - مثل نجات بشریت و خدمت بخدا و نجات محرومان و از این قبیل - برای خود تعریف کرده و می کنند؛ و هرگونه تخفیفی در این آرمان در هر مقطع زمانی و بهر علتی کل پروژه را تعطیل می کند.

ب- و این اصل مهم که خامنه ای می داند بقای پاسدار ایدئولوژی بر عهد خویش تابع بازخوردی است که پاسدار از جامعه اش می گیرد. و نمی شود ایدئولوژی در گروه هدف شکسته باشد و پاسدار اینبار در نقش مزدور بخواهد از ایدئولوژی "تهی از آرمان وهستۀ مرکزی (دشمن) شکسته" حفاظت و نگهداری کند. بگذارید یک مثال ساده از جنبش سبز بزنم. جنبش سبز نه بخاطر پاسداری پاسداران از ایدئولوژی شکست خورد بلکه حنبش سبز به این دلیل شکست خورد که قابلیت تداوم و گسترش و توده ای شدن نیافت. یعنی اگر توده های مردم از جنبش سبز حمایت می کردند و یا حتی سبکتر از آن همان تعداد تظاهر کننده هایی که در 25 خرداد راهپیمایی کردند چند روز متوالی هم در صحنه می ماندند و پا پس نمی کشیدند؛ قطعی بود که سپاه و بسیج دچار بریدگی ها و ریزش ها می شدند و هرچه جنبش جلوتر می رفت ایدئولوژی نگهدارنده ها نیز دچار فرسودگی و ترک خوردگی و نهایتاً فروپاشی می شدند. چون پاسدار - بمعنای عام نگهدارند ایدئولوژی و سیستم - خودش نیز بخشی از جامعه است و نمی تواند خارج از هژمون غالب بر مردم اتوریته اعمال کند. چیزی که در انقلاب 57 و ساواک و ارتش اتفاق افتاد در بعد ایدئولوژیک رژیم فعلی با سرعت و شدت بیشتری هم قابل تصور بود و است. چون ایدئولوژی ترک بردارد بلافاصله می میرد در حالیکه دیکتاتوری سکولار می تواند خودش را بیشتر توجیه و حفاظتش را بمزدوران - مادی - متکی امیدوار باشد. 

8- و با این نگرانی مقطعی تمام کنم که گرانیگاه خارجی ایدئولوژی (دشمن با غرب) شکسته و امکان ترمیم و بازیابی وجود نخواهد داشت. اما ایدئولوژی مذهبی یک گرانیگاه داخلی هم دارد که در مورد دین اسلام و مذهب شیعه و ایران فعلی؛ ناموس هراسی مردانه است و لاجرم زن ستیزی؛ و در یک شکل نمادین و خلاصه حجاب زنان و سبک زندگی مدرن. لذا بسیار نگرانم که همانطور که خامنه ای هم مکرر به پاسداران توصیه و سفارش می کرد که راه نفوذ فرهنگی را ببندند تیغ تیز حملات را متوجه جامعۀ جوان بکنند و در حوزه ای که بدبختانه معارضی هم ندارد - همه اعم از اصلاح طلب و اعتدالی نه اعتقاد و نه جرأت ورود به آزادی های اجتماعی را ندارند - به تاخت و تاز بپردازند. البته که نبود گرانیگاه دشمن خارجی بر روی تضعیف برخورد با تابوهای داخلی هم مؤثر است و در میان مدت برخورد و رفتار داخلی را هم تحت تأثیر قرار می دهد. اما در کوتاه مدت خطر زیاد است و جوانان باید با مبارزه و مقاومت - بازندگی طبیعی - اجازۀ تشدید تعرض به آزادی های فردی شان را ندهند. یا...هو  

۱۳۹۴ شهریور ۱۲, پنجشنبه

اوباما شاخ غول را شکست: نئوفاشیست را در امریکا و تئوفاشیست را در ایران! جهان بسوی صلح.



1- با اعتماد بنفس نوشته بودم که توافق وین قطعاً از کنگرۀ امریکا عبور خواهد کرد. و احتمال هم داده بودم که ممکن است حتی به رأی گیری نرسد. حالا اما با اعلام حمایت 34 امین سناتور دموکرات از توافق وین مرحلۀ اول (گذشتن از وتوی اوباما) محقق شده است. و هنوز 15 روز دیگر فرصت هست که مرحلۀ دوم (منتفی شدن رأی گیری در کنگره) نیز محقق شود. و من کماکان پیش بینی می کنم که چنین هم خواهد شد. بنابراین اینک موقع تبریک نهایی است برای همۀ دوستداران صلح در جهان، و بویژه در ایران که هم از جنگ گریخته ایم و هم از تحجر و خرابکاری 25 سالۀ خامنه ای و یاران خواهیم گریخت بسرعت. انشاءالله.

