1- بعد از اینکه صلاحیت آقای هاشمی احراز نشد و من آن را پایان جدال در استراتژی اعلام کردم و وارد فاز تغییر از راه تاکتیک و مسالمت شدم. و قالیباف را بعنوان مجری این تغییر با کمترین تنش و با بیشترین بهره وری در کوتاه مدت برگزیدم و وبلاگم را به یکی از معدود کمپین های مدرن قالیباف تبدیل کردم؛ و کمی دور افتادم از اصل خودم و شادی های نقد و در دسترس را به شادی های نسیه و مدت دار معامله کردم - شما باهمین هم مخالف بودید - نه شما یادآوری کردید و نه من خودم فرصت بیادآوردن بخودم دادم که پیروزی روحانی هر دست آوردی در آینده داشته باشد یا نداشته باشد. یک خصوصیت منحصر بفرد داشت که پیروزی هیچ کدام از نامزدها نداشت. نه اینکه کم داشت و کمرنگ بود بلکه مطلقاً آن دست آورد در لحظۀ اعلان پیروزی را نداشت که مهمترین شان سه چیز بود:
الف- شادی و جشن و پایکوبی مردم ایران بویژه جوانان و بازگشت چهرۀ فاتح به فضای عبوس و غمزدۀ ایران.
ب- استقبال خوب جامعۀ جهانی از پیروزی دکتر روحانی بدلیل شناخته شده تر بودن ایشان که قالیباف ابداً چنین پتانسیلی با این سرعت را نداشت.
پ- جلز و ولز جبهۀ اراذل و اوباش مصباحیه و تکنیسین های جنگ روانی مثل حسین شریعتمداری.
2- البته از انصاف نگذرم که هم برخی از شما بعضی از این مسایل را ناقص هم شده اشاره می کردید و هم برخی دیگر از خوانندگان خل و چل! - خل و چل بمعنای طناز - عزیزم مثل "یه کلام ختم کلام" که لحظه بلحظه آمار های روحانی 80% و حالا روحانی 90% را مخابره می کردند از سر صندوق ها؛ ولی کی حوصله دارد وسط جنگ و گریز وبلاگی به حرف این طنازان - طناز بمعنی خل و چل - توجه بایسته بکند که یکی هم من باشم. علت این کمبود گمانه زنی هم دو چیز بود: اول اینکه هیچکس بغیر از ناطق نوری طناز چنین حماسه ای را در دور اول پیش بینی نکرده بود. دوم هم بخاطر اینکه جامعۀ تخریب شدۀ ما بویژه بعد از 88 بسیار خروس جنگی شده و قبل از اینکه به ثبوت خود یا خودی بیندیشد به تخریب حریف مقابل تمایل دارد. این البته طبیعی است در همه جا که اختلاف و دوئل و حادثه بدلیل داشتن حس تعلیق قوی تر مخاطبان بیشتری هم دارد. اما در جامعۀ ما این ضریب دنبال زد و خورد گشتن بسیار بالاتر از استاندارد طبیعی است.
2- این مقدمه را گفتم که بگویم خیلی زیاد شیرین بود همین دست آورد های لحظه ای. که شادی مردم و استقبال جامعۀ جهانی را یا خودتان هم چشیده اید - و خوش بحالتان جای من خالی - و یا حداقل دیده اید و شنیده اید. لذا قصد اصلی ام این بود که از شادی نوع سوم بگویم و جلز و ولز اصولگرایان تندرو از همه سنخ و از همه باند و از همه دخمه. و بعنوان جدید ترین نمونه شما را ببرم به استیصال درمانده و قابل ترحم حسین شریعتمداری در کیهان.
3- برادر حسین که روز دوشنبۀ هفتۀ گذشته فقط فحش خواهر و مادر نداده بود به نامزد های اصولگرا که چرا ائتلاف نمی کنند؛ و دشمن در حال رسیدن به پشت خیمه های انقلاب را نمی بینند؛ چنان از پیروزی روحانی در دور اول شوکه شده بود که دیروز یکشنبه توی اغماء بود و نتوانسته بود واکنش نشان بدهد. امروز اما یخ های دستانش باز شده و با همان مغز شوکه و منجمد برداشته یک یادداشتی نوشته بعنوان سرمقاله در کیهان با عنوان "همراهان ناهمراه" که از سستی و چرت و پرت گویی دست خود شریعتمداری را هم از پشت بسته. شریعتمداری طبق ذات ناپاکش ابتدا با همان حربۀ همیشگی که تهدید است وارد می شود و با علم کردن اختیارات رهبر و تذکرات قبل از احراز صلاحیت توسط شورای نگهبان هشدار می دهد به روحانی که یک تدارکاتچی بیش نیستی و گنده گوزی نکنی راجع به تغییر استراتژی که در اینصورت دمت قیچی است. اما مدعای اصلی مقاله هم این است که ثابت کند حسن روحانی به همه هم وابسته باشد کمترین ارتباطی با اصلاح طلبان ندارد. و آنان نه تنها در پیروزی روحانی سهمی نداشتند بلکه نامزد اختصاصی شان دکتر عارف را هم از ترس آبروریزی از میدان خارج کردند و... تا جائی می رسد که دلایل اصلی رأی مردم به روحانی را می نویسد اوج خنده:
الف: روحاني بودن که در ميان مردم از اعتبار و اعتماد ويژه برخوردار است[...] ب: تعدد نامزدهاي اصولگرا که نهايتا هيچکدام از آنها حاضر نشدند به نفع يکي از ميان خود انصراف بدهند[....] ج: شرايط ناهنجار اقتصادي کشور و مخصوصا گرانيهاي لگامگسيخته و [...] از اين روي جناب دکتر روحاني قبل از آن که از حمايت کارگزاران و مدعيان اصلاحات تشکر کنند بايستي خود را مديون حلقه انحرافي نفوذي در دولت بدانند! د: تاکيد آقاي روحاني بر پيروي از رهبر معظم انقلاب، دو دهه نمايندگي حضرت آقا در شوراي عالي امنيت ملي و[...]3- بخس های اصلی دلایلش را به این جهت آوردم که شما هم بخندید به این همه دروغ و دغل و ذات چرکمرد سیاه تند روان سلفی که چگونه می خواهند با پاشیدن قیر بضورت خورشید؛ چند تا بچه مذهبی معصوم باقی مانده در اطراف و اکناف شان را از رشد و حقیقت یابی و واقعیت فهمی برحذر بدارند. و منظور اصلی ترم از این روده درازی هم این باشد که نگاهی بکنم به پایگاه رأی بسیار بسیار بسیار خجالت آور روحانیان سنتی اعم از سلفی و شریعتی.
الف- سلفیون شیعه که با چهرۀ بسیار شاخص زنده مانده شان - بعد از مرگ خوشوقت - مصباح یزدی است به مشاطگی آقاترانی و پناهیان و رسایی و حسینیان. و به دنبال حکومتی بسته تر از طالبانیسم هستند شبیه کرۀ شمالی.اینان نامزدشان سعید جلیلی بود و در مجموع توانسته حدود 12 در صد کل آرا را بدست آورد. البته رأی اینان خالص نیست و محتمل است که نیمی از این آرا مربوط به لمپن ها و عرق خورهای حرفه ای و مجرمان خطرناک باشد. زیرا گروه های فشار که همان سلفیون هستند فارغ و خارج از خواست آیت الله خامنه ای هم توان مهندسی محدود آرا را دارند در حلقه های صالحین و انصار و از این قبیل، می توانند با وعده وعید و پرداخت پاداش های نقد و غیر نقد - مثلاً بخشش زندان - آرای این طبقات حاشیه ای و از قلم افتاده را به صندوق های خود اضافه کنند. و خیلی کارهای دیگر که بدلیل ایجاد رعب و وحشت و استفاده از نفوذشان در ادارات و سازمان های دولتی و ارتش و سپاه و غیره است.
ب- اما بازهم شیعه های غالی و سلفیون در صدشان را توانسته اند به بالای ده درصد برسانند؛ شرم آورتر آرای ولایتی بود که با تقریب 90% همۀ روحانیان ارشد از مراجع گرفته تا جوامع روحانیت و مدرسین قم و امامان جمعه و جماعات از او پشتیبانی کرده بودند. و فقط توانستند کمتر از 6% آرا را بدست آورند. این در حالی است که بسیاری تشکل ها و حزب های جمع شده در جبهۀ پیروان رهبری مثل جامعۀ مهندسین و حزب مؤتلفه و ... هم از ولایتی حمایت کرده بودند. تازه اینان تند رو هم نیستند و بعنوان شریعت گرا شناخته می شوند که دو مشخصۀ عمده دارند. یکی تحجر نسبی است و دیگری در دست داشتن نبض ایدئولوژی و سه دیگر اما یک مؤلفۀ سنی است و بیشتر اینان عمرهای بین 85 تا صد سال دارند مثل جنتی و مهدوی و یزدی و الاماشاءالله! این نوید بسیار خوبی است و تأثیرات عمیقی را نمایان خواهد کرد بزودی.
5- اما به مصداق ز هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است این گزارۀ کوتاه را هم چاشنی کنم که از نوشتۀ شریعتمداری یکباره پرتاب شدم به ته فکر و ترس خودم از واگرایی بین پیروزان و همگرایی بین شکست خوردگان. و اولین مطلبی که در جبهۀ خودی نظرم را جلب کرد و ضرورت طرح فوری احساس کردم؛ موضوع دکتر عارف نازنین بود و ماجراهایی که گذشت و متأسفانه بد مدیریت شد و هر چه هم خواستند درست کنند بدتر شد و معلوم شد که دکتر عارف و هوادارن بسیار فرهیخته و متعصب وفادارش با دکتر روحانی بصفای مورد انتظار نزدیک نیستند. علت هم ظاهراً این بوده که عارف خواهش خاتمی برای کناره گیریش را سالم نمی دانست و معتقد بود ستاد دکتر روحانی - با یا بی اطلاع دکتر روحانی - حرکات سازماندهی شده ای را انجام داده اند برای تمهید کناره گیری او. و دکتر عارف از این موضوع دلچرکین بود و هنور هم خلافش را ندیده ایم. لذا بنظرم رسید که یکی از کارهای واجب دکتر روحانی در بین این همه مشغله و سرشلوغی این روزهایش، رفتن به دیدار و ملاقات دکتر عارف است و رسانه ای کردن آن. تا همین ب بسم الله این نقار بوجود آمده بهر دلیل نطفه ای نباشد برای کدورت ها و شروع واگرایی های ترسانندۀ من و ما و امید جوانان. با سلام و تشکر از آقای رییس جمهور! یا...هو
توضیح: "تیتر دکتر روحانی به دیدار دکتر عارف می رود" را به این دلیل اخباری و مثبت زدم که "تأکید انتظاری" را نشان بدهد.
۲۰ نظر:
http://dalghakirani.blogspot.jp/2013/05/blog-post_28.html
این پست شما در آن تاریخ دقیقا انجام شد.
سوال امروز من این است با این درصد آرا و وزن
اجتماعی بدست آمده بنظر شمادر صورت حضور آقای اسفندیار رحیم مشایی در این انتخابات باضافه ی همین افراد
درصد آرا چگونه میشد با فرض حمایت کامل آقای احمدی نژادو
دولت و اینکه خود برگزار کننده بودند
پیره مرد ناشناس
به قول خارجی ها Welcome back!
ممنون دلقک جان،
هر چند، چند هفته ای ما رو دق دادی ولی این نوشته ات - خصوصن پاراگراف آخر که نشون از درک بالای سیاسی ات دارد - عالی بود.
ما همه در حال شناختن نقاط ضعف و قوت هم خودمان و هم حاکم دیکتاتورمان هستیم. حتی خود روحانی و قالیباف هم در چند هفته ی اخیر خیلی چیزها یاد گرفتند.
پس بهتره از این تجربه ها برای ارتقای فرهنگی و آزادی ایرانمان از چنگال کج اندیشان استفاده کنیم.
شهریار
دلقک جان مهمترین موضوع یک ماه آینده هیت دولت وجانشین جلیلی است
انصافا دکتر عارف معاونت اول را خواهد داشت وچون در این 8سال ظاهرا هاشمی یا خود روحانی اکثریت وزرای دوران جنگ ودولت هاشمی وخاتمی را در پارکینگ رژیم در ترشی خوابانده بودن حال باید دوباره ظهور کنند واز نعمت زاده بد دهن گرفته تا خرازی چین وچروک دار که احتمالا تا حال چروکتر هم شده است جمعی فرزانه (پیروپاتال) نیم اصولگر ونیم اصلاحشده را بیرون میریزد تا با مذاکره ای که امروز با لاریجانی داشته بتواند در مجلس بدون مشکلاتی که احمدی داشت کابینه قوی را به وزارخانه ها بفرستد احتمالا مثل صلف اش هیچ یک از وزیران کنونی را نگه نمیدارد ومهم ترین پست ها را مثل دارای به نوبخت وصنعت به جهانگیری واحتمالا نعمت زاده برای نفت با رای اعتماد بالا بیرون می اید زیرا روحانی سیاست مدار کهنه کاری است وکاری نمیکند که خطری در آن باشد یعنی دقیقا نکته مقابل احمدی نژاد راستی شما هم قبول داری که لقب امام را برای اولین بار او به امام داده یا نه؟به نظر من که این اسم برگرفته از اسم موسی صدر بوده
با سلام كاشكي ميشود كه روحاني از عارف در تيم مديريتي خود استفاده كند واز قاليباف در تيم اجرايي خود
چه ارزوي محالي چه فكر خامي
درود جناب تیمسار..
به نظر من امااقای قالیباف هرگز نمیتونست مجری این تغیر باشه چرا که برای مردم ایران کاملا شناخته شدذه بود!
با اینکه از هوش و قدرت انتقال بالایی برخوردار بود ،اما مدیر جاه طلبی بود و به خاطر خیلی سیاستهای سلطنت طلبش نتونست نفوذ خودش رو در اذهان تثبیت کنه و اینو از برخی عملکردهاش مثل جلسات پر هزینه عمومی ش در شهرداری و ارتباط بسیار خوبش صرفا با برخی اقشار که میتونست به نفعش تموم شه مثه خبرنگاران و باج هایی که بهشون میداد و استفاده فراوانش از اقوام در مناصب دفتری ش و صرف هزینه های گزاف شهرداری در راه فساد سیاسی وو...به راحتی میشه درک کرد.
با صحبتهای شما در مورد دستاوردها موافقم و این پیروزی رو یه فتح المبین مشترک برای همه مردم ایران _فارغ از رای دادن یا ندادن_میدونم.
و حتی تا حدود زیادی از همین ابتدای راه تاثیر خودش رو درترمیم و کمرنگ کردن فضای دو قطبی که محصول احمدی نژادیسم بود،به جا گذاشته.
بله و صد در صد در جبهه اصولگرایان هیچوقت انتظار عقب نشینی نباید داشت چرا که ذات این گروه تندرو با مصالحه و اشتی و سازش بیگانه ست....
سپاس و خسته نباشید جناب...
اما عارف از همون ابتدا بد عمل کرد و با اینکه میتونست بخش زیادی از اصلاح طلب ها رو پشت خودش جمع کنه و با حملات چکشی به مسببین وضعیت موجود نظام خصوصا یکی دو مهره قوی قدر و اصلی پشت صحنه ،نارضایتی خودش رو ثابت کنه،اما ایشون مدام از وابستگی ش به حضرت اقا سخن میگفت که همین امر باعث بوجود اومدن نوعی دوگانگی و شبهه در ذهن شنونده میشد!!
رفتارش دقیقا مثل یه بچه نق نقو و غرغرو بود و به نظرم از رفتار یک رییس جمهور جنتلمن خیلی فاصله داشت .
حالا بازم اگه روحانی به دیدارش بره برای تحکیم همون حس همگرایی،این دیگه نشان از مرد بودن عارف داره در عذرخواهی از کاری که حتی روح ش خبر نداره اما از طرف عارف بهش نسبت موکد داده میشه!!
سلام تلخک
در بند ب برآوردت اشتباه است به این دلایل:
1. آقای ولایتی فقط با اصرار آیت الله یزدی به جامعه تحمیل شد و جامعه مدرسین هم اطلاعیه نداد بلکه فقط آقای یزدی گفته که نظر اکثر بر آقای ولایتی است.
2. اقلیتی چهار نفره در جامعه مدرسین ، نظرشان به آقای جلیلی بود. آقایان کعبی ، رجبی ، ممدوحی ویکی دیگه که از همین طیف مصباحیه بود.
3. اینکه اصلا جامعه مدرسین نتوانست اطلاعیه رسمی بدهد چون طبق اساسنامه جامعه در مسائل مهم باید جلسه با حضور حداقل دوسوم اعضا تشکیل شود . تعداد اعضای جامعه گویا 52 نفر است که بسیاری از آنان بعد از سیاسی کاری های آقای یزدی چندین سال است که اصلا در جلسات شرکت نمی کنند. و این جلسه آخری کمتر از یک سوم اعضا بوده اند که چهار نفر آنان هم با جلیلی بوده اند وبعضی هم به غیر جلیلی و ولایتی نظر داشته اند.
4. آقای دکتر روحانی خودش عضو جامعه روحانیت مبارز است و اکثریت جامعه روحانیت هم با او موافق بوده اند اما جامعه روحانیت هم به دلیل اینکه آقای مهدوی کنی هم رئیس جامعه است و هم رئیس دانشگاه امام صادق (ع) که جلیلی شاگرد آنجاست نتوانست اطلاعیه بدهد گرچه شنیده شده که آقای مهدوی کنی هم انصاف بخرج داده و گفته آقای جلیلی بدرد ریاست جمهوری نمی خوره.
بسیاری از مراجع و بدنه حوزه رأیشان با روحانی بود و به همین خاطر در قم آقای روحانی بسیار پیشتاز بود. برای نمونه بازرس انتخابات 88 برایم نقل کرد که 90% آرای صندوق منزل آیة الله صافی به میر حسین موسوی بود.
بگذرم طولانی شد.
آخیش! روحم تازه شد اول صبح یک روز ابری لندن. بستوه آمدم ا زاین همه خواجگان ناشناس و رجال خشن شهرت واقع و مجاز.
مستانه چقدر خوب کردی که با این نام زیبا کامنت گذاشتی برای دومین بار. که گمان نکن یادم برود دفاع جانانه ات از سیرک و سیرکبان را در مقابل ایلغار برخی بر خوردارشدگان قطعی از اصعمه و اشربۀ فراوان سرو شده در سیرک و بهره برده تاخرخره. پس نقداً سلام مستانه و مرسی.
در مورد فرمایشات شما دو منبع منتشر شده در فضای مجازی را قبلاً مطالعه کرده ام یکی راجع به نوشتۀ نیما نامداری است که گزارشی از محل حادثه است بمشاهدۀ عینی اما مربوط به سال هایی پیشتر. نوشته ای قدیمی تر را هم دیدم که اصولاً با هدف یا بعد از شروع پروسۀ انتخابات نوشته نشده است و یادداشتی است مستقل در مورد "عیب تنهایی سردار و عدم قدرت جذب نخبگان طراز اول".
2- اگر استنادات برشمرده تان که شباهتی تمام دارد در مورد این تنها دونوشتۀ - اولی تا حدودی و دومی تا حد بسیار بالا و مستند. بخاطر موقعیت زمانی و مکانی هم مؤلف و هم زمان انتشار - راجع به معرفی نقاط ضعف - و نه عیب اتهامی - قالیباف است ک قبلاً اشاره ای در پاسخ به بیشمار لینکی که از نوششتۀ نامداری کامنت کرده اند دوستان کرده ام و قول داده بودم که مشروحش را در یک پست جداگانه ای بنویسم در مرحلۀ دوم انتخابات که منتفی شد. اما اگر خود شما تجربۀ شخصی هم دارید و یا بمنابع جدیدی هم دسترسی پیدا کرده اید تا به این قضاوت همسان با آن دو نوشته برسید امری جداگانه است و من باید با دقت بازهم بیشتری به قالیباف نگاه می کردم و بکنم.
یک مطلب در قالب ترکیب داستان و سیاست برای تفهیم سریعتر و کوتاه تر و خوانش شیرین تر نوشته ام طولانی راجع به تاریخ شفاهی انتخابتی 8 سال گذشته و در آنجا همۀ این موارد را از منظر خودم بررسی و پاسخ داه ام. امیدوارم بزودی تکمیل کنم و متشرش هم تا نگاهم به ماجرای قالیباف نقطه پایان بگیرد. و شما هم پاسخ مطالب طرح شده تان را بگیرید.
ثقل ماجرا و همۀ این چرایی ها هم برمی گردد به یک سندرم وحشتناکی که در سال 84 و بعد از باخت دقیقۀ 90 قالیباف به احمدی نژاد وارد زندگی سیاسی این سردار جاه طلب و لایق شد. به این ترتیب که از شوک شکست از احمدی نژاد در سال 84 این ویروس بسیار مهلک و خطرناک را در خودآگاه و ناخودآگاه قالیباف حک کرد که "نظر حضرت آقا" مهمتر و تأثیر گذارتر از "رأی مردم" است. و او هم رفتار پر نوسانش در همۀ حوزه ها و از جمله حوزه هایی که شما برشمرده اید و هم استراتژی بازنده اش در انتخابات اخیر بهمین هراس واقعی در ذهنش برمی گشت و می گردد. و الا کم نبوده مقاطعی که او به مدیران و نخبگان و هنرمندان درجه یک و جلوۀ مدرنیت و مدنیت شخصیت خویش نزدیک شده و در محدوده های زمانی کوتاهی هم کار کرده است اما بمحض اینکه علایمی ناشی از زیر سؤال رفتنش از سوی نمایندگان بالقوه و بالفعل "نظر حضرت آقا" در جامعه برایش پالس شده بلافاصله برگشته به مدیران موسط و زیر متوسط اما غیر سیاسی. و بنظرم اینکار اجبار بیرونی را برای صیانت از خودش و جلوگیری از حذف و له شدنش کرده. تا روز موعود صعودش به پلۀ نهایی کامل شود.
البته الان برای من مهم باخت بشدت وحشتناک و غیر قابل توجیهش است در این دوره و دارم رصد می کنم که توضیحی برای این باختش پیدا کنم.
آن مطلب را هم که منتشر کنم بیشتر با روند جلو آمده اش آشنا خواهم کرد از نگاه خودم. ولی او دیگر با این باخت سنگین فعلاً مدت ها مرکز توجهی نخواهد بود و باید در مدیریت پائین تری به تجدید نظر اساسی در شرایط جدید بحال آیندۀ سیاسی خودش بکند. و نه گمانم که دیگر بعد از دو باخت شوک آور و هر دو در سه روز آخر و هر دو هم بخاطر خامنه ای - 84 برای نظر آقا مهمتر از رأی مردم است. و در 92 بخاطر تأثیر رأی مردم بر نظر آقا پیشی گرفته است - او شانسی برای بار مجدد داشته باشد. اما چه دیدی! اینجا ایران است. یا...هو
جناب دلقک عزیز. یک مساله ی مهم که شما در نظر نمی گیرد همان تاثیر اکثریت خاموش و سبز و اصلاح طلبی است که رای خود را فقط به کسانی می دهند که مورد تایید سراین اصلاح طلب باشد. دو روز آخری هم که موج درست شد فقط به خاطر حمایت خاتمی و بعد هاشمی از روحانی بود. من خودم قصد رای نداشتم اما به محض اطلاع از حمایت آن دو نفر از روحانی بیش از 500 پیامک و نزدیک 4 ساعت مکالمه داشتم برای قارنع کردن دوستان و فامیل و آشانایان برای رای دادن به روحانی و زنجیره و موج امثال من در این دو روز همه چیز را تغییر داد. بدون شک اگر از روحانی بزرگان اصلاحات حمایت نمی کردند رای او تفاوت چندانی با رای قالباف نمی کرد و قالیباف رای چندانی نداشد و نداره در نزد مردم با هفت آب مقدس هم که خود را شستشو دهد چون سعی در چسپاندن خود به اصولگراها و حامیان اصلی آنها داشت اما روحانی این تیزهوشی را داشت که از نزدیکی خود به هاشمی به گونه ای استفاده کرد که در نادخودآگاه مردم یک اصلاح طلب نشان داد هرچند خود بر زبان نیاورد. چند وقتی استراحت کن، عرق سگیتو بزن و پارگی تورها را بباف برای وقتی که باز فصل ماهی گیری شود. در کل دوستت داریم سبد سبد.
سلام پدر!!
مرسی که منو تحویل گرفتی ولی اینارو که خودمونم میدونستیم اینارو بی خیال شو ...
به تحلیلهای توپ من که در مورد روحانی و قالیباف توجه نکردی و حالا حالا ها باید بشینی تماشا کنی ما اکثریت توده ی ایران چه نوابغی هستیم در شخصیت شناسی(به استثنای 84 که بی خیال شدیم نه اینکه نمیدونستیم حوصله نداشتیم شخصیت شناسی کنیم و رای ندادیم و رفت تو پاچمون) به آمارهای من هم که توجه نکردی هر چی داد زدم که بابا جان ما با تو صادقییییم!!
ایندفه رو میبخشم اما چند تا نکته هست که تورو به حضرت عباس قسم میدم باز نذار دم خروست بزنه بیرون که ایناست:
25 خرداد یک روز ویژه است نه از نوع قلابی 2 خرداد پس نباید این فرصت از دست بره اما نکته هایی که من از بطن جامعه به تو خبر میدم واقعی واقعیه:
صفر... تور خدا قالب وبلاگتو عوض کن میدونم بش دلبستی ما هم دل بستیم ولی باید برای تاثیر گزاری بیشتر در موقعیت حساس کنونی این فداکاریو بکنی که خواننده هات امکان تبادل بیشتر و مانور بیشتری داشته باشن و البته خودتم پتانسیل شناخته شدنو در حد لالیگا داری... اگه به حرف کوچیکترا گوش کنی!!!!!!!!
یک...با اینکه شکست مفتضخانه ای خوردی از ملت همیشه در صحنه(99 درصد شوخی جدیه پس به دل نگیر) اما جام اخلاق مال تو و سردار... ولی نکته ای که میخوام بگم و اصلا شوخی نیست و جدی بگیر اینه که تمام تمرکز ات رو بذار روی "گسترش فرهنگ پذیرش شکست و همینطور فرهنگ رفتار در لحظات پیروزی"
ریشه ی تمام بد بختی های این مردم از بقال تا رهبر در فرهنگ "رو کم کنی" خلاصه شده.
از اون گنده لات بگیر که میخواد شاخ استکبارو بشکنه تا من که دارم اینجا دلتو به خیال خودم میسوزونم و این پروسه چیزی به جز کینه و انتقام به جا نمیزاره!!
استراتژی تو هم میتونه این باشه که انرژیتو عمده و اصلیتو بزاری برای بچه های حقیقتا زلال و پاک و معصوم بسیجی اونا به شدت به دیدن سیرک نیاز دارن اونا فقط دچار سوء تفاهم شدن اگه بتونی یه کانال به اون جا بزنی عالیه!!!! چون اونا یه ویژگی خیلی مهم دارن و اون ساختار شبکه ای اوناست برای همین هر فرهنگی به سرعت نور تو اونا پخش میشه و الان با این شکست که دست رهبراشون بد جور رو شده بیشترین پذیرشو از جبهه ی مخالف دارن به شرطی که غرورشون جریحه دار نشه و ارزشهاشون دیده بشه البته امیدوارم روحانی هم شعور اینو داشته باشه با اینکه معتدله و گفته افراطی ها تو دولتش جایی ندارن ولی شخص احمدی نژاد و حتی مشاییو بیاره تو دولتش و یه نقش سیاهی لشکر بشون بده! که خیلی خیلی به این تفاهم کمک میکنه!
دو... تمرکز رو جبهه پیروز... من همون شنبه هنوز رییس جمهور معلوم نبود دیدم محمدرضا خاتمی داداش ممد چاخان زده بود زیر گریه که تو این سالها چی کشیدیم و هی اصلاح طلب اصلاح طلب کرده بود که لج منی که پیروز میدون بودم در اوومد کلا همین آدمای حقیر همیشه به مردم ضربه میزنن حالا ما باید سعی کنیم به عنوان پیروز رفتاری بدور از طعنه و غرور و ننه من غریبم ترویج کنیم اینم از کارای تو که توش استادی!!!!
سه...تمرکز رو چیزایی که با همه شارلاتن بازی های روحانی و اصلاح طلبا که سراغ داریم میتونیم از اونا توقع داشت برای کمک به انسجام اجتماعی و عبور از نامها و شخصیتها برای همیشه و تا ابد
چار...یه کمپین تو فضای مجازی و در حد وسع درست کنیم که مطمئنا با این وضعیت مار گزیده ی مردم جواب میده مثلا اسمشو بذاریم :چار چشمی: که تا دیدیم روحانی و دارو دستش داره خطا میکنه یه کون لقدی جانانه تو فضای مجازی نوش جونشون کنیم تا حساب کار دستشون بیاد اما نقش تو و یکی مث تو اینه که تجربه بیشتری داره این کمپینو اولا متمرکز و هدفمند نگه داره و ثانیا از فضای احساسی و مضر خارج کنه چون بعضی وقتا بعضی کارا به ظاهر غلط از طرف سیاستمدارا تو دراز مدت خودشو نشون میده!!! و فقط یه گرگ پیر اینو میفهمه!!!!
پنج... یه چیز خوبی بودا... یادم رفت :(
شش ... ببینم چیکار میکنی!!!!!!
هفت ... این غم با شکوه که فقط ما ایرانی ها نمونه اشو داریم تقدیم به تو:
راز دل - قربانی
http://176.28.53.232/InternalMp3Handler.ashx?id=46711
ارادت
سلام یه کلام ختم کلام.
کاشکی همۀایرانیان مثل تو خل و چل شده باشند که چقدر نازنین است آهنگ صدایت! و نوازشکر است رامشگری بی انتهایت. توانش را ندارم از هیچ جنبه ای از فنی گرفته تا فکری که تبدیل به مرجع کنم و بشوم و ادامه بدهم. تو خودت یک شاهکاری و جامعه را که رصد می کنم خوشحالیم زیاد می شود که اکثریت مطلق با امتداد توست و بشدت بالغ و واقع گرا. من قبلاً هم وعده داده بوم که بزودی از این پرنویسی و سیاسی نویسی و دم ودستگاه سیرک استعفاء خواهم داد و نیاز به هم استراحت کوتاه مدت و هم بازنشستگی بلند مدت دارم. پس روی من حساب نکن در برنامه هایتان و من اگر بمانم حداکثر بشون یک ستون نویس روزنامه های اصلاح طلب داخلی. آن هم از نوع درجه چندمش در میان خیل غولان به صحنه بازگشته. حالا دیگر موضوعیتداشتن سیرک و بودن دلقک هم منتفی شده و با رفتن دلقک کبیر از سیاست ایران سیاست را به عاقلان داده اند که سنخیتی با دلقک ندارد عقل.
بنزینم تمام شد برمی گردم بزودی ... شایدهم یادم رفت منظورم چه بود از این نوشته. تو یک شاهکاری بچه. قدر خودت را بدان من هم قدر شما را توصیه می کنم. یا...هو
دلقک تو ااز دلقکی فقط لودگی و خواجگی اش را داری. همین!
سلام پدر جان
اگر چه در اخرين كامنتي كه براي حقير نوشتيد ، حسابي بنده رو مورد نوازش قرار داديد ، ولي بايد خدمت شما عرض كنم وقتيكه مي دانم كه نمي دانم ، گريزي جزء حضور ندارم ، براي اينكه مي خواهم برايم معلوم شود كه اساسا درست فكر مي كنم ؟ و تحليلي درستي از جامعه خودم و دنياي اطرافم دارم يا نه ، حالا اگرجناب استاد نظامي وار حقير را مورد تاخت و تاز قرار مي دهد ، ناچار به تحمل هستم از نظر خودم البته .
من هنوزم روي حرفم هستم و هر انتخاباتي كه يكطرف ان اصولگرايان باشند ، دنبال نشانه هاي تقلب مي گردم ، به دو دليل زير :
١- اصولگرايان عليرغم رد صلاحيتهاي گسترده ، پايگاه راي بالايي ندارند در جامعه و حتي اگر به رقباي سرشناس خود اجازه حضور ندهند ، باز هم توان كسب اكثريت راي مردم را ندارند ، حتي اگر پانزده ميليون راي ندهند
٢- دليل دوم بر مي گردد به نحوه كمپين انتخاباتي كردن اصولگرايان در انتخاباتهاي مختلف ، ظاهرا شما هم اينرا قبول داريد و وبلاگ خود را يكي از معدود مدرنهاي قاليباف ناميديد ، حالا بماند كه اقاي قاليباف چه پول هنگفتي را خرج تبليغاتش كرد و امروز طرفداران متوهم ايشان ، كاسه كوزه شكست را به گردن جليلي مي اندازند
روزي كه من اصرار داشتم كه ائتلاف نكردند اصولگرايان شايد نشانه اين باشد كه اقايان قصد تقلب دارند ، چون برايم معلوم بود كه بدون ائتلاف و با توجه به دو دليل ذكر شده ، شانس پيروزي ندارند ، براي همين به شدت مشكوك بودم و شما هم عصباني
در مورد كناره گيريه اقاي عارف ، حرف شما از بيخ وبن غلط است ، زيرا بر طبق همان تحقيقات شلخته و پرسيدن از در و همسايه و دوستان تو اين شهرو تو ان شهر ،تا روز انصراف اقاي عارف ، اقاي روحاني توانسته بود بيشتر نگاه مردم را به خود جلب كند نسبت به دكتر عارف ، اين حرف به معناي داشتن راي بيشتري نيست ، چون حقير سواد نظر سنجي ندارم و چون كار وزندگي هم دارم ، وقت زيادي براي دور زدن و پرسيدن ، نداشتم ، ولي برايم جاي سوال است كه چرا اينهمه نظر سنجيه علمي و كارشناسي ، نتوانست اختلاف راي روحاني و قاليباف را ، حتي حدس بزند !
پدر جان ، در جامعه شلخته و بي در و پيكري كه زندگي مي كنيم ، مگر كسي جرات راست گفتن دارد ، كه ما با سروصدا بپرسيم ! مجبوريم ارام برويم در صف و يواشكي بشنويم و مشت نشانه خروار كنيم
الف - به نظر شما پيروزي روحاني ، بيشتر پيروزيه خاتمي و اصلاح طلبان است يا پيروزيه هاشمي ؟
پاينده باشيد
کاش عرق خورا رو همسنگ مجرما نمیکردی!! عرق خوری قبلنا حرمت داشت!
سلام تیمسار عزیز....
شاید باور نکنی اما گاهی ازینهمه صبوری و سعه صدر شما که کامنت به کامنت باید بخونین و تجزیه تحلیل کنید و پاسخ های در خور شان(هر کدوم به نسبت خودشون)بدید ،تعجب میکنم و در دل دست مریزاد میگم بهتون...
و البته کمی هم من به جای شما احساس خستگی میکنم..!!(چشمک)
اخه تیمسار یکم هم به فکر سلامت روح خودتون باشین عزیز...اگه شما یه روزی خسته بشین اونوقت ما کجا بریم و وبلاگ کی رو بخونیم؟اونم کسی که جای شما رو پر کنه!!(صد البته پیدا نمیشه):-)
خواهش میکنم جناب..کاری نکردم که..حرفهای دلم بود و نه زبونم..
و اما در مورد فرمایشاتتون و ذره بین تون که زوم کردید!(واای من از ذره بین واهمه دارماااا تیمسار هههه)
باید خدمتتون عرض کنم که بله من هم منابع نامبرده رو مطالعه کردم و چند تا وبلاگ دیگه که بطور سربسته اشاره به این قضیه شده بود.
اما تابحال هیچگونه تجربه شخصی و مشاهده عینی نداشتم.
اما جناب تیمسار دوسداشتنی ما، حرف شما به مثابه همون سخن معروفی ست که هر امر نادیدنی رو رد میکرد من جمله خدا و حتی خود انسان و وجودش رو...
اینو مطمئن باشین امواجی که از عملکردهای اشخاص ساطع میشه،شعاعش بسی فراتر از مشاهدات شخصی خواهد بود.
ایشون فرمانده نیروی انتظامی بودن در زمانی که شدید ترین برخوردها با افرادی که به اسم ازادی به خیابونها میریختند،میشد.
از اقوام خود بنده اقای عبدالله مومنی سالهاست که طعم بیرحم میله های زندان رو بر تک تک سلولهای وجودش حس کرده و میکنه..(بگذریم از برخوردهای شنیع و بدور از نوع انسانی که اونجا باهاش دارن)
ماجرای کوی دانشگاه و رنگین نمودن اون مکان از خون جوونای بیگناه،موضوعی نبود که به سادگی بشه از کنارش گذشت و فراموشش کرد!
نحوه برخورد با حجاب زنان کوچه و بازار که یه عده جیره خور بی لیاقت دستگاه حاکم از طریق همین ابراه،جون مردم رو به لب رسونده بود.
گویی تنها اونا هستن که سعادت و شقاوت بشر رو با اون بهشت و جهنم های دروغینشون تشخیص میدن،درحالیکه از همان خواجگان و صوفیانند که چون به خلوت میروند ان کار دیگر میکنند!
این ملت خسته بود ازینهمه ریا و نیرنگ و فریب و دغلبازیها...
ملت این امواج منفی رو خوب میگرفت و درک و موشکافی میکرد از شخصیت رجال مشهور نامبرده ای چون قالیباف.
حالا بگذریم از عملکردهاش در شهرداری که خوب یا بد به هر حال چندان تفاوتی بین هم قطارای منصوب شده قبل از خودش در شهرداری نمیبینم.
حالا به صرف پوشیدن یک لباس خوشدوخت و به مارک و ژست یک مرد جنتلمن رو به خود گرفتن و بر صندلی مناظرات گردن و شونه چرخوندن و رقصوندن ،هرگز ابی بر اتیش دل این مردم نخواهد ریخت!!
منو ببخشین تیمسار عزیز ..امیدوارم حرفهام باز هم حمل بر تهمت و افترا و ...نباشه...
اما این واقعیتی ست تلخ...
ضمن اینکه بی صبرانه منتظر اون داستان سیاسی ت هم هستم که در مکتب استادم و از ادبیات بسیار غنی ش باز هم درس اموزی کنم...
فدای شما و اون قلب مهربونتون که من پشت این الفاظ سنگین و ثقیل ،حس ش میکنم...
شاد و سلامت باشی..
یا شیخ درود .
مشکل آس و اساس ما در این بلاد پارادوکس خیز ایرونی اهورایی ، اسلامی این است که وقتی به حریف داخلی ببازیم ، بازنده ایم اما اگر خارجی باشد شهید حساب می شود و چون در قانون اساسی جمهوری اسلامی قانون احزاب کامل نیست و یا به درستی اجرا نمی شود مردم یاد ندارند که بده بستان سیاسی بکنند .
معتقدم 16 سال پیش ارجحیت داشت که اطلاحات سیاسی بر اقتصادی اما امروز با آمدن محمود احمدی نژاد که حالا به دادگاه خوانده هم شده است اصلاحات اقتصادی ارجحیت دارد . این را هم شنیده ای یا نه می گویند شاید قالی باف در کابینه روحانی وزیر مسکن بشود ؟ احتمالش هست !؟
نقد نامداری به عملکرد قالیباف نقد مغرضانه از جنس نقدهایی است که کمونیستها و روشنفکر نماها به توسعه های پهلوی ها گرفتند و مملکت را از همان هم محروم کردند.
نشستند کنار گود و می گویند لنگش کن. نوبت به خودشان که میرسد تر میزنند به مملکت و در عوض دیگر نه از توسعه خبری هست نه از عمران چه ناپایدار و چه ناهمگون!
من در یک اداره دولتی کار میکنم. عمق فساد به قدری است که فرستادن نامه از یک بخش به بخش دیگر خودش شاهکاری حساب می شود! شما این را مقایسه بکن با ساختن یک پل یا بزرگراه. حتا اگر مضر هم باشد (که نیست چون هیچ گروه کارشناس بیطرفی چنین تحقیقی نکرده است)،مهم نفس توانایی پیشبرد کار در یک سیستم فاسد است.
تغییر محسوس و بهبود نسبی اوضاع ابر شهر بی صاحاب تهران با 20 میلیون جمعیت عمدتا مهاجر از شق القمر هم سخت تر است.
تمکین به رای مردم توسط خامنه ای تمکین به نوعی نوشیدن جام زهر بود ولی محترمانه!عامل اصلی این تمکین تحریم های بین المللی بوده است.
شما قربانی من هستید آقای قالیباف!
http://vista.ir/news/8963145/%D8%B4%D9%85%D8%A7-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D9%86-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%AF-%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D9%81!
نظرتون چیه ؟
ارسال یک نظر