۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه

آقای خاتمی نازنین حالا چه می گویی؟ لطفاً حرف بزن!

The Tempest



آقای سید محمد خاتمی عزیز.
1- آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران در همایش بیداری اسلامی تهران چنین فرموده اند:
 دو نکته‌ی مهم در اینجا وجود دارد:
اوّل آنکه ملتهای انقلاب کرده و آزاد شده یکی از مهمترین خواسته‌هایشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مدیریت کشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان « نظام مردمسالاری اسلامی» است، یعنی حاکمان با رأی مردم برگزیده میشوند و ارزشها و اصول حاکم بر جامعه، اصول مبتنی بر معرفت و شریعت اسلامی است. این خود میتواند در کشورهای گوناگون به اقتضای شرائط، با شیوه‌ها و شکلهای گوناگون تحقق یابد ولی با حساسیت کامل باید مراقب بود که این با دموکراسی لیبرال غربی اشتباه نشود. دموکراسی لائیک و در مواردی ضد مذهب غربی با مردمسالاری اسلامی که متعهد به ارزشها و خطوط اصلی اسلامی در نظام کشور است، هیچ نسبتی ندارد.
2- قبول بفرمائید که اگر من گویندۀ این فراز از سخن رسمی و کنترل شده و فکر شده - نه مثل خطبه های شفاهی تکراری و روضه ای رهبر معظم در جلوت و خلوت کارگزاران نظام - را مشخص نمی کردم. خوانندۀ آن بلافاصله و بی برو برگرد فکر می کرد که این سخن حضرت عالی است. و همین طور است فراز دوم و اصلی سخنرانی رهبر در همایش بیداری اسلامی. آنجائیکه می فرمایند:
  نکته‌ی دوم آن است که اسلامگرائی نباید با تحجّر و قشری‌گری و تعصّبهای جاهلانه و افراطی مشتبه گردد. مرز میان این دو نیز باید پر رنگ باشد. افراطهای مذهبی که غالباً با خشونت کور همراه است، عامل عقب‌ماندگی و دور شدن از هدفهای والای انقلاب است، و این به نوبه‌ی خود مایه‌ی جدا شدن مردم و در نتیجه شکست انقلاب خواهد بود.
3- تا کنون هرگاه از شما سؤال شده بود که این اسلام ضد تحجر و مبتنی بر مردم سالاری اسلامی ضد لیبرال دموکراسی "تجربۀ زیستۀ غرب" چه نوع نظام حکومتیی است؟ و راه های تحقق آن کدام است؟ شما تا مدت ها که حاضر به پاسخ صریح به این پرسش نبودید. و چون مدل حکومت مورد نظریه و گفتمان شما هم در هیچ کشوری و در هیچ تاریخی تحقق نیافته بود، بطور بدیهی از نشان دادن الگوی عملی نظریه و تئوری خویش عاجز بودید. تا اینکه حزب عدالت و توسعۀ رجب طیب اردوغان در ترکیه بقدرت رسید و مثل یک مائدۀ آسمانی افتاد در دامن اصلاح طلبان مذهبی ایران. و همه با شادی و شعف شروع کردید به نشان دادن آن و گفتن از اینکه: "مردم سالاری دینی" مورد نظر ما (شما) الگوی زیستۀ ترکیه است.


4- اتفاق دیگری که افتاده است این است که رجب طیب اردوغان اینک زبان گشوده و صراحتاً از مدل حکومت سکولار و مبتنی بر لیبرال دموکراسی "تجربۀ زیستۀ بشر" دفاع کرده و آن را به کشورهای تازه تحول یافتۀ عرب و مسلمان توصیۀ مؤکد کرده است.

5- اینک پرسش سرگردانی یک ملت 75 میلیونی عقب مانده از قافلۀ پیشرفت و کامیابی، از شما این است که: "اولاً چه تفاوتی است بین گفتار و نظریۀ شما با سخنان رسمی و آخرین ِ آیت الله خامنه ای. و آیا شما هم معتقدید که "تجربۀ زیستۀ ملت ایران در سی و سه سال جمهوری اسلامی" همان مردم سالاری مورد تبلیغ شما هم است یا نه. و اگر نه؛ چه تفاوتی بین نظریۀ شما و گفتار آیت الله خامنه ای هست. و این تفاوت نظری اگر وجود دارد با چه سازوکار و روشی غیر از لیبرال دموکراسی سکولار مورد توصیۀ اردوغان قابل پیاده کردن و دست یابی است. لطفاً به این نکته توجه کنید که اردوغان نیز یک مسلمان متشرع است و قبل از تجربۀ مستقیم 9 سالۀ سیاسی خویش در صحنۀ عمل سیاست ترکیه؛ عنایتی به سکولاریسم بنیان نهاده شده از سوی آتاتورک نداشت. بلکه در ابتدا خیلی شائق هم بود که قانون اساسی ترک ها را با شریعت اسلامی بازنویسی کند.

6- پرسشم از جناب عالی به این دلیل بدیهی است که شما فعلاً سمبل تأثیر گذار و نظریه پرداز اصلاح طلبان مذهبی ایران هستید و در حقیقت گفتمان دویست سالۀ "مدرنیتۀ بومی مبتنی بر آموزه های اسلامی" را نمایندگی می کنید در خط سیر امیرکبیر و ملکم خان و آخوند و نائینی و نخشب و بازرگان و شریعتی و مطهری و .... و البته امام خمینی به تعریف شما. و این پرسش از این جهت مهم است که شما 16 سال است قفل محکمی زده اید به پای طبقۀ متوسط مدرن ایران که ترجیع بند آن "مسلمان بودن مردم" است و نمی گذارید ملت ایران راه اشتباه دویست سال تجربه شده و شکست خورده اش را مورد بازبینی قرار دهد. حتی اگر بپذیریم که این ایستایی شما بر امر موهوم "مردم سالاری دینی" تاکتیکی باشد برای جذب مردم از سویی و فریب و وادار حکومت برای بیرون نراندن گفتمان شما از صحنۀ داخل کشور - که بصراحت تکذیب همیشگی شما چنین هم نیست - آیا هیچگاه شده است که بر هزینه فایدۀ این تاکتیک نامؤثر هم اندیشیده باشید. و نتیجۀ آن را که قفل شدن جامعه در حیرانی وسرگردانی و ادامۀ عدم تعادل سی وسه سالۀ جمهوری اسلامی بوده است ارزیابی کرده باشید. و... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. یا...هو

۹ نظر:

حسام گفت...

از آقای خاتمی که در همین نظام به قدرت رسید و هنوز از مزایای رانتهای حکومتی استفاده می کند چه توقع ساده اندیشانه ای دارید؟ تمام هدف ایشان و اصلاح طلبان خلاصه شده در گرقتن سهمی از قدرت و ثروت. بقیه اش چانه زنی با حکومت است. اینها دیگر بهترین شان مجتبی واحدی و امیرارجمند اند که به مدد پولهایی که الیگارشی به پایشان می ریزد عده ای نویسنده و فعال سیاسی را تحت نام اپوزیسیون (ولی از نوع تقلبی اش) دور خود جمع کرده و مشغول مهار زدن به اپوزیسیون سکولار و در واقع حفظ الیگارشی روحانیون سیاسی در ایران هستند. برای اینها شخص خامنه ای اهمیتی ندارد و حتی حاضرند او را بپذیرند(کما اینکه رهبر قبلی را از جان و دل پذیرفته بودند) اگر سهم اینان از خون ملت کما فی السابق محفوظ باشد.

حسین گفت...

خاتمی عددی نیست و کسی هم آدم حسابش نمی کند

ناشناس گفت...

چاپ نشدن نظرم را می گذارم به حساب طولانی بودن آن چرا که برایم سخت و غیر قابل باور است که اینجا هم نظرات سانسور شود البته اگر با دلیل یا توجیهی بود خوشحال میشدم نظرتان را بدانم ولی به هر حال همیشه میان انسان هایی که برای آزادی جانشان را می دهند با آنها که فقط دم از آزادی می زنند تا در دنیای پر از فریب آنها هم عده ای را ولو اندک فریب دهند فرق وجود دارد.این وبلاگ جزء معدود وبلاگ هایی است که به جای توهین و افترا یا حرفهای تکراری جایی برای تفکر و اندیشه است و همین بسیار ارزشمند است. برایتان آرزوی موفقیت دارم. از اینکه این مهمان ناخوانده را مدتی تحمل کردید ممنون.
به امید ایرانی آزاد

Dalghak.Irani گفت...

سلام ناشناس عزیز.
منظورتان را متوجه نشدم. کدام نظر و کدام سانسور. من چیزی را حذف یا سانسور نکرده ام. اگر مورد را دقیق مشخص کنید سپاسگزار می شوم. کدام پست و کی کامنت داده اید تا بتوانم هم خودم توجیه بشوم و هم پاسخ شمارا بدهم و هم سوء تفاهم برای دیگر خوانندگان پیش نیاید. یا...هو

ناشناس گفت...

ناشناس راست می گه.
شما چندین بار نظرات من را هم سانسور کردید که نمونه آخرش نظرم در مورد سمیه توحیدلو بود.

-ناشناس ثانی

Dalghak.Irani گفت...

قطعاً چنین چیزی یک بهتان و افتراست . ومن کامنتی را نه سانسور کرده ام و نه می کنم. بجز در موارد کامنت های کلیشه ای مذهبی و تبلیغی مثل سایت صالحات که نادر است و الان هم که دیگر نا امید شده اند و تکرار نکرده اند مدت هاست. من که مرتب از کمبود کامنت می نالم چرا باید کامنت کسی را حذف کنم. آخرین دوکامنتی را که نشان نداده ام مربوط به آشوب های لندن بوده و آن هم ارتباط مستقیمی داشت که یکی از دوستانم گرایی داده بود که برای شناسایی من آدرس داشت که خودم تمایل ندارم در غیر زمانی که خودم می خواهم این اتفاق بیفتد. لطفاً شما هم خوب فکرکنید که آیا کامنت را فرستاده اید و از ارسال شدن آن مطمئنید یانه. مرسی. یا...هو

ناشناس گفت...

نظری بود در مورد مردم سالاری دینی و تفاوت میان حرف و عمل و آنچه در جمهوری اسلامی به خاطر قدرت طلبی و انحصارگرایی آنها که خود را نماد دین می دانند بر سر این مدل حکومتی آمده است در حالیکه دین به عنوان تضمینی برای برقراری اصول اخلاقی و عدالت اجتماعی می تواند پشتوانه ای باشد برای مردم سالاری. شاید چون مطلب خیلی طولانی بود ارسال نشده است. به هر حال مرا ببخشید به خاطر بدگمانیم نسبت به شما به هیچ وجه قصد بهتان و افترا نداشتم اشتباه مرا ببخشید.

ناشناس گفت...

جناب دلقک عزیز، من حق هر وبلاگنویسی می دونم که هر نظری رو منتشر نکنه و از طرف دیگر همیشه از ارسال نظرم مطمئن می شوم ولی وقتی عدم انتشار نظرهایم تکرار شود در کنار عدم ناراحتی، وبلاگ مورد علاقه ام را هم وبلاگ با سیاست درهای باز (!) نخواهم خواند.
نمونه دوم: ویدئوی پرس تی وی در مورد حمله به مرکز بسیج در 25 خرداد 88

شما هم بد نیست فولدر اسپم ایمیلتان را بررسی کنید.

حالا نظرتان راجع به تعویق مصاحبه احمدی نژاد و همراهی مشایی در سفر اخیر چیست؟

- ناشناس ثانی

Dalghak.Irani گفت...

ای بابا یک بار نوشتم فرستادم الان می بینم کامنت خودم هم پریده و متوجه نشده ام. و چقدر زور دارد که کپی هم نکردم. بگذریم. و دوباره چند کلمه ونه مفصل مثل قبلی.

جناب ناشناس ثانی.

من هیچ کامنتی را ازشما نگرفته ام که پخش نکرده باشم نه مردم سالاری طویل و نه ویدیوی پرس تی وی. همۀ سوراخ سنبه های کامپیونرم را هم گشتم و مطمئن باش.

2- من آدم معتبری هستم - واگرهم نبودم - می دانم که هر بازی و کنشی قانون و مقرراتی دارد که نوشته اش را می گویند قانون ونا نوشته اش را می گویند عرف. وبلاگ نویسی عرفی دارد که بر خلاف نظر گشادۀ شما آن را ملک طلق نویسنده اش نمی داند در مورد کامنت خوانندگان. هر وبلاگ نویس "آدم"ی این قاعدۀ بازی را رعایت می کند که کامنت های خوانندگان را جز در مورد موارد قبلاً شرط کرده اش و همینطور ناهنجار و برخورنده وزیان دهنده به اشخاص حقیقی منتشر کند و من هم با وسواس اینکار را می کنم و با توجه به اینکه من توی خوانندگانم حتی یک نفر هم عوضی نداشته ام و ندارم دلیلی برای عدم انتشار کامنتی ندارم. حتی اگر از ادبیات خواننده ای ناراحت باشم بازهم کامنتش را منتشر و با اخطار قبلی چند ساعت بعد حذف محتوا می کنم.

3- امید وارم که این آخرین زورم برای گرفتن حکم تبرئه ام ازشما کافی باشد زیرا که دیگر این آخرین دفاعیه ام بود و به حکم صادره قاضی(شما) اعتراض نخواهم کرد. از اینکه وبلاگم را ترک کنید هم ناراحت می شوم.
4- ودر مورد سؤال تان هم قبلاً نظرم را درپست بعد از این پست نوشته ام و نباید منتظر خبر خاصی بود چون احمدی نژاد اعتبارش را بعنوان سیاستمدار ازدست داده است و غرب کمترین اعتنایی به ادعاهایش نمی کند. مشایی هم همینقدر که خودش را رسانده به نیو یورک یک موفقیت است و در موقعیت کمترین ابتکاری نیست در حالی که طرف های مقابل هم کاملاً کرکره هارا پایین کشیده اند و پاسخی به هیچ دق الباب و التماسی هم نمی دهند. یا ...هو