۱۳۹۰ شهریور ۲۵, جمعه

آن شوالیه آمد. او با زخمی مهلک بر سینه آمد: بیژن نامدار زنگنه!

Les Alyscamps



1- شب در ایران از پنجشنبه گذشته و به جمعۀ داربی پایتخت ایرانم رسیده. بیشتر از یک دوجین سوژه در مغزم صف کشیده اند که به کیبورد سپرده شوند. می خواهم راجع به تازه ترین گفته های ارشدترین طالب ایران مصباح یزدی بنویسم که اعتراف کرده سکولاریسم در حوزه بی داد می کند و چه خبر نازنینی. با سلام به طلاب سربلند. واکنش توأمان رهبر و لاریجانی کوچک برایم مهم بوده در تعیین دادستان تهران بعنوان همه کارۀ پرونده اختلاس کلان که البته خیلی زیاد بعید است سرانجامی داشته باشد با نتیجه ای شفاف. خیلی وقت است می خواهم راجع به روزنامۀ دیواری حسین شریعتمداری بنویسم که از شش ماه پیش که جریان انحرافی اوج گرفت و شریعتمداری ممنوع شد از فحاشی و پرده دری به "دکتر"محمود احمدی نژاد بابای جریان انحرافی. و تا آنجا پوزه بند خورد از سوی اربابش که کیهان این شش ماه ارزشی بالاتر از روزنامه های دیواری مدرسه ها نداشته باشد در مراجعۀ سیاسی. باز هم خدا پدر سایت های بالاترین و خودنویس و گویانیوز و روزنت را بیامرزد بعلاوۀ مدحی شماره یک تا شماره اِن و البته اصلاح طلبان برهبری محمد خاتمی که با تولید شایعه و فکاهه و بهم پریدن ها و سخنرانی ها برای ستون "شوخی با همکلاسی ها"- صفحۀ سیاسی 2 کیهان - از خاموش شدن چراغ دشمن ترین روزنامه شان جلو گرفته اند. و البته شش ماهی می شود که می خواهم یک پست خطاب به خوانندگانم بنویسم که: "بابا خسته شدم. شماها چرا اینقدر میخید آخه". نه تعریفی. نه تکذیبی. نه فحشی. نه تعارفی. نه تحلیلی. نه خوش آمدی. و... پس من به چه امیدی کرکرۀ این سیرک تکنفرۀ "خود گویی و خود خندی به به عجب هنرمندی" را روزی دوبار بالا بدهم و هیچ بار پایین نکشم. و... اما و اما و اما:

2- خبر از شوالیه ای آمد همین الان؛ که اشکم را سرازیر کرد و کلاه از سرم برداشت: "بیژن نامدار زنگنه" معمار زیر ساخت های صنعت امروز ایران. بویژه در حوزۀ انرژی.با وزارت 20 ساله در جهاد و نیرو و نفت. این شوالیۀ کم نظیر در بین تکنوکرات های باشرف و کاربلد ایرانی در سیطرۀ جمهوری روحانی! در مجلس ختم پدر ابراهیم اصغرزاده و در مقابل پرسش خبرنگار خبرگزاری فارس با گفتن کلمۀ "مزدور" از خدمتی که در جمهوری اسلامی کرده است بشدت ابراز پشیمانی و ندامت کرده است. وقتی می گویم جمهوری اسلامی نفس های آخرش را می کشد بمن نخندید. بلکه همراه من بخندید بریش تاریکی و نکبت. نشانه ای فروزان تر از مهندس زنگنه از کجا بیاورم برای شما خوانندگان شکاک وناشناس!

3- البته که ارادتم به بیژن خان دورادور و مبتنی بر مدیریت او قدیمی است. ولی یادم مانده که در مطلبی اقتصادی نوشته شده از سوی محمد باقر قالیباف و حاشیه ای که زنگنه نوشته بود در سایت تابناک؛ کامنت گذاشتم که اگر ایران دنبال سعادتی نصفه و نیمه هم می گردد در قالب جمهوری اسلامی انقلابی چه ترکیب رعنایی خواهند شد قالی باف رییس جمهور و زنگنۀ معاون اول. البته هنوز خامنه ای تصمیمش را اعلام نکرده بود برای سقوط جمهوری اسلامی از طریق احمدی نژاد و به قالیباف تکلیف نکرده بود که نامزد نشود. و آیا یادتان نیست همین دو ماه پیش که شایع شده بود علی ابادی سرپرست نفت از مدیران قبلی نفت و از جمله از زنگنه دعوت کرده است برای مشاوره چه شیهه ای کشیدم از ته دل! حالا یک همچون شخصیت یگانه و نامدار و مدیری به نقطه ای رسیده است که از خدمات خویش برائت می جوید. وقتی مردی به ادب و متانت و محافظه کاری و عقلانیت و صبوری و پختگی بیژن زنگنه به چنین نقطۀ جوشی رسیده؛ شما باز هم بنفع جمهوری اسلامی و گورخیده و بیچاره بگویید: "جمهوری نکبت" نپکیده. پس فروپاشی شاخ و دم دارد؟ یا انتظار دارید رفتن و آمدن حکومت ها به آسانی وبلاگ نوشتن من باشد. معطل چه هستید! بزنید برقصید با تأسف! یا...هو
.......................
پی نویس برای رفع کدورت خوانندگان تازه ای که گمان بکنند با رگ گردن و بد وبیراه به بود و نبود جمهوری اسلامی دیگی پر از حوریان بهشتی در انتظار ایرانیان گیر افتاده در داخل کشور است تا فردا:
چرا شوالیه:
چون حرف نامدار زنگنه تا اعماق روح تکنوکراسی هنوز در خوف و رجاء جمهوری اسلامی نفوذ مؤثر می کند. زیرا که ما همه مخالفیم و چرایش چه فرقی می کند. ما دنبال اقناع موافقان هستیم و آنان از امثال زنگنۀ شناخته شده و پاک سرشت حرف گوش می کنند نه از امثال ما. حتی اگر فیلسوف آرامش دوستدار باشیم یا خود حضرت محمد پیامبر!

۱۶ نظر:

Unknown گفت...

این اختلاس سه میلیارد دلاری که سر و صدای زیادی کرده شاید کوچکترین بله کوچکترین اختلاس باشد ،منتها صدایش بیشتر از بقیه است که دلیل دارد ،دو جناح دیگر به خط پایان رسیده و نزاع مرگ و زندگی بینشان در گرفته اگرنه تا همین چند ماه پیش برادرانه با یکدیگر سرگرم تاراج و چپاول های میلیاردی بودند بدون دغدغه ! تریلی حاوی ۱۸ میلیارد دلار و شمش طلا تنها یک نمونه آن بود.، ۷۰۰،۶۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی شش ساله از محل فروش نفت (سرمایه مردم فلکزده ) که به تیر غیب دچار شده بدون اینکه ذره ای از مشکلات معیشتی مردم کمتر شود .ایکاش مشکل همین سه میلیارد بود که ما دیگر غمی نداشتیم و خوشبخت عالم بودیم . برای مقایسه برپایی جشن های ۲۵۰۰ ساله که یک لازمه تاریخی بود چند ده میلیون خرج برای کشور در بر داشت که می ارزید وهیچ دزدی هم در کار نبود ولی آنهمه فریاد وا مملکتا، وا اسلاما بلند بود و هنوز است !

ناشناس گفت...

دلقک جان، از آنجا که گفتید نه تعریفی، نه تحلیلی، ... لازم دانستم یک کامنت بگذارم و اعتراف کنم هر روز صبح چند تا وب سایت و وبلاگ را باید چک کنم، همیشه دومی‌ بعد از بالاترین وبلاگ شماست.

ناشناس گفت...

fantastic blog, solid arguments, lovely guy! just what do we have to say?

ناشناس گفت...

خرابیها چو از حد بگذرد آباد می گردد

ابراهیم گفت...

فقط کامنت گذاشتم که یه زنده باد جانانه به جناب زنکنه بگم.
و البته شما هم جناب دلقک پاینده باشید.
ما شکاک نیستیم. شاید خامی درست تر باشه. و کمی هم ضعف قوای بویایی داریم در مورد بوکشیدن وقایع سیاسی کشور. اگر هم تندی صورت می گیره به نظرم به خطر خامی خیلی از ماهاییه که تازه دارن از خلال اسناد و خاطرات بقیه اون هم با واسطه گذشته رو می بینن نه مثل شما که گذشته رو زندگی کردین. اگر همان زمان که شما هشدار دادین سبز سکولار و امید بستن به شورای هماهنگی اشتباه است شاید چند ماهی جلو بودیم.الیگارشی مذهبی اگر با ما سر جنگ نداشته باشد کما این که خاتمی و مهاجرانی و امثالهم رسماً اعلان جنگ دادند خیری ازشان به ما نمی رسد.
حال یا باید صبر کرد که سکولارهای جامعه بتوانند تشکل های منسجم تری پیدا کنند که البته افق در چند ساله آینده در این باره روشن است یا این که بگذاریم احمدی نژاد کارش را انجام دهد به هر حا هر چه باشد فاشیسم او از فاشیسم مذهبی آنارشیستی جمهور اسلامی دو ضلع کم دارد. در اولی می توان زیست ولی در دومی هر روز متعجبیم چرا زنده ایم. البته اگر غرب نخواهد قبل از این ماجراها ترتیب جمهوری اسلامی را بدهد که بدا به حال ما.
به هر حال به قول شما تنها می توان شادی کرد تا جمهری اسلامی خود به خود از هم بپاشد چون حداقل دیگر بقیه ی وقایع در محدوده ی اراده ی ما نیست.
باز هم در انتها می گویم پاینده باشید

ناشناس گفت...

دلقک عزیز سلام
من هم هر روز نوشته هایت را میخوانم ولی نظر نمیدهم چون راجع به برخی از آنها اطلاعی ندارم،راجع به بعضی ها هم دیگران نوشته اندآنچه من میخواهم بنویسم.اما از روشی که برای چیدمان اطلاعات بکار میبری واقعا لذت میبرم .اینکار شما زیبایی قالی ایرانی را برایم تداعی میکند.گره های ریز کوچکی که تک تک بی معنا هستند ولی در کنار هم معنی میدهند.برایت آرزوی سلامتی دارم و اینکه هر چه زودتر به خانه خود و نزد عزیزانت بازگردی.باز هم بنویس.

مهتا گفت...

دست خوش داری دلقک جان عزیز

میخ گفت...

آخر چی بگویم به شما؟ دلم خوش نیست دلقک جان. دارم از رفتن این جمهوری ناامید میشوم .برود هم میترسم یکی بدتر به جایش بیایید.پشت پرده خبرهایی هست که ما نمیدانیم امانشانه هایی هست: درآمدن یکی از لیست تروریستی و وبلاگ زدن و بالاترینی شدن یکی دیگر مرا از لیبیایی کردن ایران و چلبی بازی میترساند.
بقیه هم هنوز دست به یقه یکدیگرند که کدام شایستگی رهبری دارند و راه کدام به ترکستان میرود و کدام نه.
شماهم چنان احمدی و مشایی را میستایید که حالی برایمان نمیماند.
همه اینها را نوشتم که بگویم چرا میخ شده ام و حوصله ندارم نقد و تحلیلی, یادداشتی چیزی بنویسم پای نوشته تان.
ببخشید که افسردگی و بد اخلاقی کردم زنده باشید.

مهرداد گفت...

می خواهی باور کن می خواهی نکن. تنها وب لاگی که هر روز می خونم و منتظرشم وبلاگ دلقک ایرانی است.حاظرم روزی هزار بار تعریف و تمجیدت کنم که فقط بنویسی.
این نفرت بی در و پیکر و افسار گسیخته از هر دو طرف جز با جنبش شادی و شاد زیستن مهار شدنی نیست.

ناشناس گفت...

سلام آقای دلقک عزیز
من هر روز وبلاگتان را می خوانم و از خواندن آنها گاهی بسیار امیدوار و گاهی نیز بسیار خشمگین می شوم. امیدوارم که پایدار باشید و همچنان به نوشتن ادامه دهید. اگر کامنت نمی گذارم برای این است که هر روز بیش از گذشته از تغیر ناامید می شوم. ایمان دارم که این حکومت پایدار نخواهد ماند اما به مردمی که به خون هم تشته اند و تنها در فکر منافع خویشند، امیدی ندارم.

ناشناس گفت...

سلام

بیش از سالیست که اول وقت بعد از روز کاری کشنده _ روحی _ سر زده و در نزده وارد وبلاگت میشوم شاد میشوم و غمگین و عصبانی و گر چه حرفهاست در دل اما خاموشم و گله ای هم اگر باشد دگر حوصله ای نیست عزیز و ما همچنان سرگرم بخود زخم زدن در همه عمر این روزهاییم و . . . بماند که چون میگذرد خوش است .

ماه پیش هم که سلامی از اعماق خسته ی دل اما با صدای بلند عرض کردیم خدمت جنابتان ولی دریغ از یک علیک .


ونه اینکه دوستت دارم چون نمی شناسمت بلکه دوستت دارم بسیار ولی نمی شناسمت _ عمد دارم که دوستت دارم را تکرار کنم _ و وام دارم بشدت که بسیار آموختم و صدالبته که ناگزیر از تحسین همه روزه .

درود بر شرفت و دوباره سلام .

همیشه و پاینده باشی

nik گفت...

از آنجایی که منبع خبر فارس است و هیچ نقل مستقیمی‌ هم از زنگنه نیست، اطمینان دارم که از خودشون درآوردند و از این کارها در گذشته فراوان کرده اند. "مزدور" را گفته و رفته.

SARAH گفت...

ایول!

پيام امروز گفت...

استاد گرامي
بازم كه باختيم حالا هي بگو شادي كنين!
(ببخشيد به پست جديد ربطي نداره!)

تلخک گفت...

http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=40500

باز هم شادی عمو دلقک!!

Dalghak.Irani گفت...

سلام و صد سلام و سپاسگزارم از همۀ خانم ها و آقایان که انرژی مثبت مورد درخواستم را دریغ نفرمودند. اوضاع هم از نظر وقت و هم پرسپولیس و هم نوشتن پست های جدید سخت کیشمیشی است. و انشاءالله برای عرض ادب و در صورت نیاز پاسخ انفرادی خدمت برسم بزودی. فقط ترکم نکنید و هر از چند گاهی هم شده صدایم کنید به هشیاری! یا...هو