۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

فیسبوک بمعنایFacebook ودوستان من!





من درفیسبوک یک صفحه دارم که اولاً خداوندبانی ومؤسسش -صفحۀ خودم را می گویم والا بانی ومؤسس فیسبوک که نیازبه دعا ندارد وخودش یک پا خداست!- روزگارشیرین دهاد.


من دراین صفحۀ متروک فعالیتی ندارم. وگاهی لینک های برخی ازنوشته های وبلاگم را به اشتراک می گذارم. دوستان من درفیسبوک اکثریت قریب به اتفاق دوستان جوان فرزندانم هستند ومن حتی یک نفردوست همریش سن خودم یا حتی نزدیک به خودم را هم ندارم.


این جوانان دوست من درفیسبوک که اغلب هم آدم های کلاسیک نیستند ویک جورهایی! (جورایی) متعارف هم نیستند حتی؛ خیلی زیاد سخت گیرند درمورد آیین دوست یابی. ومرا نیز به هزارزبان وایما واشاره تهدید می کنند واختیارم را در اختیار دارند. 

تا یک نفردوست جدید بگیرم؛ ده ها نفری میریزند روی دیوارم واز دیوار راست بالا می روند که: "بچه ها من یک آدم مشکوک دیگرپیدا کردم. وجعبۀ نامه هایم را پرمی کنند از "ازA-X روی دیوارشما پیامی فرستاده اند. برای پاسخ به این پیام لینک زیر را دنبال کنید."


من هم اگربخواهم همۀ لینک زیررا دنبال کنم، دیگروقتی برای فکرکردن ونوشتن بعلاوۀ فرعیات زندگی نخواهم داشت. بنابراین باید رختخواب بیندازم پشت دیوارم ورصدکنم هجوم معترضان "یک آدم مشکوک دیگر" پیداکننده را.


این را ازاین جهت دراینجا نوشتم که اخیراً تعدادی ازدوستان خوانندۀ وبلاگم برای من درخواست دوستی درفیسبوک فرستاده اند ومن باشرمندگی خجالت می کشم که پاسخ رد بدهم وبرای پاسخ آری هم که گفتم با چه تهدید های سهمگینی ازآدم های کمترجدی -منظورم توی دنیای مجازی است والا گوشم را می برند- مواجه هستم.


بعلاوه من دلقکی هستم که فقط نوشتن ازنوع  "کمترکسی متوجه می شودچه نوشته ام" هستم وهیچ گونه هنروفن ودانش وبینش وچینش دیگری مثل دسته بندی دوستان وقایم کردن یکی ازدیگری وازاین بازی های کامپیوتری بلدنیستم خدای ناکرده؛ که حالا دوستی مجازی با من چه تحفه ای باشد. پس عذرخواهی می کنم وازسرورانم می خواهم که برای من درخواست دوستی نفرستند. شرمنده. یا...هو

هیچ نظری موجود نیست: