۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه

بحران در کلام رهبر: نگاهی موشکاف به مراسم عید مبعث در بیت رهبری!



 مراسم عید مبعث در حسینیۀ امام خمینی برگزار شده است. و طبق معمول با سخنرانی آیت الله خامنه ای خاتمه یافته است. این مراسم وبرعکس همۀ نمونه های سنتی آن در سال های پیش از این دارای ویژگی های امید بخشی است که سعی می کنم با خوانش "بین سطور" مهم ترین آن ها را برای شما استحصال بکنم:

1- معمولاً مراسمی که با شرکت همۀ کارگزاران جمهوری اسلامی برگزار می شده است؛ از بعد شکلی و تبلیغی آن بشدت مورد توجه بود. و سعی می شد در گسترده ترین ابعاد ممکن پوشش تصویری و رسانه ای قرار داده شود. این مورد در مراسم امسال نه تنها رعایت نشده است بلکه تلاش برنامه ریزی شده ای هم صورت گرفته است که کسی نتواند کمترین اطلاعات این جشن یگانه برای مسلمانان و بطریق اولی حاکمان روحانی ایران را به بیرون درز بدهد. نه پوشش تلویزیونی کامل، نه گزارش تصویری قابل دیدن، نه حتی عکس ها و فیلم های مفرد یک یا چند نفره از جمع مسئولان حاضر در جلسه و... منتشر نشده است. فقط سخنان رتوش شدۀ آیت الله خامنه ای توسط تنها منبع قابل اعتماد ایشان که پایگاه اطلاع رسانی مخصوص وانحصاری خودش است؛ بعلاوۀ چند فریم عکس نمای دور از زوایای بشدت کنترل شده تنها مستندات منتشر شده برای افکار عمومی است.

2- و به این دلیل بدیهی که نشان دادن چهره های مضطرب و گرفتۀ مسئولانی که درحالت روز خوش شان هم قیافه هایی قابل تحمل ندارند؛ و آن هم در روز بزرگترین جشن جمهوری اسلامی که بزور و دگنگ مصلحت و قدرت و سیاست در کنار هم چیده شده اند می تواند مخاطبان را بعمق بحرانی که حاکمان گرفتار آن شده اند آگاه و امیدوار سازد.

3- مورد برجستۀ دوم به کوتاهی و مختصر برگزار شدن این گردهمایی است نسبت به سنوات پیشین. که هم در سخنرانی کوتاه آیت الله خامنه ای نمود دارد و هم در گزارشات مختصر منتشر شده از این مراسم. وناگفته پیداست که رهبر جمهوری اسلامی بیم آن دارد که اگر مراسم را طول بدهد محتمل است آدم های متضادی که کنار هم چیده شده اند عنان اختیار از دست بدهند و مشاجره و حتی در گیری فیزیکی رخ بدهد و افتضاح مضاعفی تولید کند. لذا مضطر و مستأصل تصمیم گرفته اند؛ حالا که نمی توانند برگزاری اینگونه جلسات را هم مثل سایر مراسم های معمول بین قوای اداره کننده حذف کنند؛ آن را به شیر بی یال و دم اشکمی فرو بکاهند که فقط بگویند مراسم بعثت در حضور رهبر برگزار شد.

4- مورد بعدی مربوط است به سخنان مختصر و کوتاه آیت الله خامنه ای که نشانه های اوج بحران را بیشتر مستند و نمایان می کند:

الف- کوتاه بودن سخنرانی. 

ب- موضوع سخنرانی: معمولاً مرسوم بوده است در مراسم هایی که همۀ کارگزاران نظام جمع هستند بیشتر به مسایل داخلی و امور کشور داری پرداخته می شد. و سیاهه ای از پیشرفت های خیالی گرفته تا تجلیل از خدمات؛ و رهنمود هایی برای تلاش های مستمر به گفته می آمده؛ و آیت الله خامنه ای سخنرانی های "هل من مبارز  طلب" و "حماسی" و "زدن به صحرای کربلای" خارجی اش را همیشه برای دیدار های مردمی و مخاطبان دستچین شده از پیاده نظام رژیم ایراد می کرد. در حالیکه امسال موضوع کاملاً متفاوت بوده و آیت الله بغیر از یک رجزخوانی "ضد امپریالیستی استالینی" آن هم با لحنی متزلزل و کم حوصله و کاریکاتوریزه حرف مهمی در سیاست داخلی نزده است. و تنها جمله ای هم که در آخر حرف هایش راجع به حوادث داحلی زده است نشان از اوج بحران در هیئت حاکمه دارد.

پ- تنها جمله و آخرین جملۀ آیت الله خامنه ای راجع به سیاست داخلی این جمله بوده است:
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به طمع ورزیهای دشمنان به برخی مسائل و حوادث داخلی تأکید کردند: ملت ایران با ایستادگی، اعتماد و امید بی پایان به کمک پروردگار و مسئولان کشور با همکاری و وحدت کلمه، بار دیگر امید دشمنان را به یأس و نومیدی تبدیل خواهند کرد.
خوانش دقیق این جملۀ پایانی حرف رهبر جمهوری اسلامی ایران نشان می دهد که اولاً ایشان وجود بحران در حاکمیت را رسماً تأیید کرده است. وثانیاً با انتخاب واژۀ "حوادث داخلی" که واژه ای بحرانی وشدید است در بین همۀ کلمات مشابه مثل "رویداد" ، "اختلاف سلیقه" ، "وقایع" ، "بحث های طلبگی" و از این قبیل از سویی؛ و اینکه پایان حرفش را با یک فعل آیندۀ دور مثل "خواهند کرد" بپایان برده است ونه با یک فعل مضارع مستقبل مثل "می کنند" یا "می شود" ازجانب دیگر؛ این آدرس قطعی وامیدوار را داده است که اولاً بحران جدی است. و ثانیاً امیدی به رفع آن در آینده ای نزدیک نیست. و چنین باد. یا....هو

حقه های جدید رژیم وخامی ما دردنیای مجازی!

Luncheon of the Boating Party


1- بعد از سی وسه سال که حاکمان پیشاتاریخ ایران می خواهند با کار فرهنگی جلو گسترش شادی وزندگی و سمبل های شکلی فرهنگ مدرن را بگیرند ونتوانسته اند. ونشدنی است. اخیراً بالا خره یک نابغه ای پیدا شده و فرمولی را کشف کرده است بنام "رعب فرهنگی". به این معنای دقیق و ساده که آمده اند و می خواهند توسط خود مخالفان جمهوری اسلامی فعال در دنیای مجازی وایجاد ترس ودلهره؛ مدرن ستیزی را گسترش دهند.

2- چند عدد دیش ماهواره را در یک منطقۀ تهران جمع آوری می کنند واجازه می دهند ازصحنه فیلم برداری بشود ودرشبکه های مجازی به اشتراک گذاشته شود. یا مأموران بد نام وترسناک را وا می دارند که مرتب مصاحبه کنند واز اقدامات رعب انگیز وآمادگی های خیالی پلیس و از ارقام کشف و مبارزه و نابودی مشهورات مدرن حرف بزنند وجامعه را تهدید کنند. یا به جمعی از دختران و زنان در یک نقطۀ شهر هجوم می برند و باز هم آنرا بعنوان مبارزۀ بی رحم پلیس با آزادی زنان به شبکه های اجتماعی رسوخ می دهند. البته نیازی هم نیست که خودشان این عمل را انجام بدهند و معمولاً بدلیل عدم نیروی کافی متحجر در دنیای وب واینترنت قادر هم به این کار نیستند بلکه ازخامی ما و هیجان زدگی انقلابی و جنبشی جوانان مخالف استفاده می کنند. زیرا که می دانند کاربران شبکه های اجتماعی این قبیل خبرهای منفی را در طرفة العینی شکار خواهند کرد و با اشتراک گذاشتن زنجیره ای؛ آن را به ده ها و صد ها هزاران نسخه تکثیر خواهند کرد. والبته پیش بینی شان صادق وصائب است و ما اغلب می شویم گماشته های بی جیره و مواجب تبلیغات "رعب فرهنگی" رژیم". چطور؟

3- خیلی ساده است: مخاطب این قبیل لینک های منفی وبزبان فارسی چه کسانی هستند؟ معلوم است که نه حزب اللهی ها دنبال این قبیل لینک های منفی می روند و نه غیر ایرانیان وغیر فارسی زبانان؛ و نه بطریق اولی سازمان های حقوق بشری و فعالان جوامع مدنی جهانی. این قبیل لینک ها بغیر از مخاطبان جوان و مدرن ایرانی در داخل یا خارج کشور؛ نه برای کسی مهم است؛ و نه کسی از آن سر در می آورد؛ و نه توجهی نشان می دهد. و اگر هم یک خارجی غربی بطور اتفاقی چشمش به چنین صحنه هایی بیفتد؛ غیر ازقضاوت منفی در مورد کل فرهنگ ایرانی قضاوت مثبتی برله ما نخواهد کرد. 

4- خب حالا که مخاطبان این قبیل لینک ها ومطالب مشخص شد دیگر ساده است بفهمیم که چگونه تاکتیک "رعب فرهنگی" کار می کند. من و شما و دیگری که این لینک ها را می بینیم بدون اینکه کار مثبتی از دست مان بر بیاید فقط تنها کاری که می کنیم می ترسیم. وبنا به عادت مألوف ایرانی یک کلاغ چهل کلاغ می کنیم و "ترس درداخل" و "کشف! در خارج"ِ خودمان را به اطرافیان و مخاطبان و دوستان خویش سرایت می دهیم. نتیجه این می شود که پلیس یک مورد محدود برخورد با بی حجابی یا جمع آوری ماهواره را به کل سطح شهر و کشور تبلیغ هراس آور می کند. وبه این ترتیب در حالیکه در شهر و برخورد عینی خبر خاصی قابل مشاهده نیست اما با تاکتیک "رعب فرهنگی" چنان وانمود می شود که سر هر کوچه و بن بستی یک گردان نیروی انتظامی آماده به انواع ابزار هتک و دشنام و شکنجه و دستبند آمادۀ برخورد با ما هستند.  لذا یک مورد ترس عینی به ده ها هزار ترس ذهنی تبدیل شده و رژیم به خواسته اش که بستن محیط های شهری و عرصۀ عمومی است دست پیدا می کند.

5- ده ها نکته ماند که بگویم و ثابت قطعی بکنم که تبلیغ این قبیل لینک های منفی نه کاربرد مبارزاتی دارد و نه کاربرد ضد رژیم دارد و نه اهمیت افشاگری و امثال آن. و تنها کابرد عملی و عینی آن گسترش ترس و افسردگی در جوانان مدرن و شاد و زندگی خواه است. لذا من از همۀ خودمان که بهر دلیلی و از جمله شنگولی، بازنشستگی، وب گردی تفریحی، افسردگی، ناامیدی، آگاهی، بیکاری، بیخوابی و... آلودۀ این ابزار مدرنیته شده ایم می خواهم که همۀ کوشش مان را بکار ببریم تا در زمینه های سیاسی اختلافات و ناکاآمدی حاکمان را برجسته و موشکافی کنیم و تلخ و ناامید هم ننویسیم. و در زمینه های اجتماعی و فرهنگی خبر ها و مطالب مثبت و شادی آفرین را گسترش بدهیم. و بویژه اگر در داخل ایران هستیم عملاً و در خارج ازایران بپشتیبانی؛ زندگی را؛ شادی را، موسیقی را، شجاعت را، امید را، سینما را، هنر را و ... گسترش بدهیم. زیرا که تنها وتنها وتنها سلاح مؤثر بر این حاکمان متحجر و پیامبران مرگ پرداختن به زندگی و زندگی کردن است.

6- وبعنوان حسن ختام ازحوانان داخل ایران بخواهم که بهر زور وزحمتی هم شده بساط های شادی و تفریح نجیب و لذت بخش را گسترش بدهند. با موسیقی خیابانی. با رقص ساحلی. با اکیپ های کوهنوردی. با جمع شدن های سرخوش. با خنده های با هم. ونه خنده های به هم. و... اولین شرطش هم اما اینکه اگر وب گرد حرفه ای ومعتاد نیستید بغیر ازخواندن وبلاگ دلقک ایرانی! کمی ازاین محیط بازنشسته های "قبل از کار" فاصله بگیرید و زندگی را در خیابان و پارک و کنار دریا و باغ و کوه و دشت و تعطیلات تابستانی جستجو و مبارک بکنید تا شادی شما محیط را تحت تأثیر قرار داده و تیرگی ها را بزداید. یا...هو

۱۳۹۰ تیر ۸, چهارشنبه

زمین از لاریجانی؛ رقص از احمدی نژاد؛ با بازی آیت الله خامنه ای!

Brig "Mercury" Attacked by Two Turkish Ships



1- انصاف حکم می کند که این تازه ترین اخطار شفاف رییس جمهور را بپای دو روز قهر و سه موضع گیری اخیر علی لاریجانی بنویسیم در مقابل آیت الله خامنه ای. آنجایی که دخالت های روزمره و هر آینۀ رهبر را در جزیی ترین کارهای مجلس ریخت روی دایره به تلویح واشاره. که سومین و آخرین موردش مربوط بود بهمین امروز که گفت: "رهبرمعظم همین امروز صبح تلفنی ابلاغ کردند که در رابطه با وزارت تعاون نظری نمی دهند ومجلس اجازه دارد کار خودش را انجام دهد." و این یعنی دیگر کار قوۀ مقننه از اسمتزاج و حدس و تفسیر ذائقۀ رهبری فراتر رفته و مجلس شده زائده ای از امیال و هوس های هر روزۀ آیت الله خامنه ای. و اگر نبود این خروج حقیر لاریجانی به بالا زدن پرده های پسلۀ ولایت فقیه؛ فاطمۀ آلیا هم اجازه نمی یافت برای خواندن خطابۀ دستوری و غضبناک فرمانده کل قوا، و احمدی نژاد هم نمی توانست به استناد حرف مقام معظم رهبری توپ را برگرداند به زمین رقیب. پس از لاریجانی در همین حد هم ممنونیم.

2- احمدی نژاد که می خواهد زمان بخرد تا انتخابات مجلس نهم بهترین استفاده را می کند و کرد ازاین پیش لرزۀ سیاست دربیرون ریزی اختلاف مجلس و رهبر. او می گوید درعین حالی که شما مرا هو می کردید توی مجلس و من خندیدم به ریش همه تان وگیس کمتان و بشما گفتم که به این خادم و نوکرملت ور نروید. بفرما این هم دستور شفاف مقام معظم رهبری که می گوید خفه شوید ببینم چه خاکی بر سرم بریزم با این مسئولیت "حفظ نظام اوجب واجبات است." و این اخطار احمدی نژاد در همۀ سوراخ سنبه های بخش انتصابی حاکمیت شنیده خواهد شد، و جدی گرفته خواهد شد. حتی دررفتار منفعل پلیس در کناره های دریای خزر در طول تابستان گرم. زیاد به اره گوز رادان توجه نکنید که همان هم درتعلیم فاطمه اره ها برای خیابان های تهران نشان داده می شد که خودش هم کم کم دارد با قرکمر دخترانی که برای یک لقمه نان حاضر شده اند روی دکولته هایشان چادر سیاه بکشند برای "خانمم لطفاً روسری تان را درست کنید!" به با با کرم فرزندان خودش نزدیک می شود. این رادان کجا وآن رادان نوشابه باز کن در زیر سی وسه پل برای فرزاد حسنی درسه سال پیش. یعنی: "اُبنه ای!"

