۱۳۹۰ شهریور ۲۹, سه‌شنبه

خطای استراتژیک آیت الله خامنه ای در حصر موسوی و کروبی!

The Long Engagement



توجه مهم: چون ذهن همه تان در مورد جنبش سبز بروز و تازه است. بنابراین در مورد چرایی ادعایم در مورد گذشتۀ دو ساله وارد جزییات نخواهم شد تا با جلوگیری از تطویل کلام امید جدید و خبر خوب را بپرورانم.

1- اعتراضات اولیه و شورش های ثانویۀ طبقۀ متوسط فرهنگ مدرن پایتخت در بعد از انتخابات سال 88 بدلایل متعدد که مهمترین آن عدم آمادگی روانی و عدم ارتباط حسی توده های مردم در سراسر ایران با خواستۀ تهران بود هیچگاه به سطح یک جنبش فراگیر اجتماعی ارتقاء نیافت. و آزمایش دوبارۀ آن با اتکاء و امید به الگوبرداری از بهار عربی که حرکت دوباره ای در 25 بهمن 89 را سامان داد نیز پاسخ مقتضی از توده ها نگرفت. و درست در زمانی که آیت الله خامنه ای به انتهای بازی رسیده بود و رهبران ناراضی در حال از دست دادن اتوریتۀ خود در بین آخرین هوادران بودند آنان را بازداشت و حصر خانگی کرد. و این همان اشتباه استراتژیک رهبر جمهوری اسلامی بود که در حال حاضر دارد تداعی کنندۀ ضرب المثل "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد" می شود.

2- همانطور که گفتم جنبش از دور افتاده بود و در خیزش مجدد تهران در 25 بهمن هم نتوانسته بود همدلی توده های ایران را بر بیانگیزد؛ و این پایان عملی - تو اصرار کن:بگو مقطعی. فرقی نمی کند - آن اعتراضات شروع شده به بهانۀ "رأی من کو" شد. و بضرس قاطع می توان گفت که موسوی و کروبی بعد از این تاریخ نه می خواستند و نه می توانستند وضعیت استخوان لای زخم را ادامه بدهند. در یک چنین وضعیتی که انگیزه های بدنه  سر خورده بود و تاکتیک ها به بن بست رسیده بود و رهبران نمادین استراتژی مشخصی برای ادامه و چگونه ادامۀ جنبش نداشتند؛ آیت الله خامنه ای که از بهار عربی ترسیده بود دستور حصر رهبران جنبش سبز را داد. و مستند به اینکه بدنۀ جنبش کمترین تحرک مورد انتظار را هم نشان نداد به این بازداشت رهبران؛ می گویم که در صورت آزاد بودن آقایان هم خطری بالفعل کلیت جمهوری اسلامی را تهدید نمی کرد.

3- و نه تنها رژیم در معرض تهدید نبود بلکه برعکس این جنبش بود که با دچار شدن به بن بست عملی در معرض نابودی مطلق بود. زیرا:

الف- میرحسین موسوی در پذیرفتن رسمی رهبری مسئولیت آور جنبش تردید جدی داشت.

ب- رهبران نمادین هنوز به شفافیت تصمیم در مورد دو گزینۀ "برعلیه حاکمیت جمهوری اسلامی" یا "فقط برعلیه دولت احمدی نژاد" نرسیده بودند.

پ- بدنۀ ناراضیان بسیار متکثر بود و رهبران نمادین قادر به ایجاد توازن در بین این طیف متکثر و متنوع نبود. نه می توانست رسماً طیفی را طرد کند و نه قادر بود رسماً همه را تأیید کند. و اصولاً تأیید چنین تکثری خودش بیشتر باعث سردرگمی و تفرقه بود تا وحدت و انسجام.

ت- رهبران نمادین دچار نوعی بن بست فکری شده بودند و نمی دانستند در مقابل هجوم هیستریک مجازی طیف های متنوع داخلی و خارجی کدام حد وسط و میانه ای را باید بگیرند که باعث رضایت و همراهی همه بشود.

ث- فشار رسانه ای و غیر واقعی به رهبران نمادین برای سرعت دادن به هم تصمیمات شان و هم اتخاذ مواضع رادیکال تر بسیار خرد کننده و غیرقابل مقاومت بود. و این در حالی بود که این رهبران نه تمایلی و نه باوری به رویارویی با هیئت حاکمه تا مرز براندازی بودند.

