۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

توده ها چه می گویند: احمدی نژاد؛ این است/ بهترازاو؛ کی است؟

Colonna Madonna


1- خدا بیامرزد داریوش همایون را؛ اومردی نیک سرشت، پاک آئین وانسانی منصف بود؛ که هیچ گاه ونسبت به هیچ کس ازجادۀ اعتدال وپاک زبانی خارج نشد. اویکی ازالگوهای شکلی من درجوانی ویکی از الگوهای منصف من درپیری بود. درجوانی فریفتۀ قیافۀ مهربان وتیپیک اوبودم با آن لب های کلفت وصدایی مغرور؛ وچقدردوست داشتم موهای سیاه لخت وبلندش را که برخلاف زمانه ازوسط سرش فرق بازمی کرد. 


درتحولات بعدازانتخابات ایران اویک سبز بود وسبز ماند وسبز رفت. وچقدراین جملۀ کوتاه اورا دوست داشتم درپاسخ خبرنگاری که درروزهای افول جنبش سبز ازاوپرسیده بود چیستی را وآیا هنوزهم به جنبش سبز امید واعتقاد دارد؟ واوضمن تأیید چندباره اش ازجنبش سبز ورهبرانش بویژه مهندس موسوی، با این ترجیع بند محبوبش تمام کرده بود حرف نهایی را: "مگرما غیرازجنبش سبز چی داریم"!


2- اومعتقدبود که مهندس موسوی بسیار تغییرکرده وازآن مرد ایدئولوژیک دهۀ 60 خورشیدی به سیاستمداری طرازامروزی تبدیل شده؛ وهرچه درطول جنبش نیز پیش آمده ایم این تغییرات درمهندس موسوی تقویت شده است. اوهمچنین درمقابل انتقاد کسانی که مهندس موسوی را به انفعال وبی عملی متهم می کردند؛ تمام قد می ایستاد وعلت همۀ این کاستی هارا به شرایط داخل کشورتوضیح می داد. داریوش همایون بیشتر متمرکزمی شد برجوخفقان وتهدید وارعابی که رژیم بالفعل اسلامی بوجود آورده است، که مواضع تندترازموضع گیری های مهندس موسوی را تاب نمی آورد. اوکمترروی گزارۀ روشنفکران مذهبی واصلاح طلبان مذهبی یعنی "مردم ایران مسلمان هستند و..." تکیه می کرد.


پرواضح است که هرآنچه با امانت قریب به یقین از روانشاد داریوش همایون نقل کردم؛ شاکلۀ اصلی ومورداستناد همۀ اپوزیسیون طرفدارجنبش سبز به هدایت مهندس موسوی درخارج وهواداران-وحتی شیفتگان- جنبش سبز به نفراولی مهندس موسوی درداخل است. 

3- اما نگاه من نسبت به این موضوع کمی متفاوت است. به این عبارت که؛ تحلیل داریوش همایون مغفوردرمورد درمعرض تهدید بودن مهندس موسوی را قبول دارم. ولی آنرا قابل بحث وجرح وتعدیل می دانم. درحالیکه آن پارۀ دوم الحاقی ازسوی روشنفکران دینی واصلاح طلبان مذهبی یعنی "مردم ایران مسلمان هستند وحاکمیت اسلام را می خواهند" را مطلقاً قبول ندارم. وحتی معتقدم که عدم حمایت توده های محروم مردم ازجنبش سبزبه دلیل ناروشنی مواضع اصلاح طلبان درکل، وبویژه نوع نگاهشان به الیگارشی روحانیت سیاسی بود. وهمین موضوع راهم علت العلل به محاق رفتن جنبش سبز و انفعال مهندس موسوی هم می دانم. چرا؟

