این نوشته یک مانیفست تاریخی است و چون برگ زری باید راهنمای عمل مان باشد. هر آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم / تو خواه پند گیری و خواه ملال. از دانشجویان ملتمسانه و مصرانه می خواهم که این متن را تکثیر و تبلیغ و تبیین بنمایند. با تشکر.
1- زیاد نوشته ام در این سیرک مقدس که من اولاً یک دموکراسی خواه نیستم و حداکثر خواستۀ من از جمهوری اسلامی مدیریت کشور بر مبنای مذهب عرفی و غالب بر ملت ایران است. و ثانیاً برای من نام و صورت بندی و قانون اساسی و ... یک حکومت اهمیت پیشینی ندارد؛ و اولویت نگاه و داوری من به حکومت ها برون داد رفتار عینی و واقعی هر حکومت و هر حاکمی است. این موضع گیری های بنیادین من قبلاً درست فهمیده نمی شد و چنین فهمیده می شد که اولاً من خودم روحیۀ دیکتاتوری دارم و از دموکراسی خوشم نمی آید و ثانیاً دنبال آفتابه خرج لحیم هستم و می خواهم جمهوری اسلامی ایران را وصله پینه - اگر نه اتهام تثبیت و مزدور آخوند ها و ... از این قبیل چنانکه افتد و دانی - بکنم. لذا حالا که فرصت مناسبی برای ما بوجود آمده می توانم هم منظورم را بهتر تبیین کنم و هم هشدار بدهم که هر گونه رادیکالیسم با هر عنوان زیبایی هم در این برهه از زمان بازی در زمین شقاوت و علیه سعادت وطن است.
2- اگر روزی که محمد رضا شاه در آبان 1357 آمد در تلویزیون و با رنگ پریده و صدای لرزان و بغض در گلو گفت "صدای انقلاب تان را شنیدم. و اگر بمن فرصت بدهید تغییرات حداقلی مورد درخواست تان را اعمال می کنم" از سوی رهبران سیاسی و مذهبی تا آیت الله خمینی و البته ما مردم جدی گرفته می شد و بجای مسخره و تعبیر به ضعف و التماس دیکتاتور آن را پذیرفته بودیم. و اگر همین اتفاق در تونس بن علی در نوامبر 2010 و مصر حسنی مبارک در ژانویۀ 2011 و .... وحتی سوریۀ بشار اسد در دو سال پیش اتفاق می افتاد و ملت های تونس و مصر و لیبی و یمن و سوریه عقب نشینی رهبران شان را پذیرفته بودند و به قول هایش اعتماد کرده بودند؛ شک نداریم که امروز ایران و تونس و مصر و یمن و لیبی و سوریه جاهای بهتری بودند برای زندگی.
3- خب خوشبختانه یا متأسفانه ادبیات فارسی شیرین انبانی پر از ضرب المثل دارد و می تواند بلافاصله هر موضوع کوچک و بزرگی را با یک ضرب المثل - مو لای درزش نمی رود هم - پاسخ همراه یا مخالف بدهد. و ضرب المثل مخالفان اعلان آتش بس در برابر دیکتاتورهای تضعیف شده را این طور می دهد: "توبۀ گرگ مرگ است" و نباید به دیکتاتور ضعیف شده و عقب نشینی کرده فرصت بازیابی قدرت داد. و باید با تداوم فشار منجر به عقب نشینی کار را یکسره کرد و ستون فقرات رژیم را شکست. اما اینان نمی بینند و اعتراف نمی کنند و نمی گویند که تداوم فشار به دیکتاتور عقب نشسته یا سرکوب است و لجبازی دیکتاتور و پیروز برای تشدید دیکتاتوری؛ و یا انقلاب است و فروپاشی رژیم و جامعه و هرج و مرج و بی ثباتی.
4- اگر موافقان تداوم فشار به دیکتاتور بسختی می توانند نقیض نظر مرا در تاریخ پیدا کنند و نشان بدهند که کدام دیکتاتور عقب نشسته خواسته و توانسته بعد از پذیرش عقب نشینی اش از سوی ملت به دیکتاتوری رادیکال تر و سخت تری برگردد. من اما ده ها و بلکه صد ها نمونه دارم که تداوم فشار به دیکتاتور عقب نشسته جز شوربختی و عقب ماندگی بیشتر برای کشور و ملت، دست آوردی مثبت نداشته است. نزدیک ترین نمونه ها هم همان هایی که در صدر نوشته ام گفتم: ایران و تونس و مصر و یمن و لیبی و سوریه. اما با قبول فرضیۀ تداوم فشار تا سقوط دیکتاتور یا بعبارت بهتر با قبول اینکه اگر به دیکتاتور ضعیف شده فرصت بازیابی قدرتش را بدهیم بر می گردد و دمار از روزگارمان در می آورد هم باز توجیه تداوم فشار بیهوده و غیر مفید و ناعاقلانه است. زیرا تداوم فشار به دیکتاتور در بهترین نتیجه منجر به انقلاب و فروپاشی خواهد شد و پرواضح است که انقلاب سیاسی امری بیهوده و مضر وواپس گراست. و بطور قطع و مبتنی بر همه و همۀ انقلاب های رخ داده در تاریخ معاصر از انقلاب فرانسه تا کنون هیچ کدام از این انقلاب ها فایده ای بیش از هزینه های آن نداشته است.
5- آنچه که امروز به قطع و یقین رسیده است این است که آیت الله خامنه ای از سال 84 تا سال 92 خورشیدی و در راه ساختن یک مونارشی مذهبی در ایران در همۀ انتخابات بر گزار شده در این فاصلۀ زمانی - با اولویت انتخابات ریاست جمهوری - تقلب کرده و بتعبیر من "نظر حضرت آقا" را بر "رأی مردم ایران" برتری و ارجحیت داده است. قطعیت این داوریم در مورد تقلب البته دارای شواهد و قراین بسیاری است و ازجمله بارزترین و نزدیک ترین دلیل آن شکست سخت و غیر منتظرۀ اصولگرایان در انتخابات اخیر است. زیرا اصولگرایان با دانستن و تکیه بر همین گزارۀ "نظر حضرت آقا ارجح است بر رأی ملت" کمترین تلاش سیاسی اولویت دار مثل ائتلاف و برنامه ریزی و تبلیغات همسوی افکار عمومی رأی دهندگان و... را برای برانگیختن مردم بسوی خودشان انجام ندادند؛ و تنها تمرکزشان بر جلب نظر آیت الله خامنه ای و هژمون مذهبی او بود. زیرا مطمئن بودند که رییس جمهور نه در وزارت کشور و صندوق های رأی بلکه در بیت رهبر و از زبان زعیم عالیقدر تعیین خواهد شد.
6- اما - و این اما مهم است - برخلاف تصور اصولگرایان آیت الله خامنه ای در دقیقۀ 90 تغییر نظر داد و دوباره بر گشت به گزارۀ "رأی ملت بر نظر حضرت آقا مقدم است" و انتخاب حسن روحانی شکل گرفت. البته که عقب نشینی آیت الله خامنه ای و بر خلاف تفسیر غلط اصولگرایان در دقیقۀ 90 اتفاق نیافتاده بلکه به شهادت تمام نوشته های پیشتاز من در این وبلاگ قصد عقب نشینی آیت الله حداقل از دو سال و نیم پیش تا کنون قابل رصد بود و من رصد کرده و در جای جای زمان و مکان توضیح داده ام. از سکولاریزه شدن بدنۀ جامعه از سال 76 گرفته تا سکولاریزه شدن حوزۀ دین اعم از مراجع و طلاب جوان و روحانیان ارشد - بغیر از روحانیان حکومتی و شریک مستقیم در قدرت روز - در بعد از انتخاباه 88 و از بهار عربی و قدرت گرفتن سیاسی مذاهب سنت گرفته تا اجماع جهانی غرب در متوقف کردن جمهوری اسلامی؛ و از تداوم نقشۀ استراتژیک امریکا برای خاورمیانه گرفته تا تصمیم قطعی دنیا برای تسلیم نشدن - بخوان عدم سازش - در برابر رادیکالیسم و تروریسم اسلامی در همۀ جهان و ... ریز بریز توضیح داده ام؛ و گفته ام که بطور عام هم و بعد از کشته شدن اسامه بن لادن هژمون اسلام رادیکال در حال افول رو بزوال است و دیری نخواهد پایید.
7- بنابراین بازگشت آیت الله از استراتژی ایجاد مونارشی مذهبی در ایران پروسه ای نسبتاً طولانی و دو سال و نیمه زمان برده و آقای خامنه ای بالاخره تصمیم گرفته که این عقب نشینی لاجرم را در 24 خرداد 92 عیان و اعلام کند. اینکه چرا آیت الله مثل شاه و حسنی مبارک و بن علی و صالح نیامد در تلویزیون و رو به ملت اعلان پشیمانی و عقب نشینی نکرد موضوع مهمی نیست و بیشتر مربوط است به فرق جنس دیکتاتوری متفاوت او با رهبران سابق نام برده ام. به این معنا که آیت الله یک دیکتاتور مذهبی و ایدئولوژیک است بر عکس شاه و مبارک و ... که دیکتاتورهای سکولار بودند. لذا آیت الله حتی عقب نشینی اش را هم بخدا اعلان کرده و نه به ملت. آنچه که مسلم و قطعی است خود عقب نشینی است که اتفاق افتاده و نحوۀ اعلان آن اهمیت چندنی ندارد.
8- نتیجه اینکه هر گونه شعار سیاسی رادیکال، و هر گونه تشدید فشار بیشتر به آیت الله خامنه ای عقب نشسته؛ بصلاح کشور و آیندۀ ایران نیست و باید بفوریت و قطعیت متوقف شده و توسط رهبران فکری جامعه هم تبلیغ و هم مراقبت شود. زیرا همانطور که گفتم هر گونه زیاده خواهی نابجا قطعاً - با تقریب صد در صد - به شکست ملت و از دست رفتن فرصت اصلاح حکومت منجر خواهد شد و هیچ نتیجۀ مثبتی ببار نخواهد آورد. زیرا فشار غیر لازم و رادیکالیزه کردن فضا در صورت سرکوب رژیم و شکست به دیکتاتوری بیشتر و لجباز تری منجر خواهد شد و اگر هم پیروز شود که به فروپاشی و انقلاب و هرج و مرج منجر خواهد شد که حتی مضرتر از حالت اول است. - در همینجا بود که من اصرار به قالیباف داشتم بجای روحانی زیرا قالیباف کمتر توقع بر می انگیخت و جامعه آرامتر حرکت می کرد با حداقل ها و خوشحال هم می شد. در حالیکه روحانی توقع بر انگیخته و مدت زیادی را باید صرف مهار این توقعات بر انگیخته و آرمانی جوانان بکند -
9- حسن روحانی سیاستمدار خوبی است. او بدون دخالت دادن اخلاق و عاطفۀ فردی در سیاست - فضایل شخصی - با ادبیات و شعارهای ساختار شکن و فراتر از باورهای سیاسی خودش در تبلیغات انتخاباتی توانست رأی توده راجلب و پیروز شود. اما بدرست و درست از لحظۀ کسب پیروزی تلاش می کند که به باورهای محافظه کار خودش برگردد و شعارهای ساختار شکنانه در هنگام تبلیغاتش را تعدیل و جمع و جور کند. او که در یک لحظۀ تاریخی در نقش چه گوارا ظاهر شده و هراس پنهان و آشکاری را در اردوی رفقای اصولگرای خود پدید آورده است؛ دارد تلاش می کند که آب رفته را بجوی بازگرداند و به هستۀ سخت قدرت حکومت در پیرامون آیت الله خامنه ای اطمینان بدهد که برای برهم زدن بازی سیاست نیامده است. و این تلاش سیاستمدارانه و درست و مقبول است؛ و باید کمک کنیم که آرامش خاطر اصولگرایان میانۀ الیگارشی و آیت الله خامنه ای را بدست بیاورد.
10- یک گریز ناگزیر هم بزنم به موضوع عدم صدور بیانیۀ رسمی تبریک از سوی محمد خاتمی خطاب به روحانی تا نشان بدهم که امر خوبی است و بر مبنای صلاحدید فی مابین و متکی بر یک استراتژی درست انتخاب شده است. درست است که حسن روحانی از سرمایۀ اجتماعی اصلاح طلبان مذهبی به رهبری نمادین محمد خاتمی بهره برد و پیروز شد؛ اما پر واضح است که شخص روحانی و در عمل فقط می تواند شاخۀ راست جناح اصلاحات یعنی حزب کارگزاران را نمایندگی بکند. در حالیکه سید محمد خاتمی متعلق و معرف شاخۀ چپ جناح اصلاح طلب یعنی جبهۀ مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و مجمع روحانیون مبارز است. هر گونه نزدیکی بیش از حد خاتمی و عقبۀ سیاسی اش به روحانی در حال حاضر زیان های زیادی دارد و بصلاح نیست. زیرا اولاً آمدن نام چپ ها به پشت روحانی اصولگرایان را هم می ترساند و هم باعث تصمیم گرفتن به رویارویی شان با روحانی می کند. ثانیاً نزدیکی چپ ها به روحانی این علامت و اجبار را تقویت می کند که وزرایی از مشارکت و مجاهدین در کابینه اش قرار بدهد. ثالثاً به چپ های رادیکال این فرصت را می دهد که هژمون رادیکال و جوان پسند خود را به هژمون محافظه کار و چراغ خاموش طیف روحانی و کارگزاران غلبه بدهد. و دلایل ریز دیگر. لذا باید از این تدبیر استقبال کرد و اجازه داد که روحانی بتواند با جذب هستۀ تأثیر گذار جناح راست در مجلس و قوۀ قضائیه و سایر نهاد های زیر امر آیت الله خامنه ای و خود آیت الله کارش را شروع و بدون تنش های سیاسی جلو ببرد.
11- اما سخن نهایی: آنچه که مسلم و قطعی است حل حقوقی موضوع زن در اسلام و بویژه چگونگی باشندگی آنان در عرصه های عمومی اصلی ترین و مهمترین مشکل ما از سویی و خطرناک ترین و رادیکال ترین مشکلات رژیم از جانب دیگر است. بعبارت دقیق تر هم ما تغییر خواهان جز با آزاد کردن انرژی زنان موفق نخواهیم شد و هم متحجران جز با بسته نگاه داشتن زنان در محدودۀ سکس فردی و حلال موفق به برپایی اتوپیای خود نخواهند شد. اما در حال حاضر ما باید کوتاه بیاییم و دعوا را به اوج حساسیت مذهب و ایدئولوژی ارتقاء ندهیم و روحانیان غیر سیاسی را هم بیش از این که ترسیده و عقب نشسته اند نترسانیم. جشن های سراسری سیاسی اجتماعی ورزشی مبارک این روزهای ایران بشدت دلپذیر است و خوشبختانه از هنجار قابل تحمل فراتر نرفته است. باید همین حد را نگه داریم و از فضای بوجود آمده هم لذت ببریم و هم مراقبت کنیم که رادیکالیزه نشود. مثل همان اتفاقی که در آزادی بدون زن امروز رخ داد. و جوانان با شعار سیاسی نه چندان خوب و آشتی جویانه ای "تشکر دیکتاتور/ میر ما را آزاد کن" شروع کردند و به شعار زیبای "ای رهبر فرزانه / موسوی را آزاد کن" رسیدند. این شعار سیاسی بالاترین حد کنش سیاسی و اجتماعی قابل تحمل و اجرا در حال حاضر است و هر گونه شعار رادیکال و بویژه با رویکرد تمسخر و تحقیر و متلک بسوی حریف مقابل واکنش ها را تند کرده و مجدداً با دو قطبی کردن جامعه همۀ دست آوردهای فعلی و دست آورد های خیلی بیشتر در آیندۀ نزدیک را نابود می کند. یا...هو
۴۴ نظر:
تازه کار برای آمریکا و اسرائیل هم بدتر شد. چون اگر در زمان دولت روحانی به ایران حمله کنه، مردم دمار از روزگار آمریکا و اسرائیل در میارند. پس ممکنه که این قضیه را در نظر بگیرند و به ایران حمله نکنند. پس ظهور امام زمان هم تا 8 سال به تعویق میافتد.
در ضمن اینکه به نظر من ما میتونیم با هوشیاری حتی از پتانسیل خود آقای خامنه ای هم استفاده کنیم. به خوبی یادم هست-اگر اشتباه می کنم اصلاح کنید- که در جریان مسئله صدور اجازه برای حضور زنان در ورزشگاه های فوتبال این شایعه دهان به دهان میچیرخید که خود آیت الله خامنه ای هم با این موضوع موافق هستند. و بعد از اینکه صدای جیغ بنفش قم در اومد همه کنار کشیدند.
این حرف شما در بند 11 اما دلقک یک پاراد.وکس داره و این پارادوکس در واقعیت هم شاید وجود داره و ترسیم دورنمایی از راه رسیدن به این هدف رو سخت میکنه. اینکه ما در این چهار سال بسیار وامدار روحانیت مستقل غیر سیاسی شده ایم. اما حالا چطور میشه در مسئله زنان از خود این طبقه عبور کرد؟ و اینها که اصولا سیاسی نیستند و مستقل چرا باید در مسئله زنان مشکل ساز بشوند؟ مگر جز از طریق بازوی حکومت قادر به دخالت و تثبیت نیات خودشون هستند؟ که در این صورت خودشون خودشون رو هم نقض کردند به عنوان جدایی طلب دین از حکومت. من فکر میکنم که این طبقه مشکلی در نهایت ایجاد نخواهند کرد، اگر روحانی موفق بشه گفتمان عقل و اراده جمعی و آزادیِ دیگر نیازار رو در جامعه جا بندازه و حقوق شهروندی رو احیا بکنه، مسائلی که هم به مردان هم به زنان یک مملکت شأن انسانی برابر قائل میشه حتی از نظر اسلام، اون وقت بستری آماده میشه که در دور دوم به سمت آزاد کردن این پتانسیل خفته در جامعه حرکت کنه. به عبارت دیگه به نظرم نیمی از نتایجی رو که ما از برابری زن و مرد مد نظر داریم، میشه با همین محدودیت های فعلی هم به فعلیت در آورد بدون اینکه حساسیتی برانگیخته بشه. در اینجا باید تشکر کنیم از محمود احمدی نژاد که اولین وزیر زن رو در این کشور انتخاب کرد، و مطمئن هستم ما در چهار سال آینده خیلی یاد این دلقک کبیر سیرک شما خواهیم کرد.
زنده باشید. . . .
سه چرخه.
قبول دارم کل حرفتان را. اما توجه داشته باشید که موضوع مدرنیته و تجدد در مورد زنان علت اصلی و تامۀ سقوط شاه و مخالفت تاریخی روحانیان با حکومت های بعد از قاجار بوده است. بنابراین روحانیت غیر سیاسی در همۀ حوزه ها حتی ربا و مسایلی از این دست کوتاه بیاید در حوزۀ زنان بشدت حساس و صلب است. و اگر لازم باشد دوباره سیاسی شود می شود اما از ناموس جامعه - تعبیر از خودشان است - کوتاه نمی آید. خیلی خیلی باید چراغ خاموش و با احتیاط حرکت بکند روحانی و فقط بهمان میزانی که جامعه را خیلی اذیت نکند با گشت ارشاد و این قبیل دخالت های در زندگی خصوصی. بقیه اش باید با کار توضیحی برای قم و معلوم کردن اینکه جز پذیرش واقعیت راهی نیست کم کم به پیش ببرد. یا...هو
دلقك جان، بابند بند نظرات شما صد در صد موافقم، اميدوارم مردم هم از گاف تاريخى سال ٥٧ درس گرفته باشند و بلوغ سياسى بيشترى نسبت به مصر و تونس وغيره داشته باشند، كه به نظر مى آيد دارند،.
در مورد حقوق زنان هم به نظر من روحانى بايد از مواردى شروع كند كه خيلى حساسيت بر انگيز در ريشه مذهبى نيست و كمتر به مسايل تفريحى مثل حضور زنان در ورزشگاه بپردازد، البته فعلا،
به طور مثال مى تواند به عدم حمايت از تفكيك جنسى دانشگاه ها و ادارات، سهميه هاى برابر براى بانوان و همچنين منصوب كردن بانوان در شغلهاى كليدى و وزارخانه اى، حسن اينكار در اين است كه كاملا در راستاى شعار اعتدال قرار دارد و بسيارى از اصولگرايان ميانه رو با آن مشكلى ندارند و خود اين موضوع موجب اسان تر شدن مراحل بعدى در خصوص زنان خواهد بود
با ارادت، افشين قديم
خیلی سپاسگزارم افشین جان.
درست می فرمائید. شک ندارم که چنین نیز خواهد کرد، و کلاً همۀ آن حرکات ضد زن را متوقف خواهد کرد مطلقاً. یا...هو
دلقک عزیز در عین اینکه با حرف شما موافق هستم میخوام بگم که ما یک شانسی هم داریم و اون اینکه - این هم خودش در نهایت یک پارادوکس بزرگتر هست - ما هم اکنون از یک حکومت مذهبی برخوردار هستیم، روحانیست مستقل اگر در زمان شاه لب به انتقاد میگشود به عنوان یک منتقد کنار قدرت این حرف شنیده و تعبیر میشد، و ترسی در جامعه ایجاد نمیکرد، و حتی روحانیت مستقل به قول شما ککش هم در این زمینه نمیگزید که انگ دخالت در سیاست به اونها چسبیده بشه، چون در نهایت ابزار به فعلیت رسوندش رو نداشتند، اما حالا که یک حکومت مذهبی برقرار هست، روحانیت مستقل از بازخورد بد انتقادش در میان مردم که تعبیر به فتوای شرعی در دست داروغگان قدرت خواهد شد به شدت بیم خواهد داشت، در فضایی به امید خدا بازتر و اینکه عقلای قوم از ضعیف شدن نهال دین در این 30 سال به خوبی آگاهند . میخوام بگم اون بحث جدای از قدرت بودن و منتقد خوش نشین بودن و در خود هرم قدرت بودن مطرح میشه به یک شکل جدید، به دلخواه یا نه، درهر صورت حکومت جمهوری اسلامی هست، روحانیون مستقل چه بخواهند چه نخواهند. وزن روحانیون سیاسی هم که در این انتخابات معلوم شد و ثبت شد برای تاریخ، اون وقت نظر شما برای چانه زنی در بالا و نکته مهم شما در پذیرش واقعیت یا له شدن زیر اون برای اونها معقول ترین گزینه خواهد بود، حتی اگر نخواهند به حجت های شرعی روشنفکران دینی هم تن بدهند.
و اون پارادوکس بزرگتر این هست که عبور از این نقطه عطف تاریخی-مذهبی، در یک حکومت مذهبی آسانتر مینماید تا یک حکومت سکولار- عملی شدنش رو مدنظر ندارم که رضاشاه انجامش داد، پذیرش اون از طرف تمام نهادهای سنتی منظور هست.
گربه محض رضای خدا موش نمی گیرد!
