Nana On A Dolphin |
1- 13 ماه است که همۀ وقت وانرژی ام را صرف ایجاد، نوشتن وتیماراین وبلاگ کرده ام. وامروز خوشحالم که همراه با شما به نتایج خوب واثرگذاری رسیده ایم. اینک مناسب می بینم برگردم ونگاهی به پشت سر بکنم وبشما گزارش بدهم که آیا من پیرمردی دلقک هستم که مثل همۀ دلقک های براستی دلقک فردی ساده بین، احساساتی، آشفته ذهن، الابختکی و... هستم که بایک غوره سردی وبا یک مویز گرمی ام می شود: روزی مهندس موسوی را به اسفل السافلین فرومی کوبم وروز بعد او را به اعلا علیین ارتقاء می دهم. ساعتی قبل احمدی نژادرا نابغه وپیامبر وساعتی بعد اورا ابله ومردم فریب معرفی می کنم. درمطلبی جمهوری اسلامی را سخت جان وتغییرناپذیر می دانم ودرمطلب بلافاصله ای آن را تحجری پوشالی که تا فردا دوام نمی آورد به داوری می نشینم وتناقضات بظاهر نامحدودی که از پستی به پست بعد و ازروزی به روزپس و ازساعتی به ساعت پیش و... دچارش هستم. یا نه آدمی معتبر که دلقکی را برگزیده ام که ازسایر دلقک های بدون ماسک وجدی پوش وعبوس گفتار متمایز باشم ولذا برهرنوشته ای از"الف" شروع تا"ی" پایان تمرکز عقلانی و منسجم دارم وهمۀ واکنش های بظاهرمتناقضم ازیک انسجام قوی وقابل توضیح و دفاع بر می آید.
2- همۀ دفاع خودم ازهمۀ بظاهرتناقضات مورد اشاره ام یک دفاع چند جمله ای بیش وکمترازیک پارگراف نیست:
"جمهوری اسلامی موجودی پارادوکسیکال وشترگاو پلنگی است که جزدرمقابل مبارزه ای ازجنس خودش (شترگاوپلنگی) مقاوم وتسلیم نا پذیراست. زیرا که درست است که شترگاوپلنگ نه شتراست ونه گاو ونه پلنگ ولی درواقعیت بیرونی یک موجود است با هستی قابل لمس. بعبارت دیگر اگر توصیف تئوریک وعقلانی از شترگاوپلنگ (دراینجا جمهوری اسلامی) سخت وناممکن است ولی موجودیت قابل لمس شترگاوپلنگ ساده وراحت است. کافی است دستت را دراز کنی ویال ودم وسروشاخ موجود درواقعیت بیرونی وعینی را لمس کنی. واینجاست که درجابجای نوشته هایم بشما گفته ام: جمهوری اسلامی قبل ازاینکه قابل فهم عقلانی باشد ماهیتی قابل درک ِ حسی دارد. وبهمین خاطرهم است که اصرارکرده ام که روشنفکران کتابی که با الگوی "پیشین ذهنی" ازانواع حکومت های مدرن وتعریف شده، بسراغ توضیح جمهوری اسلامی می روند موفق نمی شوند ولی روشنفکران توده ای ومیدانی با حس توده ای خویش قادربه شناسایی جمهوری اسلامی می شوند."
3- اینک می خواهم بشما بگویم که ناسیستم جمهوری اسلامی مثل هرموجود وپدیدۀ مادی دیگری یک قالب دارد ویک محتوا یا یک بدن دارد ویک روح. قالب جمهوری اسلامی چیزی است بنام "اسلام متحجر" که قالبی بسیارسخت، تاریخی، بدون کمترین استعداد ِ تغییرپذیری وبسیار سخت جان و.... ولی محتوای آن برعکس یک مشت سنت وعرف وخرافه وحقیقت ودروغ و... است که دربالاترین سطح هرج ومرج ممکن درداخل آن قاب سخت روی هم تلنبارشده اند. لذاست که تا هنگام شکسته شدن قالب سخت وکهنۀ این لاک پشت پیرکوچکترین گزندی به آن هرج ومرج محتوا یی اش نخواهد رسید. ولی درعوض با کوچکترین ترک ورخنه ای درقالب سخت؛ محتوای پرهرج ومرج داخل آن بسرعتی ناباوردود خواهد شد وبهوا خواهد رفت. واین است راز مبارزۀ سخت وپیروزی آسان!
4- این شناخت از جمهوری اسلامی بشما توضیح می دهد که چرا آیت الله خامنه ای چنین خشن برای حفاظت ازآن قالب عمل می کند. وچرا سید محمد خاتمی نخواست که با فشاردادن به نقاط ضعف نازک تروشکنندۀ این قالب آن را اصلاح کند. وچرا هاشمی رفسنجانی با همۀ کیاست وسیاستش به قالب شکنی تن نمی دهد. چون هرسه آقایان - من نمونه آوردم وشما می توانید آن را به همۀ ریزودرشت جمهوری اسلامی تعمیم بدهید- بهترازمن می دانند که: اولاً قالب دین بدلیل قدمت ومتصلب بودن هرچند سخت ومقاوم ولی بشدت ترد وشکننده است. جنس قالب دین دربهترین حالت به شیشه ماننده است که اگردرنقطه ای ترک بردارد بلافاصله وبسهولت منتشرشده واگرشانس بیاورد ودفعتاً پودرنشود؛ شکستن غیرقابل تعمیر وترمیمش حتمی است.
5- واین است توضیح همۀ تناقضاتی که شما دررفتار وگفتار من حس می کنید. من درعین حالی که دارم برای شما ازسختی وکهنگی قالب جمهوری اسلامی تعریف وتوضیح می دهم؛ یک باره مواجه می شویم با حرکت کوچکی که تظاهرات محدود خیابانی به بخشی ازاین قالب حمله می کند. ومن سرازپا نشناخته وبارها کردن کلاس درس وتئوری وبسان ارشمیدس پیر برهنه وسراسیمه بیرون می پرم که یافتم یافتم. زیرا که مطمئنم اگریکی ازاین حملات محدود درزمان ومکان درستی وبه ضعیف ترین نقاط این قالب سخت انجام پذیرد ویک رخنۀ کوچک ویا ترک مویی به این قالب تحجروکهنگی بیندازد کارجمهوری اسلامی تمام است. وبا این تأکید سمبولیک دوباره که: جمهوری اسلامی مثال پهلوان پنبه ایست که زرهی بسیارقدیمی ومحکم وسنگین دربرکرده وهیبت خودرا به وحشتناکی یک سوپرمن غیرقابل شکست بازنمایی کرده است. درحالیکه کافی است که حتی دکمه ای ازاین زره پوشالی کنده شود تاهمه ببینند که پادشاه لخت بوده است ازابتدا.
6- اگرسیدمحمدخاتمی واصلاح طلبان همراه؛ آدم های این قالب سخت نبودند ومنافع الیگارشی روحانیت را به منافع ملت مقدم نکرده بودند وبجای فشارظاهری وپراکنده و ناپی گیر به همۀ سطوح این قالب ودرنتیجه سرشکن شدن فشاردرسطح گسترده؛ همتشان را متمرکزمی کردند به یکی دوتا ازضعیف ترین نقاط وحلقه های این تحجر جان سخت، خیلی زود نتیجه می گرفتیم وناچارازتحمل این همه هزینه های اضافی جانی ومالی ومعنوی نمی شدیم. بگذریم. البته بنظرمن قیام 88 هم اصالت بنیادین نداشت ونمی توانست نتیجه ای بباربیاورد. بماند.
7- ولی امروزروزدیگری است وجنبشی اصیل در25 بهمن شروع شده است که اگرهم بظاهرادامه ای برجنبش سبز معروف باشد؛ ماهیتی کاملاً متفاوت دارد: حنبشی متکی برعقلانیت صرف وارادی وبا هدف های مشخص: "تغییردرساختارهای حقیقی منجربه تغییردرساختارهای حقوقی". واگردرمسامحۀ مجدد رهبران -بطورمشخص مهندس موسوی درروی صحنه ومحمدخاتمی درپشت صحنه- زمین گیرنشود؛ خواهیم توانست درقالب سخت رخنه ایجاد کنیم واولین رخنه درقالب سخت تحجر برابری خواهد کرد با فروپاشی سریع قالب وازبین رفتن محتوای پرهرج ومرج.
8- ویک گریز کوتاهی هم به مواضع من درمورد تحولات منطقه وشورش های کشورهای عربی بزنم: همۀ ماجرا مربوط است بهمان بحث قالب ها. قالب های حکومت های کشورهای عربی -بجزلیبی- اغلب مدرن است وقالب سیاسی مدرن ژلاتینی وبا قابلیت خود ترمیم است. درحالی که قالب کهنه ومتحجرجمهوری اسلامی کمترین قابلیت خود ترمیم درمحتوا را ندارد. لذا وقایع کشورهای عربی قابل مدیریت است در حالی که درایران اگررخنه به حاکمیت "هژمونی دین حکومتی" بیفتد غیرقابل ترمیم خواهد بود. البته ازمصر بخاطرایجادانگیزۀ مجدد درایران باید ممنون بود.
9- وسخن آخربرگردم بخودمان وبگویم که درادامۀ این راه با همۀ احترام وتأییدی که به وازمهندس موسوی می گذارم ودارم. اصراربرشفافیت وصداقت وشجاعت مهدی کروبی را تنها گره گشای این معضل می دانم. مهدی کروبی تنها فردی است که می تواند همراه با ما تا فراسوی جمهوری اسلامی هم بیاید (نقطۀ ماکزیمم). چون او خودش را یکی ازطرفین مقصروضعیت پیش آمده نمی داند. وفروپاشی احتمالی جمهوری اسلامی را تقصیر حاکمیتی می داند که بهنگام نخواست ونتوانست برای نجات جمهوری اسلامی اقدام کند. وآیا مهندس موسوی قدراین نعمت را خواهد دانست ومجدداً برطبل "ماهیچ، خودتان اصلاح راشروع کنید تامثل جویباری زلال خود اصلاحات راه بازکند وکارها بسامان شود" بازنخواهد گشت؟! چنین باد. یا...هو
۶ نظر:
خواندم و لذت بردم و درباره اش فکر خواهم کرد و قدردانی -بجای تشکر - می کنم. درباره عکس بالای مطلب توضیح می خواهم !
سلام ناشناس
واقعاً که اولین ناشناسی هستی که نشناختمت. تلگرافی ودرحال دویدن ومثل یک انجام وظیفه!
آیا می خواستی من بشناسمت یانه. من که نشناختمت. مثلاً نفهمیدم چرا بجای تشکرقدردانی کردی. حالا برعکس خانم ها رقص آقایان دست!
وفکرمی کنی که بعداً به نوشته ام نمره بدهی یا ازمن بخری یاردش کنی. بالاخره آدم دریک چنین موقعیت هایی می گوید: بسیارخوب حرفت را شنیدم مرسی. حالا ببینم چه می شود!
ونهایتاً اینکه کارهای هنری که بالای پست ها می گذارم همه آثاربهترین ومعروفترین هنرمندان هنرهای تجسمی تاریخ جهان است وتوضیح خاصی من ندارم بدهم غیرازاینکه اگرروی اثرهنری کلیک کنی یا اسم اثررا درسایت ویکی پدیا بجویی ریز ودرشت اطلاعات را بدست می آوری. مرسی که تشکرنکردی وقدردانی کردی. اگرهم آشنا بودی من نشناختمت. یا...هو
سلام ، من با نوشتن لذت بردم، نمره ام را گرفتم، انگار گفتم که بسیار موشکافانه و با تعمق نوشته شده بود، ایجاز گاهی کار دست آدم می دهد، و من و تو می دانیم که بار حرف سنگین است و باز به آدم بدهکار میشود این حرف، در ضمن درخشان ترین چیزی که در نوشته هایت من را جلب می کند نوعی ایجاز و کم گویی و گزیده گوییست، اگرچه زیاد از هنر نمی نویسی اما هنر در کلامت موج می زند. ریشه ی من هم کنار همین باغچه برای قطره آبی پرسه میزند. یا هو
آقا حرف درباره موسوی و رهنورد زیاده .. منتها آدم یخورده میترسه اظهارنظر کنه مبادا دشمن شاد بشه ... همین رو بگم که از همون ابتدای کار (چند ماه قبل از انتخابات) بی برنامگی ایشون مشخص بود...
ناشناس
خیلی خوب الان شناختمت. اگرکامنت اول هم سلام کرده بودی ازلحن چشمانت صدایت را تشخیص می دادم. اما گفتی که عجله داشتی وداشتی می رفت نگذاری دیگ هنر باغچه تان سریرود. خیلی خوب کاری کردی که توضیح دادی بخش اول نوشته ام هم قسمت هنری من بود وتعریفات هم خیلی کیف داد. ومگرشماها به بقیه هم یادبدهید که آدم های خودشیفته مثل دلقک همه اش دوست دارند بگند دوستت دارم. بشنوند دوستت دارم. بگند دوستت دارم بشنوند دوستت دارم. گابریل گارسیا مارکز که دیگه من نیستم. حرف اونو گوش کنیم لااقل.
مرسی که اجازه دادی زیرکامنت تو این همه راحت وبی ربط وکم رمق حرف بزنم. گاهی پیش میاد که نمی دونم به کی چی بگم. می گم دوستت دارم. همین. یا...هو
احسان
آره راست می گویی. ولی خب الان که خداراشکرروی خوب ریلی افتادیم وتاتیم برنده است همه خوشحالیم ومقصری هم نمی جوییم. وخوب هم است که کوبیدن موسوی اپیدمی نشد ونشود. چون خیلی ازجوانان با اوشروع کرده اند وبهزاردلیل بایدهم دنبالش بهدف فکرکنند. من هم که نوازشی دارم دراینجا گاهی. بیشترازجهت دلقکی ام است اولاً. شیرین بودن زبانم است درهنگام حتی فحاشی ثانیاً ومعلوم بودن حب وبغض هایم نسبت به طرفین که ازبغض معاویه است ونه حب علی ثالثاً وتیرزهزآگین دروسط میدان جنگ ودشمن پرتاب نمی کنم. چون این مسائل رهبری وشجاعت و... ازشخصیت حقیقی وذاتی افراد سرچشمه دارد وبا گفتن اینجوری باش واونجوری کن درست نمی شود. بخاطر همین هم است که من ازروزاول مصربودم که یا موسوی رهبری را یواش یواش واگذارکند به کروبی یا دونفره رهبری مشترک بکنند. بدیهی است که اگرامضای کروبی نبود این وقایع به این موقعیت عالی اتفاق نمی افتاد. سلام احسان. خوشحالم که بانشاط وامید داریم می رویم بسوی هدف. یا...هو
ارسال یک نظر