1- در ویکتوریا قلب لندن ساکن هستم و تقریباً به همۀ امهات لندن پیاده دسترسی دارم. از رودخانۀ تیمز گرفته تا کاخ باکینگهام و از هاید پارک معروف گرفته تا مجموعه ای از موزه ها و جاذبه های توریستی اصلی لندن. همه روزه نصفه نیمه هم شده یک گشتی می زنم برای جلوگیری از انجماد خونم. اما دیروز به یک دلیل ویژه هم تور لندن گردی گذاشتم برای خودم. این تورهای ویژه اما مخصوص مواقعی است که وحشت می کنم از گیر افتادن در خودم و دچار مالیخولیای تحلیلی شدن. به این معنا که هرگاه واکنش شما نسبت به نوشته هایم بیش از حد مجاز اعتراضی باشد این وحشت بمن دست می دهد و برای بیرون آمدن از خودم مجبور می شوم بروم پیاده روی و گردش طولانی؛ تا خودم را از بیرون هم تماشا کنم، و اگر در خودم گیرافتاده ام بتوانم از دست خودم خلاص بشوم و برگردم بر مدار شما خواسته و منطق و تشخیصی که دارید. هم فال است و هم تماشا. هم گردش است و دیدن شهر و آدم های از هفتاد و دو ملت لندن و هم سر زدن به برخی از موزه ها که محبوب ترینم موزۀ هنر مدرن لندن است در چند قدمی. و البته مروری بر اوضاع جهان و ایران و مرور راه رفته و راه در پیش.
2- دیروز هم برنامه همین بود در یک روز خوب دلپذیر و آفتابی لندن. و از همۀ اخبار روز جهان غیر از جنگ و خونریزی وحشتناک سوریه که هم می ترساند و هم عادی شده متأسفانه؛ این ترکیه بود که مرتب می رفت روی نِروم و می گفت مرا هم نگاه کن. اما هر چه به صحنۀ ترکیه خیره می شدم غیر از این تشخیص نمی دادم که شورش های ترکی هم همان جنس شورش های زمان شاه خودمان را دارد و شورش های از تونس و مصر و لیبی و آتن و رم و مادرید و لندن و پاریس و قبرس. که همه از جنس خرابی اقتصاد جهانی ریشه می گرفتند و می گیرند. حالا جرقۀ شروع چه آتش سوزی بوعزیزی تونسی باشد یا قتل سیاه پوست انگلیسی یا بهانۀ پارک میدان تقسیم ترکی؛ یا هر آنچه بعد از شروع شورش بر آن سوار شود یا شده مثل انقلاب ها روی شورش های بهار عربی یا انسداد های اجتماعی در کشورهای اروپایی یا اعتصاب های مرد افکن یونانی یا آزادیهای اجتماعی ارزش های سکولار ترکی؛ در اصل ماجرا تفاوتی ایجاد نمی کند و نکرده است که: "
"هنگامی که جوامع توسعه می یابند و با تولید ثروت طبقۀ متوسط شهری را گسترش داده و آنان را از رفاه نسبی برخوردار می کنند؛ اگر بهر دلیلی اقتصاد دچار رکود شود و از رفاه تولید شده برای طبقۀ متوسط کمی هم کم شود، طبقۀ متوسط آمادۀ شورش است و هر بهانه ای بعنوان جرقه می تواند این شورش بالقوه را بالفعل کند."3- فقط بعد از این مرحله است که خواسته های دیگر و گروه های اجتماعی دیگر به این شورش اولیه سوار می شوند یا نمی شوند؛ و این شورش های اولیه را تا اعلای انقلاب - مثل آنچه که در بهار عربی رخ داد در جهان توسعه نیافته - یا در حد سفلای خواسته های مدنی مقطعی و محدود - مثل همۀ اتفاقات دو سال گذشته در کشورهای غربی - ارتقاء می دهند یا فرو می کاهند. البته شورش های ترکی بنظرم حد واسط این دو نوع شورش است و همانطور که دیرتر از همه جا شروع شده بدلیل دیر رسیدن رکود نسبی به اقتصاد ترکیه؛ کمی دیرتر از اروپا حل خواهد شد و افتخار زمامداری اردوغان هم بر پیشانی اش خواهد خورد بعنوان نشانه ای از عبور ترکیه از جهان سوم به جهان اول.
