1- سرهنگ (همافر) عباس سلیمی شصت و چند ساله در سال 1349 بعنوان هنرجوی همافری در نیروی هوایی ایران استخدام شد و پس از طی دروه های آموزش نظامی و زبان انگلیسی در مرکز آموزش های هوایی تهران و دورۀ تکنیسن فنی در امریکا در سال 1351 خورشیدی بدرجۀ همافر سومی نایل و مشغول خدمت شد. از محل و ردۀ خدمتی او در طول 6 سال تا وقوع انقلاب در ایران پرونده ای و خبری ندارم. زیرا او در هنگام هنرجویی عضوی از گروهان 13 گردان 704 نیروی هوایی بود و زیر دست من که همان موقع فرمانده گروهان 14 همان گردان بودم نبود و اصولاً لزومی هم برای تعقیب سرنوشت تک تک نفرات از سوی من نوعی نبود. انقلاب 57 که پیروز شد و همافران نیروی هوایی دست بالای نظامیان انقلابی را داشتند؛ او نیز یکی از ده ها و صدها همافری بود که فرصت طلبانه به انقلاب پیوست، و خیلی زود نامی برای خود دست و پا کرد و شد یکی از ارکان تصمیم ساز و تصمیم گیر نیروی هوایی. همافر سلیمی که آدمی بشدت تحقیر شده و نان به نرخ روز خور بود توانست خودش را در رأس تشکیلاتی انقلابی قرار بدهد که وظیفه اش پاکسازی نیروی هوایی از عناصر ضد انقلاب و غیرخودی بود.
2- ارتش و به تبع آن نیروی هوایی در چندین نوبت متوالی و مکرر پاکسازی شد. بار اول که در همان ابتدای پیروزی انقلاب بود با تکیه بر پرونده های ضد اطلاعات باقی مانده از ارتش شاهنشاهی همۀ نفراتی را شامل شد که دارای پرونده های مشکوک مالی و اخلاقی و سکسی و مشارکت مؤثر در حکومت نظامی و از این قبیل بود که شامل حال من نشد و طرفه اینکه خود انقلابیون هم بسیار تعجب کرده بودند که حتی یک مورد هم رابطۀ من با پرسنل زن و دختر نیروی هوایی پیدا نکرده بودند. زیرا من تقریباً به دون ژوآن مرکز آموزش های هوایی (پادگان انقلاب در جادۀ تهران نو) معروف بودم و بیشتر دختران هنرجو و هنرآموز- آنانی که منع مذهبی یا عرفی نداشتند - در پی و آرزوی دوست شدن با من بودند و از همدیگر سبقت می گرفتند که مرا بسوی خودشان جلب کنند. القصه من از همۀ فیلترهای پاکسازی عبور کرده و رفته بودم به بوشهر و معاون پایگاه ششم شکاری شده بودم که جنگ با عراق شروع شد.
3- زمان به تابستان 1360 رسید و در زمان فرماندهی سرتیپ معین پور غیر خلبان - فرمانده نیروی هوایی باید از رستۀ خلبانی باشد - و بسیار متحجر و آلت دست روحانیان در نیروی هوایی فهرستی بلند بالا شامل چندین هزار پرسنل کیفی نیروی هوایی ابلاغ شد برای پاکسازی مجدد نیروی هوایی؛ که نام من هم جزو این فهرست بود. همافر سلیمی با عنوان رییس تیم پاکسازی نیروی هوایی عنصر اصلی تهیه کنندۀ این فهرست بود. من در حالی که با عبور از همۀ فیلترهای تأیید صلاحیت یکی از سه معاون پایگاه شکاری بوشهر بفرماندهی شادروان سرتیپ خلبان مهدی دادپی بودم از نیروی هوایی اخراج شدم و اولین سنگ بنای فروپاشاندن سامان زندگی من پایه گذاری شد. همانطور که همۀ آن لیست چندین هزار نفره نیز چنین شدند و برخی توانستند وارد بازارهای دیگر از جمله مهاجرت از کشور شوند و زندگی تعداد بسیار زیادی نابود شد. همافر سلیمی که علاوه بر ریاست بر تیم پاکسازی نیروی هوایی همزمان بازجوی ارشد و همه کارۀ دادگاه های انقلاب ارتش به ریاست قاضی ری شهری بود دست از سر زندگی من بر نداشت و مرا بجرم حمایت از مهندس بازرگان و گرایش به مجاهدین دادگاهی کرد - که قبلاً هم گویا اشاره کرده ام -که روز دادگاه که مرا احضار کردند همین همافر سلیمی هم بخاطر شرم از دروغ های کثیفی که بمن بسته بود و هم بخاطر ترس از ابهت من که از زمان هنرجویی اش -ناشی از ژست مغرور و محبوبیت زیاد من در نزد پرسنل بود - نوستالوژی خود آزارانده ای داشت؛ توان بازجویی مستقیم از من پیدا نکرد و بازجویی مرا به همافری از زیر دستانش سپرد.
