|
TheNostalgiaoftheInfinite
|
1- 8 ، 9 ساله بودم که گاهی به اصرار و گریه همراه عموجان راهی می شدم به چهارشنبه بازاری که یک فرسخی از ده ما فاصله داشت. و همیشه باید از وسط میدان مال فروشان و دقیقاً از بخش الاغ فروشان رد می شدیم برای پارک کردن الاغ خودمان و راه افتادن در راسته بازار و پرسه های شیرین عمو با رفیقانش که همه معتبران حرفه های خویش بودند. غرض اینکه وقتی از میان خرانی که برای فروش آورده بودند رد می شدیم من همیشه فریفتۀ پرزرق و برق ترین جل و پالان ها بودم و عمو هماره نهیب می زد که اگر خر خر خوبی باشد نیازی به تبلیغ با کاکل پالانش ندارد.
2- لابد تاکنون چند بار بشما گفته ام که من هنوز هم همان هالوگری- خریت- کودکی آلوده به "فرم"م را حفظ کرده ام و حاضرم جفت پا بروم روی قرآن که پیروزی بر آخوند های حکومتی جز از راه شکستن قالب ها و فرم ها امکان پذیرنیست و البته کتمان نکرده ام و نمی کنم که اصلاح طلبان حکومتی به این دلیل اصلی هم قدرت هدایت اصلاحات را ندارند که خودشان آدم های کهنه ای هستند از لحاظ قالب و فرم. که البته قصه پرآب چشم است و دراز، این جدال شکل و محتوا! پس مؤکد می کنم که بدون توسل بقالب مناسب؛ هر معجونی از محتواهم بزودی فاسد و بی اثر خواهد شد.
3- ولی اگر با منطق عموی خدا بیامرز من جلو بیاییم به این نتیجۀ بدیهی خواهیم توانست رسید که "میمون هرچه زشت تر/ ادایش بیشتر" و یا "مشک آنست که خود ببوید/ نه آنکه عطار بگوید" و اگر راهمان را ادامه بدهیم در زمان تا برسیم به مسافرت اخیر آیت الله خامنه ای به شهراستان -و نه شهرستان- قم به این گزارۀ یقینی و اثبات شده خواهیم رسید که پر سروصدایی دهل از تو خالی بودن آن است.
4- و شک نکنیم که این انبوه چاپلوسی ها و تشریفات نادیده و نانوشته در کل ادبیات تاریخی و تاریخ ادبیات ایران که به بهانۀ "حضرت ماه!"- تعبیر و تشبیه حسین قدیانی قلمزن جوان کیهان نسبت به آیت الله خامنه ای - تولید و مصرف شد حامل بیشترین حقارت یک حاکم هم بود درهمان تاریخ ادبیات و ادبیات تاریخی مان که نصیب آیت الله خامنه ای می شود. و الا کدام شاه و حاکم و رییس و مدیر و رهبر و...قدیم و جدیداست که به چنین صفات فرعونانه ای خوانده شده باشد و چونان قشوی بر پشت الاغی قبول افتاده باشد.
5- آیت الله خامنه ای رفته بود به قم که روحانیان دلسرد از کامیابی حکومت دینی را متقاعد کند که کماکان فعالانه از حکومت به رهبری خودش دفاع کنند. اینک کاملاً مشخص شده است که آیت الله که با اقامت بسیار طولانی و9 روزه اش نتوانسته بود هدفش را محقق کند و سعی کرده بود با تمدید یک روز دیگر و مختص نشست با جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم اولاً اهمیت این ایدئولوژیک ترین تشکل روحانی حامی اش را یادآوری کند و هم به واکنش های تندی که دفاع جانانه اش از محتوای موضع گیری های احمدی نژاد در مورد حجاب و مکتب ایرانی و...در نشست اول برانگیخته بود مرهم - مرحم- بگذارد؛ باز هم موفق نشده است.