4- قبل ازاین بمناسبت های مختلف وطی نوشته های عدیده ای، گفته ام که مردم ایران ازدوم خرداد 1376 خورشیدی، وبا انتخاب سیدمحمدخاتمی بعنوان رییس جمهور؛ ضمناً رأی به جدایی دین ازسیاست هم داده اند-جای بسط مجددش دراینجا نیست- و رژیم اسلامی را به جبرزمانه بعنوان شعبه ای جدید ازرژیم های پادشاهی طول تاریخ خود، واین باربه سلطانی یک فقیه؛ متحول وعرفی خواسته اند. وبعدازاینکه درپروژه انتخاب روشنفکران وفرزندان خود (سیدمحمدخاتمی روحانی برای سد کردن جلو روحانیان هم ریش) شکست خورده اند. این بارخود دست به انتخاب زده ومحمود احمدی نژادرا برگزیده اند. بدون اینکه حاضربه بازگشت مجدد بمناسبات متزلزل و بلاتکلیف تا سال 1376 حکومت دینی بشوند.


5- لذا آن گزارۀ خانه خراب کن روشنفکران واصلاح طلبان را (مردم ایران مسلمان هستند ومناسبات دین اجتماعی را می خواهند) را به دوگزارۀ مجزا تقسیم کرده اند. جزء اول که عبارت باشد از"مردم ایران مسلمان هستند" راصحیح دانسته وپذیرفته اند ولی جزء دوم که عبارت است از "مناسبات دین اجتماعی وحکومت دینی را می خواهند" را برای همیشه مدفون کرده اند.


6- هنراحمدی نژادویاران دراین بود واست که این حس نفرت تودۀ مردم ازروحانی سیاسی را دقیق وبموقع وبه اندازه درک کرده اند وبا فرستادن پالس های مناسب به توده ها اطمینان داده اند که بازگشت به حکومت الیگارشی روحانیت سیاسی را راه نخواهند داد ومردم به این دست آوردبزرگ لبیک گفته اند ومی گویند.


7- بارها گفته ام ومجدد تکرارمی کنم: "کسانی که ما تودۀ مردم را بدون سواد، عامی، هالو، کم عمق، بدون بینش وبلانسبت احمق" تصویرمی کنند. بدون کمترین بلانسبتی خودشان کودن واحمق تمام عیارهستند. ما اگرزبان گفتاری یا نوشتاری وپروپاگاندا وهزارکوفت وزهرمارشما کم سوادان را نداریم ولیکن حسی بغایت حساس ولطیف وهشیار ووظیفه شناس داریم که چونان کودکان معصوم وپاک نهاد هم خوب می فهمیم وهم خوب پالس های روحی برزبان نیامده ولی متصاعدازرهبران و بزرگان مان را حس می کنیم.


8- درایران امروزمهندس موسوی یا هررهبرداعیه دارروشنفکروسیاستمداردیگری؛ اگربا الیگارشی روحانیت سیاسی زاویۀ مشخص وقابل نشان دادنی-بدون عصبیت ودشنام وتمسخر- نداشته باشد محال قطعی است که بتواند پشتیبانی ماتوده ها را جلب کند. ووقتی حمایت ماتوده ها غایب باشد امرتغییر اجتماعی وسیاسی غیرممکن ومحال خواهد بود.


9- این نوشته ای چندسطری است با سفیدنوشته هایی بقطرچندین کتاب. ودلقک دوست دارد آن را به این تیترخلاصه کند: "توده ها می گویند: "احمدی نژاد این است/ بهترازاو کی است". شعاراشتباه وبازندۀ "بغیرازاحمدی نژاد؛ هرکس" دودمان اصلاحات مدرن وموردنیاز ایران دردانه را نابودکرد ودود آن چشمان خیلی های دیگررا آش ولاش خواهدکرد. فاعتبرو یا اولی الاباب! یا...هو
.......................
این آن پست مادرنیست هنوز!

۱۱ نظر:

Ali گفت...

سلام و خسته نباشید ...
یکوقت دلسرد نشوید از نوشتن و ما را در خماری بگذارید
این بلاگ هر وقت برای برای کسی کشف بشود مجبور است آرشیو را از اول بخواند.

Dalghak.Irani گفت...

سلامAli
مرسی وچشم. راستش من حق عقب نشینی ندارم. چون دغدغه های ذهنی دارم که تا به یک طرح عملیاتی تبدیل نشوند وپاسخ آری یانه در واقعیت بیرونی جامعۀ ایران نگیرند اگرهم بخواهم قادر به ترک صحنه نیستم. مگراینکه حوادث نامنتظره وخارج ازاختیارمن این روند را قطع کند. ضمناً ازاظهارلطفت ممنونم.
اما حالا که تا این پشت آمده ام بدنیست که به یکی دوتا ازبی نهایت سؤالی که این نوشتۀ کوتاه درذهن خواننده ایجادمی کند هم خیلی مختصر بپردازم تا بیش از اینی که گیج کننده است دوستان ویاران را اذیت نکند.
مسأله ازنظر خودمن حل شده وساده است چرا که من از یک علت تامه که خوداین علت تامه یک حس است صحبت می کنم. وحرف من نافی تأثیر گذاری ده ها عامل مادی دیگر درجریان شکل گیری وقایع وپدیده های اجتماعی نیست. خوشبختانه امروز درتونس ومصر جریاناتی اتفاق افتاده ودرحال شکل دادن وضع جدیدی است ومی توانم ازشورش های این دوکشور استفاده کنم تا نشان بدهم که چطور آن حس مشترک توده ها بعنوان نخ تسبیح نامریی رویدادهای اجتماعی عمل می کند.
حتماً اخباراین حوادث را دنبال می کنید ومی دانید که اتفاق همۀ تحلیل گران ومفسران برغیرمنتظره وشوک اور بودن این جوادث است. بطوریکه مثل انقلاب ایران حتی همۀ سرویس های پرقدرت اطلاعاتی مثل سرویس اطلاعاتی خود مصر وتونس وهمچنین CIA وموساد نیز کمترین پیش بینی ازوقایع روی داده نداشتند. این البته به ضعف این سرویس ها برنمی گردد چون که تا ان حس مشترک توده فعال نشود دلایل مادی دیگر مثل اقتصاد واجتماع وفرهنگ وهرعامل دیگری علی رغم موجودبودن درجامعه ظاهر وفعال نمی شوند. هنگامی که براثر یک جرقه- که خوداین جرقه نیز برای هیچ کس مکشوف وقابل پیش بینی نیست- یکباره این حس مشترک شکل می گیرد ونخ نامریی تسبیح آماده می شود. بسرعت همۀ دلایل دیگر ازحالت منفعل وپنهان خارج شده وسوار این حس مشترک می شوند ویک رویداد عظیم اجتماعی را رقم می زنند. بعنوان یک مثال بارزتر درانقلاب ایران مدتها بود که تودۀ سنتی ومدهبی ما از سیاست های اجتماعی وفرهنگی جامعه بویژه درزمینۀ سکس نگران وناراحت بودند واخرت خودرا درمعرض تهدید جدی می دیدند. ولی بدلیل آماده نبودن حداقل شرایط بروز این ناراحتی حس مشترک توده شکل نمی گرفت وازقوه بفعل تبدیل نمی شد. تا اینکه فضای باز سیاسی امریکا خواسته تحرکاتی را درنیروهای سیاسی ومذهبی دامن زد وبه فعال شدن حس مشترک توده نزدیک کرد. تا اینکه ان جرقۀ نهایی که درایران نامۀ برعلیه امام خمینی بود -ومثلا درتونس خودکشی ان جوان- اتفاق افتاد ونخ تسبیح آخرت خواهی انقلاب شکل گرفت وهمۀ عوامل ریز ودرشت مادی دیگر را سوارخودش کرد. می خواهم بگویم که تا آن نخ نامریی عملیاتی نشود شورش ها نمی تواند برد مؤثر پیدا کرده ومنجربه تغییرات بنیادی- درحد عوض کردن رژیم یا فرارحاکمان وازاین قبیل- شود. بعبارت دیگر درانقلاب سال 57 اگر همۀ نارضایتی های مادی وسیاست های بین المللی نمی توانست توده های تظاهرات میلیونی عاشورا وتاسوعا را پیدا کرده وسوار این موج انسانی غیرقابل مهاربشود هیچگاه انقلاب نمی شد. این حس مشترک توده بسیار پرزور وقوی است ووقتی فعال بشود بسیار سخت است که عقب نشینی کند. ولذا یا باید زخم موجب فعال شدن این حس مشترک پاسخ درمانی بگیرد ویا با خشونت وخونریزی بسیار سبعانه وبسیارفراوان سرکوب شود که دراین صورت هم بازباید بلافاصله به التیام زخم همت شود واوضاع نمی تواند مثل قبل ازبیداری این حس مشترک ادامه پیدا کند. لذا مثلاً گفتن ازابعاد سرکوب جمهوری اسلامی درمقابل شورش های چند ماهۀ پارسال کمی روحیه دادن بخود وبازی اینترنتی است والا درصورت بیداری حس مشترک توده ها ده ها برابر آن خشونت ها هم پاسخ گو نخواهد بود. درجریانات دیگری مثل انتخابات وازاین قبیل هم توده ها درتفرد خود با این حس مشترک تصمیم می گیرند.
البته یک سؤال بزرگ دیگری که می تواند مطرح شود ومصداقی هم باشد برای جامعۀ امروز ایران این است که اگر تودۀ مردم همانطورکه من مدعی شده ام ازحکومت دینی والیگارشی روحانیت نفرت دارند؛ تعامل مثبت شان با همین روحانیت ودرمراسم ها وراهپیمایی ها وفراخوان های دولتی چه توجیه وجوابی دارد. وچون این سؤال بزرگتر وفراگیرتری است سعی می کنم درروزهای اینده ودریک پست مستفل به آن بپردازم. البته من یک مقالۀ چاپ نشده از سال 76 یا 77 داشتم که متأسفانه فعلاً دردسترسم نیست ودرآنجا گفته بودم که چطور رأی تودۀ مردم مدرن ولی رفتارشان سنتی است. یا...هو