4- از همین جا بود که برگشتم به ایران عزیز و بخت برگشته ام. و مطمئن شدم که تا طبقۀ متوسط ایرانی هم بسطح رفاهی قابل کاسته شدن در یک بحران اقتصادی نرسد مثل زمان شاه؛ نباید منتظر هیچ نوع اعتراضی از نوع کم یا زیاد در ایران بود. با این افزوده که طبقۀ متوسط ایران نه تنها برفاهی نرسیده که منتظر کاسته شدنش باشد، بلکه حتی موجودیتش هم جای سؤال است امروزه. و من هر چه کنکاش کردم نامی از کشور فقیری پیدا نکردم در تاریخ که از شدت فقر و ناداری - معروف به شورش گرسنگان - کاری کرده باشد در حد شورش های اجتماعی و نتیجه ای گرفته باشد. و شوربختانه از دید شما در نهایت نامی بجای قالیباف نتوانست امیدوارم کند برای ارتقاء طبقۀ متوسط ایران به انسجامی اولاً و رفاهی نسبی ثانیاً. تا بعد از آن امیدوار به حرکتی بشویم برای تغییر مناسبات حکومتی.
5- اما تا نام قالیباف دوباره غلبه کرد به ذهنم. با خشونت بیرونش کردم که اصلاً برای بیرون کردن او رفته بودم لندن گردی. و این بار یک سردار معروف تر و مؤثرتری جای خالی قالیباف را گرفت. و او کسی نبود جز ژنرال قاسم سلیمانی و سپاه قدس همه کاره به تعریف و تشخیص غربی ها. دردسرتان ندهم خلاصۀ این همه سگ دو زدن های دیروزم جز به اینجا ختم نشد که:
6- در این برهوت مسخره بازی های بی پایان انتخاباتی و مناظره ها و بگو بخند های تلخ و اجباری و نا امیدی و بی هیجانی و سردی که خوشبختانه همه را راضی خواهد کرد از تحریمی - بخاطر سطح کمتر مشارکت - تا مردم - بخاطر نپرداختن هزینه های بگیر و ببند وزندان ومهاجرت و تبعید بعد از شوهای هیجانی - و تا آیت الله خامنه ای و نیروهای امنیتی اش - بخاطر انتخابات بدون دردسر و حماسی (اعلان حماسه دست تبلیغات خود آیت الله است) -؛ من دلگرمی ام و مژده ام همان ترکیب لو رفتۀ قاسم سلیمانی و محمد باقر قایباف خواهد بود بی برو برگرد. زیرا:
7- اگر قاسم سلیمانی همان غولی باشد که غرب می شناسد از سویی. و اگر همان رفیقی باشد که قالیباف می گوید و می شناسد و نشان می دهد - قالیباف وقتی از چوب زن بودن خودش تعریف می کند برای بسیج فقط یک نام دیگر همراه خود را نام می برد بنام سردار سلیمانی - ترکیب این دو می تواند برای ایران سعادت یا شقاوت تولید کند. زیرا معلوم است که سلیمانی بسیار نزدیک است به آیت الله خامنه ای. به این دلیل بدیهی و عیان هم که او تنها سرداری است که بغیر از فرماندهان کل نیروهای مسلح (سپاه و ارتش) به در جۀ سرلشکری نایل شده از دست خامنه ای.
8- محل نزاعمان با شما هم مشخص شد. و آن اینست که شما چپ می زنید و با نگاه به خامنه ای می فرمائید این ترکیب سرداران "شقاوت" تولید خواهد کرد و کرۀ شمالی. و من راست می زنم و خیره به قالیباف و در بغلش سلیمانی هستم و عملکرد گذشتۀ قالیباف و حامیان بی حمایتش در جناح راست و حزب الله خطرناک سعید جلیلی ، و می گویم "سعادت" تولید خواهد کرد این ترکیب. اگر نه بسمت ژاپن اسلامی حداقل در حوالی چین کمونیست. اما نه شما و نه من یادمان نرود که مجبور از انتخاب هستیم اولاً و چاره ای جز بسامان رساندن نسبی طبقۀ متوسط نداریم ثانیاً. راه سومی پیش رویمان گشوده نیست. زیاده عرضی ندارم. یا...هو
۱۳ نظر:
دلقك جان به نظر كمي آتش ات خوابيده...محافظه كارتر شدي شايد هم نا اميد تر...به نظر آرايش نيروهاي سياسي تغيير كرده و اصلاح طلبان شتاب بازي را مي روند در دست بگيرند بخصوص با آقاي روحاني شما چه فكر مي كني
سلام دلقک جان
1. روحانی و عارف اینکاره نیستند متاسفانه و بعید می دانم با این وضعیت بتوانند تز مورد علاقه من یعنی ادامه شکاف در راس را ادامه دهند... اما باز هرچه مطالبت را می خوانم و هرچه منطقش را در می یابم اما نمی توانم خودم را راضی کنم به رای دادن به او... خیلی ها دیگرم هم همینطورند در داخل ...
2. اما دو نکته برای کمک به شما
اول اینکه اگر کانالی در اختیار داری به گوشش برسان که رایش در مساجد و پایگاهها و غیره نیست که اینهمه - دیروز هم - تاکید میکند روی آنها... رای او پیش ماست و با این فرمان بعید می دانم بتواند طبقه متوسط را جلب کند... طبقه متوسط درست است که تحت فشار است اما هنوز غرورش را دارد... کسی را می خواهد که دستکم در حرف به او احترام بگذارد... این را به جد می گویم براس اساس مشاهداتم از همین تهران که ظاهرا نقطه قوتش است
دوم اینکه در حوزه فرهنگ و ادب و هنر هم خیلی خودش را دستکم گرفته... حداقلش این است که موسسه همشهری زیر نظر او مجلات و ویژه نامه های بسیاری مثل خردنامه و همشهری داستان و جوان و غیره را ماهانه در می آورد که حتی با معیارهای زمان خاتمی هم آثار خوبی هستند و قابل قبولند - چون خودم بعضا میبینم آنها را - جدا از آنکه البته در چارچوبنند و کاملا دور از سیاست
و یک احتمال را هم می گویم و نظرت را می پرسم :
سایت الف یادداشتی زده که به نظرم روشنگر است، نوشته آوردن جلیلی بازی دو سر باخت است، اگر رای بیاورد که تجربه ندارد و چه و چه، اگر هم رای نیاورد یا خیلی کم بیاورد که دقیقا فریاد نه مردم را به عملکرد مذاکرات هسته ای نشان می دهد...
این یادداشت تکانم داد که نکند برنامه این است که او را بیاورند بالا چون بعید است که در بالا توجه به این نکته نباشد که اگر جلیلی کم رای بیاورد معنایش چیست...
روحانی و عارف و قالیباف سر همدیگر را می خورند... بقیه هم که صندلی پرکن مناظرات هستند... می ماند جلیلی که با یک نفر میرود مرحله دوم و دوباره مثل سال 84....
نمی دانم ناشناس.
طبیعی است که پیرنردی مثل من آتش هم بگیرد به تشخیص شما خود بخود خاموش شود بدون نیاز به آتش نشان. اما در مورد اصلاح طلبان و دوری که گفته ای چنین برداشتی ندارم. این هیجان های نقطه ای و اینترنتی آن هم از سوی کسانی که رأی نخواهند داد زیاد قابل اتکا نیستند. مگر اینکه موجی بلند ایجاد شود که کمی دیر و بعید است. بهرحال آمدن عارف یا روحانی هم از دید من چاره ساز نیست. اما ضد حال هم نیست برای برخی ها که من هم طبیعتاً جزو همین دسته ام. یا...هو
دوره گرد.