مهمترین اولویت برای نیروهای سیاسی, فشار برای آزادی موسوی و کروبی است. حتی فشار به روحانی بعنوان رییس جمهور برگزیده ملت! تا تنور داغ است باید نان را چسباند! اینکار دست و پای جنبش سبز را باز می کند و سبز و بنفش را قاطی می کند و یک رنگش می شود هفتاد رنگ! موقعی که خاتمی تازه رییس حمهور شده بود مرحوم منتظری به او توصیه کرد که پیش رهبر برود و بگوید من بیست میلیون رای دارم, تو چکاره ای؟! ولی سید خندان گوش نداد وعاقبت تبدیل به رییس جمهوری تدارکاتچی شد! و شد آنچه که نباید می شد.حال نیز تا روحانی زیر فشار های بین المللی به خامنه ای تحمیل شده است و قدرت فراوانی در پیگیری این کار دارد باید به او فشار آورد.مطمئنا با آزادی موسوی و کروبی روزهای خوش تری در انتظار ملت ایران خواهد بود.روحانی را نباید بحال خود رها کرد که این طایفه را وفایی در میان نیست!عکس العمل های طبیعی این چند روزه مردم نیز حکایت از این دارد که آنان نیز ناخودآگاه اولویت این کار را دریافته اند و با شعار موسوی و کروبی آزاد باید گردند به استقبال رفته اند. آنچه که باعث تمکین خامنه ای به رای مردم شد,"فشار های داخلی و خارجی" بوده است اگر این فشار ها برداشته شود او دوباره راه خود را خواهد رفت. مطمئنا او که مجبور شده که امتیاز بدهد باز هم امتیاز های دیگری هم خواهد داد.او تازه پایش باز شده است. علاوه بر ملت ایران, خامنه ای هم بنوعی برنده این انتخابات بود.اتفاقی که افتاده است این است: خامنه ای با ورشکسته گی روبرو شده و بخاطر تحریم ها در آستانه سقوط قرار گرفته است . او خود را از منجلابی که بدست خود برای ایران ایجاد کرد سلب مسئولیت کرد و خواست ادامه این راه را به گردن کس دیگری بیاندازد. با اینکار هم حکومتش مشرعیت گرفت و هم فرد مطمئنی برای ادامه مذاکرات هسته ای پیدا کرد و هم دولتهای خارجی را برای 4 سال دیگر دست به سر کرد. . از چند روز دیگر صادرات نفت ایران به 500 هزار بشکه می رسد! او یک دولت سوخته را تحویل روحانی داد و روغن ریخته را وقف امامزاده کرد! در حقیقت فشار های خارجی باعث تغییرات داخلی گردید
. علاوه بر ملت ایران, خامنه ای هم بنوعی برنده این انتخابات بود او اجازه داد تا آرام سقوط کند تا استخوان هایش نشکند
چه عاملی باعث شد که خامنه ای به رای مردم تمکین کند؟ آیا چون دلش سوخته بود؟!! آیا مردم رای خود را از او گدایی کرده بودند که حالا از پشیمانی او بترسند؟! خلاصه کلام برخی این است که حالا که خامنه ای لطف کرده و رای مردم را محترم شمرده است پس مردم هم سکوت کنند تا یک موقع آقا ناراحت نشود! همین یک لقمه نانی که آقا جلوی آنان انداخته را شکر کنند! آنان به بردار های قدرت توجه نمی کنند و برایند این بردار ها را در نظر نمی گیرند. خامنه ای تحت فشار ها و بویژه تحریم ها مجبور به این کار شده است و حالا که امتیاز داده است می تواند امتیاز های دیگر را هم بدهد. کسی که الف گفت ب را هم خواهد گفت و پ و جیم و ...را هم خواهد گفت اگر فشار ادامه داشته باشد. حالا مثلا اگر فکر کنیم اگر روحانی بخواهد برای آزادی موسوی کاری بکند حکم ریاست جمهوریش را لغو می کنند ؟ عمرا اگر خصیتین این کار را داشته باشند!!! چون هنوز تحریم ها برقرار است! ویا فکر کنیم گروه های فشار به خیابان ها می ریزند و علیه روحانی فحاشی می کنند؟ عمرا! دیگر آن دوران تمام شد چون دلار تمام شده است! خامنه ای برای نجات خویش چنگ به دامان روحانی زده نه اینکه مردم ایران برای نجات خویش چنگ به دامان خامنه ای زده باشند. شرایط امروز روحانی را با شرایط دیروز خاتمی فرق اساسی دارد.گربه محض رضای خدا موش نمی گیرد! خامنه ای هم محض رضای مردم کلید مهمترین پست اجرایی کشور را به روحانی نمی دهد!چشم ها را باز باید کرد و موقعیت خود را فهمید. آیا ملت ایران گدایی مفلوک در خانه خامنه ای هستند و یا یک بردار قوی از جنس قدرت!!
حاکمیت جلوی کارهای روحانی را نمی تواند بگیرد چون روحانی مهره نجات نظام است.روحانی برای برداشتن تحریم ها و حل مسئله هسته ای دست کشیدن به سر و گوش اقتصاد آورده شده است .حال اگر ملت ایران زرنگی کند و آزادی زندانیان سیاسی و دموکراسی را هم به سبد خرید او اضافه کند
پس از عمری سیاست زدگی باید این نتیجه را دریافت که به سیاستمدار جماعت نباید اعتماد کرد حتی اگر روحانی باشد و یا خاتمی باشد! مدام این حضرات را باید زیر نظر داشت تا مبادا زیر ابی بروند. احترام انها جای خود ولی فشار بر آنها هم جای خود. سرنوشت مملکت رودربایستی بر نمی دارد
تیمسار عزیز با نظرات شما موافقم. حال که به هر دلیلی خامنه ای قدمی به سوی مردم برداشته است باید این گام محترم و گرامی داشته شود چرا که کم هزینه ترین راه برای توسعه همین است. همراهی و تفاهم
چایی شیرین.
کامنت بالا را در پست دیگری هم فرستاده ای. قرار بر این بود که اگر من زحمت نوشتن مطلب جدید را می کشم شما هم متقابلاً حرف جدیدی را مطرح و از کپی پیست کامنت های کلیشه خود داری کنید. اما بدلیل اینکه اسمت بر خلاف رسمت شیرینی دارد من هم مهم ندانستم که کامنت یکبار منتشر شده را مجدداً منتشر کنم. چنین می فهمم که نباید زیاد جوان باشی چون جوانان امروز نفرت بمراتب کمتری از نسل های گذشته دارند و مسایل سیاسی را با مؤلفه هایی غیر از رگ های گردن شان در نوستالوژی گذشته و دریوزگی و گدایی رأی و این نوع تحریکات عوامانه جستجو می کنند. آنان می دانند که حریفانی مثل خود آقای خامنه ای و مصباح و شریعتمداری و علم الهدی و سپاه و بسیج و انصار حزب الله و مجلس اصولگرا و دادگستری اصولگرا و هزاران امام جمعه و قاضی و مرجع والا ماشاالله آدم دارند که فقط منتظر حرکات رادیکال روحانی نشسته اند تا میز بازی را بهم بزنند. در ضمن بر خلاف شما من مردم را بسیار بالغ دیدم در این چند روز که کمترین درخواست سیاسی نکردند و اگر چند جوان معدود در گوشه ای هم یک میرحسینی گفتند بیشتر یک ادای دین شرمنده بود از بی عملی شان تا کنون اگر البته مأمور لاشخورهای تجزیه طلب و براندازان از راه جنگ نبوده باشند. یا...هو
دلقک چایی شیرین دوست!
بحث نفرت نیست.بحث منطق است. این مطلب هم اگر چه در آن بخشی از مطالب تکراری قبلی بود ولی به تکراری بودن استدلال های خودت که در هر پست تکرار می کنی ببخش! شما معتقدی که همه منتظرند تا میز بازی روحانی را بر هم بزنند چه پشتوانه منطقی پشت این استدلال شماست؟ آقا جان موضوع روشن است با این رویه قبلی حکومت اصلا ایرانی باقی نمی ماند که بخواهند حال دلهره بازی بر هم زدن داشته باشند لذا به روحانی اجازه دادند تا یک ایران حداقلی برقرار کند. یعنی بحث حیات و ممات حکومت است! حال بخاطر آزادی موسوی شما می گویید حاضرند کافه را بهم بریزند؟ دقیقا همین جا اشتباه استراتژیک شما در برآورد فضای سیاسی ایران روشن می شود . نهایت غائی شما روش فرصت سوز خاتمی است. من نمی دانم شما چطور امیدوار بودی که قالیباف یواشکی بیاید و ناگهان کودتا کند و بشود رضا شاه؟! نوع شخصیتت با آرزوهایت نمی خواند. یک سری به سایت های سیاسی و فیس بوک بزنی می بینی که همه جا پر است از درخواست آزادی موسوی! پس کار از چند جوان چموش گذشته!! میل دارم نظرت را بدانم که فرضا روحانی فردا درخواست آزادی موسوی را بکند بنظر شما این ایل وول وول! چگونه میز بازی او را بهم خواهند زد برای نمونه یک مثال بزن! آیا تایید صلاحیتش نمی کنند؟ و یا در خیابان ها تظاهرات می کنند؟ یکی اش را محض رضای خدا بگو! کاری هم به سن و سال من نداشته باش مهم نیست.از سعه صدرت تشکر می کنم.
فقط ميخوام يك چيز رو به چايي شيرين يادآوري كنم،
اين هميشه ما-نوعي- بوديم كه با كم كردن از خواسته هامون و كمي انعطاف در برابر سيستم و كمي درك كردن اونها كه اونها هم انسان هستند نه اون گربه فرضي شما، و تشويق كردن مردم به شركت در انتخاباتي كه زير نظر سيستم انجام ميشه با تمام محدوديت هاش،يك فضاي نصفه نيمه اي رو باز كرديم، اما به محض باز شدن همون كور سويي از اميد سرو كله شماها- باز هم نوعي- پيدا ميشه و اولدرم شولدرم راه ميندازين كه ما ال مي كنيم و بل مي كنيم، يك بار شد شما حضرات موفق شيد از اون بردار قدرت كه دم از اون ميزنيد كوچكترين فضايي رو در جو خفقان باز كنيد؟ اون بردار عظيم قدرت مردم كجا رفت وقتي مير حسين عزيز رو انداختن تو خونه؟ كجا رفت اون سازماندهي بردارِ از جنس قدرت ما؟
اگر آقاي خامنه اي تحت فشار بود چرا اكبر رو رد صلاحيت كردند؟ چرا خاتمي رو اصولا چراغي نشون دادن كه سمت وزارت كشور پيداش نشه؟
و مردم از انتخابات سرخورده شدندو اين باز ما بوديم كه گفتيم حتي با روحاني هم ميشه به خواسته هامون رسيد، دلقك كه دم از قاليباف ميزد اصلا، ميخوام بدونم موضع شما در اون روزها چي بوده؟ تحريم فعال تا سرنگوني؟
و اگر حمايت هاشمي و خاتمي نبود دو روز آخر شايد روحاني هم انتخاب نميشد و مطمئن هستيم كه تندروها چقدر به خودشون ميپيچن الان از رو دستي كه خوردن و بازي اي كه ديگه دير شده بود براي برگردوندنش. نه دوست عزيز با يك مشت سفسطه به جايي نميرسيم، اگر از ايت الله منتظري عزيز مثال ميزني بذار بت يادآوري كنم كه ايشون بودن كه اون اصل مطلقه رو به قانون اساسي ما وارد كردند، در صداقت و راستي ايشون اما شكي ندارم. اما به صرف يكي دو جمله از ايشون كه نميشه يك تفكر رو اثبات كرد.
باز هم ميگم من و شما صرفا نوعي بود و ظرفي براي تفكرات من وشما.
چایی شیرین محترم.
