دروازه:
امسال را با این موضوع حیاتی و برجسته شروع کردم که جمهوری اسلامی و در اثر بتوازن رسیدن نرم افزار عرفی گرایان داخل حکومت - ناشی از ارادۀ ملی - به ریاست هاشمی رفسنجانی؛ با سخت افزار شرعی گرایان داخل حکومت بسرکردگی خامنه ای - کمی هم پیش افتادگی عرفی گرایان - دچار بن بست راهبرد و استراتژی شده و چک و چانه و جنگ و گریز و مبارزه و مدافعه در بین این دو طیف در حال تعیین استراتژی جدید پسابرجام ایران و خروج از بن بست خطرناک "کشور بدون استراتژی" است. نگاهی تیتروار انداخته ام بمهمترین گردنه های حیران این نبرد و پیشاپیش نوید می دهم که خبرها خوب و بنفع عرفی گرایان است.
1- اولین هجوم را خامنه ای با توپخانه ای از حرف های درشت در مشهد آغاز کرد. او که با تعیین نام سال جدید (اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل) نشان داده بود که می خواهد دولت روحانی را فاقد توان جهت عمل بوعده های اقتصادیش نشان بدهد؛ در مشهد پاشنۀ دهانش را کشید و از برجام بعنوان خسارتی محض نام برد و به برجام های 2 و 3 روحانی برای آشتی در مسایل داخلی و منطقه ای حمله کرد و آن ها را بسخره گرفت.
2- حسن روحانی از این هجوم ناجوانمردانه برآشفت و بسیاق مألوفش - من کند می دانم اما در مؤثر بودنش تردید ندارم - به خامنه ای اخطار کرد که حرفش را پس بگیرد و حرمتش را نگه دارد تا کشتی را غرق شده نیابد با سوراخ هایی که با استراتژی غلط در طول رهبریش باعث آن بوده؛ و بگذارد دولت کارش را انجام بدهد.
3- خامنه ای با اکراه و ناچار کوتاه آمد و از روحانی خواست که در دیدار نوروزی - نام مسخره بعد از 18 روز از عید گذشته - و در جمع سران و کارگزاران حکومت رفع و رجوع خواهد کرد. اما روحانی رنجیده تر از آن بود که این دعوت را شخصاً بپذیرد و کابینه را بریاست اسحاق جهانگیری به نزد خامنه ای فرستاد. خامنه ای در این دیدار حرفی از مزخرفات روز اول عیدش را تکرار نکرد و حتی گفت که موانع سرراه دولت را برسمیت می شناسد و می داند که منابع لازم جهت جهش اقتصادی وجود ندارد و گفت که روی سخنش همواره با اسحاق جهانگیری بوده جهت اجرای اقتصاد مقاومتی و از تلاش های دولت در این زمینه هم قدردانی کرد.
