۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

عمله منم برای آرایش صحنه! اجرای نمایش آرتیست می خواهد که شمایید!

Mars Being Disarmed by Venus



1- من درموقعیت وصلاحیت وشناخت میدانی چسبیده به تحولات اخیرایران نیستم که بتوانم نفیاً یا اثباتاً توصیه، دعوت یا فراخوانی بدهم برای چگونگی رفتارمعترضان داخل ایران. این پاسخ همۀ خوانندگان وبلاگ دلقک ایرانی است که ازمن توقعی این چنین دارند. وازجمله سرکارخانم آشنای محترم که طی کامنت خود چنین موضوعی را مطرح فرموده اند. حداکثرکوشش من این است که بتوانم مشخصات دقیق ترو بیشتر نزدیک به واقعیت های امروزجامعۀ ایران را تبیین وتشریح کنم تا کسانی که باوری به ایده های من دارند یا پیدا می کنند خودشان تصمیم بگیرند که درمقام عمل چه گزینه ای را انتخاب بکنند. لذا به برخی دیگرازمشخصات جامعۀ ایران درطول عمرجمهوری اسلامی بطورعام وبه وضعیت آرایش کنونی نیروهای مختلف بطور خاص اشاره هایی خواهم کرد.


2- قبلاً هم باشما درمیان گذاشته ام که به باوروتحلیل من جامعۀ ایران بعدازانتخابات ریاست جمهوری سال 76 جامعه ای سکولار شده است که انتخاب مسئولان کشوررا نه بخاطر دین آن ها بلکه بخاطردنیای خودشان (مردم) برگزیده اند. بعبارت دقیق تر اززمان رأی به سیدمحمدخاتمی جامعه بدون اینکه توجهی به تفارق وتفاوت شاه وفقیه داشته باشد؛ جمهوری اسلامی را سلطنتی درراستای سلسله پادشاهی های مختلف 2500 سالۀ خود ناچارپذیرفته است ودین شخصی خودش را اززیربار امرونهی سلطان-فقیه رهانیده است. ومعتقدم که از 14 سال پیش تاکنون وضعیت دینداری تودۀ مردم گرایش معناداری به نحوۀ دینداری آنان درحکومت شاه داشته است ودرغیر مواقع اجباریا اکراه دین خودرا ازمعرض تهاجم رژیم سیاسی محافظت کرده اند. البته در عدم وجود وامکان یک نظرسنجی علمی ومیدانی درایران حرف من یک ادعا ازصدها ادعای متناقض دیگراست. ولی اگرامکان چنین پیمایش میدانی فراهم بود، شک ندارم که صحت ادعایم مستند می شد.


3- این موضوع درجایی خیلی مهم می شود ومرتبط با شرایط روز، که ما شاهد عبور مطلق اعتراضات مردم ازرییس جمهور احمدی نژاد (نخست وزیرهویدا -بعنوان تقریب به ذهن ونه اینهمانی دقیق-) به ولایت فقیه خامنه ای (محمدرضا شاه) هستیم. اعتراض به احمدی نژاد درشروع جنبش سبز ازاین جهت هم با همراهی توده مواجه نبود ونشد که احمدی نژاد دریک فرآیند عرفی برگزیده شده بود واتفاقاً دارای پایگاه محکمی هم دربین توده های بیشترمحروم بود واست. لذا توده های اکثریتی مردم اولاً احمدی نژاد را مستوجب تنبیه نمی دانستند. وثانیاً احمدی نژاد را نه مشکل آفرین خود که حلال بخشی ازمشکلات خود هم قبول داشتند. آنها ازراه غریزۀ شهودی می دانستند ومی دانند که مشکلات نابسامانی زندگی شان نه درمنتخب عرفی آنان (رییس جمهور) که درحاکم موروثی آنان (ولایت فقیه) متمرکزاست. بعبارت دیگر همانطورکه امام خمینی ازاین حس تودۀ مردم درانقلاب 57 که معتقدشده بود تا شاه است آخرت آنان درمعرض تهدید است؛ استفاده کرد وشاه راسرنگون کرد. امروز درست عکس آن باوردرتوده شکل گرفته است که تا فقیه است دنیای آنان آباد نخواهد شد واین فارغ ازاین است که هویدا نخست وزیرباشد یا آموزگار واحمدی نژادرییس جمهورباشد یا خاتمی. 

