۱۳۹۲ آذر ۹, شنبه

یکبار دیگر قالیباف در "صدر" !


1- چون نقیضی برای تعریف ارادتمندم از محمد باقر قالیباف پیدا نشد در جستجوی بغض آلود مخالفان ناتوان و حراف و بدون عملش؛ لذا او را بخاطر اتمام پروژۀ بسیار زیبا و کارآمد دوطبقه کردن اتوبان صدر یک بار دیگر در تالار افتخارات سیرک دلقک ایرانی بر صدر می نشانم و به او و تهرانی ها تبریک می گویم.

2- قالیباف تنها مدیر در جمهوری اسلامی است که ناله نمی کند، فرافکنی نمی کند، رطب و یابس نمی بافد، عذرخواهی می کند، به مردم احترام می گذارد، نه تنها شهر را می سازد بلکه کارخانۀ تولید مدیران جوان هم است برای بخش های دیگر. نشان به آن نشانی که بیش از 20 نفر از مدیرانش در شهرداری را به دولت حسن روحانی صادرات کرده است با سعۀ صدر و بدون ننه غریبم بازی و جلوگیری از پیشرفت بچه هایش به بهانۀ "کار خودم می خوابد". و این رقم بالاترین مدیران جوان جذب شده از سوی دولت روحانی از سازمان های دیگر - چه حکومتی و چه  مردم نهاد - است. با این یادآوری که بسیاری از او ایراد می گرفتند که حلقۀ مشهدی ها را بدون کمترین صلاحیت ها مسئولیت داده است.

3- یک زمانی است که من و مثل من برانداز جمهوری اسلامی هستیم و معتقدیم که تقویت هر بخش و هرکس از بخش ها و مدیران جمهوری اسلامی ضمن آفتابه خرج لحیم بودن باعث طولانی شدن عمر جمهوری اسلامی و ناکارآمدی کلان دخالت دین در دولت می شود. لذا با هر نام و نشانی که کمترین ارتباط و وابستگی به جمهوری اسلامی دارد مخالفت می کنیم. اما زمانی هم است که من و امثال من - بهر دلیل از جمله واقع گرا بودن و زندگی اکنونی مان در شرایط داخل ایران - می خواهیم دوران گذار را از راه مدرنیزاسیون سنت و با حداقل خسارت های حرکت های دفعی - و ناموجود هم - طی کنیم تا انشاء الله این بار به توسعۀ پایدار برسیم. 

4- خب اگر جزو گروه دوم هستیم ناچار باید به احترام قالیباف کلاه از سر برداریم و او را حلوا حلوا کنیم. زیرا او مدیر تمام مدرنی است که در "ناسیستمی بلاتکلیف و نه مدرن و نه سنتی" پروژه های مدرن و بزرگ تعریف می کند و مهمتر از آن این پروژه ها را در بازه های زمانی تعریف شده بثمر می رساند و از چیزی و کسی هم طلبکار نمی شود.

5- من تعجب می کنم از سیاست گزاران جمهوری اسلامی که چطور این هوای ناپاک و بسیار خطرناک تهران را بدست های توانای قالیباف نسپرده اند تا کنون؛ و از مدیریت و ارادۀ مثبت او استفاده نکرده اند برای حل نسبی این مشکل. بهر حال پیشنهاد می کنم دولت روحانی در اولین گام  این مأموریت را به او واگذار کنند و همۀ امکانات لازم مورد درخواستش را هم - از بودجه تا اختیارات - به او بدهند تا بلکه در یک بازۀ زمانی 5 ساله بتواند هوای تهران را از حالت خطرناک خارج کند. به قالیباف دستمریزاد می گویم و روحیۀ مثبتش را هم حسادت می ورزم، هم ستایش می کنم و هم به جوانان توصیه می کنم. یا...هو

۱۳۹۲ آذر ۸, جمعه

عروسی شریعتمداری در کیهان: تحریم های جدید اتحادیۀ اروپا! روحانی در گوشۀ رینگ!


1- اگر شریعتمداری خویشتن داری کرده باشد و تا هم اینک نیز شمارۀ فوق العاده منتشر نکرده باشد؛ شک ندارم که روزنامه اش را سریعتر از همۀ شب های اخیر خواهد بست و بروی سایت و دکه ها روانه خواهد کرد. زیرا خبر تحریم جدید اتحادیۀ اروپا بر 17 شرکت ایرانی چونان "آب حیات"ی است که برگلوی خشکیده و صدای گرفتۀ تندروان ایران ریخته شده و آنان را احیاء خواهد کرد. درست است که از نظر حقوقی خدشه ای به این تصمیم اروپا وارد نیست و آنان به تصمیمات قبلی در 2012 جامۀ اجرا پوشانده اند. اما - بقول عراقچی شوکه شده از این بی معرفتی - این تصمیم در فقط یک هفته پس از توافق قرن در ژنو؛ اخلاقی و در امتداد آشتی نیست.

2- پشت پردۀ این تحریم های نه چندان مهم از جنبۀ محتوایی ولی بسیار مهم از نظر شکلی و زمان اعلان آن ها؛ می تواند دو انگیزۀ مثبت و منفی باشد. انگیزۀ مثبتش احتمالاً به تلاش های اسرائیل و اعراب مربوط است و نوعی پالس به آنان که "نترسید. هنوز خبری نشده و ما جدی هستیم". و انگیزۀ منفی اش به این برمی گردد که آیت الله خامنه ای و الیگارشی روحانیان سنتی همراهش - و نه لزوماً روحانی و دولتش - به اجبار "بی پولی" بپای میز مذاکره آمده اند و چاره ای جز ادامه - تسلیم - ندارند. این "اجبار بی پولی" را در این حرف مکارم شیرازی هم می شود معترف دید که راجع به توافق ژنو گفته است: قبول دارم که توافق خیلی بنفع ایران نیست اما "با توجه به اوضاع فعلی بهتر و بیشتر از این ممکن نبود"؛ و باید به تأیید آیت الله خامنه ای از توافق اعتماد کنیم.

3- از آیت الله مکارم شیرازی یاد کردم به این دلیل هم که او سیاسی ترین مرجع تقلید فعلی است و بوی نفت و دلار را بهتر از همۀ همپالکی های خودش هم می شناسد و هم با آن مونس! است. لاجرم به این عقیدۀ قبلاً هم گفته ام برگردم که: یکی از دلایل شورش روحانیان در سال های نزدیک انقلاب هم برمی گشت به نفت و دلار و اقتصاد. به این معنا که وقتی در سال های 55 و 56 قیمت نفت سقوط کرد و اقتصاد ایران را دچار بیماری هلندی کرد و شاه مجبور شد با دولت آموزگار ریاضت اقتصادی پیش بگیرد؛ این سیاست بلافاصله بازار سنتی ایران را تحت تأثیر قرار داد و با ضربه خوردن به درآمدها و ثروت های بادآوردۀ بازاریان سنتی (مؤمن)؛ پرداخت های آنان - در قالب زکات و خمس و سهم امام و ده ها قالب شرعی دیگر - به حوزه و روحانیت را بشدت مورد تهدید و تأثیر قرار داد؛ و روحانیت - با واسطه بازار - دچار کمبود منابع مالی و گشودگی های اوایل دهۀ 50 شمسی شد و شورش کرد. اینک که دیگر روحانیت مستقیماً به شیر نفت وصل است و بدون آن نه چاق و چلگی اش تأمین می شود و نه قادر به مدیریت فقرا خواهند بود. البته فقر مردم خیلی مؤلفۀ مهمی برای آنان نیست. زیرا هر چقدر فقرا بیشتر شوند مؤمنان افزایش یافته و مسجد ها و زیارتگاه ها و دعا و ثناها و دخیل بستن ها و جمکران رفتن ها نیز فزونی می گیرد.

4- خودم اما ضمن تأیید غیر اخلاقی بودن این تصمیم و ابراز عاطفه و همدردی با ظریف و روحانی؛ خیلی نگران نیستم از جنبۀ تأثیر سیاسی آن؛ مثل آن ساعت های لعنتی قبل از امضای توافق نهایی در ژنو. زیرا عدم رسیدن به توافق اولیه توانایی تبلیغاتی جمهوری اسلامی آیت الله خامنه ای را افزایش می داد در کوبیدن بر طبل جهان ستیزی و ایدئولوژی محوری. اما اینک که توافق امضاء شده و تابوی امریکا ستیزی شکسته است، دیگر آن سلاح "بازگرداندن افکار عمومی بر ضد غرب" تا اندازۀ بسیار زیادی کند شده و از دست تندروان گرفته شده است. ضمن اینکه بهتر معلوم شده که توافق با غرب قبل از اینکه به کار روحانی وابسته باشد نتیجۀ خرابکاری احمدی نژاد است. حتی ممکن است این چالش بیشتر تندروان با دولت روحانی - به بهانه هایی همچون این تصمیم اتحادیۀ اروپا - کمک هم بکند که روحانی و دولتش بیشتر بها بدهند به پایگاه اجتماعی خودشان (طبقات مدرن) و در تسریع آزادی های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مورد درخواست آنان گام های عملی تری بردارند. زیرا بطور بدیهی اگر مخالفان لیبرالیسم و عرفی شدن منسجم تر و سخت تر بشوند؛ مدافعان اعتدال و اصلاح طلبی هم بناچار به همگرایی بیشتر مجبور می شوند؛ و معلوم است که همگرایی بیشتر نیروهای مدرن از تساهل بیشتر دولت با نخبگان و مراجع دانشگاهی آنان و اهمیت به حوزه های اجتماعی و فرهنگی تبعیت می کند. یا...هو

۱۳۹۲ آذر ۷, پنجشنبه

تبریک و دلداری به حزب اللهی های عصبانی: غصه نخورید امیر قلعه نوعی تازه یکدست کت شلوار می خواهد!


1- وقتی نتانیاهو در بی بی سی فارسی گفت که ایرانیان باید بتوانند لباس جین بپوشند و به موسیقی گوش کنند؛ گویندۀ حرف ناموجه تر و منفورتر؛ و گوش فلک ایرانیان میهن پرست مدرن کرتر از آن بود، که کسی مثل حقیر پابرهنه بیایم وسط و بگویم از منظر اسلامی و قرآنیِ "انظر ماقال و لاینظر من قال" حرف حرف بدی که نیست بلکه حق هم است تا بن دندان. چون هر کسی که از نبود آزادی های اجتماعی و سبک زندگی در خورش و پوشش در ایرانِ عمر سی و پنج سالۀ جمهوری اسلامی سخن بگوید حرفی بغایت درست و منطبق بر واقعیت زده است. و اگر امروز در جامعۀ ایران موسیقی گوش داده می شود و لباس جین پوشیده می شود اولاً عملی - اگر حرام نباشد - مکروه است و زیر زمینی؛ و ثانیاً دست آورد مبارزات بسیار سترگ سی و پنجسالۀ زنان و مردان و کودکانی! - با تأکید بر سهم بسیار زیاد زنان - است که کتک ها خورده اند و بی حرمتی ها دیده اند و محاکمه ها شده اند و زندان ها کشیده اند و کمیتۀ وزرا رفته اند و ... که کماکان ادامه دارد و هنوز هم آیت الله متحجر و ابن الوقت و شارلاتانی مثل مکارم شیرازی به فرزند فقط یک قدم مدرن تر از مجسمۀ عمردراز و تحجر و بیماری روانی (آیت الله احمد جنتی) می گوید زیادی روشنفکر شده اگر وعدۀ سرخرمن داده راجع به گشایش اندکی در رفع فیلتر فیسبوک در آینده ای محال!

2- اما امروز دیدم که امیر قلعه نوعی سرمربی خوب تیم فوتبال استقلال در مصاحبه اش گفته است که: "از تیم مذاکرۀ هسته ای و آقای ظریف تشکر می کنم بویژه که لباس های خوب و شیک پوشیدند و آبروی ما ایرانیان را حفظ کردند" (اینجا). قلعه نوعی بعد از گفتن جملۀ فوق مجدداً به خبرنگار تأکید کرده است که حتماً موضوع لباس های مناسب (بخوان پیراهن و کت شلوار معمولی غربی بدون کراوات!) را بنویس و برجسته کن. در اینکه امیر قلعه نویی نه روشنفکر و نخبه و فرهیخته بلکه یک توده است شکی نیست. بویژه به آن نشانی هم که وقتی در برنامۀ 90 بجای "کلهم" از واژۀ "کل یوم" استفاده کرد و دست آویز خوبی ایجاد کرد برای طنزپردازان. و قبلاً هم بارها خودم را یک توده معرفی کرده ام و با یادآوری اینکه توده ها فیلسوف های حسی و غریزی هستند بخودم فیلسوف هم لقب داده ام کمتر خواننده ای دایمی ام شبهه ای دارد.

3- حالا اگر ذوق زدگی بهترین مربی فوتبال ایرانی از پوشش مناسب دیپلمات ها را بگذاریم در قالب توده و فیلسوف؛ و حرف حسابی او را در کانتکست "ببین چه بلای سهمگینی آوار کرده جمهوری اسلامی بر سر جامعۀ ایران" بخوانیم؛ بهمان منظوری می رسیم که گاهی مهمترین آرزوی جوانان دختر و پسر که سهل است، بلکه مردان میان سال ما جسارت پوشیدن کت شلوار شیک و تمیز است مثل میلیون ها قلعه نوعی نوعی! و بهمین خاطر هم است که وقتی خبر می رسد که احمدی مقدم و رادان حمله کرده اند به فروشگاه ها برای جمع کردن کراوات و شال گردن و نشانه های پوشش کامل مدرن - مدرانه حتی - خیلی بیشتر از زمان بازداشت و اذیت و آزار فلان فعال سیاسی احساس خطر می کنم و ناراحت می شوم و می نویسم "باز رفتند به سراغ ریشه های مانع سلطۀ کامل تحجر و زشت اندیشی و کریه پوشی!"

4- این پست اجتماعی را نوشتم برای سرسلامتی دادن به حزب اللهی های متحجر و حواریون خامنه ای که مغرور و مطمئن باشند که چنان تیشه به ریشه مان زده اند که از انفجار هیروشیما بیشتر و عمیق تر و ماندگارتر آسیب دیده ایم؛ و نه گمانم که در آینده ای قابل تصور مجدداً تصویری مثل آدمیزاده در هرجای کرۀ خاکی هم پیدا بکنیم تازه در ریخت و قیافه. چون دیدم که بدجوری بغض کرده اند از تنوره هایی که نمی توانند بکشند بر سر توافق مقدماتی ژنو و بمبی که نتوانسته اند بسازند. زیرا به تعبیر خوشحال هاشمی رفسنجانی که گفته است "رادیکال ها کاری نمی توانند بکنند چون پناه خودشان که آیت الله خامنه ای بوده است از دست داده اند" فعلاً گویا بغداد دلارهای نفتی خراب تر از آن است که مجالی به گنده گوزی بدهد. البته من نه گمانم که خوشخیالی هاشمی - اگر حسن نیتش را هم قبول کنیم - براحتیِ لَمی که او می دهد به مبل قدرتش؛ قابل دسترسی باشد. بهمین خاطر هم است که می گویم لیبرال ها فرصت سوزی نکنند در حمایت از توافق مقدماتی ژنو! تا بلکه هم دُور را گرفتند و واقعاً ایران نیم قدمی نجات پیدا کرد حداقل در آزادی پوشیدن یکدست کت شلوار شیک برای فیلسوف قلعه نوعی. یا...هو

۱۳۹۲ آذر ۵, سه‌شنبه

آفرین به ایران: همه در تدارک نجات وطن: از دیپلمات های شاه تا هاشمی خمینی! متشکرم.


1- یکی از امیدهایم که داشت به نگرانی عمیقی تبدیل می شد؛ موضوع بسیار مهم "واکنش پشتیبان"ِ جامعۀ مدنی - با اولویت نخبگان لیبرال و عرفی و اصلاح طلب در داخل کشور - از فضای ایجاد شدۀ ناشی از انتخابات 24 خرداد 92 و انتخاب حسن روحانی بود. و است. بدین معنی که ورود نخبگان اسمی و قلم داران معتیر و نامداران وطنپرست به عرصۀ پشتیبانی و تشجیع و تهییج مردم به استقبال از گشایش لاجرم بوجود آمده؛ دور از توقع مثبت و امیدوارم بود. و است. اما گویا - بویژه - بعد از جریانات منجر به جنبش سبز؛ جمهوری اسلامی چنان این نخبگان را تار و مار و نا امید و ترسان و محتاط کرده است که این عزیزان یا در غربتند و یا در عزلت و عرصه را خالی گذاشته اند به انتظار. لذا چه در روزنامه های اصلاح طلب که خالی از روزنامه نگاران دانه درشت شده است و چه در سایر عرصه های اطلاع رسانی که کمتر نامی - معتمد و مرجع جوانان و تحصیلکردگان - از این خیل عظیم نخبه قابل ردیابی بود؛ و خبری از نوشته های خوش دست و عمیق توأمان نیست. تا جائیکه چندبار تصمیم گرفتم که مطلب بنویسم و از محمد قوچانی عزیز خواهش کنم که بغیر از عرصۀ ماهنامه و هفته نامه نگاری به "روزنامه" نگاری هم برگردد و با آن توان جمع آوری صاحبان اندیشه و قلم خود مجدداً روزنامه ای را راه بیاندازد.

2- امروز اما خوشحال شدم که دیدم جمعی با عنوان دیپلمات های بازنشسته و سابق بیانیه ای مهم صادر کرده اند و از دیپلماسی جواد ظریف قدردانی و پشتیبانی کرده اند (اینجا). نمی دانم این خبر که سایت عصر ایران کار کرده چقدر معتبر است - چون به منبع اصلی لینک نداده بود - و یا اصل نوشته چه محتوایی داشت و دارد. اما از بس که خبر مهم و تأثیر گذار است صبر نکردم برای اعتبار و اصل بیانیه و آمدم که بگویم دست و پا و قلم و امضای این دیپلمات های سابق را باید بوسید - می بوسم - و از آنان قدردانی کرد بخاطر اقدام تحسین برانگیزشان. و از این راه فرخوانی التماس گونه بدهم به همۀ بزرگان و فرهیختگان و سیاستمداران قوم که معطل نکنند و با تمام احساس و عقلانیت شان وارد این پروسه بشوند و این موج مبارک را چنان تقویت بکنند که باعث امید بیشتر جوانان تغییر خواه و دق و زودمرگی اندیشۀ انزوا و تحجر بشوند. همانطور هم که من هم برای شما نوشتم این فرهیختگان میهن لزومی به تجزیه و تحلیل محتوایی توافق ایران و غرب ندیده اند و وارد نشده اند - لزومی هم ندارد - بلکه مهم تغییری را می دانند که در سیاست استراتژیک جمهوری اسلامی ایجاد شده و از دشمنی با عقلانیت و مدنیت به مدار آشتی و توسعه در حال گذر است.

3- یک خبر خوب در این راستا هم حرف کوتاهی بوده که هاشمی رفسنجانی زده (اینجا) و بدرستی اشاره کرده است که "در این مرحله مهم شکستن یخ ارتباط با دنیا و امریکا بود که شکست، و مراحل در پیش آسانتر جلو خواهد رفت." هاشمی که کمی دلخور بودم از سکوت اخیرش و برخی نشانه ها - بگذرم - و انتظار داشتم و دارم که کماکان شیپور اسلام عرفی اش را بلندتر بنوازد این روزها؛ حرف مهم دیگری هم زده است راجع به روابط با عربستان؛ و اعلام آمادگی کرده است که به عربستان برود و به بهبود روابط کمک کند؛ مشروط بر اینکه مشکلات داخلی "چگونگی این رابطه" به جمع بندی اجماعی برسد، و سیاست های منطقه ای ایران - از جملۀ مقابلۀ ایدئولوژیک با سنیان و در رابطه با سوریه و نوع حمایت ایران از آن تغییر متناسب با منافع همۀ کشورهای همسایه پیدا بکند. این تحرک گفتاری هاشمی در کنار آن حمایت سمبولیک دیپلمات ها بهترین خبرهای مورد انتظارم بود و بشدت معتقدم که تقویت این گفتمان های وحدت محور و مدرن از نان شب تودگان واجبتر است برای راه افتادن و سرعت گرفتن قطار پیشرفت و توسعه در ایران. با درود به همۀ آنانی که به سربلندی ایران و ایرانی می اندیشند. یا...هو

خَزَف احمدی نژاد چطور مِسِ روحانی را الماس نشان می دهد!


هرچه قسم بخورم که فارن پالیسی و نیویورک تایمز و سایر نشریات معتبر غربی "بن مایه"های تحلیلی و گزارشی خود را از ایده ها و تحلیل های پیشتاز من می گیرند شما باور نمی کنید. اما ضمن اینکه قبول دارم حرف من طنز بی برو برگردی است برای گنده گوزی دلقکی؛ اما نمی توان هم انکار کرد که تحلیل های پیشتاز من برای شما همیشه واقعیت مهمی از سورپرایز را هم دارد و نمی توان از واقعیت فرار کرد. این تحلیل را در 5 آبان 91 نوشته ام (در اینجا) و چه خوب توصیح می دهد گزارش های امروز رویترز و آسوشیتد پرس را در مورد مذاکرات محرمانۀ ایران و امریکا در مسقط.

خامنه ای مجوز مذاکره داده به احمدی نژاد؛ مشکل این است که امریکا اعتماد ندارد به شخصیت احمدی نژاد!

1- یکی از ابهامات همیشگی خود من راجع بوده است به نوع عاطفۀ خامنه ای نسبت به احمدی نژاد.  هرچند که بسیاری دلایل را تاکنون نوشته ام مثل گره خوردن خودش و آبرویش به سرنوشت احمدی نژاد؛ و یا هم طبقۀ "فقیر اقتصادی" بودن با احمدی نژاد؛ ویا خود رسول انگاری فردی و لجبازی مشترک شخصیت این دو نفر را عامل مؤثر دانسته ام و ... یا حتی هنگامی که از تبیین مادی این نگاه وفادار خامنه ای به احمدی نژاد درمانده ام در پستی قدیمی تر رابطۀ خامنه ای و احمدی نژاد را به رابطۀ مولانا و شمس ماننده کرده ام. اما اعتراف می کنم که هنوز هم مطمئن نیستم که این عشق یکطرفۀ خامنه ای به احمدی نژاد بر کدام پایه از آنچه که گفته ام یا نگفته ام استوار است. و بهترین تعبیر را همان رابطۀ پدر و پسری به نتیجه رسیده ام که خود احمدی نژاد مدعی آن بوده است. به این معنا که خامنه ای هماره یک نگاه مراقبتی نسبت به احمدی نژاد دارد و حتی شورش های مقطعی او را جز سرکشی یک پسر خلف محبوب بیشتر اهمیت نداده است. ولی هر چه هست و نیست آنچه که قطعی است خامنه ای احمدی نژاد را با همۀ خصوصیاتش دوست دارد و علیه او اقدامی نکرده و بعید بنظر می رسد هم بکند.

2- و با استناد به این دلدادگی خامنه ای به احمدی نژاد است که می گویم بعید نیست که شروع به مذاکره با امریکا را خودش به فرزند معنویش داده باشد. یا اگر بهتر گفته باشم خواستۀ احمدی نژاد را زمین نینداخته و موافقت ضمنی و مشروط کرده باشد. این موضوع به این دلیل هم می تواند تقویت شود که واقعیت صحنۀ سیاسی هم خامنه ای را وا می دارد که حداقل در فکر خودش به جام زهر و عقب نشینی هم اندیشیده باشد. اما واقعیت صحنۀ سیاسی ایران امروز چیست که خامنه ای را وادار به اندیشیدن برای سازش کرده است:


الف- اوضاع اقتصادی اصلاً خوب نیست و با توجه به تحریم های شدید و هر روز پیش رونده هم تصویر امیدوار کننده ای نمی دهد در کوتاه مدت امسال. بنابراین نامحتمل نیست که اگر توان مدیریت از دست برود به آشوب ها و شورش های خیابانی منجر بشود. و آنوقت مخالفان داخلی و خارجی خامنه ای می توانند سوار این شورش ها بشوند و با نتیجۀ خطرناک ...تا حتی شبه سوریه!


ب- از نظر سیاسی اما وضع وخیم تر هم است. زیرا که علاوه بر مخالفان اعتدالیون و چپ های سابق علیه خامنه ای که مرتب اصرار دارند و اشاعه می دهند که از مسیر اشتباه فعلی برگردد؛ در میان حواریون جناح راست هم تقریباً آدم استخوان درشتی نمانده است که از موضع ایدئولوژیک مخالفت با غرب خامنه ای حمایت بکند. علت هم درست و واضح است. زیرا جناح راستی ها ترجیح می دهند که در منابع قدرت و ثروت و منزلت در اختیار انحصاری شان مجدداً شرکای سابق خود در جناح چپ و میانه را بپذیرند تا همۀ امتیازات بدست آمده را یکباره بر اثر شورش های داخلی یا جنگ خارجی از دست بدهند. اینان که اکثریت قریب به اتفاق شان سنین بازنشستگی را هم رد کرده اند به اندازه ای اندوخته دارند و برای نسل های بعدی خودشان هم ذخیره کرده اند که خیلی هم نیاز نداشته باشند به منابع جدید روز. برای آنان کافی است که وضعیت با ثبات باشد و ثروت و منزلت های تاکنون جمع کرده شان مورد تهدید واقع نشود.


پ- در چنین اوضاعی است که خامنه ای تنها فرد هیئت حاکمه است که می خواهد دشمنی با غرب را تداوم بدهد. لذا بدیهی است که در اوج تنهایی به گزینه ای مثل جام زهر هم فکر کرده باشد. و در اینجاست که پای احمدی نژاد و پروژۀ مذاکرۀ مستقیم با امریکا برای خامنه ای یک فرصت ایجاد می کند. به این معنا که با موافقت ضمنی با شروع این پروسه چند هدف را بدست می آورد:


پ1- اگر قرار است در نهایت با امریکا بنوعی سازش برسد چه کسی محق تر از احمدی نژادی که خامنه ای دوستش دارد و نمی خواهد او شکست خورده و لهیده از مسند قدرتش برکنار شود. در نظر داشته باشیم که اگر احمدی نژاد بتواند این پروژه را پیش ببرد هم جناح چپ و هم مدرن های ایران و هم مهمتر از همه همین اصولگرایان اینک دشمن خونی اش مجدداً او را حلوا حلوا خواهند کرد. گفتم که منافع صد در صدی شان در سازش با امریکاست.


پ2- اگر احمدی نژاد بانی مذاکرۀ موفق با امریکا بشود نوعی گشایش هم در جام زهر نوشی غیر مستقیم در اختیار خامنه ای قرار می دهد. به این معنا که خامنه ای با ژستی دموکراتیک و از سر عدم مداخله در راهبرد منتخب ملت می تواند سازش را از گردن مستقیم خودش تا حد قابل تحمل ساقط کند و قیافۀ ضد استکبار ایدئولوژیکش را یکباره هزینه نکند در این راه؛ بخاطر پرهیز از سرخوردگی هواداران تیفوسی.


پ3- با این پروژه - تازه فقط وقتی اجرا خواهد شد که اوباما مجدداً انتخاب شود - به شانس انتخاب مجدد اوباما کمک زیادی خواهد شد و چه کسی است که نداند خامنه ای یک اوبامای لیبرال را به یک رامنی محافظه کار ترجیح می دهد با همۀ تحریم هایی که وضع کرده. زیرا خامنه ای خودش یک راست ارتدکس است و از بی رحمی و قاطعیت و سرعت در عمل سیاستمداران راست شناخت دقیق دارد. و می داند که راست ها خیلی حوصلۀ لاس زدن ندارند در زمینه هایی مثل تحریم و بازهم تحریم و ... که منجر به کشته شدن سفید میلیونی می شود. آنان ترجیح می دهند یکدهم کشته های سفید تحریم را با خون و جنگ و سریع بکشند و برسند ته خط "کی چه کاره است". این نوع تفکر بضرر خامنه ایست چون در اینجا هدف مستقیم سقوط حاکمان است؛ در حالی که پروژه های تحریم معمولاً در نهایت به مرگ محکومان (ملت ها) می انجامد و نه سقوط حاکمان!


پ4- همانطور که گفتم تازه این خودش نوعی بازی دستگرمی است و تا شکل نهایی بگیرد زمان می برد و خامنه ای هر لحظه می تواند به عادت سیاستمدران هرجایی از یکطرف و به ابن الوقت بودن روحانیان همه جایی از طرف دیگر جر بزند و نظرش را در نیمه راه عوض کند.


3- و پرسش نهایی این است که آیا بعد از این همه جنجال این پروژه عملی خواهد شد و چقدر؟ باید بگویم که بنظرم عملی نخواهد شد زیرا احمدی نژاد حتی اگر موافقت خامنه ای را هم مستند نشان بدهد  بطرف امریکایی، از نظر تیپ شناسی فردی توسط دستگاه های امریکایی قابل اعتماد ارزیابی نخواهد شد و وقتی هم نمانده از دوران دولتش؛ لذا اوباما چنین قماری را نخواهد کرد. چون اگر ما مردم عادی ایران می دانیم بطریق اولی امریکایی های خواص رصد گر شخصیت احمدی نژاد هم می دانند که احمدی نژاد در حالیکه سیاستمدار عاقل و منطقی بنظر می رسد در همۀ گفتگوهایش با محافل سیاسی و اندیشه ای غرب؛ اما یکباره وقتی در جو پیروان و رهروان انبیایی - توده ها اعم از غربی یا شرقی - قرار می گیرد از خود بی خود می شود و شروع می کند به پرت و پلا گویی از انسان کامل و مدیریت جهان و این خزعبلات همیشگی! و می زند زیر میز بازی. و این ریسک خطرناک است. یا...هو

۱۳۹۲ آذر ۳, یکشنبه

جامعۀ مدرن و زندگی خواه ایران برندۀ اصلی توافق سخت و"با ابهت" در ژنو! مبارک است.


1- مثل اغلبی از شما تمام شب را بیدار بودم و همۀ ماجراهای منجر به توافق نهایی را دنبال کردم. و بنوبۀ خودم خوشحالم و به همۀ ایرانیان زندگی دوست و میهن پرست تبریک می گویم. اینک وقت تحلیل محتوای توافق مقدماتی نیست. زیرا که هنوز همۀ جزئیات منتشر نشده است. 

2- فقط آمدم تا به همۀ آنانی که به حس تحلیلی من اعتماد دارند بگویم که اصلاً خیلی هم مهم نیست که محتوای توافق نامه چه است و چه نیست. زیرا برای ما جامعۀ مدرن ایران که خواهان رفتن بسوی جهانی شدن و عبور از انزواست مهم شکل این توافق نامه است که در بهترین شکل ممکن اتفاق افتاد. زیرا:

الف- این توافق بسیار بسختی و پر ابهت امضاء شد. به این معنا که تقریباً بمدت یکماه و در دو جلسۀ بی نظیر در تاریخ دیپلماسی جهان؛ سیاستمدارانِ همۀ دارایی "قدرت و ثروت جهان" در طولانی ترین و فشرده ترین ساعت های ممکن بمذاکره با ایران پرداختند و نگاه جهان را بر لحظه لحظۀ این فرآیند سخت و پر ابهت متمرکز نگاه داشتند. این از نظر ما ایرانیان بسیار بسیار مهم است بدلیل اینکه توافقی که با این سختی و تا این حد از حساسیت جهانی بدست آمده است دو دستاورد بسیار عالی و غیرقابل برگشت برای مردم خواهد داشت:

1)- براحتی و بر سر هیچ و پوچ قابل بازگشت برای سیاستمداران - بویژه آیت الله خامنه ای - نخواهد بود. به تعبیر رساتر این نقطۀ شروع همان نقطۀ پایان هم است و خواهد بود.

2)- این شروع پر ابهت بخاطر ابهتش فقط در توافق هسته ای خفه نخواهد شد و بسرعت بحوزه های آشتی ما چه با دنیا و چه در داخل کشورمان تسری بی برو برگردی خواهد داشت.

3- بعبارت ساده تر این ابهت شکلی توافق انجام شده کان لم یکن کردن آن و یا محدود کردن آن به "مدیریت کردن دشمنی با امریکا" - بقول تندرو ها در ایران - را محال قطعی خواهد کرد و پروسۀ شروع شده را به باز شدن جامعۀ ایران در داخل و آشتی با خارج متسری و گسترش خواهد داد.

2- فقط یک جمله هم در مورد محتوا بگویم که ارزش کار ظریف و همکارانش را مورد تکریم قرار بدهم. صحبت های همۀ طرف ها را که شنیدم بنظرم رسید که جان کری با تزلزل بیشتر و اعتماد بنفس کمتری - مثل کسی که ششلول ناتانیاهو در پشت گردنش باشد - از مفاد توافق گزارش می داد و چنین القاء می کرد که طرف ایرانی چیز مهمی بدست نیاورده است و ما گناهی مرتکب نشده ایم. در حالی که ایران بغیر از فریز کردن نسبی فعالیت های هسته ایش در شش ماه آینده امتیاز نقدی به غرب نداده است. و کم اهمیت شمردن امتیازات داده شدۀ غرب در گزارش کری هم فقط برای مصارف ناراضیان امریکایی و اسرائیلی و عرب بود و امتیازات اقتصادی مهمی را که ایران بدست آورده مسکوت می گذاشت. 

3- راجع به محتوا در روزهای آینده خواهم نوشت و باز تأکید می کنم که این توافق به دلیل اولاً "تابو شکنی" و ثانیاً به علت "ابهت جهانی" آیندۀ خوبی را برای مردم ایران و رها شدن از بن بست ایدئولوژی و تحجر به ارمغان خواهد آورد. که اولین و بهترینش شادی و غروری است که فعلاً و در همین لحظه، جوانان داخل کشور را به وجد و امید و احساس خوبِ "بودن" رسانده است. روز خوب سوم آذر ایران را مجدداً شادباش می گویم. یا...هو

۱۳۹۲ آذر ۲, شنبه

نتیجۀ بازی ژنو: ایران و امریکا مساوی؛ بشار اسد بازنده و ولادیمیر پوتین برندۀ نهایی!


1- چنین بنظر می رسد که امضای توافق مقدماتی سازش هسته ای بین ایران و غرب را باید قطعی تصور کرد در فردای شنبه دوم آذر 92. زیرا اگر این بار هم تجمع وزرای خارجۀ قدرت های عمدۀ جهان در ژنو بدون توافق و نتیجه باشد؛ قدرت های جهانی خودشان را مضحکۀ عام و خاص خواهند کرد و اعتبار دولت هایشان را بی اعتبار. اینکه طرفین دعوا در این سه روز گذشتۀ مذاکرات هم کمترین امید و اطلاعات قطره چکانی را هم بروز نداده و خویشتن داری کرده اند حاصل عبرت از آن بی احتیاطی هیجان زده و شتاب زده ای بود که در دُور گذشته انجام دادند و در عین امیدواری فزایندۀ ناظران، به توافق نهایی نرسیدند.

2- اینکه خطوط کلی توافق فردا چه خواهد بود خیلی قابل حدس زدن صائب نیست غیر از اینکه بنظر من هر متنی بعنوان توافق رسمی منتشر شود؛ متممی محرمانه - نوشته یا نانوشته - هم خواهد داشت که ناشی از قرار و مدارهای جمعی یا دوبدوی کشورهای بزرگ با ایران است. مثلاً ایران فراتر از متن تفاهم نامه اعتماد سازی بکند، و غرب - بویژه امریکا - هم با گشاده دستی بیشتری در عدم اجرای تحریم های حساس عمل بکند. 

3- این توافق البته حالا دیگر بطور مضاعفی هم بنفع مردم ایران خواهد بود. زیرا روند مذاکرات در حال پیشرفتن به مرحله ای بود که اگر توافق صورت نمی گرفت بیشتر از همه قدرت مانور آیت الله خامنه ای را بالا می برد. آن مرحلۀ خطرناک عبارت بود از اینکه این روزها تصویری در داخل ایران شکل گرفته است که گویا اینبار غرب واقعاً دارد سنگ اندازی می کند و نمی خواهد از پیشگامی روحانی برای حل مشکل استفاده بکند. آنجائیکه آیت الله خامنه ای در سخنرانی برای بسیجیان باز یاد ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی افتاد - مثل انتخابات اخیر - و از آنان خواست که اگر به میهن شان علاقه مندند آستین بالا بزنند و در مقابل زورگویی دول بیگانه تسلیم نشوند. و چه کسی است انکار کند که ایرانیان چه به ذایقۀ بیگانه ستیزی تاریخی و چه به سابقۀ امپریالیسم ستیزی روشنفکران و حزب توده در سال های "جهان دو قطبی" کم هم رگ گردنی نیستند در "هیهات من الذلۀ حسینی". و محتمل است که بسیاری به دعوت خامنه ای لبیک بگویند یا حداقل سکوت کنند. لذا چه از ابتدا موافق بودیم که این توافق نهایی بشود یانه. حالا دیگر باید از توافق راضی باشیم زیرا که این توافق قدرت یارگیری استکبار ستیزی خامنه ای را بشدت محدود و محصور می کند.

4- در مورد برندگان و بازندگان این مرحله هم بگویم که بنظر من برندۀ اصلی روسیه و پوتین روسی خواهد بود و بازندۀ نهایی هم بشار اسد سوری. زیرا بدون ورود سرگئی لاورف به ژنو و آرام کردن اعراب و ترک ها از سویی و قول و قرار برای حل مشکل سوریه با غرب از جانب دیگر تفاهم جدید نهایی نمی شد. واقعیت این است که دم دستی ترین مشکل ایران با اعراب به سردمداری عربستان و در مرحلۀ بعد ترکیه مشکل شیعه و سنی و نفوذ ایران در جهان عرب از طریق سوریه و حزب الله و عراق است و نه فعالیت های هسته ای. و بهمین خاطر هم بود که عربستان با انفجار اخیر در حمله بسفارت ایران در بیروت و در روز قبل از روز شروع مذاکرات پیام روشن و غیرقابل تخفیف خود را فرستاد. بنابراین اعراب همان چیزی را از ایران نمی خواهند که غرب و اسرائیل می خواهد بلکه آنان دعوای هسته ای را بازی بزرگان می دانند و مطمئنند که امریکا نخواهد گذاشت ایران اتمی شود. خواستۀ اعراب که فرانسه را هم به اردوی خود کشاندند این است که ایران اولاً دست از شیعه بازی بردارد و مهمتر اینکه بطور مصداقی بشار اسد سوری را حمایت و برنده نکند.

5- وقتی آن اتفاق افتاد و بهر دلیل در مذاکرات قبلی ژنو، ایران به روسیه اهمیت لازم را نداد و متعاقب آن از شانس خوب روسها توافقی هم صورت نگرفت؛ اینبار اما هم ایران اشتباهش را جبران کرد و با روس ها تماس بهنگام و در شأن گرفت و هم امتیاز بزرگ و سنگینی را حاضر شد به پوتین بدهد برای کمک به مذاکرات ژنو 3. بنظرم می رسد که آن امتیاز سنگین که پوتین خواسته و روحانی - محتمل بدون موافقت خامنه ای - آن را اجابت کرده است این بوده که ایران حاضر شده است "کارت سوریه و مشخصاً سرنوشت اسد" را به روسیه و پوتین بدهد. بعبارت دیگر ایران متعهد شده است که در مورد سوریه و بشار اسد تحت لیسانس سیاست بین المللی روس ها بازی کند و خودش ساز جداگانه نزند.

6- وقتی این تفاهم با روسها انجام گرفته پوتین هم وزیر خارجه اش سرگئی لاورف را با دستانی پر از "راه حل سوریه" و قبل از همۀ وزرای خارجه فرستاده ژنو. تا لاوروف در و از ژنو با فرانسه و اعراب و اخضر ابراهیمی و سایر شرکا و ناراضیان - از جمله عربستان و ترکیه - رایزنی کند و آنان را مطمئن کند که ایران در موضع سوریه و سرنوشت بشار اسد عقب خواهد نشست و نگرانی های اعراب را برطرف خواهد کرد؛ مشروط به اینکه آنان نیز متقابلاً در مذاکرات هسته ای موشهای کور ندوانند و بگذارند به حداقل توافق ممکن رسیده شود. لذا بر مبنای این تحلیل است که معتقدم تفاهم نامۀ نهایی فردا متنی اگر نه خنثی بلکه حداقل مساوی خواهد بود برای طرفین اصلی (ایران و امریکا) و لقمۀ بزرگ نصیب پوتین خواهد شد که با یکه تازی در مورد تعیین سرنوشت سوریه و اسد آرزوی بازگشت به ابهت تزاری اسبق یا اتحاد جماهیر شوروی سابق خودش را تحقق ببخشد؛ بعد از آن نقش نیمه ابرقدرتی که برسر حل مشکل سوریه و سلاح های شیمیایی آن کرد و اسلاوها را غروری تازه بخشید. می ماند اینکه اگر در آینده ای نزدیک کرجی ها میزبان بشار اسد شدند در ویلای سابق مرحوم "ملا مصطفی بارزانی" زیاد شگفت زده نشوند. زیرا محتمل روسیه به حذف اسد رضایت خواهد داد و اسد بهترین جای بازنشستگی اش هوای مطبوع کرج خامنه ای است. یا...هو

۱۳۹۲ آبان ۲۹, چهارشنبه

کار بسیار سخت ظریف و بوی ناخوشی که از تنها دوست ایران (امریکا) می آید!


1- روزی که محمد جواد ظریف در همان ابتدای وزارت؛ کارش را از دنیای مجازی و صفحۀ فیس بوکش آغاز کرد؛ و بشدت مورد استقبال قرار گرفت؛ برای او پیغامی گذاشتم؛ و برای شما هم نمایش دادم در انتهای یکی از پست ها. آن پیام ضمن یادآوری ماهیت غیر مدرن جمهوری اسلامی؛ این توصیه را هم برای وزیر خارجه نتیجه گرفته بود که: "جناب وزیر شما قدرت تان و همت تان را مصروف دیپلماسی رسمی بکنید. زیرا اگر در کار اصلی موفق بشوید، دیپلماسی عمومی را ایرانیان سراسر دنیا اتوماتیک راه می اندازند و پی می گیرند و بثمر می رسانند."

2- واقعیت این است که حسی از ترس ناگفته از اولین مصاحبۀ روحانی بعد از ریاست جمهوریش هم با من همراه بود که گویا خود روحانی هم دنیای مجازی را بسیار جدی تر از آنی که من کیبورد نشین 24 ساعته می شناسم مهم و علامت پیروزی خودش می داند. آنجائیکه روحانی وقتی از تأثیر فعالیت دنیای مجازی برای پیروزیش یاد می کرد چشمانش برق فوق العاده ای داشت و با گفتن جملۀ غلو شدۀ "چه کردند این جوانان در اینترنت" این "جوگیر شدن"ش را نمایان کرد. زیرا می ترسیدم که جو روانی ایجاد شده در بین کاربران محدود و پرهیاهوی اینترنت آدرس اشتباهی بدهد به روحانی ووزیر خارجه اش و آنان را از پرداختن به سیاست در واقعیت عبوس و جدی و تلخ خود منحرف و یا غافل کند.

3- خوشبختانه اما تا روز آن جمعۀ لعنتی ورود لوران فابیوس فرانسوی به ژنو همه چیز در همان جو ساخته شده در دنیای مجازی و بنفع ظریف و روحانی در جریان بود. و اگر نبود این آواز بی محل خروس فرانسوی ما امروز بر سر توافق امضاء شدۀ ایران و غرب چرتکۀ تحلیل می دواندیم. اما آن ورود وحشتناک فرانسه به تردید افکنی؛ خودش یک انفجار اتمی بود از جنبۀ شدت تخریب به ضرر ایران. نه فقط به این دلیل که توافق نهایی را به تأخیر چند روزه و چند هفته می انداخت. بلکه بیشتر به این دلیل که آن جو روانی خوشبین مجازی را که حتی سیاستمداران غربی را هم همراه کرده بود شکاند. و امروز دیگر آن سبو بشکسته و خوشخیالی ها را با خود به یغما برده است. و چون روحانی و ظریف تمهیدات لازم در چانه زنی ها و لابی کردن ها و بده بستان ها و وعده وعیدهای بدیهی و طبیعی در دنیای سیاست واقعی را هم انجام نداده و فقط دلخوش به موافقت کدخدا تا ژنو 2 آمده بودند؛ لذا کار روحانی بشکل باور ناکردنی سخت و در غیر دسترس نمایان شده است.

4- البته گمان می کردم که در این یک هفته فرصت بین دو مذاکره روحانی و ظریف به چندین سفر علنی و بسیار مراودات و گفتگوهای محرمانه دست بزنند برای محکم کاری یاران سابق، و در جستجوی همدلان جدید. - حداقل نصف ورجه وورجه ای که نتانیاهو دارد در پایتخت های غرب و شرق - اما چنین نشد و ظریف که از جایش تکان نخورد و روحانی هم به چند تلفن در دقیقۀ نود بسنده کرد. ازتلفن های روحانی نه جمله ای دوستانه از پوتین شنیدم و نه حرف وفادارانه و نمک شناسی از رییس جمهور چین. فقط دیوید کامرون بوده که در چهارچوب "آداب چرچیلی" دلداری هایی - و نه قولهایی حتی - داده. در چنین اوضاعی خیلی ویدیوی چند زبانۀ ظریف (وزیر نشسته) را نه پسندیدم و نه مؤثر می دانم.

5- در این وسط اما همۀ امیدم به امریکا بود و پرزیدنت اوباما - درپست خوشبین قبلی نوشتم - که آن هم اینک کمی رنگ پریده بنظر می رسد. زیرا امشب جان کری دو تا حرف مهم زده که نشانه ای از "کشتیبان را سیاستی دگر آمد" دارد.

 اول اینکه راجع به انفجار بیروت اظهار نظر و تأسف شدید کرده و حتی از تپیدن قلبش با مردم ایران سخن گفته. اما اشکال هم در اینجاست که او از "مردم ایران" سخن گفته و نه از دولت و حکومت و یا حداقل مجموعۀ ایندو در قالب "کشور ایران". و این نشانه ای از ادبیات "دولت و ملت جدا"ی سابق است.

دومین حرف جان کری که کاملاً سیاسی و مربوط به مذاکرات ژنو بوده این بوده است که "هیچ عجله ای برای رسیدن به توافق مقدماتی با ایران نداریم." این حرف هم البته می توانست زیاد مهم نباشد در شرایط پیشین؛ بلکه به این دلیل مهم بنظرم رسید که حدس یقینی دارم که ملاقات شب گذشتۀ پرزیدنت اوباما با سناتورها در کاخ سفید و برای جلوگیری از تصویب تحریم های جدید؛ زیربنای اصلی این بی خیالی و صبوری جان کری بوده است. به این معنای بدیهی که سناتورها به اوباما قول داده اند که تا رضایت او جلب نشود موضوع تحریم های جدید را معلق نگاه دارند مشروط به اینکه اوباما هم کار شتاب زده نکند و از موقعیت پیش آمده برای حداکثر فشار به ایران جهت منتفی کردن خط قرمز خامنه ای (غنی سازی در خاک ایران) استفاده کند و به محدودیت زمان اندیشه نکند.

6- این مطلب را با تلخی نوشتم و دعا که ژنو 3 بخاطر مردم داخل ایران موفق بشود؛ ولی روحانی و ظریف پشت دست شان را داغ بکنند که سیاست را در واقعیت عبوس و جدی آن در دنیای واقعی تعقیب بکنند و بخودشان هشدار بدهند که سیاست ورزیدن فقط فن چانه زدن و مذاکره و هیجان مجازی نیست بلکه قبل از خبرگی در فن مذاکره - بیشتر تکنیک است - سیاستمدار واقعی ابتدا باید لیاقت سیاست گذاری و تنظیم روابط با دوست و دشمن را داشته باشد. یا...هو

۱۳۹۲ آبان ۲۶, یکشنبه

تبعیض قضایی یا تصفیه حساب سیاسی: قاتل مسلمان جوان یهودی به اعدام محکوم نشد!


1- جوان 24 ساله ای یهودی بنام دانیل در کمتر از یک سال پیش بدست جوان دوست مسلمانش بنام محمد کشته می شود. این بخشی از اعتراف قاتل است:
متهم درباره نحوه آشنایی خود با مقتول گفت: حدود هشت ماه پیش از طریق یکی از دوستانم با دانیال آشنا شدم.
متهم در ارتباط با شب جنایت نیز افزود: پس از رسیدن به خانه دانیال و خوردن غذا، در حالی که پیش از آن تصمیم به کشتن دانیال گرفته بودم، به جلوی آینه رفته و با استفاده از موقعیت، از پشت سر به دانیال شلیک کردم. پس از کشته شدن دانیال، کنترل در پارکینگ را از جیبش برداشته و فرش، دو عدد شمعدانی و همچنین لپ تاپ و گیتار برقی او را سرقت و با خودرو فرار کردم. پس از پارک ماشین حوالی میدان جمهوری به خانه رفته و حدود ساعت 11 فرش را فروخته و به خانه یکی از دوستانم رفتم که در آنجا دستگیر شدم.
متهم درباره انگیزه اش از ارتکاب جنایت نیز گفت: دانیال به واسطه موقعیت اقتصادی و اختلاف سطح طبقاتی شان با من، همیشه مرا تحقیر می کرد و به همین علت من نیز تصمیم به قتل او گرفتم. با همین انگیزه حدود یک ماه پیش سلاحی خریدم و منتظر زمانی مناسب برای کشتن دانیال شدم تا این که سرانجام او را به قتل رساندم. (اینجا)
2- این قاتل جوان محاکمه شده است و در حالی که مجدداً به قتل دانیال با قصد قبلی و تعمدی اعتراف صریح کرده است بر خلاف مجازات قتل عمد در قوانین جمهوری اسلامی به اعدام محکوم نشده است. حکم قاضی در مورد او این است:
پسر جنایتکار که دوست کلیمی خود را با شلیک گلوله به قتل رسانده بود، پس از محاکمه در دادگاه کیفری به پرداخت دیه و 162 ماه زندان محکوم شد. (اینجا)
3- این جوان یهودی در حالیکه به ناجوانمردانه ترین شکل ممکن و در هنگام پذیرایی از دوست مسلمانش از پشت هدف قرار گرفته است. مطمئناً بخاطر دینش که یهودی بوده مورد تبعیض قضایی قرار گرفته و قاتلش به اعدام محکوم نشده است. حتی محتمل است که محاکمه و صدور حکم سریع او در این زمان ارتباطی سیاسی هم داشته باشد با مذاکرات هسته ی و موضع گیری های نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل. در حالیکه این خانوادۀ مرفه یهودی نخواسته اند میهن شان ایران را ترک کنند و با اعتماد به جمهوری اسلامی بزندگی در آن ادامه داده اند.

4- با اطمینان از اینکه این موضوع مورد حساسیت و توجه کسی قرار نخواهد گرفت. به این علت هم که تبعیض در مورد این جوان در تخفیف مجازات بوده و جوان دیگری از اعدام رهیده است و ضد اعدام ها را خوش می آید؛ لذا برخود فرض واجب دانستم که در حد برد اندک وبلاگ خودم این تبعیض را ثبت کنم تا تسکینی باشد بر خانوادۀ داغ دیده و عدالت ندیدۀ دانیال کلیمی. و به قضات جمهوری اسلامی توجه بدهم که "الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم! یا...هو

روحانی و اوباما هر دو روی لبۀ تیغ: ژنو بعدی آخرین فرصت توافق دو رییس جمهور!

 من ترجیح می دادم که ظریف بجای اینجا در سفری محرمانه بود برای رایزنی جهت ژنو3
 با اعراب و حتی اسرائیل. اما یادم نبود که ظریف وزیر جمهوری اسلامی خامنه ای است.

1- بعد از چند روز اخبار ناخوش آیند و عزا من هم با این نظر تحلیلگران موافق شده ام که توافق نهایی (مقدماتی و موقت) بین ایران و 1+5 در ژنو3 بدست خواهد آمد و بالاخره نقطۀ شروعی برای تنش زدایی بین دو کشور ایران و امریکا پیدا و به واقعیت خواهد انجامید. دلایلی که مرا به این خوشبینی جدید متقاعد می کند عبارتند از:

الف- در طرف ایرانی بعد از آنکه گزارش جدید آمانو پرده از تعطیلی سه ماهه و داوطلبانۀ فعالیت های هسته ایش از زمان شروع کار دولت روحانی - من 5 روز قبل از آمانو این تعطیلی را لو داده بودم اینجا! - برداشت و بازدید از معدن گچین و سایت اراک آیت الله خامنه ای توانست جو ضد سازش را کنترل کند و به تندروان مجوز انتقاد و حملۀ مهمی را ندهد تا جائیکه شریعتمداری در کیهان نیز بغیر از اشاره ای در حد نق زدن واکنش تندی نشان نداد. این مورد نشان می دهد که خامنه ای به نتیجۀ مذاکرات هم نیاز دارد و هم امیدوار است. و مهمتر اینکه از موضع منفی فرانسه دچار انفعال نشده و از حمایت روحانی دست نشسته است.

ب- در طرف غرب و امریکا اما این تندروان کنگره و سنا و اسرائیل بوده اند که بکمک آمده اند تا اوباما هر چه زودتر در ژنو3 توافق مقداماتی با ایران را امضاء کند. بعبارت دیگر زیاده گویی های نتانیاهو و شمشیر داموکلس سناتورهای امریکایی پشت گردن اوباما هر چند برای محتاط تر کردن او و سختگیر کردن مواضع او مطرح و به صحنه آمده اند. اما در نتیجه ای معکوس به اوباما و دولتش این پالس را هم داده اند که اگر در ژنو3 توافق حاصل نشود آنان تشدید تحریم های ایران را تصویب خواهند کرد. و چه کسی نمی داند که تشدید تحریم ها توسط سنا شلیک نهایی به میز مذاکره خواهد بود و آیت الله خامنه ای اگر هم بخواهد نخواهد توانست شرکا و طرفدارانش را متقاعد کند که کماکان پشت میز مذاکره باقی بمانند.

2- لذا از قراین و شواهد چنین می فهمم که طرف ایرانی با نرمش بازهم بیشتر و طرف امریکایی با قاطعیت تمام کننده وارد دور جدید مذاکرات خواهند شد و سند مقدماتی را امضاء خواهند کرد. زیرا عدم توافق نهایی ایران و غرب بلافاصله بسمت جنگ و گزینۀ نظامی خواهد رفت و اوباما ناچار خواهد شد قبل از پایان ریاست جمهوری اش در 2016 وارد جنگ با ایران شود و او نه می خواهد و نه روحیه و سیاستش را دارد. چون که بمحض شکست مذاکرات در دور جدید و تشدید تحریم ها علیه ایران آیت الله خامنه ای هم با سرعت بیشتر و اینبار با تصمیم قطعی هم بسمت تسلیحات هسته ای خواهد رفت و ذخایر اورانیوم و توانایی های فنی فعلی ایران - طبق برآوردهای غربی - نشان می دهد که در کمتر از پایان ریاست جمهوری اوباما (دوسال) ایران بمب خواهد ساخت.

3- قبلاً هم گفته ام که خط قرمز خامنه ای برای دولت روحانی پذیرش صرف غنی سازی اورانیوم در داخل ایران است و بغیر از آن هر موضوع دیگری قابل چانه زنی و مصالحه خواهد بود. بنابراین موضوع رآکتور اراک که اصلی ترین ایراد فرانسه بوده حل خواهد شد و ایران اگر بتواند امریکا را قانع کند که در مقابل مبلغی هم به رفع تحریم های احتمالی توافق شده تا کنون اضافه کند نور علی نور خواهد بود. اما موضوع غنی سازی تا 5 درصد را هم امریکا خواهد پذیرفت و فرانسه را به قبول آن متقاعد خواهد کرد. زیرا خداوکیلی غرب از روز اول هم با این پیش شرط ایران (حق غنی سازی) وارد مذاکره شده و ابتدا تلویحاً و در مذاکرات تصریحاً با آن مخالفت نکردند. سومین ایراد نقل شده از منابع فرانسوی که به تعیین تکلیف اورانیوم غنی شدۀ فعلی در انبارها مربوط است هم راه میانه ای قابل توافق خواهد یافت و گمان نمی کنم بر سر آن توافق بهم بخورد.

4- طرفه اینکه کار بجایی رسیده است که اینک روحانی و اوباما در یک جبهه قرار گرفته اند و تلاش خواهند کرد مخالفان توافق در داخل و در خارج از کشورهایشان را با هم از منفی کاری و دو بهم زنی بازدارند. بنظرم که عاشورای امسال حسین واقعاً برای رییس جمهور حسن یک تراژدی ملموس بود زیرا او همۀ امیدش به مذاکرات ژنو است برای گزارش قابل قبول صد روز اول دولتش که قولش را داده بود. زیرا اگر این فقره درست کار نکرده باشد دست روحانی خالی است برای متقاعد کردن مخاطبانش به کاری که شده و چشم انداز امیدهای آینده. یا...هو

۱۳۹۲ آبان ۲۳, پنجشنبه

بزرگ شده با نذری؛ غرق شده در اندونزی یا زندانی در استرالیا!

1- اینطور بزرگ می شویم:
پخش غذای نذری در جنوب شرق کشور.


2- و توسط این زرسالاران و نفت خواران بی چهره:


3- تبدیل به این فراریان "گم شده درخود" از وطن می شویم:

4- مرد ایرانی در جاکارتا منتظرِ "یا غرق شدن یا رسیدن به جزیرۀ کریسمس استرالیا" به گزارشگر بی ی سی فارسی می گوید:
"کار و درآمد و ماشین و خانه داشتم و در آسایش لازم بودم در ایران اما دریغ از یک لقمه "آرامش" که نداشتم. و اینک در راه غربتم برای یافتن "امنیت روانی" که جمهوری اسلامی از من ربوده است". هیهات!

این هم چهرۀ اصلی من:

تقدیم به سوگواری ملت ایران! یا...هو

۱۳۹۲ آبان ۲۱, سه‌شنبه

ظریف: اعراب وحشت نکنند؛ ایران قصد بازگشت به سیاست منطقه ای شاه را ندارد!


1- محمد جواد ظریف که بالاخره متوجه شد که در توجه کافی به سیاست های منطقه ای بویژه با اعراب و علی الخصوص عربستان سعودی کاهلی کرده است؛ در مصاحبه با تلویزیون ایران پالس مهمی را خطاب به منطقه و عربستان فرستاده است و با کنایه ای نیش دار گفته است:
وی افزود: تلاش‌های این رسانه‎ها ادامه دارد و شما می‌توانید عصبانیت‌های امثال نتانیاهو را در اظهار مواضع اخیر وی ببینید البته برخی از دوستان ما در منطقه نیز از این مذاکرات نگران بوده و وحشت زده شده‌اند. ظریف تاکید کرد: آنها باید بدانند اساسا موضوع این مذاکرات روابط ایران و آمریکا نیست بلکه مسئله اصلی آن پرونده هسته‌ای ایران است.
بنظرم ظریف عمق نگرانی اعراب و بویژه عربستان را خوب تشخیص داده و قول داده است که مذاکرات مربوط به برنامۀ هسته ای با امریکا نخواهد توانست - بدلیل ماهیت ضدمدرن و واپس گرای جمهوری اسلامی - تا سطح روابط دوستانه و صمیمی با غرب و امریکا ارتقاء یافته و ایران را مجدداً در سطحی از قدرت نفوذ و سروری در منطقه قرار بدهد که شاه در قبل از انقلاب داشت؛ و همواره مورد حسرت و ترس و تحقیر اعراب خلیج فارس و کشورهای خاورمیانه می شد. 

2- واقع امر این است که با اینکه فعلاً اسرائیل و اعراب در صف واحد با مذاکرات ایران و غرب مخالف هستند اما مخالفت ایندو گروه با یکدیگر تفاوت های ماهوی و بنیادین دارد. به این معنا که در حالیکه اسرائیل در یک نگاه "نزاع بین الادیانی اسلام و یهود" با موجودیت جمهوری اسلامی مخالف است و حداکثر آرزویش آشتی کامل ایران و غرب در سطح روابط قبل از انقلاب شاه و غرب است؛ اعراب و بویژه عربستان ضمن مخالفت در قالب "هویت درون دینی اسلام در تفوق فِرَق مذهبی" با روحانیان حاکم در ایران، علاقه ای هم به عادی شدن روابط ایران و غرب در حد صمیمیت قبل از انقلاب ندارند. سعی می کنم خیلی مختصر منظورم را شرح بدهم:

3- اسرائیل: اسرائیل به این دلیل که خودش رژیمی لیبرال در محدوده و مقید به ایدئولوژی دین یهود دارد نمی خواهد و نمی تواند هیچ نوع رژیم دیگری را با ایدئولوژی دین مخالف (اسلام) تحمل کند زیرا دین محدودۀ تعصب است و امکان مصالحۀ کامل بین ادیان - بدلیل نقض غرض بودن بدیهی - وجود ندارد. لذا اسرائیل مخالف هرنوع حکومت اسلامی - حتی مثل خودش لیبرال - ایدئولوژیک داخلی است و خواهان برچیدن بساط جمهوری اسلامی از ایران است. اما اسرائیل سرنگونی جمهوری اسلامی را فقط از راه جنگ انتظار ندارد بلکه معتقد است - درست هم است - که اگر آشتی بین ایران و امریکا کامل صورت گرفته و به صمیمیت قبل از انقلاب ارتقاء بیابد مقصود او حاصل است و یک ایران دوست نزدیک امریکا بطور بالقوه دوست صمیمی اسرائیل هم خواهد بود. بعبارت دیگر - قبلاً هم بارها گفته ام - اسرائیل کمترین مشکلی با یک ایران قدرتمند و توسعه یافته و دارای هژمون منطقه ای ندارد و حتی آن را آرزو هم می کند فقط مشروط به اینکه چنین رژیمی در دایرۀ دوستان غرب و امریکا سیاست بکند. دلیل هم واضح است زیرا اسرائیل کمترین تضاد منافع و مرز مشترک و اختلاف سیاسی با ایران سکولار ندارد و چنین ایرانی را نه رقیب منطقه ای خود بلکه رفیق منطقه ای خود می داند و می شناسد. و چنین باور دارد که ایران می تواند شریک استراتژیک اسرائیل در مقابله با ناسیونالیسم عربی اولاً و با مذهب سنیان عرب - حتی ترکهای سنی - ثانیاً باشد و از توسعه یافتگی ایران برای همکاری بیشتر سود ببرد.

4- اعراب و بویژه عربستان سعودی: مخالفت عربستان با ایران اما وجهی دو سویه و خطرناک و متضاد دارد. به این معنا که اعراب و عربستان با رژیم مذهبی ایران یک تقابل هویت مذهبی دارند ضمن اینکه با یک ایران سکولار توسعه یافته هم مشکل بنیادین دارند. عربستان در حال حاضر بشدت دنبال بازپس گرفتن تفوق مذهبی خودش و میراث حضرت محمد از آیت الله خامنه ای شیعه است و این تقابل نفرت بار و کشت و کشتارهای فرقه ای را تا آنجا ادامه خواهد داد که جمهوری اسلامی دست از ادعای ام القرای اسلام بودن و سرمشق جوانان تندرو عرب قرار گرفتن بردارد. اما عربستان برعکس اسرائیل نمی خواهد این عقب نشینی ایران در زمینۀ ایدئولوژیک تا آنجا پررنگ شود که ایران به اردوگاه غرب بپیوندد و با استفاده از پتانسیل جمعیت و سرمایۀ انسانی و ثروت و موقعیت ژئوپولتیک خودش همان مشق توسعۀ سریعی را پیش بگیرد که قبل از انقلاب آهنگش را داشت. بعبارت بازهم ساده تر عربستان و اعراب ایران را بدون بلندپروازی های ایدئولوژیک اما گسسته از چرخۀ توسعۀ مدرن و غرب می خواهند. ایرانی که دست و پایش را از سرزمین های عربی بویژه سوریه و عراق و لبنان هم جمع کند و در محدودۀ داخل خودش با انزوای خنثی روزگار سپری کند.

5- اینکه جواد ظریف به عربستان می گوید: "نگران نباشید مذاکره فقط برای بمب اتم است و نه رابطه با امریکا" ضمن داشتن وجه نوستالوژیک و هشدار دهنده ای به سران حکومت که بدون رابطۀ نزدیک با غرب ایران توسعه نخواهد یافت؛ این مفهوم دقیق را هم به اعراب منتقل می کند که ناراحتی شما تعجب برانگیز است چون ما داریم دقیقاً همان فرمولی را رفتار می کنیم که نهایت آرزوی شماست. و آن فرمول این است: "ایران اخته هم از نظر سلاح و هم از جنبۀ ایدئولوژی ولی تنها و منزوی در واپس گرایی مذهبی خودش". ظریف اگر بتواند اعراب و عربستان را به فرمول فوق متقاعد کند روز عروسی اعراب خواهد بود و همه جشن و پایکوبی خواهند راه انداخت. اما مشکل این است که عربستان از دو موضوع بشدت بیمناک و مشکوک است: 

الف- عربستان می ترسد که با وجود آیت الله خامنه ای و هواداران حکومت جهانی شیعه این پروسۀ آشتی با غرب بلافاصله پس از آزاد شدن مجدد شریان نفت جمهوری اسلامی بسطح رجزخوانی ها و سیاست های ایدئولوژیک و ادعای ام القراء بودن برگردد.

ب- عربستان نگران است که اگر اتفاق نخست نیفتد ایران بسرعت دچار استحاله شده و با چسبیدن بغرب عقب ماندگی ها را جبران و توسعه پیدا کرده و نقش محوری منطقه ای خودش را مثل قبل از انقلاب انحصاراً در اختیار بگیرد.

6- و الا اگر عربستان مطمئن باشد که استراتژی هاشمی - روحانی حرف نهایی ایران در آینده است کمترین مخالفتی با جمهوری اسلامی نخواهد کرد و حتی از آن بشدت استقبال می کند. ایران نه شرقی (ایدئولوژیک) و نه غربی (لیبرال) و از اینجا رانده و از آنجا مانده مثل سال های طولانی زمان هاشمی و خاتمی ایده آل ترین نوع حکومت اعراب در ایران است. بی خاصیت ایدئولوژیک و بی توسعۀ تکنولوژیک. ظریف دیر شروع کرد و کار مشکلی دارد. زیرا اولین راستی آزمایی های عربستان مشروط به دست کشیدن ایران از بشار اسد خواهد بود و آرام کردن حزب الله لبنان و تقسیم بهتر و بیشتر قدرت با سنیان در عراق. یا...هو

۱۳۹۲ آبان ۱۹, یکشنبه

کار ایران سخت شد: سهل انگاری ظریف؛ ضعف امریکا و زیرکی فابیوس عوامل شکست ژنو!


ماراتن دیپلماسی ژنو که چه از نظر کیفی (سطح مقامات شرکت کننده) و چه از نظر کمی (ساعات مصروف شده در یک بازۀ زمانی فشرده و کوتاه) کمتر نمونه ای داشت در تاریخ دیپلماسی جهان پس از پایان جنگ دوم جهانی؛ با شکست در آخرین دقایق ِ انتظار خوشبین و طولانی؛ باعث تأسف شدید من و بخشی از ایرانیان امیدوار شد و چه بد. زیرا بنظر من راه رسیدن به تفاهم و توافق بزرگ در دور جدید مذاکرات سخت و سخت تر از قبل خواهد بود. به این دلیل بدیهی که "ان قلت" فرانسه در کافی نبودن تضمین های ایران؛ در متن لابی های ضد ایرانی بیشتر و سخت گیری های بازهم بیشتر مذاکره کنندگان غربی در روزهای پیش رو فزونی خواهد گرفت و ممکن است اصل مذاکرات موفق - تا اینجا - را مورد تهدید و خنثی کند. اینکه چرا یکباره ورق برگشت و توافق حاصل نشد قطعاً دلایل سخت افزار سیاسی دارد و تحلیلگران و کارشناسان به آن ها خواهند پرداخت. من اما تمایل دارم که از زمینه های "فلسفی - روانی" نرم این شکست بگویم و یادآوری کنم که هرنوع سخت افزار سیاسی نیز می تواند و باید بر جوی از نرم افزار روانی موجود در ذهن و بین بازیگران صحنه سوار شده و موفق بشود. بعبارت دیگر می خواهم نشان بدهم که کدام عوامل کمتر سیاسی و بیشتر "عاطفی - روانی - ذهنی" باعث حرکت فرانسه در دقیقۀ 90 شد و آن را موفق هم کرد.

1- سهل انگاری محمد جواد ظریف و دولت روحانی:

الف- دولت روحانی عموماً و وزیر خارجه اش جواد ظریف خصوصاً از همان بدو روی کار آمدن نشان دادند که تمایل زیاد دارند که استراتژی "نگاه به شرق" آیت الله خامنه ای را با استراتژی "نگاه به غرب" با محوریت امریکا جایگزین کنند. این تغییر محسوس در تمایل دولت جدید ایران بطور بدیهی از چشم های ناظر روسیه و چین دور نماند و این دو دولت احساس کردند که بزودی جایگاه خودشان در سیاست ایران را از دست خواهند داد. لذا بطور هم عقلانی و هم غریزی خودشان را خارج از دایرۀ منافع جدید ایران احساس کردند. این موضوع هنگامی به اوج خود هم صعود کرد که روز جمعه وزیر خارجۀ ایران و کاترین اشتون، جان کری و وزرای خارجۀ دولت های غربی را به ژنو فراخواندند بدون اینکه به روسیه و چین خبر بدهند. در حالیکه روس ها و چینی ها بعنوان شرکای بالفعل و مدافع ایران در سال های گذشته انتظار چنین خبطی را نداشتند و بار این خطای عظیم را به پای جواد ظریف و ایران نوشتند.

ب- دومین سهل انگاری ظریف و روحانی در آنجایی شکل گرفت که نه تنها دوستان بالفعل خود روسیه و چین را ایگنور کردند بلکه در بین کشورهای غربی هم همۀ همت خود را معطوف به امریکا و تا اندازه ای بریتانیا نمودند. به این معنا که گمان کردند که اگر امریکا و انگلیس را متقاعد کنند بطور بدیهی فرانسه و آلمان را نیز همراه خود خواهند دید. لذا نه تنها اهمیتی به رایزنی و جلب نظر فرانسه و آلمان ندادند بلکه طوری رفتار کردند که نوعی القای عنصر درجه دوم بودن به دو کشور مهم اروپای غربی دست داد. اشاره می کنم به فرصتی که ظریف قبل از رفتن به ژنو در فرانسه داشت و با لوران فابیوس ملاقات - تصادفی - کرد. معلوم است که در این ملاقات ظریف نخواسته و نتوانسته وزیر خارجۀ فرانسه را بعنوان بازیگری مهم وارد چرخۀ "جلب موافقت" بکند. و آلمان که حتی از همین ملاقات تصادفی نیز بی بهره بود.

پ- مورد سوم و آخر سهل انگاری دولت روحانی در مورد سیاست های منطقه ای بویژه با همسایه های عرب و علی الخصوص عربستان بود. درست است که در شعارها و تبلیغات حرف های زیادی می زدند در مورد مهم بودن گرایش منطقه ای دولت جدید و ملاطفت و همزیستی با همسایگان. اما در عمل تقریباً کمترین تحرکی نشان ندادند و حتی چراغ سبزهای معدود عربستان در مورد علاقه مندیش به رهبران جدید ایران - از جمله دعوت های حج از هاشمی و روحانی - را با پاسخ مناسب استقبال نکردند. بطور خلاصه روحانی بدلیل تحلیل سیاسی و ظریف بدلیل گرایش تخصصی و عاطفی هم همۀ مشکل را در غرب و در غرب هم به امریکا و بریتانیا خلاصه کردند و بازیگران دیگر را فاقد قدرت تأثیر گذاری فرض و کم حرمت کردند.

2- ضعف امریکا:

اگر روحانی و ظریف چنین تمرکز سیاستی را بر روی زوج حاکمی مثل "ریگان - تاچر" انجام می دادند ممکن بود که کار می کرد و جواب می گرفتند. اما نه بر روی اوباما و وزیر خارجه اش جان کری. زیرا علاوه بر اینکه سیاستمداران لیبرال و چپ عموماً دارای ضعف های "خلط روشنفکری با سیاست" را دارند باراک اوباما علاوه برآن؛ صعف های خصلتی و سیاسی مهمی هم دارد که نتواند مثل کدخدای یگانۀ جهان - بویژه در برابر رفقا و رقبای اروپایی اش - عمل بکند. علی الخصوص با وزیر خارجه اش جان کری که دیگر اوضاع خیلی شیر تو شیر می شود. زیرا اگر هیلاری کلینتون وزیر خارجه بود توانایی جمع کردن اختلافات اردوگاه غرب را داشت و می توانست ارادۀ امریکا را تا اندازه ای دیکته کند.

3- زیرکی و تیزهوشی لوران فابیوس:

در چنین وضعیتی بود که لوران فابیوس با استفاده از بهترین فرصتی که در اختیار فرانسه قرار گرفت توانست بزند زیر بازی میزی که ظاهراً او را فقط برای امضاء کردن متن نهایی شده فراخوانده بودند. من مطمئنم که همان موضع آشکاری را که فابیوس مخالف گرفت وزیر خارجۀ آلمان آقای گیدو وستروله هم داشته است و در پشت درهای بسته از موضع گیری فرانسه حمایت کرده است. البته فابیوس برای تبلیغاتی کردن موضع مخالف خود انگیزه ها و اهداف بیشتری داشته و از جمله جلب نظر اعراب و بویژه عربستان که هم پول دارد و نفت و هم مهمتر از آن مرکز صدور یا کنترل تروریسم تکفیری در جهان است و فرانسه در میان کشورهای اروپایی بیشترین مسلمان را دارد و آسیب پذیرتر از همه است در برابر نارضایی تحریک شدۀ مسلمانان تابعه اش توسط مراکز وهابی.

4- در چنین صحنه ای بوده است که ایران در آخرین ساعات نشست های ژنو تنهای تنها مانده است برای پیش بردن طرحی که گمان می کرد به پیروزی رسانده است. به این ترتیب که فرانسه و آلمان موضع مخالف قطعی داشته اند و روسیه و چین - حتی قهر کرد و وزیر خارجه اش را نفرستاد - دلیلی برای دفاع از ایران نداشته اند و تنها مدافعان ایران مانده اند امریکا و انگلیس که مهمترین دشمنانش هم بوده اند و هستند؛ و بطور بدیهی نه تمایل و نه جرأت کمترین حرف و حدیثی را داشته اند در مقابل مخالفت اروپا و سکوت چین و روسیه. برای دور بعدی مذاکرات اما کار ایران بشدت مشکل شده است. زیرا بیشتر از امتیازاتی که تاکنون می داده خامنه ای زیر بار نخواهد رفت و به همان امتیازات فعلی هم اروپا و حالا دیگر امریکای پشیمان هم راضی نخواهند شد. لذا بنظرم می رسد که در ده روز باقیمانده روحانی و ظریف باید دیپلماسی فعال و بشدت محترمی را با اروپا و اعراب شروع کنند و آن سهل انگاری های برشمرده ام را حداقل تا حدودی ترمیم کنند. یا...هو

۱۳۹۲ آبان ۱۷, جمعه

محتوای توافق ژنو نهایی شده است. چانه زنی وزیران برای شکل بیانیه است!


1- روسفیدی تحلیلی من مهم نیست - هرچند برای خودم خوش آیند است - مهم سفیدی صورت زرد شدۀ مردم ایران است که 35 سال بطور عام و 8 سال اخیر بطور خاص از استحقاق برخورداری خویش برخوردار نبوده اند. بنابراین برای اینکه بگویم در پشت میز مذاکرات چه گذشته و می گذرد ناچار از همین اتاق لندن بارانی سفری می کنم به ژنو و سری می زنم به گفتگوهای ظریف و وزرای خارجۀ چهار غول دنیای پیشرفته.

2- آنچه را که قطعی می دانم رسیدن به توافق دوسویه از نظر محتوایی است. به این معنا که طرف های مذاکره در مورد آنچه که ایران باید انجام بدهد در فریز کردن فعالیت های هسته ایش در شش ماه آینده و در طول مذاکرات "توافق نهایی" و آنچه که طرف غربی باید انجام بدهد در مورد رفع برخی تحریم ها و شل کردن برخی دیگر از تحریم ها توافق کامل بین هیئت های مذاکره کننده انجام پذیرفته است؛ و اختلاف باقی مانده فقط بر سر چگونگی بیان این تعهدات در بیانیۀ پایانی است. و قطعی می دانم که رفتن فورس ماژور وزرای خارجۀ غربی به ژنو برای حل این مشکل است:

 "با کدام لغات و با کدام جملات توافق انجام گرفته نوشته شود. و آیا همۀ توافقات مهم در بیانیۀ عمومی و رسمی آورده شود یا نه".

3- البته طرف غربی مشکلی با درج تمام توافقات و با جزئیات در بیانیۀ نهایی ندارد و خواستار آن است و این ایران و جواد ظریف است که می خواهد بیانیه کمی چرب تر بنفع ایران تنظیم شود و اصرار به تعهدات متقابل ایران کمرنگ و تا اندازه ای تلطیف شده باشد. اگر بخواهم عین مضمون دیالوگ ظریف و کری را بنویسم بشرح زیر خواهد بود:

کری: خب توافق که حاصل شده و اجازه بدهیم بنویسند و اعلان کنیم و تمام. مشکل چیست.

ظریف: مشکل را من گرفته ام. مشکل این است که درج جملۀ خشن "ایران متعهد می شود که در شش ماه آینده تمام فعالیت های هسته ای خود را شامل غنی سازی در هر سطحی و ساخت و نصب سانتریفیوژهای جدید تحت هر عنوانی و تداوم کار تکمیل رآکتور آب سنگین اراک را متوقف کند" بازتاب خوبی در داخل ایران و از سوی مخالفان ما نخواهد داشت و آنان هم کار مارا مختل و هم به رهبر ایران فشار خواهند آورد و ما از طمأئیئه و آرامش کافی برای انجام تعهدات مان باز خواهیم ماند". لذا من معتقدم که این جمله طوری تنظیم شود که خشونت آن گرفته شود و من این را بنفع منافع دو طرف در راه رسیدن به توافق نهایی می دانم.

کری: خب نه؛ چنین چیزی خط قرمز ماست. اگر شما در داخل کشور با مخالفانی روبرو هستید بطور بدیهی ما که علاوه بر مخالفان داخلی و کنگره یک نتانیاهوی اسرائیلی را هم مراقب دایمی داریم وضع بمراتب بدتری داریم. و در چنین حالتی این ما هستیم که از شما بخواهیم تعهدات امریکا و غرب در مورد مقدار رفع تحریم ها - بقول شما - خشن آورده نشود در بیانیه. تازه اگر ما به تعهدات شما تصریح قاطع نکنیم از کجا معلوم که شما همین بیانیه را پیراهن عثمان نکنید با اولین اختلاف و ما را به بدعهدی متهم نکنید.

ظریف: (با لبخند) ببینید بیایید با واقعیت جلو برویم. اولاً شما دولتی نظام مند و یکپارچه هستید و مثل ما نیستید که هر کسی ساز خودش را بزند و به هیچ بنی بشری هم پاسخگو نباشد. لذا بدیهی است که طرف های شما در امریکا به حرف و سخن شما بها می دهند و بشما اطمینان کافی دارند اگر توضیح اضافه لازم باشد و بدهید. در حالیکه ما در ایران چنین امکانی را نداریم و هر توضیح جدیدمان را با سوء ظن تازه ای علیه مان بکار می گیرند. در ثانی شما قبول کنید که ابرقدرت هستید و هم بازیگر هستید و هم داور و هم همه کاره و اگر آن مورد که گفتید (دبه کردن ما) اتفاق بیفتد شما نیازی به توجیه ندارید و می توانید رأساً بزنید زیر میز بازی و ما را عهد شکن و غیرقابل اعتماد معرفی کنید.

4- این دیالوگ در این کانتکستی که نمونه اش را آوردم بین ظریف و کری و هیگ و فابیوس ادامه می یابد و بنظرم در پایان این چالش شکلی توافق زیر حاصل و بیانیه رسمی می شود:

"بیانیۀ نهایی نزدیک به خواست ظریف و کمی بنفع ایران تنظیم می شود با این تحفظ از سوی کشورهای غربی که پیوستی محرمانه به بیانیۀ پایانی الحاق می شود - بدون عمومی کردن آن -  که در آن تعهدات اصلی و مشکل ساز در داخل ایران درج می گردد." یا...هو

۱۳۹۲ آبان ۱۶, پنجشنبه

ظریف آسوده؛ امریکا در تب و تاب: آیا پیشنهاد امریکا خامنه ای را راضی خواهد کرد!


1- اینکه گفته بودم مراسم پررنگ سیزده آبان مصرف داخلی دارد و کمترین تأثیری بر مذاکرات ایران و غرب نخواهد گذاشت بدیهی بود و دیدیم که موضوع مطلقاً جدی گرفته نشد و امریکا کوچکترین واکنش منفی نسبت به آن نشان نداد. این تحلیل من به این دلیل بدیهی هم بود که حدس می زدم تیم مذاکره کنندۀ ایرانی چنان اقدام داوطلبانه و پیشگیرانه ای انجام داده بود که این قبیل رجز خوانی های زبانی - و یگر هیچ - نمی توانست محلی از اعراب داشته باشد در روندی که از همان قبل از سفر نیویورک روحانی انجام شده بود؛ و غرب را متقاعد به جدی بودن ایران جهت حل اختلافات هسته ای کرده بود. اما آن اقدام کلیدی همان چیزی بود و است که من هم یکبار در وبلاگم نوشتم و پیشنهاد دادم. و آن تعلیق داوطلبانه و اعتماد ساز غنی سازی 20 درصد بود که بنظرم نه تنها انجام گرفت بلکه فراتر از آن به "ازنفس انداختن فعالیت هسته ای بالفعل ایران در همۀ سطوح از غنی سازی گرفته تا ساخت و نصب سانتریفیوژهای جدید و ... " هم تسری یافت.

2- بعبارت دقیق تر ایران تصمیم گرفت تحت عنوان تصمیم داخلی "فعلاً دیگر به غنی سازی بیشتر - چه در کیفیت و چه در کمیت - نیاز نداریم" کلیۀ فعالیت های هسته ایش را بحالت "گردش بیهوده" در بیاورد. به این معنا که غنی سازی 20 درصد را متوقف، ساخت و اضافه کردن سانتریفیوژهای جدید را تعطیل و چرخش سانتریفیوژهای تولید اورانیوم  3/5 درصد را بحالت هرزگردان در بیاورد. و این آن حرف (اقدام) گنده ای بود که گفته ام و  ظریف و روحانی از روز اول روی میز مذاکره گذاشتند و چشم طرف غربی را گرد کردند. از آنجائیکه راستی آزمایی چنین فرآیندی هم راحت بود به دلیل اشراف آژانس هسته ای به کلیۀ فعالیت های درحال انجام؛ لذا خیلی سریع غربی ها را متقاعد کرد که ایران چنین اقدامی را انجام داده است و دروغ نمی گوید و کلک نمی زند. مقامات ایرانی هم که در این مدت از عدم تعلیق غنی سازی در ایران حرف زده اند یا دسترسی به اطلاعات نداشته اند مثل نمایندگان مجلس و یا اگر هم اطلاعات داشته اند دروغی را گفته اند که راست است. به این معنا که تعلیق در ایران قبل از درخواست 1+5 در پشت میز مذاکره انجام پذیرفته و تصمیمی داخلی - بعلت عدم نیاز - بوده است و بدرخواست کسی از بیرون انجام نشده است.

3- ایران اینک نقشۀ راهش را تا به انتها که گام نهایی اش پذیرش پروتکل الحاقی از سوی ایران و رفع کلیۀ تحریم ها از سوی غرب است را به مذاکره کنندگان غربی ارائۀ کرده است و کار دیگری برای انجام دادن ندارد تا زمانی که غرب پاسخ گام مهم اول ایران را بدهد و بگوید که چه مقدار از تحریم ها را و چگونه برطرف خواهد کرد. تا اگر مورد توافق ایران قرار گرفت آن را اعلان و بروند برای چانه زنی و انجام گام های بعدی نقشۀ گام بگام. بعبارت دیگر چنین می فهمم که در مذاکرات در جریان فعلی در ژنو ایران آسوده خاطر و منتظر؛ فقط به پیشنهاد غرب - بویژه امریکا - در مورد مقدار و چگونگی رفع بخشی از تحریم ها متمرکز است و توانسته توپ را کلاً بزمین امریکا منتقل کند.

4- طبق این تحلیل من اینک در ژنو مشکل ترین و سخت ترین کار را هیئت امریکایی دارد و بشدت تحت فشار است که چگونه و در چه حد از گشادگی در تحریم ها و مشوق ها عمل بکند که اولاً آیت الله خامنه ای را راضی کند برای ادامۀ کار و ثانیاً ساختار بشدت سخت طراحی شده و به اینجا رسیدۀ اجماع جهانی در مورد تحریم ها را از هر گونه شکاف و تزلزل محافظت کند. زیرا هنوز در اول راه است و اگر ساختمان تحریم های شدید در نقطه ای شکسته شود خیلی سریع خاصیت خودش را از دست خواهد داد. البته امریکا یک بدشانسی بزرگتری هم دارد و آن بهم خوردن روابطش با کشورهای فرانسه و آلمان برسر شنودهای افشاء شده است و این دو کشور نه تنها کمکی به او و بریتانیا نخواهند کرد در مقاوومت بیشتر در مقابل تحریم ها بلکه ممکن است مثل سال 2003 حتی چراغ سبزی هم نشان بدهند به روحانی برای استفاده از کارت اروپای غربی علیه امریکا.

5- نهایت اما پیش بینی خودم این است که چک اول روحانی در ژنو حاضر نقد خواهد شد و با هر ترفند ممکن هم امریکا و غرب مشوق هایی را تمهید خواهند کرد که روحانی بتواند نفس اول را بکشد در اقتصاد داخل و خامنه ای را ساکت و همراه نگاه دارد. این تمهیدات علاوه بر هر آنچه که رسماً اعلام خواهد شد می تواند بخش مهمتری را هم از راه "عدم جدیت در اجرا" شامل شود. به این ترتیب که بسیاری از دورزدن تحریم ها از سوی ایران پی گیری و متوقف نشود بویژه در مورد موارد بانکی و نفتی. یا...هو