۱۳۹۰ شهریور ۲۰, یکشنبه

انسان "خدا" را شکست داده است هنوز. و این خواست "خدا" بوده!

Walking to the Sky



1- تمدن در جایی شکل می گیرد و رشد می کند و می بالد که انسان باشد. انسان در جایی زندگی می کند و ساکن می شود که خوراک باشد. خوراک در جایی بوجود می آید که آب باشد. این فرمول تا رنسانس در اروپا؛ رویۀ جاری و محتوم تاریخ بشر بوده است برای بروز و افول تمدن های بشری. در این مقطع از تاریخ، انسان به مرحله ای از تولید علم و دانش رسید که بتواند خودش را دارای "حقوق بشر" بنامد. تاریخ در اینجا ورق خورد و تمدن ها علاوه بر سه عنصر اصلی "انسان و خوراک و آب" بر عنصر چهارمی متکی شدند بنام "قدرت تولید دانش و آگاهی". این عنصر معجزه گر جدید علاوه بر اینکه خودش عنصر متکاملی برای ساختن تمدن ها شد در ضمن این توانایی را هم داشت و دارد که در سه عنصر اولیۀ تشکیل تمدن های باستانی دستکاری "بهینه ساز" بکند. به این معنا که دانش توانست آب و خوراک و انسان را به تجهیزاتی مجهز کند که در هم افزایی با هم؛ انسان شاداب تر، آب فراوان تر و بهتر و خوراک بیشتر و بهتر (= لذت بیشتر مورد آرزوی انسان) تولید و تثبیت کند. این تحول زمانی اتفاق افتاد که هسته های ابتدایی لیبرالیسم و تفوق فرد بر جمع پیشتازی آغاز کرد. در ورژنی دیگر از اینجا بود که انسان از خدا جلو افتاد و سرنوشتش را خودش بدست گرفت.

2- این موضوع اگر هم در ابتدا در حیطه و قدرت انسان بود که انتخاب کند -که نبود- امروز دیگر مرزهایی چنان با دیوارهای بلند را رد کرده است که جابجایی تمدن ها از انسان دانش محور (بخوان غرب سیاسی) به انسان عقب مانده از دانش (بخوان شرق سیاسی)  محال قطعی است. هر جامعه ای با هر مشخصات و دوام و قوامی گاهی تلو تلو هایی لاجرم خورده و خواهد خورد. ولی اینکه کمترین سرگیجۀ غرب را جشن بگیریم که رو به افول است و بدتر اینهمانی کنیم که همانطور که روزی تمدن غالب در شرق بود و افول کرد پس نوبتی هم باشد نوبت تمدن غرب است که بنفع صعود شرق نزول کند قیاسی مع الفارق است. زیرا در ساختار تمدن دیروز و غالب شرق عنصر دانایی و فردیت انسان غایب بود. و اگر هم کمی دانش اولیه بود؛ در حجمٌ دانشی نبود که تفوق جامعه ای بر جامعه ای دیگر حاصل مطلق آن دانش کمی و کیفی باشد. و نتوان بدون آن تمدن جدیدی ساخت. در حالیکه دانش امروز غرب خاصیتی غیر قابل رقابت دارد و انحصاری است.

3- انسان شرقی و در اینجا بویژه ما مسلمانان یا باید چرخ اختراع کردۀ غرب را با تیز هوشی و قدردانی سوار شویم و ضمن حرکت به سوی لذت و زیست بهتر، دانش غرب را مال خود کنیم. یا مختاریم که برویم در غارهایمان و چرخ را از نو اختراع کنیم. ولی اینکه منتظر باشیم بر تمدن لیبرال غرب غلبه کنیم و پیش بیفتیم امری ناشدنی است مگر اینکه با یک دوره ای دیگر از دوره های زمین شناسی مواجه شویم و جغرافیاهای طبیعی "غرب سبز و شرق زرد فعلی" زیر و رو شود و ما کماکان باشیم و تمدن های انسانی مجدداً بر فورمول جغرافیای طبیعی آرایش پیدا کنند.