3- احمدی نژاد اما وقتی فارغ می شود از بازخوانی دستور "خفه شوید" (همدلی وهمکاری) آیت الله خامنه ای به مجلس و قوۀ قضائیه و کیهان و قدیانی و ذوالنور و طائب و آملی لاریجانی -مصباح که خودش خفه شده است ازشرمساری- یادش نمی رود که این خس و خاشاک درحدی نیستند که بی اجازۀ ارباب سدی بتوانند بسازند در مسیر رود. پس رو به آیت الله می گوید که: "این خط قرمز است واگر کسی حتی اشتباهی هم برود روی خط قرمز و قبل ازعبور حتی به وظیفۀ قانونی ام عمل خواهم کرد وبه ملت خواهم گفت حقایق و وقایع را. و آن وقت کشور (بخوان حفظ نظام اوجب واجبات است) آسیب خواهد دید." و خود کرده را تدبیر نیست!"

4- هوش را من تقسیم نکرده ام که عصبانی می شوید. ضریب هوش کارطبیعت و خداست و احمدی نژاد با هوش است و سیاستمدار:
او می داند که اگرسیاست خارجه بر مبنای منویات رهبر فعال شود ارزش افزوده ای که نخواهد توانست تولید کند چه بسا اوضاع را از این هم که است بدتر کند ولذا ترجیح می دهد درهمین قفل شدگی وتعلیق بماند. حد اکثر این است که غرب هم با اطمینان ازعدم تحرک جدید رضایت خواهد داد به ادامۀ وضع موجود. و حداکثر چند نفر وچند سازمان تازه را تحریم خواهد کرد که همه از یاران رهبری هستند. 

5- در سیاست داخلی اما احمدی نژاد ازچپ پرش با پول نفت مطمئن است برای ادامۀ روزمرگی که به شورش گرسنگان منجر نشود. پس چه تحریم ها باشند یا نه؛ در معادلات غیر ازتوقف رشد وتوسعۀ کشور اثر مخربی نخواهند گذارد. لذا دلیلی نمی بیند که برای تنفس بیشتر وبهتر توسعه ورشد، فرصت های "صبر کردن برای تسخیر مجلس نهم" خودش ویارانش را قربانی کند. بنابراین او نیازی به تند تر کردن دور مبارزه ندارد و اخطارش را می دهد ومی رود بدنبال سکوت. 

6- در نتیجه اینکه تا عید فطر منتظر کمترین تحرک جدیدی درجبهه ها نباشیم. زیرا احمدی نژاد نمی خواهد و طرف مقابل هم هر نوع تحرک جدید در این فضایی که بنفع احمدی نژاد پیش رفته به سقوط بیشتر خودش منجر خواهد شد و منطقی نیست یک خود زنی شتابزده برای جناح پیر و پاتال های همیشه درجه دوم جناح راست الیگارشی. البته انقلاب الکترونیک ما در دنیای مجازی تعطیل بردار نیست و انشاءالله تداوم خواهیم داد تا شروع دور جدید نبرد در اواخر تابستان. یا...هو

این پسرۀ قمار باز!

Still Life with Fruit



خان که هم خان ِ ده است و هم خان ِخانه، مسئول حفاظت از هر دو است بموازات هم. چون خانه نباشد ده نیست و اگر ده نباشد خانه. پسر ارشد که کدخدای ده هم است فقط مسئول حفاظت ازده است و خانۀ پدر را جزو حوزۀ استحفاظی خود نمی داند. حتی برخی مواقع به پدرش اخطار می دهد که بر سر مسیل خانه ساخته؛ و ممکن است مجبور شود آن را خراب کند. 

پسره تا پسر بود و در خانه، خیلی معقول و مقبول و اهل بود. و خان بعد از مدت ها پاهای اش را دراز کرده بود رو به قبله! بدون اینکه قصد مردن داشته باشد. و کارش شده بود قربان صدقۀ قد و بالای پسر رفتن که گفتم کدخدای ده بود. تا آنروز که بچه ها خبر آوردند که خان داداش با یک پسرۀ شرّ وقمارباز دوست شده و هی می رود خانۀ آن ها برای دیدن فیلم های پورنو مثل ظهور نزدیک است.

خان که ازرفتارهای عجیب وغریب پسر نازنینش بشدت سرخورده وبیمناک شده بود چندین بار او را صدا کرده و گفته که می داند با چه کسانی رفاقت می کند و از او خواسته که رفاقتش را بهم بزند با این پسرۀ قمارباز؛ که در شأن خانواده نیست. کدخدا که دیگر برای خودش مردی شده وهمان پسرنمانده، به پدرش توضیح داده است که دوستش در ادارۀ امور ده به او کمک می کند و حاضر نیست از او جدا شود حتی اگر عاق شود از سوی خان.

همۀ بچه های خان که صغیر هستند و عقل رس نشده اند هر روز و هر ساعت می روند توی کوچه و بالای بام ها و سنگریزه پرت می کنند بسوی رفقای پسرۀ قمارباز. خان که از اراده و مصمم بودن کدخدا با خبراست مرتب بچه های صغیررا نهی می کند از منکر دشنام و سنگریزه زدن به اطرافیان پسرۀ قمارباز رفیق جان جانی پسر ارشدش. 

دهاتی ها که می دانند تا خان و خان بازی هست راهی به زندگی آبرومند گشوده نیست ساکت وبی خیال تماشاگر دعوای پدر و پسرهستند و دخالت نمی کنند. خان هم که می داند حریف پسرش نیست بدلیل ضعف قوای جسمانی. همۀ غرش را می زند به بچه های صغیر که عین بزغاله بدنبالش بع بع می کنند تا چراگاهشان را تعطیل نکنند.

کد خدا دیگر امروز کفرش در آمد از این بچه بازی های برادران صغیرش و گرد و خاکی که می کنند بر سر رفقای رفیق قمار بازش. پسر بزرگ خان گفته که این بار آخری باشد که حرف پدرتان را زمین می اندازید و به رفقای من کلوخ پرتاب می کنید. که اگر ادامه بدهید از قدیم گفته اند کلوخ انداز را پاداش سنگ است.

خان همیشه ازاین حرف پسرش که خانه را به آتش می کشد وحشت دارد. او خودش هم نمی داند که منظور پسرش ازخانه کدام خانه است: خانۀ پدری و فامیلی یا خانۀ عمومی و روستا. وسردرنمی آورد از آتشی پنهان که کدخدا دارد در زیر دامن. البته یک آدرس هایی پسرش داده قبلاً. وقتی گفته که ویلایش هم خارج از محدوده ساخته شده و هم در مسیر سیل.

معلوم است که اگر کدخدا بخواهد ویلای خان را خراب کند به حکم وجدان. دهاتی ها سر از پا نخواهند شناخت در استقبال از کدخدای دهشان که خانۀ غصبی پدرش را با خاک یکسان کرده باشد با بلدوزورهایی از جنس "بشارت زندگی برای دهاتی ها". پسرۀ قمار بازهم چند وقت پیش گفته بوده که منظور از "خانه را به آتش می کشم" کدخدا، همان خانه خرابی خان وفرزندان صغیرش است بدون کشت وکشتار وزخمی حتی!

حالا باچی؟ ما هم که دهاتی هستیم وبی خیال. نمی دانیم. باید صبر کرد ودید این نمایش مهیج را درخانوادۀ خان. فعلاً تا عید صیام با پیشتازی کدخدا همه به کما خواهند رفت!

..............................................

دست زیاد است وتحلیلگربسیار. حالا که دیگرشوخی های ما جدی شده. پس یک روایتی سمبولیک نوشتم تا ترجمه اش به سیاست درپست بعدی اگروقت وحوصله وعمری بود. یا...هو

یا مارکس ومحمد و علی ومهدی ومسیح وبودا و...؛ یا انسان مفرد حاضر. هر دو باهم دروغی صادقانه است!

The Adoration of the Shepherds



مربوط به پست قبلی است

nik  گفت...
سالگرد انتخابات نشان داد که غیر از فراخوان شخص موسوی و کروبی مردم خودشان را منتر شورای بی‌ نام و نشان سبز امید که معلوم نیست کی‌ هستند نمیکنند. اینکه شما میفرمائید اصلاح طلبان از بسیج نیروی اجتماعی خودداری میکنند، به نظرم اگر هم هیاهو راه بیندازند کسی‌ گوش نمیکند. من اگر جای مادران قربانیان اعتراض‌ها بودم دهان آن -- به خصوص خارج نشین -- را که بخواهد دوباره جوان‌های مردم را به خیابان کشانده و به کشتن بدهد خورد می‌کردم. طبقه متوسط ایران شاه را ساقط کردند اون وقت یه مشت پشت کوهی و لات و گشنه گدای مصادره چی‌ شدند وارث انقلاب. به نظرم انفعال، تخمه شکستن و به گود نگریستن بهترین سیاست است در این دوران که این لاشه ته مونده هم تجزیه شود. کوچک‌ترین حرکتی‌ دوباره خامنه‌ای و برده هاشو برّاق می‌کنه به سمت آزادی خواهان و از دریدن هم غافل میشوند

سلام خیلی ممنون و پوزش بخاطر اینکه نمی رسم مثل سابق مرتب و مفصل و زود جواب بدهم یا در حقیقت وارد بحث بشوم.
اماnik چند کلمه در رابطه با کامنت شما لازم است بگویم تا برداشت های دیگران هم بمنظورم نزدیک تر باشد.
اعتقاد دارم که اگر خود بزرگواران موسوی و کروبی هم بودند و باشند هم نه فراخوان می دادند در چنین شرایطی و نه اگر فراخوان می دادند مردم استقبال می کردند یا می کنند. چون آن فراخوان های قبلی هم بعد از سی ام خرداد 88 دیگر وجهۀ توده ای نداشت و تا عاشورا که تقریباً هواداران ایدئولوژیک موسوی ابتکارعمل را از دست دادند و اغلب نیروهای میدانی تأثیر گذار اگر هدایت شده توسط مجاهدین و برخی گروه های سلطنت طلب نبودند؛ بیشتر جنبۀ ابتکار فردی نیروهای سکولار انفرادی یا مرتبط در شبکه های اجتماعی بود. بعد از عاشورا هم که اصولاً دیگر بدنۀ میدانی جنبش کلاً منفعل شد و جنبش سبز اگرهم داشت می رفت کم کم حالت جنبش بگیرد موفق نشد و جنبش نشده تمام شد.


2- تا رسیدیم به 25 بهمن 89 که فراخوان موسوی و کروبی در جهت غیر خواست رهبران سبز که حمایت از اعتراضات مصر و تونس بود و صورت مسأله ظاهراً در تأیید از انقلاب اسلامی بروایت امام خمینی ِ اصلاح طلبان - دقت کنیم ما همانطور که دو تا اسلام، دو تا پیامبر اسلام، دو تا امام علی و ... داریم بطریق اولی دو تا امام خمینی هم داریم که یکی اش رهبر اصلاح طلبان است و دیگری رهبر اصولگرایان که البته هردوشان هم درست می گویند و همانطور که از متن دین مستندات می آورند برای ادعاهای شان. از پیامبر و علی و امام خمینی هم سند می آورند برای راستی آزمایی خودشان - بود که عملاً به تظاهرات ضد حکومت اسلامی تبدیل شد و شعارها و خواسته ها مستقیماً بسمت ولایت فقیه و مرگ بر دیکتاتور رفت. 

3- این موضوع معلوم می کرد که در 25 بهمن هم عملاً نیروهای از جنس موسوی یا نبودند و یا در حاشیه بودند و نیروهای سکولار با تعریفی که در بالا کردم تحرکی جدید و خارج از مناسبات جنبش سبز را با این امید آغاز کردند که بلکه شورش های مصر و تونس آمادگی تازه ای را در بدنۀ توده ایجاد کرده باشد و بتوانند از آن استفاده کنند. ولی عملاً وقتی دیدند چنین آمادگی در حدی که باعث تداوم و تغییر شود نیست  شورش مستقل و جدید سکولار هم بلافاصله تعطیل شد و دیگرهیچ گاه مجدداً حاضر به کمترین حرکت قابل بحثی نشد.

4- منظورم از استفاده از رها شدگی ناشی از شکاف های حاکمیت در حوزۀ مدنی و توسط اپوزیسیون ناظر بر هیچکدام از طیف های اصلاح طلبان مذهبی و از جمله آقایان موسوی و کروبی هم نبود. زیرا اپوزیسیون اصلاح طلب فقط در حکومت هایی شکل می گیرد و عمل می کند که حکومت مزبور با هر صورت بندی هم در حوزه های اجتماعی و فرهنگی از آموزه های لیبرال استفاده کند. یعنی رژیم هایی که فردیت انسان را جز در حوزۀ قدرت و سیاست برسمیت بشناسند و به او اجازۀ مانور انتخاب در حیطه های غیرسیاسی بدهند. مثل رژیم های مبارک و بن علی.

5- در حالیکه در رژیم های ایدئولوژیک و توتالیتر و انقلابی اپوزیسیون اصلاح طلب موضوعی لغو و بیهوده است و مخالفان و منتقدان چنین رژیم هایی خواه ناخواه باید برانداز باشند و هستند. دلیل هم کاملاً روشن است زیرا فقط هنگامی تعدد و تکثر پذیرفته است که منبع و منشاء این تعدد و تکثرهم متعدد باشد. بعبارت دیگر فقط حکومت هایی که مشروعیت خود را از انسان می گیرند می توانند مدعی تکثر و تعدد باشند. زیرا منبع مشروعیت شان که انسان است متکثر و متعدد است. در حالیکه وقتی مشروعیت یک حکومت از خدا یا مارکس یا هر منبع بیرونی و غیرانسان مفرد عضو جامعۀ موضوع حکومت می آید دلیلی برای تکثر و تعدد نیست. چون مارکس و خدا هر کدام یک نفر با یک ایدئولوژی بیشتر نمی توانند باشند. 


6- و اتفاقاً نباید هم باشند و تمام جیغ و داد من در این وبلاگ هم همین است که چرا دروغ می گویید. وقتی قرار است کسی غیر از منِ انسان در مورد من حکم پیشینی داده باشد دیگر این خلط مبحث که من هم صاحب رأی هستم امری ناشدنی و سرکار گذاشتن ملت هاست. و حاصل چنین نشانی عوضی و دروغی با هر صداقتی هم گفته شود جز بدبختی بیشتر حاصلی ندارد.

7- در سال 80 طی یک مطلب کوتاهی که راجع به هیتلر و استالین بعنوان دونابغه نوشته بودم در یکی ازروزنامه ها (بنیان) توضیح داده بودم که اگر استالین پس از لنین آن حمام خون را راه نینداخته بود. و همۀ مخالفان ایدئولوژیکش را نروفته بود. مطلقاً اتحاد شوروی به آن پیشرفت حیرت انگیز در صنایع نظامی و سنگین و فضایی که پهلو به پهلوی امریکا بزند نمی رسید. چون که قرائت های مختلف از متن واحد که دین باشد یا کاپیتال مارکس جز هدر دادن وقت و سرمایۀ کشور و در حال تعلیق نگاه داشتن همۀ روزمرگی های زیست یک ملت حاصلی ندارد. در حکومت ایدئولوژیک حاکم برتر- دراینجا آیت الله خامنه ای - باید بتواند همۀ مخالفانش را از دم تیغ بگذراند تا بتواند حداقل به هواداران و وفادران خودش امنیت روانی داده و آنان را از زیست و زندگی مورد نیازشان برخوردار گرداند.

8- درست است که در چنین حکومتی تعداد زیادی انسان های فرهیحته قربانی می شوند و یا بحاشیه رانده می شوند ولی در مقابل توده هایی که جز معیشت و امنیت انتظاری از زندگی ندارند بخواسته های حد اقل شان می رسند. چه بسا با تدقیق در ایدئولوژی رژیم خیلی از نخبگان هم بمزدوری تن بدهند و زندگی گیاهی خوبی برای خانواده هایشان تدارک ببینند. و خلاصۀ بحث اینکه: " قرائت های مختلف از ایدئولوژی واحد یعنی چالش پایان ناپذیر و متوقف کردن مردم در نا امنی روانی همیشگی."

