۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه

ارتش گمشدۀ ایران؛ خشمگین از تحقیر پیدا شد! خوش آمدید.

Napoleon Crossing the Alps



1- بیش از سه پیشنویس تمام نشده و ناقص دارم در چهار روز گذشته که مربوط به ارتش ایران است. من هم با همۀ ملت ایران و اغلب تحلیلگران مستقل و کارشناس یکی از نگرانی هایم این است همواره؛ که اگر جامعۀ اتمیزه شده و بسیار شکنندۀ اجتماعی ایران در حال حاضر با فروپاشی اجتماعی روبرو شود؛ آن نیروی مهار کنندۀ این هرج ومرج محتمل کدام خواهد بود. و شک ندارم که یکی از عوامل بازدارندۀ عمل اجتماعی از سوی توده های مردم ناراضی و مبتنی بر عقل شهودی و خرد حسی آنان این است که کدام نیروی سازمان یافتۀ سیاسی در صحنه است که بتواند در فردای تزلزل حاکمیت الیگارشیک روحانی که توانسته امنیت حد اقلی فیزیکی را برای آنان تأمین کند عمل کند. و وحدت انتظام بخش جامعه را از گسیختگی خسارت بار باز دارد.

2- هروقت به این موضوع نگران کننده که یکی از ترفند های ماهرانۀ آخوندهاست در جلوگیری از تشکیل کوچکترین و کمترین تشکل های سیاسی و مدنی؛ فکر می کردم و می کنم، ناچار به یاد تنها نیروی کمکی سیاست در جهان سوم که ارتش ها هستند می افتادم و می افتم. و یاد "ارتش گمشده"ی ایران. تقریباً - برای احتیاط مؤکد نگفتم تحقیقاً - در مدت نزدیک به سه سالی که خارج از ایران هستم و حتی سال های زیادی قبل از آن کمترین خبری - بجز چند رژۀ مشترک با کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی - مستقلاً مربوط به ارتش ایران بر صفحۀ هیچ رسانه ای اعم از مکتوب و دیجیتال، مجازی یا حقیقی و تصویری یا نوشتاری ندیده ام. نه مانور مشترک با کشور دوستی، نه آمد وشد با کشور هم پیمانی و نه حتی این اواخر مانور و اظهار وجودی همراه و مساوی با سپاه و نیروهای سه گانه اش.

3- تنها تصویر مخابره شده از نظامیان ایران مربوط بوده و است به مهدی روحانی که خلبان است و خودش را عقاب می نامد و باعث بی آبرویی برای نظامیان ایران می شود. -مطمئن نیستم که آیا این عقاب مهدی روحانی همان ژترال زمان شاه است که وقتی فرمانده پایگاه بوشهر بود و گویا دخترش دختر شایستۀ ایران شده بود و با بهروز وثوقی سوپراستار روز سینمای ایران سر وسری داشت و در مطبوعات زرد مطرح می شد یا نه. ولی فرقی هم نمی کند بالاخره خیلی از ایرانیان موجه هم از صدقۀ سر سیاست بسیار ناجوانمردانۀ رژیم روحانیان، کارشان بجنون و هذیان گویی رسید؛ این سرلشکر هم همینطور- از اصل مطلب دور افتادم و منظورم این بود که "گمشدن ارتش" تا این حد از بی اهمیتی در جمهوری اسلامی مرتب بمن تذکر می داد که نباید منتظر اقدامی از سوی ارتش ملی ایران مثل همۀ ارتش های همپالکی خود در کشورهای همسایه مثل ترکیه و پاکستان باشیم. چه اقدام مستقل در هماهنگی با عناصر مؤثر و ملی سپاه پاسداران در قالب یک کودتای ملی. یا حتی برنامه ریزی سرّی برای بعهده گرفتن نیروی حافظ نظم و امنیت ملی در فردای اقدام فروپاشان ملت. زیرا که مبتنی بر ضرب المثل سالی که نکوست از بهارش پیداست - کاشکی می توانستم ضرب المثل ترکی بی ادبانۀ معادل این ضرب المثل را می نوشتم - ارتشی هم که در ظاهر مفقود الاثر باشد، معلوم است که در باطن نیز در فروشگاه های اتکا و صف تعاونی های مسکن باید جستجو شود!

4- امر مبارکی که اتفاق افتاده و پالس شیرینی دارد، این است که عکس یک ژنرال ارتش "عکس یک" روزنامۀ سه شنبۀ شرق کار شده است. و سرلشکر حسنی سعدی فرمانده نیروی زمینی ارتش در بدترین و مخاطره آمیز ترین سال جنگ (سال 59-60) زبان به شکوه و انتقاد گشوده بمناسبت تبلیغات سالگرد جنگ عراق با ایران. که کجا چنین شتابان. و تلویزیون را مخاطب گرفته در ناله های ارتش تحقیر شدۀ همۀ عمر منحوس جمهوری اسلامی. آخرین بار از این نوع برمی گردد به اعتراض تیمسار سلیمی فرمانده وقت ارتش در هنگام زلزلۀ بم که وقتی دید سپاه همۀ اقدامات سریع و اولیه و برنامه ریزی شدۀ قبلی ارتش را هم بنام خود مصادره کرده است؛ اعتراضی  کرد و ارتشیان همشه تحمیق شدۀ ایران - چه در زمان شاه و بدتر در جمهوری اسلامی - را بلبخندی "ما هم ارتشی هستیم" میهمان کرد.

5- قبلاً هم گفته ام که آیت الله خامنه ای رسمی نانوشته دارد که هر زمان رییس جمهور و دولت عوض بشود او نیز فرماندهان نظامی را نیز متناسب با ذائقۀ سیاسی رییس جمهور تعویض می کرده است. می خواهم این نکته را بگویم که پیروزی احمدی نژاد فقط خسران پمپاژ تعطیلی  عقل و حداقل دانش و بینش به ناسیستم ادارۀ کشور را نداشت. که این خسارت با گماشتن سرلشکر دکتر صالحی در مقام فرمانده کل ارتش یک باخت مضاعف را هم به ارتش گمشدۀ ایران تحمیل کرد. زیرا که بی عرضه تر و بی دانش تر از صالحی در زمینۀ تدبیر و فرماندهی هیچکس را پیدا نمی شد کرد - مستند به گذشته و عملکرد این شش ساله - در میان افسرانی که شاه خوب تربیت کرده بود از نظر نظامی و وجدان کاری و شرافت سربازی.

6- بهرحال و با تمسک به کاچی به از هیچ چی؛ از این ظهور نمادین تیمسار حسنی سعدی در عرصۀ افکار عمومی استقبال می کنم. و ضمن گرامی داشت همۀ شهدا و افسران و فرماندهان پاک سرشتی که جان در راه حفظ وطن باختند؛ به ارتش ایران و بویژه به افسران ارشد در خدمت یا بازنشسته یاد آوری می کنم که مواظب التهابات جامعه باشند از سویی؛ و میهن نجات دادنی است وقتی ارتش ملی داشته باشد از جانب دیگر؛ خودشان را برای بعهده گرفتن رسالت ملی آماده بکنند. یا...هو

۲ نظر:

پيام امروز گفت...

در جريان حوادث پس از انتخابات، هم يك نامه از جمعي سران ارتش در فضاي مجازي پخش شد كه سپاه را از سركوب مردم برحذر داشته بود و البته بنظر نميرسيد كه واقعا چنين نامه‌اي وجود داشته. كلا من كه چشمم به اين ارتش آب نميخوره. بهتره بي خود خودمان را دلخوش نكنيم. سران آن هم مثل ستاره هالي چندصدسال يكبار ظهور ميكنند و بعد دوباره غيب ميشوند. البته ما بهمين حد هم كه در سركوب شركت نميكنند راضي هستيم!

Dalghak.Irani گفت...

درست می گویی. یک وجه پررنگی از نوشته هایم "طرح موضوع" های مؤثر و مورد نیاز است. هم برای خودمان که همۀ امکانات در اختیار ملت مهم هستند و باید در صحنه مطرح کنیم و نگه داریم. و دوم برای خطاب به خود این نیروها و امکانات که هم حس شان بر انگیخته شود و هم به اهمیت خود دقت بکنند. و متوهم به این هستم که خیلی خواننده های متفاوت هم دارم در رجوع به وبلاگم یا در ریدر. وحتی مخاطب شدن یک نفر از نظامیان می تواند به یک گفتمان منجر شود. اگر حرف دلشان باشد و از خمودگی شان جلو می گیرد. یا...هو