4- همۀ متوهمان بازگشت بخویشتن خویش که ما را از ارابۀ رو به جلو اختراعی انسان در غرب به سراب بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیار میاد دعوت و تشویق می کنند یا انسان را نمی شناسند؛ و یا مردن را بیشتر از زندگی دوست دارند. امریکا بعنوان نماد لیبرالیسم جدید تولید شده در اروپای روشنگری؛ تا برپایی قیامت امریکا خواهد ماند. و آن حرف پایان تاریخ فوکویاما حرف بی ربطی نبوده است در بهترین نوع جهان بینی بودن لیبرالیسم فردگرا تا دنیا برپاست. تنها در یک حالت امریکا یکه بزنی خویش را واخواهد گذاشت آن هم نه در جهان بینی بلکه در رقابت با یکی شبیه خودش و با جهان بینی و دانش برگرفته از غربش. آن هم زمانی است که ملتی به تعداد ملت چین چنان با زیرکی دانش تولیدی غرب را کپی کنند که در آینده ای دور یا نزدیک! کپی برابر اصل شود. و الا با خامنه ای و بن لادن و حضرت محمد رفتن بسوی هر بهشتی فقط با عملیات استشهادی! ممکن است. واقعیت هنوز هم همان است که قبل از یازده سپتامبر بود. سکته های غمبار تاریخ در سرنوشت شومی که برای افغانستان و عراق و جهان رقم خورد و غرب را هم به تلو تلو انداخت. فقط یک لحظه ایستایی است؛  و الا سمت و سوی جهان جز به دانش و آگاهی تغییر نخواهد یافت. بمناسبت سالروز 11 سپتامبر و با مرثیه برای همۀ بی گناهانی که زندگی شان را به جهالت همنوعان شان باختند در هر جا! یا...هو
............................
خدای اول در تیتر خدای واحد وترسناک مورد تبلیغ جمهوری اسلامی و مفتیان است. و خدای دوم در تیتر خدای رفیق و شخصی و مهربانی که مشایی هم گفته به تعداد همۀ انسان هاست.

۶ نظر:

Dalghak.Irani گفت...

سلام
بس که شما مطلقاً سکوت کرده اید این چند کامنت را از بالاترین آوردم که دلم نسوزد:

دوست عزیز با تشکر از مطلبتون، یک ایرادی به نظر شما دارم،

شما چنان با شیفتگی‌ از لیبرالیسم آمریکایی صحبت می‌کنید که گویی ادامه تاریخ بر محور اون میچرخه، نمیشه چنان قطعی صحبت کرد, حتی خود فوکویاما هم پایان تاریخش رو داره به دیده تردید نگاه میکنه

رأی -۱ گزارش binam حدود ۸ ساعت قبل گفت:
خب من تردید ندارم. می شود تردید را بزور ایجاد کرد. مرسی.

رأی ۲ گزارش manshoor حدود ۸ ساعت قبل گفت:
من بعضی‌ از نوشته‌های پیشین شما رو خونده‌ام ، این تجربه و نظر شما از ناکامی آرمان گرایی چپی‌ و سیاست‌های تندروانه و چپ در عرصه سیاست و اقتصاد و تاثیر منفیش توی زندگی‌ خیلی‌ از مردم دنیا به خصوص مردم ایران رو میبینم و مطلع هستم. این احساس کاملا قابل درک و محترمه اما به نظر من لیبرالیسم لزوماً درمان همه این درد‌ها نیست، اگر مسر پیش روی لیبرالیسم اصلاح نشه و نگاهبان‌هایی‌ نباشن که ازش مراقبت کنن با وجود دستاوردهایی نظیر دستاورد آزادی بیان و احترام به حقوق فردی و بازار آزاد شمیشیر دو لبه ای میشه که تو خود همین آمریکا منجر به وضعیتی میشه که الان میبینیم. میلیون‌ها نفر از مردم بیمه‌ درمانی ندارن ، خیلی‌‌ها بی‌ کارن و خیلی‌‌ها امنیت شغلی‌ ندارن ، خیلی‌ از مردم مالیات‌های فراوان میدن در حالیکه سهمشون از خدمات اجتماعی خیلی‌ پایین تر از درصد الیت اقتصادی جامعه است، این شکاف‌ها اگه یک روزی سر باز کنه متاسفانه ممکن عاقبتی داشته باشه که دستاورد‌های بزرگ لیبرالیسم چون آزادی رو هم باخودش قربانی کنه و به این نکته هم توجه کنید که بنیادگرایی همیشه در بستر بی‌ عدالتی‌های اجتماعی رشد میکنه

