۱۳۹۶ خرداد ۱۰, چهارشنبه

برجسته ترین دست آورد مذهبی 38 سالۀ جمهوری اسلامی: قلادۀ ردیاب برای حجاج ایرانی!

Image result for ‫پوگبا در حج‬‎
حج و پل پوگبا فوتبالیست معروف در میان مسئولان عربستانی


برای زود گذشتن از پست قبلی که محتمل حسن ظنم را سوء ظن خواهند خواند دسته ای از عزیزان؛ بهتر دیدم که مطلب جدید را اختصاص بدهم به موضوع "دستبندهای الکترونیک حجاج ایرانی" در حج امسال. موضوعی که از نظر هم سیاسی و هم اجتماعی بسیار مهم است. اما کمتر به آن بها داده شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. زیرا از نظر سیاسی مهم است به این دلیل بدیهی که تحمیل شده از سوی دولت عربستان سعودی است؛ و از جنبۀ اجتماعی مهم است چون تحقیر کنندۀ حجاج ایرانی در بین سایر حجاج از اقصی نقاط عالم است که امسال به عبادت حج مشرف شده اند.


1- این ردیاب های الکترونیک در دنیا - بویژه پیشرفته - وسیله ای عادی است برای تعقیب و رد یابی مجرمانی که از زندان مشروط آزاد می شوند و همینطور سالمندانی که احتیاج به مراقبت های بیشتر دارند و همینطور برای کودکان و البته حیوانات خانگی برای جلوگیری از گم شدن شان و یا بهتر بگویم برای پیدا کردنشان هنگام گم شدن و البته مصارف خاص دیگری هم دارد که من قصد اطناب آن را ندارم.

2- بعد از فاجعۀ کشته شدن حجاج - بیشتر ایرانی - در حادثۀ منا و آن اتفاق حملۀ حزب اللهی های خودسر هوادار خامنه ای به سفارت و کنسولگری عربستان سعودی در تهران و مشهد و آتش زدن آن ها که منجر به قطع روابط بین ریاض و تهران از سوی پادشاهی سعودی شد و در پی آن حجاج ایرانی از اعزام به حج محروم شدند؛ امسال مذاکراتی بین دولت های ایران و عربستان انجام و نهایتاً منجر به برقراری مجدد زیارت حج برای ایرانیان گردید یکی از مهمترین این توافقات همین بستن دستبند الکترونیکی بدست حجاج ایرانی و واگذاری نظارت و تعقیب 24 ساعتۀ حجاج ایرانی به پلیس امنیت حج بود و است. این موضوع اما در رسانه های داخلی نتوانست بازتاب یابد و رسانه های خارجی فارسی زبان هم نتوانستند روی این تحقیر ملی مانوری برگذار کنند. راستش ممکن هم است که علت مسکوت ماندن موضوع بخاطر عرق ملی هموطنانم بود که بدلیل موضع داشتن در مقابل اعراب منطقه نخواسته اند این تحقیر ملی را دادار دودور کنند و حرجی بر آنان نیست.

3- از تلاش مجازی هموطنانم در بویژه تلگرام برای منصرف کردن حجاج ایرانی بخاطر این خفت ملی خبر دارم. و حتی بخشی از سخنان بسیار تند آن آخوندی که بشدت برفتار تحقیرآمیز عربستان با حجاج ایرانی معترض است را هم دیده ام. اما تنها سخن رسمی در این مورد یک مصاحبه با مسئول تنها حج سازماندهی دولتی - ایران تنها حکومتی است که حجاج خود را بصورت سازماندهی شدۀ جمعی به حج اعزام می کند و بقیۀ کشورها بدون دخالت در اعزام حجاجشان تنها خدمت رسانی به آنان را انجام می دهند مثل حکومت قبل از انقلاب ایران - بوده است که مسؤل مربوطه اظهار می دارد که: این دست بندهای الکترونیکی ساخت داخل کشور است و برای تأمین ردیابی و کمک به حجاج نیازمند کمک از سوی بعثۀ حج طراحی و تولید شده و ارتباطی به دولت عربستان ندارد. او در ادامه - برای تقویت ادلۀ خود - می گوید تمام مشخصات حجاج در این دستبند ها ذخیره شده تا جائیکه هر حاجی با یک عملیات ساده می تواند محتویات دستبندش را به تلفن همراه هوشمندش منتقل و مورد بهره برداری قرار بدهد. گویی که ساخته شدن این وسیله در ایران - اگر حتی ادعایش درست باشد که نیست - چه ارتباطی می تواند با "چرایی بستن دستبند اجباری" برای همۀ حجاج ایرانی باشد. و مسخره تر از این موضوع توان نمایش اطلاعات ذخیره شده در دستبند حاجی بر روی صفحۀ تلفن همراه هوشمند اوست. زیرا علاوه بر این سؤال که شخص دستبند بسته چه نیازی به این اطلاعات دارد؛ اصولاً بسیاری از حاجیان ایرانی نه تلفن همراه هوشمند دارند و نه اگر هم داشته بودند آشنایی کافی با کاربرد آن دارند. زیرا بطور معمول بغیر از حجاج رانتی و دولتی که اغلب برای چندمین بار به حج می روند و مأموریت های مختلف دارند و احیاناً جوانتر و قادر به استفاده از تلفن های هوشمند هستند؛ اکثریت حجاج در سنینی و از طبقاتی هستند که اصلاً قادر به استفاده از تلفن همراه - بغیر از فشردن دکمۀ روشن - خاموش نیستند. 

4- حالا اما شایعات - در حد خبر - متواتری از ایران می رسد که سازمان حج و زیارت جمهوری اسلامی و مسئولان مربوطه با مشکل کمبود نیروی انسانی "مأمور" - چه کاروان گردانان و چه روحانیان کاروان ها و چه مأموران امنیتی و ایدئولوژیک همراه کاروان ها و چه کارکنان بعثۀ مرکزی حجاج - روبرو شده و بسیاری از این افراد - که نه برای حج بعنوان فریضۀ واجب مذهبی بلکه برای خدمت رسانی به حجاج بعنوان یک شغل همراه همیشگی حجاج ایرانی هستند - از پذیرش چنین سمت هایی استنکاف کرده و می کنند و معتقدند که این عمل نوعی قلاده بستن اجباری است که علاوه بر تحقیر شخصیت آنان باعث شناسایی آنان از سوی نیروهای امنیتی عربستان سعودی شده و محتمل است سبب تهدید جانی آنان در آینده شود.

5- البته من هم حدس می زدم که حجاج ایرانی - هم بدلیل انجام یک فریضۀ واجب دینی و هم عدم اطلاع درست از چرایی بستن ردیاب های الکترونیک و هم اجبار از اینکه اگر بستن قلاده را نپذیرند باید از انجام واجب دینی خود صرفنظر کنند و بنا به نص دین ایمانی خود نمی توانند - ناگزیر این خفت را خواهند پذیرفت. اما در مورد سایر مأموران - بویژه آخوندهای همراه کاروان ها - مشکلات عمده ای بروز خواهد کرد و باید می کرد. زیرا وقتی آخوندهای - حتی پیزوری - حاکم سیاسی مطلق در ایران که حتی از منبر رفتن های مذهبی و نماز گزاردن بر مرده ها و روضه خوانی و مرثیه خوانی استنکاف می کنند و بدلیل در شأن خویش ندیدن این قبیل امور مذهبی پیش پا افتاده - "دلیل اصلی تشکیل طبقۀ اجتماعی روحانیان همۀ ادیان" - آن را به مداحان و نوچه ها و اراذل و اوباش مذهبی وامی گذارند؛ چگونه حاضر خواهند شد قلادۀ امنیتی عربستان سعودی را بگردن بیاویزند؛ برای من محل تردید جدی بود. اینک که می بینم حدسم درست بوده و روحانیان پر فیس و افاده و قدرتمند داخلی در مقابل این تحقیر ملی ایستادگی می کنند و کرده اند. هم می خندم و هم خوشحالم. می خندم به این دلیل که از قضا سرکه انگبین صفرا فزوده و حکومتی که قرار بود دین و مذهب و ارزش های معنوی مسلمانان ایرانی را ارتقاء بدهد بعد از 38 سال رسیده به قلاده بندی به حجاج مظلوم و مؤمن ایرانی. و خوشحالم به این دلیل که بالاخره با هر بهای بسیار سنگینی هم شده روحانیان ایرانی را به تشخص و افاده ای رسانده که حاضر به قلاده بندی از سوی عربستان نشده اند و نمی شوند. می ماند این نکته که هر ادعایی در مورد داخلی بودن و مستقل بودن این سامانه در دست سازمان حج و زیارت ایران از نظر فنی کاملاً مردود است و ایران اپلکیشن مستقل جی پی اس نمی توند داشته باشد مگر اینکه از سامانه های جهانی - و عمدتاً از طریق گوگل مپ - چنین اقدامی را بکند و ناگزیر - حتی اگر ادعای مسخرۀ اقدام مستقل داخلی را بپذیریم که بلافاصله باید به این سؤال پاسخ بدهیم که چرا فقط ایران شامل قلاده بندی اجباری شده - از به اشتراک گذاری همۀ مشخصات حجاج ایرانی در بازبینی و بهره بردای - نه تنها عربستان بلکه جهان هم - عمومی قرار بدهد که داده است. فاعتبرو یا اولی الباب! یا....هو

۱۳۹۶ خرداد ۸, دوشنبه

و من بسیار ترسیده ام از تأثیر فراگیر حرف های مختصر و مفید امروز خامنه ای!



1- حرف های تند و تحقیرآمیز آیت الله خامنه ای نسبت به حکام سعودی در زمان و مکان و مناسبت بسیار بموقعی ابراز شده و خیلی زیاد نگران کننده است از جهت کمک به او و کمک زیاد به سیاست های خارجی اخیراً - چهار سال گذشته - تضعیف شده و رو بزوالش. حرف های او مثل همیشه مخاطب توده های مسلمان "هویت طلب" را داشت و به این خاطر در آغاز ماه رمضان و در جلسۀ "انس با قرآن" بیان شده که اظهاراتش را مستند به نص وانمود و جوانان مسلمان سراسر جهان را تحت تأثیر جذب قرار بدهد. و بنظرم هم بیانش و هم هدفش دقیق و درست انتخاب شده بود.

ب- با کمال سوگواری و بنظر من؛ در حالیکه ما منتظریم عقلانیت دنیا به تقابل با نقلانیت خامنه ای برخیزد؛ اینک زمانه بسمتی رفته است که بدلیل حماقت و نفسانیت شاهنشاهی سعودی از یک سو و منفعت محوری اقتصادی محض امریکای ترامپ از جانب دیگر؛ گفتمان خامنه ای را به گفتمان برتر منطقه و جهان تبدیل کرده است. زیرا برای غیر از ایرانیان مدرن؛ برای دنیا و سیاستمداران آن ها مهم نیست که آیت الله خامنه ای چقدر متحجر است و یا نیست. برای دنیا مهم این است که حرف های خامنه ای چه مقدار بار حقیقت و واقعیت دارد یا ندارد. و من بسیار ترسیده ام از تأثیر فراگیر حرف های مختصر و مفید امروز خامنه ای!

1- ترسیده ام بخاطر تحت تأثیر قرار گرفتن قطعی توده های عرب مسلمان که درست است گرایشی به القاعده و داعش ندارند - یا  داشته اند اما چون آن گروه ها در حال شکست خوردن هستند؛ پشیمانند - اما همه خواستار هویت شرقی و عربی و اسلامی خودشان هستند و مخالف صریح غرب و تاراج کشورهایشان از سوی جهان پیشرفته؛ بویژه امریکا.

2- ترسیده ام بخاطر اینکه این حرف ها فقط از سوی توده های بی قدرت دولتی جدی گرفته نخواهد شد. بلکه بیش و قبل از آن ها در بین ناسیونالیست های ایرانی و اعراب ملی گرا و نخبگان سوسیالیست منتقد کاپیتالیسم نو لیبرال غربی و نهایتاً جامعۀ جهانی مخالف عربستان منشاء مذهب تروریسم اسلامی هم بسیار پرطرفدار و جذاب فهمیده خواهد شد.

3- ترسیده ام بخاطر اینکه یک وجه معاملۀ عربستان به ترامپی برمی گردد که اگر نه منفور؛ حداقل تا کنون غیر قابل قبول ترین رییس جمهور امریکا بوده در نزد دوستان اروپایی اش و مدیای پرنفوذ جهانی. ترامپ ممکن است تا مدتی با توییتر بازی هایش مدیای رسمی پرقدرت امریکایی را بحاشیه براند. اما این امر در شاخۀ اروپای این مدیا تأثیری نخواهد داشت و آنان هر روز بیش از روز پیش زدن ترامپ را تعقیب خواهند کرد.