6- و حتی دو سفر کوتاه در دوروزمتوالی بعدی اش هم که به بهانۀ پس دادن بازدید بزرگان و مراجع توجیه و برخلاف سکوت همیشگی این بار رسانه ای و تبلیغ شد هم نتوانست پالس های تحبیب رنجیده ها و تهدید ستمدیده ها را درست منتقل و بثمر برساند. و نه رنجیده خاطرهایی مثل شبیری و جوادی آملی و حتی مکارم شیرازی باور کردند که این را بحساب آداب دانی ایشان بگذارند و نه ستمدیده هایی چون صانعی و بیات جز نگاه عاقل اندر سفیه به استقبالش فرستادند و نه حتی مخالفان مشروطی چون موسوی اردبیلی یا وحید خراسانی که این حرکت را ناشی از حرمت گذاری بکل حوزه دینی مثبت ارزیابی کنند. چرا که شکایت ها از گله تا زخم عمق دارد و به این سادگی ترمیم نخواهدشد.
6- البته که من این حرکت آیت الله خامنه ای را بسیار ایثارگرانه و مؤدبانه می خواندم اگر این استیصال پشتش معلوم نبود. زیرا که اولاً آیت الله می توانست این بازدید را در 9 روزاقامت در قم انجام دهد چون ایشان روحانی است و حوزۀ دینی از نظر فقهی مسکن دایمی او هم محسوب است. یا حداکثر این بازدید را به یک روز محدود می کرد چون که او نه از نظر شرایط جسمانی و نه از جهت قوای سنی و نه خستگی ناشی از مسافرت طولانی و چه بدلیل عدم سابقه برای این قبیل رفت و برگشت های پشت سرهم و فواصل بین شهری و البته دلمشغولی ها و کارهای انباشتۀ وظایف رهبری در مدت غیبت ده روزۀ ایشان اجازۀ چنین زحمت و خستگی را به آیت الله نمی داده است. ولی افسوس که هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد.
7- ماجرا اینست که حوزه بدلایل زیاد از حکومت آیت الله خامنه ای اولاً و مطلق حکومت دینی ثانیاً سر خورده است:
الف- در گذشت بسیاری از مراجع بزرگ و اعلم و مبارزان با حکومت شاه و تهی شدن حوزه از روحانیانی که اصالت روحی و درد دین - باهرقرائت مضیق هم - داشتند، و لذا قطع انفاس قدسی آنان!
ب- کم شدن بار معنایی حوزه به دلایل اولاً ثروتمند شدن روحانیان ارشد و دلمشغولی های وظایف حکومتی و لذایذ زندگی دنیوی آنان و ثانیاً تغییر معیار ارزش گذاری از سواد و تلاش و تقوا به فقط وفاداری به حکومت در بین طلاب.
پ- تناقضات زیاد و روزمره بین آموزه ها و خطبه ها و موعظه های دینی از سویی و رفتارهای ناگزیر دنیوی و حکومتی ازطرف مقابل.
ت- کم شدن اعتبار دین در دایرۀ مقلدان مراجع از سویی و منحصر شدن آنان در فقط نیازمندان و بسیارفقیران و فرصت طلبان از جانب دیگر.
ث- عدم گشایش در حوزۀ تئوری حکومت اسلامی از سوی مدعیان بسیار فربه حاکمیت مثل شخص آیت الله خامنه ای یا مصباح یزدی و نوری همدانی و غیره که هنوز هم هنگام صحبت از پاسخ به سؤالات روز جوانان و مردم، این طلاب هنوز درس خارج نخوانده اند که مورد نهیب قرارمی گیرند که چرا جواب سؤالات و شبهات سی و دو ساله را نمی دهید!
ج- عدم انقیاد فرزندان روحانیان به تربیت های دینی و رفتارها و گفتارهای مدرن در آشکار و پنهان خانواده های روحانی.
ح- می شود به این لیست سی و دو ساله باز هم افزود و منظور این است که هرکدام از روحانیان رابسته بسن و درس و موقعیت؛ یک یا چند تا از موارد بالا مسأله دارکرده است نسبت به حقانیت و لزوم و توان حکومت بر مبنای شریعت در عصر غیبت.
و اینکه همۀ دلایل برشمرده که بصورت پروسۀ زیر جلدی در تمام این سال های بحکومت رسیدن روحانیان جریان داشته در برخورد با پدیدۀ احمدی نژاد به گسل های فعال تبدیل شده اند و تلاش آیت الله خامنه ای برای جلوگرفتن از این زلزله است که تا اینجا ناموفق بوده است.
