۱۳۹۸ آذر ۹, شنبه

عکس نوشتِ "بین دو هیچ" یعنی سرگردان میان خشونت گرسنگان و فانتزی آوارگان!

تصویر مقدس بالا هرآنچه را که من و ما ممکن است - حتمی نیست - بتوانم و بتوانیم در طول روزها و ماه ها و در طویل ترین مقالات و رساله ها و کتاب ها بگوییم خلاصه کرده است و تمام:

1- معرفی شخصیت ها:
الف- مردی 50 تا 60 ساله در سمت چپ تصویر که در حال جوریدن کیسه پلاستیک است و میتواند نماد محرومان باشد و در جستجوی معیشت!
ب- نفر وسط جوان زود شکسته شدۀ زیر 35 ساله ای که میتواند نماد طبقۀ متوسط در حال اضمحلال فعلی ایران باشد!
پ- نفر سمت راست جوان کمتر شکسته شدۀ زیر 45 ساله ای که میتواند نمایندۀ اپوزیسیون جمهوری اسلامی - با تأکید بیشتر بر خارج از کشور- باشد!

2- معرفی رفتارها و طرز نشستن ها:
الف- پیرمرد در حال جستجوی داخل کیسه پلاستیک است و میتواند نماد دنبال سیر کردن خودش باشد! در ضمن او نسبت به جوان نشسته در وسط حالت بیخیالی دارد و سخت مشغول کاری که انجام میدهد است!
ب- جوان وسطی اما هم دستانش را روی هم نهاده و هم پاهایش را در هم گره زده - نزدیک به مفهوم دست و پا بستگی - و نگاهی خیره دارد به جلو پایش و افق دوردستی را در چشم انداز ندارد!
پ- جوان میانسال سمت راست اما در حالیکه متمرکز بر صفحۀ موبایلش است یکطرفی هم نشسته و کمی بی اعتنا و نامحترم نسبت به جوان وسطی کلافه!

3- معرفی پس زمینه هایی که بنظر میرسد انعکاس روبروی سوژه ها در شیشیۀ پشتشان باشد:
الف- پشت مرد نسبتاً مسن نه گشایشی قابل تشخیص است و نه بستگی قابل ذکری. گویی در مقابل او یک نوع آشفتگی خنثی هست و او نه امید چندانی دارد و نه کاملاً ناامید است!
ب- پشت جوان وسطی مطلقاً سیاه قیرگون و شب ظلمت است در بیرون و او از جلو و عقب با سیاهی بنظر غیر قابل زدودنی قاب گرفته شده است!
پ- پشت مرد جوان عینکی سمت راست یک مانیتور آبی رنگ کوچک اما شفافی دیده میشود که میتواند نماد دنیای دیجیتال و پنجرۀ او برای تنفسی راحت تر باشد!

4- تفسیر کلی عکس:
عکاس نام عکسش را "بین دو هیچ" انتخاب کرده که حکایت از وضع جوان وسطی در بین دو سوژۀ دوطرفش است. در یک طرفش مردی میانسال رو به پیری که دنبال نان است و شورشش لاجرم پرخاشگر و زخمی و خشونت بار خواهد بود. و در طرف دیگرش جوانی رو به میانسالی که دغدغه و همت اعتراضش از تلفن دنیای موبایلش و فضای مجازی فراترنمیرود و نیست! لذا طبقۀ متوسط میان دو هیچ گرفتار شده که یکطرفش هیچ خشونت فرودستیست و طرف دیگرش هیچ اپوزیسیون موبایلی و شبکۀ اجتماعی! و جوان "بین دو هیچ" راهی نمی یابد و کلافه است غرق در سیاهی!

5- نکات مهم دیگر تصویر یکی غیبت زن است و فضا کاملاً مردانه و خشک. و دیگری نیمکت آبی رنگ واگن که هر سه سوژه مشترکاً بر روی آن نشسته اند. این تنها نقطۀ با رنگ آبی وروشن و امید بخش میتواند ایران و وطن باشد که هنوز اتصال طبقات و گروه های مختلف را میسر میکند!