4- ترسیده ام به این خاطر که ترامپ اگر در معامله با عربستان شاهکاری هم کرده باشد این مختص "اول امریکا"ی خودش بوده و بقول خودش این یعنی شغل و شغل و شغل. و نه تنها حصه ای هرچند کوچک به متحدان غربی خود نداده بلکه در سفر اخیرش به بروکسل همۀ آنان را هم تهدید کرده که بازار امریکا را هم برویشان خواهد کوچکتر کرد. در چنین وضعیتی چرا من باید دلخوش باشم به اینکه مرکل آلمانی و مکرون فرانسوی و حتی ترزا می بریتانیایی بخواهند برای معامله با خامنه ای راجع به حقوق بشر در داخل ایران چانه بزنند. معامله با خامنه ای که دیگر قبیح تر از معامله با ملک سلمان نیست. و نتیجه اینکه خامنه ای تقویت خواهد شد بدون پرسشی از رفتارش با مردم مدرن ایران.

5- اما قبل از ادامۀ ترسیدن هایم چرا باید - و چگونه - قبول نکنم که حرف فرمولۀ شدۀ خامنه ای در قالب "شیرشان را می دوشند و هروقت شیرشان تمام شد ذبحش می کنند" دقیق ترین و موجزترین گزارۀ ممکن در رفتار تاریخ معاصر امریکا و غرب بوده است. مگر با شاه ایران چنین نکردند. مگر با بن علی تونسی، با مبارک مصری، قذافی لیبایی، عبدالله صالح یمنی و ... چنین نکردند. تازه در مورد صدام که بدتر هم کردند.

6- اما من ترسیده ام بخاطر اینکه جناح چپ اصلاح طلبان حکومت ایران همۀ ارکان انتخابی حکومت را قبضه کرده اند. و خیلی خیلی زیاد متأسفم که من به ناکارآمدی و فساد سیاسی اصلاح طلبان بیش از هر موقع دیگر به قطعیت رسیده ام. و این یعنی شکست نمایندگان بخش مدرن جامعه در حکومت بنفع خامنه ای.

7- من حتی از روحانی هم ترسیده ام و تقریباً مطمئنم که اگر قاتل جانی نشود قاتق نانی نخواهد شد. زیرا او برای انتخاب شدن مجدد مجبور از رد شدن از خط قرمزهایی شد که قطعاً او را زمینگیر خواهد کرد و او در تمام چهارسال پیش رو هر روز مورد بازجویی "بگو گه خوردم" جناح راست قرار خواهد داشت و کوبیده خواهد شد. هنوز هیچ چیز نشده حسین شیریعتمداری در سرمقالۀ یکشنبۀ کیهان از همۀ وزرا و روحانیان حامی حسن روحانی خواسته است که نسبت به حکومت اعدام بودن و زندان کردن بیگناهان در جمهوری اسلامی 38 ساله موضعگیری شفاف کرده و رییس شان (حسن روحانی) را محکوم یا حداقل از ساختار شکنی او برائت بجویند.

8- اینکه دوست ساده دل من هیجان زده شده که گویا با پریدن زبانی روحانی - جنگ زرگری - به متحجران - آن هم نه سران شناخته شده و مشخص و بنام بلکه به کل بدنه که حالا مدعیند حداقل 16 میلیون نفرند - باعث از رو رفتن آنان و عقب نشینی شان خواهد شد شوخی تلخی است. زیرا این یک جنگ سیاسی تمام عیار است که اگر هرکه توی حکومت مردش باشد - که نیست - و انجامش بدهد پیروزی و شکستش 50 50 بیشتر نیست.

9- آن رفیقمان را هم که از جنگ ترسیده و علتش را هم شروع جنگ بدون هرگونه منطق را سند آورده - که گزارۀ غلطی هم نیست از نظر تاریخی -  توجه بدهم به این نکته که اولاً شروع جنگ بدون هیچ منطقی تاریخش سپری شده است. اما اگر هم هنوز آن گزاره معتبر باشد یک چیز قطعاً تغییری نکرده و آن این است که شروع کنندۀ جنگ هزینه فایده خواهد کرد و در صورت اطمینان از نفعش دست بجنگ خواهد زد. و اینک جنگ با ایران برای امریکای ترامپ - منهای غرب متحدش - چه فایده ای خواهد داشت که در حال حاضر از دست داده باشد.

10- من ترسیده ام خیلی زیاد و تنها نگاهم به دست خاتمی و اصلاح طلبان است که خدا کند درس عبرت گرفته باشند از گذشته شان و کمی و فقط کمی به فکر ملت باشند و از تقسیم غنایم بین خودشان زودتر سیر بشوند و بخدمت هم کمر همت ببندند و حداقل خامنه ای را از خودشان ناامید کنند. بسیار می ترسم زیرا خارج دارد بنفع خامنه ای مشق می کند و اگر داخل هم مشغول چپاول باقی ماندۀ غنایم باشند در این چهار سال. من که نیستم اما شما 1400 را با خامنه ای جوان و شاداب و مقتدر در داخل و خارج شروع خواهید کرد حتی اگر نامش دیگر خامنه ای هم نباشد! یا...هو

۱۳۹۶ خرداد ۴, پنجشنبه

من هم از محمد جواد ظریف تشکر می کنم؛ و البته به لحن حسن روحانی معترضم!

انتخابات ۲۹ اردیبهشت - تهران / ۲

حکایت اول:

1- دوست عزیزی دارم که اخیراً و بعد از 6 سال اقامت در تبریز به لندن بازگشته برای " بازهم شروعی دوباره در فرنگ"! او که برای تجدید و معتبر سازی برخی از گواهینامه های کاری و شناسایی خودش مجبور از مراجعه به سفارت جمهوری اسلامی در لندن شده است؛ تعریف می کرد که اداره و کمپانی مورد مراجعه اش در لندن - با بسیار سختگیری بیشتر از سابق - جزییاتی از او طلب می کرد که پیش بینی اش را نکرده بود. و از جمله از او عدم سوء پیشینۀ مدت اقامتش در ایران را می خواست که بطور بدیهی باید توسط وزرت کشور ایران صادر می شد و ارتباط مستقیمی به وزارت خارجه نداشت. و او وحشت کرده بوده از پروسۀ طولانی دستیابی به چنین گواهینامه ای و بیم از دست دادن کار مورد نظرش در لندن. دوستم می گفت با ناامیدی و عصبیت فراوان - ناشی از مراجعات گذشته اش به کنسولگری سفارت در لندن - راهی کنسولگری شده و مشکلش را با مسئولان در میان گذاشته است. دوستم در اینجا با شگفتی و فریاد پرید هوا و گفت: "تیمسار امکان ندارد باور کنی که با چه صحنه های دلپذیری روبرو شدم". کارمندانی بغایت مرتب، بشدت پذیرا، بطور وحشتناکی صمیمی  و بطرز مبالغه آمیزی سریع و دقیق در دریافت تقاضایم و انجام آن. و قبل از اینکه بتواند آب دهان ناشی از هیجانش را قورت بدهد و طبق عادت تکرار می کرد: UNBELIEVABLE، مگه داریم، مگه میشه! سفارت ایران و این برخورد و کار راه اندازی سوپر مدرن!

2- مستند دوم: 

من خودم تجربۀ مستقیمی با سفارت ایران در انگلیس نداشته ام غیر از چند بار رفتن جلو سفارت و یا کنسولگری برای همراهی اعتراضات سیاسی یا بررسی های میدانی از مشارکت در انتخابات ادوار مختلف. این هم ناشی از این بوده که نه قصد مسافرت به ایران را داشته ام و نه بدلیل نداشتن شناسه های ایرانیم در لندن می توانسته ام رأی بدهم. لذا تعریف هیجان زدۀ دوست تبریزیم را گذاشتم بپای "تحت تأثیر آنی و منفعت شخصی قرار گرفتن" او. اما وقتی روز انتخابات 29 اردیبهشت هم از برخی رأی دادگان در جلو کنسولگری همین حکایت را شنیدم؛ این بار به این حمل کردم که این تحول بنیادین در برخورد با ارباب رجوع در نزد مأموران سفارت ایران در لندن، به آقای بعیدی نژاد سفیر ایران برمی گردد و شخصیت مهم و شناخته شدۀ او که یکی از دیپلمات های برجسته در جریان مذاکرات هسته با غرب هم بوده است. و خدا خدا کردم - از جهت اینکه دلم نمی خواست جمهوری اسلامی را موفق ببینم! - که تسری نداشته بوده به سایر سفارت خانه ها و کنسولگری ها و تنها منحصر در سفارت لندن بوده باشد. اما امروز با دیدن دلنوشته ای از یک هموطن - باحتمال قوی همسن و سال من در پیرسالی - مقیم لوس آنجلس در روزنامۀ شرق هم شکم برطرف شد و هم مجاب شدم به اینکه "من هم از وزیر خارجۀ ایران تشکر بکنم". زیرا دلنوشتۀ هموطن عزیز لوس آنجلسی ام عین همان حکایت اولی بود - در حسن برخورد و صمیمت محترم و کارراه انداز - که دوست تبریزیم تعریف کرده بود و این بار در یکی از کنسولگری های - صندوق اخذ رأی - ایران در امریکا اتفاق افتاده بود و این دیگر نمی توانست استثناء باشد. و آیا اولین رأی آن بانوی سالخوردۀ هموطن در چهل سال گذشته هم ربطی به وزارت خانۀ ظریف داشته؟

3- روایت سوم:

 برنامۀ خبری 60 دقیقۀ تلویزیون فارسی بی بی سی را می دیدم در روز سه شنبه و خبر و تحلیل روز هم بطور بدیهی مربوط به انتخابات اخیر ایران بود. نادر سلطانپور مجری خوش نقش و مسلط خبر دو نفر را با فاصله روی خط آورد جهت اظهار نظر. اولی خبرنگاری بود بنام جعفریان از مشهد که اصولگرایان را نمایندگی می کرد و دومی توفیقی عضو سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود از پاریس که اصلاح طلبان را نمایندگی می کرد. گره بحث آنجایی بسته شد که خبرنگار اصولگرا بعد از پذیرش نتیجۀ انتخابات - در ضمن برشمردن تخلفات شکلی و محتوایی برگزاری آن. رسم معمول همۀ بازندگان - لحن کنایی و طعنه آمیز حسن روحانی - بعد از رییس جمهور شدن و نسبت به رقبای بازنده - را بر نمی تافت و بشدت - و البته بسیار منطقی - آن را مخرب و دور از شأن رییس جمهور تحلیل و تفسیر می کرد. در مقابل اما جناب توفیقی ضمن فرافکنی این لحن رفتار و گفتار در نزد حسن روحانی به نوع رفتار و گفتار رقیب در حین مناظرات و مبارزات انتخاباتی سعی می کرد که از پاسخ مستقیم به سؤال مطرح شده طفره برود. البته نادر سلطانپور با تیزچنگی - و دقیق هم - نمی گذاشت تا توفیقی از زیر این عیب و نقص بسیار بسیار بزرگ رییس جمهور منتخب در برود. و اصرار می کرد که نامزد انتخابات در قبل از انتخابات با رییس جمهور منتخب بعد از پیروزی فرق ماهوی از زمین تا آسمان دارد و هرچقدر مچگیری و طعنه و کنایه و افشاگری و عملیات روانی - فارغ از ممدوح و مذموم بودن آن - برای نامزدهای رقیب امری پذیرفته شدۀ جهانی است؛ برای فرد انتخاب شده و مسئولیت پذیرفته ممنوع و ناپذیرفته است در بین فرهنگ سیاسی جهان. البته توفیقی جز مج مج و لکنت و من و من پاسخی نداشت و ناچار به این بسنده کرد که این سؤال را باید خود حسن روحانی پاسخ بدهد. از اینکه ریز بحث را نیاوردم از خوانندگان بی خبر از موضوع استنادیم پوزش می خواهم. زیرا لزومی ندیدم و مطلب را طولانی و از حوصله خارج می کرد. منظورم از مطرح کردن این انتقاد درست اصولگرایان بدنه به لحن و گفتار حسن روحانی این ترس وحشتناک بود و است که نکند اصلاح طلبان و اعتدالیون طوری گفتار و رفتار بکنند که ما "ادبیات و منطق مدرن در رفتار و گفتار" را هم به جناح مقابل ببازیم بلطف دوستان گرمابه و گلستان. زیرا این بحث چند دقیقه ای - و غیر مستقیم - نمونه های فراوانی دارد چه در نوع برخورد حسن روحانی در قالب تحقیر و تخریب رقیب و همینطور مجموعۀ اصلاح طلبان در تمسک به همۀ وسایل - حتی نامشروع - در رسیدن به هدف.