2- این توافق برای جهان بسیار مهم است بدلیل شکسته شدن شاخ غول امریکای سفید در بخش نئوکان که تعبیر بهترش همان نئو فاشیست هایی هستند که در تیتر هم نوشته ام. و امریکا از این به بعد دیگر شاخ غول همیشگی که قبل از هر گزینه ای دیگران را تکه پاره می کرد نخواهد بود. زیرا حالا میراث صلح اندیش اوباما بر تاریخ دیپلماسی امریکایی حک خواهد شد. و همۀ رؤسای جمهور بعد از اوباما ناچار خواهند بود قبل از هرنوع جنگی به دیپلماسی فرصت بدهند. و این دست آورد تاریخی و بسیار مهمی است برای تنش ها و درگیری ها و اختلافات لاجرم که در هرزمان اتفاقش بدیهی است مابین تعارضات طبیعی در بین کشورهای جهان. البته که منظورم تحلیل رفتن یا بی اثر بودن رهبری امریکا یا قدرت نظامی منحصر بفردش نیست. بلکه منظور این است که امریکا ناچار خواهد بود قبل از هر اقدام یکطرفه ای - مثل حمله به عراق - هم حرف متحدان و سایر بازیگران مهم را بشنود و هم حتی حرف ها و استدلال ها و دفاعیات کشورهای کوچک و هدف و مخالف خودش را. و باز روشن تر بگویم که موافق بی کدخدا شدن دنیا نیستم - و نخواهد هم شد - بلکه می خواهم نوید کدخدایی را برجسته کنم که قبل از زیرآب کردن سر رعیت به در و همسایه و خود رعیت هم فرصت حرف زدن بدهد و خواهد داد.

3- در سویۀ مقابل ایران ما اما خبرها بیش از پیش خوش است و خواهد بود و شاخ توهمی ومجازی تئوفاشسیت متحجر هم شکسته و خواهد شکست با سرعت بسیار بیش از حدس و گمان های تاکنون. به دلایل زیر:

الف- در مورد تأثیر شکلی - بدون ورود به محتوا - توافق با غرب اجماع جهانی حاصل بوده و است؛ که این توافق بضرر اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی واپسگرا خواهد بود. اگر اختلافی هم در این اجماع هست - که بوده - فقط مربوط به سرعت این تأثیرات است. به این معنا که محافظه کاران امریکایی و دولت اسرائیل از سویی و ایرانیان دردانۀ بستوه آمده از دست جمهوری اسلامی قرون وسطایی - بحق هم - از جانب دیگر معتقدند که توافق وین سرعت لازم و سریع تغییر رفتار ایران از یک حکومت انقلابی مزاحم و مخرب به یک حکومت متعارف و سازگار با نرم های دولت های مدرن را فراهم نخواهد آورد. و الا در اصل تأثیر مثبت هیچکس شک ندارد.

ب- تأکید مجدد و چند باره می کنم که ظهور و بروز داعش در منطقه پنبۀ اسلام سیاسی - بدون توجه به نوع مذهب - را زده است. و بعنوان ورژن نهایی هرنوع اسلامگرایی حکومتی چنان وحشت و تنفری ایجاد کرده است که دیگر امکان کمترین مسامحه ای در مورد مقابله با "اسلام بمثابه ایدئولوژی حکومتی" را ناممکن کرده است. نه تنها در جهان غرب و پیشرفته بلکه مهمتر از آن در بین دولت ها و ملت های مسلمان جهان نیز. اینکه دو کشور از سه کشور مهم و تعیین کنندۀ منطقه (ترکیه و مصر) خودشان را از جرگۀ اسلامیست ها رهانیده و مجدداً به سکولاریسم خوش آمد گفته اند بسیار مهم است. اگر این مهم را هم اضافه کنیم که کشور چهارم نیمه مهم منطقه (عربستان) نیز با روی آوردن به سیاست پراگماتیک و جوانگرایی در بافت های فرسودۀ حکومت پادشاهی دقیقاً در راستای اردوغان پاشای پشیمان و ژنرال سیسی درخشان گام بر می دارد و برخواهد داشت. و طبیعی است که دیگر تنها کشور مهم باقیماندۀ منطقه (ایران) هم نمی تواند و نخواهد توانست در قالب جمهوری اسلامی مشی سابق شکست خورده اش را ادامه دهد. زیرا ایران علاوه بر عنصر جمعیت مدرن تر - هم بلحاظ تمدنی و هم بلحاظ مذهبی و هم بلحاظ پیشینۀ تاریخ معاصر خود - این زخم را هم برگرده دارد که 35 سال از حیات سیاسی خود را بتاراج اسلام سیاسی داده است و اینکه دولتی پشیمان و در حال تلاش برای سکولاریزه کردن حکومت هم بخشی از قدرت است.