رأی ۲ گزارش amir1981 حدود ۷ ساعت قبل گفت:
شما اول نگارش فارسی رو یاد بگیر بعد وبلاگ بنویس

رأی ۲ گزارش nvida.h حدود ۶ ساعت قبل گفت:

و الا با خامنه ای و بن لادن و حضرت محمد رفتن بسوی هر بهشتی فقط با عملیات استشهادی ممکن است.


من فقط به این جمله مثبت دادم، و گرنه لیبرالیسم هم به بهانه 11 سپتامبر، در عراق و افغانستان کم آدم نکشت

رأی ۱ گزارش binam کمتر از ۱ دقیقه قبل گفت:
تشکر می کنم از دوستان. و پوزش می خواهم که دیر شد چمد کلمه معترضه به محضر شما. من ضمن اینکه فرمایشات دوست فرهیخته ام را در مورد تأثیر های دریافت شخصی ام از محیط و رنجوری های جغرافیای سیاسی محروم از آزادی های فردی بر نقطه نظرات مثبتم نسبت به لیبرالیسم مؤثر بوده کاملاً منطبق بر واقعیت است و اصولاً مقدار زیادی از منطق ما هم از تجربۀ زیست خود ما حس می گیرد لاجرم و در همه حال. اما اینکه به ناکامی ها و مشکلات جوامع لیبرال توجه نکرده و بهخای لازم را نداده ام بیشتر از اینکه از ناآگاهی ام باشد و شیفتگی ام ناشی بوده است از "علت تامه" نویسی ام از موضوعی بدرشتی مکاتب مختلف در یک پست وبلاگی که می خواهم خواننده هم داشته باشد. و دو دیگر اینکه من هم بجد معتقدم که چون لیبرالیسم ابزار خود ترمیمی دارد در داخل خودش لذا چاله چوله ها و کج و کوله هایش را نیز هم شناسایی و هم رفع می کند. و اصلاً رویین تن بودنش بهمین است که خودش آنتی تز خودش است! برای آن دوستی هم که با اهانت به من پرخاش کرده اند می گویم که در دنیای وب و مجازی ما اجازه داریم که اگر هم سواد فارسی درست نداشتیم بنویسیم. چون آن را به خواننده ای نمی فروشیم و هر کس آزاد است آن را ببیند یانه. من قبول دارم که نثرم سخت خوان است ولی این بقول ایشان و واقعاً بدلیل ناتوانی من در فارسی سلیس و دستوری است. یا...هو

ناشناس گفت...

همیشه باهوشتر و قویتر و کارامدتر پیروز نیست گاهی سوزنی که دیوانه ای در چاه میندازد صد نفر عاقل نمیتوانند درش بیاورند.

ناشناس گفت...

سلام
جهان غرب پس از جنگ های صلیبی بر پایه آنچه همین جهان شرق در طی هزاران سال کسب کرده بود بنیان های علمی جدید را بنا نهاد. آنها به خاطر تجربه قرون وسطی دین و معنویت را حذف کردند و همین موضوع اشتباه بزرگی بود. اشتباهی که ما نباید مرتکب شویم. اینکه از علم و دستاوردهای قرون اخیر در غرب استفاده کنیم امری اجتناب ناپذیر است ولی اینکه بخواهیم دقیقاً همان مسیر را با همان اشتباهات بپیماییم قطعاً ما را به مقصود نمی رساند. همان طور که آنها را نیز امروز در شرایط مطلوبی قرار نداده است. مهمترین اشتباه ما به فراموشی سپردن فرهنگ خودمان می تواند باشد فرهنگی که پشتوانه چند هزار ساله دارد و خیلی ها امروز حتی از شنیدن این واقعیت نیز می ترسند. مشکل ما این است که حتی نگاهمان به پیامبرمان هم اشتباه است. حضرت محمد همان کسی است که گفت یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت برتر است. کاش یکبار هم که شده اسلام را از علی می شناختیم نه از سید علی.

