Gentleman with a Lion Paw |
1- خواننده ای از من راجع به آیندۀ ارز و دلار پرسیده است. و مرجع ذهنی اش هم به پیش بینی چندماه پیش من برای نرخ 3000 تومانی در پاییز متصل بوده است. ضمن تشکر از این دوست که مرا ناجی سرمایه و دارایی کوچکش معرفی کرده باید عرض کنم که پیش بینی من نیازی به شم اقتصادی و سیاسی نداشته است و هر کسی با تمرکز بر رفتار ها و گفتارها و کردارهای حکومت در یک سال گذشته می توانست چنین روزهایی را گمانه زنی کند. وقتی تو با همۀ همسایه ها و همشهری ها و همولایتی هایت اختلاف داشته باشی و سر جنگ؛ و در عین حال دخترانت را به بدنامی بی حجابی، پسرانت را به دست آویز شرابخواری، برادرت را به ظن سرمایه داری، زنت را به اتهام فاحشگی و ... از خودت برانی طبیعی است که آنان نیز فارغ از اینکه تو با همۀ غریبه ها سرجنگ و اختلاف داری جل و پلاس خویش را مقدم می دارند برای نجات خود تا کمک و یاری به تویی که به آنان هم امان نمی دهی.
2- به باور من کرۀ زمین که ما از آن بنام جهان یاد می کنیم در یک تصادم کمیک موجودیت یافته است. سپس بعد از صدها و هزاران قرن گذشته؛ حیوانی استثنایی از تکامل میلیون ها حیوان قبل از خودش بوجود آمده که خندیدن بلد بوده و از ذات هستی نشانه های بهتری بروز می داده؛ و نام خودش را گذاشته انسان. این انسان که بهترین صفت و نیروی محرکه اش خودخواهی بوده او را ناچار کرده است که در کمدی دنیا دست ببرد و آن را به تراژدی تبدیل کند. بخشی از انسان ها که در نقاط آب و هوایی مناسب تری زندگی می کرده اند اینقدر رشد یافته اند که بتوانند بین حداکثر تراژدی و حداقل کمدی توازن برقرار کنند و از تبدیل شدن مطلق زیست شان به تراژدی جلو بگیرند. در سوی دیگر اما معدودی از جوامع هم بوده اند که چارۀ وضعیت تراژیک خود را در این دیده اند که کل تراژدی (جدیت) تولید شده توسط نسل انسان را چنان ارتقاء بدهند که تراژدی مطلق شان یک کمدی کامل شناخته شود. ایران در حال حاضر یکی از این معدود جوامع است که تراژدی ندارد زیرا تراژدی ایران بطور مطلق تبدیل به کمدی شده است. حرف زدن از امر جدی در این تماشاخانۀ مطلقاً مسخره از هیچ انسان بقاعده انسانی هم ساخته نیست تا چه رسد به من که خیلی هم با معیارهای استاندارد؛ آن انسان بقاعده انسان نیستم. و الا بجای دلقک در غربت؛ ژنرال در خانه بودم.
3- سایت بازتاب خبری را کار کرده که بنظرم معتبر است (اینجا). و آنجا خبر از جلسه ای می دهد در حضور مشایی که قرار بوده راجع به نطق احمدی نژاد در سازمان ملل بحث و فحص شود. از اسامی که در این جلسۀ 40 نفره منتشر شده عاقلترین شان امیر محبیان بوده؛ خطرناکترین شان محمد علی رامین و مسخره ترین شان خسرو معتضد. کاری به آن جلسه ندارم و منظورم از این اشاره رسیدن به دیالوگی بوده که بین معتضد و مشایی اتفاق افتاده. و آن هنگامی بوده که نوبت اظهار نظر معتضد می شود و او رو بمشایی می گوید: "من امان می خواهم که حرفم را بزنم". مشایی هم با همان طنز خوبی که بلد است مثل مرادش احمدی نژاد پاسخ می دهد: "ما خودمان امان نداریم چطوز بتو امان بدهیم. من فقط می توانم تا دم در خروجی این اتاق بتو امان بدهم".
4- این هرسه که گفتم در اینجا بهم چفت می شوند که وضعیت دلار و ارز به امانی که احمدی نژاد باید بدهد بستگی دارد. بشرح زیر:
الف- یا احمدی نژاد شوخی کرده و نه تنها از ذخیرۀ ارزی خبری نیست بلکه همان طلاهایی هم که من گفته بودم (اینجا) موجود نیست. در چنین حالتی تا دولت و حکومت آیت الله خامنه ای امتداد دارد و سقوط نکرده است وضع بهمین منوال جلو خواهد رفت و ایران با شیب ملایمتری به زیمبابوه موگابه تبدیل خواهد شد. هم در بی ارزش شدن ریال و هم جایگزین شدن دلار بجای ریال در معاملات داخلی.
ب- یا احمدی نژاد سر بسر رقبای سیاسی اش می گذارد و ارز حداقلی را در ذخیره دارد و می خواهد یکبار دیگر مثل رابین هود ظهور کند بزودی و ارز را در همین قیمت های تا 3500 تومان تثبیت خواهد کرد برای مدتی کمتر از شش ماهه. ارزانتر شدن البته نه گمانم.
پ- راه حل قطعی قضیه جام زهر است از سوی خامنه ای و دست برداشتن از این استراتژی سی سالۀ شکست خورده و باز کردن راه تعامل با جهان غرب و کم کردن و از میان برداشتن تحریم ها.
ت- راه حل میانه و موقت اما این است که خامنه ای دخالت کند و دستور بدهد اگر می توانند احمدی نژاد را در قلعۀ سنگ باران به چهار میخ بکشند و به سردارن پوزه بند و برای آخوندها پشه بند! بزنند تا همه مطمئن شوند که از دست آن ها در امانند. سپس گروهی از اقتصاد دانان و عقلای قوم را مأمور کند که بی ترس از احمدی نژاد و سردار و آخوند بروند و همۀ سوراخ سنبه های آمارهای اقتصادی و ذخیره ها و از این قبیل را از راه لمس در محل (مثلاً دیدن دلار یا طلا در محل نگهداری حقیقی یا اسنادی آن ها) معاینۀ میدانی بکنند و به واقعیت پشت پردۀ همیشه مخفی 7 ساله از سوی احمدی نژاد دسترسی و اگاهی پیدا کنند تا بتوانند بر مبنای واقعیت های روی میز و نه دروغ و پروپاگاندای حکومت برنامه ریزی کنند و بتوانند اقتصاد کشور را از فروپاشی نجات بدهند. این راه حل هم اگر اجرایی شود و همانطور که گفتم یک راه حل کوتاه مدت و مسکن است و در بلند مدت چاره ای غیر از تن دادن خامنه ای بقاعدۀ بازی - حق و ناحقش مهم نیست - جهانی نیست. یا...هو
پی نوشت: گفتم چند علامت هم از اخبار بازار روز ارز بگذارم اینجا تا لاف در غربت نباشد تحلیل کلان فوق:
1- از جلسۀ امروز هیئت دولت مهمترین خبری که بیرون آمده تماس تلفنی احمدی نژاد با جوانفکر بوده است و از بحث اقتصادی خبری نیست.
2- وزیر اقتصاد پریروز گفت که با یک میلیارد دلار عرضه در اتاق تبادل ارز وزارت صنایع حاضر شده اند در حالیکه کل تقاضای موجود کمتر از 20 میلیون دلار بوده است.
3- این دو ر وزه برعکس دو روز اول نرخ ارز 2% پائین تر از قیمت بازار خیابان فردوسی - استانبول اعلام نشده است.
4- در حالی که در همان اتاق معامله ای صورت نگرفته دیروز اعلام کردند که فضای فیزیکی اتاق را گسترش خواهند داد برای گنجایش همۀ متقاضیان - وجود ندارند - و تدارک میز برای سایر بانک های عامل در داخل اتاق.
5- اما امروز اعلام شده است که خریداران ارز اتاق تبادل ارز نیازی به مراجعه به اتاق را ندارند و می توانند ارز درخواستی را از بانک های عامل خود در سراسر کشور بگیرند. این علامت این است که این اتاق را دارند جمع می کنند و معاملات را به سیاق قبل از آن در بازار آزاد منتقل می کنند. و ... گیجی هم بالاخره یک حدی باید داشته باشد! نه؟