4- از اینجا به بعد است که خامنه ای تغییر استراتژی داد از "بحث بر سر تعیین استراتژی کلان کشور برای دوران پسابرجام" به مسایل اجتماعی داخلی مثل سبک زندگی و حجاب و سفرهای حرام و نقش تربیتی آموزش و پرورش و آن جک یادگیری زبان انگلیسی" و دیگر بندرت حرفی از سیاست خارجی زد. حتی در جاهایی هم که برای از تکاپو نینداختن روحیۀ تهاجمی مألوف خود چند کلمه ای راجع به سیاست خارجی سخن گفت خیلی نرم بود و حتی از کلماتی مثل "ایران هراسی" و از این قبیل استفاده کرد که معمولاً از این ادبیات مخصوص عرفی گرایان استفاده نمی کرد و نمی کند. او بحث سیاست کلان را به پادوهای خود در سایر بخش ها - بویژه حوزۀ رسانه - سپرد با این امید که حالا که در نقطۀ ضعف است روحانی را هم به حاشیه ببرد تا فعلاً کشور در بی آیندگی قفل شود تا روزی که بتواند مجدداً دست برتر را پیدا کند برای الدروم بولدروم. اما روحانی بدرستی دست او را خواند و خوانده و کماکان مصر باقی مانده که باید استراتژی پسابرجام کشور تعیین شود و الا هر تلاش دیگری قادر به گذراندن ایران از بحران شدید اقتصادی جواب نخواهد داد و ثمری نخواهد داشت. البته روحانی به مسایل تازه مطرح شده برای انحراف افکار از سوی خامنه ای هم واکنش مناسب نشان داده اما توانسته همه را در حاشیۀ هدف اصلی اش "ما در دوران تازه و پس از برجام چه سیاست کلان خارجی را باید اتخاذ کنیم" نگهدارد تا معضل اصلی لطمه ای نخورد و از مرکز توجه خارج نشود. چند نمونه از زد و خوردهای ژنرال های دو طرف را هم که مهم بوده می نویسم تا برسم به نتیجه گیری:
الف- توپخانۀ سرگیجه گرفته و پرت و پلا نویس خامنه ای در سیمای سرافراز و روزنامه های کیهان و جوان و وطن امروز و سایت ها و خبرگزاری های رجاء نیوز و فارس و تسنیم و امثالهم کماکان ادامه داشته و با حرف های متناقض و مستأصل در حال پمپاژ "برجام بی فرجام" هستند بسوی محرومان و بی سامان های اقتصادی جامعه. اما رسانه های طرفدار دولت هم بیکار نیستند و با جسارت بیشتری به نقد طرف مقابل مشغولند و برخی مواقع حتی بحریم شخص خامنه ای هم وارد می شوند که کاملاً در تضاد با خط قرمزهایی است که تا کنون وارد نمی شده اند.
ب- محمد حسن شایانفر که مغز منفصل شریعتمداری در کیهان است و به اندازۀ مهم بودنش شناخته شده نیست در مصاحبۀ مفصلی با فارس جملۀ عجیبی گفته است به این مضمون که ما با مخالفت با روحانی ضدانقلاب را بسمت روحانی می فرستیم و ورود آنان بمناسبات حاکم در جمهوری اسلامی را بنفع حکومت دینی جشن می گیریم". این حرف که برگرفته از ادعای براندازان اینترنتی - عموماً خارج نشین - است از این جهت یاوه ای مهم است که خالی بودن دستان شریعت گرایان را نشان می دهد تا جائیکه آنان حاضر می شوند برای تخریب حریف خودزنی هم بکنند. چون کشاندن ناراضیان و مخالفان به پشت حریفی که سه حصری دارند و صدها زندانی - با این ترفند آشنا که اصلاح طلب و اصولگرا سروته یک کرباسیم - قبل از اینکه قبحی برای رقیب باشد خفتی برای شریعت گرایان است.
پ- حرفی از جبهۀ عرفی گرایان را بسیار برجسته دیدم در سوی مقابل. آن هم اظهار نظر حسام الدین آشنا مشاور فرهنگی رییس جمهور است که ده پانزده روز پیش گفته است: "پسابرجام مهلت موقتی است و باید از آن درست استفاده کنیم و الا خیلی زود از دست خواهد رفت. او با تأکید اضافه کرده است که مهم در دوران پسابرجام تغییر و اصلاح در برخی ساختارهای کلان ملی - بخوان استراتژی خارجی هم - است. و الا حداکثر سود برجام می تواند ما را بدوران قبل از تحریم ها برگرداند که مطلقاً یک شکست است و فایده ای ندارد". این حرف از این جهت خیلی مهم است که تا کنون به این صراحت از سوی دولت روحانی برجسته نشده بود و اغلب ما تصورمان این بود که روحانی در حال نرمالیزاسیون رساندن ایران بسال 84 است.
