۱۴۰۱ مهر ۲, شنبه

فوری: دستورالعمل تشویق همبستگی و کمک به اَبَرجنبش ضدانقلاب زنان و جوانان ایران بانوی میهن!

 



الف - واقعیتی که بنظرم باید بدانیم:

1- اعتراضات زنان به کشته شدن مهسا امینی (ژینا) تبدیل به حرکتی شده است که نامش را میگذارم "اَبَرجنبش" و نام کاملش میشود "اَبَرجنبش اولین ضدانقلاب تاریخ بشر" که اولاً انقلاب مخرب قرون 18 تا 20 میلادی جهان نیست و دنبال ثبات و آرامشِ اول "زن"، دوم و بتبع آن "زندگی" و در آخر و به تبع آن دو "آزادی" است. لذا پدیده ای کاملاً جدید و قرن 21 امی است که با هیچ ترم فکری و دانش آکادمی و تبلیغی قرون ماضی اینهمان کردنی نیست. این ابرجنبش یک جنبش سیاسی هم نیست چون دال مرکزی این حرکت "اعتراض به اجبار حجاب شرعی وغیر عرفی زنان ایران" است. پس در این جنبش تقدم با امر اجتماعی حجاب اختیاری است و امر سیاسی موضوعی تبعیست. 

2- دو نحله بسیار خطرناک هستند که میخواهند امر سیاسی را مرکز این جنبش معرفی کرده و آنرا خشن و قابل برخورد امنیتی با هدف قابل بیشتر خونین کردن نشان داده و معرفی و تبلیغ کنند. گروه اول آخوندها و اراذل اوباش و تعدادی مؤمن متحجر متعبد خشکه مقدس حکومت پیشامدرن شریعت جمهوری اسلامی هستند که چون نمیتوانند جنبش اجتماعی ضد حجاب اختیاری را براحتی سرکوب کنند؛ دستور دارند و سعی میکنند با تخریب های حکومتی در اموال عمومی و خصوصی و منتسب کردن آن به معترضان در خیابان مستمسک امنیتی فراهم و آنان را با شدت بیشتر سرکوب کنند. دسته دوم اپوزیسیون ابلهیست که انقلاب 57 را تئوریزه کردند و به پیروزی رسانده و بدست آخوندها دادند. این گروه - شامل من هم بشود می پذیرم - کل زندگیهای 60 تا 100 ساله شان در ایفای نقش حراف اپوزیسیون و ناراضی از حکومت های مستقر - چه شاه و چه شیخ - گذشته است و چون ترک عادت موجب مرض میشود اینبار هم بمیدان آمده و ابرجنبش اجتماعی زنان و جوانان را یک جنبش سیاسی انقلابی معرفی میکنند و چنین تبلیغ میکنند که این جنبش در حال برانداختن قطعی و نزدیک فردا پس فردای تقویمی جمهوری نکبت اسلامی است. از این دو نحله یعنی حکومت شرعی و اپوزیسیون فسیل تأثیر نپذیریم. چون متآسفانه ساکت کردن هیچکدام از دست ما برنمی آید.

3- پس خلاصه این شد که در مرحلۀ فعلی فقط باید روی زن (حجاب اختیاری) و زندگی (سبک زندگی) و آزادی (حقوق اجتماعی و فرهنگی) متمرکز باشیم و اجازه بدهیم خود جوانان و زنان در صحنه با برنامه ریزی حس مشترک خودشان عمل کرده و تبعات سیاسی بطور لاجرم بوجود خواهد آمد. 

ب- اما برای اینکار و کمک به خیابان و زنده ماندن ابرجنبش و بهدف اولیه - لغو قانون حجاب - رسیدن؛ نظرم به شرح زیر است:

1- در خارج از کشور کسانی که مخالف قطعی جمهوری اسلامی هستند و تهدید حکومت ایران را ندارند اولاً و از نظر سیاسی یا اجتماعی خودشان را در مقام مرجع توده مردم میدانند ثانیاً و دارای ارتباطات مؤثر با سیاستمداران و جوامع مدنی خارج از کشور هستند ثالثاً؛ از خط مشی رضا پهلوی - با اقدامات اخیرش نشان داد که  تمام محبوبیت دودمانی خودش را پشت جنبش آورده است - الگو بگیرند. به این مفهوم که شروع کنند به تماس ها و نامه نگاریها و بیانیه های جمعی و فردی - چه مستقیم غیرعمومی و چه غیرمستقیم وسرگشاده  - با افراد سرشناس مؤثر در دسترس - اعم از دولت ها و پارلمان ها و اندیشه مندان و متفکران و سلبریتی ها و هنرمندان و غیره - و ضمن تشریح وقایع با تأکید بر موضوع زنان و حجاب و رفتار سرکوبگرحکومت شریعت، از آنان بخواهند که اولاً به کارزار محکومیت رژیم از سوی جامعۀ جهانی بپیوندند و اگر پیوسته اند آنرا تداوم داده و تشدید کنند. و نهایتاً رژیم ایران را به تهدید تنزل تا قطع رابطه و محکومیت در مجامع جهانی ابتدا تهدید و سپس عملی کنند. و البته هر عمل مَثَلی که در این راستا برای تشویق و تحریک مخاطبان خاص کاربرد دارد.

2- در داخل کشور همین تیپ اشخاص باید همین کار بالا را در مورد سایر همردیف ها و هم تیپهای خود انجام بدهند؛ و بویژه از راه انداختن نهضت نامه نگاری سرگشاده به همه اشخاص حقیقی و حقوقی مذهبی غیر مرتبط با حکومت - صوری یا واقعی تفاوتی نمیکند زیاد مته به خشخاش نگذارند - آنان را اولاً با خواسته زنان مورد خطاب قرار داده و رفتار رژیم با جوانان و زنان را محکوم کنند و از آنان بخواهند که به نظر اکثریت مردم توجه و واکنش نشان بدهند. در داخل البته هدف قرار دادن نهاد حوزه دین و مرجعیت و مراجع شیعه مهمترین مخاطبان باشند که مورد بمباران انبوه نامه ها و بیانیه ها و اعتراضات مکتوب قرار بگیرند. بدیهیست که من نظرم به هرکس و هر شخص حقیقی یا حقوقی است که به این نهضت تشویق و نامه نگاری بپیوندد و گفتار و رفتار دیروزش را ملاک داوری قرار ندادن است. اما چون امیدی به شرکای حکومت و قدرت سطح اول در حال و گذشته ندارم لاجرم مخاطب خاص من نامداران و متفکران و مؤثران لیبرال است.

پ- فعلاً همینقدر بنظرم رسید که نظرم را اشاعه دهم. اما یک سخن آخر هم دارم که من سگ پاسبان در منزل هیچکدام از این زنان و جوانان و نوجوانان به خیابان رفته و معترض در طول یکهفتۀ اخیر نیستم و بخاطر خجالت و شرم از زیبایی و تلاششان در هیچ جایی جرأت چه کنند و چه نکنند گفتن نداشته ام. برای حرفهایی هم که در بالا نوشتم و منتشر میکنم از همۀ اعضای میدانی ابرجنبش اجازه و پوزش میخواهم. این ژینا امینی زیبا و همنسلان و همفکران شان چنان پدیدۀ ناب و شگفت انگیزی از جنبش های اجتماعی تازه و قرن 21 امی آفریدند و ادامه میدهند که هم ایران را عوض کرده و هم خاورمیانه را درخواهد نوردید و هم مسلمانان را تحت تأثیر شگرف خود خواهد گرفت و هم جهان را به تحسین واداشته و خواهد واداشت. و زیباتر اینکه فیلسوفان و جامعه شناسان و رفتار شناسان و روان شناسان اجتماعی و هر دانشی که با روان و رفتار انسان سروکاردارد؛ همۀ داده ها و داشته های خود در این زمینه و در قرون گذشته را بازخوانی و بازنویسی و روز آمد خواهند کرد تا با مطالعۀ دقایق ابر جنبش اجتماعی زنان ایران در طول تاریخ بشریت نظریه های اصلاحگر عصر تازه شروع شده هوش مصنوعی بسازند. و خیال فعالان میدانی دردانه جنبش اجتماعی در جریان را هم راحت کنم که قابل سرکوب نیستند چون خواسته شان جریان هرروزه زن و زندگی و خیابان و کوی وبرزن است. بنابراین یا بهدف قطعی لغو قانون حجاب میرسند و یا با فرسودن رژیم در خیابان های هرروزه؛ بفروپاشی نهایی رژیم مخرب تمدن انسانی سرعت بیشتر و عنقریب تاریخی میدهند. خواستم بگویم که حرفم شامل دردانه های توی خیابان در رنج و اعتراض و زخم و سرکوب و کشته نیست و تمام حرفم برای تشویق و تداوم از سوی خود پشت جبهه است و بود. مخلصم یا...هو

پ.ن: آتش در میان گیسوان زیبای زن ایرانی خاموش کردنی نیست. چون شهر و روستا و محله محور است. مثل گله گله آتش های جنگلها که اینجا را خاموش میکنی در مسافتی دیگر شعله ور میشود. میروی آن گله آتش جدید را خاموش کنی در جای سومی آتش زبانه میکشد و ... حالا اگر این آتش مقدس هم باشد مثل خواسته های زنان و جوانان و ابزار خاموشی هم حکومت توتالیتر شریعت بی رحم و فاقد گوش باشد دو چندان جدی و ناخاموش کردنی!