من در اینترنت هستم شبانه روز. من اما اسیر اینترنت نیستم حتی یک روز. آن تحلیل هایی را که شما به آن استناد می کنی راجع به نفس های آخر رژیم و ایران دارد نابود می شود و دبیا ... من خودم می نویسم. اما قرار نیست که من اسیر تحلیل های از موضع اپوزیسیون و متکی بر آرزوهای خودم هم بشوم. بلکه من باید هنگام پیدا کردن راه حل بروم به ایران و خیابان و کوچه و تاکسی و مترو را بگردم ببینم اوضاع غیر اینترنتی چگونه است. نه عزیزم نه از ویرانی بمعنای تعطیل کامل زندگی در جریان خبری است و نه ویرانی بمعنای جنگ خارجی که اگر اوباما بوش بود از همین الان سه سال طول می کشید تازه بشود یا نشود. حالا هم که اوباما اوباماست و معلوم نیست اصلاً چنین خیالی در سر داشته باشد. ایران در حال حاضر با همۀ تحلیل های اینترنتی در حال تنفس معمولی است اگر چه کمی تنگی نفس هم داشته باشد و برو بالا... وقت سخنرانی نیست و من هم ندارم. مثال خواستی بفرما: وزیرانش را نمی گذارند خودش تعیین کند. بوزیران درشتش مجلس رأی اعتماد نمی دهد. هر روز دوتا از روزنامه هایش را می بندند. انصار حزب الله جلو وزارت ارشادش چمباتمه می زند. هر هفته در نماز جمعه ها پنبه اش را می زنند. توپخانۀ کیهان شریعتمداری در میدان توپخانۀ تهران برای ساقط کردن دو تا دولت کافی است. و ... هزار تا مثال دیگر. اشتباه تو در اینجاست که از ابتدای قضیه با تئوری توطئه شروع می کنی و گمان داری که روحانی آدم خامنه ایست که بدستور او آمده تا با دست کشیدن به سر و روی کشور خامنه ای را از سقوط حتمی نجات بدهد. در حالیکه نه سقوطی در کار است و نه نجاتی. روحانی بخشی از الیگارشی را نمایندگی می کند که مدرن تر و عرفی تر هستند. همین. و بدون رضایت پیشینی خامنه ای آمده و مردم هم بدون دستور خامنه ای انتخابش کرده اند. و ما می گوییم که خامنه ای هم رضایت داده و تقلب نکرده و بخاطر همین ازش تشکر می کنیم که هم تشویق بشود که ما پدر کشتگی شخصی با هیچ سیاستمداری نداریم همانطور که رفاقت شخصی هم نداریم و هم اراذل اوباش تندرو و مسئول تخریب بنیان های کشور هار نشوند بخاطر تندی ما و بگذارند روحانی حداقل کاری را که می تواند انجام بدهد. البته این حداقل حداکثر خواهد شد بتدریج و جامعۀ مدنی که جان گرفت خواهیم توانست تندروان را چاره کنیم. موضوع خاتمی هم موضوعیت ندارد زیرا او اگر چه سیاستمدار خوبی نبود به اندازۀ انسانیتش ولی علت اصلی شکستش هم تند روی مشارکتی ها و مجاهدین انقلاب اسلامی ها بودند. که منظور شما هم همان محقق نشدن خواست آن هاست در حالیکه خواست آن ها تند بود و در حد بر اندازی خامنه ای بود. بحث مفصل است و من بارها نوشته ام تاریخ خوب یادت نمانده گویا. یا...هو
سه چرخه جان
فرق بین هاشمی و روحانی فرق بین یک لیوان بزرگ ودکا بود و یک لیوان آبجو! خامنه ای تحمل یک لیوان بزرگ ودکا را نداشت چون از هست و نیست ساقطش می کرد ولی آبجو ملس حالش را جا می آورد.اگر هاشمی می آمد حتی می توانست ادعای رهبری هم بکند و گردونه کار کلا از دست خامنه ای خارج می شد. خامنه ای حتی جرات نداشت به دفتر ریاست جمهوری زنگ بزند و فرضا یک توصیه بکند ولی روحانی این چنین غلیظ نیست! اصلا این طایفه یک سر دارند هزار سودا و هیچ بعید نیست با خامنه ای ساخته باشد ولی سنگ رفسنجانی راب ه سینه بزند!از آخوند هر کاری بر می اید.اگر منطقی نگاه کنیم خامنه ای راه دیگری نداشت. از یکی دو هفته دیگر صادرات نفت ایران می شود روزی 500 هزار بشکه یعنی دولت حقوق کارمندانش را هم نمی توانست بدهد. نتیجه ایکار این بود که مردم عملا با بیکار شدن کف خیابان بودند! خامنه ای چاره ای بجز نوشیدن جام زهر را نداشت ولی بفراست دریافت که می تواند ضمن حفظ آبروی خود این جام را آبرومندانه بنوشد. با یک تیر شصت تا نشان زد! هم جام زهر را یواشکی نوشید . هم مشکل را از سر خود باز کرد و آن را بعهده رفسنجانی گذاشت! هم مقداری آبرو برای خود خرید تا کسی مثل دلقک هم از او تشکر کند و ممنون دارش بشود! در مورد بردار قدرت منظور اپوزیسیون بی خاصیت نبود بلکه بردار قوی مقاومت داخلی مردم و خیل اینترنت نویسان و از همه مهمتر تحریم ها بود که اگر نبود الان من و شما نمی توانستیم جشن پیروزی بگیریم و خامنه ای با جیب پر از دلار باز فیلش هوای هندوستان می کرد و مثل آب خوردن حق مردم را پایمال می کرد!در مورد تحریم هم من جزو تحریمی ها نبودم و رای من با اکراه و اضطرار روحانی بود ولی همه جا نوشتم که باید حرمت تحریمی ها حفظ شود برای نمونه :
"چه آنهایی که بدلایل کاملا منطقی تحریم کردند و چه آنهایی که شرکت کردند هیچ کدام اشتباه نکردند. پیروزی روحانی به یک معجزه شبیه است . خود او در سخنانی گفته بود بطور سر بسته می گویم که امکان تقلب وجود ندارد. این یک راز تاریخی است که شاید بعد ها بر ملا شود.بسیاری از کسانی هم که مشارکت کردند خود امیدی نداشتند و فقط قصدشان رها کردن تیری در تاریکی بود.هنوز هم سیب تا بیاید زمین بخورد باید هزار چرخ بخورد. شاید هم بازی خامنه ای است . او بالخره فهمیده که با این روند دولتش بزودی سقوط می کرد پس برای نجات دولتش و انرژی اتمی اش روحانی هم خوب بود. حداقلش این است که سر کشور های دیگر را حداقل برای چند سال دیگر می تواند شیره بمالد" ویا برای کسی که علی افشاری را بخاطر تحریم سرزنش کرده بود نوشتم:
"علی میرزا جان افشاری نه تنها اشتباه نکرده بلکه راه منطق را در پیش گرفته بود. سرزنش برای چه؟ فقط کاغذ ننوشته بی غلط است. هر دو گروه تحلیل گران دلشان برای آب و خاکشان می تپد و از سر دلسوزی تحلیل می کردند. مطمئنا اگر پیروزی (تاکید می کنم اگر) روحانی بتواند گشایشی در کار ایران حاصل کند افشاری از من و شما خوشحال تر خواهد بود.سرزنش باعث خواهد شد که از ترس شکست پا به میدان نگذاریم.تحریم می چربید ولی غافل از آن که خامنه ای قصد نوشیدن جام زهر در حین انتخابات را دارد بدین خاطر نیز اردوی تحریمی ها بهم ریخت هر چه بود نتیجه شیرین بود. این نتیجه هم به کام شرکت کنندگان و هم تحریمی ها شیرین باشد.
."
پس حرمت تحریمی ها را هم باید نگاه داشت که آنها کاملا منطقی عمل کردند.
متوجه منظورت از " سفسطه" نمی شوم . چون رای مخالف داده ام مرتکب سفسطه شده ام؟!
دلقک عزیز
اینکه کشور در حال بحرانی است یا نه شما بگونه ای وانمود می کنی که انگار هم اکنون بهشت برین است! شما نمونه های تحریمی مانند عراق را در نظر نمی آوری و با گفتن اینکه " انشا الله که گربه است" ترس خود را پنهان می کنی!قضاوت اینکه شرایط واقعی ایران چیست را بعهده مردمی می گذارم که عملا با این شرایط روبرو هستند و این سطور را می خوانند. من نیز جزو اپوزیسیون برانداز هیاهو ساز نیستم و اگر به پست های قبلی برگردی می بینی که همیشه سنگ اصلاحات واقعی را به سینه زده ام.
مثال هایی که زده بودی تماما بر اساس خوش خیالی به وضع موجود زده شده بود.می گویند ژنرال ها همیشه به جنگ های گذشته می بازند! شما نیز باخته قیاس آوری از زمان خاتمی هستی! اگر معتقد به وضع بحرانی کشور نباشی تمام این مثال ها درست است و می شود مثل زمان خاتمی. ولی اگر تحریم ها را موثر بدانیم آنگاه تمام این واکنش هایی که گفتی مثل برف زیر آفتاب آب خواهد شد. برای مثال اگر روحانی بتواند تحریمی را غیر فعال کند و همزمان نیز بحث آزادی موسوی را مطرح کند و گروه انصار بخواهد به خیابان بیاید و فحاشی را آغاز کند اولین کسی که پوست آنان را خواهد کند خامنه ای خواهد بود. چرایش واضح است! اگر در همین شرایط مجلس بخواهد وزرای روحانی را تایید نکند اولین کسی که با حکم حکومتی آنان را سر جایش خواهد نشاند خامنه ای خواهد بود!و شما (تو!) بگیر از روزنامه ها و نماز جمعه و خیلی از نمونه هایی که متعلق به عصر مرحوم خاتمی بود! آن موقع آنها شیر بودند چون جیب هایشان پر از دلار بود.چراییش واضح است همان بردار بی قیمتی که برای آن اهمیتی قائل نیستی و اشک خیلی ها را هم در آورده! پاسخ به همه برآورد های شما تنها در یک سوال نهفته است آیا کشور در وضعیت بحرانی هست یا نه؟ شما واقع بینی را با تئوری توطئه اشتباه گرفته ای . مثال جلوی چشم من عراق است که با یک تحریم ده ساله شیره جانش را گرفتند و صدام نیز مدام تبلیغات می کرد که خبری نیست. بابا حساب دو دو تا چهارتا که اینقدر مشکل نیست! کشوری که روزی 4 میلیون بشکه و یا شما بگیر دو میلیون بشکه نفت می فروخته است حالا قرار است روزی نیم میلیون بفروشد !! حالا شما مدعی هستی که من گرفتار تئوری توطئه هستم و بعد هم مرا به اپوزیسیون برانداز می چسبانی؟ و غافل از خود هستی که در نهایت تعجب به مجیز گویی خامنه ای پرداخته ای!! یعنی همه حرف های قبلی ات کشک؟! شما نمی توانی یک تحلیل درست در این مورد که چرا خامنه ای تقلب نکرد ارائه بدهی! و آن را پای لطف شخصی ایشان به مردم ایران می گذاری در صورتی که تقلب اینبار بسیار راحت تر بود. آخرین تحلیلت این است که کار از دست خامنه ای در رفت! به همین سادگی!! انتخابات ماهی بود و لیز خورد و از دست خامنه ای در رفت!! کسی که 9 ماه آزگار با آن همه فشار در سال 88 که تعجب کروبی را هم در آورده بود راضی به دادن حق مردم نشد حالا غفلتا مهمترین پست جمهوری اسلامی که شامل حداقل 10 هزار پست مدیریت دولتی و صد ها هزار پست های فرعی خصوصی است را به مردم بخشید تا بروند باهاش حال کنند!! گربه را بین که عابد شد! اگر هم می خواهی مانند خاتمی لاک پشتی و معکوس حرکت کنی تا شاهد پیروزی باشی و بعد به حساب تندروهایی مثل من و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و ابوالفضل قدیانی و اینا برسی باید بگویم که خیالم راحت شد که تا یک میلیون سال دیگر هم دستت به ما نخواهد رسید
صدای حاجمنصور هم درآمد: کشور را نابود کردند
https://www.khodnevis.org/article/51317
خدا رو شکر می کنم که بالاخره عقلانیت سیاسی مردم ایران تا این حد رشد کرده که بتونن از احساسات رد بشن و تحلیل عقلانی بدن....