Joshua گفت...

سلام دلقک عزیز،

کامنت شما اینجا به اندازهٔ یک پست کامل برای من مفید بود. با خواندن آن این احساس غفلت به من دست داد که باید برگردم و تمام نظرات در پست‌های قبلی رو هم بخونم تا چیزی رو از دست نداده باشم.

میخواستم خواهش کنم، با ابراز نظر این چنین در این پشت، آن‌های رو که فقط پست‌ها رو چک میکنند رو از این نظرات محروم نکنید.



راستی‌، می‌بینید به حرفتون گوش دادم و دارم به حرف زدن خودمو عادت میدم با شما!

MiM گفت...

سلام به دلقکی که تو هستی.
درباره پست پیشین یک دلیل دیگر هم اضافه کن به الف- ب- پ- ت خودت که همه اش به نظرم درست می آید و آن ث آنست که وقتی ایران باشی و بخواهی کامنت بگذاری در وبلاگ فیلتر شده ای بعد از گذر از هفت خوان هر آنچه فیلترشکن داری روی دسکتاپت و بالاخره یکی اش جواب می دهد و می رسی به فرم نظر خواهی ، خوان هشتم که این تایید دیداری دلقک عزیز است می شود راهبندت و اجازه عبورت نمی دهد... فکر می کنم دربار دلقک را به این تاییدات دیداری و شنیداری نیازی نباشد... این کامنت را هم واقعن به سختی فرستادم...
راستی درباره پست پیشتر با تحلیل دومی موافقترم یعنی همان مصر بهانه است...
می خوانمت مدام... نویسا باشی و شادمان

Dalghak.Irani گفت...