9- لذاست که رژیم ایران مطلقاً جزو حاکمیت هایی که بتواند با رفرم تغییر رفتار بدهد نیست و هر گروهی ادعای اصلاحات در چهارچوب ایدئولوژی را داشته باشد یا خائن است و یا متوهم. قصه بسیار مفصل است و من قصد نوشتن فلسفۀ سیاست در این وبلاگ را ندارم و چه بسا صلاحیتش را هم. فقط مجدداً به این آموزۀ کلیدی تأکید بکنم که انتخاب ما در بین یک: انسان و فردیت او. و دو:غیر انسان یا ایدئولوژی با منشا هر کس که می خواهد باشد - خدا یا مارکس یا مسیح یا بودا یا... فرقی نمی کند - است که تعیین می کند که حکومت برخاسته از این انتخاب اولیه اصلاح پذیر خواهد بود یا نه. و حکومت ایدئولوژیک مطلقاً قابل اصلاح و رفرم نیست. البته نه اینکه آیت الله خامنه ای این چیزها را نداند. او بهتر ازهمه هم می داند و هم می خواهد که جمهوری اسلامی را به حکومتی بهتر مثل حکومت استالین در شوروی سابق ارتقاء دهد. مشکل او این است که دین ظرفیت مانیفست شدن حد اقلی در حد مارکسیسم راهم ندارد. و الا اگر می توانست جامعه ای مثل افغانستان طالبان را ایجاد و کنترل کند. شک نکنیم که در اولین فرصت چنین می کرد. و البته من همان را هم مغتنم می دانستم. چون بیشتر از این جمهوری اسلامی؛ نا منتظم و دلهره آفرین بود. برای من خوب نبود ولی برای ده نفر دیگر که زندگی را جز در زیست گیاهی ولی مطمئن می خواهند عالی بود. یا...هو

۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

نوبت دورکاری به علی لاریجانی رسید. نگرانی شدید ازرهاشدگی حوزۀ مدنی!

Martyrdom of Saint Sebastian



1- هرچند من ازگلایۀ ناراضی علی لاریجانی درنشانه گیری بسوی دخالت های آیت الله خامنه ای درتصمیمات ورفتارهای مجلس نسبت به دولت ودردونوبت آدرس داده بودم؛ ولی من هیچ گاه تصوری چنین فاجعه بارازاین دخالت نداشتم وگمان می کردم که آیت الله یک گلۀ ارشادی کرده است ونصیحت گونه مجلس را به حفظ آرامش برای عبورازبحران دعوت کرده است. اما حالا با گفته های فاطمۀ آلیا درصحن علنی مجلس وپی آمد ها وبگو مگو های پیش آمده معلوم می شود که دخالت آیت الله خامنه ای نه توصیه ای ارشادی که خطابه ای مولوی ودستوری ازنوع فرماندهان نظامی بوده است. ابتدا به حرف های نمایندۀ تهران تا آنجایی که اجازه دادند وگفت دقت کنیم:
وی با شرم آور خواندن آن رویکرد مجلس، ادامه داد: این اقدام سبب شد که مقام معظم رهبری، هیات رئیسه و زعمای مجلس را فراخوانده و تذکر دادند. نقل به مضمون فرمودند که «مجلس به رئیس جمهور اهانت کرد، مجلس حق ندارد به هیچ کس بویژه رئیس جمهور اهانت کند...کاری که مجلس کرد ظلم بود و کار بدی کردید...شما در مجلس حق ندارید به کسی به خصوص رئیس جمهور اهانت کنید...مجلس مظهر فضایل ملت است، این چه فضایلی است؟...همین مانده است که بروید و کتک هم بزنید! ...بنده ناراحت شدم از این کارها...آقای لاریجانی این چه اتفاقی بود؟ شما باید متوقف می​کردید...»
درادامه وقتی نمایند گان با سروصدا نگذاشتند فاطمۀ آلیا بقیۀ حرفش را بزند ودرلابلای صحبت های نایب رییس مجلس مشخص شد که آیت الله خامنه ای تا جزیی ترین بخش هم رفته است وبه لاریجانی دستورداده است که اسامی نمایند گان دو دو(هو هو) کننده را ازتریبون هیئت رییسه اعلام کند. اینکه لاریجانی دوروزاست درمحل کارش حاضرنمی شود را می شود نوعی گرته برداری ازقهرمعروف به دورکاری! رییس جمهوردانست واین بار قهرودورکاری رییس مجلس!
 
2- اینک به ضرس قاطع وشفافیت تمام می شود داوری یقینی کرد که جمهوری اسلامی درشدید ترین بحران طول عمرنکبت بارخود درسی وسه سال گذشته گرفتارآمده است ودرحوزۀ تصمیم سازی دچارفروپاشی؛ درحوزۀ تصمیم گیری دچار قفل شدگی ودرحوزۀ جامعۀ مدنی دچاررها شدگی شده است. واینکه هیچ جلسه ای با شرکت همۀ مسئولان اجرایی وستادی وحاکمیتی تشکیل نمی شود، واینکه رییس جمهورمثل منشی های اندیکاتورنویس می رود محل کارش تا فقط کارت اشتغالش را ساعت بزند واینکه روزنامه ها ومطبوعات داخلی ازسویی وبزهکاران اجتماعی ازسوی مقابل فعال ترشده اند نشانه های روشنی ازوضعیت "بحران تمام" دارد.

3- با توجه به اینکه هرحکومت مدرنی با هرصورت بندی استبدای ودیکتاتوری هم -مثلاً حکومت صدام درعراق یا اسد درسوریه- قطعاً دارای اپوزیسیون است. واپوزیسیون یا درداخل بصورت خفته ومحفلی یا درخارج بصورت سازماندهی شده درارتباط با سلول های داخلی همواره فعال است ودرهنگامه های "فروپاشی های این چنینی" فعالترشده ویا دست بشورش های مدنی-سیاسی زده ویا اقدام به کودتای نظامی می کند؛ بدیهی می نماید که ما مخالفان حاکمان دینی درایران هم ازاین فرصت طلایی استقبال کنیم. اما:

4- واین اما همۀ درد مخالفان زیاد وپراکندۀ جمهوری اسلامی هم است: زیرا که حکومت ایران بدلیل نا حکومت بودن دارای هیچ کدام ازفاکتورهای ایجابی وسلبی "حکومت های مدرن" وازجمله "اپوزیسیون" نیست. حکومت انقلابی روحانیان سیاسی درایران تنها یک شبه آلترناتیوداخلی دارد که اخیراً نیزخارج ازکشوررا به قبضۀ خودش درآورده که "اصلاح طلبان مذهبی" نامیده می شوند. اینان که تنها گروهی هستند که توانایی حداقل تأثیرگذاری برحاکمان بالفعل ازسویی وجلب واستفاده ازجامعۀ اتمیزه شدۀ ایران را دارند ازجانب دیگر؛ نه تنها کاربرد مثبت اپوزیسیون را ندارند بلکه دربحران های بوجود آمدۀ مثل"جریانات اخیرسیاسی" برضد اپوزیسیون هم وارد عمل می شوند ونه تنها به رهایی مردم ازدست حاکمیت ناکارآمد بالفعل خدمتی نمی کنند بلکه مقوم آنان نیز می شوند تا با غلبه بربحران بتوانند اتوریتۀ خودشان را بازسازی وبحران را پشت سربگذارند.

5- بعبارت دقیق تر؛ اگراپوزیسیون حکومت درچنین بحران هایی وبا استفاده ازشکاف های تضعیف گردرداخل حاکمیت نیروی اجتماعی رها شده درحوزۀ مدنی را برای ساقط کردن حاکمان بسیج کرده وبکارمی گیرد؛ شبه اپوزیسیون اصلاح طلبان ایرانی درست برعکس عمل می کنند وبا ورود به صحنه تلاش می کنند که اگرنمی توانند مردم را به ترمیم بحران حاکمیت ترغیب کنند؛ حد اقل بتوانند با خاموش نگه داشتن پتانسیل ناراضیان؛ برای حاکمان ِ درقدرت فرصت بیشتری برای غلبه بربحران بوجود آورند. قصه خیلی دردناک ومفصل است. اما حداقل زیان چنین بازی خطرناکی ازسوی شبه اپوزیسیون اصلاح طلب مذهبی این می تواند باشد که نه تنها ازشکاف های منجربه بلا تصمیمی داخل حاکمیت چیزمثبتی عاید مردم نشود. که بد تر؛  ازرها شدگی حوزۀ اجتماعی نیزصدمات وآسیب های مضاعفی به روزمرگی مردم برسد. واگراین واقعیت را هم درنظربگیریم که جامعۀ امروزایران بدلیل مشکلات اقتصادی واجتماعی وبیکاری واعتیاد و... دربدترین شرایط قراردارد؛ می توانیم بشدت نگران این باشیم که رها شدگی اجتماعی بیشتربه رها شدگی شرورانه تربزهکاران اقتصادی واجتماعی نیز ختم شود. واین نشانۀ خوبی نیست. هرچند نشانه های بروزش همین الان هم کم نیست. فاعتبرو یا اولی الا لباب! یا...هو

لثّه قروچۀ! مجلس بسوی احمدی نژاد. آیا خامنه ای دندان های مجلس را پس خواهد داد!



1- به علی مطهری یک پوزش بدهکارم وآن زمانی بود که درموقع انتخاب دوردوم سیدمحمد خاتمی طی مقاله ای اورا "صلح کل" خواند وازاوخواست که ازنامزدی مجدد برای ریاست جمهوری خود داری کند. ومن با اینکه درحسم وته ذهنم به "صلح کل" بودن خاتمی باورداشتم ولی بطورکاملاً احمقانه ای وطی یک یادداشت کوتاهی نوشتم که خاتمی صلح کل نیست وباید کاندیدا شود ونشان خواهد داد که چه آتشی خواهد سوزاند درعدالت وقاطعیت وعده کرده اش درهنگام نامزدی اشک ریزان. بدیهی بود که حرف علی مطهری درست بود وخاتمی صلح کل؛ باقی ماندۀ سرمایۀ اجتماعی دررفته ازخرابکاری دوراول ریاستش را هم سوزاند وسرزمین لم یزرع را جولانگاه احمدی نژاد ویاران کرد. لذا اینک با اعتراف به حماقت دانسته ام درآن روزازعلی مطهری معذرت می خواهم.

2- علی مطهری درهمان نزدیکی های انتخابات سال 80 ریاست جمهوری حرف مهمتری هم زد که مثل حرف امام خمینی وپدرش آیت الله مطهری گوشی برای شنیده شدن پیدا نکرد. او بعد از23 سال ازانقلاب گفت که بهتراست روحانیان دیگررییس جمهورنشوند ومطابق با نظر ابتدایی امام خمینی فقط درقضا وتقنین وکارهای نظری وحقوقی وقانون گزاری وارد شوند. او قبل ازآن هم گفته بود که بغیرازپدرش که با امام خمینی هم رأی بود درمنع ورود روحانیان به سیاست های اجرایی؛ همۀ دیگر اعاظم دوروبرامام ازآیت الله بهشتی گرفته تا باهنر وحتی هاشمی رفسنجانی مخالف نطرامام وشهیدمطهری بودند. والبته حریص ترین شان درفقدان بهشتی وباهنر آیت الله خامنه ای بود که اولین روحانی شد که عملاً رأی امام خمینی را نادیده گرفت ورییس جمهورشد.

3- حالا فرزند ارشد روحانی تئوریسین اصلی انقلاب وجمهوری اسلامی پا کرده توی کفش خامنه ای ومی خواهد ادای مدرس بدلی را دربیاورد درمقابل رضا شاه بدلی محمود احمدی نژاد. مطهری که هیچگاه نتوانست بی تدبیری ها ومدیریت ضعیف آیت الله خامنه ای بویژه درحمایت کاملش ازاحمدی نژاد دردوراول وبعد ازانتخابات مشکوک سال 88 -منجربه آن همه خسارت های مادی ومعنوی وجانی- را نادیده بگیرد وناگفته بگذارد؛  بارها تلاش کرد که شوهرخواهررییس مجلسش وسایرنمایندگان را متقاعد کند به کمی استقلال رأی وواندادن درمقابل عدم تدبیر ودخالت های غیرقانونی وهرروزۀ رهبردرکار نمایندگان. ولی دوُری که خامنه ای برداشته بود درپرتو چاپلوسی ها، وحقارتی که نمایندگان دچارش بودند، مانع ازهرگونه پیشرفتی دراین زمینه شد ومی شود.

4- اینکه درروزهای اخیر لاریجانی با هزارهزم واحتیاط درلفافه صدایش بلند شد ازدست رهبری نظام برای بستن دست های مجلس درمقابل سرکشی های احمدی نژاد؛ حاصل همین فشارمستمرعلی مطهری هم بود. چنانکه دیدیم که علی لاریجانی پس ازخرج همۀ جرأت وشجاعتش درهمان دوبار گلایۀ تلویحی بسیارپوشیده ازآیت الله خامنه ای؛ امروزدیگرحاضرنشد ریاست جلسه ای را بعهده بگیرد که می دانست برادرهمسرش طرح سؤال ازرییس جمهوررا تقدیم هیئت رئیسه خواهد کرد. وزنگوله را بست به گردن باهنرکرمانی وخودش راهی قم یا لاریجان شد برای "پناهندگی" ازشر رهبر. که ول نمی کند خرخرۀ این بردگان مدرن را درحکومت پیشا تاریخی.

5- البته که خود علی مطهری بهترازهرکس می داند که این طرح سؤال به طرح سؤال درصحن علنی مجلس ختم نخواهد شد. واگرفردا با نهیب امروزخامنه ای پس گرفته نشود، خواهد ماند تا بعد ازتعطیلات تابستانی مجلس وممکن است حد اکثر به چند سؤال ازنمایندۀ رییس جمهوردریکی دوتا کمیسیون بیشتربرد پیدا نکند. اما مطهری می خواهد هرطورشده این گروه بردگان خامنه ای را یک تکانی بدهد که حداقل ازفرزندان شان شرمنده نباشند هنگام باد درغبعب انداختن بعنوان وکیل مردم.

6- خودم ازقصد این پست را با ادبیات مقابله جویانه ولحن حماسی ننوشتم. به دودلیل: اول اینکه من نوکر سلطانم ونه نوکربادنجان. وسلطان درتمثیل ما شما خوانندگان وهمۀ ایرانیان نیک نفس ونازنینند. لذا تا روزی سینه بتنوراین سیاستمدار وآن روشنفکرمی چسبانم که عملی مثبت درراه رهایی ما انجام بدهد، واحمدی نژاد مدتی است خیلی بی خیال نشان می دهد. ودوم به این دلیل بدیهی که می خواستم این گزاره رامکرر کنم که من برعهدم درحرمت نهادن به همۀ انسان بماهوانسان"ها وفارغ ازهرگونه ارزش های اعتباری شان وازجمله نوع عقیده وتفکرشان پای فشار ومتعهدم. واگرگاهی درتیترهای مطالبم ویا برخی فرموله کردن جمله های طولانی ازبرخی کلمات وواژه های نه چندان بی طرف وبی ادب استفاده می کنم. بیشترجنبۀ جلب مخاطب برای ورود به بحث های جدی دارد؛ والبته تلنگری به آنانی که مسئولیت دارند برای مردم کاری بکنند. وبدون قصدی برای خیانت اما کاری نمی کنند. یا...هو

۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

علی لاریجانی باز هم شکایت از رهبر را به تریبون مجلس کشید!

The painting is fully described in the article text.


1- بعد ازآنکه احمدی نژاد نشان داد که جزبه احکام امام زمان -طریقۀ وصولش هنوزهم مورد گمانه زنی های مختلف است- به حکم نایب او اعتنایی نمی کند؛ قوۀ مقننه به ریاست علی لاریجانی هم دونوبت است که نشانه هایی ازکارد به استخوان رسیدن وتمرد ازدستورات رهبری نشان می دهد. باراول درمورد ادغام وزارت خانه ها بود که دربرابراعتراض احمد توکلی به خارج ازدستوربودن برگشت ادغام رد شده برای رأی گیری مجدد، لاریجانی گفت که دستورتأیید ادغام ازسوی رهبر صادر شده وناراحتی خودش را بروزداد. باردوم هم دیروز بود که باز آیت الله خامنه ای دستور داده بود وزیرمسکن وشهرسازی را تأیید کنند وبرییس جمهورهم اعتراض نکنند با گفتن دو دو (بخوان هو هو) که بازلاریجانی طاقت نیاورد وهنگام طرح مسأله گفت که مقامات ارشدنظام ناراحت می شوند.

2- اما کل مجلس هم درجریان رأی اعتماد به نیکزاد وزیرمسکن وشهرسازی با منفعل عمل کردن کامل وعدم مخالفت حتی یکنفرودادن رأی حد اکثر نشان داد که ازبرده بودن چهارساله بستوه آمده ودخالت های هرروزۀ رهبر بنفع احمدی نژاد را درحالیکه رفتار او عنقریب ممکن است همۀ امتیازات وموقعیت های آنان وحتی خود رهبر را ببلعد را غیرقابل توجیه می داند ودرآستانۀ شورش است. البته احمد توکلی با تشخیص اینکه این مجلس با این نمایندگان حلقه بگوش نخواهند توانست اززیر یوغ آیت الله خامنه ای خلاص شوند پیش دستی کرد وبا حدس درست این موضوع که سؤال ازرییس جمهوربا وتوی ولی فقیه مواجه خواهد شد؛ گفت که سؤال تبعات سیاسی دارد وبهتراست مجلس ازهمین حربۀ [کم خاصیت] تهیۀ گزارش ازبی قانونی ها وتخلفات رییس جمهور وخواندن آن در تریبون مجلس استفاده کند وبه آن بسنده کند.

3- آیت الله خامنه ای که جنس احمدی نژاد را خیلی خوب می شناسد وازعکس العمل های غیرقابل پیش بینی او وحشت دارد بیشترازهمه جا مواظب مجلس است که با تحریک احمدی نژاد ورساندن اوبه آخرخط بحران را به نقطل غیرقابل برگشتی نرسانند. چون برای خامنه ای تسخیرمجلس ازسوی یاران احمدی نژاد اولویت وحساسیت اول را ندارد واو درحال حاضرنمی تواند روی ریسک بنی صدریزه کردن احمدی نژاد سرمایه گذاری کند. زیرا که ممکن است دریک لحظه کنترل ازدستش خارج شود وجمهوری اسلامی به خط پایان لبیک بگوید. اما برای نماینده های فعلی که می خواهند درمجلس بعدی هم انتخاب شوند موضوع انتخابات وتلاش های تیم احمدی نژاد اولویت مرگ وزندگی دارد. لذا طبیعی خواهد بود که در ماه های تابستان هرروز بیش ازروزپیش شاهد رویارویی مجلس وآیت الله خامنه ای درمورد زمان وچگونگی برخورد با احمدی نژاد باشیم.

4- احمدی نژاد اینک تقریباً همه دقتش به کنترل مجلس ازسوی آیت الله خامنه ای است وطبق حکم صادره ازسوی امام زمان؛ اصلاح طلبان دیگردشمن که نیستند هیچ؛ بلکه دردولت لیبرال بعدی رحیم مشایی جزوی ازمتحدان هم خواهند بود. لذا نه تنها ازبازگشت خاتمی نگران نیست بلکه ازبازگشت هاشمی هم که گفته است به سخنان آشتی جویانۀ رهبر در14 خرداد اقتدا کنیم هم استقبال می کند. هیجان انگیزاست ریاست جمهوری رحیم مشایی به معاون اولی احمدی نژاد وهمراهی دوم خرداد نه؟ سیاست است دیگر واین بازی ها طبیعت آن است. بهرحال نه گمانم که مجلس ولاریجانی به مرگ خویش بدست ارباب شان به راحتی تسلیم شوند. باید منتظر حوادث آینده بود.

5- ومخلص کلام اینکه احمدی نژاد که ثروتمندترین دولت کل تاریخ ایران را ریاست کرده؛ همۀ این گشایش های اقتصادی وسیاسی تصادفی را ازتوجهات خاصۀ امام زمان می داند وبا لبخندی شیطنت باربه این بازی "ابروباد ومه وخورشید وفلک در کارند/ که احمدی نژاد ویارانش بهره برداری کنند" می خندد وعلامت پیروزی نشان می دهد. یا...هو

همۀ مردان ولی فقیه؛ دربرابرچند سربازسادۀ امام زمان!

Meat dress of Lady Gaga



1- من هم مثل اکثریت اعضای تالارگفتگوی دلقک هیچ گاه مرید ومراد نبوده ام وخیلی ازاین مقوله سردرنمی آورم؛ ولی آن را انکارومسخره هم نمی کنم وتلاش می کنم مرید بودن خیلی ها بمراد های شان را درک وفهم کنم. یادم است که اوایل انقلاب وجنگ هنگامی که می دیدم جوانان بسیجی درحسینیۀ جماران درمحضرامام خمینی یکپارچه اشک می ریختند؛ موضوع را بتوانم برای خودم ودیگران توضیح بدهم ومی دادم. ومی گفتم که بخش بزرگ وکوچکی ازاین مردم بدلیل ایمان به پاکی وعرفان وخداباوری امام اشک شوق می ریزند وبخش بزرگ وکوچک دیگری با قرارگرفتن درشعاع واکنش گروه نخست تحت تأثیرصحنه به گریۀ جمعی می پیوندند. والبته همیشه با ریشخند ومسخرۀ مخاطبانم هم روبرومی شدم.

2- بنابراین خیلی زیاد سخت است که آدمی مثل من یا شما بتواند با مغزیک مرید ارتباط توضیحی برقرارکند وحتی خود این مریدان هم قادربه توضیح زبانی واکنش های غیرمنطق مادی خویش نیستند. وحد اکثر ازیک حس صحبت می کنند ودگرگونی حالات شان درهنگام مواجهه با مرادشان. این را ازاین جهت گفتم که وارد بحث ایمان به امام زمان بشوم تا بتوانم نقبی بزنم به صحنۀ سیاست رویارویی احمدی نژاد والیگارشی روحانی.

3- قبلاً هم گفته ام که ایمان بوجود امام زمان مثل بحثهای مربوط به خود خدا از دو منظرمتفاوت مورد توجه است. ازنظرعقل جزیی نگرایمان به وجود امام زمان و تعابیر متفاوتی که تقریباً درهمۀ ادیان متأخرهست به این استدلال مقوم است که چون انسان ذاتاً قادربه غلبه برهمۀ مشکلات ومصائب خودش نیست وتوانایی رسیدن به همۀ لذت های مورد آرزویش را ندارد. ومعمولاً هم برای توجیه امید آفرین وتبرئه گر خودش؛ فرافکنی می کند.  و "عادل نبودن سایرانسان ها وعادلانه نبودن مناسبات اجتماعی" را بهانه قرارمی دهد؛ باید بتواند تصویرذهنی مناسب وعادلانه ای را درقالب خدا یا ابرانسان (امام زمان) بسازد وبا آفرینش امید "عدالت ورفع تبعیض" درآینده؛ خودش را ازمنفعل شدن تا حد خود کشی برهاند. تا با انتظاربرای رسیدن آنروزکامیابی؛ تلاش وزیستش را ازسربگیرد وادامه بدهد. من هم به چنین خدایی وهم به چنین امام زمانی باوردارم وآنرا بهانه ای برای استحصال انرژی ها وتوانایی های کشف نشدۀ خودم قرارمی دهم وراضی هم هستم.

4- اما گروه کثیری ازمؤمنان سنتی باوری اندامی دارند به وجود امام زمان. همانطور که ناگفته به خدا نیز چنین باورمادی دارند واورا درهیبت یک روحانی وامثال آن تجسم ومورد خطاب قرارمی دهند. اینان که آگاهی وایمان شان به امام زمان را از روحانی دین گرفته اند ومی گیرند مطمئن هستند که یک انسانی مثل همۀ آدم های دیگردرفاصلۀ بعیدی ازاین زمان وجود داشته است وبه امرخدا ازنظرها غایب شده است تاروزی که خدا اراده کند ازنهانگاه خودش خارج شده ودنیا را عادلانه اداره وسامانمند کند.

5- سازندگان وتفسیرکنندگان افسانه های دینی همانطورکه مجبوربوده اند خدای غیرمادی را طوری آرایش وتبلیغ کنند که با تبدیل شدنش به امرمادی وملموس دربین توده های مردم اورا به ایمان مردم ارتقاء بدهند؛ درمورد امام زمان نیز مجبور از اتخاذ این روش "مادی کردن امرغیرمادی" شده اند. واین موضوع عین ایمان به خدا ودر طول یک فرآیند بسیارطولانی تاریخی ورفت وبرگشتی بین ماده وغیرماده تبدیل به امام زمان موجود شده است. که نه تنها توده ها وجود فیزیکی وملموس اورا باور کرده ومریدش شده اند بلکه اکثریت روحانیان نیزدردام "امام زمان مادی که خودشان ساخته اند" افتاده اند ورابطۀ مریدی نسبت به مراد پیدا کرده اند. وبهمین خاطرهم است که بسیاری ازروحانیان شیعه ازروی صدق وراستی هم امکان ملاقات های کراماتی وروحی با امام زمان فیزیکی وجسمانی را هم تبلیغ وهم ممکن وهم "وقوع یافته" برای خودشان دانسته اند یا می دانند. که آخرین مورد آن درمورد مرحوم آیت الله بهجت هم اینک دررسانه ها باعث گفتگوشده است.

6- اگراین را هم اضافه کنیم که وقتی موضوعی به مرحلۀ رابطۀ ایمانی ومرید ومرادی رسید دیگربه عقل جزیی نگرپروبال ورود ومداخله نمی دهد می توانیم بفهمیم که بسیاری ازدانش آموختگان علوم عقلی ومدرن نیز بتوانند دراین دایره وجود داشته باشند. ازجانب دیگر اگراین گزارۀ اثبات شده را هم درطول این ایمان مدنظر قرار بدهیم که انسان ها توانایی های ماوراء ماده دارند وقادرند با تمرکزذهنی به آفرینش هایی دست بزنند که خیلی ازآن ها قابل توضیح وتوجیه مادی نیستند -ازآفرینش های هنروادبیات وازاین قبیل بگیرتا اعمال معجزه آسایی که مثلاً مرتاض های معروف به جوکی در هندوستان خلق می کنند-. لذا خیلی دورازذهن نیست که انسانی بتواند با ذهن خود امام زمان (مثلاً بدل ازقهرمان رمان یک نویسندۀ سوررئال) را ملاقات وازاودستورات مستقیم بگیرد.

7- این مقدمۀ طولانی وپرازسوراخ سنبه (بدلیل عدم بضاعت من درورود به این حیطه) را ازاین جهت آوردم که بگویم موضوع امام زمان رحیم مشایی-احمدی نژاد خیلی هم نمی تواند موضوعی خرافی ومسخره ارزیابی شود. وحالا که محمود احمدی نژاد چنین استوار ومعتمد بنفس وصد درصد غیرقابل توجیه عقلانی درجلو لشکرسلم وطور روحانیت ایستاده ودست به هیچ مانورمادی "ازنوع سیاست نمی زند" وحتی به دستگیری چند سربازساده اش هم که تنها دارایی روی میز سیاست ملموس است؛ اعتراض وپرخاشی نمی کند. ومهم ترازآن هیچگونه سازمان ومرکز طراحی واتاق فکروازاین قبیل هم ندارد وفقط به احکام صادره به خودش ورحیم مشایی تحت عنوان "این حکم است" اکتفا می کند. آدمی ناباورمثل مرا هم متقاعد می کند که این مریدان حتماً ازمرادی دستورمی گیرند. -یک چیزی شبیه خلق قهرمان، گذاشتن حرف خود درزبان او، وانعکاس حرف خودت اززبان قهرمان درداستان نویسی-

8- این پست را ازاین جهت نوشتم که درپست بعدی که سازماندهی الیگارشی برای ساقط کردن احمدی نژاد را می نویسم. واحمدی نژاد را دست خالی -با مقداری پول که توضیح دهندۀ اقتدارش نیست- نمایاندم بدانید که من خودم هم مثل شما درمانده ام که احمدی نژاد به کدام توانایی اش می نازد در مقابل این هجوم همه جانبه که هر روز شیک تروبا روحیه ترولیبرال ترنمایش می دهد خودش را به مخاطبانش.

9- والبته کماکان دعا می کنم که امام زمان مشایی که احکام روزصادرمی کند در مورد زندگی بتاراج رفتۀ ایرانیان وزن را وموسیقی را وسینما را وفوتبال را ودین را حلال می داند مثل شیرمادر؛ برنایب قلابی اش آیت الله خامنه ای که دنیا را حرام کرده است برملتی با فرهنگ وزندگی دوست وشوخ وشنگ؛ پیروزشود وخواهد شد انشاأالله. یا...هو

۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

برده های راست، وبره های چپ درراه نجات جمهوری اسلامی محتضرآیت الله خامنه ای!

Nana


1- اگربرده های آیت الله خامنه ای درجناح راست اورا ازشرمندگی پنهان می کنند این روزها تا ازیاد مردم ببرند جنایت های درهمین نزدیکی دوسال اخیرش را وآن بی لیاقتی محضش دربرکشیدن احمدی نژاد تا عرش کبریایی؛ جالب اما بره هایش هستند درجناح چپ برهبری سیدمحمد خاتمی که تصمیم گرفته اند باهرحقه ودغل ونجابت! وصداقت! هم شده فاحشۀ سیاسی را بی نیازحتی به آب توبه باکره قالب کنند به ماتحت خلق اللهی که خسته اند ازسی وسه سال ریا وتزویر وخرابکاری.

2- حالا دیگرمشکل ایرانیان آیت الله خامنه ای بالغ نیست که مشکل اصلی سید محمد عاشق است. عاشق امام خمینی. عاشق جمهوری اسلامی. وعاشق ذهن آشفته تئوری های نشدنی حکومت دینی بافتۀ خودش. البته که مشکل ما از همان بدو ورود مدرینته به ایران همزمان با انقلاب میجی درژاپن وصدارت امیرکبیر وانقلاب مشروطه نه وجود آخوند زاده وشیخ فضل الله ومصباح که حرفی سرراست می زدند هرکدام ازاعتقاد دین ونادین شان؛ بلکه مشکل ما ملکم خان ونائینی وخاتمی بودند وهستند که نه دین شان فهمیدنی است ونه سیاست شان معلوم.

3- اینک دیگرپادافره ای که ندارد تیربلا باریدن برسر دولت مهرورز و کارآمد وعدالت محوردرداخل هیچ؛ که پاداش های کلانی هم درانتظار آنانی است که بهر بهانه و دستاویز درست ونادرستی چنان با گرزگران بکوبند این محبوب دیروز اربابشان و موجود آسمانی متبرک خودشان را که گویی همین دریوزگان خون ملت نبودند تا دیروز که از شاش احمدی نژاد وضو می ساختند برای نمازهای ریا کاری شان!