من در زندگی فردی به چپ روی رادیکال اعتقاد دارم و البته این شخصیه و ربطی به بحث نداره اما در حوزه ی سیاسی اجتماعی مهمترین کاری که ما باید بکنیم - فارغ از سیستم و اوضاع و احوال فعلی - اینه که ویروس چپ روی و بیماری انقلاب کردن که از سال 57 همه بهش مبتلا شدیم و جماعت همگی یک جایی از دلش مدام درخواست انقلاب می ده رو ریشه کن کنیم... اینهمه کشور مدرن و پیشرفته در دنیا هست که اتفاقا مورد تایید یکپارچه همین اپوزوسیون انقلابی! هم هست و جملگی تحت حمایت های اجتماعی اونها زندگی می کنند ( ظریفی نوشت که چرا همه ی چپ های انقلابی بعد از 57 به غرب رفتند و هیچکدوم بلوک شرق رو انتخاب نکردند؟!)در همیبن کشورها بجز جریانات چپ فکری - فرهنگی که من هم باهاشون همراهم کی دنبال انقلاب به معنای لنینی؟ یا دنبال انقلاب به معنای والاو هاولی؟ نمی گم باید دنبال تغییر نبود اما با ویروس انقلابی گری دهه 60 و 70 مبلادی امکان نداره به دموکراسی که هیچ به رفا هم دست پیدا کنیم چون تئوریسین های همون انقلاب ها هم نتونستن هی کدوم اینها رو برای ملت هاشون به ارمغان بیاورن و ما هم نتونستیم ایضا...
این گرایش که شما می گی واقعا تو کشور وجود داره چون همکه دنبال آرامشند و نمی خوان فضا دوباره بهم بریزه ولو به سبک تیر 78 و روحانی اونقدر رند و زیرک هست که گزک به دست کسی نده...
راس سیستم هم عقب گرد کامل کرده که خوب نوشتی در موردش ولی سابقه این سالها نشون می ده که این عقب گرد می تونه موقت باشه و در اولین فرصت به عکسش بدل بشه ولی این چرخش مجدد به ضرر مردم فقط در حالتی امکان عمل کردن داره که مثل سال 84 هم همراهی جرایانات با روحانی کم بشه و هم جبهه مخالف بتونه متحد بشه...
جناح اصول گرا به نظرم از دو طیف عمده تشکیل میشه افراطی ها و سنتی ها... افراطی ها اقلیتی هستند پرقدرت اما بدون هیچ عقبه اجتماعی اما سنتی ها به هر حال عقبه اجتماعی ول اندک دارن... پیروزی روحانی تو این انتاخابات جدای از شرایط کشور قطعا به تعمیق شکاف بین این دو منجر میشه...
شکاف بین این دو طیف رمز پیروزی روحانیه چون اگه دوباره به هر دلیل شکاف پر بشه نیروهای راست یک دست میشن و بالا رو هم همراه می کنن( برخلاف نظرش چون تو این شرایط قطعا خوهان بازگشت به شرایط قبل نیست و از اعتماد به افراطی ها آسیب دیده) و دوباره بر می گردند سر کار...
در مورد میر حسین هم که دستمون نوشته باید بگم من به شخصه شرمنده ام از این شرایط و بسیار ناراحت و شب برد روحانی تو خیابونا و لای مردم یکسره هوای گریه داشتم اما واقعیت اینه باید آرام گرفت و فضا را بهم نزد و هدف بزرگتر را ارجح دونست ضمن اینکه قاطع معتقدم اگر سر و صدا نشه و بیم آبروریزی برای بالا بوجود نیاد اونها رو هم رها می کنند... بنابر این امکان آزادی میر حسین و شیخ تو آرامش خیلی بالاتره... البته مطمئنم اپوزوسیون احمق و نفهمی که 40 ساله وعده سرنگونی تا یک ماهه دیگه میده این حرفها رو نمی فهمه اما چه باک! مردم این بار هم مشت محکمی نه به دهن استکبار که تو دهن اپوزیسیون برانداز بی تحلیل و بی استراتژی و بی فکر زدند...
سلام تیمسار عزیز....
یقینا و بدون شک خامنه ای و جریان همسوی او از اینکه پای مردم بیش از دایره رای دادن(صرف نظر از مساله لطف ایشون و کوتاه اومدنشون در مقابل رای ملت)، به حیطه فراتری کشیده بشه و در مورد عملکردهای دولت (در هر زمینه ای)، اغاز به سخن گفتن و نظر دادن بشه،سخت براشفته خواهند شد!
چرا که روحیه خشن تک قطبی بودن قدرت ایشون هنوز هم کماکان،موجودیت خودش رو حفظ کرده و بطور صد در صد عرصه رو ترک نکرده...
رییس جمهور جدید هم بدون هیچگونه تعارفی مطمئنا با یکسری دستورات حکومتی و الگوهای حرکتی از پیش تعین شده مواجه هست و همونطور که خاتمی هم گفتن نباید فکر کرد ایشون نقش پیامبر ناجی رو بازی میکنن و انتظار معجزه داشت از سیاستهای اعمالی شون داشت.
واقعیت اینه که حتی اگر تغیری هم بنا باشه صورت بگیره همونطور که جامعه به تدریج با بازیهای سیاسی اخوندها به سمت و سوی خفقان کشیده شد با همون سیاست تدریجی منتها اینبار از طرف مردم، باید در جهت عکس راه، مسیر خودش رو پیدا و طی بکنه..
در مورد خاتمی کلا راه و روش ایشون در طول سالهای طولانی عمر سیاسیشون بر پایه نوعی ترس موهوم استوار بوده و هرگز شجاعت لازم رو در رویارویی با مخاطرات نداشته..
به نظر من حتی تبریک نگفتنشون به روحانی هم برگرفته از همون سیاست محتاطانه و سازشی مسخره ای هست که از ابتدا در پیش گرفت و نتیجه ش باز شدن بیشتر دست دیکتاتوری و تنگتر شدن حلقه خودی های نظام به شکلی که حتی منجر به خارج شدن شخص خودش از گود شد!
در مورد زنان هم که قرن هاست جایگاه اونها در اسلام شناخته شده و ثابت هست!!
به فرموده شما دین اسلام در مورد خصوصا مساله ناموسی زن، با کسی شوخی نداره!
دین زن ستیز و معتقد به مردسالاری بیشرمانه اسلام، زن رو در بستر جامعه جز در پرده نمیخواد و نمیپسنده..موجودی که فقط مرد با همه توانایی های جسمی ش میتونه به اون هویت ببخشه و نه هیچ چیز یا کس دیگه ای حتی خود زن!
مساله زن در اسلام با قوانین و قوائد خاص و پیچیده ش تا ابد حل ناشدنی خواهد بود و هرگاه زن ازین قوائد عدول کنه این مردها هستن که در مقابلش قیام میکنند همچون زمان محمدرضا شاه!
پس خانه از پای بست ویران است....
چایی شیرین.
اتهاماتی که بمن زده ای را مطلقاً رد می کنم. زیرا من نه گفته ام کشور بحرانی نیست و نه گفته ام خامنه ای لطف کرده و خواب نما شده و کشور را به ملت بخشیده و نه هیچ کدام - با تأکید مطلق به هیچکدام - از ادعاهای شما در مورد خودم را قبول ندارم. من بسخن کاملاً واضح و عامه فهم عرض کرده ام که:
کشور نفس تنگی دارد ولی رو به قبله نیست.
روحانی جزیی از الیگارشی حاکم و بوجود آورندۀ جمهوری اسلامی است ولی مربوط به شاخۀ مدرن تر و عرفی تر.
خامنه ای بخاطر پیامدهای بسیار سنگین جنبش 88 و اشتباه وحشتناکش در شناخت احمدی نژاد و البته وضع نه چندان آسان کشور تصمیم گرفت - آن هم در روزهای آخر و حتی ساعت های نفس گیر جمعه شب برای تصمیم نهایی که آرای واقعی را اعلان کنند یانه. . بهمین دلیل 8 ساعت مذاکره کردند و آرا را اعلان نکردند و ... - آرای مردم را بسلامت بشمارد و پای خودش را از معرکه ای که ایجاد کرده بیرون بکشد. من کی گفته ام خامنه ای به مردم لطف کرد. اصلاً مگر می شود از یک آدم سنتی مذهبی رهبر ایدئولوژیک منتظر لطف بود.
و ده هزار مورد مشابه بالا که من درخواست کرده ام که بعنوان انسان های عاقل و مدرن - اگر ادعا داریم - از لطف نکردۀ رهبر سنتی و ایدئولوژیک مان تشکر کنیم تا حداقل این امید را داشته باشیم که دست خودش را از پشت تندرو ها بردارد تا ما بمانیم و روحانی و خاتمی و هاشمی و گروه های انصار و مصباح و نقدی و ... و بتوانیم حریف شان بشویم اول با تحریک نکردن آن ها چون بسیار کمبود اعتماد بنفس دارند و زود جوش می آورند و ثانیاً بخاطر توان مهار آنان ِ بدون خامنه ای تا بدینوسیله به روحانی فرصت بدهیم که چهارتا تکنوکرات و فن سالار درست و درمان را وزیر کند و دوتا آدم نیمه فرهنگی و یک آدم دارندۀ مدرک دیپلم دیپلماسی و از این قبیل. و کشور را از وضع بد فعلی به وضع بهتر از این چهارسال بعد برساند. وضع خوب و خوبتر هم که فعلاً تعلیق بمحال است.
بشدت آزرده می شوم از نسبت هایی که بمن می دهید. زیرا این نشان می دهد که یا من الکن هستم در گفتن. و یا شما عناد دارید در خواندن و ارتباط گرفتن. و یا هر دو بعلاوۀ قاطی کردن کمی خود پسندی از نوع سنتی - نه خود دوستی انسانی و ارزش مدرن - به شخصیت تان تا جنگجو تر شوید. و هر سه باعث تأسف است.
کدام دلار و کدام نفت. اولاً که دلار به اندازۀ پخش در جایی که لازم است وجود دارد و اصلاً نگران نباش. اقتصاد بزرگی دارد ایران که حداقل 35 در صدش مستقیم زیر نظر خامنه ای اداره می شود بدون هزینه های بالاسری مثل مالیات و غیره.
ثانیاً خامنه ای یا مصباح یا رسایی و ... حداکثر به 100 نفر آدم دلار بدهند بقیۀ 100000 نفر حزب اللهی سر پنجه و اجتماع بهم زن و نفس کش طلب همه برادران ایمانی هستند که بخاطر اعتقادشان به عقب ماندگی و دنیا گریزی دست به خشن ترین اعمال می زنند.
بی خیال حالم اصلاً خوب نیست...
زیادی دچار خستگی می شوم وقتی مجبور می شوم هزار بار خودم را تکرار کنم و آخر سر هم طرف بگوید راستی پیاز هم ریختی تو اشکنه!