ت- خیلی حرف ها و اقدامات دیگر هم از سوی طرفین در جریان بوده و است مثل دخالت ارتش در سوریه که بنظر می رسد نظر روحانی بوده برای خارج کردن انحصار سخت افزار سیاست خارجی از دست خامنه ای و سپاه قدس تا مثل پروندۀ هسته ای موضوع سوریه و دخالت های منطقه ای ایران را از شورای امنیت ملی - بخوان سپاه و خامنه ای - به وزارت امور خارجه برگرداند. یا اعلامیۀ سپاه در مورد شهادت مرتضی مطهری - اولین بار است در سال های اخیر - یا حرف های تمجیدگر خامنه ای در مورد پدر علی مطهری که نوعی از مصادرۀ پدر از دست پسر را تداعی می کند و از کار انداختن موی دماغ شدن های مدام علی مطهری. یا حرف های جهانگیری و آشنا و ترکان که بمحض هرنوع اشاره ای به اقتصاد مقاومتی از سوی خامنه ای می آیند و با تأکید تصریح می کنند که اقتصاد مقاومتی یک شرط قطعی و پیشینی دارد و آن هم متسری بودن آن به بنگاه های اقتصادی و سازمان های حاکمیتی - مثل سپاه و قوۀ قضائیه و صدا و سیما - تحت هدایت خامنه ای است. تا جائیکه در همان روزی که خامنه ای راجع بجلوگیری از قاچاق کالا صحبت می کند در جمع کارگران و تأکید می کند که منظورش مرزنشینان و خرده پاها و کولبران نیستند بلافاصله نعمت زاده وزیر صنعت و معدن بصراحت مخالفت می کند و می گوید که مرزنشینان از سوی مافیاهای اقتصادی استثمار و استخدام می شوند و بسیاری از کالاهای قاچاق با سوء استفاده از مجوزهای داده شده به مرزنشینان انجام می شود و تأکید می کند که باید از راه های سالمتری به کولبران و مرزنشینان کمک شود.
5- اما این زد و خورد مبارک را وامی گذارم و چند جمله هم راجع به اظهارات روز خامنه ای می نویسم تا بعد:
الف- حرف خامنه ای به شاگردان طلبه اش راجع بسفرهای حرام به آنتالیا و ترکیه و تایلند و ارتقاء دادن ایدئولوژی از راه سکس - گویا همیشه پای سکس در میان است. یاد مرحوم مسعود رجوی افتادم - حرفی چرت و مزخرف و هذیان گویی است همانطور که اقدام پرسروصدای پلیس در اعلام 7000 نیروی نامحسوس برای برخورد با حجاب و سکس. بنظرم این طرح پلیس قبل از اینکه واقعیتی عملیاتی را دنبال کند بیشتر یک شوآف ترسانندۀ روانی از سوی فرماندهان نیروی انتظامی بود و است که هدفش رهانیدن افسران و درجه داران پلیس از اکراه احساس جاکشی است. به این معنا که مبارزۀ علنی با حجاب اجباری شکست خورده و پلیس ها - اعم از فرماندهان و مجریان - هم بدلیل در معرض اعتراض خودشان و خانواده هایشان قرار گرفتن و هم بدلیل وجهۀ اجتماعی بدی که "جنده گیری" - با پوزش از بانوان محترم بخاطر عریان نویسی این کلمه. زیرا درست است که برخورد پلیس از نظر ما با بانوان عفیفه و آزاده و مدرن است اما در فرهنگ مذهبی خودشان مبارزه با حجاب نوعی فاحشه گیری تلقی می شود - در فرهنگ عامه دارد و همینطور شرم و حیای آندسته از مأمورانی که چنین مأموریت هایی آن شرم چشمی و عرفی "سربسر هرکسی در خیابان گذاشتن" را خدشه دار می کند؛ خسته و فرسوده شده اند و با رغبت حاضر بقبول مأموریت های برخورد علنی با مردم نمی شوند. پلیس خواسته با این طرح ناپخته و شعاری سه هدف را دنبال کند. زنان و مردان مدرن را بترساند تا تحت تأثیر این تبلیغات محتاط تر رفتار کنند تا حداقل نیمی از تابستان بگذرد. دوم برای عدم اعزام پلیس های علنی گشت ارشاد در حجم زیاد و رها کردن پلیس از این مأموریت ناخوشایند. و سوم فریب دادن متحجرانی که به پلیس فشار می آورند که حداقل نیمی از زنان و یک سوم پسران جوان را بازداشت و زندانی و جریمه کند. پلیس به اینان "7000 نیروی نامحسوس" را می فروشد و بهانۀ گیردادن به کوتاهی پلیس را از دست شان می گیرد. و الا نه گمانم که این طرح عملاً هم تهدید جدیدی بحساب بیاید. زیرا نه سرش معلوم است و نه تهش و یک شعار تبلیغاتی روی هواست.
ب- حرف خامنه ای در مورد بسته بندی مغز جوانان با مزخرفات خرافی و موهوم در مدارس هم خیلی بیشتر از دستور بسته بندی لچک زنان و خشتک مردان الکی و مزخرف است. و چطور یک رهبر عمری و عقب مانده شرم نمی کند که بعد از 26 سال از رهبریش هنوز هم در الف گهی که خورده اند مانده و مرتب بالا می آورد. خامنه ای همۀ این حرف ها را در همان کانتکست "تعویض زمین بازی از سیاست به فرهنگ و اجتماع" انجام می دهد که در بالا گفتم. و نیتش هم بغیر از وادار روحانی برای بی خیال شدن از خارج و سیاست "ملت واحد - دولت واحد" این مورد است که خامنه ای می خواهد با عمده کردن سبک زندگی و پارامترهای ناموسی؛ پیاده نظام خودش را هم فریب بدهد که سیاست را تعقیب نکنند و معطوف بشوند به ناموس پرستی و تسویه حساب با ولنگارهای مذهبی. اما خوشبختانه حزب اللهی ها هشیارند و نشان داده اند که دیگر فریب این فرافکنی های خامنه ای را نمی خورند و کماکان مصرند که حضرت آقا از استراتژی ویرانگر 26 ساله اش در سیاست خارجی دفاع بکند و اگر نمی تواند بقیۀ زندگی آنان را هم با فرستادن دنبال نخود سیاه "لچک یا خشتک مسئله این است" تباه نکند.
6- و آخر الامر می رسم به سفر خانم پارک به ایران و سخنی از خامنه ای در جمع معلمان و پاسخ بلافاصله و دندان شکن روحانی به آن:
الف- خانم پارک رییس جمهوری کرۀ جنوبی دختر همان ژنرال پارکی است که همزمان با محمدرضا شاه ایران - و در دو رژیم هر دو بسته از نظر سیاسی در ایران و کره جنوبی - در حال مدرن کردن کشورهایشان بودند که ژنرال پارک موفق شد و معمار کرۀ جدید لقب گرفت و شاه شکست خورد و لعنت بخشی و نوستالوژی ایکاش بخش دیگری از جامعه اش را لقب خودش کرد. پارک به سه دلیل موفق شد. اول اینکه غوره نشده مویز نشد. و هنوز سر از تخم در نیاورده برای غرب رجز نخواند مثل شاه ایران. دوم به این دلیل که نفت و ثروت مفت نداشت و مجبور از کارکردن شدند کره ای ها و ساختن کشورشان خشت بخشت. سوم به این دلیل که کره مسلمان نبود و مانع بسیار بسیار مهم توسعه ای همۀ کشورهای اسلامی - اهمیت سکس با برده کردن زنان - را در جامعه اش نداشت. و شاه شکست خورد چون هیچ کدام از ابزار موفقیت پارک را نه داشت و نه درست تشخیص داد. بعد از این معرفی خانم پارک می رسم به حرف های جدید خامنه ای در دیدار با این بانوی نمونه. خامنه ای از کره بعنوان کشوری پیشرفته نام برده و کمترین اشاره ای به وابستگی کره و حضور نیروهای امریکایی در آنجا - به تلویح هم - نکرده است. و این از خامنه ای که بارها نشان داده که قبلۀ آمالش کرۀ شمالی است بسیار بعید می نماید. زیرا او حتی امریکارا هم پیشرفته نمی داند و اصولاً پیشرفت را جز در خرافات منجر به معنویت خدا برسمیت نمی شناسد. حالا او از کشوری - بقول خودش حیات خلوت امریکا - تمجید به پیشرفته بودن می کند و تقاضای کمک به ام القرای اسلام واپس مانده که بازبقول خودش در سایۀ استقلال و بر ضد قدرت های غربی بودن قله های افتخار را در نوردیده است.
ب- اما آن حرف عجیبی که خامنه ای در دیدار با معلمان زده این بوده است:
رهبر انقلاب اسلامی، «تحمل مخالف» را یکی دیگر از شاخصهای برجسته برای نسل آینده برشمردند و گفتند: تحمل مخالف در جامعه نهادینه نشده است زیرا تا فردی مختصر طعنهای میزند، با مشت به سینهی او کوبیده میشود؛ این، یعنی عدم تحمل مخالف.
این سخن خامنه ای - تا کنون - عجیب ترین و غیرمتعارف ترین حرفی بوده که از ایشان صادر شده است در طول سال های وبا. خامنه ای و حرف از تحمل مخالف - نه حتی منتقد - حاشا و کلا. خب بدیهی است که این حرف خامنه ای اولاً نشانۀ پررنگی از عقب افتادن جبهۀ تحجر دارد و اینکه "حالا که دست برتر با تفکر عرفی هاشمی و روحانی است حتی اجازه نمی دهند جبهۀ تحجر و شرعی با آنان مخالفت زبانی و رسانه ای بکنند". و الا پر معلوم است که منظور خامنه ای از مخالف مخالفان خودش مثل محمد خاتمی و میرحسین و کروبی و زندگی خواهان نیست. اما این سخن و طعنۀ مبارک خامنه ای به روحانی بی پاسخ نمانده و رییس جمهور امروز در مراسم گشایش نمایشگاه کتاب به رساترین شکل ممکن پاسخ زعیم خودش را داده است.
روحانی با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در مورد برخورد نکردن با نقادان گفت: نقادی یک نعمت است و نقاد را نباید به زندان انداخت.
روحانی در حقیقت گفته است که اگر من به سینۀ مخالفانم می زنم که اغلبشان توهین می کنند و هیچ حد و مرزی را هم نمی شناسند و تازه با کدام قدرت و کجا توانسته ام به سینه شان بکوبم. شما رهبر معظم نه مخالف را بلکه حتی منتقد را با کمترین نقدی بزندان می اندازید. و ختم کلام؛ این بحر طویل تمام نیست اگر این جملۀ مهم هاشمی را هم نقل نکنم که گفته است:
وی با اشاره به انتخابات ٩٢ و ٩٤ گفتند «حالاکه مملکت به اینجا رسیده و مردم به اين سطح از اگاهي رسيده اند، الحمدلله می توانم راحت سر بر بالین مرگ بگذارم».
این جمله از این نظر مهم است که هاشمی هم پذیرفته که توازن قوای سیاسی در کشور بنفع عرفی گرایان چرخیده و دیگر بازگشت مجدد تحجر کشور را تهدید نمی کند و اگر او هم بمیرد مشکلی در این چرخش مبارک پیش نخواهد آمد.
بعد از تحریر: این بحر طویل مطالب حداقل چند پست جداگانه بود که در یکجا آوردم و چون بنا ندارم دیگر دنبال انبوه مخاطب و غیر جدی بروم لزومی به تکه پاره کردنش ندیدم. اما نمایشگاه کتاب امروز در شهر آفتاب افتتاح شده و من خیلی وقت است که یک ستایش نامه ای به محمد باقر قالیباف بدهکارم که دکتر قاضی زادۀ هاشمی را هم همراه خواهد داشت و باید بزودی بنویسم و الا کفران نعمت کرده ام.