4- خاتمی دوره افتاده که راه حل همان است که مقام معظم رهبری در14 خرداد فرمودند وقصد صریحش را اعلام می کند دربرگرداندن جمهوری اسلامی بروزها و سال های "حکومت مُثُل" درقبل ازاحمدی نژاد. بدورانی که خندید وگریه کرد وملتی را سرکارگذاشت 8 سال بلاتکلیف تا شاهکارش را بنمایش بگذارد درتدارکاتچی بودنش درخدمت رهبر. طرفه اینکه زبان حال اعتنای رهبرش را هرروز وهرشب وامشب در کیهان می گیرد اززبان دیلماج رسمی مواضع رهبربرادرحسین. وشرم نمی کند تا مثل همیشه به هیچکس پاسخگونباشد که چه کسی اورا قبول دارد در میان الیگارشی علمای اعلام که چنین سینه بتنورمی چسباند برای مبدع بودنش دراسلام رحمانی. که نه اسلامش طراز دین است ونه رحمانش اسباب سیاست!

5- اگرقراراست که سلطان درهمان بارگاهی که تورا ذلیل کرد بماند بی پرسشی ازاین شش سال حتی بقول خودتان درحضیض. شمابا چه تضمینی می خواهی ازعبای زعفرانیت وشال سبزت بیرق سعادت بسازی درهمان ساختار حقوقی و حقیقی. اینکه ملت ستمدیده وتاراج شدۀ سی وسه ساله گزینه ای بغیر ازچپ و راست الیگارشی ندارند ونگذاشته اید که داشته باشند با رندی وریا؛ می تواند مجوزی باشد برای انسان بماهو انسان که یکباردیگرآن ها را درتلۀ "نمی گذارند" و"هر9 روز یک بحران" و لوایح دوقلو" به انتظارسبزشدن علف درزیرپاهای انتظارشان جهت یک تصمیم ساده دوباره بفریبید!

6- اما همه کورخوانده اید. احمدی نژاد هرچه که نباشد. یک سیاستمدارباهوش وبرجسته و دارای اصول است. حتی اگراین اصول متکی صرف برمنیتش باشد. ایستادن بر رأی مهمتراست ازخود رأی. که برده ها که رأیی ندارند جزرأی ارباب. وبره ها که اگر هم رأیی داشتند ودارند مثل شمعی اشکریزذوب می شوند درمقابل رهبر معظم. احمدی نژاد نه آدرس ها را عوضی می خواند ونه نشانی ها را گم می کند. او در تلافی گرفتاری یارانش درسیاست بازی قضای کثیف آملی لاریجانی؛ امروزدستوردهنده را نشان کرد به تحقیرتمام درتنها فرستادن رؤسای جمهور همسایه به دیدار ارباب برده ها و چوپان بره ها!

7- وخودش سرخوش وبی خیال نشست وبا مهمانانش گل گفت وگل شنید و آن بیانیۀ همکاری برای مبارزه با تروریسم را امضاء کرد که در دو سویش پاکستان وافغانستان بودند: متحدان درحال جنگ با تروریسم امریکا! طرفه اینکه خارجی ها با اعتمادی که امروزدر رفتار وکردارمتقابل با احمدی نژاد نشان می دادند؛ نشان هم دادند که آن ها بهتر و بیشترازداخلی ها می دانند لولهنگ چه کسی بیشترآب برمی دارد درسیاست شقه شقه وماقبل تاریخ جمهوری نا کارآمد اسلامی! اشتباه الیگارشی دراین است که خود بلاتکلیف سی ساله شان را محورعالم می دانند درزرنگی. ولی روزهای پیش رو ثابت خواهد کرد که چه خطای محاسباتی دهشتناکی کرده اند! یا...هو

بعد ازتحریر:
ازلحن تند نوشته ام عذرمی خواهم. ولی آن را پس نمی گیرم.

۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

هورا به 118 ستارۀ رنگین کمان زندگی خواهی درایران. هورا!

Vision of a Knight



1- این دیگرفراترازانتظار وباورمن است. هنوززبان قلمم ازشوق می لرزد. 118 روزنامه نگاردرداخل ایران همه با نام وهمه با نشان پای اعلامیه ای قد برافراشته اند که من دوست دارم آن را "بازی مدنی نخبگان برای رهایی انسان" بنامم؛ امضاء گذاشته اند وهیچ چیز وهیچ چیز درایران امروزمهمترازاین اعلامیه نیست.

2- واقعیت امراین است که بازی قدرت وسیاست جنسی ازنوع توده دارد ونخبگان به تنهایی نه قادرند ونه وظیفه دارند که جزبه هنگام دریافت پالس های موافق ومناسب ازتوده ها دست به انتحاردرحوزۀ قدرت بزنند. زیرا که علاوه براینکه موفق به راه اندازی موج تغییر نخواهند شد بلکه جامعه را ازوجود خودشان هم بی نصیب خواهند گذاشت درزندان وتبعید واعدام دستگاه سرکوب حاکمان فردی یا گروهی.

3- جامعۀ امروزایران نیازمند آزادی انسان است تا سیاست وبازی نسبتاً منصفانۀ آن درپناه انسان آزاد خود بخود شکل بگیرد. وهرگونه تلاشی که معطوف به حوزۀ سیاست صرف شود قبل ازآزادی انسان راهی ناشدنی ومحکوم به شکست است. و آزادی انسان جزدرپناه بازی دقیق وبی انگ سیاسی نخبگان فکری مقدورنیست. من کلمه به کلمۀ این بیانیۀ مبارک را بی بغضی ازسیاست و بی انگی ازقدرت دیدم و بهمین خاطرآنرا قدرتمندترین حرکت جامعۀ مدنی درسال های اخیرفهمیدم.

4- البته این حرف من به این معنا نیست که بخواهم تلاش وکوشش سیاستمداران حرفه ای را بی ارزش یا لاغرنشان بدهم بلکه دقیقاً برعکس. من می گویم حوزۀ مدنی وفعالان آن مثل روزنامه نگاران باید ازحوزۀ سیاسی که ویژه است برای بازی سیاستمداران جدا باشد وبشود. تا هرکدام ازاین فعالان سیاسی ومدنی کارویژۀ خودش را انجام بدهد وخلط بسیارخطرناک حوزۀ روشنفکری وآگاهی بخش مدنی با حوزۀ سیاست ورزاپوزیسیون منتقد یا مخالف اتفاق نیفتد که متأسفانه تا امروز اتفاق افتاده بوده است.

5- تفاوت این دوحوزه البته مرزباریکی دارد که مهمترین جلوه اش درنوع ادبیاتی است که بکارمی برند. هرچقدرحوزۀ مدنی وروشنفکری باید لحنی بی بغض وحب داشته باشد برای درخواست "حق طبیعی زیست" برای انسان بماهو انسان. حوزۀ سیاست محض می تواند وباید حاوی ادبیاتی مستقیم وخط ونشان دارباشد به قدرت بالفعل. آن هم نه با تلویح وبدرمی گویم که دیوارهم بشنود بلکه مستقیم، بنام وهماورد طلب بسوی حاکم واقعاً مسئول. بعنوان مثال اگرزیباترین بیانیۀ فعالان مدنی می تواند همین بیانیۀ روزنامه نگاران داخل کشورباشد. بیانیۀ کسانی که خودشان را درقوارۀ سیاستمدارتعریف کرده وشناسانده اند باید مخاطبی مستقیم داشته باشد مثل آیت الله خامنه ای! ونه مثلآً "مسئولین مربوطه ونامتعین وپادرهوا!

6- ازتنفس به این عمیقی روزنامه نگاران شریف میهنم خوشحالم ومطمئنم که اینک وقت بازی مدنی نخبگان مدنی است. ومی توان وباید حد اکثراستفاده ازشکاف های سربازکرده درحوزۀ سیاسی را کرد. بلکه هم به آرزوی دورودراز وناباورمن حرکت مدنی تازه با بخشی ازقدرت بالفعل همپوشانی خواسته یا نا خواسته بکند برای گسترش زندگی شادمانه ترومدرن درایران.

7- شک ندارم که امضای بسیارمبارک 118 ستارۀ درخشان رنگین کمان "زندگی خواهی" درایران جایگاه رفیعی خواهد یافت به  درست درکنارنام  شجاعان جان برکف دربند اعتصابی. بادرود به همه شان. وبه افتخارسلامت شان هورا! یا...هو

پاشنۀ آشیل را رها کنید؛ چشم "اسفندیار"را میل بکشید: توصیه ای به قاضی شارع!

The Shop Girl


ازبس که حقوق بشری ها ودموکرات ها خودشان گرفتاری دارند که دیدم انتظار بی جایی است توقع داشته باشم که ازحقوق زندانیان دولت هم دفاع بکنند. لذا ناپرهیزی کردم ودرحالیکه نه اعتقادی به دموکراسی دارم ونه هوادار حقوق بشرهستم. این مختصررا نوشتم تا حداقل دریک وبلاگ اسم شان آمده باشد. بلکه هم خدای ناکرده خادم بودند وفردای قیامت شرمندۀ بچه های ایران نباشیم که "پدر؛ مادر؛ شما متهم هستید" مثل همیشه:

1- دونفرراگرفتند: ملک زاده وپرهیز گار. دونفررا رها کردند: امیری وکیا پاشامهر. قبلاً هم یک زوج گرفته بودند ویک زوج رها کرده بودند. و قبلاً هم. بنابراین باید منتظر باشیم که با رها کردن ملک زاده وپرهیزگار مجدداً بروند سراغ دو نفر اول و بازداشت شان بکنند. چون جمعاً بیشترازهشت نفرنیستند "این جریان انحرافی".

2- یونان (غرب) روئین تنی دارد بنام آشیل. که تنها نقطه ضعفش پاشنه هایش است. وپاشنۀ پا عضوبا اهمیتی نیست دربین اعضای بدن. و تواگر پاشنه ات هم هدف قرار بگیرد می توانی با چشمان ناظرت بر پلشتی ها آن ها را بر ملا کنی برای دیگری و خواب خوش ازدشمن ریاکارت بربایی.

3- ایران (شرق) روئین تنی دارد بنام "اسفندیار" که تنها عضو آسیب پذیرش چشمانش است. وچشم سلطان بدن است وتواگربچشمانت میل بکشند مثل کاری که خواجۀ تاجدار با اهالی کرمان کرد؛ ازهرنوع تحرک آگاهی بخش وپلشتی زدایی بازمی مانی. وبی آن هرچه بگویی وهرچه بکوشی ثمری نخواهد داد.

4- اینکه آیا تفاوت غرب وشرق امروززاییدۀ این تفاوت معنی دار درقهرمانان افسانه ایشان هم است یانه؛ مورد پژوهش ما نیست. چرا که امریقینی است برتری بینایی بدون پاشنۀ غرب؛ برپاشنۀ بدون بینایی شرق. چشم بینای آنان بدون پاشنه تاریخ شان را نوشت وخواند وعبرت گرفت وساخت وشد پیشرفته. ما باچشم کوراما با پاشنه؛ دار وندارمان را از تاریخ وگذشته وعبرت نابود کردیم شدیم عقب مانده. بهمین راحتی. بقیه اش دیگر جرزدن تنبلی مان است. منظورم ازاین یادآوری چرایی فاصله بین غرب وشرق؛ برای این است که قاضی شارع جمهوری اسلامی را ازگیجی برهانم وبگویم که نسخۀ حسین شریعتمداری (بخوان آیت الله خامنه ای) در شلیک تیرهای پیاپی برپاشنه های "اسفندیار" آدرس غلط است.

5- "اسفندیار" اگرنسخۀ اصل باشد وازشاهنامه زده باشد بیرون؛ چاره ای جزمیل کشیدن بچشمانش نیست بدل ازجد قاجارتان. چرا که پاشنه های او نیزمثل سایر اعضای بدنش رویین تنند. 8 نفررا دوبه دومی گیرید، نه اسفندیار آخ می گوید ونه پاشنه اش را که گرفته اید! لابد با پاشنه های اسفندیارخیلی هم با رودر بایستی رفتارنمی کنید که بی خاصیت ترین امام جمعۀ تهران امامی کاشانی هم معترض شده به شدت شکنجه هایی که می کنید. پس اینکه نه خود پاشنه آخ می گوید ونه صاحب پاشنه یعنی اسفندیار ؛ باید یک جای کارتان اشکال داشته باشد دیگر. چون هنگامی هم که همان 8 نفر را دوبه دو رها می کنید؛ بازپاشنه های اسفندیارنه هیچ شکایتی می کنند ونه هیچ خوشحالی بروز می دهند مثل خودش. شما که دچارجهل تاریخی هستید دوباره گرفتن دوبه دو 8 نفر را وشکنجه کردن ورها کردن دوبه دوهمان 8 نفررا ازسرمی گیرید  واین سریال تکراری را تکرارمی کنید.

6- البته تکلیف ناممکنی را پذیرفته ای جناب صادق لاریجانی معروف به آملی. زیرا که یا اسفندیارما اصل است وازشاهنامه بیرون آمده که کارخودت واربابت تمام است. ولی اگرخدای ناکرده اصل نبود ویا تودرجنایتت موفق شدی وبرچشمانش میل داغ کشیدی. بقول "اسفندیار"ی ها با رویش جوانه ها چه می کنی! یا ...هو

۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

با احترام تمام به علی دایی؛ وحمایت کامل ازحمید استیلی!



1- فارغ ازاینکه داوری بکنم درمورد نزاع خاتمه یافتۀ علی دایی با حبیب کاشانی یا برعکس. باید به هواداران هیجان زدۀ پرسپولیس محبوبم بگویم که نگران نباشند، وروند اموردرباشگاه را منفی ارزیابی نکنند. زیرا که درواقعیت ملموس؛ تیم علی دایی در سال به اتمام رسیده تیم خوبی نبود. نه نتایج قاطع وبدون حرف وحدیثی کسب کرد ونه زیبا بازی کرد. البته کیفیت مجموعۀ بازیکنان پرسپولیس هم بی تأثیرنبود در این ماجرا. ولی باید قبول کنیم که تیم را علی دایی بسته بود وجرزدن ثانوی از مسئولیت اوکم نمی کند.

2- علی دایی قطعاً یک شخصیت مدرن واستثنایی درفوتبال ما بوده وشهرت جهانی دارد. واین هم قبول است که علی دایی ازمعدود بازیکنان فوتبال تاریخ معاصرایران است که بیشترازاستعداد ونبوغ ذاتی اش با تکیه برپشتکاروسخت کوشی اش به این درجه ازمحبوبیت وموفقیت رسیده است. واین را ازاین جهت برجسته می دانم که دنیای جدید دنیای موفقیت استثنائات ونوابغ در هیچ عرصه ای نیست و فقط پشتکار وسخت کوشی وانضباط ومداومت درتعقیب هدف است که قاطبۀ انسان های مدرن و موفق را معرفی می کند. واین مهم ترین خدمتی هم است که دایی برای الگوشدن از سوی جوانان به جامعۀ ایران کرده است.

3- اما- واین اما مهم است- این همه نمی تواند باعث این هم باشد که علی دایی مربی ایده آلی هم باشد. چه بسا بازیکنان بسیارضعیف وحتی واخورده ای که مربیان بسیار موفق تری ازبهترین بازیکنان جهان بوده اند و خواهند بود. زیرا که فوتبال علاوه بر عنصرایجاد انگیزه وتحریک روحیۀ پیروزی طلب بازیکنان به خوانش تاکتیک های حریف وچینش تاکتیک های خودی وعواملی متعدد ازاین دست هم دارد که لزوماً می تواند درشخصیت سخت کوش وبرتری طلب مربی متجلی نباشد.

4- فوتبال ایران مثل همۀ حوزه های زیستی ایرانیان بشدت تحت تأثیر سیاست است. وگریزی ازاین هم نیست که چه مدیر وچه مربی مناسبات معقول وپیش برنده وهشیاری با این حوزه برقرار بکنند. زیرا که اصلاح این سیاست کلان سی وسه ساله در جمهوری اسلامی نه وظیفه ونه در توان مربی یا مدیر وسرپرست فوتبال است. دست اندرکاران فوتبال تنها زرنگی شان می تواند درنحوۀ تعامل با امرسیاسی روزبرای حد اکثربهره برداری برای حوزۀ کاری خودشان باشد. لذا حرجی نیست ازاینکه کاشانی لابی های سیاسی بکند برای ادارۀ تیم مورد مدیریتش.