پس تا کسی دنبالم نکرده اضافه کنم که مطلقاً منظورم این نیست که وضع موسوی و کروبی همان خواهد ماند که قبل از این بود. بدیهی است که آنان در کوتاه مدت - تا آخر پاییز حدا کثر - آزاد خواهند شد و هر دو نیز از دولت روحانی حمایت خواهند کرد - این پیش بینی خودم است - منظور من از رادیکال نشدن جیغ بنفش گذاشتن پشت گردن روحانی است که کابینه نچیده و تنفیذ نگرفته و دولت تشکیل نداده و هزار کار واجب برو بست بشین بیت آقا که"خامنه ای یادت باشه / میرحسین حتماً باید باشه " سر بدهد. یا...هو
سلام و ارادت
گفتی: « بی خیال حالم اصلا خوب نیست » و حال خوبمان را خیالاتی کردی
حیفم میآید که نگویمت که چه قدر زیبا میجنگی میان این شعبدهٔ پر تماشای سیرک
زیبا
رقصنده
محکم
میزنی حریف را، رقیب را، رفیق را
بر میخیزد، میبوسد تو را، میخندد و میرود
ولی تو نمیخندی
اشک میریزی
در آرزوهای گمشده در حسرتت
همه در سکوت تو را تشویق میکنند
بی صدا هورا میکشند
و در عمیقترین گودال خیال خویش محو میشوند
و تو را با تمام عشقهای سیاه و سفیدت تنها میگذارند
که روز از نو روزی از نو
عمو دلار
"سید محمد خاتمی متعلق و معرف شاخۀ چپ جناح اصلاح طلب یعنی جبهۀ مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و جامعۀ روحانیون مبارز است."
آقای دلقک شما فرق جامعه روحانیت با مجمع روحانیت رو نمی دونی ؟
مرسی عمو دلار عزیزم.
نه؛ خوبم و گاهی کلافه ام. وقتی حس می کنم که تعمدی دارند برای نفهمیدنم.
می گویم ساده ام گمان می گنند خطی و تک بعدی ام.
می گویم مدرنم داوری می کنند که هالو ام.
می خواهم داد بزنم که من بعنوان بازیگری که کارفرما و مربی اش توده است فرمایش مربی ام را در زمین پیاده می کنم. وقتی می گوید حریف خنجر کشیده و نمی خواهد بازی کند تو هم حداقل داد بزن و بد وبیراه بگو هنگامی که می گوید حریف اسلحه اش را گذاشت زمین تو هم دیگر دشنام نده. وقتی می گوید حریف یک قدم آمد بطرفت تو هم برو بطرفش با دو قدم بجلو از حریف استقبال می کنم. وقتی می کوید آبشار بزن می زنم. وقتی دستور می دهد در نقش پاسور بازی کن اطاعت می کنم. وقتی می گوید من فیرپلی را توصیه می کنم من هم می گویم سمعاً و طاعتاً. وقتی می گوید هجومی بازی کن راه حل پیدا می کنم. وقتی می گوید دفاع کن از تنها گل زده مان من هم سر به آستانش می سایم. آخر من که کسی نیستم کارفرما و مربی کس دیگری است.
فریادم در سینه ام می شکند و بغض می کنم که چرا اینقدر دور از هم در چسبیدگی بهم. یا...هو
حسین 60 مرسی از یادآوریت. خودم هم می دانستم یک چیزی غلط است در نوشتن جامعه بجای مجمع ولی راستش مغزم هنگ کرده بود و اهمیتی ندادم. راست می گویی و تصحیحش کردم. یا...هو
چايي شيرين عزيز،
از آخر ميگم كه سفسطه، نقل قول يك جمله از ايت الله منتظري و رد كردن تمام عملكرد دوران خاتمي هست. چون ايشون حرفاي منفي ضد خاتمي كم نگفتن.
تحريمي ها صد در صد قابل احترامم ولي همه طيفي ميان تحريمي ها هم پيدا ميشوند.
اما اصل ماجرا: تفاوت من و شما در اين است: خب ما مگر نمي خواستيم جام زهري نوشيده شود و رويه ها گذشته اصلاح بشه؟ اما من اعتقاد دارم كنار گذاشتن تندروها صرفا يك تاكتيك و از سر ترس هم نيست، كه يك استراتژي هست، شما نگاه كن سيگنال هايي ميبيني كه خود آقاي خامنه اي سعي داره مملكت رو به مدار قانون برگردونه، حرفهاي عميق ولايتي تو مناظره آخر، رد صلاحيت شدن كانديد اصلح مصباح، واينكه آقاي خامنه اي گفت در كار شوراي نگهبان دخالت نميكنه، و خود هاشمي هم تاييد كرد كه يك مقام امنيتي مسول اين كار بوده وهيچ حرفي غير مستقيم هم از رهبر نگفتن.
اصلا و عبدا منظور اين نيست كه از مطالبات كوتاه بياييم ولي خيلي هوشمندانه بايد اين كار رو كرد.
و تفاوت آخر اينكه من هيچ اعتقادي ندارم كه مردم ايران مثل مردم سوريه ميريختن هماهنگ كف خيابون براي يك لقمه نون، مردم ما زندگي دوست هستند هيچ وقت براي وضعيت اقتصادي جونشونو به خطر نمي اندازن، چون وضعيت اقتصادي بهتر رو براي زندگي بهتر ميخوان و اين هدف با توي خيابون ريختن و جان رو به خطر انداختن تناقض داره.
كلام آخر اينكه اين كار سيستم از روي شعور بود و نه از روي ترس، پس بهانه دست تندروها نديم كه سيستم رو به بي شعوري متهم كنند، در عين اينكه با صبر و سياست به دنبال پله پله رسيدن به آرمانهامون باشيم. شما هم در نظر بگير نفت ٥٠٠ هزار بشكه در بشكه اي ٨٠ دلار ميشود نفت بشكه اي ٢٠ دلار به ميزان دو ميليون بشكه در روز، هموني كه باهاش خاتمي مملكت رو خيلي خوب اداره كرد. و اتفاقا اين شانس ما هست و اين خوشبختي ما كه يك راه سهل الوصول براي نوشيدن جام پيدا شد. بياييد حتي به ديكتاتورها احترام بگذاريم، چون اونها توانايي دارن مملكت رو به قهقرا يا به خوش بختي ببرند، حالا كه تصميمي باب ميل ما گرفته بهش تهمت نزنيم. حالا بحث زياده در مورد اينكه رهبر اصولا به چه جبهه اي تمايل قلبي داره يا نداره و اصولا آيا با ترسيدن از يك گروه به گروه ديگه متمايل ميشه يا نه؟!!!!
دلقك جان.
حق دارى خسته شوى. به خدا همه ما ازتكرار خودمان خسته ايم. دليلى كه من هر روز چند بار به سيرك سر ميزنم قلم شيواى شما در آسان نشان دادن سياست ايران است. با هنرمندى مى گويى با با جان دو بعلاوه دو ميشود چهار موضوع هميشه انقدرها هم سخت نيست، اما عده زيادى دائم مشغول انتگرال گرفتن هستند و به رياضى ساده تن نمى دهند. از آنجايى كه مردم ما خصوصا در اين ٣٥ سال شديدا در تحليلهاى سياسى رنگ و وارنگ خودشون و ديگران و اپوزسيون قرار داشتند ، نگرش ساده و بدون پيچ و تاب به مسايل روز رو يادشون رفته خصوصا قديمى تر ها. اما به نظر مياد كه قشر جوون چون هنوز بلدند سياست رو با معادلات ساده تر بپذيرند و از خود انعطاف نشان مى دهند تا مسئله بغرنج جمهورى اسلامى رو حل كنند.
بايد ديد. ارادتمند افشين قديم
سلام دلقك نازنين
بر خلاف اكثر ايرانيان ارجمند خارج از كشور كه بيرون گود نشستن و ميگن لنگش كن ، حرف شما كاملا درست و با درك اوضاع مردم و حكومت نوشته شده است ، ولي حقير سوالي از محضر شما دارم در همين رابطه
١- اقاي خامنه اي از روزي كه- به هر دليلي - اجازه داد كه راي مردم خوانده شود ، هيچ سخنراني نداشته است ، اصولگرايان حامي رهبر هم سكوت كرده اند ، انگار نوعي از سرخوردگي و شكست افراد حكومت را فرا گرفته است، ايا به نظر شما اقاي خامنه اي ظرفيت روحي و روانيه پذيرش عقب نشيني يا شكست يا هر چيزي كه شما دوست داريد اسمش را بگذاريد ، دارد؟
تازه انتخابات براي اقاي خامنه اي پذيرش حق و راي مردم بود ، شكست به معناي باختن چيزي محسوب نميشود ، و هنوزم ايشان قدرتمندترين فرد نظام محسوب مي باشد
حالا شما فرض كنيد كه اقاي خامنه اي قرار باشد براي كاهش فشارهاي بين المللي ، از خيلي از مواضع و شعارهاي خود كوتاه بيايد ! همزمان طرفداران تيفوسي خود را قانع كند . ايا ايشان موفق مي شود ؟ وقتيكه با اعلام اراي مردم به اصطلاح چند روزي كپ كرده است
جناب استاد ، اقاي خامنه اي براي تامين همين حداقل مطالبات مردم ، بايد عقب نشينيهاي زيادي كند و بعضي از انها مثل پرونده هسته اي بايد در كوتاه مدت و باسرعت انجام شود تا فشار اقتصادي از روي مردم كاهش پيدا كند و اين اندك بارقه اميد پس از انتخاب اقاي روحاني به يأس مبدل نشود تا مردم دوباره به سمت خواسته هاي راديكال گام بر ندارند
پاينده باشيد
«چايي شيرين» اشتباه نكن. وضع از اين بدتري كه همين اليگارشي در اون روي كار بتونه بمونه هم وجود ميتونه داشته باشه.
دقت كرديد چرا سياستمداران محافظهكار اغلب موفقتر از سياستمداران راديكال هستن؟ چون راديكالها هيچوقت به جنبههاي مثبت وضع موجود توجه ندارن و دائم در تلاش براي تغيير اون جنبههايي هستن كه مطابق ميلشون نيست. در زمان كوتاهي هم ميخوان به آنچه مقصودشون هست برسن و چون چنين چيزي معمولاً عملي نيست سياستمداران راديكال دائماً در حال دويدن و تكاپو هستن.
نمونهاش رو در كشور داريم. كسايي كه ده بيست سال در شرايطي كه كشور در حال رشد بوده و به نسبت ساختارها و فرهنگمون رژيم وقت حكومت بدي نبوده عليه اون دنبال انقلاب بودن و انقلاب هم كردن، بعدش از ديوار سفارت بالا رفتن، بعدش هم كه توسط محافظهكاران نظم جديد از قدرت حذف شدن با شعارهاي جديد اومدن و هشت سال بعد باز هم اون بخششون كه هنوز محافظهكار (منظورم اصولگرا نيست) نشده بودن به خاطر تندرويشون يك اصلاحاتي كه به نسبت در سالهاي اول دهه هشتاد داشت خوب جلو ميرفت رو زمينگير كردن و احمدينژاد رو توي كاسه ملت گذاشتن! جالب هست كه قبل از اين انتخابات هم بيانيه دادن و گفتن تحريم ميكنيم! حالا بگذريم كه چند ساعت مونده گفتن شركت ميكنيم و بعداً براي روحاني با گردن كج پيام تبريك فرستادن!
از من ميشنوي اگه ميخواي تفسيرهات از وضعيتها و رويدادها درست باشه و اينطور نشه كه به خاطر تفسير غلط حركت غلطي بكني و ضربه بخوري اين دو نصيحت رو مدنظر قرار بده:
اول اينكه هميشه توجه داشته باش كه وضع بدتري هم وجود داره.
دوم اينكه نظريات توطئه و تفكرات دايي جان ناپلئوني رو تا ميتوني از خودت دور كن كه مايه بدبختي هست.
راديكاليسم و تفكرات دايي جان ناپلئوني رو تا كنار نذاريم به نقطه مثبت قابلتوجهي نميرسيم.
اين امكان وجود داره كه نه تنها موسوي و كروبي آزاد نشن كه حتي دولت روحاني رو ساقط كنن و آب هم از آب تكون نخوره (ايران قيامت نشه)! الان رو نگاه نكن يك عده زيادي توي خيابون اومدن و شادي كردن و چهارتا شعار دادن و يكم فضا باز شده و ...! يك گلوله هوايي شليك بشه سه چهارم اين جمعيت نفس هم نميكشن!