8- این هم البته مهم است که احمدی نژادچگونه توانست گسل های حوزه را نیم فعال کند. پس اشارۀ کوتاهی هم به آن می کنم و می گذارم برای سر فرصت مفصل که این مطلب بیش ازمورد دلخواهم پر حجم و طولانی شد و چند موضوع جدای تنیده در هم که البته فکر می کنم باید هم باهم دیده بشوند که معنای لازم را بیابند:
اصل مطلب این است که احمدی نژاد حوزه های علمیه و در رأس آن قم را بشدت تحقیر کرد. فرمول احمدی نژاد برای تحقیر حوزه ابتدا بنظر تحبیب آمد و فقط زمانی عمق حقارت آمیز بودن اقدامات احمدی نژاد مشخص شد که حتی در ماجرای سال 88 هم احمدی نیازی برای کسب حمایت بزرگان حوزه ابراز نکرد و اینقدر که مخالفان به حوزه التماس کردند احمدی نژاد حتی درشتی هم کرد در هنگام چیدن کابینه اش و البته کم شدن ریخت و پاش بی حساب بدلیل افت قیمت نفت.
اما نسخۀ احمدی نژاد برای حوزه کاملاً سر راست بود: "هرچه ماده بخواهید می دهم زر نزنید." یا بتعبیر فاخرتر اینکه هرچه امتیاز مالی و مادی می خواهید می دهم و هر چه فتوا و توصیه و دخالت و قدرت نمایی بکنید گوش نمی کنم. دردورۀ اول ریاست جمهوری این فرمول تا حدود خیلی زیادی کار کرد بدلیل اینکه درآمد نفت چنان زیاد بود که هرچه ریخت و پاش می کردند تمام نمی شد و حوزه اصلاً وقتی برای فکر کردن به شخصیتش و منزلتش را نداشت. ولی در دورۀ دوم و اخیراً که پول ها کمتر شده و فراغت حاصل شده که مثل همۀ فقرا حوزه هم برود سراغ معنویات! می بینند که ای دل غافل اگر پولی هم بوده است "قیمت نقد شدۀ نفوذ معنایی و فتوایی و دینی حوزه" بوده است در حوزۀ قدرت سیاسی، و اگر این حربه در یک معاملۀ بهر قیمت رؤیایی هم فروخته شود؛ ضرر هنگفت و جبران ناپذیری است. و به این ماننده است که فرزند ذکوری بجای ختنه خودش را اخته بکند!
11- این همه را گفتم که بگویم آیت الله خامنه ای به این دلیل است که از کابوس فتنه رها نمی شود و در هر صحبت این روزهایش پر حرارت تر ازاوج پارسال جنبش سبز هم هشدار می دهد به شکست فتنه. و اضافه کنم که رژیم اسلامی ایران دریکی از ضعیف ترین و بیچاره ترین دوره های حیات خویش در همۀ سی و دو سال عمرش گرفتار آمده است و همۀ ارکان رژیم در حال لرزیدن هستند. و بالاخره نوستالوژی خودم را هم بطنز پایان بخش این درد سر طولانی علاوه بکنم که:
12- ولی خوشبختانه چون هیچ گونه معارضی و اپوزیسیونی چه در داخل و چه در خارج رژیم آیت الله و ملیجکش را تهدید نمی کند و برنامه ای برای استفاده از این ضعف ملی و بین المللی حاکمیت ندارد نباید آیت الله خامنه ای زیاد نگران باشد. جناب موسوی کماکان در سایت کلمه ادیتوری می کنند و در خارج از کشور هم موضوع مهم کلاه و اسم و شکل خانم علی نژاداست و "سبز یعنی چه"ی اکبر گنجی! و آیا جرس بهتراست یا ابراهیم نبوی دود دودود دود و البته مهدی هاشمی و نیک آهنگ کوثر که هر مبارزه ای بدون آهنگ نیک آهنگ ابتر است. اف. یا...هو
.....................................................
*تیترابتدایی مقاله:
پوزیسیون درسراشیبی! اپوزیسیون درته دره!