حج و پل پوگبا فوتبالیست معروف در میان مسئولان عربستانی |
برای زود گذشتن از پست قبلی که محتمل حسن ظنم را سوء ظن خواهند خواند دسته ای از عزیزان؛ بهتر دیدم که مطلب جدید را اختصاص بدهم به موضوع "دستبندهای الکترونیک حجاج ایرانی" در حج امسال. موضوعی که از نظر هم سیاسی و هم اجتماعی بسیار مهم است. اما کمتر به آن بها داده شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. زیرا از نظر سیاسی مهم است به این دلیل بدیهی که تحمیل شده از سوی دولت عربستان سعودی است؛ و از جنبۀ اجتماعی مهم است چون تحقیر کنندۀ حجاج ایرانی در بین سایر حجاج از اقصی نقاط عالم است که امسال به عبادت حج مشرف شده اند.
1- این ردیاب های الکترونیک در دنیا - بویژه پیشرفته - وسیله ای عادی است برای تعقیب و رد یابی مجرمانی که از زندان مشروط آزاد می شوند و همینطور سالمندانی که احتیاج به مراقبت های بیشتر دارند و همینطور برای کودکان و البته حیوانات خانگی برای جلوگیری از گم شدن شان و یا بهتر بگویم برای پیدا کردنشان هنگام گم شدن و البته مصارف خاص دیگری هم دارد که من قصد اطناب آن را ندارم.
2- بعد از فاجعۀ کشته شدن حجاج - بیشتر ایرانی - در حادثۀ منا و آن اتفاق حملۀ حزب اللهی های خودسر هوادار خامنه ای به سفارت و کنسولگری عربستان سعودی در تهران و مشهد و آتش زدن آن ها که منجر به قطع روابط بین ریاض و تهران از سوی پادشاهی سعودی شد و در پی آن حجاج ایرانی از اعزام به حج محروم شدند؛ امسال مذاکراتی بین دولت های ایران و عربستان انجام و نهایتاً منجر به برقراری مجدد زیارت حج برای ایرانیان گردید یکی از مهمترین این توافقات همین بستن دستبند الکترونیکی بدست حجاج ایرانی و واگذاری نظارت و تعقیب 24 ساعتۀ حجاج ایرانی به پلیس امنیت حج بود و است. این موضوع اما در رسانه های داخلی نتوانست بازتاب یابد و رسانه های خارجی فارسی زبان هم نتوانستند روی این تحقیر ملی مانوری برگذار کنند. راستش ممکن هم است که علت مسکوت ماندن موضوع بخاطر عرق ملی هموطنانم بود که بدلیل موضع داشتن در مقابل اعراب منطقه نخواسته اند این تحقیر ملی را دادار دودور کنند و حرجی بر آنان نیست.
3- از تلاش مجازی هموطنانم در بویژه تلگرام برای منصرف کردن حجاج ایرانی بخاطر این خفت ملی خبر دارم. و حتی بخشی از سخنان بسیار تند آن آخوندی که بشدت برفتار تحقیرآمیز عربستان با حجاج ایرانی معترض است را هم دیده ام. اما تنها سخن رسمی در این مورد یک مصاحبه با مسئول تنها حج سازماندهی دولتی - ایران تنها حکومتی است که حجاج خود را بصورت سازماندهی شدۀ جمعی به حج اعزام می کند و بقیۀ کشورها بدون دخالت در اعزام حجاجشان تنها خدمت رسانی به آنان را انجام می دهند مثل حکومت قبل از انقلاب ایران - بوده است که مسؤل مربوطه اظهار می دارد که: این دست بندهای الکترونیکی ساخت داخل کشور است و برای تأمین ردیابی و کمک به حجاج نیازمند کمک از سوی بعثۀ حج طراحی و تولید شده و ارتباطی به دولت عربستان ندارد. او در ادامه - برای تقویت ادلۀ خود - می گوید تمام مشخصات حجاج در این دستبند ها ذخیره شده تا جائیکه هر حاجی با یک عملیات ساده می تواند محتویات دستبندش را به تلفن همراه هوشمندش منتقل و مورد بهره برداری قرار بدهد. گویی که ساخته شدن این وسیله در ایران - اگر حتی ادعایش درست باشد که نیست - چه ارتباطی می تواند با "چرایی بستن دستبند اجباری" برای همۀ حجاج ایرانی باشد. و مسخره تر از این موضوع توان نمایش اطلاعات ذخیره شده در دستبند حاجی بر روی صفحۀ تلفن همراه هوشمند اوست. زیرا علاوه بر این سؤال که شخص دستبند بسته چه نیازی به این اطلاعات دارد؛ اصولاً بسیاری از حاجیان ایرانی نه تلفن همراه هوشمند دارند و نه اگر هم داشته بودند آشنایی کافی با کاربرد آن دارند. زیرا بطور معمول بغیر از حجاج رانتی و دولتی که اغلب برای چندمین بار به حج می روند و مأموریت های مختلف دارند و احیاناً جوانتر و قادر به استفاده از تلفن های هوشمند هستند؛ اکثریت حجاج در سنینی و از طبقاتی هستند که اصلاً قادر به استفاده از تلفن همراه - بغیر از فشردن دکمۀ روشن - خاموش نیستند.
4- حالا اما شایعات - در حد خبر - متواتری از ایران می رسد که سازمان حج و زیارت جمهوری اسلامی و مسئولان مربوطه با مشکل کمبود نیروی انسانی "مأمور" - چه کاروان گردانان و چه روحانیان کاروان ها و چه مأموران امنیتی و ایدئولوژیک همراه کاروان ها و چه کارکنان بعثۀ مرکزی حجاج - روبرو شده و بسیاری از این افراد - که نه برای حج بعنوان فریضۀ واجب مذهبی بلکه برای خدمت رسانی به حجاج بعنوان یک شغل همراه همیشگی حجاج ایرانی هستند - از پذیرش چنین سمت هایی استنکاف کرده و می کنند و معتقدند که این عمل نوعی قلاده بستن اجباری است که علاوه بر تحقیر شخصیت آنان باعث شناسایی آنان از سوی نیروهای امنیتی عربستان سعودی شده و محتمل است سبب تهدید جانی آنان در آینده شود.
5- البته من هم حدس می زدم که حجاج ایرانی - هم بدلیل انجام یک فریضۀ واجب دینی و هم عدم اطلاع درست از چرایی بستن ردیاب های الکترونیک و هم اجبار از اینکه اگر بستن قلاده را نپذیرند باید از انجام واجب دینی خود صرفنظر کنند و بنا به نص دین ایمانی خود نمی توانند - ناگزیر این خفت را خواهند پذیرفت. اما در مورد سایر مأموران - بویژه آخوندهای همراه کاروان ها - مشکلات عمده ای بروز خواهد کرد و باید می کرد. زیرا وقتی آخوندهای - حتی پیزوری - حاکم سیاسی مطلق در ایران که حتی از منبر رفتن های مذهبی و نماز گزاردن بر مرده ها و روضه خوانی و مرثیه خوانی استنکاف می کنند و بدلیل در شأن خویش ندیدن این قبیل امور مذهبی پیش پا افتاده - "دلیل اصلی تشکیل طبقۀ اجتماعی روحانیان همۀ ادیان" - آن را به مداحان و نوچه ها و اراذل و اوباش مذهبی وامی گذارند؛ چگونه حاضر خواهند شد قلادۀ امنیتی عربستان سعودی را بگردن بیاویزند؛ برای من محل تردید جدی بود. اینک که می بینم حدسم درست بوده و روحانیان پر فیس و افاده و قدرتمند داخلی در مقابل این تحقیر ملی ایستادگی می کنند و کرده اند. هم می خندم و هم خوشحالم. می خندم به این دلیل که از قضا سرکه انگبین صفرا فزوده و حکومتی که قرار بود دین و مذهب و ارزش های معنوی مسلمانان ایرانی را ارتقاء بدهد بعد از 38 سال رسیده به قلاده بندی به حجاج مظلوم و مؤمن ایرانی. و خوشحالم به این دلیل که بالاخره با هر بهای بسیار سنگینی هم شده روحانیان ایرانی را به تشخص و افاده ای رسانده که حاضر به قلاده بندی از سوی عربستان نشده اند و نمی شوند. می ماند این نکته که هر ادعایی در مورد داخلی بودن و مستقل بودن این سامانه در دست سازمان حج و زیارت ایران از نظر فنی کاملاً مردود است و ایران اپلکیشن مستقل جی پی اس نمی توند داشته باشد مگر اینکه از سامانه های جهانی - و عمدتاً از طریق گوگل مپ - چنین اقدامی را بکند و ناگزیر - حتی اگر ادعای مسخرۀ اقدام مستقل داخلی را بپذیریم که بلافاصله باید به این سؤال پاسخ بدهیم که چرا فقط ایران شامل قلاده بندی اجباری شده - از به اشتراک گذاری همۀ مشخصات حجاج ایرانی در بازبینی و بهره بردای - نه تنها عربستان بلکه جهان هم - عمومی قرار بدهد که داده است. فاعتبرو یا اولی الباب! یا....هو