۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

الاغ یا زرافه و دیگر هیچ! من اسب را برمی گردانم به وطن!

Galacidalacidesoxyribonucleicacid



1- اگر از شما بپرسم از بین حیوانات اسب و الاغ و زرافه کدام را بیشر دوست دارید. چه جوابی می دهید؟ باور دارم که که جواب هایتان از مدل و فراوانی زیر تبعیت می کند. اکثریت غالب که هم عاقلند و هم با احساس اسب را انتخاب خواهید کرد. زیرا که هم اهلی است و هم مفیداست و زیبا و غرورانگیز! درصدی از شما که مثل من دهاتی های چشم و گوش بسته ای هستید و از حیوانات ناشناخته یا کمتر شناخته شده برای شما می ترسید و جز الاغ حیوان دیگری ندیده اید الاغ را انتخاب خواهید کرد چون هم از اسب هم اهلی تر است و هم در اندازه های خودش مفید است و زیبایی و غرور هم بدهات ما نیامده هنوز. و بالاخره دستۀ سوم و کمترینی از شما که یا دیوانه اید و یا خل و چل و یا فانتزی باز و همه چیز را بشوخی می گیرید زرافه را انتخاب خواهید کرد چون اصولاً شما یا عقل ندارید و یا اگر دارید آن را تعطیل کرده اید و از مفاهیمی مثل اهلی و وحشی و مفید و زیبا و غرور خیلی سردر نمی آورید و همین که حیوان شلنگ تخته ای بیندازد و لگد بپراند و گردنی برافرازد همذات پنداری شما را تحریک می کند. بنابراین شما زرافه را انتخاب می کنید.

2- حالا اگر در بین گزینه های سه گانۀ بالا اسب هم نباشد. چه اتفاقی می افتد. باز چنین باور دارم که اکثریت انتخاب کنندگان اسب، الاغ را انتخاب می کنند که اگر زیبایی و غرور ندارد حداقل مفید است و وحشی نیست. و اقلیت خیلی محدودی از انتخاب گران اسب هم اینقدر از عبوسی و خریت الاغ بدشان می آید که دیوانه می شوند و زرافه را انتخاب می کنند.


3- قبل از اینکه در ایران انقلاب بشود هم اسب بود و هم الاغ ولی زرافه ای نبود. مگر یکی دو رأس در باغ وحش برای تفریح بچه ها. درست است که فراوانی با الاغ بود و اسب ها هم اسب خوشگل و با یال و کوپال  و از نژادهای مشهور نبودند ولی همچنین خیلی هم یابوی بدل از الاغ نبودند. لذا عدۀ معدودی سوار بر اسب هایشان می تاختند. اکثریت پشت بارهای الاغشان راه می پیمودند. و چون زرافه ای هم نبود که یک لحظه آدم از گردنش و پوست پلنگی اش خوشش بیاید و در همان لحظه رم کند و بایک لگد جانانه بگذارد تو فکّ آقا و حلوایش را بپزد؛ داشتیم زندگی مان را می کردیم و الاغ سوارها و اسب سوارها در گذر از کنار هم با هم سلام علیک و مهربانی می کردند. حتی خیلی زیاد پیش می آمد که اسب داران و الاغ دران هم با هم خوب بودند و سهم خودشان را توجیه عقلی و زوری و دینی و ... می کردند.

4- انقلاب که پیروز شد امام خمینی که خودش از طایفۀ الاغ سوارها بود. یکباره بسرش زد و داد همۀ اسب ها را پی کردند و نسل اسب ها را برانداخت. ما اکثریت الاغ سوارها گفتیم خوب چه بهتر همه الاغ سوار بشویم چشم هم چشمی هم نمی شود. و اصلاً الاغ بهتر هم است چون بارکش مفیدی است و کمتر از اسب هم خودنما و خود برتر بین است. اما داستان بهمین جا ختم نشد. چون امام خمینی دستور داد همۀ الاغ ها را هم جمع آوری کردند و صادر کردند به قبرس. و بجا و تعداد آن ها از آفریقا زرافه وارد کردند.