تا كي بخش زيادي از تغييرخواهان و روشنفكران ما ميخوان در يك دنياي فانتزي و تخيلي زندگي كنن؟! همه بدبختي ما كه باعث شده كنشگرهاي سياسيمون دائم درجا بزنن يا پسرفت كنن اين هست كه تاريخ رو نميخونيم، سادهترين بديهيات جامعهشناختي رو نميدونيم يا نميخوايم بپذيريم، فكر و ذهنمون پر از تفكرات دايي جان ناپلئوني هست، نود درصد تحليلهامون به جاي توجه به فاكتها بر مبناي آرزوهامون استوار هستن، و ...
سه چرخه جان
من دارم سفسطه می کنم یا شما؟! گفتی:
" از آخر ميگم كه سفسطه، نقل قول يك جمله از ايت الله منتظري و رد كردن تمام عملكرد دوران خاتمي هست. چون ايشون حرفاي منفي ضد خاتمي كم نگفتن؟!" به یکی گفتند یک جمله راست بگو. گفت خسن و خسین هر سه خواهران یزیدند! در دو خط جمله ات تناقضی بزرگ است.شما می فرمایی منتظری بزرگ که گفته است "خاتمی فردی بی خاصیت و ثناگوست" یعنی خاتمی مورد تایید ایشان بوده و نقیض این گزاره صادق نیست!پس ایشان که مثل ریگ نظر منفی داشته است پس ای یار مبارک بادا! مبارک بادا!
در مورد تغییر استراتژی خامنه ای مبنی بر حرکت معقول با شما موافقم فقط با این تفاوت که معتقدم فشار های داخلی و بین المللی آدم را سر عقل می آورد. نه خواب نما شدن. حال انگیزه این رفتار هر چه باشد بر ملت ایران مبارک باشد! ولی درس بزرگی که می گیریم این است با ایجاد فشار می توان افراد را سر عقل آورد!
در مورد پیگیری هوشمند مطالبات صد در صد با حرف شما موافقم ولی چه کسی گفته که پیگیری مطالبات کار هوشمندانه ای نیست و در عوض خود را به کوچه علی چپ زدن و سر در لاک دفاعی فرو بردن هوشمندانه است. اتفاقا اینگونه تصور می شود اگر مردم ایران مطالباتشان را پیگیری کنند دست روحانی برای تعامل با رهبر بازتر خواهد شد. او می تواند فشار مردم را بعنوان یکی از مولفه های تصمیم گیری به گوش خامنه ای برساند.بقول یزدی ها تا بچه گریه نکند او را شیر نمی دهند! اگر مردم سکوت کنند بعد از مدتی آنها هم فکر می کنند خبری نیست و موضوع مشمول مرور زمان می شود! و بعد هم هیچی به هیچی! بعد از هشت سال هم روحانی می آید می گوید:"نگذاشتند!" و یا " من یک تدارکات چی بیشتر نیستم!" سیاستمدار جماعت را نباید بحال خود رها کرد. باید گریه کرد تا شیر نوشید.
در مورد چرتکه ای که در مورد قیمت نفت انداختی! باید وزیر اقتصاد می شدی! گویا غافلی که بودجه بندی مملکت بر اساس هزینه ها و درآمدهای جاری صورت می گیرد. اگر قیمت نفت ده برابر شده هزینه ها هم به طبع آن ده برابر شده است. بدین خاطر نیز کسری بودجه یک معضل همیشگی دولت است.
در این مورد که به دیکتاتور ها هم احترام می گذاری و نمی خواهی با مبارزه با آنان خدای ناکرده اسائه ادبی به ایشان صورت بگیرد باید به پدر و مادر شما تبریک گفت که چنین بچه مودبی را تحویل جامعه داده اند!
هر که سرمایه از ادب کندی
بر بسیط زمین طرب کندی
هر که ام و اب ادب نکندی
گردش روزگار او را ادب کندی!!
دلقک جان
ممنون از تحلیلهای خوبت. خیلی خوشحالم از این همه عقلانیت.
سه چرخه جان
شما هم این آخری رو خیلی خوب اومدی که «ياييد حتي به ديكتاتورها احترام بگذاريم، چون اونها توانايي دارن مملكت رو به قهقرا يا به خوش بختي ببرند، حالا كه تصميمي باب ميل ما گرفته بهش تهمت نزنيم».
چایی شیرین با مرام
شما هم خیلی کارت درسته. بحث کاملا دیالکتیکی و خوب جلو رفت و موضوع خوب تبیین شد.
لطفا سعه صدر بیشتر.
تا ما هم بیشتر از این مطالب خوب استفاده کنیم.
احمد
خاتمی: " مواظب باشیم شتاب زدگی نکنیم که توقعات بیجا از دولت پیدا نکنیم!"
یک روز یک نفر تازه بچه دار شده بود و می خواست برای بچه اش گهواره بسازد. پس پیش نجار سر کوچه رفت و سفارش گهواره داد. نجار هم گفت پس فردا بیا بگیر. پس فردا رفت تا گهواره را بگیرد ولی نجار گفت فردا بیا. فردا رفت باز آماده نبود و روزهای دیگر هم و هفته ها گذشت و موضوع گهواره از یاد مرد رفت! بچه بزرگ شد و ازدواج کرد! و بچه دار شد و نیاز به گهواره پیدا کرد وقتی به باباش گفت. باباهه تازه یادش اومد که یک گهواره سفارش داده بوده است پس به پسرش گفت بیا بریم شاید این گهواره بدرد تو بخورد. پس با هم پیش نجار رفتند . باباهه به نجار گفت یاد هست یک گهواره برای پسرم سفارش داده بودم حالا اون گهواره را برای نوه ام می خواهم! نجار گفت فردا بیا! باباهه گفت نه! این بار تا درست نکنی از اینجا نمی روم! خلاصه پس از اصرار زیاد, نجار شروع به ساختن گهواره کرد ولی هنگامی که آمد اولین میخ را بکوبد چکش از دستش در رفت و خورد تو شصت انگشتش! نجار در حالی که از درد بخود می پیچید گفت: لعنت به کسی که کار تعجیلی قبول می کنه!!
سلام به عزیزان.
من نگفته ام معاهدۀ صلحی در کار است. من فقط می گویم آتش بس لرزانی در کار است. نقض آتش بس از سوی ما نباشد. همین. والا معلوم است که با اولین گلولۀ - حتی منور - برای شناسایی سنگرهای دفاعی ما از سوی خامنه ای ما هم شش دانگ آمادۀ دفاع و ضد حمله خواهیم بود. قبول آتش بس - معمولاً از سوی بازنده درخواست می شود - نشانۀ ضعف نیست بلکه تدبیری است برای پایان جنگ از سوی طرف قویتر!
حرف خاتمی هم نشان می دهد که تحلیلم در رابطه با بیانیۀ رسمی تبریک صادر نشدن از سوی او درست بوده است و مخاطب همین حرف او هم همان تندروان جبهۀ خودی است که ممکن است از روحانی انتظار پست و مقامی دارند و خاتمی در حال دعوت به آرامش آن هاست. یا...هو
چایی شیرین عزیز
در مورد منتظری منظورت را متوجه نشدم، که خب کل موضوع فعلا زیاد اهمیت نداره.
اول که بر هر ذهن روشنی معلوم هست تغییر استراتژی سیستم-اگر خیلی هم عمقی نباشه- به خاطر مجموع عوامل از افتضاح دولت احمدی نژاد تا تحریم ها و وضعیت اقتصادی گرفته شده وگرنه پای درد و دل من و شما و اشک هامون برای ویرانه مملکتمون که نشستند و این تصمیم رو بگیرند.
شما میگی :
"در مورد پیگیری هوشمند مطالبات صد در صد با حرف شما موافقم" و بعد در ادامه اتهام عدم پیگیری مطالبات و سر در لاک دفاعی فرو بردن رو به من میزنی؟ خب یا موافقی یا اینکه در عین اتفاق میخواهی از طرفت هم امتیاز برد بگیری؟ شما حتی با یک همفکرت به دنبال اثبات خودت و شکست طرفت هستی تو هر حتی جمله ای، معلوم نیست اون پیگیری هوشمند شما با سیستم به چه شکل خواهد بود رفیق!!
در مورد چرتکه عرض کنم که اگر به یک وزیر اقتصاد که 20 سالی در سیستم نبوده هم این مسئله رو ارائه کنی، به نظرم جز از انداختن این چرتکه راهی برای فهمیدن وضعیت بغرنج یا خوب یک مملکت نداره، من و شما نمی دونیم هزینه ها چند برابر شده، اما قیمت اقلام اولیه مثل خوراک و دارو وارداتی رو میدونیم که بیش از 100 درصد محال است که رشد کرده باشد، هزینه ها اگر چند برابر شده خرج اتینا شده، مثل ماشین و هزار کوفت و زهره مار دیگه، پس اگر کفگیر ته دیگ برسه با کم کردن از این مخارج بیهوده و فوقش حذف پروژه های عمرانی خیلی راحت میشه مملکت رو جمع و جور کرد، کسر بودجه که ترسی نداره. اگر بودجه مو به مو اجرا بشه که مدینه فاضله رخ میداد در دولت بلند پرواز و متوهم احمدی نژاد.
در مورد آخر هم گویا شما بازی با کلماتت گرفته، و اصلا به مفاهیم توجه نمیکنی، من نگفتم به دیکتاتورها جسارت نکنیم و کلا با احترام برخورد کنیم که اسائه ادبی صورت نگیره-خندم میگیره از توضیح واضحاتی که دارم میدم- نکته مهم در اون سطور این بود که توجه کنی یک دیکتاتور میتونه مملکتتو به سرنوشت لیبی قذافی، سوریه بشار اشد، عراق صدام حسین و مصر حسنی مبارک و ایرانِ 57 محمد رضا شاه تبدیل کنه با دیر شنیدن حرف مردم. اون وقت هست که ممنون دیکتاتوری خواهی شد که حرف مردم رو زودتر از به نقطه بحرانی رسیدن و برگشت ناپذیر اونها می شنود. اتفاقا در این مورد من با دلقک موافق نیستم و تمام اون بدبختی های کشورهای مثال زده توسط استاد رو تا حدود زیادی متوجه دیکتاتورهای اونها میدونم که در نقطه برگشت ناپذیر تازه انعطاف به خرج دادند، و باز هم -اگر این استراتژی ادامه داشته باشه- سر تعظیم فرود میارم در برابر آقای خامنه ای(به خاطر کشورم) که در یک بزنگاه مناسب این چرخش رو انجام داد بدون هزینه برای خودش و ملت(چون در صورت هزینه دار بودن برای خودش اصلا انجام نمیداد). مثال میزنم، تصور کن با یک چاقو به دستت وارد خونت میشه که یک اتاق بیشتر نیست، یک شیر نر هم در خانه شما به هر طریقی وارد شده، شما باید خدا رو شکر کنی که اون شیر رو رم بدی تا یک راه ساده برای فرار به سمت در اتاق پیدا کنه و گرنه هم خودش ضربه مختصری از چاقو خواهد خورد ولی حتما شما رو هلاک خواهد کرد، شما: کشور، چاقو: قدرت مردم و نیروی خارجی، شیر هم که معلومه.
شما از تمام اون پاراگراف به این خط بند کردی که من گفتم به دیکتاتورها احترام بگذاریم؟
با اجازه شما من دیگه این بحث رو ادامه نمیدم، چون شما رو در پی یافتن حقیقت نمی بینم که صرفا داری با لغات بازی میکنی و دنبال کل کل هستی، و گویا من باید مثل یک حقوقدان بشینم هر خط رو 10 بار دوره کنم که شما خدایی نکرده گاف لغتی نگیری و مانور ندی روی اون. این بحث رو ادامه میدادم اگر مثلا این شویی که شما راه انداختی 10 هزار نفر بیننده داشت، نه اینکه برای کل کل یک نفره این مقدار وقت صرف بشه. مطمئنا اگر من هم این رویه بازی با لغات بدون توجه به مفاهیم -ساده، چون من انتظار ندارم شما حدس بزنی چیزی رو- رو در پیش میگرفتم شما هم حوصلت سر میرفت و کلافه از ادامه بحث با همچو منی میشدی. این بی احترامی به شعور و منطق شما نیست، صرفا از شما میخوام که هدفت از بحث رو روشن بگو، اثبات نظرات خودت هست یا رسیدن به حقیقت و راههای بهتر و زیباتر برای حل مشکلات.
اما در نهایت با یک نقل قول از شما به نوشته ام پایان میدم که بدونیم زیاد دشمنی ای با هم نداریم:
"در مورد پیگیری هوشمند مطالبات صد در صد با حرف شما موافقم". و حالا امیدوارم در آینده نخبگان و مردم به تعریف خوب و راهگشایی از واژه "هوشمند" برسند.
متاسفانه وقت و حوصله نکردم که کامنت ها را بخوانم.
اما لازم دیدم ابراز کنم: "ایستاده تشویق میکنم" این پستتان را.
بسیار عالی بود، همان کیفیت اصلی سیرک.
درک عالی، پیش بینی صحیح، و واقع نگری متناسب.
(گفتم که تصور نکنید آرسین تنها رفیق روزهای بد است!)
برای این نوشته و تحلیل خوب ممنونم.
مدتها بود که اینجور ننوشته بودید.من شما را به عنوان تحلیلگر دوست دارم و بسیار از شما آموخته ام و نگاه کردن صحیح به مسایل را با خواندن نوشته های شما تمرین کرده ام اما با راهکارهایتان موافق نیستم و می دانید که گاه و بی گاه آن را ابراز کرده ام
بعد از مدتها کامنت گذاشتم تا عرض ارادت دوباره ای کرده باشم تیمسار گرامی
این نتیجه ای است که بخشی از قشر عقلانی و غیراحساسی جامعه به آن باور دارد...کسانی که با حماسه و توفان نسبتی ندارند و به زندگی احترام می گذارند...
اگر آقای خامنه ای یک گام به سوی مردم بردارد باید مردم 10 گام به سوی او بردارند و درک کنند که او در واقع در محاصره تندروترین نیروهای امنیتی اطلاعاتی و امثال حسین شریعتمداری و طائب است.
بیشتر می خونم اصلا نمی نویسم
برایم ابهام هایی وجود دارد
نتیجه تمام گفته ها بیشتر از قبل 84 نیست.
نظر برخی از سیاستمداران آمریکایی است که معتقدند که حالا که خامنه ای نرمش نشان داده است آمریکا هم با نشان دادن هویج, ایران را تشویق نماید. عده ای دیگر می گویند این نرمش بخاطر تحریم ها بوده است پس تحریم بیشتر مساوی است با نرمش بیشتر!! حال نظر کدام گروه خریدار بیشتری داشته باشد معلوم نیست؟ احتمالا اوباما طرف طیف اول و مجلسین آمریکا طرف طیف دوم خواهند بود. ولی مشکل اینجاست که حتی اگر طرفداران طیف اول نظر خود را اثبات کنند , در عمل حوادث بسود طرفداران طیف دوم در جریان است. رفع تحریم ها به این سادگی ها نیست و محتاج تصویب مجلسین آمریکاست. اوباما می توانسته آن را امضا کند ولی تعلیق آنها را نمی دانم!!حتی اگر این مشکل هم نباشد باز در سر میز مذاکره , ایران نمی تواند بصرف تکیه بر انتخابات آنها را قانع کند چون اصولا آنها این انتخابات را به رسمیت نمی شناسند و ان را هدایت شده می دانند. هر چه هست فریب خیل بزرگی از سیاستمداران قهار جهانی مشکل است! اگر ایران سر میز مذاکره بنشیند فرض است که گام های عملی بردارد تا تحریم ها رفع شود و اینجا تازه بازی دیگری آغاز می شود! یعنی به مثال ساده مانند صدام است که تسلیم شد ولی آنها قبول نمی کردند چون طبق طرحی که ریخته بودند او "باید" می رفت و مذاکرات با او تنها بخشی از بازی بود!! به زبان ساده راه درازی تا حل این مسئله باقی است و شاید موی ما سفید شود و هنوز جنگ سرد اتمی ایران ادامه داشته باشد در حالی که عقربه زمان بشدت به ضرر ایران در حرکت است چون آن کس که در تنگنای تحریم است ایران است نه طرف های مذاکره!! تنها یک راه خوب برای حل این مسئله در میان مدت است و آن آزادی زندانیان سیاسی از جمله موسوی و کروبی و باز کردن فضای سیاسی ایران است بگونه ای که به جهان نشان بدهد که دیگرحکومت, مشکل مردم را ندارد و در این حالت لزوم تحریم ها کم رنگ و کم رنگ تر خواهد شد و امکان رفع آنها بسیار بیشتر از قبل خواهد بود. اگر مردم ایران شانس بیاورند و شروط رعایت حقوق بشر هم در میز مذاکرات قرار گیرد این کار سرعت زیادی بخود خواهد گرفت.ولی سر انجام کار در هر صورت این است که خامنه ای باید برود حال یا با تحریم خارجی یا با تکریم داخلی. او در این انتخابات جام زهر را نوشید و معادله انتخابات را بهم ریخت.دلیلی وجود ندارد که این کار را ادامه ندهد و کم کم شروع به امتیاز دهی نکند.این خبر خوبی برای مردم ایران است
تحلیلتون کاملا اشتباهه و مردمو از تغییر میترسونین
مردم باید روحانی رو برای نابودی دیکتاتوری خامنه ای و ایجاد تغییرات اساسی هل بدن و کمکش کنند و از ساختارشکنی و شعار علیه استبداد اسلامی نترسن
با سازش و ترس و محافظه کاری وضعیت کشور از این هم بدتر میشه مثل محافظه کاری خاتمی که منجر به نابودی اصلاحات برای 8 سال شد
با تحلیلتون کاملا موافقم.
دلقک عزیز
داریم به یکی از پیش بینی های شما که در مورد قالیباف کردید کم کم میرسیم، و اینکه اون پیش بینی در حال حاضر که روحانی رئیس جمهور شده داره محقق میشه، یک پیام خوب میتونه باشه که خوش بین باشیم که اهدافی هم که با قالیباف شما در پی اون بودید با روحانی هم پیاده بتونه بشه.
اینکه بالاخره بعد از 4 سال هیجان و استرس و ناراحتی حالا میشه کمی بدون استرس به فضای سیاسی ایران نگاه کرد، و بعضی روزها هم شاید اصلا نگاه نکرد و خیالت راحت باشه چرخ این ارابه در مسیر درستی-نه لزوما بهترین مسیر- داره حرکت میکنه.
میدونم که این پست آخر چقدر برای شما مهم هست، بحث های که در کامنت ها بزرگواران مطرح کردند چقدر خوب بود، و برای همین شاید ارزش داره که تا مدت ها مطلب اول وبلاگ شما باشه، اما انصافا فکر کنم از روزی که این متن رو دادید هم اتفاق قابل بحث و مهمی در پرده سیاست ایران نیفتاده که دل مشغولی ای برای شما ایجاد کنه برای قلم زدن. این مقدمه رو گفتم که بگم امیدوارم از این به بعد بتونیم بیشتر به زندگی فردی خودمان برسیم هم ما هم شما، شما از ادبیات و سینمای مورد علاقت و فرهنگ و اجتماع صفحه نو کنی به جای بحث راجب مشایی و محمود و سید علیِ فعلا خیرخواه مملکت. من که خیلی خواننده قدیمی وبلاگ شما نیستم اما در این مدت با ایده های سیاسی و نگاه متفاوت شما به اون "عشق" کردم و هم آموختم خیلی دوست دارم در ابعاد دیگه هم حرفهای شما رو بشنوم، چون میدونم که گویا در اون زمینه ها هم ادعا دارین. آخ که دلقک این روزها چقدر قشنگه، وقتی یاد دنیای سیاست می افتم یک حالت مبهم و لنگ در هوا به من دست نمیده، یک گوشه دلم استرس نیست یک گوشه دیگش هیجان، یک گوش دیگش دلواپسی کشنده. دیگه دارم احساس میکنم میشه مثل یک آدم معمولی همونطور که پگاه آهنگرانی عزیز گفت دغدغه های فردی داشته باشم نه پر از دغدغه های اجتماعی، البته این اعتقاد رو هم دارم که به قول شهرام ناظری عزیز "مرد را دردي اگر باشد خوش است ، درد بي دردي علاجش آتش است"
ولی آخه ما دیگه مردیم از درد تو این چهار سال مخصوصا. نه فقط نگران خودمون که یادمه یکی دو ماه فقط نگران امریکا هم بودیم که اوباما رئیس جمهور میشه یا اون مجنونِ بوش صفت میاد و هرچی احمدی نژاد بافته برای برداشتِ ما رو پنبه میکنه میره!!! آخه بدبختی از این بیشتر که تو نگران رئیس جمهور شدن یک بابا تو یک کشور دیگه هم باشی؟؟؟
خیلی از ایده آل هایم گفتم، میدونم، اما امیدوارم که به حقیقت بپیونده، و اگر کسی این کامنت رو میخونه در پیش زمینه این پست شما نگاه نکنه که بگه بیا این از کامنت هاش مشخص بود که دنبال راحت طلبی هست و هکذا. . . خیر، بازهم معتقدم مردم، و جامعه مدنی و شبکه های اجتماعی در ایران باید به صورت خیلی هوشمندانه دنبال خواسته هاشون باشند. اما خیلی هوشمندانه.
زنده باشید تیمسار.
سلااااااام بابایی نااز و عزیزززز و قشششنگم....
دلم براااااات تنگ شدددددددده.......:-(
کجایی پس؟؟؟؟؟؟!!
دلقک عزیز یک متنی رو شرق نوشته در مورد واکاوی تبلیغ اصولگرا بودن روحانی توسط اصولگرایان.
http://khabaronline.ir/detail/300364/Politics/election
و اینکه حتی امثال شریعتمداری هنوز نتونسته باشند خودشون رو از شکست جمع و جور کنند کمی عجیب هست، لذا به ذهن من اما یک پروژه خطرناک میرسه که اونها دنبالش باشند، با توجه به اینکه روحانی میانه رو هست، میخوان تمام کارهای روحانی رو مطابق با نظرات خودشون ارائه بدند، و از این طریق جامعه رو که در پی تغییراتی خلاف ذائقه اصولگرایان هستند رو ناامید کنند از انتخابات و اون یاس و ناامیدی که در اواخر دولت خاتمی اتفاق افتاد رو خیلی زودتر به جامعه بازگردونند(این خیلی نگاه سطحی به جامعه هست البته).
البته یک نظر دیگه هم این هست که شاید میخوان در عمل-اما با اسم اصولگرا و بی آبروریزی- به آدمهای میانه رو و طیفیشون شاید به اصلاح طلب تبدیل بشوند با پیروی از روحانی به اسم اصولگرایی.
در مورد اول که فکر میکنم با اولین کارهای روحانی همه نقشه هاشون از بین خواهد رفت، و جامعه هم اونقدر دیگه الان سطحی نیست که دنبال لج در آوردن شریعتمداری و امثالهم باشد. و محمد رضا خاتمی هم خوب گفت که کارها و برنامه ها مهم هست و نام اصولگرا داشتن یا اصلاح طلب برای ما فرقی نمیکنه.
در مورد دوم هم که امیدوارم اینطور باشه، هیچی دیگه امیدوارم اینطور باشه. و اینطرفی ها هم استقبال کنند و رقیب رو یک پله بالاتر بیارن، که در این صورت نقطه تعادل که روحانی خواهد بود میتونه یک نصف پله بالاتر میاد نزدیک به خودشون :-)
ارسال یک نظر