4- من پس از بازجویی بازجویم که مرتب عذرخواهی می کرد و رنگ به چهره نداشت از این همه کثافت و اتهام زنی های من درآوردی؛ وارد دادگاه قاضی ری شهری شدم و در کمتر از نیم ساعت حکم برائتم صادر شد. اما این پایان ماجرا نبود و همافر سلیمی حاضر به تمکین از رأی رییس ری شهری نشد و کماکان با بازگشت من به خدمت و نیروی هوایی جلو گرفت و استنکاف کرد. تا اینکه همسر هوشنگ صدیق فرمانده وقت نیروی هوایی در سال 62 - همسر خلبان صدیق افسر مخابرات در نیروی هوایی بود وزمان دانشجویی شاگرد من بود - البته بی اطلاع و مراجعۀ من رأساً دخالت کرد و من در دی ماه سال 62 بخدمت برگشتم. اینکه در مورد سعید طوسی قاری قرآن منحرف جنسی و متجاوز به نوجوانان زیر دستش ننوشتم و بهانه آوردم تا امروز بیشتر هم به این خاطر بود که من هرچه می نوشتم لاجرم باید رد پای رییس او همافر (سرهنگ) عباس سلیمی را هم متذکر می شدم که می ترسیدم احساس خیلی بد من نسبت به این عنصر بسیار کثیف و ریاکار و برهم زنندۀ زیست و زندگی هزاران هزار از پرسنل نیروی هوایی - گذشته از جنایت هایی که در مقام بازجو مرتکب شده است - هم دخالت بکند در داوری ام نسبت به طوسی و اهتراز می کردم.
5- اما حالا که خود او هم تلویحاً اقرار کرده که اتهامات سعید طوسی پذیرفته است (اینجا) و خواستار رسیدگی قضایی به پروندۀ او شده است؛ آن وسواس اخلاقی هم برداشته شده و می توانم کمی عمیقتر به پروندۀ بسیار کثیف سعید طوسی و تشکیلاتی که سعید طوسی ها را پرورش و حمایت و حفاظت می کند بپردازم و بویژه اینکه همافر سلیمی حرف بسیار کثیفی زده که حداقل هضم آن برای امثال من بسیار سخت و ناگوار است. او در پیامش راجع به پروندۀ سعید طوسی بعد از شرح مطول و بیهوده ای در محکوم کردن "برملا کنندگان پرونده و نه موضوع اتهام" خودش را در مقام یک ناظر بی طرف و بدون مسئولیت مستقیم راجع به سعید طوسی قرار داده و چنان از رسیدگی قضایی صحبت می کند و عدم پیشداوری در مورد افراد که گویی عباس سلیمی هیچ نوع قرابت و آشنایی نه با شخص طوسی و نه با پرونده و جرم او و نه با مشارکت پنهان کار خودش در اسکات پرونده و نجات طوسی از مجازات نداشته است. و مهمتر اینکه او خودش با داوری بی سند و مدرک و بی قاضی و داور در مورد هزاران نفر از پرسنل نیروی هوایی و دادگاهی شدگان با بازجویی های او و تحت ریاست او آنان را نابود کرده است. پس سرنوشت همافر سلیمی را پی بگیریم.
6- عباس سلیمی وقتی تمام مظالم و جنایت ها را انجام داد در ارتش و دادگاه انقلاب و تپه ای آباد از خرابکاری اش در زندگی فرماندهان و رفقای دیروزش باقی نگذاشت؛ آهسته آهسته خودش را کشید بسمت تشکیلات قرآنی. چرا: چون او می دانست که نان و آب دارترین و بی زوال ترین و بی حرف و حدیث ترین منصب در جمهوری اسلامی مناصبی است که به کتاب ایدئولوژی مربوط است و سفرها و نشست ها و نفوذها و پزدادن های یک حکومت دینی درهرجایی دچار وقفه و اما و اگر شود در حیطه های مربوط به قرآن و کتاب ایدئولوژی نخواهد شد. و منصب او تا روز مرگ محتوم با کمترین تهدیدی روبرو نخواهد شد. نکته: "طرفه اینکه در هر حکومت دینی یا غیر دینی تنها منصبی که بطور بدیهی و طبیعی باید در اختیار یکی از روحانیان دین و مذهب باشد ریاست بر تشکیلات قرآنی است". می خواهم شما را با عمق زرنگی و فرصت طلبی و نفوذ عباس سلیمی آشنا کنم که او بعنوان یک نظامی کنار رفته از شغل سازمانی توانسته تنها پست و مقام عرفی و شرعی مربوط مطلق به روحانیت را قبضه کند و رییس جامعۀ قرآن کشوری که حکومت روحانیان در آن برقرار است را از چنگ روحانیان در بیاورد و ملک طلق و مادام العمر خودش بکند.
7- القصه عباس سلیمی توانست با ایجاد سازمانی بسیار گسترده و حجیم و عظیم تحت عنوان جامعۀ قرآنی در رابطه با حفظ و قرائت قرآن و ریاست رسمی و غیر اسمی بر آن خودش را در کسوت قاری پیشکسوت چنان مؤثر و همه کاره معرفی کند که امروزه تقریباً هیچ رویداد قرآنی نیست که مستقیم و غیر مستقیم تحت هژمون شخص عباس سلیمی نباشد. چه مراکز آموزش قران باشد و چه اساتید و چه گزینش های شاگرد و استاد و مسابقه و اعزام قاریان به مناسبت های داخلی و بین المللی. و خلاصه هر آنچه کمترین ربطی به قران و قرائت و از این قبیل امور داشته باشد از زیر دست استاد سلیمی رد باید بشود. چون نه آشنایی کافی و نه علاقۀ لازم برای تدقیق نوع تشکیلات قرانی - بسیار متعدد هستند - نداشتم و ندارم لذا از هرگونه ورود به چارت سازمانی و تشکیلاتی رییس سلیمی خود داری می کنم. اما بضرس قاطع عرض می کنم که حتی یک برگ زرد هم در جامعۀ قرآنی بزمین نمی فتد مگر اینکه ارادۀ عباس سلیمی پشتش باشد.