6- و یک توضیح ضروری:
من این عکس را از اینستا گرام عکاسش برداشتم بدون اجازه و بنظرم رسید که بجای روده درازی از هنر این عکاس خیابان دردانه استفاده کنم. بدیهیست که من خودم نه تخصص عکاسی دارم و نه متخصص خوانش عکس و تصویر هستم. و بدیهی تر است که هرآنچه نوشتم برداشت خودم است و ربطی به منظور عکاس ندارد. چون مطلقاً ایشان را نمیشناسم و از دیدن استوری های اینستاگرامش هم جز یک هنرمند عکاس شکار لحظه ها دستگیرم نشد. تا جایی که دیدم همۀ عکس هایش مستندهای بدون "سوژۀ دانا" - یعنی کسی که در عکس است از نیت عکاس باخبر باشد -است. اما اگر هم این عکس مستند "سوژۀ دانا" باشد. و حتی اگر کمی هم دکوپاژ شده باشد هیچ از ارزش مستند ناب بودنش کم نکرده و نمیکند. و من امیدوارم که این عکسش چنان معروف شود که جایزۀ بهترین عکس سال جهان را ببرد که قطعاً لیاقتش را دارد. و نهایتاً اینکه عکس میتواند از زوایای دیگری و در جزییات بیشتری هم دیده و معرفی شود از سوی اهالی فن! و شما هم اگر نکته ای بنظرتان رسید میتوانید بیان کنید! یا...هو

۱۳۹۸ آذر ۱, جمعه

خندۀ تهران را که کشتند؛ اشک ایران را در آوردند تا خشم حاشیه روفتگان را پادافره بگیرند!



1- حال و روزم خوش نیست. ابداً فکر نمیکردم که وقتی شروع کردم به نوشتن هشدارهای "تهران دیگر نمیخندد" به این زودی و نزدیکی ایران چنین گریه کند! ولی کرد و چه تلخ گریه کرد و چه دردناک و دهشتناک. حتی وقتی آخرین پست را - از آن سه گانۀ منحوس - در جمعۀ گذشته مینوشتم خبر نداشتم که شنبه گریۀ تلخ ایران نازنین را ببینم! اما میدانستم که دستور افزایش ناگهانی و شدید قیمت بنزین دقیقاً در همان سناریوی "حذف طبقۀ متوسط" جا سازی شده و کمترین ارتباطی با آنچه که چپ ها میگویند و آنرا به سیاست های نئولیبرال و توصیه های صندوق بین المللی پول برای اصلاح ساختاری اقتصاد ایران و دولت حسن روحانی مربوط میکنند ندارد. بعبارت دیگر حسن روحانی و دولتش کمترین نقش ممکن در این تصمیم گیری را داشتند و یک خرابکاری - اشاره خواهم کرد در ادامه - و تصمیم بگرانی بنزین مطلقاً از سوی شخص آیت الله خامنه ای ابلاغ و در جلسۀ سران قوا فقط صورت بندی شده است که بنظر من تصمیم خامنه ای هم خواستۀ همان بخش عدالتخواه تحت هدایت مجتبی خامنه ای و طائب و سپاه و برای تقویت بخش انگل و بیکار و تنبل و اراذل اوباش کف طبقات محروم و فقیر بوده است!

2- یاد شما می آورم که خامنه ای در این اواخر و در سخنرانیهایش - بویژه یک سخنرانی مشخص - موضوع مصرف بالای بنزین و نگرانی شدیدش از آن را مطرح کرد و این علنی شدن همان دستوریست که بگرانی بنزین ابلاغ کرده بود. علنی کردن این دستور در قالب نگرانی هم فقط با این تصور غالب عملی شده بود که شنیدن نگرانی خامنه ای از مصرف بنزین بطور غیر مستقیم جامعۀ هدف را - بازخوانندگان منویات خامنه ای - را متوجه و راضی خواهد کرد که گران شدن بنزین دستور و خواست رهبر و بقول خودشان ولایت بوده و حتی یکباره اعلام شدنش هم  نباید واکنش منفی ولایتمداران را بر بیانگیزد! و این تصور البته درست بود و در بین نیروهای ولایی عمل کرد. مشکل آنجایی پیدا شد که:

الف- حجم نفری نیروها و سربازان ولایی خیلی کمتر از برآورد خامنه ای شده بود و است. و با اینکه سکوت کردند و بدون واکنش ماندند اما برای سرایت دادن آن به تأثیر مؤثر؛ قدرت کافی نداشتند. و البته در مجموع تمایل زیادی هم نداشتند. و سکوت خودشان هم اجباری و بغض در گلو بود و است.

ب- در مقابل اما؛ حجم نفری تهی دستان و فرودستان و فقراء بسیار بیشتر از برآورد خامنه ای بود و است. این حجم از 20 میلیون مورد نظر عدالت طلبان که بیشتر طبقات تنبل و از کار افتاده و انگل و آسیب دیدۀ اجتماعی و وابسته به کمیتۀ امداد و بهزیستی و امثال آن بود و است؛ به 60 میلیون افزایش یافته بود و است؛ و علاوه بر 20 میلیون طبقات محروم کارگران ساده  و حاشیه نشین و امثال آن؛ 20 میلیون دیگر از طبقۀ متوسط که شامل کارمندان میان رتبۀ دولت و کارگران ماهر و امثال آن بود بزیر خط فقر رفته و حاشیه نشین شده بود و است. 

پ- بدلیل بستن کامل سیاسی و اجتماعی جامعه در تبلیغات کرکنندۀ تحریم و امریکا ستیزی و بی اعتبار شدن اصلاح طلبان و حذف همۀ نهادهای مدنی واسطه بطور کامل؛ نیروهای امنیتی و اطلاعاتی رصد کنندۀ اوضاع جامعه فقط وقت و توان رصد کردن سطح جامعه را داشتند که آنهم جز افسردگی و بی عملی فعالان حوزۀ مدنی را آدرس نمیداد؛ زیرا نه تنها در داخل هشداری دریافت نمیکردند بلکه ما مخالفان در خارج را هم متقاعد و ساکت و غرق در پروپاگاندای "خامنه ای برنده است" می یافتند و به خامنه ای همان ترجیع بند مورد تمسخر خودشان "کورش آسوده بخواب" شاه فقید را میدادند!

ت- میتوانم اطمینان داشته باشم که محتمل در جلسۀ سران قوا برای نهایی کردن این دستور خامنه ای حداقل رییسی باید خواستار پرداخت یارانه های جدید همزمان با اعلام گرانی به 6 میلیون خانوار - 20 میلیون عاطل و باطل که شرحش رفت - شده باشد و روحانی با استدلال نداشتن نقدینگی کافی نپذیرفته باشد. و این همان خرابکاری ناخواسته ایست که در بالا گفتم روحانی کرده! زیرا اگر یارانۀ جدید آن 20 میلیون - طفیلی قفیلی - همزمان با اعلام گرانی داده میشد هم آن 20 میلیون فعال بالفعل میشدند برای کمک به جلوگیری از شورش ها و هم بخش بزرگی از 12 میلیون خانوار یارانه بگیر جدید باقیمانده را هم فریب میدادند که از هیجان منفی منجر به واکنش بپرهیزند!

ث- و بالاخره اینکه نیروهای امنیتی و اطلاعاتی رصد کنندۀ جامعه چنان از تأثیر تبلیغات ضد امریکایی و ضد دولت روحانی - میگویند مشکلات از دولت روحانیست و بقیه اش هم تقصیر امریکاست - مطمئن و خودباور شده بودند از سویی و هم مشغلۀ زیاد در مبارزه با فرهنگ طبقات مدرن و بگیر و ببندهای فرهنگی و حجاب و بعضاً اقتصادی از جانب دیگر؛ که حتی حوزۀ اصلی مأموریت ضد نفوذ غرب خود را هم فراموش کرده بودند و کمترین اشرافی به تلاش های شورش سوار غرب و برخی مخالفان دارای پایگاه اجتماعی مثل سلطنت طلبان نشده بودند! البته منظورم این نیست که ادعای طرفین - چه جمهوری اسلامی و چه امریکا و سلطنت طلبان در نقش داشتن در اعتراضات - درست است. اما میتواند کاملاً غلط هم نباشد و این هم طبیعی و هم بدیهی و هم حق مخالفان است!