پ- البته بدیهی است که خامنه ای و دستگاه ایدئولوژیک بشدت فرسوده و ناکارآمد و شکست خوردۀ روحانیان فرتوت و متحجر براحتی تسلیم شرایط نخواهند شد. و حالا که از موضع قدرت بلامنازع به عنصر درجه دوم فروکاسته شده و خواهند شد؛ شروع به برخی عملیات ایذایی و الدرم بلدرم های توخالی خواهند کرد. اما چون هژمون سلطه شان از قدرت اثر گذاری افتاده است، موفق به بازسازی هژمون اسلام سیاسی نخواهند شد. در تعبیری از زاویه ای دیگر نه تنها بدلایل متقن پیش گفته ام بلکه به این دلیل خیلی مهم هم که توافق هسته ای با غرب دست خامنه ای را زیر ساطور غرب برده و از این پس فاکتورهای بسیار مهمی در دست غرب و امریکا خواهد بود که رفتار خامنه ای را تنظیم کند. مثل: سفارتخانه های فعال غربی در تهران، بازرسان متعدد غربی در صنایع هسته ای، قراردادها و بده بستان های اقتصادی با غرب، رفت و آمدهای هیئت های غربی در قالب های متنوع - اعم از اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و ورزشی و توریستی و ... - 

ت- نتیجه اینکه تحقیقاً هیچ - با تأکید برهیچ - فاکتوری اعم از سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی - چه در داخل و چه در خارج - ادامۀ حکومت شرعی در ایران را پشتیبانی نمی کند. و نه تنها پشتیبانی نمی کند بلکه بضرر آن و در جهت استحالۀ هرچه بیشتر و سریعتر آن هم عمل خواهد کرد.

4- اما بدون سخن از کنفتی خامنه ای نوشتن نه شما را راضی می کند و نه خودم را خوشحال. و البته این دیگر اختصاصی دلقک است برای شما بینندگان صحنۀ سیرک. موضوع اما برمی گردد به آن بیانیه یا اطلاعیۀ غیر منتظره و برای اولین باری که دیروز دفتر خامنه ای منتشر کرد و در آن از همه خواست که از منتسب کردن هرگونه نقل قولی راجع به موضع خامنه ای در مورد توافق وین خودداری کنند. من حالا موضع اولیه و شتابزدۀ دیروزم را تصحیح می کنم و می گویم که بدون شک مخاطب آن اطلاعیه تندروان مخالف توافق بودند و نه موافقان توافق. ماجرا به این شرح است:

5- خامنه ای آن  ترجیع بند"ببینیم توافق در مجاری رسمی تصویب بشود یا نشود" را مثل همۀ حرکات این روزهای مجلس اسلامی از امریکایی ها گرته برداری کرده بود. و قرار بود منتظر باشند تا تکلیف توافق در کنگرۀ امریکا معلوم شود تا متناسب با آن این ها هم پز موافق یا مخالف بگیرند. خلاصۀ ادامۀ داستان این است:

کری و ظریف خیلی رفیقند. دیروز بعد از اینکه کری مطمئن شده که 34 امین سناتور امریکایی امروز رسماً از توافق حمایت خواهد کرد و اجرایی شدن توافق قطعی شده است. طبق قرار قبلی زنگ زده به ظریف که "جواد کار تمام است و می خواهید شروع کنید مطمئن شروع کنید که تعهداتتان جلو بیفتد. ظریف هم به روحانی و به خامنه ای گفته که دیگر کار تمام است و باید هرچه زودتر شروع کنیم. در چنین موقعیتی بوده که خامنه ای آن اطلاعیه را داده تا بگوید دیگر چک و چانه و بازی پلیس خوب پلیس بد را تمام کنید و دیگر مخالفت با برجام جایز نیست. البته مطمئن نیستم که اطلاع کری به ظریف در مورد حتمی بودن گذر سالم برجام از کنگره با این قصد هم انجام شده که خامنه ای فرصت داشته باشد تا اطلاعیه اش را قبل از پخش خبر رسمی حمایت سناتور 34 ام در امروز صادر کند تا نوعی واکنش در مقایل اخبار امریکا نباشد یا نه. اما اگر هم قصد کری و ظریف این نبوده باشد! عملاً بنفع خامنه ای شده که قبل از اعلان رسمی نجات توافق در سنای امریکا؛ اطلاعیه اش را صادر کند و از زیر مهمیز هوادان خشمگین و نا امیدش کمی آسوده بشود. تا فکر نکنند قبله شان بقبله ای دیگر اقتدا کرده است: "به قبلۀ امریکای جهانخوار!" یا...هو

بعد از تحریر:
در متن برخی مسایل مهم - بویژه چرایی پیش افتادگی مجدد هژمون سکولاریسم در منطقه - جای تدقیق نبود. و همینطور است بسیاری از گزاره ها که می تواند با قراین و شواهد جزیی نگرتری محکمتر و منسجم تر اثبات شود. لذا تا 48 ساعت آینده در دسترس خواهم بود برای پاسخ به سؤالات و شرکت در بحث ها. و بعد از آن تا 20 سپتامبر - بطور قطع - غایب خواهم بود. تا بعد!