سلام به Joshua
وچه خوب که هم راضی کننده بودم من. وهم ادامه دهنده ای تو. بترسند بترسند ما همه با هم هستیم! یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

سلام M I M
خوش آمدی داداش. خیلی خوب بودی ونیروبخش. بویژه که نثرنوشته ات رادوست داشتم یک جورایی درمکتب دلقکی هم بود. اضافه کردم. وازهمۀ برادران ارزشی تقاضا می کنم. حقوق بازنشستگیم را که برقرارنکردند حتی درقالب مستمری برای فرزندان تحت حضانت شرعی ام. لااقل لطف کنند فیلتروبلاگم را بردارند محض خنده! پایدارباشی ومانا. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

دوباره بی سلام M I M
رفتم به آدرست ویکی از آن بغلت هم دیدم. مال شهرزادرا. چقدردلم تنگ بود برای بازگشتن دوباره بزندگی ومثل شماها نوشتن! یله خلاصه ودلی محض. ادبیات ناب. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس با وبلاگ فرهاد جعفری نازنین. اگرهمان ناشناس قبلی باشی درپست قبلی که من یادم رفت پاسخش وامیدوارم که اگرتونیستی اوهم اینجارا ببیند سلام.
حس فرهاد جعفری را که درکافه پیانو دیده بودم. حسی بسیار فاخر ونزدیک ترین به حس جامعه می دانستم ومی دانم. والبته برخلاف اکثزیت من حمایت برخلاف رودخانۀ او ازاحمدی نژاددرانتخابات سال پیش را متعجب نشدم. چون که می دانستم احتمال لیبرال شدن احمدی نژاد لمپن خیلی بیشتراز سایرین ایدئولوژیک است وطبیعی بود که فرهادلیبرال ازاین احتمال بیشتر حمایت کند. او اینک گاهی تحلیل های محققانه وسیاسی می نویسد که کاری سخت ووقت براست. من زیاددنبالش نمی کنم مگربه توصیۀ اتفاقی دوستی چون شما.
وارد ریز جزئیاتش نمی شوم آنچه موردنظرشماست. فقط می گویم که با کل دیدگاهش وبویژه حسش موافقم. ومن هم ازهروضعیتی که الیگارشی روحانیت را بشکند استقبال می کنم. وداوری ام این است که این تابوشکن قزعاً باید لیبرال تر ومدرن ترباشد ومجاهدین خلق را نه ازجنبۀ ایدئولوژیک بودن ونه ازجنبۀ گذشته ای که متکی هستند آلترناتیو درستی برای رهبری ضدالیگارشی های روحانی ونظامی نمی دانم. واگرغرب دچارچنین حماقتی شود وای بحال خودش وما که رهانخواهیم شد. البته اگر منظورازالیگارشی نظامی چیرگی احمد نژادیسم برخامنه ایسم باشد من ناچار باشم درطرف احمدی نژاد خواهم ثبت نام کرد. یا...هو

ثامنی گفت...

بله، همان ناشناسِ قبلی هستم؛ البته الآن با یک شناسه: (ثامنی)

من پر از دردم و تو پر از امید، پیش روی تو یه دنیای جدید
گوش نکن به این چیزای مسخره، این صدای خسته‌ی یک پدره

http://mehdigital.blogfa.com/post-147.aspx

کیمیا گفت...

یک سوال در مورد 7:
http://www.hamkariha.com/viewdetailnews.aspx?id=+HYnriPYHYowVjeGGliJBg==

Dalghak.Irani گفت...

کیمیا بانو
ازامراتفاقافتاده خبردقیق ندارم واین ها بیشتر پروپاگانداست تا چیزی که درصحنۀ مدارس جریان دارد. ارزیابی من این است که این طرح قبل ازاینکه به ایدئولوژیک شدن مدارس بینجامد نفرت بیشتر ازروحانیان را تا سطح بچه های دبستانی گسترش می دهد ونه گمانم که اجرایی باشد وبزرگان حوزه تن به چنین کلاه گشادی بروند رای حوزه. ازسوی دیگری احمدی نزاد ومشایی دارند یک شبکه ای ازروحانیان جوان ومزدور را تقویت می کنند که درمقابل مبالغ کم به تخریب روحانیت سنتی وبانفوذ قبلی بپردازند. خیلی هدف قابل اعتنایی ندارد این طرح غیراز ریختن کمی علوفه درآخور طلبه های جوان وطفیلی. وبخدمت گرفتن نیروی فشاران ها به حوزۀ دین. یا...هو
بعدازاین اینقدرعقب نشینی کنی جوابت را نخواهم داد. دهه!