ج- سادگی و بلاهت ذاتی از سویی و غرور و اعتماد بنفس کاذب بیش از حد نیروهای عدالت خواه توزیع محور - برابری همه در فقر - آنان را از دستۀ سوم - 20 میلیون نفری - 6 میلیون خانوار - سقوط کرده از طبقۀ متوسط در متن شهرها به طبقۀ فقیرپناه برده به حاشیۀ شهرها در سالهای اخیر غافل کرده بود و عدالت خواهان گمان میکردند که سقوط اقتصادی باعث سقوط فرهنگی هم شده - تا اندازه ای درست هم است - و این 6 میلیون خانوار ناگزیر بدامن رژیم پناه خواهند آورد و بر پایگاه اجتماعی ضعیف شده شان خواهند افزود!

3- این 20 میلیون نفر محور اصلی و بانی کلیدی اعتراضات اخیر شدند/هستند و دارند هم انتقام سقوط خودشان را میگیرند و هم امیدوار هستند که باعث تغییراتی برای بازگشت خودشان بمنزلت قبلی بشوند. به این 6 میلیون خانوار یا یارانه نخواهند داد و یا اگر هم بدهند آنان قبول کرده و راضی نخواهند شد. زیرا اینان هنوز نوعی منیت و غرور شهروندی خود را حفظ کرده اند و تا تبدیل شدن برعیت که 20 میلیون نفر اول شده اند و 20 میلیون نفر دوم هم در بین راهند؛ فاصلۀ نسبتاً زیادی دارند و حکومت را آسوده نخواهند گذاشت! 

4- میماند آن 25 میلیون نفر آخر که 10 میلیون شان فعلاً پا روی پا انداخته و قهوه مینوشند و کسشعر تفت میدهند در قطعی اینترنت شان و 15 میلیون نفری که خطر را حس میکنند اما بخاطر ترس از سرکوب، مرتب بخودشان "انشاءالله گربه است" تلقین و تمرین میکنند؛ و امیدوارند که این طاعون سقوط بورطۀ "در آرزوی معیشت همسایگان سه سال پیششان" یقۀ آنان را نگیرد. در حالیکه سرنوشت محتوم این است که جامعۀ ایزوله و عقب مانده و بی ارتباط با جهان را جز به طریق کرۀ شمالی نمیتوان اداره کرد! یا...هو  

پ.ن:
نشان دادن تقسیم بندیهایم با اعداد برای فهم راحت تر موضوع است و طبق برآورد خودم نزدیک بواقعیت جامعه هم است. و الا بدیهیست که هرگونه عدد و آمار مستند فقط از راه های پژوهشی و علمی و نظر سنجی و تحلیل داده ها قابل اتکای قطعیست. و همینطور است در شمردن مختصات و مشخصات هرکدام از این چهار پنج گروهی که اشاره کردم. و گرایشات و عواطف و کنش واکنش های جوامع انسانی را نمیشود با اعداد ریاضی تقسیم قطعی کرد و همۀ این گروه ها در هم تنیده اند و مرتب تعدادی از این گروه به گروه دیگر جابجا میشوند. اما در کلیت بحثم تا حد یقینی اطمینان سندی و عقلی و حسی و شهودی دارم.

پ.ن2:
ایلنا گزارش داده که در جلسۀ تصویب قیمت بنزین سهمیه ای در تاریخ 17 مهر روحانی اصرار به بنزین 1200 تومانی میکرد اما رییسی قبول نکرده و گفته 1500 تومان باید باشد. همان که من در پست قبلی گفتم و در این پست هم ادامه اش را گفتم. اینرا گفتم که بگویم چقدر دلم میسوزد برای خودم که همۀ مسایل را از چند روز تا چند هفته و ماه و حتی سال پیش از برملا شدن ریشه یابی میکنم و میگویم اما به اندازۀ کافی توجه و تشویق نمیگیرم!

۱۳۹۸ آبان ۲۴, جمعه

آیت الله مجتبی خامنه ای در قامت یک رهبر موفق!

Image result for ‫مجتبی خامنه ای‬‎


1- موضوع نارضایتی بخشی از هواداران عدالتخواه آیت الله خامنه ای - در ضمن هواداران تیفوسی محمود احمدی نژاد دوره اول ریاست جمهوری او هم هستند - از عملکرد او در حوزۀ عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد و رانت به جلوتر از - حتی - تشکیل دولت اول روحانی برمیگردد! به این معنا که این عدالتخواهان در عین حالی که شدیداً مواضع انقلاب و نظریۀ انقلابی رهبر جمهوری اسلامی را قبول داشتند و دارند؛ اما در حوزۀ عملیاتی کردن این سیاست ها به او ایرادات زیادی وارد میدانستند. این نحلۀ فکری عدالتخواه چندین و چند بار بصورت علنی و در مقابل خامنه ای و ده ها و صدها بار بصورت محرمانه و یا بتلویح این نارضایتی را ابراز کرده بودند. مثل نقدهای رادیکال رحیم پور ازغدی یا فعالیت های سعید زیبا کلام و برخی نوشته های خارج از کانتکست نظریات ارشادی خامنه ای در کیهان و نشریات وابسته! اما سودی نبخشیده بود و در بهمان پاشنه قبلی گاهی به میخ و گاهی به نعل رهبر جمهوری اسلامی - در علن بسیار توفنده و در خفا تخفیف به لیبرال ها - می چرخید. 

2- این نارضایتی از عملکرد خامنه ای در حوزۀ عدالت اجتماعی ابتدا با کمی سرخوردگی به سکوت و سرگردانی "چه کنیم" این نیروی عدالتخواه انجامید! اما بعد از مدتی اینان مصمم شدند که با وارد کردن شوک بدولت روحانی نظام را متوجه راه غلطی که در پیش گرفته بکنند. لذا برای آزمایش نقشه شان اعتراضات اقتصادی مشهد در دیماه 96 را برنامه ریزی و هدایت کردند! نتیجه هرچند ترسناک اما بنفع آنان تمام شد. اعتراضات بلافاصله به حدود صد شهر و شهرستان و استان در سراسر کشور سرایت کرد با یک پالس سیاسی که مخالفان و ضد انقلاب سوار اعتراضات کردند و مردم معترض بجای دولت و معیشت کل حاکمیت و نظام را هدف گرفتند. شروع کنندگان این اعتراضات ابتدا بشدت ترسیدند و بفاصلۀ نزدیکی اما امیدوار شدند و خندیدند! ترسیدند به این دلیل که فکر کردند اگر این اعتراضات گسترده با شعارهای سیاسی رادیکال بمراکز استانها و شهرهای بزرگ و دانشگاه ها سرایت پیدا کند کل نظام را با فروپاشی مواجه کند. اما خندیدند وقتی اطمینان حاصل کردند که این سرایت اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد! هم ترس و هم خنده شان یک علت دیگر هم داشت و آن مربوط به خاستگاه اجتماعی معترضان بود که اغلب از محرومان و جوانان پایگاه اجتماعی نظام سیاسی بودند. این خاستگاه اجتماعی معترضان هم ترساننده بود برای خامنه ای و ستاد اجرایی او در مناصبی که مستقیم تحت گزینش و رهبری او بودند و امیدوار کننده بود برای طیف عدالتخواه که بتوانند منویات خودشان در وادار خامنه ای به تغییرات مهم در صدا و سیما و سپاه و قوۀ قضائیه را عملی کنند!

3- نکتۀ کلیدی این نقشه و پروژه این بود که دو نفر از قدرتمندترین و با نفوذترین روحانیان حاکمیت اجرایی در جبهۀ آنان بودند. این دو نفر عبارتند از مجتبی خامنه ای فرزند بسیار محبوب خامنه ای که نقش قائم مقامی و مشاور ارشدی و امین او را دارد در بیت رهبری و حسین طائب رییس سازمان اطلاعات سپاه! لذا پروژه خیلی سریع شروع شد و درکم و بیش یکسال - سال 97 -  بثمردهی نشست و کشور را روی ریل مورد انتظار عدالتخواهان اسلامی قرار داد! البته ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم چه در خارج - مثل خروج ترامپ از برجام - و چه در داخل - بیعرضگی روحانی و اضمحلال اصلاح طلبان - دست بدست هم داد که پروژه فراتر از انتظار بانیانش هم پیش برود!

4- اینان از بخش تبلیغات که مهمترین قسمت هم بود شروع کردند و ضمن ایجاد سازمان های فرهنگی و هنری حرفه ای در تحت لیسانس سپاه از علی عسگری بیعت مجدد گرفتند که تحت نظر اینان کار کند و او هم الحق و والانصاف تا کنون به تبعیتش وفادار بوده و هر نوع پاکسازی و استخدام و پخش برنامه های چه تولید سازمان فرهنگی سپاه (اوج) و چه تولید های روتین و سابقه داررا مو بمو بدستور این گروه سیاست گذار رادیکال انجام داده است. دو حوزۀ دیگر نیازمند تغییرات از نظر عدالتخواهان یکی خود سپاه بود و دیگری قوۀ قضائیه! بنظرم در مورد تغییرات در سپاه ابتدا دنبال متقاعد کردن سردار جعفری برآمده اند تا از بروز تردید در بدنۀ هوادران جلوبگیرند و چون موفق نشده اند ناگزیر خامنه ای را وادار بعزل او و نصب سردار سلامی و تیم همراهش را کرده اند. اما در مورد لاریجانی تردید ندارم که اصرار به تعویض هرچه سریعتر او بوده و این خامنه ای بوده که با استناد به چندماه باقی ماندن از دورۀ ریاست دهسالۀ لاریجانی مقاومت میکرده است. و نهایتاً خامنه ای زیر فشار و اصرار محبوبترین پسرش تسلیم شده و دو سه ماه مانده به پایان دورۀ لاریجانی او را با ابراهیم رییسی جایگزین کرده است. البته ابراهیم رییسی هم انتخاب گروه عدالتخواه و مجتبی و طائب بوده؛ و قطعاً او و پدر زنش علم الهدی - اگر هم مستقیم نه - در جریان شروع اعتراضات در مشهد بوده اند. و الا اگر خامنه ای قصد دادن قوۀ قضائیه به رییسی را داشت قطعاً او را بتولیت آستان قدس که از پستهای حساس و طویل المدیریت ثابت است نمی گمارد. من البته معتقدم که رفتن فتاح به بنیاد مستضعفان هم بخشی از این پروژه بوده اما چون وارد همۀ تغییرات شدن مطلبم را خیلی طولانی میکند صرفنظر میکنم.

5- آیا اینان چکار میخواهند بکنند و آیا در آنچه میخواهند بکنند موفق بوده اند و میشوند یانه؟ در یک فشردگی تک جمله در مورد اهداف اینان باید بگویم که اینان دنبال موارد زیادی هستند که به برخی از مهمترین ها - بدون اولویت بندی - اشاره میکنم: 
الف- "کارآمد کردن نظام" بنفع معیشت مردم در حوزۀ اقتصاد (توزیع عادلانۀ فقر)! 
ب- سرکوب شدید سبک زندگی و فرهنگ لیبرال در حوزۀ اجتماعی!
پ- خرید خدمت تکنوکراتها، هنرپیشگان و اهالی فکر غیر ایدئولوژیک و در عین حال غیر سیاسی و قابل خرید برای تولید کالاهای فرهنگی سفارشی و ایدئولوژیک! 
ت- قدرت نمایی منجر برعب یا تشویق و ترغیب جوانان مستأصل برای پیوستن به آنان با خود توجیهی "اگر به اینان نپیوندیم یا باید طرد شویم و یا باید از کشور فرار کنیم که هر دو راه هم بتباهیمان منجر خواهد شد"!
ث- مبارزۀ قضایی و تنبیهی بدون تبعیض با مفاسد اقتصادی که تنها تبعیضش برای خودیها توی بوق نکردن آنان و رسانه ای کردن و تبلیغات در مورد مفاسد غیر خودیها باشد!
ج- قطع ارتباط داخل و خارج از راه کیفری و تعیین مجازات های سنگین برای ارتباط های مجازی ضد سیستم با خارج از کشور!
چ- برداشتن موضوع اصلاح طلبان از روی میز حساسیت. زیرا آنان دیگرموجودیت اثر گذاری ندارند و برخورد با آنان هزینۀ بیهوده است! 
ح- مبارزه سختگیر با همه اشکال فرهنگ مدرن اعم از کافی شاپ ها و بازارها و پوشش ها و موسیقی و سینما و غیره! مبارزۀ شکلی.
خ- تلطیف محکومیت قضایی در مورد مخالفان محروم مثل کارگران و معلمان و معترضان سیاسی غیر برانداز و غیر تشکیلاتی!
د- عدم حساسیت نسبت به ماهواره و تولیدات اینترنتی فعالان سیاسی خارج از کشور و حتی ترویج غیر مستقیم بخشی از آن برای تشدید بی اثری و عقیمی سیاسی اپوزیسیون!
ذ- برخورد شدید با براندازان در داخل کشور با اولویت و شدت دارندگان و وابستگان تشکیلاتی!
ر- مبارزه با تبلیغات زندگی های معروف به لاکچری در فضای مجازی و محدود کردن شاخ ها و مورد اقبال ها در شبکه های اجتماعی!
ز- سانسور هر نوع تولید فرهنگی اعم از کتاب و فیلم و مطبوعات و غیره نه تنها آنهایی را که بقول و بفکر خودشان محتوای بد و مضر دارند. بلکه سانسور آدم های بدی هم که حتی محتوای خوب و مورد پسند همین عدالتخواهان ضدغرب را تولید میکنند!

6- البته موارد زیادتر از جدول حروف الفبای فارسی است اما نه حوصله و نه لزومی به ذکر همۀ آنها است. میماند اینکه آیا اینان موفق شده اند و میشوند؟ بله تا اینجا نه تنها موفق بوده اند که فراتر از انتظارشان هم از جامعۀ هدفِ حذف - طبقۀ متوسط فرهنگی مدرن - انفعال و تسلیم گرفته اند بلکه از جامعۀ هدفِ تثبیت - محرومان و فقرا و معیشتی ها - پالس های تأیید زیادی گرفته اند و مهمتر اینکه در آرامش کامل و بدون چالش نقشه شان پیشرفته است. البته هدف گذاری سیاسی فعلی شان تسلط بر قوۀ مقننه و مجریه است که آن هم با موفقیت در حال پیشرویست و در غیاب هرگونه حادثۀ غیر مترقبه مجلس را امسال و ریاست جمهور را سال دیگر پس خواهند گرفت. مشکل این نیست که اینان با توطئه و با استفاده از قدرت در حال اجرای پروژه شان هستند. بلکه سوگواری اینجاست که بدلیل فساد و بیعرضگی اصلاحطلبان - و حالا اعتدالیون هم - بسیاری از مردم با رغبت بسمت راه نجات اینان دلبسته اند!

7- پس در کوتاه مدت و قبضِۀ همۀ ارکان حکومت موفق شده اند و تا 1400 تکمیل خواهند کرد. اما در اینکه در بلند مدت هم تداوم خواهند داد تردید زیاد دارم و بستگی به فاکتورهای زیادی خواهد داشت از جمله واکنش جامعه به اوضاع اقتصادی طبقات فرهنگی در حال اضمحلال، نقشه و نوع بازی امریکا در مقابله ای که ترامپ سرانداخته و از هم مهمتر توان حفظ وحدت فعلی نیروهای تندرو اعم از اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و ... چون این نیروهای عدالتخواه مثل همۀ این چهل سال در همۀ موضوعات هم موضع و هم فکر نیستند و تند و کند دارند و بمحض ورود به مراحل بالاتر قدرت دچار اختلاف اولاً و دگردیسی ثانیاً میشوند و معمولاً جر میخورند! 

8- اما فعلاً چیزشان! تو توپ است و بشدت در حال تاخت و تاز هستند؛ تا جائیکه حتی تصاویر روی دیوارهای سفارت سابق امریکا را هم با مفاهیم جدیدتر و عمیقتر و زیباتر جایگزین میکنند، و حتی به کسی مثل قاسم سلیمانی هم رحم نمیکنند که روز 13 آبان افسار روح الله زم را در دست او بخیابان آورده اند. در حالیکه قاعدتاً افسار زم باید به طائب داده میشد یا یک اطلاعاتی - امنیتی شناخته شده! قبلاً هم گفته ام که سلیمانی را فقط بحرمت خامنه ای و فریب هوادارانش در جای خود حفظ کرده اند و حالا پیغام مشخصی میدهند که باید جزو ما باشی اگر راغب به بقایی! چون اینان حتی عناصر وفادار سخت به خامنه ای ولی متعادل تر مثل قالیباف و سلیمانی را هم خارج از دایرۀ فکری خود میدانند و حاضر بشراکت دادن آنان نیستند! یا...هو