8- او در پیامش راجع به سعید طوسی چنان خودش را مبرا از جریان می داند که حتی تلویحاً از اطالۀ دادرسی هم انتقاد کرده است. در حالیکه او خودش رییس سعید طوسی است و در همۀ فرایند اتهامات و مراحل رسیدگی به پروندۀ سعید طوسی با ریز جزییات و هم شناخت دقیق و کافی از شکات ایشان یکی از عوامل مهم عدم رسیدگی به این پرونده است. فراموش نکنیم که عباس سلیمی بسیار بسیار نزدیک است به آیت الله خامنه ای و بسیار زیاد مورد اعتماد اوست و پر بی ربط نیست که عباس سلیمی یکی از واسطه های اصلی دستور دفتر خامنه ای به قوۀ قضائیه برای جمع کردن پرونده بوده باشد. زیرا خود شخص خامنه ای که با هر قاری ارتباط سیستماتیک ندارد. و هم در مورد قاریانی که جلسات در حضور خودش را افتتاح می کنند و چه در مورد اعزام قاریانی که باید نماد حکومت باشند در جلسات داخلی و بین المللی؛ بر اعتماد ایشان به رییس بلامنازع جامعۀ قرآنی عباس سلیمی متکی باشد. از سوی دیگر در نازلترین فرض فرض کنیم که عباس سلیمی هیچ نقشی در ماستمالی جرم محرز سعید طوسی بازی نکرده باشد. اما آیا او حداقل این اطلاع را داشته است که سعید طوسی با چنین پرونده ای دست بگریبان است. که قطعاً اطلاع دقیق داشته است. لذا این پرسش مطرح می شود که چرا عباس سلیمی این قاری متهم به آزار جنسی کودکان را حداقل منتظر خدمت نکرده و او را از لیست قاریان فعال کنار نگذاشته است. زیرا می دانیم که سعید طوسی در طول پنج سال گذشته فراتر از هر قاری قرآنی بسفرهای خارجی و مأموریت های درجه یک داخلی - حتی قاری مخصوص در بیت رهبری - اعزام شده است که ظاهراً آخرین مورد آن مأموریت تلاوت قرآن برای افتتاح مجلس دهم بوده است. توجه داشته باشیم که انحراف جنسی و لواط هرچقدر هم از نظر محافل شرعی امری متداول و عادی و غیرحساس باشد در حوزه و روحانیان؛ از جهت عرفی بسیار بسیار زشت و معصیت کبیره است آنهم برای استاد و شاگرد قرآنی!
9- و اما آن شایعۀ "افتتاح دوبارۀ مجلس بدون سعید طوسی" که در تیتر مژده اش را داده ام؟ راستش شایعه ای در کار نبوده و اگر شایعه را خبری ناموثق بدانیم که توسط کسی تولید و از طریق دهان بدهان در جامعه توزیع می شود. شما سازندۀ نخستین این شایعه را خود من و سیرک من حساب کنید و شایعه را گسترش بدهید. اما چرا این طنز تلخ را شایع می کنم به این دلیل است که: ما در عرفمان یک اعتقاد - خرافات یا غیر خرافات بودنش مهم نیست - داریم بنام خوش یمن و بدشگون. و معمولاً ایام را به سعد و نحس تقسیم می کنیم یا پاقدم کسی را خوش و دیگری را شوم می دانیم. و یا هنگام شروع کاری بسم الله و بنام خدا می گوییم و معتقدیم که رعایت این موارد به اتفاق خوش آیند تر و بهتری منجر می شود. از سوی دیگر می دانیم که رأی بسیار پرشور و شاداب و حساب شدۀ مردم ما بنمایندگان مجلس دهم و بویژه به لیست تهران و کاپیتان عارف سوخته تا کنون. و نه تنها مجلس و نمایندگان خیلی دور از انتظار و خنثی و بی عرضه و نمک نشناس عمل کرده اند. بلکه حتی از تشکیل یک فراکسیون منسجم و یک خط اعلامیه در مقابل امامان جمعه و شلتاق های متحجران در ضدیت با زندگی و شادی جوانان نیز عاجز بوده اند؛ چاره ای برایم نماند که متوسل به آن عرف شوم و باور کنم که علت این همه پفیوزی از سوی منتخبان مردم رابطه داشته با قاری افتتاح کنندۀ مجلس سعید آقای طوسی. به این معنا که قرآن برکت بخش بهر محفلی که در آن قرائت شود واکنش سختی نشان داده به سعید لواط کار و خواسته بی حرمتی و سازش لاریجانی ها - حداقل علی لاریجانی برادر رییس قوۀ قضائیه و رییس مجلس قبلی اطلاع دقیق داشته از پرونده و کارهای سعید طوسی - برای کردیت دادن به طوسی بچه باز را انتقام بگیرد و نماینده های مجلس را طلسم کرده! لذا بنظرم رسید که اگر مجلس را دوباره با قاری سالمی افتتاح کنند؛ محتمل است که قرآن هم کوتاه بیاید و طلسم از ذهن و زبان نمایندگان "امید" - زرشک - باز کند! یا...هو