4- توصیۀ چهارم:

 خیلی زیاد جدی هستم در این پیشنهاد که محمد جواد ظریف یک سری کلاس های تدریس مدرنیته برای هیئت دولت را شروع کند و آنان را آموزش بدهد که امهاتی از مدرنیته مثل صداقت و شفافیت و احترام و آموزندگی رفتار و گفتار دقایقی غیر قابل جایگزین و غیر قابل فراموشی - حتی برای لحظه ای - هستند؛ و بویژه با مخالف و رقیب و حریف باید منصف و محترم بود. البته برای تلخ نکردن کام خوانندۀ عزیز و جلوگیری از اطناب کلام - و مثل خود روحانی در مشهد - خیلی سربسته می گویم که این لحن تمسخر "هیجان آفرین در نزد توده" نباید جایگزین آن "عمل جدی" در برآوردن وعده ها و خواسته های توده بشود! از نشانه هایش در چهارسال گذشته بسیار بیمناک و نگرانم. یا...هو

۱۳۹۶ خرداد ۲, سه‌شنبه

راهِ طی شده: از انفجار فرزند معنویِ رییسی در منچستر تا بوسۀ خودِ رییسی بر تتوی تتلو در تهران! ما پیروزیم!

Image result for ‫ترامپ و ملک سلمان در حضور گوی‬‎

پیش از تحریر:
قبل از اینکه بازی پرسپولیس-لخیا شروع شود - و چون از حضور تماشاگران محروم است بویژه - و باید بروم برای تشویق تیم محبوبم؛ چند نکتۀ مهم را - که در ظاهر بی ارتباط ولی در باطن بسیار مرتبط با هم - بنویسم و بکوتاهی بگویم که اوضاع را چطور می بینم:

الف- پیروزی روحانی و جشن و سرور:

1- حسن روحانی را در بعد از پیروزی مجدد و در چندین قاب مختلف دیدم و حرف هایش را شنیدم. بغیر از یک نکتۀ مثبت که مربوط بود به کمی نگرانیش و کمتر هیجانی بودنش نسبت به پیروزی سال 92؛ هیچ تغییر مثبتی نکرده است و همان روحیۀ بشدت محافظه کار و بروکراتیک و تنبل و خسته را دوباره کول کرده بود و رطب و یابس می بافت و تلاش می کرد که جای پاهای خودش از عبور از خط قرمزهای جمهوری اسلامی در کارزارهای تبلیغاتی اش را پاک کند. او همۀ قول های انتخاباتی اش را با واژۀ "تلاش می کنم بجای تعهد می کنم" آغاز می کرد و در قالب همان "تلاش می کنم" تلاش می کرد که تعهداتش را مشروط به اجماع در داخل حکومت و پشتیبانی بخش انتصابی - بویژه رهبر جمهوری اسلامی - از برنامه ها و قول های انتخاتیش معرفی کند. بعنوان مثال و در مهمترین مورد؛ او از کلمۀ "حاضرم" در گزارۀ شعاریش "من حاضرم تمام تحریم های غیر هسته ای را هم بردارم" این تعریف - تحریف - را می داد که من گفته ام اگر حکومت به اجماع برسد و مقام معظم رهبری پشتیبانی کند و مأموریت مذاکره برای رفع سایر تحریم ها را از من و دولتم بخواهد در چنین حالتی من حاضرم که این کار سخت را بپذیرم و بموفقیت برسانم. در حالیکه همۀ مشکل کسب - یا عبور از - اجازه از خامنه ای بوده است که او تعهد داده و الا هر دولت دیگری هم می توانست و باید ارادۀ حکومت - خامنه ای - را اجرا و به موفقیت برساند. خیلی از شعارهایش را اینطور فرافکنی و از آنها عدول کرد که نیازی به بازگویی اش نمی بینم.

2- پس آیا ما فریب خورده و بیخود به او رأی داده ایم و پیروزیش را به جشن و پایکوبی نشسته ایم. البته که نه. ما هم درست رأی داده ایم و هم جشن و سرورمان اصیل و واجب و موجب بالندگی است. درست رأی داده ایم یکی بخاطر اینکه غیر از رأی دادن و امید به تغییر از راه تداوم اصلاح تدریجی هیچ چارۀ دیگری - حالا دیگر با منطقۀ ناامن و آشوب زده هم - نداشته و نداریم. و درست رأی داده ایم به این دلیل که برتری قوای عرفی های زندگی خواه به شرعی های مرگ اندیش را جار بزنیم در توازن قوای نیروهای اجتماعی. و هر دو هدفمان با حداکثر قوت بدست آمده و ناامید نیستیم که با فشار بیشتر به روحانی برخی دیگر از خواسته هایمان - که در مقابل دوهدف ذکر شده در بالا فرعی تر بوده اند - را محقق کنیم. بنابراین علاوه بر اینکه همین پس زدن ایدئولوژی متحجر و حفظ امنیت و آرامش کشورمان شایستۀ جشن ها و پایکوبی های بسیاری است؛ ما بخاطر هدف فرعی "همین جشن های محدود و ممنوع خیابانی" هم رأی به دولتی داده ایم که از بی کفایتی ما را 7 ساعت در صفوف رأی معطل کرد و حتی نتوانست تداوم همین جشن های کوچک خیابانی مان را هم ضمانت بکند. ما رأی فلسفی و در عین حال عاقلانه داده ایم و مفتخریم!

ب- شوراهای شهر و روستا:

1- چنین باور یقینی دارم که هرچقدر رأی به روحانی عرفی - حتی ناکارآمد - دقیق و عقلانی و فکر شده و درست بود؛ رأی به اعضای شوراها - بویژه در کلانشهر ها - هیجانی و بی فکر و غیر عقلانی و از روی "اینم یک رأی کوفتی" بوده است. با این افزودۀ قطعی و حتمی که مسئولیت تمام و کمالش بر دوش موضع گیری "سید محمد خاتمی" بوده و خواهد بود. بگذار اینطور ادامه بدهم که هرچقدر رأی به رییس جمهور باید رأیی سیاسی باشد و است. رأی به شوراها باید رأی اجتماعی و غیر سیاسی و کارآمدی باشد و نبود. چون رأی به رییس جمهور تجلی پیام و ارادۀ ملی است و در مناسبات داخلی و بین المللی واجد کارکردهای مثبت و منفی است. در حالیکه رأی به شورا ها تجلی خواست های محلی است و با چگونگی و باشندگی روز مرۀ مردم و خدمات مورد نیازشان تنیدگی دارد. و فکر می کنم که این امر بدیهی را همه قبول داشته باشیم که "پارلمان های یکدست، فاجعه هستند". و شورای شهر و روستا یک پارلمان محلی است. بویژه تأکید می کنم که در شوراهایی که اصلاح طلبان پیروزی مطلق کسب کرده اند مثل تهران و عجیب تر در مشهد یک فاجعه اتفاق افتاده است. و ما قطعاً باید منتظر کشمکش های داخلی اصلاح طلبان از سویی و اختلافات عمده و پایان ناپذیر آنان با اصولگرایان حاکم بر نهادهای قدرت از جانب دیگر باشیم و خواهیم بود. و خدمات شهری اولین قربانیان این اختلافات خواهد بود. هرچند که خود من به کارآمدی و سعادت طلبی اصلاح طلبان - هم سوابق و هم قدرت طلبی های آنان مورد استنادم است - بسیار مشکوکم و تقریباً مطمئنم که شوراها را از حیز انتفاع حداقلی هم ساقط خواهند کرد. این حرف من حداقل به این معنا نیست که کاشکی اصلاح طلبان شوراها را باخته بودند بلکه به این معناست که کاشکی حداقل یک سوم هر شورایی اصولگرایان بودند.

2- اما بغیر از نظر ترسیده و نسبتاً منفی من در مورد نتایج انتخابات شوراها - که هم خودم آرزو دارم و هم شما دعا کنید که غلط از آب دربیاید و اصلاح طلبان به بلوغ سیاسی و عقلی رسیده باشند - این نکتۀ بسیار نازنین را هم بگویم که استقبال و پذیرفته شدن نسبی زنان در سراسر ایران امر نه تنها مبارک؛ بلکه بالاتر و مقدسی هم است. و مهمتر و عشق خودم را تقدیم می کنم به استان سیستان و بلوچستان که بیشترین تعداد زنان را روانۀ شوراهای شهرها و روستاهایشان کرده اند. این مورد اخیر از این جهت برایم خیلی خیلی گواراست که نوعی تغییر نگاه را هم در خود من باعث شد و این نازنین نکته ایست: به این معنا که تا کنون من شیعه و بسیاری دیگر از شیعیان چنین باور داشتیم که نگاه شیعه نسبت به جهان و از جمله زنان نگاه غیر ایدئولوژیک تر و بازتری است نسبت به همدینان سنی مان. رأی سیستان و بلوچستان به زنان با اکثریت سنی مذهبان نشان داد که ما نباید همۀ نحله های اهل تسنن را با نحله های تکفیری همسان و نتیجه گیری کنیم. زیرا هموطنان سنی ما در سیستان و بلوچستان نهضت حقوق برابر زن و مرد را قبل از هر شیعه ای به صحنه آورده و پیروز کرده اند.

پ- مسافرت دونالد ترامپ به عربستان:

1- اولین مسافرت خارجی دونالد ترامپ به عربستان سعودی به اندازۀ کافی سؤال برانگیز و شگفتی ساز تحلیل گران و سیاستمداران غربی را رقم زده؛ اما گذشته از اینکه خود ترامپ شروع سفرهای خارجی اش را با مسافرت به سرزمین های سه دین مطرح جهان  توجیه کرده و مشخص نکرده که چرا در اینصورت هم دین اسلام - سوم از نظر قدمت تاریخی - را بر شروع مسافرتش از اسرائیل ترجیح داده؛ و بعلاوۀ همۀ تحلیل های درستی که راجع به فرافکنی مشکلاتش در داخل امریکا و امثالهم ... که من هم موافقم؛ بنظرم می رسد که وجه اقتصادی سفر ترامپ به عربستان از همۀ دلایل دیگر قویتر و توضیح دهنده تر بود و بهترین تعریف از هدف سفر ترامپ را هم جواد ظریف با تعبیر "دوشیدن عربستان" بکار برده است. از نظر من ماجرا در نزد ترامپ و استراتژیست های تنظیم کنندۀ این اولین سفر با این دلیل درست بوده است که امریکا فکر کرده که اگر در ایران دولتی میانه روتر به روی کار بیاید و رویارویی خشن در همراهی با اعراب به رهبری عربستان را مشکل کند. و لاجرم قرارداد فروش تسلیحات پیش رفته و کلان مبلغ را با اما و اگر همراه کند؛ بهتر است تا دولتی جدید در ایران مستقر نشده و سیاست های جدید ایران در پردۀ ابهام است و ایران هراسی عربستان هنوز کاربردش - بویژه در نزد اعراب و عربستان - را از دست نداده؛ نان  - بخشی از - رونق اقتصادی وعده داه اش به مردم امریکا را  بتنور حماقت حکام مرتجع عربستان بچسباند. زیرا اگر دولت ایران روحانی باشد و سیاست های جهانی و بتبع منطقه ای چهار سال گذشته اش را از سکون بسوی آشتی هدایت و موفق بشود؛ در آنصورت ممکن است هم خود عربستان از توهم در بیاید و مهمتر هم اعراب همراه شده با عربستان با ایران آرامتر آشتی بکنند و قرارداد تسلیحاتی در ابعاد وحشتناک اولین قربانی باشد.

2- همانطور که بارها گفته ام و دقیق و درست هم است که "هویت طلبی مسلمانان با انقلاب اسلامی در ایران صورت بندی یافت و سپس مثل بومرنگی برگشت بخود ایران و سراسر منطقۀ مسلمان نشین در قالب جنگ ها و تنش های بین مذاهب مختلف اسلام.  و تا از سیاست ایران ایدئولوژی زدایی نشود؛ سخت است پایان این تنش های هویت طلب". اما این هم دقیق است که آن "ریشه" به 40 سال پیش می گردد و اینک در نزد جهانیان انتزاعی بنظر می رسد با تروریسمی که تکفیری های سنی با خاستگاه اصلی عربستان براه انداخته اند. بعبارت دیگر عربستان بعنوان منشاء هم ایدئولوژیک و هم مالی و هم اموزشی تروریسم اسلامی جهانی شده بسیار زیاد منفور است در افکار عمومی و جامعۀ مدنی و مدیای پرقدرت جهان غرب؛ و عربستان نخواهد توانست این آدرس را از روی خود بروی خامنه ای تغییر آدرس بدهد. و قطع یقین این است که - حالا دیگر با دولت روحانی - کمترین تهدیدی ایران را از سوی غرب و امریکا تهدید نمی کند و عربستان فقط دلارهایش را باخته در این معامله و در یک سال پیش رو "آشتی جویی" ایران روحانی در منطقه هم شنیده خواهد شد و اگر عربستان بتوهم خودش ادامه بدهد در بین اعراب نیز تنها خواهد ماند.

ت- فاجعۀ تروریستی منچستر انگلیس:

1- سازمان امنیتی و پلیس بریتانیا سخت شرمنده شد دیشب در قتل عام کنسرت منچستر که اغلب قاطعی از حاضران را هم کودکان و نوجوانان - اغلب هم دختر - زیر 20 سال تشکیل می دادند و مرگ و زخمی شدنشان جریحه دار کننده تر هم بود در داوری افکار جهانیان. اما وجه عمیق تر قضیه بر ضد عربستان هم تمام خواهد شد و شرمندگی و فشار بیشتر بر روی ترامپ و این مسافرت تجاریش و آن ادعاهای مسخره اش در مورد ایرانیان.

2- اما فاجعۀ منچستر یک دست آورد ناخواسته و تراژیک - از نظر انسانی - هم برای ایرانیان خواهد داشت. زیرا در ایران هم فتوا دهندگان کشتارهایی مانند منچستر کم نیستند که بلندترین و صریحترین صدا ها را علم الهدی پدر زن ابراهیم رییسی دارد در مشهد که بارها و بارها از حزب اللهی ها خواسته است بمیدان بیایند و بساط مدرنیته و موسیقی و کنسرت را دفن کنند برای همیشه. و اگر در عمل اتفاقی نیفتاده است یکی برمی گردد به فرهنگ کهن و صلح خواه و آشتی جوی ایرانیان و دومی برمی گردد به اینکه متحجرین در قدرتند و همۀ مقدرات دستشان است و نیازی ندارند برای درست کردن حمام خون از خون دختر بچگان و هرجا خواسته اند با ابزارهای قانون و فراقانون منویات کثیف شان را جلو برده اند. اینجاست که آن عمل - خواسته و یا ناخواستۀ - امیر تتلوی هنرمند و آن عکس بدام انداختن شانه بشانگی با ابراهیم رییسی در فرودگاه. بعبارت دیگر در حالی که فرزند معنوی علم الهدی در منچستر کشتار راه انداخته ما ایرانیان موفق شده ایم داماد جنایتکارش - تعبیر از آیت الله منتظری - ابراهیم رییسی را بدریوزگی یک خوانندۀ رپ ممنوع و زیر زمینی ببریم برای چند رأی بیشتر. که محتمل می دانم که همین پست نان و آبدار رییسی را هم از دست او بگیرد تا چه رسد به آیندۀ سیاسی او و خواب رهبری! و چه کسی می تواند به این حقایق چشم ببندد و بگوید ما پیروز نشده ایم. ما پیروزیم. هرچند که عجله داریم و روحانی مرد میدان شکستن کامل ایدئولوژی نیست. اما این یک گزارۀ قطعی است که وقتی زمین بازی عوض شد - که اینک شده - بازیگران مناسب خودش را هم بروی صحنه می آورد و خواهد آورد بزودی! یا...هو

بعد از تحریر:
نوشته ام قبل از بازی پرسپولیس تمام نشد. لذا ناچار بخش ترامپش را در بین دو نیمه نوشتم و بخش پایانی اش را بعد از اتمام بازی. و زیاد ناراحت نیستم از تساوی پرسپولیس با لخیا. زیرا بازی خیلی خوبی کردند و ششم حال آمد. البته که از مهدی طارمی ناراحت نیستم بخاطر از دست دادن پنالتی - که خود استادش هم گرفته بود - زیرا اولاً او تحریک روحی خواهد شد برای گلزدن در قطر و هم اینکه من طارمی را در ردیف دیوید بکهام و کریستین رونالدو و علی دایی دوست دارم!

۱۳۹۶ اردیبهشت ۳۱, یکشنبه

هشدار فوری به سید محمد خاتمی در مورد فساد زدایی از تشکیلات تحت رهبریش!

Image result for ‫مرتضی الویری‬‎
مرتضی الویری نمونۀ فساد ناکارآمدی وقتی شهردار تهران بود!
Image result for ‫احمد مسجد جامعی و خاتمی‬‎
احمد مسجد جامعی نمونۀ فساد سیاسی در شورای شهر بویژه شورای چهارم
Image result for ‫صفدر حسینی‬‎
صفدر حسینی نمونۀ شناخته شدۀ فساد اقتصادی! خجالت می کشم توضیح بیشتر بدهم.

داشتم یک نامه ای مشترک به حسن روحانی و محمد خاتمی می نوشتم تا برخی مسایل و موارد را یادآوری کنم که بنظرم بسیار حیاتی است. اما هنوز در فکر پیدا کردن قالبش بودم که کامنتی از دوستی رسید و از من راجع به توده باوریم و حس و غریزۀ اجتماعی بدون اشتباهش - در صورتی که زیاده از حد دستکاری نشود - پرسید. چون دیدم این سؤال و جواب پیش درآمد خوبی خواهد بود برای رسالۀ مفصلم خطاب به روحانی و خاتمی؛ لذا ترجیح دادم که آنرا بطور مستقل پست کنم.



 ناشناس گفت...
تیمسار ، با توجه به احترامی که شما برای حس توده ها قائل هستید ، انتخاب روحانی میانه رو ـ اصلاح طلب بعنوان رئیس جمهور و اعضای شورای شهر از میان اصلاح طلبان در شهرهای بزرگ مثل تهران و مشهد ، چه حسی را از توده ها در شما القا میکند ؟
دلقک ایرانی (تیمسار) گفت...
این دیگر حس توده نیست بلکه باید قبول کرد که این محصول عقل نخبه است. رفتار تشکیلاتی در جامعه ای که تشکیلات ممنوع است؛ رفتار پیشرو و منحصر بفردی است؛ که باید به جامعۀ بالندۀ ایران تبریک گفت. اما به باور من عقل نخبه - هرچند گزینۀ دیگری هم نداشت - اشتباه کرده و اصلاح طلبان بدلیل عدم حساسیت به فساد سیاسی و اقتصادی و ناکارآمدی - در میان سران اغلب تاریخ مصرف گذشته شان بدلیل فرتوتی و خستگی و ایدئولوژیک ماندن - توده ها را نا امید خواهند کرد. مفصل خواهم نوشت اگر ذوقش بماند اما امیدوارم و آرزو می کنم که برداشتم صد درصد اشتباه از آب در بیاید و مردم در طول چهار سال پیش رو مرتب نگویند "صد رحمت به قبلی ها". و این جز از راه پوست اندازی اصلاح طلبان و پاکسازی رهبری شان از عناصر فاسد در حوزه هایی که ذکر کردم عملی نخواهد شد. یا...هو

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۸, پنجشنبه

لاجرم سکوتم را می شکنم: فردا انتخاب بین ایدئولوژی و لیبرالیسم است!

Image result for election


1- با کمال خوشوقتی و خوشحالی اعلام می کنم که خوشبختانه انتخابات ایندورۀ ریاست جمهوری بسمتی رفت که انتخاب روز جمعه را از یک انتخابات سیاسی معمولی به یک انتخاب فلسفی و بنیادی تغییر ماهیت داد. به این معنا که روز جمعه دیگر انتخاب بین کارآمدی و ناکارآمدی، فقر و غنا، شیخ فاسد و سید زاهد، اصلاح طلب و اصولگرا و روحانی و رییسی نیست. بلکه انتخاب روز جمعه بین انقلابی و غیرانقلابی، عرفی گرایی و شریعت محوری، لیبرالیسم و ایدئولوژی و حکومت سکولار و حکومت مذهبی است.

2- زیرا حسن روحانی به اجبار و تحت فشار شرایط ناچار از رد شدن از خط قرمزهای تابوی جمهوری اسلامی شد و مواردی را عنوان کرد که کمترین سنخیتی با حکومت ایدئولوژیک و مذهبی نداشته و ندارند که شرحش مفصل است. این وضع بوجود آمدۀ ناخواسته - من اسمش را می گذارم عبور از انتخاب سیاسی به انتخاب فلسفی - چنان پدیدۀ مبارکی است که در صورت پیروزی روحانی یکبار برای همیشه انقلاب (وضعیت ناپایدار و بی ثبات و همواره درحال دگرگونی) را با شکست - ملت نمی خواهند - مواجه خواهد کرد و خامنه ای و متشرعین انقلابی را خلع سلاح خواهد نمود.

3- درست است که پیروزی رییسی فقط با رأی مذهبیون شریعتگرا و ایدئولوژیک رقم نخواهد خورد و حداقل نیم بیشتر آرای ایشان از فریب محرومان و زندگی باختگان در حکومت مذهبی و تنبل ها و انگل ها و رانت خوارها و مفت خورها حاصل خوهد شد. اما این هم دقیق است که پیروزی رییسی توسط خامنه ای و دار و دستۀ متحجرین کلاً بعنوان پیروزی انقلابیون بر غیر انقلابیون ترجمه و تبلیغ خواهد شد و زندگی مدرن و رفتن بسوی عرفی کردن حکومت برای سال هایی بازهم بیشتر بمحاق خواهد رفت. لذا در رأی روز جمعه رأی به روحانی و اصلاح طلب و اعتدالی نیست و فارغ از اینکه روحانی می تواند به وعده هایش عمل کند یا نه و فارغ از اینکه اصلاح طلبان مذهبی چه خیانت ها و خباثت هایی کرده اند یا نه؛ رأی به نخواستن حکومت ایدئولوژیک و آری گفتن به سکولاریسم و لیبرالیسم خواهد بود. اگر شما هم مثل من از دست اصلاح طلبان و روحانی و فساد و خاصه خرجی و هرچه دلخور و عصبانی هستید؛ می توانید آن ها را در انتخابات شوراها زمین گیر کنید و به آنان رأی ندهید. اما رأی به روحانی رأی به رییس جمهور نیست و ما باید ابزار پز انقلابی را از دست خامنه ای بگیریم. 

4- استخوان درگلو ناچار شدم این کوتاه سخن را بنویسم تا اگر می تواند به مردد ها کمک کند دریغ نکرده باشم. زیرا متأسفانه! تحریم بازهم شکست خورده و دو قطبی رأی ساز خامنه ای مجدداً کار خودش را کرده است. تأکید می کنم که بحث مطلقاً بر سر رییسی بد و روحانی خوب نیست. بلکه اینبار بحث بر سر انتخاب ایدئولوژی مذهبی و لیبرالیسم فلسفی است. یا...هو

بعد از تحریر: تا می توانید و بهر طریق ممکن همرسانی کنید با اولویت در بین دانشجویان. یا مفاهیم ساده کرده اش را خودتان با دیگران به اشتراک بگذارید. این اولین بار است که ناگزیردر سیرک از جملات امری استفاده می کنم و ببخشید!

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۵, جمعه

ادل و SOMEONE LIKE YOU تقدیم به وفاداران به سیرک دلقک ایرانی!



سلام 
قصدی برای عهدشکنی و نوشتن ندارم. حالا که دیگر صحنۀ انتخابات هم است و قلم من - به باور خودم - "قلم مرجع" است و محتمل در تصمیم دیگران اثر بگذارد. اما کامنتدانی را از امروز باز می کنم که خودی ها بتوانند با هم تبادل نظر بکنند بدون دخالت من. زیرا این 15 روز تعطیلی کامنتدانی بمن ثابت کرد که دوستان ثابتی هستند که دوست دارند گعده هایشان را در سیرک من دنبال کنند. آهنگ SOMEONE LIKE YOU ادل نازنین را هم چاشنی این گشودن کامنتدانی تقدیم می کنم به دوستان به سه دلیل:
1- ادل از نظر من هم بهترین خوانندۀ حال حاضر غربی است.
2- خانم ادل نمونۀ کامل و مورد تعریف من از یک بانوی مدرن است. که هم در هنر و هم در پوشش و هم در گویش و هم رفتار بهترین مدل قابل الگوبرداری از سوی جوانان ایرانی است.
3- و تقدیم می کنم به همۀ آنانی که تنها شده اند و فکر می کنند که کسی مثل عشق از دست داده شان پیدا نخواهند کرد. در حالیکه این فقط ظاهر قضیه و تصور خودشان است و حتماً SOMEONE LIKE YOU جدیدی در انتظارشان است. یا...هو

بعد از تحریر: لطفاً ادب و متانت را رعایت کنید و از سعی در هرزه نگاری - از جمله مزه پرانی های لوس و چند کلمه ای - خودداری کنید تا بتوانم همۀ نظرات را منتشر کنم!