1- شاه مرا شوونیست تربیت کرده بود. آخر من یک افسر رژیم شاهنشاهی تربیت شده بودم. یکی از نتایج محتوم این نوع تربیت نظامی در من این بود که هیچگاه زبانم نمی چرخید تا یک نام عربی را هم درست هیجی بکنم. چه انورسادات سالار مصری باشد و چه صدام حسین دیکتاتور عراق. تا اینکه شیخ حمد آل ثانی در قطر متولد شد از یک کودتای خانوادگی در سال 1992 میلادی. و من دقیقاً سه سال بعد از تولد این بزرگترین سیاستمدار عرب در خاورمیانه زبانم را تمرین دادم که بتوانم بدون حب و بغض های نژادی و قومی و هرچه؛ انسان ها را با توانایی هایشان و سیاستمداران را با دست آوردهایشان بداوری بنشینم. و طبیعی بود که در ابتدای این نگاه تازه فقط یک نام را درست تلفظ می کردم: "شیخ حمد آل ثانی" امیر شیخ نشین قطر. سوگند می خورم که در این تجلیل از شیخ حمد نه حب شیرازی بودن همسرش دخالت داشت و نه بغض برداشت یکطرفه از میادین گاز مشترکمان در پارس جنوبی در غیاب عقلانیت ایرانی.
2- تنها راهنمای این شیفتگی ام به شیخ حمد خدماتی بود که این سیاستمدار بزرگ نصیب کشوری نه تنها کوچک بلکه میکروسکوپی در مقایسه با ایران کرده و می کرد. او نه تنها کشوری دو میلیون نفری را که فقط 250 هزار نفر اصالتاً قطری دارد به ثروتمندترین ملت روی کرۀ زمین تبدیل کرد؛ بلکه توانست قطر را یکی از بزرگترین و تأثیر گذارترین بازیگران صحنه های منطقه ای و بین المللی هم بکند. با آن شاهکارش در راه اندازی شبکۀ تلویزیونی الجزیره؛ با دریافت مجوز برگزاری جام جهانی فوتبال در 2022 میلادی و با حرف اول آخر زدن در تحولات سیاسی منطقه و مجامع جهانی - حتی مهمتر و جلوتر از عربستان - همیشه اما وقتی حرفی از بیماری و ناخوشی شیخ حمد منتشر می شد چقدر برای قطری ها متأسف می شدم اگر بخواهند این زعیم به این خوبی را از دست بدهند. و با خودم می اندیشیدم که چه خوب می شد چنین مردانی 200 سال عمر می کردند و ملتشان را مفتخر می نمودند.
3- دیروز که با چشمان از حدقه بیرون زده ام مراسم واگذاری قدرت در قطر را تماشا می کردم از پدر 61 ساله به پسر 33 ساله - یکبار دیگر بخوانید پدری به بزرگی شیخ حمد فقط 61 سال سن دارد و پسر جانشین شده بجای او فقط 33 سال - دیگر در رؤیایم هم نمی گنجید چنین شاهکاری از یک سیاستمدار جهان سوم به این سادگی و راحتی و داوطلبانه. قبول کنید که دنیا با شیخ حمدها جای بهتری برای زندگی کردن و خوشحالی است. و چرا کتمان بکنم رؤیای همیشگی این سال هایم را که چه می شد ایران ما هم یک شیخ حمد داشت به این درشت هیکلی و بزرگمردی. و طبیعی است که این کابوس کنتراست خامنه ای و شیخ حمد هیچگاه رهایم نمی کرد. آیت الله خامنه ای که 13 سال از شیخ حمد مسن تر است و 4 سال هم زودتر از او به تخت سلطنت نشسته است. حاصل 18 سال فرمانروایی شیخ حمد قطر را به اوجی ناممکن رسانده است با ملتی اعشاری و 24 سال حکمرانی خامنه ای ایران را به حضیضی ناباور رسانده است با ملتی چنین کهن فرهنگ و فربه و درخشان تاریخ. و غصه ها می خوردم.
4- اما نترسید که من عادت ندارم غصه های پستوی دلقک را بنمایش روی صحنه بیاورم و شما را به مرثیه فرابخوانم در سیرک. زیرا که سیرک و دلقک موظفند فقط شادی تولید کنند و حسرت و غصه بزدایند و نباید در گذشته و تاریخ ماند. پس بخوانید که امید آورده ام از آیت الله خامنه ای در امروز تهران و دیدار سالیانه اش با قوۀ قضائیه. او امروز حرف های زیادی زده است که بسیاری از آن کلمات و جملات آشناست و درنگ در آن ها امید جدیدی را ببار نمی آورد. اما تغییر زاویۀ چند درجه ای آیت الله خامنه ای یکی در لحن آشتی جویانه اش بوده و دیگری در کلمه ای مبارک بنام "لجوجانه". و شما بهتر از من می دانید که حتی گشادگی یک درجه ای در رأس هرم می تواند چه گشودگی فراخی را امید بدهد در قاعده.
5- آیت الله خامنه ای گفته است:
ایشان تأکید کردند: همانگونه که در اولین روز سال نو گفته شد چند کشور که جبهه مخالف ایران را تشکیل می دهند و خود را به دروغ جامعه جهانی می خوانند با لجبازی نمی خواهند موضوع هسته ای حل شود اما اگر لجبازی را کنار بگذارند حل مسئله ی هسته ای ایران، کاری سهل، آسان و روان است.6- آیت الله خامنه ای کلمۀ "لجبازی و لجاجت" را جایگزین واژه هایی همچون خباثت، رذالت، زیاده خواهی، زورگویی، براندازی و ... کرده است و چه کسی است که شک داشته باشد واژۀ لجاجت در مقایسه با ادبیات همیشگی آیت الله در مقابل غرب حتی نوعی ملاطفت و نوازش هم است بجای دشمن خوانی و توطئه بینی همواره اش در توصیف نگاه غرب به ایران و پروندۀ هسته ای. و وقتی این ملاطفت کلام با "حل مسئلۀ هسته ای ایران کاری سهل و آسان و روان است" تکمیل می شود باید خوشبین و هشیار بود که گویا شکر خدا خامنه ای تصمیم گرفته صدای ملت را بشنود و دست دولت آینده را باز بگذارد برای پایان دادن به این پروسۀ زخم چرکین 20 ساله منشاء و مبداء اصلی عقب ماندگی. البته همانطور که گفتم حرف خامنه ای در کانتکست لحن آشتی جویانه تر ایشان پررنگ هم می شود برای استحصال امید؛ و حرف های دیگرش هم خیلی مقابله جویانه نبوده در متن ادبیات خشن و خصمانۀ همیشگی خامنه ای. پس عجالتاً به احترام شیخ حمد خبردار می ایستم و به آیت الله خامنه ای انشاء الله جدید خوش آمد می گویم. یا...هو
۲۵ نظر:
1) امیدوارم حق با شما باشد...
2) شما ژنرال بودید و پدر من استوار دوم شهربانی، هر وقت حرف از آخوند میشد تو خونه ما میگفت خیییلی مونده تا این آخوندهارو بشناسین .. آخر سر میدیدیم حق با اون بود...
3) امیدوارم حق با شما باشد
سلام دلقک عزیز
از صمیم قلب امیدوارم حرفت درست باشدو روحانی را هم به همین دلیل آورده باشند اما اندکی تامل نشان می دهد که اوضاع به این سادگی ها نیست...
درست است که مردم ایران در این چند ساله سیاه بخت شده اند و پیشرفت امثال قطر را دیده و گریسته اند اما در آن طرف بازی هم اقلیتی رانتی - دلاری - وارداتی شکل گرفته اند که از این آش بدطعم بهترین نفع ها را برده اند و از قضا زورشان هم زیاد است که می دانم و میدانی... هر کس در راس سیستم بخواهد تغییری ایجاد کند باید به نوعی دل این جماعت را به دست بیاورد و آنها را از ماشین وارد کردن با دلار 1200 و فروختن با دلار 3000 منصرف کند وگرنه امکان ندارد اینها رها کنند مملکت را و اجازه بدهند که پرونده اتمی حل شود ... آن طرف هم تمام منطقه از این وضعیت ایران نفع می برند.. ترکیه با دمش گردو می شکاند و اعراب خلیج فارس هم که همیشه یک ایران فلک زده می خواستند به مراد دلشان رسیده اند... روسیه و هند و چین هم که جای خود دارند.. اسرائیل را البته نمی دانم که می خواهد پرونده حل شود یا نه چون همیشه ته ذهنم بر این باور بودم که ایران و اسرائیل متحد آش کشک خاله ی هم هستند و دو سوی یک بازی مشترک... ظرافت های کار اینجاست... البته من خوشبینم به روحانی و رندی ذاتیش اما اینکه می تواند و حتی بالادست او می تواند یا نه... خدا عالم است با این همه عامل داخلی و خارجی ریز و درشت... انشاا... که بتواند...
من ويديوي حرفهاي خامنه اي رو ديدم، گويا شما فقط همين تك جمله رو ديديد و بهش دل خوش كرديد. هنوز خامنه اي كينه اي را نشناختيد. اول خيلي تلاش كرد كلمات ملايم مثل "كشورهاي جبهه مخالف" استفاده كنه اما طاقت نياورد و "اين دشمنان زورگو و دنبال اسقاط نظام" را مورد عنايت قرار داد.
م.ب.
جالب بود
شیخ حمد مرد بود آن هم چه مردی؟ مرد میدان!
ناشناس اول
من بابام حزب اللهی بود!(اگر چه قبلش کاباره هم می رفت!) اول انقلاب با یکی از فامیل هایمان که پیرمردی 70 ساله و بسیار کتابخوان بود در مورد انقلاب بحثش شد. پیرمرد که دستش می لرزید به بابام گفت: آقا جواد! شما هنوز ضرب شصت آخوند را نچشیدی!
او از کلمه "ضرب شصت" استفاده کرد که معمولا برای لمپن ها استفاده می شود.هنوز کلام پر تجربه او در گوشم زنگ می زند.
سلام دلقك عزيز
چند روز پيش خبر تغيير روزهاي تعطيل در عربستان را هم شنيديم ، شنبه به جاي پنجشنبه براي هماهنگي با جامعه جهاني ! انهم در كشوري كه مفتي هاي خشك مقدس و متعصبي دارد ، انوقت ما هنوز اندرخم يك كوچه ايم !
اقاي خامنه اي قبلا بهتر فكر مي كرد ( از نظر خودشان البته ) ايشان حرف درستي مي زد كه اگرسر پرونده هسته اي كوتاه بياييم و با دنيا مصالحه كنيم ، انها حقوق بشر و موارد ديگري را بهانه فشار بر جمهوري اسلامي مي كنند ، حرف كاملا درستي است ، زيرا پرونده هسته اي بهانه اي بيش نيست ، حرف حساب امريكا به نظر حقير اينست كه : چرا پول و سرمايه ايران را در دامان رقباي اقتصاد و سياست امريكا ( چين و هند، روسيه ) مي ريزيد و باعث قدرتمند شدن انها در مقابل امريكا مي شويد، شما كه براي در راس قدرت بودن اينهمه باج مي دهيد ! خوب بياييد اين باج را به كدخدا بدهيد وتا زمانيكه مشكل رابطه ايران و امريكا حل نشود ، امريكا دست از كارشكني در مسير حل پرونده هسته اي دست برنخواهد داشت ،خود اقاي خامنه اي هم مي داند حرف از لجاجت امريكا، مزخرفي بيش نيست
امريكا پرونده به اين خوبي را مفت از دست نمي دهد ، در كدام پرونده عليه جمهوري اسلامي مي توان اجماع نسبي در دنيا بوجود اورد ؟ حقوق بشر ؟ ستم بر اقليت هاي مذهبي ؟ دخالتهاي جمهوري اسلامي در منطقه ؟ به جزء ساخت بمب اتم كداميك از موارد ذكر شده توان و قدرت شكل دادن به افكار عمومي كشورهاي غربي براي تحريم يا خداي نكرده جنگ با ايران را دارند ؟ تقريبا هيچكدام
انچه امريكا در مقابل اقاي خامنه اي روي ميز گذاشته است در واقع توقف غني سازي نيست ( اگر چه در ظاهر هست ) ، بلكه عادي سازي روابط و تامين منافع امريكا در ايران و عدم ضربه زدن به منافع امريكا در منطقه ، جدايي از رقباي جهانيه امريكا ، دادن سهم بزرگي از كيك ايران به امريكاست
امريكا هم مثل مردم ايران از نداشتن رابطه با مهمترين كشور خاورميانه خسته شده است و تا زمانيكه تكليف رابطه في مابين روشن نشود ، اجازه حل شدن پرونده هسته اي را نخواهد داد
پاينده باشيد
دوره گرد.
یک توضیح بدهم راجع به حرف شما.
موضوع ما همان جملۀ معروف و آشنای من "نگاه کلاسیک به امر غیر کلاسیک" است. البته که مناسبات مالی هم کار می کند اما نه مثل سایر حکومت ها و مشکل ما بیشتر به حوزۀ ایدئولوژی برمی گردد تا مناسبات حاکم بر سایر حکومت های استبدادی. در حقیقت در ایران بیشتر باید بدنبال گشایش در هژمون صلب مذهب شرعی در نزد الیگارشی روحانیت بود تا ترس از مقاومت مافیاهای قدرت و ثروت که اگر چه هستند و تأثیر گذار هم هستند اما تعیین کنندۀ نهایی نیستند. روحانیون در حقیقت در سال 57 حکومت = منار را دزدیده اند از شاه اما چاه = ایدئولوژی را نتوانسته اند پیدا کنند برای پنهان کردن منار در داخل آن و 34 سال است که منار بدوش دنبال همین چاه می گردند و پیدا نکرده اند و نمی کنند و معلوم است که منار به گندگی حکومت اگر جایی برای فرود آمدن نداشته باشد روی سر و شانه حمل می شود از این سو به آن سو و هر چند در این گردش های ناگهانی خودشان را هم لت وپار می کند و کرده اما بخش عمده اش ناچار رفته تو ماتحت ما ملت و تا کوتاه نیایند از ایدئولوژی مذهبی غیر قابل استحصال از دین و مذهب مشکات ما هم حل شدنی نیست. من علائمی را می بینم که انشاءالله خامنه ای هم بالاخره دارد رضایت می دهد که این گشتن بیهوده بدنبال ایدئولوژی مذهبی را کمی فهمیده و دارد شل می کند تا بلکه با رضایت بهمین مذهب عرفی که مردم ما دارند از خر شیطان اگر هم یکباره جفت پا نمی زند بزمین یواش یواش بیاید پائین و دست از این جستجوی منار بدوش دست بردارد و ماتحت ما هم کمی استراحت کند از این همه زخم منار سرگردان. یا...هو
دلقك عزيز. يا شما بسيار خوشبين هستيد و يا اينكه خود را به خوشبيني زده ايد وليكن تحليل هايتان را نه با بررسي كل مسائل بلكه بنا به خوشبيني درونتان ارائه ميدهيد.
فكر نميكنم شما اخبار را به تمامي تعقيب كنيد چون اگر چنين بود كناره گيري شيخ حمد را بنا به ميل خودش تعبير نميكرديد. شيخ حمد نه به ميل خود بلكه به دستور كشورهاي غربي كناره گيري كرد و دليل اصلي آن كمكهايي بود كه بر خلاف ميل و امر اربابان جهان به حزب الله لبنان و همچنين نيروهاي وابسته به سلفي ها و اخوان المسلمين در سوريه و مصر نموده بود.
تصميم به بركناري وي پس از كنفرانس كشورهاي دوست سوريه گرفته شد و تنها موردي كه بود وي ترجيح داد با زبان خوش قدرت را واگذار كند و مملكتش را به بدبختي دچار نكند.
درست يكروز پس از كنفرانس دوستان سوريه وي اعضاي خانواده و قبيله خود را دعوت و مسئله را به آنها گفت و انتقال قدرتي بسيار آرام صورت گرفت و اينكه در اولين تغيير شيخ حمد بن جاسم نخست وزير و وزير خارجه قطر جايگزين گرديد هرچند هنوز در خبرها به تمامي بازيافت نيافته است.
تنها شيخ حمد را به اين خاطر بايد ستود كه وي قدرت و مقام خود را فداي كشور و مردمش نمود و نه مانند رهبر فرزانه كه حاضر است تمامي ملت ايران را فداي خود و دار و دسته اش نمايد همچنانكه كرده است.
اگر شما در سخنان خامنه اي رنگر از آشتي ديديد پس بايد گفت انساني بسيار خوشبين هستيد و اينرا از اين نظر ميگويم كه شما در چهره قاليباف كسي مانند رضاشاه را ميديديد كه براي نجات اين ملت خواهد آمد همانگونه كه بسياري از هموطنانمان در چهره روحاني امام زمان را ميبينند كه براي نجاتشان از اين بدبختي و بيچارگي آمده.
دوست عزيز به خوشبيني شما غبطه ميخورم.
جناب دلقک،
لطفن نظرتان را در مورد کامنت "شهروند" بیان کنید.
"امريكا تا زمانيكه تكليف رابطه في مابين روشن نشود ، اجازه حل شدن پرونده هسته اي را نخواهد داد"
چون اگر چنین باشد من امیدی به حل این مساله حداقل به این زودیها ندارم.
با سپاس،
شهریار
ای دلقک دوست داشتنی, به هر کس میخواهی امید ببند و از زوق یک کلمه کمتر ستیزجویشان صدها جمله شیرین بنویس به دیده منت داریم . اما ترا خدا از دیکتاتور های دنیا و منطقه اینقدر ستایش نکن برای خودت هم خوب نیست ها! یک روز قربان صدقه مبارک میروی یک روز پینوشه را ستایش میکنی حالا هم شیخ قطر, این شیطان هفت خط را برای ما نمایش میدهی که ببینید شاهکار دیکتاتوری را وآی هی هی هی هو هو دارد میرود! بابا بچه 33 ساله خودش را گذاشته جای خودش .فردا که خامنه ای هم خواست غزل خداحافظی بخواند و محتبی را بنشاند به تخت همین جور میخواهی برایش کف بزنی و اشگ به چشم بیاوری!؟ راستی ندیده ام از استالین چیزی بنویسی او هم دیکتاتور خوبی بود از خرابه های جنگ جهانی یک ابر قدرت تحویل داد و رفت. یادش به خیر!!!!!!!!!!ما هم الان یکی مثل او لازم داریم نه؟ اسمش قالیباف نیست؟
میشه لطفا یک پست جدا در خصوص این عبارت نگاه کلاسیک به امر غیر کلاسیک بنویسید و تشریح کنید این موضوع رو
ممنون
سلام و ادب. درباره شیخ حمد بسیار با شما موافقم و به نظر بنیانگزار احتمالی تغییرات انقلابی و تغییر شکل دنیای عرب خواهد شد. شاید در پی اقدام او مردم سایر کشورهای عربی خلیج فارس هم انتظاراتشان از شیوخشان بالا برود و تحولات مشابهی را در کشورهای دیگر خلیج فارس ببینیم.
این مطلب رادیو کوچه را درباره قالیباف خواندهاید؟ نظر شما چیست؟ رادیو کوچه بیاعتبار نیست....
http://radiokoocheh.com/article/210448
سلام به شهروند و از آنجا به شهریار.
هردو عزیز درست می فرمئید هر چند در جزئیات می شود چانه زد. اختلاف مان در این است که شما مشکلات ایران و امریکا را در گره های بسیاری میبینید که یکی از آن ها پروندۀ هسته ایست یکی دیگر موضوع حقوق بشر و دیگری تروریسم و چهارمی اسرائیل و پنجمی و ششمی و الاآخر تا برسیم به رابطۀ سیاسی و دیپلماتیک. در حالی که من مشکلات فی مابین را در قالب کلاف سر در گمی می بینم که آن گره های برشمردۀ شما سرهای مختلف شروع به باز کردن این کلاف سردرگم است. که مهمترین آن هم پروندۀ هسته ایست. بعبارت دیگر اینطور نیست که مشکل پروندۀ هسته ای حل شود و بعدش همین سطح از خصومت فی مابین در سایر حوزه ها باقی بماند یا بهتر بگویم بتواند ادامه داشته باشد. بلکه بمحض شروع شدن باز شدن کلاف از یک نقطه کل کلاف شروع به باز شدن می کند و همان اتفاقی می افتد که خامنه ای بدرستی می داند گام اول گام آخر نخواهد بود. بعبارت دیگر هنگامی که ایران و امریکا در مهمترین مشکل فی مابین به توافق برسند دلیلی نمی ماند که از امکانات بالقوه ای که در رابطه با هم دارند استفاده نکنند. لذا تردیدی وجود ندارد که مشکل ایران و غرب به همان امضا و دست اولی است که باید بهم بدهند بقیۀ مسایل - من می گویم - بسرعت قابل حل و پیشرفت خواهد بود و هم منظور شما از طمع امریکایی جامۀ عمل خواهد پوشید و هم آرزوی من در لیبرالیزه شدن فضای ایدئولوژیک در ایران. و این است همۀ سرّ مخالفت خامنه ای با شروع اولین گام. یا...هو
دوستی که به خوشبینی من غبطه خورده است من هم به پیچیده اندیشی شما بیمناکم. حداقل دنیا در 30 سال اخیر نشان داده است که غرب آن کدخدای پرقدرت و پرهیبتی نیست که بگوید کن بشود فیکون. لذا حتی اگر بپذیریم که غرب از شیخ حمد ناراضی بوده - مطلقاً اینطور نیست - بازهم با یک تلفن از کاخ سفید مردی به سنگینی حمد - از نظر جثه عرض می کنم - شلوارش را خیس نمی کند در حضور پسر. در حالیکه شیخ حمد 20 تا اوباما را خودش درس سیاست می دهد با رهبری کشوری که فقط بازی در بین قبیله گرایی های عربی اش سیاستمداری ششدانگ لازم دارد و بهمین سادگی نیست. شیخ حمد یا بدلیل بیماری ناگفته ای کنار کشیده است و یا تمرین دادن پسرش تا خودش زنده است و حداقل از نظر من شکست سیاسی اش نقشی در این جابجایی نداشته به اندازۀ حتی صفر درصد. شما هم که مرا متهم به ساده انگاری و عدم مطالعۀ همه شقوق قضیه را کرده ای بدفرمی در پیچیدگی های ذهنی و تئوری توطئه مانور خورده ای از تحلیل گرانی که مسائل ساده را پیچیده می کنند که بگویند این مائیم طاووس علیین شده و همه باید بدست ما نگاه کنند تا بفهمند دنیا دست کی است. البته که بدیهی است کنار رفتن حمد که با کنار رفتن جاسم نخست وزیر و وزیر امورخارجه اش هم همراه شده است پیام های سیاسی هم می تواند داشته باشد اما این بیشتر بوی دموکراتیزه کردن داخل قطر را می دهد با امدن العطیه حقوقدان جوان و مدافع حقوق بشر و نه سیاست های منطقه ای و جهانی اش. مگر مغز خر خورده باشند که قدرتی چنین تأثیر گذار در صحنه های منطقه ای و جهانی را یکباره به کناری بگذارند و بشوند امیر نشینی مثل فجیره ورأس الخیمه. اما حتی به احتمال محال امیر قطر اجبار سیاسی خود فهمیده ای را هم ملحوظ داشته باشد در واگذاری قدرت چیزی از ارزش های غیرقابل جایگزین او کم نمی کند. یا...هو
اما به هستی هم پاسخی بدهم که نامش هم زیباست و هم عمیق و هم مرا یاد دختری بهمین نام می اندازد در شهرک امید که دوست فرزندانم بود و چه دختر خوب و نازنینی هم.
هستی خانم. شما از زاویۀ رؤیاهای خودت و همنسلان مرفه در شهر و دیار و نزدیکت به دنیا نگاه می کنی و البته چه خوب است که هم پیشرفت و رفاه و توسعه باشد و هم دموکراسی برای تعیین حاکمان. اما من ناچارم خودم را که یک قربانی آوارۀ سیاسی و همپالکی تو هستم را از میان بردارم و به 65 میلیون نفر دیگری نگاه کنم که مثل من و تو رؤیای آخرین ندارند و در همان کابوس اولین که تأمین نیازهای اولیه شان هست باقی نگاه داشته شده اند. در ضمن حالا دیگر زبانم دراز است که مصر را نشان بدهم که التماس برای بازگشت نظامیان (شبه مبارک های دست دوم) شان گوش فلک را پر کرده و تونس و لیبی ویمن را نشان بدهم که فقط بدلیل مهم نبودنشان کشتارها و اوضاع اسفبار بعد از انقلاب شان بوق هر روزۀ رسانه ها نیست. البته که چه خوب بود هم آلنده زنده می ماند و هم شیلی به اندازۀ امروز توسعه می یافت و همینطور مرسی رییس جمهور می شد و مصر بهمان امنیت و رفاه زمان مبارک هم دست می یافت. ولی واقعیت با رؤیای تو همخوان نیست و من تلاش می کنم از کابوس رها شویم. یا...هو
خدا را شکر که هستند آدمهایی مثل شما هنوز راستش وقتی سوریه رو می بینم ، وقتی کستردگی انرژی هسته ای رو می بینم وقتی آدمهایی مثل جنتی رو می بینم و بسیاری دیگر رو که شما خودتون می دونید کی ها رو می گم چشمم آب نمی خوره خامنه ای صدای مردم رو بشنوه اصلا فرض هم بکنیم شندید ، کار از کار گذشته دیگه باید ایشون محاکمه بشه به دلیل جنایت ، خیانت ، دزدی ، و مهم تر از همه به دلیل اینکه جایی رو اشغال کرده که لیاقتشو نداره.
اما در مورد گزارۀ "نگاه کلاسیک به امر غیر کلاسیک" که مورد درخواست توضیح بیشتر خوانندۀ گرامی است باید بگویم که تقریباً در یک سوم مطالبی که در این وبلاگ نوشته ام و بیش از 500 مطلب را شامل می شود من به این مفهوم سیاسی مستقیم و غیر مستقیم پرداخته ام و نیازی به تشریح مجدد ان نیست. فقط اشاره می کنم که موضوع نگاه متعارف به امر نامتعارف است. مثل اینکه امر کلاسیک در مورد انسان "انسان عاقل است" و اگر ما بخواهیم حرکات و رفتار انسان عاقل را با نگاه به یک دیوانه توضیح بدهیم ممکن نیست. اتفاقاً در مورد تفاوت حکومت ایران با یک حکومت مدرن کلاسیک هم این مثال کاربرد دارد. به این معنا که حکومت مدرن بعنوان یک مورد عقلانی با حکومت ایران بعنوان یک مورد دیوانه قابل اینهمانی کردن و تجزیه و تحلیل و ارائۀ راه حل نیست چون حکومت ایران مشخصه های عقلانی حکومت مدرن را ندارد و باید بعنوان یک استثناء اول شناخته شود و سپس در این متن مورد تحلیل قرار گرفته و راه حل داده شود. یا از اصطلاح شترگاوپلنگ زیاد استفاده می کنم در نمایاندن اوضاع حاکم برایران. نگاه کلاسیک به موجودی بنام شتر گاو پلنگ منجر به این می شود که شما ابتدا تصور کنید که شتر گاو پلنگ یا گاو است و یا شتر و یا پلنگ . آنگاه راه حلی ارائه کنید که به یکی از این سه حیوان منطبق است. در حالیکه سوژۀ مورد بررسی شما هیچکدام از سه حیوان شتر یا گاو یا پلنگ نیست و شترگاوپلنگ یک موجود غیر متعارف است که نمی توان با نسخه های هر کدام از آن سه حیوان به سراغش رفت و دردهایش را درمان کرد. تحلیلگران و روشنفکران ما ابتدا این اشتباه را مرتکب می شوند که می گویند جمهوری اسلامی یک حکومت است مثل همۀ حکومت های دنیا در امریکا یا عربستان یا کرۀ شمالی یا مصر و یا اروپا و غیره و بعد می آیند نسخه هایی که دردهای این قبیل حکومت ها را درمان می کند را عیناً کپی پیست می کنند برای ایران. مثلاً می گویند مافیای سپاه و مافیای نفت و مافیای ایدئولوژی و از این قبیل در حالیکه حکومت ایران قابل انطباق به هیچ نوع حکومتی در دنیا نیست و یک هژمون دینی سرگردان است که نظیر دومی ندارد. ممکن است برخی از ان دردهای کلاسیک هم در ایران وجود داشته باشد یا نداشته باشد اما مبنای اصلی تحلیل را بر این پایه ها قرار دادن مطمئناً جواب مشکلات ایران را نمی دهد. چون رژیم ایران ثبات رفتاری ندارد و گاهی اوج دموکراسی را ثبت می کند و شش ماه بعد اوج فاشیسم را و کمی بعد یک انارشیسم ناب را و الاآخر. امیدوارم که این توضیح مختصر کمک کننده باشد. یا...هو
سپاس بیکران از توضیح تان.....
تیمسار عزیز ، بارها این جمله حکومت نا متعارف شما را بررسی کردم و با عرض پوزش مجبورم بگویم که این نظر شما به احتمال بسیار غلط. اتفاقا حکومت در ایران کاملا از روند انقلاب های ایدئولوژیک پیروی می کند. همان جایی که انقلاب توده ها آغاز می شود و با به غارت رفتن انقلاب توسط یک گروه به ورطه فاشیست می افتد. نمونه هم بسیار است . از اولین انقلاب دوران مدرن فرانسه (انتقال پادشاهی بوربون ها به ژاکوبن ها و بعد جنگ ؛ قدرت گرفتن نظامیان و سلطنت ناپلون ) انقلاب روسیه ( تزار به دست لنین ؛ و جنگ و قدرت گرفتن ارتش سرخ ) و چین و خمر و کوبا و .... . نتیجه نهایی همه این انقلاب ها تبدیل نظام به اصطلاح مردمی به الیگارشی فاسدی است که در نهایت به فاشیست نظامی ختم می شود. مانند آنچه هم اینک در ایران در حاب رخ دادن است . در انتهای این تونل هم سه راه پیدا ست . 1- اضمحلال درونی مانند روسیه 2-جنگ و بدبختی مانند فرانسه و آلمان و کره شمالی 3- تبدیل شدن به چیزی شبیه چین . متاسفانه به نظر می رسد راس حکومت در ایران به دنبال راه حلی مانند کره شمالی می گردد ولی مشکل اینجاست که نه خاور میانه با شبه جزیره کره ثابل قیاس است و نه مردم ما مردم کره. گروه اعتدال گرابان به دنبال راه حلی مانند چین هستند و باز هم مشکل همان نفاوت های ژئوپولتیک و جمعیتی جلوی این کار را می گیرد . به نظر می رسد نتیجه نهایی این حکومت بین اضمحلال درونی به دلیل اصطکاک زیاد با منافع همه بازیگران منطقه ای و یا جنگ در نوسان باشد. روحانی هم تیر ترکش تلاش برای تبدیل شدن به چین است . آیا منطقه و جهان و مردم ایران چنین چیزی را می پذیرد و مدیریت کلان چنین توان و عرضه ای دارد را هم 2 سال آینده مشخص خواهد کرد.
درود به این ناشناس گرامی که سناریوی سه گانه را برای ادامه پیشبینی کرده است. به نظر من در سطح استراتژیک و کلان نظر ایشان کاملأ درست است که به طور کامل ما هم داریم از یک الگوی کاملأ تکراری و آزموده شده تاریخی پیروی می کنیم و احتمالأ یکی از سرنوشتهای ذکر شده را خواهیم داشت، مگر اینکه اقدامات ما یا کنشهای محیطی تغییری در آن بدهند (مثل نظریه بازیها). اما در سطح تاکتیکی و عملیاتی نظر نگاه کلاسیک به امور غیرکلاسیک کاملأ صحیح است، چون اقدامات تحت تأثیر تفکر کنشگر است از چیستی پدیده و هنگامی که پدیده عمل غیرمتعارف نشان دهد و غیرکلاسیک باشد به قول دلقک ما، خب نتیجه چیز دیگری یمشود. به همین خاطر به نظر من دیدگاه شما دو تن با هم تضاد ندارد، بلکه هریک در سطحی متفاوت یک پدیده را بیان کردهاید.
صرفأ دیدگاه من بود....
سلام.
والبته اگر آن "غلط" غلیظ را به قبول ندارم لطیف تلطیف کنید من قبول نداشتن شما را قبول دارم و حرف من هم توضیح همین موضوع بوده است. من هم قبول دارم که هیچ انقلابی بدون چالش های سخت از فروپاشی گرفته تا استحاله از درون تبدیل به حکومت متعارف نشده است. موضوع مورد اعتراض من نگاه مخالفان جمهوری اسلامی در هنگامۀ پیدا کردن راه حل برای تغییر یا براندازی نظام است. به این معنا که اینان جمهوری اسلامی را یک حکومت مستقر - به تعریف مدرن - در نظر می گیرند مثل حکومت شاه یا مبارک و می خواهند همان نسخه هایی را بپیچند که در میدان تحریر یا میدان تقسیم اتفاق افتاده یا می افتد. من می گویم این حکومت شباهتی به آن حکومت ها ندارد و باید برمبنای تعریف درست صورت مسئله راه حل های قابل اعمال روی این موجود نامتعارف فکر کرد و راه گشود. با کمال تأسف من یک آکادمیسین تاریخدان نیستم و تخصص حتی قابل ذکری در مطالعات مستمر و پی گیر در بارۀ تاریخ انقلاب های انجام شده در کشورهای مختلف را هم ندارم. و فقط بطور عام می دانم که جمهوری اسلامی راهی بغیر از استحاله از درون یا فروپاشی از درون و یا براندازی با جنگ بیرونی نیست و دنبال انقلابی دیگر بودن برای تغییر این رژیم ممکن نیست. لذا باید فقط در درون شکاف های موجود در هیئت حاکمه مانور بدهیم تا استحاله اتفاق بیفتد قبل از فروپاشی. و اگر رژیم تن به استحاله نداد لاجرم فروپاشی تنها راه محتوم باقی مانده باشد برای آن. انقلاب ایران را بسیار همانند می دانم با انقلاب کبیر فرانسه که هر دو نه بر مبنای یک ایدئولوژی دارای "حداقل مانیفست" ناشی از فلسفۀ مارکسیسم که بر مبنای یک هژمون اتفاق فتاده اند. انقلاب فرانسه بر مبنای هزمون مدرن بعد از رنسانس در اروپا - طبیعتاً پیشرو هم - و انقلاب ایران بر مبنای هژمون دین قدیم - طبیعتاً واپس گرا هم - . لذا هرگونه الترناتیو سازی سیاسی از خارج و برای براندازی محکوم به شکست است و فعالان سیاسی و مدنی فقط باید متمرکز بشوند به کنش واکنش های رژیم در داخل و با تقویت سوی مدرن و تضعیف روی سنتی به استحاله و فروپاشی کمک کنند. به تعبیر بهتر فقط صدای بلند تر خواست داخل کشور و برجسته کردن اتفاقات پیش بینی ناپذیر در درون حکومت باشند و خودشان را بدیل سیاسی جایگزین تعریف نکنند. چون معلوم نیست با چه چیزی مخالفند وقتی با استبداد مخالفند رژیم اوج دموکراسی را نمایش می دهد و وقتی با آنارشیسم مخالفند رژیم بالاترین درجۀ فاشیسم را. زیاد گفته ام که اولین قدم پیروزی شناخت واقعی از حریف است و بدون دانستن نقاط ضعف و قوت حریف محمد علی کلی هم حریف لیدی گاگا نمی شود. یا...هو
با تشکر بسیار. در جمله اول "است" جا افتاده بود یعنی به احتمال بسیار ، غلط است . این نظریه شما کاملا صحیح است. در مورد انقلاب هم باید عرض کنم که هم اکنون انقلاب مستحیل شده است و فاشیست تبعی (قدرت سپاه) جای آنرا گرفته . جایی که می خوانیم زمانی که رهبر تصمیم به رد صلاحیت روحانی مس گیرد فرماندهان سپاه به وی نامه می دهند. این که فاشیست چگونه دچار استحصال شود فقط از طریق جنگ است ( آلمان ، ایتالیا) یا نبود منابع برای تقویت ماشین نظامی( شوروی سابق) . مجددا به دلیل وضعیت استراتژیک ایران تحریم ها قابل دروزدن ( تا حدی ) است که گزینه تحریم را کم رتگ می کند . هر چند امیدوارم مردم ایران اولین مردمی باشند که موفق می شوند فاشیست نظامی را بدون جنگ و خونریزی ساقط کنند ولی من در انتهای این تونل نور روشنی نمی بینم مگر آنکه خود سپاه مسیر حرکتی همچون آفریقای جنوبی را در پیش بگیرد. البته برمه هم می تواند مثال خوبی برای شروع باشد
سلام دلقك عزيز
جناب استاد امكان دارد از نقطه نظر روان شناسي و شخصيت شناسي به قضيه دست دادن و امضاء دادن اقاي خامنه اي با امريكا نگاه كنيد و تحليل خودتان را بنويسيد ؟
اينها بعد از سي و پنج سال هنوز نتوانستند يك تعريف درستي ازخيلي مسائل به دست بدهند ، مثل تعريف و چهارچوب منافع ملي ، تعريف جرم سياسي ، حتي تعريفي از اينكه در كدام كشورها ميتوانند اين انقلاب نكبت بار را صادر كنند و كجاها امكانش نيست و اب در هاون كوبيدن است ، هنوزم اقايان خودشان را به عنوان يك حكومت باور ندارند و همان حكايت زيباي شتر گاو پلنگي كه شما فرموديد ، هنوزم در جريان است
حالا در اين وضعيت جناب استاد ، شما فكر مي كنيد اقاي خامنه اي مي تواند مثل يك مذاكره كننده كلاسيك در مقابل دولتهاي ديگر حافظ منافع ملي ايرانيان باشد ؟
ايا بعد از اينهمه شعار دادن ، قدرت اغناي طرفداران كله خر خود براي كوتاه امدن در مقابل دنيا را دارد ؟ ( به زعم حقير طرفداران اقاي خامنه اي در ايران ، في الواقع همان راي دهندگان به اقاي جليلي مي باشند ، اقليتي ناچيز در مقايسه با اكثريت ، ولي كافي و موثر براي حفظ حكومت اقاي خامنه اي )
قصدآيه يأس خواندن را ندارم ، ولي به تواناييهاي اقاي خامنه اي خيلي شك دارم ، شما چطور جناب استاد ؟
فكر نمي كنم اقاي خامنه اي دست از اين بازيه دشمن دشمن كردن بر دارد تا اخر عمرش ! اگر عقرب بتواند بر خلاف ذاتش دست از نيش زدن بردارد ! اقاي خامنه اي هم مي تواند تن به تغيير بدهد . آقايان استاد تلف كردن وقت و زندگيه مردم و بر باد دادن سرمايه ها و استعدادهاي ايرانيان هستند ، مشكل اصلي حكومت هم اينست كه توان تصميم گيريهاي بزرگ و اساسي را ندارد و فقط امروز و فردا كردن را خيلي خوب بلدند
پاينده باشيد
شهروند بخاطر استاد خطاب کردنم مجبور شدم ادای دین بکنم و پاسخ مختصری بنویسم. هر چند موضوع خیلی گسترده است و بلکه هم یک مطلبی هم نوشتم جداگانه. اما شرطش این است که دیگر شرمنده ام نکنی و استاد خطابم نکنی. چون استادی را که من می شناسم لیاقتش را ندارم و استادی را که امروزه در ایران مصطلح است کسر شأن برای خودم می دانم. همان دلقک به اندازۀ کافی خوب است و همه هم عادت کرده ایم دیگر.
اما در مورد خامنه ای و شریعتش درست می گویی. و تعجب می کنم که بلاتکلیفی ایدئولوژیک اینان را به موضوعات سختی مثل تعریف جرم سیاسی و از این قبیل ارتقاء می دهی در حالیکه بارها گفته ام اینها حتی از تعیین یک نام قطعی برای باشگاه پرسپولیس یا پیروزی هم عاجزند و حتی بعد از سی و چهار سال نتوانسته اند حلیت یا حرمت کف زدن برای تأیید و تشویق را نهایی کنند و میبینیم که در مجالس محتلف تعدادی کف می زنند و تعدادی صلوات می فرستند و زرنگ تر ها البته هیچ عملی انجام نمی دهند و قصه سر دراز دارد. و اتفاقاً یکی از نقطه های امید من همین شلختگی و بی تصمیمی و غیر ایدئولوژیک بودن رژیم است در برابر دوستانی که مرتب اینهمانی می کنند این رژیم را با توتالیتاریسم و فاشیسم و استبداد دینی و از این قبیل. این سیستم یک ناسیستم است که هر کاری در داخلش همانقدر ممکن است که ناممکن. و من خیلی رضایت دارم به اینکه اینان بالاخره مجبورند که تن به یک سیستم نصفه نیمه ای هم شده بدهند. آرای جلیلی را فقط نیمش را ایدئولوژیک می دانم و بقیه اش را خریدنی. اما خامنه ای چکونه می تواند اینان را متقاعد به تغییر سیاست هایش بکند سؤال بی وجهی است مگر اینکه آخوند جماعت را نشناخته باشی که می توانند حتی در یکساعت منبر مذهبی دو چیز کاملاً متضاد بگویند و هر دو را هم توجیه کنند. فقط اشکال کار را من در خواست و توان حسن روحانی می بینم زیرا برخلاف میل من که می خواستم قالیباف پیروز بشود با "رأی اجتماعی" روحانی پیروز شد با "رأی سیاسی" و حالا دارد تلاش می کند که رأی سیاسی اش را به رأی اجتماعی فروبکاهد و بنظرم کاری در حد ناشدنی است و ترسم از همینجا ناشی می شود که او مرد سیاسی تعریف کرده در تبلیغاتش نباشد و رأی دهندگانش هم حاضر به قبول غیر سیاسی بودن خودش و کابینه اش ندهند و برآیند این تضاد و کشمکش آسیب دیدن فرصت هایی بشود که خامنه ای تحت فشارهای مختلف حاضر بود و است بدهد به رییس جمهور جدید. این رأی سیاسی ورأی اجتماعی را هم در مطلب جدایی توضیح خواهم داد که منظورم چیست و چرا یک دوره رییس جمهور اجتماعی می توانست دست اوردهای سیاسی بهتری هم داشته باشد اگر انگ سیاست نخورده بود آرای منجر به انتخابش. یا...هو
ارسال یک نظر