من بغیر از همین کانال آب سراسری لندن که می تواند حداکثر کاربرد غرق شدن داشته باشد کانال دیگری در اختیارم نیست. اما در مورد فرمایش تان ارجاع می دهم به پاسخ خوانندۀ ناشناس قبلی. و اعتقاد ندارم که از این مناظره ها نانی برای کاندیدایی پخته شود تأثیر گزار. و قالیباف بیشتر متکی به رأی نسبتاً ثابتی است که از مدت ها پیش رزرو کرده و قابل جابجایی ساده نیست برای دیگران. هر انچه به ذهن من و شما می رسد بطور قطع به ذهن قالیباف و مشاورانش هم می رسد و آن ها لحظه به لحظه رصد می کنند اوضاع را و تأثیر مثبت و منفی حرکات و گفتار و رفتار کاندیداها بر رأی های سرگردان. تحلیلم این است که قالیباف از ثبات نسبی رأی کلان شهری و مدرنش اطمینان دارد و بیشتر در حال کار بر روی آرای روستاها و شهرهای کوچک است و تشخیصش این است که آنان را با دوری از حاشیه و پروپاگاندای هیجانی بهتر می تواند بخودش جذب کند. البته او بخش مدرن خودش را هم تبلیغ می کند اما با دابیات کد دار و نشانه روی اعماق. و امیدوار است که نخبگان و لیبرال های مرجع را جذب کند تا آنان با کدگشایی از مواضعش به مقلدان خود در بین دانشجویان و طبقۀ متوسط نیز اثر بگذارند. بنظرم موفق خواهد شد اما نه با سونامی رأی و در دور اول لزوماً. مورد جلیلی اما بنظرم سوخته است و جلیلی نتوانسته حتی سازمان رأی پایۀ تندروان راست را هم متقاعد به ماندن پشت خودش بکند. شما نگاه کن به زاکانی و حزبش که نهایتاً رفته اند پشت حداد عادل و از جلیلی بریده اند. با این همه هنوز هم می توانیم منتظر روزهای آینده باشیم. یا...هو
با سلام
استاد عزیز ریشه ی اقتصادی انقلابات در جوامع غربی را خوب توصیف کرده اند و خوب گفته اند که این روش در ایران پاسخگو نخواهد بود و اشاره می کنم به آن دوستی که مدام از اعتصاب سخن می گفت . او هم درست فهمیده بود که ریشه در اقتصاد است اما راهکار اعتصاب او هم در ایران جوابگو نیست .
حالا بگذارید از تجربه ی خودم با پدرم بگویم . من هرچه با وی در خصوص مسائل مملکت و اوضاع نابسامان و فقر و فساد و ... صحبت کردم همه را از چشم دشمن (دژمن) می دید و حواله می کرد به تحریم و نبرد خیر و شر یا امام حسین و صحنه ی کربلا و هرچه راهکار ارائه کردم خون شهدا را وسط کشید و وفاداری حضرت ابوالفضل را . حتی بازگو کردن این گفت و گو برای خود من که چندش آور است .
اما گاردش زمانی بازشد که به او گفتم شما پارسال معادل 800 دلار بازنشستگی می گرفتی و امروز معادل 350 دلار . این 450 دلار به جیب چه کسی می رود . هندوانه شده کیلویی 1200 تومان اما بازنشستگی شما فرقی نکرده . معادل 20 سال بازنشستگی شما را در شش ماه دزدیده اند . آن وقت بود که دنیا جلوی چشمش سیاه شد و شروع کرد به فحش دادن به زمین و زمان .
می خواهم بگویم مردم طبقه ی عادی و ضعیف هم همین هستند . ما با آن ها در خصوص آزادی بیان صحبت می کنیم و انتخابات آزاد و ... . این مفاهیم برای آن ها معنایی ندارد . 95 درصد این آدم ها نمی داند الیگارشی یعنی چه . باید آن ها را درگیر اقتصاد کرد . آن وقت است که برای 100 تومان ناقابل به جان باعث و بانی لعن می فرستند و فشار خونشان بالا می رود و می شوند یک انقلابی از جان گذشته . به روحیات مردم زمانی که افسر راهنمایی آن ها را جریمه می کند نگاه کنید . برای یک جریمه ی ناقابل ممکن است با مامور راهنمایی دست یه یقه شوند و پی بازداشت و ... را هم به تن می زنند . فقط چون برایشان زور دارد . در این مواقع تا پای جان از حقشان دفاع می کنند .
می توان احزاب اقتصادی تشکیل داد . باید تاثیر هر انتخاب سیاسی را در در درآمدشان ببینند . آن وقت همه می شوند چگووارا
برای راحت شدن خیال دوستانی که میترسن قالیباف به سمت شقاوت بره توجهشون جلب میکنم به اون جمله ای که با احتیاط به زبون آورد: ایران کره شمالی نیست...
هرچه زور می زنیم در معرکه ذهنمان به سودش خودش نمی گذارد... نمی خواهد.. او نمی خواهد پشتوانه اش مردم باشند.. می خواهد مستظهر به بالا باشد...