5- این جوری شد که ما یک روز از خواب بیدارشدیم و دیدیم همۀ طویله و کوچه و شهر و روستا و خیابان پرشده است از زرافه. راستش اول بچه ها دیده بودند این دگرگونی را و چه ذوقی می کردند از هیبت ناشناختۀ - و چون ناشناخته زیبا هم - زرافه ها ولی بعد که دیدند زرافه ها مثل اسب و الاغ اهلی نیستند ذوقشان کور شد و جایش را داد به وحشت. ما بزرگترها هم که باید همۀ  کار و زندگی مان را تعطیل می کردیم و علاوه بر ترس خودمان به ترس بچه هایمان از این موجود زیبا (فقط در جنگل و باغ وحش) فایق می آمدیم.  و چون زرافه نه بار می برد نه سواری می داد و نه شیر و .... معیشت مان هم به تنگنا می افتاد. ولی خوب ما امام خمینی را خیلی دوست داشتیم و حاضرشدیم باهر جان کندنی هست چند صباحی را سر کنیم. چون که انجمن کدخداها با امام خمینی ملاقات کرده بودند و ایشان فرموده بودند که بعلمای قم دستور داده اند تا یک وردی اختراع کنند از جنس آیت الکرسی که وقتی می خوانند و فوت می کنند بطرف زرافه ها. زرافه ها تبدیل بشوند به موجودی ترکیبی که هم اسب باشد و هم الاغ. مثل خر باربر و مثل اسب زیبا و یکه سوار. نه خیر نمی فرمودند قاطر. دقیقاً جمله شان یادم مانده. می فرمودند: "چنین حیوانی را هنوز کسی در روی کرۀ زمین ندیده و ایران مخترع آن خواهد بود."


6- آقا که شما باشید ما سی و دوسال است منتظر این ورد جادویی علمای قم هستیم که ما را از شر این شترگاوپلنگ برهانند. حتی بارها اعلام آمادگی کردیم که همان خرهایمان را که حالا دیگر پیر هم شده اند از قبرس واردات مجدد بکنند. اما مگر به گوش امام خامنه ای می رود این عجزولابه. ایشان اصرار دارند که این میراث امام خمینی است و من نه حق دارم و نه تمایل که به وضع ایران بمثابه شترگاوپلنگ خاتمه بدهم. و باید منتظر قم باشید.


7- پست قبلی را که نوشتم دیدم خیلی پرملات شده و ممکن است هضمش برای برخی از خوانندگان راحت نباشد. بنابراین تصمیم گرفتم این متن سخت تر و کلیله و دمنه ای را بنویسم برای تقرب ذهن خوانندگان بمفهوم شترگاوپلنگ. و مطمئنم که مثل همیشه موفق بوده ام در پیچیده کردن مفاهیم ساده. در حالیکه همیشه قصد دارم  مفاهیم پیچیده را ساده کنم!


8- و بالاخره اینکه من در اینجا از طالبان و کرۀ شمالی  زیاد دفاع کرده ام و گفته ام که یک ملا عمر تکلیف روشن با هم نرم افزار و هم سخت افزار تلویزیون شرف دارد به آیت الله خامنه ای و شرکا که نرم افزار (فرهنگ مدرن و سرگرمی و شادی) تلویزیون را انداخته اند دور و هی زور می زنند که این سخت افزار (دستگاه تکنیکی) تلویزیون چرا فرهنگ عهد حجر (فرهنگ سنتی و مفید و سوگواری) ما را ترویج نمی کند. یا در جای دیگری نوشته ام: "اگر من پدری بودم در کرۀ شمال و دوازده پسر داشتم. می دانستم که باید همۀ پسرانم را همسن و هم قد و هم لباس و هم ذائقه و... تربیت بکنم که  بستون یک صبح ها بروند به صحرا و با پای راست بمب اتمی بکارند و عصرها با همان آرایش نظامی برگردند به استادیوم و با دست چپ تیم ملی فوتبال کرۀ شمالی را تشویق کنند. بقول فارس ها من هوادار سرسخت "مرگ یکبار و شیون هم یکبار هستم."


