۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

اشک های یک دلقک/ برای آقای هالو؛ وخانم مترسک!

The Awakening Conscience


یکی بود یکی بود غیرازدلقک همه هم بودند. یک دلقک پیری بود که ازبس نگذاشته بودند درجوانی دلقکی کند درسرزمین شیران. حالا که پیرشده بود دلقکی اش گل کرده بود -مثل گل خرزهره که معمولاً بدون اینکه مناسبتی داشته باشد زرد می شود وهمۀ دوروبرش را هم زرد می کند- واسم خودش را هم گذاشته بود دلقک شیران. ولی چون کفتارها وروباه ها همۀ شیران را قبل ازشمردن بیضه های شان اخته می کردند وانصاف وسواد این را نداشتند که سه شیر ودوشیر را ازهم تفکیک کنند. دلقک پیر تقیه کرده بود وشیران شهرتش را کرده بود ایران. دلقک پیر که ازدلقکی فقط ماسکش را داشت پرازگریه های وطنش سیرکی بازکرده بود درسرزمین رؤیا های حضرت "جان لاک" سلام الله علیه که به سرزمین سه شیرهم شناخته شده است دربرخی تقویم های فوتبالی، وخودش را هرروز بزور می چپاند داخل یک باریکه راهی که خودش "موج"ی بود وبه عادت مردمان سرزمین پدریش "باند" داشت این هوا! که تازه اهل محل می گفتند پهن وباریک هم دارد وسرباریکش همیشه دروطن. بلی بزرگان؛ دلقک پیرباهرزور وزحمتی که بود خودش را ازاین راه موجی می رساند به تماشاگران سیرکش: آوارگان درجهان، غریبان درایران!

جانم برایتان تعریف کند که ازخدا پنهان نیست چرا ازبچه های شیطان پنهان بماند؛ تأسیس سیرک بقول دانشمندان سیرک باز وسیرک شناس ملاحظاتی دارد که مثل قانون اساسی نانوشتۀ سرزمین شیران بدست کفتاران -برای سوء استفادۀ روباهان- که همۀ دلقک ها باید آنرا رعایت کنند. آن قانون نانوشته که مثل قانون بقالی های زمان شاه می مانٌد که باید سرساعت 5/5 -6 صبح دکان را بازمیکردند تا بتوانند دخل وخرج کنند ومثل حالا نبود که مشتری ها بایداز5/5- 6 صبح صف ببندند که درنزول اجلال ساعت 9 صبح سوپرمارکت داران شیر یارانه ای نصیب ببرند- این قصه درگذشته ای دور می گذرد ودیگر ازاین خاصه خرجی ها خبری نیست- وآن قانون این بود که بازکردن سیرک با دلقک هاست ولی بستن سیرک منوط به عدم استقبال تماشاچیان است و ویک اند وآخرهفته ومرخصی استعلاجی وازاین بهانه ها هم مطلقاً یوخدور.


دلقک پیرهم که گفتم عمراً دلقکی نکرده بود که بداند اسلامی نیست یعنی چه و جمهوری اسلامی دیگر چه حیوان بازیگر تازه واردی است به "سیرک" جهان و"کریس"(برعکس سیرک. درکریس همۀ تماشاگران باید گریه کنند درحد زارزدن) ایران؛  نپرسیده وگزنکرده کرکرۀ سیرکش را کشید بالا-برعکس تنبان که معمولاً باید بکشید پایین تا خنده داربشود- وخیلی زود شیران گیرافتاده دردست کفتاران با "کریس"های گریان هجوم آوردند وباشعار "دلقک اگرهم پیر بُوَد بهتراز آخوند چیز بُوَد" خیمه زدند توی سیرک دلقک که اسمش را گذاشته بود وبلاگ - گفتم که سیرک بزبان جیمزجویس می شود وبلاگ-. وحالا نمان وکی بمان. دلقک هم بهانه کرده بود که سیرک تعطیلی ندارد وتماشاچیان هم بل گرفته بودند که صحنه نباید خالی بماند و از این قبیل مزخرفات آخوندی که شنیده ایم -ترک عادت موجب مرض است- و مجبور شده بود 24 ساعته روی سیرکش بماند. منظورم روی صحنۀ سیرکش بود ولی بس که این مادر...ها مفاهیم را دستمالی کرده اند ناچارگفتم روی سیرک ام.


اما قانون نانوشتۀ دیگری که از شعار "پیرپیراست اگرچه دلقک بُوَد" منتج شده بود، گذاشته بود توی کاسۀ دلقک ودلقک ایرانی هرروز یک طرف تلنگش درمی رفت و مجبور می شد به بیطار سیرک مراجعه کند. وهم ازروی "هالو" گری خودش وهم بخاطرنقش "مترسک" جالیز داشتنش که باید ازنزدیک شدن حسین شریعتمداری به نوامیس ملت جلوگیری می کرد گزارش این بیطاربازی هارا بعنوان بخشی از برنامه های سیرکش روی صحنه می آورد که بگوید اولاً پیرشده است قبل ازاینکه دلقکش بکنند ثانیاً توضیح بدهد که چرا غیبتش ازصحنه بیشتراز یک دستشویی اضطراری طول کشیده است. ومهمتر ازهمۀ اینکه داشتیم انقلاب می کردیم وبه رهبران جنبش یرمی خورد غیبت ازروی صحنه - ای گوربگوربشوید بازهم مجبورشدم بنویسم صحنه. قسم می خورم که دفعۀ دیگر اگر مجبوربشوم بروم روی صحنه ازکنگاورآن طرف تر نروم- وغیبت این روزهای دلقک درضرب المثل "وقت شکار ریدنش می گیرد" با هو تماشاگران روبرو می شد.


اما- وبقول دلقک این اما مهم است- این لوس بازی های دلقک برای خیلی از تماشاچیان نه تنها خنده دارنبود بلکه آن هارا غصه دارمی کرد -آخ که بمیرم برایتان چقدرغصه- وآن ها همه شان بخاطر نگرانی از تلنگ دررفتگی یک انسان که روزی درهمین سرزمین شیران روباهان ازدستش سوراخ موش می خریدند هزارپوند وحالا ازدست یک مشت کفتارنابهنگام روییده درسرزمین شیران تلخک دربار"کرامٌوِل" شده است بناچار؛ به تب وتاب ودعا ونیایش متوسل می شدند که خدایا بلا دوربگردان ازدلقک پیر ایرانی.


ودلقک ایرانی تنها باری بود که گریه های پشت صحنه اش را آورد روی سن ودر حالیکه قد رشیدش را به قاعدۀ یک تعظیم غرّا بلکه هم بیشتر خم کرده بود تا گریه های خندانش را روی خاک مقدس سیرکش جاویدان کند گفت: بچه ها متشکرم. من خوبم. باورکنید من حالم خوبست وتا کسی را کفن نکرده ام وطن را وطن خواهیم کرد. یا...هو

۲ نظر:

مترسک گفت...

سلام دلقک !
قرار بود تلخ بنویسی اما شیرین بخوانی !
زمان که طول و درازیش را همگان رصد می کنند آیا عرض و پهنا هم دارد؟
می آیی درعرض زمان زندگی کنیم تا نه کسی جوان بماند و نه دلقکی این همه به پیرانه سری خود ببالد...؟ به جایش نون و قهوه بگیرد،
و چیزهای دیگر ، و بنویسد ..
... تو جغرافی هم خوب بلدی...
یا..هو

Dalghak.Irani گفت...

اول سه تا سه تا وحالا دوتا دوتا امیدوارم که دفعۀ بعد همان یکبار کافی باشد. چقدروحشتناک وقتی ازخانه می روی بیرون هی برمی گردی وچفت وبست خانه را چک می کنی چون به تکنولوژی اعتماد نداری. دروغ عرض کردم من هم به فنی که تسلط کامل نداشته باشم- که به هیچ فنی تسلط ندارم- بکارکردش اعتماد نمی کنم وسعی می کنم بادوباریاسه بار کلیک کردن وفرستادن کامنت به اینترنت یاد آوری کنم که کارش را درست انجام بدهد. مترسک خانم قبول کردم که اهل بخیه اید حضرت عالی وچه خوب. به راستۀ ما پالان دوزها خوش امدید. لطفاً بی خبر ترکمان نکنید چه درعرض زمان وچه درطول آن! مرسی مترسک بازهم. یا...هو