وقایع سیاسی اتفاق افتاده در هفتۀ گذشته :
1- مرگ ملک عبدالله پادشاه عربستان و جایگزینی ایشان با ملک سلمان که فردی تندروتر از جهت مذهبی و بسته تر از جنبۀ سیاسی است. ضمن اینکه از نظر دودمانی هم معتبرتر از برادر ناتنی درگذشته اش در دربار عربستان است. و مهره چینی همکاران و مقامات مهم اش نشانه های آشکاری از ضد ایران بودنش را هم برملا کرده و می کند. و ایران دیگر کارت برادری هاشمی با عبدالله را هم سوزانده و راهی به دربار سلمان نخواهد داشت.
2- رفتن شتابناک اوباما به عربستان - جهت تسلیت مرگ عبدالله و تبریک پادشاهی سلمان - با بلند پایه ترین هیئت ممکن که شامل وزرای خارجه و مقامات امنیتی دولت های پیشین و شخصیت رادیکالی مثل سناتور مک کین هم بوده است. و این نشانه ای از اهمیت مواضع عربستان در مناسبات آیندۀ ایران هم است.
3- استقبال گسترده و با شکوه هندیان از اوباما در هیبت یک رییس جمهور پوپولیست خارج از دایرۀ "ارباب - رعیتی" مرسوم در استقبال از رؤسای جمهور سابق امریکا. این مورد از آن جهت مهم است که تندروان و برتری طلبان امریکایی را بازهم خشمگین تر و رادیکال تر کرده و می کند علیه اوباما. زیرا آنان نمی خواهند رییس جمهور ایالات متحده در موضع برابر و متواضع با سایررؤسای کشورها - در اینجا هند - دیده شده و ارزیابی شود. زیرا معتقدند که سقوط نمادین و شکلی ایالات متحده از چایگاه اربابی دنیا؛ نفوذ ثانوی و معنوی امریکا را تضعیف خواهد کرد و این برضد منافع ملی امریکا و نظم جهانی است.
4- تصویب نمادین و هشدار اولیۀ طرح تشدید تحریم های ایران در کمیتۀ بانکی سنای امریکا با رأی قاطع 16 رأی از 20 رأی ممکن. این تصویب نمادین نشان می دهد که اوباما فقط تا ماه آوریل فرصت دارد که ایران را وادار به قبول طرح نهایی امریکا در موضوع هسته ای بکند. و از آن تاریخ به بعد حتی نمی تواند روی حق وتوی خود حساب باز کند. زیرا طرح تشدید در قوارۀ یک طرح ملی آرای قاطع و غیرقابل وتویی دارد و خواهد داشت.
5- نا امیدی نزدیک به مطلق دولت روحانی از عقب نشینی بیشتر امریکا و غرب در مذاکرات هسته ای. تا جائیکه کاملاً واضح است که همۀ مذاکرات انجام شده بعد از تمدید مهلت در سوم آذر ماه گذشته؛ فقط در قالب عدم قطع تماس و "مذاکره برای مذاکره" انجام شده و می شود؛ و عملاً حتی یک سانتی متر هم در مواضع طرف غربی تغییر ایجاد نکرده است. این تاکتیک عدم قطع تماس از سوی ظریف و همکارانش بیشتر با این امید انجام می شود که روحانی فرصت داشته باشد تا با چانه زنی های بیشتری با خامنه ای؛ او و هواداران تندروش را متقاعد کند که بدون توافق با غرب جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد و کشور بکام ناآرامی و نابودی سوق داده خواهد شد. بروز و ظهور این چالش بسیار سخت بین دولت و حکومت را می توان در این جملۀ روحانی بر سر مزار خمینی هم به قطعیت رسید که او مجدداً تأکید کرد که "امام در روزهای سخت و سرنوشت ساز تصمیمات متناقض می گرفت و بر نظر اولیه اش جهل مرکب نشان نمی داد".
6- تندتر شدن مواضع مخالفان دولت روحانی در روزهای اخیر و ایرادهای شکلی به حرف ها و رفتار ها و مسافرت های ظریف گرفتن، حالا که از محتوای مذاکرات نمی توانند اطلاعات مستند و دقیقی کسب کنند. بنظر می رسد که این تشدید مواضع تندروان علاوه بر اینکه دولت روحانی را نشانه گرفته یک هدف مهمترش هم خود خامنه ای است. به این معنا که اولاً با داد و فریاد بلندتر خودشان را زیاد و مؤثر و پشتیبان ایستادگی خامنه ای بنمایانند برای تشویق خامنه ای در ننوشیدن تمام جام زهر و تسلیم هاشمی شدن. و از سوی دیگر می خواهند یک ارزیابی بهتر و تازه تری هم از قدرت خامنه ای بدست بیاورند تا بتوانند "تا کجا باید ولایی بمانند" خودشان را مشخص کرده و غافلگیر نشوند. زیرا آنان از مدت ها پیش - حداقل از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 که با عدم موضع گیری خامنه ای و گفتن حق الناس آنان را نا امید و نامزدشان را ناکام گذاشت - هر روز بیش از روز قبل شاهد ضعف خامنه ای و بی خاصیت شدنش هستند. و بیم دارند که اگر خامنه ای مغلوب چانه زنی با روحانی شود موجودیت سیاسی و منافع اقتصادی تندروان را با خطر بی گفتگویی روبرو کند. بنابراین می خواهند بدانند که خامنه ای سال 37 جمهوری اسلامی چه طعم و رنگی دارد و تا کجا می شود به او تکیه کرد و نقشه های سیاسی آینده شان را روزآمد کنند.
7- می شود به این شش مورد موارد دیگری را هم علاوه کرد چه در اتفاقات صحنۀ بین المللی و چه در صحنۀ منطقه ای و داخلی. اما همین شش مورد مهم هم قادر به بردن ما به وضعیت بسیار محتمل پیش رو است:
نتیجه اینکه ظاهر قضیه نشان می دهد که همۀ فاکتورهای فعال در صحنه بضرر موجودیت جمهوری اسلامی خامنه ای در حال کار هستند. زیرا مواضع غرب و امریکا تقریباً به نقطۀ نهایی رسیده در مورد سه بند مهم مذاکرات (حد نهایی تعداد و نوع سانتریفیوژ مجاز برای ایران، حد نهایی مقدار اورانیوم غنی شدۀ قابل انبار در داخل کشور، صورت نهایی مدالیتۀ رفع تدریجی تحریم ها در مدت زمان اجرای توافق جامع که غرب به کمتر از ده سال رضایت نمی دهد). و در سوی ایران هم تندروان و مخالفان با هیچکدام از مفاد طرح غرب موافق نیستند و فشارشان را کماکان حفظ و تقویت خواهند کرد. و این عدم عقب نشینی دو طرف ماجرا باعث فشار حداکثر به حسن روحانی و دولتش خواهد شد و او را مجبور از اتخاذ مواضع رادیکالتری خواهد کرد - در حالت عادی او قادر به مواضع هجومی نیست - که یکطرفش در افتادن علنی تر با خامنه ایست و اختلافات را علنی کردن؛ و طرف دیگرش استعفاء و سقوط دولتش. این هر دو اتفاق نیز به نفع مردم تمام خواهد شد. اگر روحانی خامنه ای را وادار به نوشیدن تمام جام زهر بکند قدرتش را تثبیت کرده و تندروان را از صحنۀ سیاسی منزوی خواهد کرد (بهترین حالت در حال حاضر) و اگر هم به استعفایش منجر شود - بعید است خامنه ای چنین ریسکی را بکند - در آنصورت هیچ آیندۀ قابل پیش بینی در چشم انداز حکومت روحانیان نخواهد بود. حتی محتمل است که سرداری از سپاه در نقش سرلشکر زاهدی ظاهر و بنام خامنه ای و روحانیان بر اوضاع مسلط شود. اما تغییر اساسی تا پایان بهار 94 غیر قابل تغییر است. یا...هو
پی نوشت: اینک و با پیوستن رسمی و علنی خامنه ای به مخالفان پیاده روی ظریف با کری و انتشار آن پست زهردار نسبت به دولت در سایت رهبر جمهوری اسلامی؛ بهترین کار و راه این است که ظریف استعفاء بدهد. و یک شوک بجامعه و کل سیستم وارد کند. البته این یک تصمیم فوق العاده هوشمندی است که صداقت دولت روحانی را هم تثبیت خواهد کرد؛ اما کار آدم های درجه دوم نیست.