Dalghak.Irani گفت...

سلام بر ناشناس اول.
در مقطعی بریده و کوتاه از تاریخ حرف شما درست است ولی سنت خلقت بشر نشان می دهد که نهایتاً این عقلانیت و تفرد انتخاب گربشر است که پیروز می شود در بلند مدت تاریخ! متأسفم که نصیب ما به این قطعۀ کوتاه برخورده! یا ...هو

Dalghak.Irani گفت...

سلام بر ناشناس دوم.
خدا لعنت کند آخوند های سیاسی را که دین مردم را پهن کردند زیر دست و پای سیاست حقیر تا ما مجبور بشویم ایمان مؤمنانه و تعبدی دین اسلام را به بحث کوچه و بازار بیالاییم. دین در موقعیت پالایندگی روح و روان و ا خلاق توده امر مضری که نیست بلکه مفید هم است. ذائقه و روال کار من در اینجا پرهیز از داوری و بحث در مورد کیفیت رحمانی یا خشن دین (در اینجا دین اسلام)
است. لذا حرفی راجع به دین از زبان چه کسی وارد نمی شوم که می تواند هم نمونه های خشونت بار را تأیید کند و هم نمونه های رحمانی را. متأسفم که بر اثر سهل انگاری نام پیامبر گرامی اسلام را در ردیف بن لادن و خامنه ای اورده ام. بهتر بود حد اکثر با کلمۀ "هر پیامبری" می نوشتم بجای استفاده از نام مشخص. ولی حالا که از دستم در رفته و خودم هم ناراحت شدم نمی خواهم دست ببرم در نوشته ام و حک و اصلاح کنم. اگر احساسات دینی کسی از شما را آزرده کرده ام پوزش می خواهم. و منظورم رویکر دنیوی به دین بود و نه دین مؤمنانه! یا...هو

صادق گفت...

دلقک جان سلام
1- من شیفته لیبرلیسم نیستم اما تاکنون چارچوب و نظام فکری به قدرت آن ندیده ام که بتواند از پس ادعاهای اثبا نشده نظام های دینی براید و به گمانم اینکه مذهبی ها لیبرلیسم را مهمترین و نظام مند ترین و بقول معروف شسته رفته ترین چارچوب فکری در تقابل با خود می بینند جای تامل کافی دارد.
2- لیبرلیسم رامنقدانش و آنهم از سر حسادت و به قصد خوارو خفیف کردن وتحقی کردن ایدئولوژی نظام سرمایه داری نام داده اند که بنظر من خطا است و بیشتر بازتاب روانشناختی نظر مخالفان است تا بازتاب تحلیل علمی
3-مهمترین دلیل اینکه لیبرالیسم (بعنوان یک چارچوب فکری) در دام ایدئولوژی گرایی نیفتاده در این است که امکان بازخورد دارد. و می دانیم که علت اصلی پایداری یک سیستم همین امکان بازخورد است .
اگر به تارخ تحول دیدگاههای لیبرالیستی از ابتدا تا کنون نظری اجمالی بیندازید به تغییر و تحولی که در آن رخ داده پی خواهید برد.
4-تنها لیبرلیسم بوده که تاکنون خالق انسانی از لون و گونهه دیگر شده که اساسا با دیدگاه انسان شرقی از بن متفاوت است.
5-لازم نیست در پیمودن مسیر غربیها مرتکب همان اشتباهات شویم که اگر شویم عین نابخردی و جهل است.
و اشتباه مهلکتر آنکه نظام فکری لیبرلیسم را عین نظامهای حکومتی موجود در غرب پنداشتن است.حرف بسیار است بماند تابعد.
موید باشی