ج- صحنۀ داخلی و بین المللی هم پرگرد وغبار بود و به شفافیت امروز نبود که رهبران اگر هم قدرت و تصمیم روحی و فکری براندازی هم داشتند بتوانند به نقطۀ پایانی برسند و خودشان را رسماً مخالف جمهوری اسلامی بنمایانند.

4- در یک چنین فضای پر از تردید و گسیختگی و سرخوردگی بود که آیت الله خامنه ای دستور داد رهبران نمادین را از صحنۀ عمل خارج کنند. و اینک من می گویم که بدلایل زیر این عمل قطع ارتباط رهبران با رهروان یک مائدۀ آسمانی بود که - بشرط عزم رهبران در بند - در دامن آیندۀ نیک بخت ایران افتاد.

الف- از تثبیت نهایی شکست قطعی جنبش سبز جلو گرفت. زیرا که با حصر رهبران؛ بدنۀ جنبش توانست کماکان جنبش را در فضای مجازی زنده معرفی و علت عدم بروز عملی آن را به حصر رهبران فرافکنی کند. 

ب- همۀ سؤالات و شبهات مربوط به موضع رهبران بویژه موسوی در مورد گذشتۀ جمهوری اسلامی و مسئولیت های آنان از سویی و دقیق کردن تفکر امروزی آنان در رابطه با کلیت رژیم از جانب دیگر را تعلیق مثبت کرد.

پ- به رهبران نمادین این فرصت را داد که بدور از فشار بدنۀ جنبش در دنیای مجازی بتوانند در خلوت و سکوت خود اولاً به ارزیابی عمیق تری از وقایع اتفاق افتاده و پشت سر بپردازند و به نقاط ضعف و قوت آن پی ببرند. و ثانیاً با بیشتر شفاف شدن صحنۀ داخلی و بین المللی بتوانند به سه سؤال کلیدی زیر بیندیشند و به تصمیم برسند:

1)- آیا با رصد کردن عمیق اوضاع توانسته اند از نظر تحلیلی به پایان حکومت دینی برسند یا نه؟ - از نظر ذهنی و اعتقادی منظورم است -

2)- آیا می خواهند رهبری مسئولیت پذیر یک جنبش اجتماعی را بپذیرند یا نه؟

3)- آیا قدرت روحی و توانایی وارد شدن به یک پروسۀ غیر قابل برگشت با جمهوری اسلامی را دارند یا نه؟

5- و در یک چنین بسته ای است که من فکر می کنم اگر حصر آقایان به تحقق پاسخ "آری" به سه سؤال بالا بیانجامد. و در کنار زنده نگه داشتن امید های بخش تبلیغاتی بدنه که قبلاً یاد آوری کردم؛ حصر آقایان امر مبارکی بوده از جنبۀ مدنی و ملی - هرچند که من هم برای زندگی شخصی آقایان و خانم های حصر شده متآسفم - زیرا که من معتقدم که ایران بزودی دچار تحولات عمیقی خواهد شد که هیچ دور از ذهن و تحلیل من نیست که این تحولات منجر به بروز یک جنبش اعتراضی سراسری بشود. ودر چنین صورتی داشتن رهبران مسئول و هادی که مردم نیز آنان را قبول داشته باشند بسیار با اهمیت و جلو گیرنده از هرج و مرج و فروپاشی نظامات حداقلی کشور خواهد شد. و ما این سرمایۀ مهم را نداشتیم اگر آقایان موسوی و کروبی حصر نمی شدند. علت را تأکید می کنم که رهبران تا قبل از حصرنتوانسته بودند یکسویه شوند و در  منجنیق "فشار های رادیکال بدون زمینۀ بیرونی و توده ای" مستحیل و نابود می شدند. در حقیقت آیت الله خامنه ای موسوی و کروبی را برای ملت ایران محفوظ نگاه داشته است در رهایی از شرّ خودش. یا...هو

۱۳ نظر:

مختوم قلی گفت...

من در این مورد نظر فرهاد جعفری را قبول دارم که حکومت برای جلوگیری از افتادن رهبری اپوزیسیون به دست سکولارها(و با علم به نتایج مطلوب این حصر) این کار را کرد و برنده هنوز حکومت است بدون شک! چون جمهوری اسلامی هرگز با روشها و شعارهایی از جنس خودش (مردمسالاری دینی) و بدست رهبرانی مثل موسوی و کروبی سرنگون نخواهد شد.

پيام امروز گفت...

با سلام و احترام
1- در دستور زبان فارسي خوانده بوديم بهتر است از كاربرد برعليه پرهيز شود چون عليه خود معناي بر را در بر دارد
2- از آنجا كه من هنوز خود را متعلق به جنبش سبز ميدانم بدون آنكه به برقراري يا ادامه حكومت مذهبي اعتقاد داشته باشم با نظرتان مبني بر شكست جنبش در صورت محبوس نبودن سران جنبش مخالفم. اصولا صحنه سياسي ايران و مردم آن چنان غيرقابل پيش بيني هستند كه اين امر تحليل را مشكل ميكند. چه كسي فكر ميكرد پرسپوليس پس از آن بازي درخشان مقابل ذوب آهن در مقابل رقيب قديمي به چنان حال و روزي بفتد و ايضا ما را به چنين حال و روزي بيندازد
3- سردار رويانيان مدير عامل پرسپوليس شد و لطف الله فروزنده عضو جمعيت ايثار گران و معاون رئيس جمهور و نژاد فلاح نماينده ساوجبلاغ و علي پروين و پنجعلي اعضاي جديد هيئت مديره هستند. چه كرده اين احمدي نژاد شما
4- ببخشيد كمي طولاني و بي ربط شد. پاينده باشيد و برقرار

ناشناس گفت...

من می گم اگه ایندونفر در حصر نبودند الان بر سر دوراهی رهبر-رییس جمهور گیر کرده بودند و انتخاب سومی هم نداشتند و این انفعال بی اعتبارشون می کرد. نتیجتاً حصر به نفع اونها هم هست تا از این مخمصه فلسفی کنار باشند. اگه رهبر حس کنه اوضاع خرابه ممکنه روز مبادا (مثلاً به مناسبت 22 بهمن) مرخصی یا آزادی مشروط بهشون بده به شرط اینکه سبزیها رو ترغیب به تخریب آراء احمدی نژاد بکنند (از طریق تحریم یا رای به اصلاح طلبها)

nik گفت...

زمانی‌ فکر می‌کردم خامنه‌ای در عین خباثت آدم با هوشی است. قبل از کثافت کاری ۸۸ هم که اون شور حسینی‌ همه را گرفته بود شرط بسته بودم رژیم کلک میزنه که موسوی رئیس جمهور شه تا از شرّ احمدی‌نژاد "آبرومندانه" خلاص شه (نامه اوباما هم آمده بود و تصورم این بود که اینا به یه پز و نمایش دموکراسی برای دست بالاتر تو مذاکرات نیاز دارند) ولی‌ وقتی‌ خامنه‌ای احمدی‌نژاد را دوباره به ملت قالب کرد و شروع پایان خودش را نوید داد، معلوم شد چقدر احمقه. یه عمر به خیال خودش با زبل بازی و کلاه تقی‌ را سر نقی‌ گذاشتن معظم نما اون بالا نشسته بود رئیس جمهور ضایع میکرد، احمدی‌نژاد آنتی تز‌ خودش بود. از اونجایی که شکل میمونه تقلید هم خوب بلده. موسوی به نظرم مثل هری پاتره برای لرد ولدمورت!

راستی‌ صحبت فرهاد جعفری شد، "تحلیل" هاش خیلی‌ بامزه بود، حیف دیگه نمینویسه

ناشناس گفت...

موسوی و کروبی دیگه مهم نیستن. اصولاً از اولش هم مهم نبودن. چیزی که اونها رو مهم کرده بود قرار گرفتن در مقابل احمدی نژاد بود البته نه احمدی نژاد واقعی، احمدی نژادی که همه جرم و جنایت ها و فشارها و فسادهای رژیم رو بهش نسبت می دادن. البته واقعیت خیلی زود روشن شد. اونها اگه واقعاً به فکر ملت ایران بودن نه به فکر قدرت باید ریشه مشکلات جمهوری اسلامی رو هدف قرار می دادن نه اینکه با دروغ همه گناه ها رو بندازن تقصیر احمدی نژاد. اتفاقاً بر عکس اون چیزی که شما فکر می کنید این احمدی نژاده که همیشه ریشه ها رو هدف می گیره ولی اینکه از طرف اون قشر خاصی که یک دفعه به سمت موسوی تمایل پیدا کردن حمایت نمیشه دلیلش چیز دیگه ایه...

Dalghak.Irani گفت...

مختوم قلی سلام
من با قسمت اول حرف شما موافق نیستم چون "رهبر سکولار" یک افسانۀ خیالی است در حال حاضر ایران. اما در مورد بخش دوم نظر شما که جمهوری اسلامی با رهبرانی از جنس خودش سقوط نخواهد کرد موافقم با تحفظ اینکه من هم گفته ام که اگر آقایان در حصر از جمهوری اسلامی عدول کنند. و نکتۀ سوم این است که من صد در صد بر موضع اولیۀ خودم هستم و آن این است که:
"هر نوع حرکت اعتراضی اصلاح طلب جدیدی در ایران چون محوریت دانشگاهی دارد توسط هر کس و گروه خدا یا شیطان، سکولار یا اصلاح طلب مذهبی، احمدی نژاد امام زمانی یا مشایی رامسری به پیروزی مدرن های جامعه خواهد انجامید و ما نباید هیچ مخالف وضع موجودی را طرد کنیم یا همراهی نکنیم. اعتراض من به مهندس موسوی نه در هدف و عمق خواسته های او که در روش و شکل رسیدن به خواسته ها بوده و هنوز هم است. ولی اگر روزی ایشان رهبری یک جنبش را مسئولانه بپذیرند ولو با اهداف حداقلی اصلاحی قطعاً من اولین سرباز باشگاه ایشان ثبت نام خواهم کرد. من می گویم کسی ما را با یک بلاتکلیفی جدید روبرو نکند. احمدی نژاد را هم اگر اراده و نقشه و راهی با روش مشخص ببینم مجدداً در شیهه کشیدن مجدد دریغ نخواهم کرد. من به کم و زیاد خواسته کار ندارم من به اراده و عمل بهمان خواسته حداقلی کار و انتظار دارم. البته در تئوری کماکان ثابت قدم هستم که دین در حکومت پاسخ منفی گرفته و بدون شک حکومت دینی یک مغلطۀ تاریخی و اشتباه تئوریک است. ولی این ارتباط تنگاتنگی با خواستۀ سیاسی من ندارد که از کمترین اصلاح زیربنایی -وحتی روبنایی چرا که نه- استقبال می کنم و خوشحال می شوم. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

پیام امروز سلام
دست روی دلم نگذار که اگر هم ایران مرا از پا نیندازد این پرسپولیس ضد زلزله و خواب مرا نابود می کند. و چقدر دوست ندارم بیخودی من این رویانیان را. البته حبیب کاشانی هم همیشه حمام لازم بود و یک کیسۀ حسابی تا آدم تشخیصش بدهد ولی رویانیان انتظامی را که در دستگاه ضد ورزش و فوتبال احمدی مقدم کار کرده و مرا همیشه رودر رو می کنند بازمان قالی باف و پاس و دنیزلی و ... که شادی ونشاط را دوست داشتند. البته بخاطر اینکه حرفش را می خوانند و مسئولیت هایی که دارد کیسه های پول بی حساب کتابی دارند چاره ای هم نیست. ولی حدس می زنم که بدلیل زیادی ایمان ریایی داشتن؛ علی کریمی زود تر ازهمه مشکل پیدا کند با این تیپ آدم ها. باید کمی صبر کنیم بلکه هم علی آقا بتواند مؤثر باشد اگر او هم بعد از شصت سالگی پشت و رو نشده باشد. چون قبل ازآن را می دانم که مرد بود و زیربار حرف و حدیث مزخرف نمی رفت. آن بر را هم بمقتضای غلط مصطلح واینکه در غربت بی بر هم هستم گذاشتم باشد تو هم زیاد گیر نده. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

سلام به ناشناس.
من هم باور دارم که آزاد بوذن آقایان هم تفاوتی ایجاد نمی کرد در خاموشی جنبش بعداز 25 بهمن. ولی با تدبیری که فکر می کنید خامنه ای بکار بگیرد نه. چون برای اینکار خیلی دیر شده. هم آقایان دور از انتظار طولانی شد حصرشان بعنوان دوستان سابق. و هم شرایط خامنه ای در حال حاضر جوری نیست که آقایان حاضر باشند با او معامله ای سیاسی بکنند. در ست است که من عضو mi6 نیستم ولی هحواس جمع که دارم در بازخوانی اشاره های غرب. خسته شده اند از ایران خامنه ای. من سال 89 هم نوشته بودم این را ولی امروز دیگر تابلوست و بچه دبستانی هم می دانند که غرب از رو بسته اسلحه را. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

سلام NIK
فقط یک اشاره به فرهاد جعفریت بکنم و تمام. فرهاد خیلی فشار دید سر آن رأی به احمدی نژاد و طبیعی بود کمی هم افتاد روی قوز سر این موضع غیر مدنی سبز های بشدت مستبد ولی شاعر دموکراسی. لذا طفلک کار وزندگی و آن تخیل و آن ادبیات فاخر و همه را فدای دوسال تمام ایستاده بر رأیش شد و بویژه این اواخر که ماها هم آمدیم در هواداری مشروط و نامشروط پشت احمدی نژاد بیشتر جو گیر شد و از احمدی نژاد یک سیاستمدار تراز اول لیبرال تصویر کرد که نبود و نیست عمراً و گمان می کنم که وقتی در این مقطع هم سرخورد تصمیم گرفت که کمی بخودش فرصت بدهد برای استراحت و باز اندیشی. من هم پیرتر از آنم که اولاً چنان جو گیر بشوم که خودم را بخطر بیندازم و راه های برگشت سریع و ترمیم مسیر را هم بسته باشم. وقتی فرهاد می نوشت مردی از جنس "جمهور مردم" نمی دانم چرا همیشه یاد جملۀ تودماغی و برساختۀ بنی صدر می افتادم که می گوید "ولایت جمهور مردم". یاد فرهاد گرامی است و منتظر رمان بعدیش می مانم. یا...هو

nik گفت...

چه خوب گفتید، دقیقا. از رو لج بازی، و خوب توهین به شعور خواننده بود دیگه.
با حرفتون موافقم که رهبری اپوزیسیون سکولار چیز موهومی بیش نیست، تو مایه‌های "یه دریا دوغ"، یعنی‌ خوب کو؟ والا من هم از این اصلاح طلبای لچک به سر و فمینیست اسلامی (عجب ترم مهوعی) علی‌الخصوص جمیله کدیور که شوهرش زرپ زرپ سرش زن گرفته و ایشون لال مونی بودند خوشم نمیاد، منتهی همان طور که فریبا خانم مهاجر ایران چادری بود اونجا روسریشو برداشت، اینا هم استعداد تغییر دارند، بستگی داره نون تو چی‌ باشه، حداقل آدم ریا میکنه خوش تیپ و ادکلن زده و کراواتی و موهاش‌های لایت باشه!

بهروز گفت...

سلام، مرسی از نوشتهای خوبت دلقک،من الان ۶ ماهه پستهای تورو میخونم ، با خیلی هاش موافقم ،شاید ۹۰ درصدش ، ولی فکر میکنی امثاله موسوی، کروبی یا احمدی نژاد اصلان شخصیت رهبری دارن؟ معلومه که نه . ی آدم شجاع و نترس و مدیر میخاد،مثه خمینی یا رضا شاه ... من میگم تو مملکته ما هیچ فرمولی دیگه جواب نمیده ، شخصیتها چند گانه شده و اکثر مردم ملاکی برای زندگی مدرن ندارن، همراه کردن این مردم کار حضرته فیله ! مگه اینکه یهو جو گیر بشن مثه ساله ۵۷ .. در اون صورت هم هرج و مرج میشه .من یکی چشمم آب نمیخوره به تحول سازنده و راه گشا ... شاید ۲۰ ساله دیگه .

ناشناس گفت...

دستت درد نکنه دلقک عزیز
نوشته خوبی بود

ناشناس گفت...

با سلام، گویا فرهاد جعفری بعضی مواقع در این وبلاگ چیزکی مینویسد

http://farhadjafari.blogfa.com

موفق باشید