9- اسب نماد غرب و دنیا و زندگی و رنج و سرمستی و.... الاغ نماد کرۀ شمالی و مفیدی و عبوسی و زشتی و محدودیت و... و شترگاوپلنگ نماد جمهوری اسلامی و بلاتکلیفی و عبوسی همراه با ترس و عدم امنیت روانی و اضطراب مدام و تباهی و معطلی... آیا توانستم عمق فاجعه را نشان دهم! نه گمانم. چون بستگی به این دارد که شما الان درچه موقعیتی از زرافه قرار داری. نزدیکش هستی و در معرض تاپاله ها و لگدهای وحشیش. یا کمی شانس داری و از زیبایی پوست و گردن درازش که فعلاً بسمت توست خوشت می آید و یانه از زرافه بسیار دوری و در هیاهو و شیهۀ اسبان الاغت را هین می کنی! در هر کدام از وضعیت های سه گانه که باشی خیلی طول نخواهد کشید که شترگاوپلنگ حسابت را برسد. چون او وحشی است و به قوارۀ موزه و باغ وحش اندازه شده است. و نه شیری و پوستی و گوشتی و مرکوبی و باربری برای کودکان تو! یا...هو


بعد از تحریر:
منطبق بر آدم ها و سیاست های شان: شترگاوپلنگ (زرافه) نماد جمهوری اسلامی سی و دوساله. الاغ نماد احمدی نژادیسم. اسب نماد سیستم حکومت مدرن و عرفی.
..........................
توصیه می شود باپست قبلی توأمان مطالعه شود.

۵ نظر:

Joshua گفت...

سلام دلقک،

راستش من همیشه درگیر این بوده‌ام که آیا دلقک ما یه آدم حسیست که از قضا تجربه زیادی هم دارد ( که البته خودتان خیلی سعی‌ می‌کنید همچنین باوری برای مخاطب شکل دهید) که مرا میترسند، یا یک آدم خوش فکر و مطلع که ازقضا قلم منحصر به فردی دارد. البته مدتیست که جواب خودم را گرفته ام.

یک سوال، شما زیاد دلیل آورده‌اید که تغییر در ایران ختم به خیر است چون دانشگاه جلودار است. چه چیز شمارا در مورد مصر و تونس انقدر نگران میکرد، که مبارک را مبارک کرده بود؟

لطفا جواب مرا ساده بدهید، من فارسی خوب نمی‌دانم.

دوستتان دارم.

Dalghak.Irani گفت...

این مهم است که گفتی دوستم داری. چون مارکزهم تازگی ها همین را خواسته بود ازدخترهای خوب که دوستت دارم هایشان را به دیگران وبویژه به کودکان ودلقکان بگویند وبسنده نکنند به این که این موجودات حساس ودریوزۀ مهربانی خودشان می دانند که Joshua دوستشان دارد. وعلیکمُ السلام Joshua
عرض می کنم خدمت جناب عالی که نوشته های بسیارفشردۀ من دررابطه با سؤال شما ودرهمین وبلاگ بیشتراز30 صفحه مطلب است که می گوید چرا راجع به تونس ومصر بدبین وحساس ونسبت به همین تغییرات خواهی درایران حساس وحوشبین هستم. بامزۀ قضیه اینجاست که توتوضیح مختصر مرا بزبان ساده هم خواستی. که خودت هم می دانی من این یک فقره جنس را ندارم والاّ مثل این همه روشنفکر وسیاستمدارمی رفتم روی یا توی بوق وقلم وزبان ده تا یک غاز می زدم. ببخشید عزیزم مثل اینکه ازموضوع پرت افتادم. پس این صفحه را مچاله می کنم می اندازم توی کاغذ باطله های زیرمیزم.
Joshua لطفاً یک ورق کاغذ A4 دیگر بمن بده جواب این دخترک با معرفت وزبان دان ولوطی را بنویسم. مرسی. یا....هو

Dalghak.Irani گفت...

الان دوتا هژمونی متفاوت درکشورهای اسلامی است. اغلب دولت ها وبدنۀ تکنوکراسی کشور تحت نفوذ وهدایت هژمونی مدرنیتۀ غربی (کیفی وتوسعه نگر وخواستار تعامل بشری خارج ازمعیار های متمایز کننده مثل نژاد ومذهب وزبان و...)هستند. و توده های مردم دورازمتن های اصلی شهری وسیستم های حکومتی؛ و تحت هژمونی سنت های مذهبی واسلامی( که جمعیت های کمی وبسته واستقلال طلب ودشمن باور وجهاد وتفکیک انسانها به خیر وشر ودین ومذهب ورنگ ونژاد و...)هستند.این دو هژمونی یکی متکی برکیفیت جدید ودیگری متکی برکمیت قدیم درحال مبارزه برای دردست گرفتن قدرت سیاسی هستند .
تغیییرات رادیکال سیاسی درطول تاریخ بشر بخاطر ندارد که تغییری ازنوع رادیکال وانقلابی وساختارشکن اتفاق افتاده باشد ووضع موجود وقبل از انقلاب ودگرگونی را ارتقاء سطح داده باشد. بلکه همۀ تجربیات بشر حاکی از این است که:
" انقلاب ها بدست طبقۀ متوسط شهری آغاز وبفشارتوده ای طبقات محروم پیروز می شوند. ولی اولین برندگان این تغییرات درکوتاه مدت اراذل واوباش ودربلند مدت توده هایی هستند که توسط انقلاب وارد سیستم مدرن شده اند وبا ازکارانداختن کارآیی قبلی آن هم. دارند کارآموزی بی کفایتی ورشوه وفساد می کنند.همان معایبی که ظاهراً انقلاب را برای زدودن این ها شروع کرده بودند."
درایران اما ما یکبار سروته شدیم حالا اگر هراتفاقی بفتد چون بشر همیشه میل بتعادلش زیاداست. بروی دوپایمان برخواهیم گشت. خب زیادهم بود Joshua فکرش را بکن ما سی ودوسال آزگار با کله هایمان راه می رویم وبا کفش هایمان فکرمی کنیم. بس نیست ترا خدا. بخدا ما گناه داریم دختر.
من چون دلقک هستم وانسانها را به عرب وعجم ودخترخاله پسرعمو تقسیم نمی کنم. دلم می خواست به مصری ها بگویم که داداش همچون هم ذوق زده نشو که مهارت مارا می بینی با دویدن بسر وجاگذاشتن اندیشه درپاها. چیز مزخرفی است پس ازشب زفاف. حداقل این است که داوطلب شدن برای خودکشی توجیه عفلی ندارد.یا...هو
نکند داری تزی چیزی مینویسی وپروژه ات دلقک است ومرا ببازی می گیری. والا توکه خودت درس آموختۀ -حدس می زنم-علوم انسانی غربی هستی که بهترازمن این هارا می دانی.
برای بقیه اش هم بنشین همۀ پست های مربوط ونامربوط بمصروتونس را بخوان!

Joshua گفت...

دلنشین جواب می‌دهید، ممنون. آنقدر ساده و روان نوشتید که متوجه شدم کجا را جا انداخته بودم در تمامی پست‌های قبلی شما در باره مصر، انقلاب را. با شما در همهٔ مورد موافقم، جز اینکه من در مصر چیزی که نمی‌بینم انقلاب است، چرا که هیچ تغیر بنیادین در سیستم حکومت ایجاد نشد. در ۶ ماه آتی که ارتش وقت گرفته برای اعمال تغیرات، میتونیم بفهمیم که چقدر التّحریر مو ثره بوده.

ممنونم که انقدر وقت گذشتید که مرا شیرفهم کنید. سوال کردن همیشه برای دانستن نیست، گاهی این امکان را میدهد که دلقک با او حرف بزند. و دوست دارم شما بیشتر حرف بزنید.

اخر هفتهٔ آفتابی داشته باشید.

کیانا گفت...

سلام
مطلب قشنگی بود. دلقک خوب!