۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

خوش آمدی تلخ به دکتر مهدی خزعلی! با نگاهی به مهاجران سیاسی!

Fitxer:Sziget 2009 - La Fura dels Baus.jpg

La Fura dels Baus



1- من این کلیشه را باور ندارم که رژیم با در دست داشتن انحصار رسانه ای در ایران توانسته باشد مردم را شست و شوی مغزی بدهد و آنان را از تشخیص سره از ناسره بازداشته باشد. چه به این گزارۀ صحیح اندیشمندان حوزۀ رسانه ایمان دارم که رسانه فقط می تواند نقش تقویت کنندۀ زمینه های عینی موجود در باورهای توده ها را داشته باشد. و سازندۀ ابتدا بساکن هیچ موج اعتراضی نمی تواند بود." اما در این بین به یک مورد خاص ایمان یقینی دارم در توفیق رژیم. و آن مورد "بی آبرو کردن و از حیز انتفاع ساقط کردن اپوزیسیون خارج از کشور در نزد مردم داخل کشور" است. بعبارت دیگر و بدلیل وجود زمینۀ این باور عینی در ذهن توده که خارج نشین ها در فرنگ عشق و حال می کنند و گاهی هم از سر شکم سیری اپوزیسیون بازی در می آورند؛ جمهوری اسلامی این باور توده را تقویت کرده است. دلایل این موضوع بسیار متنوع است و از جمله حسادت غریزی، نداشتن تصویر روشن و قابل لمس از سختی های بسیار زیاد "غربت زیستی"؛ و البته نوع عملکرد رسانه های بیشمار زرد گفتاری و نوشتاری و دیداری معروف به لس آنجلسی از جمله مهمترین دلایل توفیق رژیم در بی آبرو کردن خارج نشینان در داخل کشور است.

2- خروج از کشور برای ناراضیان و فعالان حوزۀ مدنی و سیاسی یکی از دو حالت زیر را دارد:

الف- خارج شدن از کشور یک تصمیم فردی باشد؛ و برای فعال شدن در حوزه های مدنی با تأکید بر رسانه - ازهرنوع آن - و انتقال راحت تر دانایی ها و راه حل ها و آگاهی ها به مخاطب داخلی. با این شرط قطعی که شخص ناراضی و مخالف یا منتقد مطمئن باشد که حرفی دارد برای گفته شدن. و این حرف باری دارد که نه تنها باعث شنیده شدنش توسط مخاطبان دنیای مجازی است. بلکه و مهمتر از آن توان عبور اندیشه اش از مخاطب مجازی به میان مردم عادی هم است.

ب- خارج شدن از کشور یک تصمیم سیاسی و سازمانی باشد؛ و برای انتقال مبارزۀ سیاسی غیر قابل دست یابی در داخل و سازماندهی و پی گیری آن در خارج از کشور انجام شود. در چنین حالتی هم بدلیل همان عواملی که در بی آبرو شدن اپوزیسیون خارج نشین گفتم این انتقال به خارج فقط در زمانی مؤثر است که توسط یک رهبر سیاسی شناخته شده و قابل پذیرش نسبی داخل کشور اتفاق بیفتد. مثل آقایان خاتمی و کروبی  و موسوی فعلی. و الا هر عنصر درجه دومی که در بین توده ها پایگاه حداقلی نداشته باشد نمی تواند در خارج از کشور نقش مثبتی بنفع اپوزیسیون بازی کند.

3- نمونه های خروج از کشور طبق تصمیم شخصی خیلی زیادند. از روزنامه نگاران گرفته تا وکلا و سایر فعالان حوزۀ مدنی از این دست هستند که یا بدلیل نا امنی و یا بدلیل اخراج و تبعید توسط رژیم در خارج از ایران آواره شده اند. و هر کدام در حوزۀ تخصصی خویش فعال یا غیرفعالند. که معروفترین و فعالترین این روزهای این تیپ از فراری ها آقای مجتبی واحدی سردبیر سابق روزنامۀ نه چندان مهم آفتاب یزد است. ایشان که با استفاده از رانت سخنگویی کروبی در حبس و حصر یکباره از حوزۀ رسانه و مدنی وارد حوزۀ فعالیت سیاسی شده است. امر بر خودش هم مشتبه شده است که سیاست حوزه ای آسان و بی در و پیکر است که هر تازه وارد مقاله نویسی می تواند با یک جهش شبانه بر صدر بنشیند و کاری کند کارستان مثل تشکیل "کنگرۀ ملی". در حالیکه اگر موضوع به این سادگی بود که نیازی به زندان و حبس و حصر و کاریزما و رهرو و... این نبود که شخصیتی مثل ماندلا متحمل شده!

4- نمونه های خروج سازمانی خیلی زیاد نیستند. و فقط اخیراً دو نمونه از آنان را پیدا می کنیم که تازه خودشان هم مأموریت حزبی داشتن خود را قبول ندارند و انکار می کنند. این دونفر یکی اردشیر امیر ارجمند است که بنظر می رسد از سوی جبهۀ مشارکت مأموریت دارد. و دیگری رجبعلی مزروعی که نمایندۀ حزب مجاهدین انقلاب اسلامی است. البته مزروعی کمی شفاف تر از امیر ارجمند است و تأیید می کند که رهبری شاخۀ خارج از کشور مجاهدین انقلاب اسلامی هم با اوست. ولی امیر ارجمند که شورایی بنام "راه سبز امید" را هم تحت ریاست و هدایت دارد نه تنها به مأموریت حزبی خود مقر نیست. بلکه مدعی رهبری جنبش سبز هم است به قائم مقامی مهندس موسوی. در حالیکه هر کوری هم می فهمد که شورای معروف به "راه سبز امید" کسانی نیستند غیر از کمیته های مرکزی دو حزب مجاهدین و مشارکت در داخل کشور. و هر آنچه آنان تصمیم بگیرند امیر ارجمند و مزروعی هم در قالب استراتژی آنان عمل کرده اند و می کنند.

5- خروج مهدی خزعلی اما که با توجه به رانت گفته و ناگفتۀ پدرشان می توانست نیم نفسی باشد برای امید دادن به مذهبیون سبز؛ واجد هیچ اثر بیرونی نخواهد بود از جنبۀ مبارزات سیاسی. پرواضح است که خزعلی با فکر و طرح و نقشه و هماهنگی هایی دست به این ریسک زده است. و ازهمه مهمتر قبل از لمس خاک فرنگ خودش را توی هواپیما ممنوع الورود به ایران معرفی کرده است - در حالی که عاقلانه این بود که مدتی زیست سیاسی آزمایشی را تست می کرد و مسافرتش را درمانی یا تحصیلی و از این قبیل می نامید تا در صورت عدم تطبیق ذهنیاتش با عینیات تلخ فعالیت در خارج می توانست براحتی برگردد - اما واقعیت این است که مهدی خزعلی غول سیاست و اندیشه هم باشد در خارج ازکشور بادش را خالی خواهند کرد بزودی با مدحی 2  نامیدنش توسط اپوزیسیون خارجی و جزو "این گروه عشق و حال در خارج از کشور" ثبت کردنش توسط توده های داخلی! 

6- و از جنبۀ ادب و مهمانی در غربت؛ خوش آمدی به او از جنبۀ انتخاب شخصی! یا...هو

۳ نظر:

nik گفت...

خزعلی هم داره میره خودشو به کنگره ملی‌ برسونه!

تماشاچی گفت...

دلقک عزیز و بامزه

من پیشتر گفته بودم که خوش ندارم هواخواه احمدی‌نژاد و اسفندیار رحیم‌مشایی باشی. ولی باید اعتراف کنم حالا که دست از پشتشان کشیدی احساس غم می‌کنم. اگر چه با نظر تو مخالف بودم، همین که کسی چون تو به اسفندیاری دل بسته بود و پرشور و پرمایه می‌نوشت مایه امید بود. از این نگرانم که به گفته اخوان ثالث چاره کار همان اسکندر باشد.
حال که اوضاع همانطور متعفن شد که می‌رفت تو هم برای سرگرمی ما جور دیگر بنویس و بخندانمان به جان عزیزت. نکند کم‌نویسی این روزها از ناامیدی باشد. از چون تو بزرگی خاطره نویسی خیلی خوب برمی‌آید. پیشنهاد می‌کنم از سرگذشتت بشتر نقل کنی در همین سیرک باشکوه. آنچه پبش‌تر نوشته بودی خواندنی بود و عبرت‌آموز برای ما تماشاچیان کم‌تجربه.

ارادتمند
تماشاچی

پی‌نوشت: از دخترت هم بگو که آیا به تو پیوست یا نه. امیدورام کنار هم خوش باشید و شادمان.

پيام امروز گفت...

او بدليل برخورداري از موهبت آقازادگي اسرار نهاني زيادي دارد كه در داخل نميتوانست بازگو كند. اكنون مجال بازگو كردن اين اسرار است... نمونه اش دو پست اخير در مورد جنگ كه به بهانه انتقام از محسن رضايي مطرح كرده...
من هم ترجيح ميدادم او در داخل به فعاليت ادامه دهد ولي بايد صبر كنيم و بشنويم صحبتهايش را در مورد اين خروج ضمن اينكه اين سوال برايم باقي است كه چگونه به او اجازه خروج از كشور داده اند؟