5- آمدن حمید استیلی را خوش آمد بگوییم ومنتظر باشیم ببینیم این مربی جوان دراولین آزمایش متفاوت ازهمۀ تجربه های قبلی اش درروی نیمکت مربیان چگونه خواهد توانست پرسپولیس فصل پیش رورا هدایت کند. سوابق قبلی استیلی چه در مقام دستیار قطبی وچه درجایگاه مربی درسایر باشگاه ها ضمن اینکه می تواند کمک کننده باشد. لیکن نمی تواند ملاک ارزیابی سرمربی گری او در محبوب ترین تیم ایران قرار بگیرد.

6- حمید درهنگام بازیکنی بیشترمتمایل به فرهنگ لوطی گری وسربزیری جنوب شهری خودش بود وجزو بامعرفت ترین فوتبالیست های متأخرایران بحساب می آید. لذا من شخصاً هیچ گاه این جوان فوتبالیست محجوب دیروزرا نمی توانستم درقالب یک سرمربی که ازویژگی های قطعی آن جاه طلبی همراه با پررویی مثبت است تصور کنم. ولی اینک ازنظریۀ قبلی خودم عدول کرده ام وبا مشاهدۀ نوع بازی های حمید در روی صحنه اعتراف می کنم که او به آن سادگی لوطی های زیرگذرهم نبوده ومثل مراد دوران بازیگریش علی پروین دارای پیچیدگی های مثبت بسیاری هم است و بازی خودش را خوب انجام می دهد.

7- حمید استیلی اهل جنجال روی صحنه نیست واین فاکتورخوبی است برای سرمربی باشگاهی که تنها نامش هم یک جنجال حاکمیت سیاسی ایران است در دو پارگی پرسپولیس یا پیروزی! حمید مدیرفنیی برگزیده که عصارۀ مربیان موفق ایرانی است. وقتی حشمت مهاجرانی بزرگ خودش را وامدار استیلی می داند باید این را جدی گرفت. وباید به حمید تبریک گفت که مدیری را بالای سرخودش می پذیرد که جامعۀ رسانه کامیابی های پرسپولیس امسال را قبل از حمید بپای حشمت خان خواهد ثبت کرد. ومعمولاً مربیان آدم های بزرگترازخودشان را راحت نمی پذیرند.

8- پرسپولیس استیلی با قواره ای که حمید برداشته درجمع کردن فوتبالیست های فنی خوب ولی پرحاشیه مثل علی کریمی وشیث رضایی و... نشان از آن دارد که اگر حمید موفق به هدایت راضی این پرسپولیس بشود تیم برای قهرمانی خیز خواهد برداشت. ودرصورت عدم توانایی استیلی در کنترل بازیکنان نامداراستیلی خیلی زود از پرسپولیس برکنارخواهد شد. البته من با اعتماد بنفس خوب استیلی وتأثیربدون انکار مهاجرانی شق اول وموفقیت پرسپولیس را قریب به یقین می دانم. چنین باد. با احترام به دایی وخوش آمد به استیلی. یا...هو

فجایع اجتماعی؛ حذف تیم امید؛ رهاشدگی کشور؛ وسکوت احمدی نژاد! چرا؟

Morphological Echo


1- تیم فوتبال المپیک ایران که برای اولین باردرتاریخ فوتبال کشورمجبورشده بود با حقارت تمام اززیرگروه شروع کند؛ درهمان زیرگروه هم امید هایش دفن شد تا در المپیک بعدی مجبورباشیم ازدسته چهار شروع کنیم مثلاً با مسابقه با جزایر باربادوس که گویا امروزمیهمان سیاسی درجه اول مان هم بود.

2- البته که من به شما خوانندگان پیگیروبلاگم اگراین امیدرا می دهم که رژیم آخوندی درحال فروپاشی است وحرف بی ربطی ازدید خودم نمی زنم. این ناامیدی شجاعانه را هم می داده ام همیشه که بی خیال باشید وازاین ناحکومت شترگاوپلنگی انتظارهر خبری را داشته باشید؛ که باخت سه برصفرتیم ایران دربازی رفت وبدلیل بازی دادن به یک بازیکن محروم کوچک ترین آن است. وقتی هرج ومرج وآنارشی بعمری بدرازای یک سوم قرن طول بکشد معلوم است که تا فیها خالدون کوچکترین وبی اهمیت ترین حوزه ها را هم درمی نوردد وبدیهی است که هرگونه انضباط کاری واجتماعی وسیستمی هم  فروپاشیده باشد؛ وهمه کارگزاران ازریز ودرشت سرشان با کونشان بازی کند.

3- طفلک بچه های فوتبالیست این کشورکه مربی بیچاره ترشان دررختکن به آن ها خبربدهد که عوض برای نتیجۀ مساوی وصعود به فکرنتیجۀ چهاربرصفروپیروزی خردکننده بازی کنند وجبران گندکاری مسئولان فدراسیون. واینکه علی کفاشیان رییس فدراسیون با رندی فرافکنی کرده است که هنوزرأی محرومیت وباخت ایران دربازی رفت قطعی نشده است نوعی خرمرد رندی است. زیرا اوبه مربی تیم ابلاغ کرده که چنین احتمالی زیاد است پس شما برای خلق حماسۀ ملبورن بازی کنید تا درصورت احتمال 99 درصدی صدوررأی باخت سه برصفر بجای پیروزی یک برصفر؛ جبران مافات کرده باشید. وکدام احمقی است که نداند نوع چینش وبازی برای برد چهار بر صفرچه ترکیب انتحاری خواهد بود در برابر وضع نرمال که برای حداقل یک مساوی بازی کنند.

4- این وسط می ماند واکنش احمدی نژاد ودولت اوبه این آبروریزی. وآن اینکه اگر احمدی نژاد واقعاً این بازی مقابله با الیگارشی را ازروی لجبازی وبدون هدف شروع نکرده باشد نه تنها نسبت به این سهل انگاری روحیه کش باید واکنش سریع و قاطع نشان دهد ومسئولان آن را سخت تنبیه کند؛ بلکه مهمتراینکه راجع به سایر اتفاقات حوزۀ اجتماعی مثل تجاوزات اخیربه زنان واحیاء مجدد گشت ارشاد وطرح جنسیتی در دانشگاه ها واین قبیل اقدامات ضد نظم وضد زن ومتحجرهم باید موضع گیری - حداقل- اظهارتأسف صریح واعلام شدۀ مخالف بکند. اگرنمی تواند درحوزۀ نیروی انتظامی وقوۀ قضائیه دخالت بازدارنده انجام دهد. والا همۀ این خسارت های مضاعفی هم که رها شدن امورکشور بقصد شرکت یا تماشای دوئل اوو روحانیت راه افتاده در کارنامه اش خیانت ثبت خواهد شد. والبته اگربازی را جدی بگیرد وبتواند ازروحانیت ببرد هم همۀ گناهانش را پاک وخودش را درحد قهرمان ملی بالا خواهد کشید. یا...هو

۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

مقاله ای آرام ازروی میز سیاست ایران: نزاع برسرکنترل سیاست خارجی!

Ferdinand Lured by Ariel



1- همانطورکه درشروع دورجدید وآشکارمناقشات درون حاکمیت ایران که مربوط به برکناری مصلحی ازوزارت اطلاعات گفته بودم. وبرعکس همۀ تحلیلگران که نزاع برسروزارت اطلاعات را برای کنترل انتخابات مجلس می دانستند ومی دانند مدعی شده بودم که این نزاع بسیارسخت وحیاتی برای طرفین مربوط به کنترل سیاست خارجی کشور است. وحالا که دیگرکاملاٌ مشخص شده است که نظرم صائب بوده؛ نگاهی می اندازم بر روی میزسیاست در ایران تا ببینیم دو طرف چه اقداماتی کرده اند و روند اموربه کام سمت خواهد رفت.

2- احمدی نژاد به قولش وفادارمانده وسکوتش را نشکسته ولی کماکان در ارتباط با انجام وظایف ذاتی دولت پالس های کوچک ولی بسیارحساس را می فرستد به جبهۀ مقابل وآنان را دچارسرگیجه و واکنش های پرسر وصدا می کند. موضوع انتصاب و استعفای ملک زاده دروزارت امورحارجه که امروزبا خبربازداشت او کامل شد؛ هنوز روی میزجناح راست است که علی اکبرصالحی دیروزیک پالس تلویحی جدید فرستاد درمورد پذیرش گزارشگر ویژۀ تعیین شده از سوی سازمان ملل. وگفت که ما خودمان هم درخواست گزارشگر موضوعی کرده بودیم. وبعد از یک گلۀ تلویحی از کمیتۀ حقوق بشرسازمان ملل گفت که "ما با پذیرش گزارشگرتعیین شده مشکلی نداریم."
   
3- این درحالی است که مجلس وقوۀ قضائیه بلافاصله پس ازتعیین گزارشگر ویژه اعلام کرده بودند که بهیچوجه اورا نخواهند پذیرفت ودیشب هم رییس قوۀ قضائیه در گفتگوی تلویزیونی خود مجدداً براین موضع تأکید کرد. اینک باید در روزهای پیش رو منتظر نبرد برسر این موضوع باشیم وببینیم که چه گروهی وبا چه کیفیتی برندۀ این صحنه خواهد بود.

4- درطرف دیگرامروزاحمدی نژاد درجریان افتتاح پروژه ای مربوط به فاضلاب مجدداً پالس کارآمدی وناکارآمدی فرستاده است وتأکید کرده است که ملتی که قادر به پیشرفت درحوزه های ملموس ومادی خودش نباشد بطور بدیهی نمی تواند در صحنه های جهانی هم موفق واثرگذارباشد. هرچند که حرف های خوب ومتعالی هم بزند. یک جمله ازعین گفتۀ اورا نقل می کنم:
ملتی که پیشرفته نباشد نمی‌تواند حرفی برای گفتن داشته باشد و اگر "تو سری خور " نباشد کشوری دست دوم می‌ماند و دیگران برای او تصمیم گیرند که این از عزت ما به دور است که دیگران برایمان تصمیم بگیرند. * ملت ایران همیشه در مناسبات جهانی اثر گذار است و در بسیاری از مقاطع تعیین کننده بوده. باید به آن نقطه برگردیم که شرطش ساختن ایران است. ما باید حرفی متعالی برای بشریت داشته باشیم و در عرصه عمل آن را نشان دهیم چرا که ممکن است ملتی حرف‌های خوب و درستی داشته باشد اما اگر به لحاظ اقتصادی و علمی در نقطه مناسبی قرار نگیرد حرف او خریداری نخواهد داشت.
 5- درسوی دیگراما آیت الله خامنه ای که بطرز معنی داری ازتبلیغات مستقیم منع وکنارگذاشته شده است. دیروزبا بازدید طولانی و پراز سلاح ومهماتی در نیروهای مسلح، کماکان برانگشت خود برروی ماشه تکیه کرده واین پالس را روانۀ سیاست خارجی کرده است که: "بهرحال فرماندهی نیروهای مسلح وجنگ با من است وشما نباید حرف کسانی را که ابزاری دردست ندارند راجدی بگیرید."

6- درجهتی دیگراما تبلیغات برعلیه جریان انحرافی با بازگشت مجدد به رده های دوم وسوم مثل طائب وذوالنورویالثارات که درغیبت معنی دارمصباح یزدی فعال شده اند کماکان ادامه دارد وعوامل اطلاعاتی ودادستانی نیزدرکار"بگیروآزاد کن" فعال است وکاربیهودۀ خودش را انجام می دهد، که آخرین آن دستگیری ملک زاده وتهدید مجدد کیا پاشا مهررییس گزینش ریاست جمهوری است؛ وآزادی مجدد روحانی عباس امیری فر.

7- موضوع را می توانیم درحوزه های ظاهراً نه چندان مرتبطی با این دعوا پی بگیریم که مهمترین های آن عبارتند از:

الف- فشل شدن گلوگاه های بستۀ اطلاع رسانی درداخل کشور که ازابتدای سال 90 هم مشهود بود وبا انتشارمجدد روزنامۀ اعتماد وتنفسی که روزگار وشرق حس می کنند؛ هرچند می تواند نشانه هایی ازقصد گرم کردن تنورانتخابات مجلس آینده را آدرس بدهد ولی هم بدلیل زودهنگام بودن وهم به این دلیل که خیلی ازخط قرمزهای دورهم کمرنگ جلوه کرده اند دردورجدید؛ باید سهم بیشتر این گشایش را به نزاع درگرفته هم داد.

ب- طرفه اینکه این گشایش فضا دارد بیشتر بنفع احمدی نژاد عمل می کند تا جناح راست. درست است که روزنامه های لیبرال واصلاح طلب مطالب خود را معطوف به حوزۀ کم خطرتر دردولت واحمدی نژاد می نویسند. لیکن درهمین زمینه نیز با یاد آوری تأییدات دیروز وتکذیب های امروز راست سنتی آنان را آدم های بی بصیرت! و فاقد حداقل ثبات وتشخیص معرفی می نمایند. والبته چون رویکرد های جدید دولت در سیاست خارجی ازآموزه های لیبرال تبعیت می کند لذا خواه ناخواه مورد تأیید روزنامه های مستقل قرارمی گیرد. موضوع مهم دیگردرمورد روزنامه ها اینست که باپرداختن پررنگ به جامعه وفرهنگ وورزش وامورذاتاً غیرسیاسی؛ مستقیم وغیر مستقیم وارد نقد دستگاه ها وسازمان های حاکمیتی که ربطی به دولت ندارند مثل نیروی انتظامی وگشت ارشاد وقوۀ قضائیه می شوند. و...

پ- درسوی سوم اما تحرکی است که اصلاح طلبان مذهبی پیدا کرده اند وهرروز بحث جدید وملاقات های محرمانۀ بیشتری گزارش می شود ازملاقات های اصولگرایان میانه رو با اصلاح طلبان منفعل. که آخرینش مربوط به علی لاریجانی بوده که قول داده راجع به تأیید صلاحیت این قبیل اصلاح طلبان با شورای نگهبان چانه بزند. 

ت- وآیا تحرک جدید وغیرمنتظرۀ داریوش امیرارجمند درهفته های اخیرکه خودش را وراه سبز امیدش را کول کرده به اطراف واکناف عالم نیز می تواند دراین سناریو دیده شود؟ نشانه هایی دیگراین موضوع را تأیید میکند:

8- چند روزپیش دوتحلیلگرامریکایی مقالۀ مشترکی منتشرکردند درواشینگتن پست وبه دولت امریکا زنهاردادند که سقوط احمدی نژاد درایران بضرر منافع امریکاست واوباما باید دست از بازی با حربۀ "جنبش سبز" بردارد وخودش را بیشتر متوجه شکاف در حاکمیت بالفعل ایران بکند. امروزهم سرمقاله نویس کیهان با استناد به مقالۀ مهمی در روزنامۀ "ها ارتص" اسراییل مستند کرده است که غرب باید ودارد میزسیاست ایران خودش را ازشکاف سبز ودولت به شکاف احمدی نژاد با حاکمیت تغییر مسیرمی دهد ونویسندۀ مقاله اسرائیلی تعجب می کند که چرا غرب اینقدراز واقعیت های درون ایران غافل است.

9- نتیجه اینکه نزاع دولت وحاکمیت برای کنترل سیاست خارجی با شدت وحدت بیشتری هم درجریان است. احمدی نژاد همۀ تلاشش را می کند که نیمۀ بدنام سیاست های ایران را بکل ازخودش جدا کند وبه دنیا بگوید که می خواهد در دورۀ جدید سیاست ورزی خودش آشتی جویانه عمل کند. وحاکمیت الیگارشی نیز درصدد است که با قفل کردن سیاست خارجی ونشان دادن صاحب دندان های مسلح ایران بغرب بگوید که گول این آدم لمپن را نخورید زیرا که او ابزاری برای اعمال سیاست هایش را ندارد. بنظرم با نزدیک شدن روزهای آینده وبا توجه به این "نبرد تعیین کننده در حوزۀ سیاست خارجی" مشخص خواهد شد که ایران بکدام سو خواهد رفت. وآیا جناح های سنتی چپ وراست الیگارشی خواهند توانست با همکاری مجدد خود احمدی نژاد را حذف یا بی اثرکنند یانه! یا...هو

جریان انحرافی وجنگ آیت الله خامنه ای با سایه اش!


1- جریان انحرافی چیست وتا کجا کاربرد دارد. این سؤالی است که امروز همه از خود می پرسند. چیزی که همه می دانند فقط یک اسم است با نام "اسفندیار" ودو سه نفر حواری که وزن مجموعه شان کمترازوزن تک نفرۀ 200 کیلوفیروزآبادی است با عنوان کامل سرلشکربسیجی رییس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و دیگر هیچ. اگرواقعاً چنین است پس این همه تعبیرهای شداد وغلاظ در مورد خطر آنان چیست. وچرا همۀ اعاظم الیگارشی روحانی بلافاصله بعد از همۀ تهدید ها و تحذیرها و تعزیرها واعلان خطرهایی که می کنند به این گزارۀ یکسان می رسند که جریان انحرافی هیچ چیز نیست. که نه عقبه ای دارد ونه سازمانی دارد ونه عضوی دارد ونه نشانی دارد ونه مانیفستی دارد ونه اساسنامه ای دارد ونه مرامنامه ای دارد ونه ساختمانی دارد ونه جلسه ای ونه رسانه ای ونه... ولی بسیارخطرناک است!

2- نبرد های دن کیشوت شوالیۀ اسپانیایی را می شناسید همه، وازبین همۀ نبردهای او نبردش با آسیاهای بادی ضرب المثلی جهانی شده درمعرفی آدم های متوهمی که به جنگ سایه ها می روند وشمشیربرنبوده ها می زنند. که این البته تعبیر دقیقی نیست، و دن کیشوت درهنگام همۀ نبردهایش ابتدا دشمن را درذهنش تصویر می کند وسپس به این تصویر ذهنی جان می بخشد وهنگامی که دشمنش موجودیت مادی یافت به جنگ شان می رود وآن ماجراهای شورانگیز وعبرت آموز را خلق می کند. به تعبیردقیق تردرهمین نبرد با آسیاهای بادی، دن کیشوت به پروانه های آسیای بادی مانده در تاریخ حمله می کند وبا همۀ رشادت پهلوانی اش با این پره ها می آویزد وبقیۀ ماجرا...

3- این حرکات دن کیشوت واردرعملکرد تاکنون آیت الله خامنه ای والیگارشی روحانیت سیاسی؛ دقیقاً رعایت می شد. وآیت الله بمحض تولید دشمن ذهنی (جنگ نرم) یا عینی (جنگ سخت) هردوی آنان را می توانست با مابه ازای مادی تعریف کرده و دشمن را به افسران وسربازان جنگ نرم نشان می داد واز آن ها میخواست که طومار دشمن را درهم بپیچند؛ والحق! ونا انصاف چه سرکوبی. بعبارت دیگر همۀ آسیاهای بادی که آیت الله درسی سال گذشته با آن ها جنگیده وپیروز شده است از فرمول آسیاهای داستان دن کیشوت تبعیت می کرده اند. ودر صحنه قابل نشان دادن بودند. که آخرین نمونۀ هنوزتمام نشده اش جنبش سبز یا فتنه! بوده است.

4- اتفاقی که درجریان موسوم به جریان انحرافی افتاده است اما تفاوت عمده ای دارد با همۀ جنگ های آیت الله دن کیشوت. به این ترتیب که در حالیکه آیت الله با شجاعتی مثال زدنی وعرق ریزان ومغرور در حال درهم شکستن آخرین پره های آسیاهای بادی (اپوزیسیون + فتنه) بود ومی خواست با فرود آوردن آخرین ضربه از "پانچو" بخواهد که حمایل ونشان های قهرمان قهرمان بودنش را بگردن وسینه اش بیاویزد؛ مواجه شده است با ضربه ای که ازسایه اش خورده است. ابتدا حتی درقالب رمان "سروانتس" هم باورش نمی شده است که سایه اش با همان شمشیری که اوبلندمی کند بقصد فتنه زخمی مهلک را برپیکرپهلوان پنبه وارد کند. ولی قصه است دیگر وخیلی ازوقایع نامتعارف در عالم واقع را هم می تواند به واقعیت تبدیل کند. وکرده است.

5- اینک اما آیت الله  واقعیت را پذیرفته است. وخونریزی ناشی ازضربۀ سایه اش چنان مهلک وخون فشان بوده است که صغیروکبیردیده اند وجای انکاری برای شوالیه نمانده است. او که مطمئن بود همیشه؛ که حتی سایۀ یک پهلوان هم پهلوان است و شمشیرازپشت نمی زند؛ ضربۀ دریافتی ازسایۀ خودش را ازسایۀ خودش نمی داند؛ وچون دراین بیابان سی وسه ساله بغیرازخودش وپانچو کس دیگری نبوده ازسویی؛ واعتمادی که به خرفتی وبی دست وپایی پانچو دارد ازجانب دیگر؛ بند کرده به سایۀ پانچو که الا وبلا این سایۀ توبوده است که این ضربۀ قطعی را بمن زده است. وهرچه پانچو قسم آیه می آید که ارباب: خودتان معترف هستید که ازخود من چنین ضربه ای برنمی آید پس چطورمی شود ازسایۀ آدمی به گیجی ومنگی من چنین خیانتی ممکن باشد. بنابراین فرافکنی نکن وقبول کن که این ضربۀ کاری ازسایۀ 22 سالۀ خودت می آید.

6- حالا آیت الله خامنه ای افتاده بدنبال سایۀ خودش. ودستورداده هرکسی را که کمترین ارتباطی با علوم سایه دارد ازرمال وجنگیرگرفته تا خود امام زمان که سایه ایست که آیت الله خودش را هم سایۀ او می داند -سایه درسایه- دستگیرکرده اند وشلاق زده اند وبه غلط کردم انداخته اند؛ ولی بی حاصل. وآیت الله مجبوراست درجستجوی سایه اش همۀ سوراخ سنبه هارا بازهم بگردد وبازهم بگردد وبازهم بگردد. وشما می دانید که قوانین فیزیک بی رحم ترازآن است که بتواند جلو سایۀ آیت الله را بگیرد حتی بدنبالش تا اتاق خواب واندرونی. وآیت الله دنبال سایۀ خطرناکی می گردد که نمود مادیش خودش است ومدت هاست که دیگرخوابی راحت بر"نازبالش بی خوابی های ناراحت سی وسه سالۀ ما" نکرده است. یکی پرسیده بود که چرا اینقدر خوشحالم وبادمم گردومی شکنم این روزها! من چیزی نگفتم چون خودش جوابش را می دانست: اوگفت می دانم: "بخاطر اینکه سی وسه سال ملتی با کابوس بخواب رفته وبا کابوس بیدار شده اند و حالا آیت الله ها هستند که هرشب با کابوس می خوابند وهرصبح با کابوس بیدار می شوند ازسایه هایی بنام "جریان انحرافی" . وامام علی گفته که اگر کسی از شادی چنین انتقامی قالب تهی کند براو خرده نتوان گرفت. ونهایتاً این پاسخ به پرسش ابتدایی این نوشته: "بلی سایه هیچ چیزنیست ولی جزبا نابودی صاحبش هم ازبین رفتنی نیست." یا...هو

۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

مدل بحرین برای سوریه ویمن ونقش سازمان ملل متحد!

The Emperor Napoleon in His Study at the Tuilerie


1- بشاراسد درروزی هم که پیش بینی نشده ناچاربجای برادربزرگ مرده اش درمسند پدرش حافظ اسد نشست؛ نشانه های روشنی ازآزاد اندیشی وتزریق نوعی دموکراتیزاسیون ازبالا به رژیم انقلابی پدرش را داشت. اما بدلیل سیطرۀ الیگارشی نخبگان حزب بعث تا بن استخوان سیاست درسوریه، نه تنها قادربه اعمال تغییرات مورد آرزوی جوان خودش نشد بلکه درتداول ایام به همان راه محتومی رفت که پدرش حافظ اسد معمارآن بود.

2- اما سوریه اینک با همۀ تلخی هایی که ازسرگذرانده درجریان شورش های اخیر، به مقطع خوبی ازامتیازدهی های خاندان اسد رسیده است. وفقط یک میانجی قابل اعتماد وبا ضمانت اجرایی لازم دارد که اصلاحات مورد پذیرش بشاراسد را به باورمعترضان ارتقاء وتثبیت کند تا کشورازهرج ومرج انقلابی به سکینۀ اصلاحی تغییرفازبدهد.

3- با سوگواری تمام اعضای قلدر ودارای حق وتوی سازمان ملل متحد با ترس همیشگی ازعدم توانایی درکنترل تغییرات درسازمان ملل تن به کمترین تحولات همراه با زمانه ودنیای جدید نداده است. واین موضوع یکی ازمحوری ترین بدبختی های جهان امروزاست. با اینکه شکل گیری سازمان ملل متحد وچینش سهم های اصلی آن بنفع برندگان جنگ جهانی دوم امری غیرمنصفانه وغیرطبیعی نبود ولیکن ادامۀ آن در65 سال بعد ازبوجود آمدن این ساختارتبدیل به بزرگترین مانع تنظیم کم هزینۀ مناسبات دولت ها وملت ها ازسویی ودولت ها با یکدیگرازجانب دیگرشده است.

4- محوری ترین کاری که سازمان ملل درشرایط بحران درکشورهای مسلمان می توانست انجام دهد نه تصویب حملۀ ناتو به لیبی! که می باید درراهی بکارمی افتاد که امریکا درمورد بحرین بتنهایی عمل کرد. به این معنا که سازمان ملل باید می توانست میانجی قابل اعتمادی باشد برای شورشیان -اغلب بدون رهبر وسازمان نایافته- ازسویی ومورد قبول رژیم های سیاسی درمعرض انقلاب؛ تا می توانست با اعزام هیئت های میانجی به این کشورها به توافق های مورد تفاهم بین حاکمان وتوده های معترض جنبۀ غیرقابل برگشتی بدهد واجرای آن را تضمین کند.

5- آنچه که قطعی ومسلم وآزمایش شده است این است که پیروزی انقلاب های ناشی ازفروپاشی همۀ ساختارهای رژیم های قبلی درکشورهای انقلاب کرده؛ نه تنها نتوانسته است به گشایش های جدیدی درحکمرانی خوب منجرشود بلکه درهمۀ موارد نتایج برعکس ونا امید کننده ای هم دربرداشته است. این موضوع هنگامی نیزبسیار خطرناک بنظرمی رسد که دقت کنیم که درکشورهای بویژه مسلمان ما با توده های مسلمانی که فریب رهبران تندرو "هویت خواه دینی" را می خورند مواجه هستیم.

6- بنظر می رسد که امریکا وغرب توانسته اند تا حدودی این وظیفۀ برعهدۀ جامعۀ جهانی وسازمان ملل را درمورد انقلاب های ناقص تونس ومصر وبحرین به سرانجام برسانند واین سه کشوررا ازفروپاشی ساختارهای مدرن ولی درخدمت دیکتاتوررا نجات دهند. اما مشکل زمانی پیدا خواهد شد که غرب برمبنای منافع خود یا ازعقب نشینی های پذیرفته شده ازسوی حاکمان عدول کند واجازه بدهد که حکمرانی فردی والیگارشیک مجدداً احیاء شود. ویا درسوی دیگرازجلب اعتماد توده های شورش کرده به مشروعیت میانجیگری دول غربی -با توجه بسوابق تاریخی واستعمارگرآنان-  که می ترسند وحق هم دارند که بمحض رفتن به خانه هایشان اوضاع بهمان روال سابق بازآرایی شود؛ عاجزبماند. درحالیکه اگرچنین سازوکار میانجی گرانه ای ودرقالب قوانین بین المللی ریخته شده بود یا بشود؛ می توانست ومی تواند این هردوعیب را نداشته باشد.
 
7- من همانطور که ازسقوط انقلابی مصر وتونس بسیارنگران بودم وازروند جاری دربحرین خوشحال شدم. اعتقاد دارم که سوریه ویمن نیز درحال حاضر احتیاج بکمک دارند تا با جلب اعتماد توده های معترض ازسویی وکسب تضمین های غیرقابل برگشت ازاسد وصالح والیگارشی طایفه ای وحزبی درخدمت ومحاط برآن ها؛ و درمورد اصلاحات پذیرفته واعلام شده شان؛ ازتخریب دست آورد های سالیان مدرنیته دراین دوکشورجلوگیری کرده وضمن پرهیز ازرجعت توده های هیجان زده بمناسبات قبیله ای ودینی ومذهبی بتوانند اصلاحات بسوی دموکراسی کنترل شدۀ مورد نیاز ودرخواست طبقات جدید این کشورها را نیزتثبیت کنند. یا...هو.

جمهوری اسلامی سی وسه ساله درآستانۀ فروپاشی!



1- چه مثل من خوشبین باشید و احمدی نژاد را در آینۀ محبوب مشایی ببینید و چه مثل شما بدبین باشیم و احمدی نژاد را در چهرۀ منفور جناح چپ ببینیم فرق عمده ای در این نتیجۀ خوش ایجاد نمی کند که "جمهوری اسلامی بروایت الیگارشی روحانیت" بپایان خط رسیده است و ما بزودی شاهد حکومتی متفاوت با سی و سه سال گذشته خواهیم بود. اگرخوشبینی من به خط مشایی محقق شود نجات ایران هم جزیی از این اتفاق میمون خواهد بود. و اگر بدبینی شما نسبت به دیکتاتوری احمدی نژاد محقق بشود حداقل این است که "الیگارشی روحانیت سیاسی" فرو خواهد پاشید. ولی آنچه که قطعی و مبارک است این است که "حفظ نظام اوجب واجبات است" محقق نخواهد شد.

2- در این موضوع هم مشترک هستیم که کسی نمی تواند آدرسی نشان بدهد که تیم اصلی احمدی نژاد تا کنون یکبارهم گفته باشند که "حفظ نظام اوجب واجبات است". فرق ما آنجایی است که من می گویم مشایی می گوید "حفظ ایران اوجب واجبات است" و شما معترض می شوید که احمدی نژاد می گوید "حفظ من (احمدی نژاد) اوجب واجبات است". و من اینجاست که مداخله می کنم ومی گویم که حتی اگرفرمایش شما صد در صد صحیح باشد و احمدی نژاد و یارانش با شعار "دیگی که برای من نجوشد سر سگ توی آن بجوشد" هم بجنگ الیگارشی روحانیت سیاسی رفته باشند؛ باز هم بسیار مغتنم و مبارک است و پیاده کردن احمدی نژاد فاشیست از قدرت راحت تراست از غلبه بروحانیتی که عمامه شان نماد دین است برای جامعه.

