۱۳۹۲ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

شریعتمداری با نفرت؛ مشایی با خنده: دست در دست هم در مقابل روحانی!

این دیگر اوج لذت است: فوتبال ایران در برزیل.
آفرین بچه ها

1- حسین شریعتمداری و من همسن و سالیم حداکثر با یکی دو سال اختلاف و هر دو در راه مردن. حسین شریعتمداری و من هر دو شبیه هم هستیم در تیز بینی و نکته سنجی و تفکر شوخ نویسی و متعارض با تفکر غالب به عامۀ طیف خودمان و بهمین خاطر خواندنی هستیم. فرق عمدۀ من و شریعتمداری هم در این اصل بنیادین است که او تصادفاً در خانواده ای مذهبی و بسته رشد یافته و من در خانواده ای سکولار و باز. و از همین جاست که تفاوت های دیگر ما هم نشأت گرفته و برجسته شده است مثل نگاه پیچیده و توطئه محور او به مسایل ساده و نگاه ساده و خوشبین من به مسایل پیچیده.

2- در موضوع انتخابات 24 خرداد بطور کاملاً  تصادفی من و شریعتمداری برای اولین بار هم جبهه شدیم در مقابل حسن روحانی و او هوادار جلیلی من مبلغ قالیباف. من که وضعم معلوم بود زیرا بمحض انتخاب مردم و معلوم شدن تشخیص ناهمسوی من با خواست توده لبیک گفتم به سرور هر چه تغییر اجتماعی است (توده) و برگشتم به صراط مستقیم انتخاب مردم. و به این ترتیب بود که بتبع چسبیدنم به توده منتخب توده ها هم چسبید به من و راهمان شد یکی. شریعتمداری اما راه متفاوتی را برگزید. او رفت بسمت مصادرۀ منتخب توده و اثبات چسبندگی حسن روحانی بخودش تا بتواند بتبع توده های دنبال روحانی آنان را هم بچسباند بخودش.

3- دیروز که در مصاحبۀ روحانی نوبت خبرنگار کیهان رسید. با خودم گفتم: "یالله حاج حسین الان  وقتش است خودت بیا پشت میکروفون". فکر می کردم که اگر شریعتمداری خودش آمده باشد به کنفرانس مطبوعاتی رییس جمهور منتخب مردم این خوبی ها را خواهد داشت برای او:

الف- او تنها کسی خوهد بود که در سطح مدیر مسئول آن هم از نوع نمایندۀ حضرت آقا در این کنفرانس حاضر شده است در برابر همۀ خبرنگاران معمولی. و خواهد توانست ضمن شوکه کردن احترام برانگیز جامعۀ مطبوعاتی کشور. خودش را بکند تیتر یک و سوژۀ اصلی مصاحبۀ روحانی و تیزی حرف های روحانی را بحاشیه ببرد. ضمن اینکه خواهد توانست از فرصت استفاده کند و قبل از مرگ یک نقطۀ روشنی از وحدت خواهی و خیر ملت را در کارنامۀ سراسر فحش و فضیحتش ثبت کند.

ب- به مخاطبان نوشته هایش در بارۀ حسن روحانی که او اصلاح طلب نیست و اهمیتش روحانی بودنش بوده و نمایندۀ حضرت آقا در شورای امنیت ملی و عضویت در جامعۀ روحانیت مبارز؛ پالس راستی آزمایی درستی بفرستد از صداقتش در ادعای اصلاح طلب نبودن روحانی.

4- اما وقتی آدمی در هیبت بچه سلاخ ها پشت میکروفون قرار گرفت و گفت من خبرنگار کیهان ورزشی هستم. فهمیدم که رؤیایم تبدیل به کابوس شده و حاج حسین همان کرده که از کوزۀ روح پلشتش تراوش باید می کرد. او بجای بزرگواری و جستجوی وحدت و سعادت جامعه اش و نام نیک برای خودش؛ راه تحقیر و بی اعتنایی و تخفیف حسن روحانی را برگزیده بود، و بجای یک خبرنگار درست و پیمان از سرویس سیاسی روزنامه اش یک آدم در پیتی را فرستاده بود از حوزۀ نامربوط ورزش. البته که معلوم است مقصود او نمی توانست جامۀ عمل بپوشد در میان خیل خبرنگاران ارشد و نامدار از داخل و خارج. اما چه باک که او در جستجوی لجن های رسوب کرده بر ذهن و جانش بود و نه رسوایی خبرنگار روزنامه اش.

5- در سوی دیگر اما یک ورژن کاملاً فکاهی هم اتفاق افتاد در کنفرانس دیروز روحانی. و اینبار نام اسفندیار رحیم مشایی پشت این خنده بود. مردی خیلی شبیه و هم قیافه و هیبت با همین خبرنگار کذایی شریعتمداری از میان جمعیت خطاب به حسن روحانی داد زد که "روحانی این یادت باشه/ میرحسین حتماً باید باشه". حسن روحانی اما از این خبرنگار سلاخ خواست که بیاید پشت میکروفون اگر سؤالی دارد. اما تا او راه پیدا بکند و قصدی برای آمدن داشته باشد کنفرانس تمام شد و او که حالا نزدیک تر بسن هم شده بود مجدداً همان شعار "روحانی این یاد باشه/ میرحسین حتماً باید باشه" را تکرار کرد. ولی اینبار با اعتراض دسته جمعی خبرنگاران روبرو شده و فلنگ را بست ودر رفت. او همان کسی بود که در روز ثبت نام نامزدی مشایی هم در معیت او بود و در وزارت کشور هم قشقرقی بپا کرده بود.

6- قصه را شنیدید و خواندید حالا نتیجه را هم بخوانید امیدوار و مراقب که منظور اصلی مقاله است:

الف- ماجرای شریعتمداری نشان می دهد که سلفیون و تندروان مذهبی و جبهۀ پایداری چه عزمی جزم دارند برای بچالش کشیدن روحانی و جلو گیری از کامیابی او. و باید هم خودش و هم مردم مراقب باشند.

ب- ماجرای فکاهی خبرنگار منتسب به دولت اما امید بسیاری تولید می کند.  زیرا که خبرنگاران روزنامه ها و سایت های اصلاح طلب که صاحبان و بلادیدگان و سرکوب شدگان چهار سال گذشته و یاران اصلی میر حسین موسوی هم هستند چقدر بالغ و عاقل و واقع گرا شده اند که حتی از شعار آزادی محبوب (میر حسین) نه تنها استقبال و همراهی نمی کنند که سر دهندۀ چنین شعار نابهنگامی را هم برسوایی تعقیب و بیرون می کنند. زیرا بدرستی می دانند که هرگونه حرکت رادیکال سیاسی حتی با نیت خیر هم بازی در زمین دشمن است و بهانه برای تندروان بازی بهم زن و زورمند مصباح و شریعتمداری!
مطالعۀ جدیدترین پست با عنوان "راه روحانی درست است..." از نان شب واجبتر است و بشدت توصیه و در خواست می شود. با فروتنی.

۴ نظر:

Joshua گفت...

ولن کن این حرفا رو، یه جشن خیابونی دیگه ملت افتادن با رفتن به جم جهانی‌ :)

ایرانی گفت...

دلقک‌جان

به‌عنوان کسی‌که برای تفکر و نوشته‌هایت ارزش قائل هستم هرچند که خیلی‌هایشان را نپذیرم،‌ تأسف شدیدم را از اعتمادت به هر خبر زرد و ارائه تحلیل قبل از بررسی دقیق آن‌ها اعلام می‌کنم.


آیا حامی مشايی در جلسه روحانی شعار سياسی داد؟ + عكس
http://tinyurl.com/nyut8hk

مستانه گفت...

واااای قربوون خان داداش امیر خوودم...چای بیارم خدمتتون خستگی تون در ره؟!!:-))
و اما..
از شریعتمداری بیزارم با اون خوی فتنه گرا و اخلاق گند سیاسی ش..
همون بهتر که امثال این اقا درهزار توی پستوی پوسیده افکار مخربشون گم شن و در دولت جدید مجال حضور و ظهور پیدا نکنن..
هیچوقت یادم نمیره تهمت جاسوسی ناروایی که به عبدلکریم سروش نسبت داد اونم به اسم باب فقهی مباهته!
اون نمونه یک انسان مسلمان واقعی ست با همه تعصب ها و تحجرها و پیچیدگیهای غیرانسانی خاص این قوم!!

نکته بعدی اینکه به عقیده من مشکل واپس گرایی تدریجی اصلاح طلبان ازونجایی اغاز میشه که زیادی شیوه تقیه رو در پیش میگیره و هراس از نشون دادن افکار پنهانی ش داره..
همانطور که اصول گرایان به هرشکل که مایلن اقدام میکنند و گردونه سیاست رو میچرخونن چرا حال اینان به نوبت اسیاب رو نچرخونن به دلخواه؟!
اصلا ایا این اسمش واقع گرایی هست؟!
تا کی باید به اونا و خواسته های خودخواهانه و دیکتاتور مابانه شون بها داد؟؟!!تا کی؟؟!!
خسسسسسسسسسسته ایییییییم دیگهههههههه

چای قند پهلو واجب شدیم به همراه تیمسار عزیزمون....:-)

مهرجو گفت...

شما به عنوان دلقک ایرانی فکر نمی کنید گزینه "بد" احمدی نژاد روحانی بود در مقابل "بدتر" 5 تای دیگر؟ منظورم اینه که پیروزی روحانی نوعی تقاص پس دادن اصولگراها باشد از نظر او؟