قالیبافت طبقه متوسط را نمی بیند... چیزی که شما تحلیل می کنی از هیج جای هیچ حرف او در نمی آید...
قالیباف شما یک شخصیت واقعی نیست...
کاش می شد به او رای داد اما نمی شود...
او بیشتر نگران طبقه خوش است... مذهبی ها، بچه هیاتیها و ...
شما ایران تشریف ندارید اگر داشتید می دانستید که من چه می گویم...
فرموده اند :
تکنوکرات نیستم...
کسی که در سن 18 سالگی جلوی تانک عراقی می ایستاد، چطور می تواند روحیه تکنوکراتی داشته باشد؟
کسانی که این نسبت ها را به من می دهند کسانی هستند که توفیق رفتن به جبهه را نداشتند و اکنون لفاظی می کنند."
هرچه می خواهیم با خود کنار بیاییم به سود او بلافاصله و به صراحت به همه جوانان و پیران مدرن تذکر می دهد که هی جماعت من با شما نیستم...
باشد ما هم با او نیستیم...
سهل است برای شما در خیابانها لندن که برای ما تئوری های عقلانی بدهید و درست هم می گویید و راه دیگری نیست و نابودی در پیش است اما سخت است برای ما رای دادن به کسی که از دهانش بوی همان تعفنی می آید که سالهاست خفه مان کرده...
بوی شراب می زند آقای قالیباف... خربزه در دهان نکن... هرچند این بنده خدا نمی خواهد خربزه در دهان کند.. شما به زور می خواهی در حلقش فرو کنی... او هم در جا تف می کند...
فکر کنم وبلاگت را می خواند چون تا از او هواداری می کنی فردا جوابت را می دهد تندتر و صریح تر از دفعه قبل...
باشد ببینیم رای بچه های حوزه و مسجد چقدر وزن دارد و مهمتر، چقدرش در جیب اوست...
هرچه زور داریم می زنیم از امروز بر علیه اش... در مناظرات و گفتگو ها و عربده کشی ها همه حرفش را زده...
دیگر ابهامی نمانده...
احمدی نژاد هم آمد:
بسمه تعالی
نظر به طرح انتقاداتی از سوی کاندیداهای محترم ریاست جمهوری در جریان برنامه های تبلیغاتی خود به دولت، مسئولان اقتصادی دولت آماده اند تا برای تنویر بیشتر افکار عمومی با هر کدام از نامزدهای محترم، در قالب برنامه تلویزیونی مناظره و گفتگو نمایند.
در صورت عدم آمادگی نامزدهای محترم، از صدا و سیما انتظار می رود، فرصت و زمان مناسبی را در اختیار قرار دهند تا در فضایی عادلانه به انتقادات مطرح شده، پاسخ داده شود؛ در غیر این صورت پاسخ به انتقادات مطرح شده به طرق مقتضی داده خواهد شد.
آيا نظر ولايت ولايتي نيست؟؟
1. نوشابه باز كردن و صحبت طولاني ولايتي براي هيئت هاي مذهبي -
همانطور كه شما هم قبلا به نقش تعيين كننده انها اشاره كرده بوديد - براي من بسيار عجيب به نظر امد.
2. گشتي كه در خودنويس زدم به مطلب جالبي برخوردم راجع به ولايتي كه گمانمو تقويت كرد: "الف. حمايت جامعه روحانيت تهران و مدرسين قم، ب. تخريب نكردن ولايتي و چراغ خاموش حركت كردن او پ. خنده ها و نگاه هاي مطمئن، موزيانه و تمسخر آميز او تو مناظرات".
م.ب.
سید!
قمار روی کشور می کنی؟
روی ایران؟
امروز هستی و فردا نیستی
بفکر منو دختران و نوه هایت باش
دنیا دوروز نیست
احمدی نژاد ۸سال طول کشید
نظر ولایت که گفت به کسی نیست. بر عکس او که فکر می کند ما حرف راستش را هم باور نمی کنیم. حرف راست از دروغ کاملاً قابل تفکیم است حتی در لحن و گفتار و نوع بیان ولایت. پس این از ترجیح او. اما قبلاً هم گفته ام که علی اکبر ولایتی بسیار خطرناک است بدلیل اینکه آدم فوق العاده محافظه کار و بلا اراده و محتاط و ترسویی است که رییس شدنش همان و فلج شدن همه چیز همان. و بازگشت به سیاست های بطئی و شکست خورده و پشت پرده و پلیسی . ببین کی را برگزیده اول از همه. پورمحمدی که چه وزیرش باشد در کشور و امنیت و چه معاون اولش بشود واویلاست. نهاوندیان نصفه نیمه هم که ابتدا پزش را می داد که اقتصادش را خواهد سیاست داد هرچند مالی هم نیست اما کشید کنار و همکاری نکرد. نظر خامنه ای هم نباشد اما همۀ پیرو پاتال های الیگارشی دنبالش سینه می زنند حسابی. یا..هو
اماپسر حاجی.
من دیگر فقط باید بساط را هرچه زودتر جمع کنم و فلنگ را ببندم چون دیگر غیر قابل تحمل شده این عدم مفاهمه بر سر نوشته هایم.
مرد حسابی من که این همه اتهام تبلیغات و دلار و هم لباسی و فاشیسم و ... را بجان خریده ام که بگویم و ثابت کنم این سردار صادق است و کارآمد و قاتل نان نیست و خیانت نمی کند. بعد هم طی سؤال استفهام انکاری از شما پرسیده ام که آیا دلیلی دارید که خیانت می کند. بعد شما آمده ای و بمن می گویی با سرنوشت ایران قمار می کنم. دستمریزاد! یا...هو
تیمسار عزیز ندانم شما را چه می شود که اینگونه می اندیشید و اینچنین سخن میدارید. آیا خدای ناکرده کهولت غلبه کرده یا اینکه از ازدیاد ناامیدی به این رسوایان زمانه پناه آورده اید و ایشان را حلٌال مشکلات این سرزمین می پندارید. اینان خود باعث و بانی اکثر بدبختی های این مرز و بوم میباشند. عمراً که نه من و نه هر ایرانی مهین دوستی در انتخاب این نابود کنندگان سرزمینم شریک و سهیم باشیم.
اینکه دستمان نمی رود که به قالیباف رای بدهیم البته شک ندارد و بیشتر یک مساله احساسی است...انتظار داریم حرفهایی بزند که نمی زند چون اعتقاد ندارد و اگر هم داشته باشد نمی تواند بزند... اما خصوصیتهایی را که آینده و سایر رفقا می گویند از قضا بسیاری را قالیباف دارد...مشکل ما اینست که تمام و کمال از بالا تا پایین حکومت و جامعه همه دچار مشکلات واحدی هستیم... من به قالیباف رای نمی دهم، رک بگم و احتمالا به هیچ کس دیگر چون بعد 88 اصلا دیگر نمیشود راحت رای داد و کلی هم بحث کردم اینجا در این یک هفته و مخ دلقک را خوردم...اما این حرفها که برخی رفقا می زنند واقعا سر در نمی آورم...اصلاح طلبان و تمام دار و دسته عملیاتی تبلیغاتی حجاریان و سایرین در این پانزده شانزده سال طوری در مخ من و امسال من - که رای اولمان را دور اول به خاتمی دادیم سال 76- فرو کردند که اصلاح ایران از درون و بدون فاجعه تنها از طریق ما میسر است و لاغیر...
اگر بحث گذشته و سوابق ارتباط با نهادها یا هر بحث دیگر باشد که دست اینها هم از میرحسین عزیز گرفته تا هاشمی همه تا کتف در لجن است...اگر هم می توان تغییر کرد که من فکر میکنم می توان خب همه ممکن است بر خلاف گذشته شان درست عمل کنند... بعلاوه دلقک درست می گوید ... اگر ما توانستیم از سر تقصیرات هاشمی بگذریم قالیباف در نسبت با او کاری نکرده که نتوانیم...
مساله این نیست اساسا... اگر می توان در چارچوب نظام اصلاحی انجام داد و ایران را نجات داد لزومی ندارد که حتما فرد مورد نظر از حضرات اصلاح طلب باشد با شعارهای بزرگ و اعمال اندک. میتواند کسی بیاد با شعارهای اندک و اعمل معادل همان شعارهای اندک ... مگر اینکه فرد به این تز اعتقاد نداشته باشد و چشم امید به آسمان داشته باشد تا بی 52 های آمریکا بیایند... البته در این حالت او مستحق واژه ایست که به خاطر ادب نمی نمی نویسم...
ارسال یک نظر