3- احمدی نژاد و مشایی چیزی برای از دست دادن ندارند و تعهدی هم نسبت به حفظ نظام بنفع روحانیت سیاسی نسپرده اند و حس نمی کنند. در این دعوای خیلی سخت و بسیار مبارک هرچه که نصیب احمدی نژاد و مشایی بشود از یک تا صد عین برد است. و اگر برآیند این دعوا برای آنان صفر هم باشد باخت حساب نمی شود. چون آنان بخشی از الیگارشی نیستند و حد اکثر برمی گردند به نارمک به خانه هایشان. و می شوند همانی که 8 سال پیش بودند. مثال خیلی نزدیک به نوع جنگ احمدی نژاد و روحانیت سیاسی "عملیات انتحاری" است. وقتی کسی خودش مرگ را هم جزیی از انتخابش قرار داد شما دیگربا چه سلاحی و چه چیزی او را تهدید خواهی کرد.

4- ملک زاده استعفا داد. سجادی رأی اعتماد نگرفت. صالحی را هم استیضاح و برکنار بکنند. بعدش چی! ازکجا معلوم که همین آقای کمالوند که بجای ملک زاده منصوب شده عامل مشایی نباشد. فردا با وزیر ورزش بعدی چه خواهند کرد. باعلی آبادی برای وزارت نفت چه معامله ای خواهند کرد. با نیکزاد وزیر راه و شهرسازی چه. همۀ اینان را هم رد کردند با نفرات بعدی چه خواهند کرد. کار"حفظ نظام اوجب واجبات است" چه می شود. این که مسئولیت احمدی نژاد نیست. این مسئولیت الیگارشی و جناح راست سنتی به رهبری آیت الله خامنه ای است. تا کجا می توانند ادامه بدهند.

5- مشکل اصلی در همین گردنۀ "حفظ نظام اوجب واجبات است" است. وقتی برای رییس جمهور مهم نباشد که ساختارسیاسی الیگارشیک پابرجا بماند. و چه می گویم؛ نه تنها پابرجا بماند که اراده کرده باشد بعمد آن را فروبپاشد. چگونه می شود او را مهار کرد. هیچکس نباید اینقدر احمق باشد که حرف الیگارشی را در چند نفر معدود معرفی کردن جریان انحرافی باور کند. جریان انحرافی به تعداد 90 درصد جمعیت تکنوکرات و تحصیلکردۀ ایران گسترده است. نه حزبی دارند و نه نشانی بر پیشانی که بشود هر روز یکی شان را شناسایی کرد و کمربه نابودیش بست -تازه اگر ممکن باشد که نیست- فکر مشایی که شاه بیتش "عدم کارآمدی دین قدیم دردنیای جدید و حکومت" است؛ بتعداد همۀ آن 90 درصدی که گفتم باورمند است. اینان فقط به این دلیل که کسی در قدرت سیاسی پشتیبان شان نبوده است تا کنون، و برای صیانت نفس و دریافت حقوق و ادارۀ خانواده هایشان ریا می کرده اند در همراهی با الیگارشی. بدیهی است که وقتی ببینند مشایی و احمدی نژاد حاضرند از ایده ها و تشخیص شان حمایت کنند هر روز بیش از روز پیش بسمت آنان گرایش خواهند یافت.

6- آن 90 درصد را برایتان خرد کنم: چه کسی باور می کند که 95 درصد کارمندان رادیو و تلویزیون؛ 80 درصد معلمان و کارمندان آموزش و پرورش؛ 90 درصد استادان و دانشجویان دانشگاه ها؛ 85 درصد کارمندان دولت و... که تحصیلکردۀ علوم جدید و متکی به خرد ریاضی و تجربی هستند مناسبات مورد درخواست 1400 سال پیش روحانیت را مقدم بدانند بمناسبات مورد درخواست عقل و دانش مشایی. ترس و هول روحانیت سیاسی و ریزه خواران برده شان در مجلس و غیره از این واقعیت مسلم سرچشمه می گیرد که آن ها خودشان هم و خانواده هایشان هم به ناکارآمدی جمهوری اسلامی ایمان قطعی دارند. و می دانند که صدای مشایی بغض فروخوردۀ یک ملت است و نه خواست بقایی و ملک زاده و احمد زاده و ... این وحشتِ تمام است که شب و روز از حاکمان بی لیاقت گرفته.

7- خامنه ای می گوید باید مدارا کنیم تا این نیز بگذرد. مجلس بردگان اما دیگر دُم که تکان نمی دهد هیچ؛  بلکه می گوید: برو خفه بمیر بابا که هرچه می کشیم از دست تو بی لیاقت است. مگر کوری و نمی بینی که رییس جمهورمحبوبت هر روز ساز تازه ای کوک می کند و با خونسردی می خندد و علامت پیروزی نشان می دهد که "این دیگر نگذرد". لذا مجلس دست به عملیات نیمه انتحاری زده است. چون می داند درحال کشته شدن است و دیگر فرقی نمی کند که ریسک و قماربکند یا نکند. اگر ریسک نکند قطعاً خواهد مرد. ولی اگر ریسک بکند و همۀ ابزارش را بمیدان بیاورد بلکه فرجی شد و توانست رقیب را ساقط کند. اما ذوالنور از همه عاقل تر است که همان حرف عزیز جعفری به خامنه ای را مجدداً تکرار می کند: "احمدی نژاد ومشایی را جراحی می کنیم بقصد جدا کردن ولی مطمئنیم که جز کشتن هر دوشان راهی بنجات نخواهیم یافت". من دلقک هم که چندین بار نوشته ام برای شما: "تنها چارۀ الیگارشی سلاخی احمدی نژاد و مشایی است" البته که درپایان همین سلاخی هم دیگر "جمهوری اسلامی بروایت سی و سه سال گذشته" وجود نخواهد داشت. و این امید کمی نیست! یا...هو

بعد ازتحریر:

البته اگرجناح چپ ازآب گل آلود بدبختی تازه ای خلق نکند!

۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

برده ها قافیه را درشروع جنگ باخته اند: استیضاحی درکارنخواهد بود!



1- ژست با لبخند وعلامت پیروزی احمدی نژاد -تاکتیک جدید- درهنگام مراجعت ازافتتاح دوسد درزنجان آشکارا معلوم می کرد که فردا روزی معمولی خواهد بود همراه با کمی قیل وقال ونق ونوق نماینده های طراح استیضاح وزیرخارجه بدلیل نصب محمد شریف ملک زاده درمعاونت وزارتخانه اش. زیرا که اگردراین 48 ساعت گذشته دستورسکوتی ازسوی ارباب برده ها ابلاغ نشده باشد هم، آن چند خط انشای دق دلی برجسته ترین ژنرال های جناح راست درمجلس بلحاظ قانونی نیزجای اعلام وصول وطرح درمجلس نخواهد داشت. واگرهم نهایتاً لاریجانی با عبورازنص صریح قانون درمورد شرایط وعلل استیضاح حاضربه اعلام وصول بشود. درهمان حد خواندن درتریبون باقی مانده واقدامی عملی درپی نخواهد آورد.

2- زرنگی جبهۀ احمدی نژاد دراین است که هرآنچه خودش بی قانونی می کند مربوط است به تفسیرقانون -که می تواند مختلف باشد- وهرآنچه بی قانونی به جبهۀ رقیب تحمیل می کند مربوط است به نقض آشکار نص صریح قانون. چه درتحمیل آن خبط وخطای مسلم به آیت الله خامنه ای درجریان مصلحی؛ وچه درجدیدترین تحمیلی که منجربه طرح استیضاح وزیرخارجه شد به مجلس، دولت توانسته بازیگران مقابل را به نقض آشکاروبدون کمترین توجیه قانونی قانون بکند. دراولی آیت الله درحالی درعزل ونصب وزرا دخالت کرد که قانون اساسی آن را ازاختیارات مسلم رییس جمهوردانسته است وکمترین تفسیر خلافی را غیرممکن نموده. ودرمورد جدید که دیگربدترهم است وآن دخالت درتعیین معاونان یک وزارتخانه ازسوی مجلس.

3- دولت با هشیاری تمام جبهۀ جدید را بازکرده است که با بدام انداختن دست پاچۀ تنها سنگرنصفه ونیمه باقی ماندۀ جناح راست ووادارکردن آن ها به اشتباهات مکرردرهزینۀ قدرت نظارتی خود درحوزه های غیرقانونی سلاح مجلس را برای اقدام نهایی در روزهای پیش روکه می تواند ازسؤال ازرییس جمهورشروع شده وبسمت بنی صدریزه کردن او پیش برود کُند کند. زیرا که مجلس اگرهمۀ ابزارهای قانونی خود دربرابر مهارپیش روی رییس جمهوررا بی محابا ودرغیرموارد لزوم قطعی هزینه کند؛ نخواهد توانست این روند هرروز استیضاح ونزاع را پیش ببرد ومجبورازسکوت خواهد شد.

4- بازهم تأکید می کنم که این موضوع تازه درهنگامی صادق بود واست که نمایندگان به این فرومایگی ارباب رعیتی با آیت الله خامنه ای تن نمی دادند ومی توانستند حداقل استقلال همیشه روبه کاهش ادوارسابق مجلس را حفظ کنند. درحالیکه این مجلس با تمکین نوکرمأبانه دربرابردخالت های مکرررهبردرکمترین موضوعات واختیارات شان هم قافیه را مدت هاست باخته اند. وقادربه نجات خود ازاین حقارت مزمن نخواهند بود. وزبونی مجلس آنجایی کاملاً چهره می کند که تقریباً بغیرازرییس مجلس که محظورقانونی واخلاقی داشته؛ همۀ نامداران مطرح جناح راست مجلس منفعلانه پای ورقه ای را امضاء کرده اند که حتی خودشان هم اذعان کرده اند که تعیین معاونین ازاختیارات مصرح درقانون وزیر مربوطه است ولا غیر.

5- این بازی های این چند روزه وازسراستیصال، مثل نقل قول های غلط ودلخواه خودشان ازقول صالحی واستعلام ازوزارت اطلاعات ونامۀ مخالفت وزارت اطلاعات وتحت تعقیب بودن ملک زاده وازاین قبیل هم فقط برای خالی نبودن عریضه بوده است. والا درصورت داشتن کمترین سند قابل پی گیری اصولاً نیازی به این همه جزع فزع نداشتند وکافی بود که پرونده یا پرونده های مورد ادعا را به جریان می گذاشتند. مثل آن دیگرانی که حتی بدون مدرک هم بازداشت کرده اند.

6- جالب ترین وجدیدترین نکته را هم بگویم که پیش بینی می کنم که بزودی و بر سر چگونگی مقابله با جریان انحرافی درگیری های جدید وآشکارتری دربین الیگارشی راست شروع خواهد شد وهرکدام دیگری را متهم به سهل انگاری وخرابکاری خواهند کرد وخودزنی دربین راست سنتی شدت خواهد گرفت. عجالتاً که توپخانه ازفیلسوف مصباح یزدی به قاتل هواداردیروزاحمدی نژاد روح الله حسینیان فروکاسته شده است واوضمن اظهارنا امیدی ازاصطلاح گرخیده ای با عنوان "کمرشکن" نسبت به خطر مشایی یاد کرده است. مطمئنم که جنگ داخلی جناح راست هرچه زودتربه تریبون های عمومی منتقل خواهد شد. یا...هو

تنها راه ِ "باقی" مانده راه ِ "باقی" است: آزادیت مبارک!

Freedom of Speech


1- اکنون مجال داریم که بعد ازآن همه خبرهای ناگواروتلخ حوزۀ مدنی وبرخی خبرهای گس حوزۀ سیاسی یک خبر فوق العاده شیرین را چنان عمیق مزه مزه بکنیم که راهش وهدفش درجانمان رسوب کند وتا برقراری یک حکومت متعارف درایران عزیزمان زدوده نشود.

2- ازارادتم نسبت به عماد الدین باقی خبردارید. پس ازدست پاچگی ام درچنین خوشحالی تعجب نکنید. وقبل ازادامه:

-وکیل بسیارنازنین ودردانۀ عماد باقی یعنی جناب آقای صالح نیکبخت یکی ازبهترین وسرآمد ترین وکلای دادگستری درتاریخ ایران نوین هستند که بودنشان درهرپرونده ای ضریب موفقیت صاحب پرونده را به مقدارکاملاً قابل اندازه گیری میدانی وتجربی بالا می برد. این را گفتم مختصرکه شاهدی باشد برقدردانی ملی ما ازاسوه های عرصه های مختلف که معمولاً هم مثل عماد صالح وصالح عماد اهل پروپاگاندا وسروصدا نیستند. چون احتمال می دادم که فرصتی نکنم برای عرض ارادت؛ لذا نام صالح در کنارباقی را بهانه قراردادم برای انجام وظیفه-

3- قبلاً هم بسیارگفته ام که شاهکارعماد الدین باقی تمرکزاوبرامرمدنی واجتماعی بجای امرسیاسی وحاکمیتی است. کاراوازاین جهت یک جلوه گری پیشرفته را نمایان می کند که او درمقابل حاکمیتی که به حقه ونیرنگ همۀ امورکلی وجزیی را سیاسی می کند تا تحت کلیشۀ "تهدید امنیت ملی" هرتحرک مدنی واجتماعی را هم سرکوب کند؛ عماد باقی تلاش یگانه ای کرده است ومی کند که حتی امرسیاسی را هم به امرمدنی تقلیل داده وراه اصلاح جامعه را هموارکند.

4- واقعیت امراین است که وضعیت بغرنج ایران راه حل سیاسی بمعنای اعتراضات توده ای ووادارکنندۀ حاکمیت به عقب نشینی را -بهردلیل- ندارد وتنها پروژه های سیاسی تغییرمحتمل منحصراست به بازیگران سیاسی درقدرت. به این معنا که  فرد یا دسته ای ازهیئت حاکمه دچاردگردیسی فکری شده ورأساً تغییرات مؤثری را آغازکند مثل مدل شوروی سابق ویا با نفوذ درساختاراصلی قدرت واستفاده ازاهرم های متمرکزدردست هیئت حاکمه؛ قدرت سیاسی را به دوگانگی کشانده وازراه "نزاع در داخل هیئت حاکمه" ازسویی باعث فشل شدن ارادۀ عوامل سرکوب شده، وازطرفی دیگر با ایجاد امید و نیرومندی درتوده های مردم پروژۀ تعدیل حاکمیت را ممکن گرداند.

5- لذاست که درشرایط فعلی هرنوع بازی درمیدان سیاست وبدون درگروداشتن بخشی ازساختارحاکمیت نه تنها بازی برنده ای نیست بلکه امری غیرممکن هم است. وخواست جناح راست سنتی به هدایت آیت الله خامنه ای هم غیرازاین نیست که همۀ بازیگران عرصۀ مدنی را ترغیب وواداربه بازی درزمین سیاست محض که زمین بازی انحصاری گروه خودش است کرده وباسرکوب وزندان وتبعید ومهاجرت موضوع را فیصله بدهد. دراینجاست که نقش فعال مدنی به اهمیت وپروپیمانی عماد باقی می تواند بهترین راه حل باشد برای تغییر. واین مهم که رژیم با همۀ علاقه ونیازی که داشته ودارد برای محکومیت عماد باقی، ولی نتوانسته است اورا بعنوان مخل امنیت ملی محکوم ودرزندان نگاه دارد.

6- آزادی مبارک عماد باقی را که دریک مسمای تصادفی مقارن شده با روز پناهجویان درجهان را گرامی می دارم وبه خود او خوش آمد وبه خانوادۀ محترمش وبویژه داماد نازنینش محمد قوچانی تبریک می گویم. وبه همۀ پناه جویان وستم دیدگان وزندانیان این نوید را می دهم که حالاعماد باقی آزاد است وشما می توانید روی فعالیت های بسیار مؤثراودرعرصۀ مدنی وبهبود حقوق طبیعی به تاراج رفته تان ازسوی اقتدارجویان نانجیب وبی قانون حسابی پرامید بازکنید. با درود به عماد الدین باقی. یا...هو