4- بنابراین اگر امام خمینی توانست آن باورانتزاعی "آخرت خواهی" را به آن انقلاب بی نظیر راهبری کند؛ رهبرانی بسیار ضعیف ترولی مثل ایشان مصمم وجسورمی توانند امرانضمامی "دنیا خواهی" امروزمردم را به نتایج مورد دلخواه ومطلوب هدایت نماید. البته که جزییات می تواند هم درروش ها وهم درهدف ها بسیار متفاوت باشد وهست. من چهارچوب کلی را بیان می کنم. به این معنا که منظورم لزوماً ارتباطی به این ندارد که جامعۀ فعلی ایران هم مثل سال 57 آمادۀ یک انقلاب تمام عیار است. بلکه می خواهم روندفکری جامعه را نشان بدهم اولاً واهمیت رهبرانی که بخواهند وبتوانند این پتانسیل بالقوه نارضایتی را درقالب ها وتاکتیک های مرحله ای ومدل روزطراحی واجرا کنند.


5- وهمانطورکه گفتم من به صحنه ها واتفاقات روشن تری نیازدارم برای داوری نهایی درمورد جنبش تازه آغازشده در25 بهمن ماه. که مهمترین آن تصمیم رهبران است وابتکاراتی که با توجه به رفتارشناسی جامعۀ امروزایران درگزینش تاکتیک های تداوم اعتراضات مردم برمی گزینند. شعارهای مذهبی برای یک هدف غیر مذهبی، یا استفادۀ نعل بالنعل ازتاکتیک هایی نظیر شب هفت وچله و ازاین قبیل چقدرپتانسیل دارد برای تداوم حرکت؛ من قضاوتی ندارم وباید درعمل مشاهده کنم تابتوانم داوری موفق یا ناموفق داشته باشم. چیزهایی را که من می دانم کلیاتش همان است که عرض کردم وجزئیاتی را هم اضافه می کنم برای قوت قلب کسانی که می خواهند تصمیم به حضورمیدانی بگیرند یانه:


الف- جمهوری اسلامی ایران تنها حکومت درعصر مدرن است که تحقیقاً هیچکس وهیچکس ازآن رضایت ندارد. ازرهبر عالی رتبۀ آن آیت الله خامنه ای تا پایین ترین آدم ازنظررتبۀ اجتماعی وحتی غیرمرتبط با حکومت. این نارضایی عام که بهمان علت تامه ای که گفته ام ارتباط دارد برمصادیق متنوع وگوناگونی منطبق است ولی نارضایتی است. اگرمن نوعی بدلیل آوارگی ازوطنم ازجمهوری اسلامی نفرت دارم. آیت الله خامنه ای نوعی بخاطر عدم امکان اجرای نعل بالنعل شریعت درجامعه از جمهوری اسلامی نارضاست. اگرفلان کارآفرین اقتصادی نوعی ثروت وآبرو انرژی اش را هدررفته دربلاتصمیمی وقوانین بی ثبات کشور می داند وناراضی است. بسیجی جوان ومؤمن مسجد محل ما نیز از بی حجابی وآزادگردی وعرق خوری همسایگانش دررنج ازجمهوری اسلامی است و... تنها وتنها یک قشر آن هم بطور مقطعی ازجمهوری اسلامی راضی هستند آن هم کسانی هستند که درهزارتوی پرهرج ومرج مناسبات قبیله ای وغیرشفاف نهادهای امنیتی واقتصادی وسیاسی رخنه می کنند وبه فربه کردن قطرشکم های خود مشغولند. اینان نیز تا هنگام کمی فربه شدن کپل های شان جمهوری اسلامی را قبول دارند وبمحض اینکه چپاول های شان برقم هایی رسید که دنیارا بشناسند وزیبایی های زندگی را لمس کنند جزودشمن ترین وخطرناک ترین ها می شوند برعلیه شرایطی که آنان را درعین عدم لیاقت فربه کرده است.


ب- گذشته ازاینکه هرحاکمی یک سری نوچه وشیتیله گیردارد درجهت محافظت از منافع او. من بدنۀ بسیجیان کشوررا مزدوروساندیس خور وازاین القاب چرک نمی دانم. وبرعکس معتقدم که بسیجیان زیادی هم هستند که با ایمان مذهبی وبرای کسب ثواب درخدمت رژیم قرارگرفته اند. اینان که اکثریتی محروم ازمواهب دنیوی هستند با وعدۀ مواهب اخروی خودشان را راضی می کنند وچون تحت هدایت اقلیتی هستند که یا وابستگان متنعم -مثلاً فرزندان- لاشخورها (همان گروهی که گفتم تنهاراضیان مقطعی ازجمهوری اسلامی اند) هستند. فرصت تفکر ونگاهی دیگربه اطراف خود پیدانمی کنند ورفتار بسیار نامهربان وتمسخرآمیز ماهم درماندن آنان درچنین شرایطی مددرسان می شود. فردی ازدوستانم را که درجمهوری اسلامی مقاماتی را طی کرده می شناسم که درزمان شاه وبین ما دوستان وهمکارانش بسیار منزوی ومطرود بود و ما علت آنرا نمی دانستیم. انقلاب که شد واو شکفت ما تازه فهمیدیم که چون ایشان فردی مذهبی بود ونمی توانست درمجامع ما که همه اش صحبت ازدختربازی وعرق خوری وسایرمظاهرجوامع متجدد مقلد بود عرض اندام بکند ودراقلیت محض هم بود لذا تنها راه محافظت ازرفتارتحقیرآمیزما نسبت به خودش وهمفکرانش را دوری ازما ورفتن درلاک خود وپنهان کاری می دید.


پ- الیت جامعه ازروشنفکروهنرمند وتکنوکرات ودانشگاهی ونظامی و... لاجرم مدرن هستند ومخالف بالقوۀ حکومت موجود. لذا همۀ آنان بتناسب شخصیت ذاتی خود آمادۀ پیوستن به معترضان هستند. واگرشرایط حسی بجایی نرسیده است که مخالفت خودرا علنی کنند ولیکن درخلوت ومجامع خصوصی با نگرانی توأم با اشتیاق اعتراضات را رصد می کنند که بمحض رسیدن به حداقلی ازپتانسیل توازن قوا رژیم را رها کرده وبه اصل خویش برگردند. من یک جملۀ کلیدی وطنز تلخ دراین مورد دارم که می گوید:

"حاکمان جمهوری اسلامی این هنر منحصربفرد را دارند که با الیتی صد درصد ناراضی برملتی 95 درصد ناراضی حکومت می کنند واین ازعجایب منحصر بفرد تاریخ است."

ت- وبالاخره اینکه روحانیان برعکس همۀ اهن وتلپ وواشهید و"خوش آمد به مرگ"ی که می گویند؛ خودشان بشدت دنیا پرست ولاجرم ترسو هستند. لذا فقط در زمین های بی خطربازی می کنند. اگرسطح اعتراضات ازنظر هستۀ کیفی به پتانسیلی ارتقاء پیداکند که روحانیان احساس خطردنیوی ومادی بکنند بسرعت صحنۀ رویارویی را ترک خواهند کرد. اگر نکته سنجان عربده های "مرگ بر..." نمایندگان مجلس را نشانه ای ازضعف مفرط می دانند که درست است. ولیکن من به معدود اظهارنظرهای انفرادی همین نمایندگان دقیق هستم که تلاش می کنند با پاسخ های "من در باره 25 بهمن اظهارنظرنمی کنم..." یا "وقت مصاحبه ندارم..." وازاین قبیل به خبرنگاران؛ اززیربار اظهارنظردرصحنه ای که برنده اش معلوم نیست شانه خالی کنند. وخودشان را درمعرض خطربالقوه ممکن درفردای معرکه قرارندهند.


6- بنابراین همانطور که درمثال های قبلی شترگاوپلنگ ولاک پشت با پوستۀ سخت هم گفته ام؛ اگردل قوی داریم وبتوانیم این خش افتاده بربدنۀ رژیم در25 بهمن را فقط کمی عمق بدهیم که به یک ترک کوچک ارتقاء یابد آفتاب دربهار، تابستان خواهد کرد! یا...هو



هیچ نظری موجود نیست: