1- موضوع نارضایتی بخشی از هواداران عدالتخواه آیت الله خامنه ای - در ضمن هواداران تیفوسی محمود احمدی نژاد دوره اول ریاست جمهوری او هم هستند - از عملکرد او در حوزۀ عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد و رانت به جلوتر از - حتی - تشکیل دولت اول روحانی برمیگردد! به این معنا که این عدالتخواهان در عین حالی که شدیداً مواضع انقلاب و نظریۀ انقلابی رهبر جمهوری اسلامی را قبول داشتند و دارند؛ اما در حوزۀ عملیاتی کردن این سیاست ها به او ایرادات زیادی وارد میدانستند. این نحلۀ فکری عدالتخواه چندین و چند بار بصورت علنی و در مقابل خامنه ای و ده ها و صدها بار بصورت محرمانه و یا بتلویح این نارضایتی را ابراز کرده بودند. مثل نقدهای رادیکال رحیم پور ازغدی یا فعالیت های سعید زیبا کلام و برخی نوشته های خارج از کانتکست نظریات ارشادی خامنه ای در کیهان و نشریات وابسته! اما سودی نبخشیده بود و در بهمان پاشنه قبلی گاهی به میخ و گاهی به نعل رهبر جمهوری اسلامی - در علن بسیار توفنده و در خفا تخفیف به لیبرال ها - می چرخید.
2- این نارضایتی از عملکرد خامنه ای در حوزۀ عدالت اجتماعی ابتدا با کمی سرخوردگی به سکوت و سرگردانی "چه کنیم" این نیروی عدالتخواه انجامید! اما بعد از مدتی اینان مصمم شدند که با وارد کردن شوک بدولت روحانی نظام را متوجه راه غلطی که در پیش گرفته بکنند. لذا برای آزمایش نقشه شان اعتراضات اقتصادی مشهد در دیماه 96 را برنامه ریزی و هدایت کردند! نتیجه هرچند ترسناک اما بنفع آنان تمام شد. اعتراضات بلافاصله به حدود صد شهر و شهرستان و استان در سراسر کشور سرایت کرد با یک پالس سیاسی که مخالفان و ضد انقلاب سوار اعتراضات کردند و مردم معترض بجای دولت و معیشت کل حاکمیت و نظام را هدف گرفتند. شروع کنندگان این اعتراضات ابتدا بشدت ترسیدند و بفاصلۀ نزدیکی اما امیدوار شدند و خندیدند! ترسیدند به این دلیل که فکر کردند اگر این اعتراضات گسترده با شعارهای سیاسی رادیکال بمراکز استانها و شهرهای بزرگ و دانشگاه ها سرایت پیدا کند کل نظام را با فروپاشی مواجه کند. اما خندیدند وقتی اطمینان حاصل کردند که این سرایت اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد! هم ترس و هم خنده شان یک علت دیگر هم داشت و آن مربوط به خاستگاه اجتماعی معترضان بود که اغلب از محرومان و جوانان پایگاه اجتماعی نظام سیاسی بودند. این خاستگاه اجتماعی معترضان هم ترساننده بود برای خامنه ای و ستاد اجرایی او در مناصبی که مستقیم تحت گزینش و رهبری او بودند و امیدوار کننده بود برای طیف عدالتخواه که بتوانند منویات خودشان در وادار خامنه ای به تغییرات مهم در صدا و سیما و سپاه و قوۀ قضائیه را عملی کنند!
3- نکتۀ کلیدی این نقشه و پروژه این بود که دو نفر از قدرتمندترین و با نفوذترین روحانیان حاکمیت اجرایی در جبهۀ آنان بودند. این دو نفر عبارتند از مجتبی خامنه ای فرزند بسیار محبوب خامنه ای که نقش قائم مقامی و مشاور ارشدی و امین او را دارد در بیت رهبری و حسین طائب رییس سازمان اطلاعات سپاه! لذا پروژه خیلی سریع شروع شد و درکم و بیش یکسال - سال 97 - بثمردهی نشست و کشور را روی ریل مورد انتظار عدالتخواهان اسلامی قرار داد! البته ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم چه در خارج - مثل خروج ترامپ از برجام - و چه در داخل - بیعرضگی روحانی و اضمحلال اصلاح طلبان - دست بدست هم داد که پروژه فراتر از انتظار بانیانش هم پیش برود!
4- اینان از بخش تبلیغات که مهمترین قسمت هم بود شروع کردند و ضمن ایجاد سازمان های فرهنگی و هنری حرفه ای در تحت لیسانس سپاه از علی عسگری بیعت مجدد گرفتند که تحت نظر اینان کار کند و او هم الحق و والانصاف تا کنون به تبعیتش وفادار بوده و هر نوع پاکسازی و استخدام و پخش برنامه های چه تولید سازمان فرهنگی سپاه (اوج) و چه تولید های روتین و سابقه داررا مو بمو بدستور این گروه سیاست گذار رادیکال انجام داده است. دو حوزۀ دیگر نیازمند تغییرات از نظر عدالتخواهان یکی خود سپاه بود و دیگری قوۀ قضائیه! بنظرم در مورد تغییرات در سپاه ابتدا دنبال متقاعد کردن سردار جعفری برآمده اند تا از بروز تردید در بدنۀ هوادران جلوبگیرند و چون موفق نشده اند ناگزیر خامنه ای را وادار بعزل او و نصب سردار سلامی و تیم همراهش را کرده اند. اما در مورد لاریجانی تردید ندارم که اصرار به تعویض هرچه سریعتر او بوده و این خامنه ای بوده که با استناد به چندماه باقی ماندن از دورۀ ریاست دهسالۀ لاریجانی مقاومت میکرده است. و نهایتاً خامنه ای زیر فشار و اصرار محبوبترین پسرش تسلیم شده و دو سه ماه مانده به پایان دورۀ لاریجانی او را با ابراهیم رییسی جایگزین کرده است. البته ابراهیم رییسی هم انتخاب گروه عدالتخواه و مجتبی و طائب بوده؛ و قطعاً او و پدر زنش علم الهدی - اگر هم مستقیم نه - در جریان شروع اعتراضات در مشهد بوده اند. و الا اگر خامنه ای قصد دادن قوۀ قضائیه به رییسی را داشت قطعاً او را بتولیت آستان قدس که از پستهای حساس و طویل المدیریت ثابت است نمی گمارد. من البته معتقدم که رفتن فتاح به بنیاد مستضعفان هم بخشی از این پروژه بوده اما چون وارد همۀ تغییرات شدن مطلبم را خیلی طولانی میکند صرفنظر میکنم.
5- آیا اینان چکار میخواهند بکنند و آیا در آنچه میخواهند بکنند موفق بوده اند و میشوند یانه؟ در یک فشردگی تک جمله در مورد اهداف اینان باید بگویم که اینان دنبال موارد زیادی هستند که به برخی از مهمترین ها - بدون اولویت بندی - اشاره میکنم:
الف- "کارآمد کردن نظام" بنفع معیشت مردم در حوزۀ اقتصاد (توزیع عادلانۀ فقر)!
ب- سرکوب شدید سبک زندگی و فرهنگ لیبرال در حوزۀ اجتماعی!
پ- خرید خدمت تکنوکراتها، هنرپیشگان و اهالی فکر غیر ایدئولوژیک و در عین حال غیر سیاسی و قابل خرید برای تولید کالاهای فرهنگی سفارشی و ایدئولوژیک!
ت- قدرت نمایی منجر برعب یا تشویق و ترغیب جوانان مستأصل برای پیوستن به آنان با خود توجیهی "اگر به اینان نپیوندیم یا باید طرد شویم و یا باید از کشور فرار کنیم که هر دو راه هم بتباهیمان منجر خواهد شد"!
ث- مبارزۀ قضایی و تنبیهی بدون تبعیض با مفاسد اقتصادی که تنها تبعیضش برای خودیها توی بوق نکردن آنان و رسانه ای کردن و تبلیغات در مورد مفاسد غیر خودیها باشد!
ج- قطع ارتباط داخل و خارج از راه کیفری و تعیین مجازات های سنگین برای ارتباط های مجازی ضد سیستم با خارج از کشور!
چ- برداشتن موضوع اصلاح طلبان از روی میز حساسیت. زیرا آنان دیگرموجودیت اثر گذاری ندارند و برخورد با آنان هزینۀ بیهوده است!
ح- مبارزه سختگیر با همه اشکال فرهنگ مدرن اعم از کافی شاپ ها و بازارها و پوشش ها و موسیقی و سینما و غیره! مبارزۀ شکلی.
خ- تلطیف محکومیت قضایی در مورد مخالفان محروم مثل کارگران و معلمان و معترضان سیاسی غیر برانداز و غیر تشکیلاتی!
د- عدم حساسیت نسبت به ماهواره و تولیدات اینترنتی فعالان سیاسی خارج از کشور و حتی ترویج غیر مستقیم بخشی از آن برای تشدید بی اثری و عقیمی سیاسی اپوزیسیون!
ذ- برخورد شدید با براندازان در داخل کشور با اولویت و شدت دارندگان و وابستگان تشکیلاتی!
ر- مبارزه با تبلیغات زندگی های معروف به لاکچری در فضای مجازی و محدود کردن شاخ ها و مورد اقبال ها در شبکه های اجتماعی!
ز- سانسور هر نوع تولید فرهنگی اعم از کتاب و فیلم و مطبوعات و غیره نه تنها آنهایی را که بقول و بفکر خودشان محتوای بد و مضر دارند. بلکه سانسور آدم های بدی هم که حتی محتوای خوب و مورد پسند همین عدالتخواهان ضدغرب را تولید میکنند!
6- البته موارد زیادتر از جدول حروف الفبای فارسی است اما نه حوصله و نه لزومی به ذکر همۀ آنها است. میماند اینکه آیا اینان موفق شده اند و میشوند؟ بله تا اینجا نه تنها موفق بوده اند که فراتر از انتظارشان هم از جامعۀ هدفِ حذف - طبقۀ متوسط فرهنگی مدرن - انفعال و تسلیم گرفته اند بلکه از جامعۀ هدفِ تثبیت - محرومان و فقرا و معیشتی ها - پالس های تأیید زیادی گرفته اند و مهمتر اینکه در آرامش کامل و بدون چالش نقشه شان پیشرفته است. البته هدف گذاری سیاسی فعلی شان تسلط بر قوۀ مقننه و مجریه است که آن هم با موفقیت در حال پیشرویست و در غیاب هرگونه حادثۀ غیر مترقبه مجلس را امسال و ریاست جمهور را سال دیگر پس خواهند گرفت. مشکل این نیست که اینان با توطئه و با استفاده از قدرت در حال اجرای پروژه شان هستند. بلکه سوگواری اینجاست که بدلیل فساد و بیعرضگی اصلاحطلبان - و حالا اعتدالیون هم - بسیاری از مردم با رغبت بسمت راه نجات اینان دلبسته اند!
7- پس در کوتاه مدت و قبضِۀ همۀ ارکان حکومت موفق شده اند و تا 1400 تکمیل خواهند کرد. اما در اینکه در بلند مدت هم تداوم خواهند داد تردید زیاد دارم و بستگی به فاکتورهای زیادی خواهد داشت از جمله واکنش جامعه به اوضاع اقتصادی طبقات فرهنگی در حال اضمحلال، نقشه و نوع بازی امریکا در مقابله ای که ترامپ سرانداخته و از هم مهمتر توان حفظ وحدت فعلی نیروهای تندرو اعم از اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و ... چون این نیروهای عدالتخواه مثل همۀ این چهل سال در همۀ موضوعات هم موضع و هم فکر نیستند و تند و کند دارند و بمحض ورود به مراحل بالاتر قدرت دچار اختلاف اولاً و دگردیسی ثانیاً میشوند و معمولاً جر میخورند!
8- اما فعلاً چیزشان! تو توپ است و بشدت در حال تاخت و تاز هستند؛ تا جائیکه حتی تصاویر روی دیوارهای سفارت سابق امریکا را هم با مفاهیم جدیدتر و عمیقتر و زیباتر جایگزین میکنند، و حتی به کسی مثل قاسم سلیمانی هم رحم نمیکنند که روز 13 آبان افسار روح الله زم را در دست او بخیابان آورده اند. در حالیکه قاعدتاً افسار زم باید به طائب داده میشد یا یک اطلاعاتی - امنیتی شناخته شده! قبلاً هم گفته ام که سلیمانی را فقط بحرمت خامنه ای و فریب هوادارانش در جای خود حفظ کرده اند و حالا پیغام مشخصی میدهند که باید جزو ما باشی اگر راغب به بقایی! چون اینان حتی عناصر وفادار سخت به خامنه ای ولی متعادل تر مثل قالیباف و سلیمانی را هم خارج از دایرۀ فکری خود میدانند و حاضر بشراکت دادن آنان نیستند! یا...هو