- از پرزیدنت بن علی یکه سالار فراری! دفاع می کنم. لختی نگذشته برای عدم سقوط پرزیدنت مبارک دست به دعا برمی دارم. و همیشه تمام قد از زیست بوم (مدرنیته) عملاً موجود درغرب دفاع می کنم. آیا من یک هیولا هستم! یا مأمور MI6 بریتانیا و CIA امریکا و بدتر کارگزار اسراییل در منطقۀ وبلاگستان! و آیا عدالت را دوست ندارم و بدتر آزادی را! و آیا متوجه نیستم که غرب برای پیشرفتش چه جنایت های تاریخی که مرتکب شده است! و بدتر نمی دانم که لیبرالیسم اقتصادی (کاپیتالیسم) چه بی رحمی هایی دارد در درونش و چگونه بولدوزروار از روی اجساد ضعفا بنفع اغنیا عبور کرده و عبور هم خواهد کرد! و این قصه سر دراز دارد...
2- می خواهم در اینجا از خودم دفاع کنم و بگویم که هیچکدام! نه از دیکتاتوری خوشم می آید. نه منافع مشترکی با غرب و مدرنیته دارم. نه از له شدن انسان ها بدست انسان های دیگر بی رنج و کم دردم؛ و نه هیچکدام از نامحدود معایب و نواقص مدرنیتۀ غربی را انکار میکنم و بی خبرم. حرف من و مدعای من در مورد انسان بما هو انسان است. انسانی که چه خدا آفریده باشد و چه داروین! زیاده خواه و بهترخواه است و رقیب و دست دراز به حریم بغل دستی!
3- این راهی که غرب سیاسی تاکنون طی کرده منطبق بر خصلت و فطرت انسان بمثابه موجودی بهترخواه و زیاده خواه بوده و است. و این سرنوشت محتوم بشر است چه خوشمان بیاید یانه! بعبارت روشن تر اینطور نیست که اگر می توانستیم و کیلومتر شمار تاریخ بشر را صفر می کردیم و به بشراجازه می دادیم که مجدداً حرکت کند و تاریخ خودش را بسازد، جز همین راهی را که تاکنون آمده است راه دومی می پیمود. اینگونه نیست که هم انسان باشد و هم بهترخواهی و زیاده خواهی فطری او و هم تنوع قلمرویی و آب و هوایی و سرزمینی و هم استعدادها و هوش های متفاوت و هم همۀ سایر مؤلفه های متمایزکنندۀ نوع بشر از یکدیگر وجودداشته باشد؛ و بشر بتواند بدون رقابت و جنگ و کشت کشتار و له کردن همدیگر ادامه بدهد. زیرا که بشر لذت خواه است و از لذتی به لذت دیگر و از لذت کم به لذت زیاد حریص. و منابع برای تولید لذت بیشتر به اندازۀ همۀ ابناء بشر در هر برهۀ تاریخی محدود! بنابراین من ِ نوعی ناچارم برای کسب لذت بیشتر از منابع محدود؛ شمای نوعی را نادیده بگیرم و مسیر ارضای خودم را هموار کنم. البته همۀ ناله های سانتی مانتال و ادبی مانند انسان موجود برتر و انسان اخلاقی و انسان بالاتر از فرشته و... خوشگل و دلربا و هوش بر است. ولی در دنیای واقعاً متشکل از انسانی که تعریفش در بالا آمد چقدر امکان تحقق دارد! هیچ! یک مثال ملموس می زنم:
4- یکی از ده ها و صدها تظاهراتی را در نظربگیریم که در طول سال و در میدان ترافالگار شهر لندن به حمایت از گرسنگان افریقا و یا رنج کشندگان در هر جای دنیا تشکیل می شود. فرض بفرمایید که مسئولی؛ کشوری؛ یا جهانی حاضر باشد و بیاید در بین تظاهرکنندگان و اعلان کند که: "بسیارخوب. برای کمک مورد درخواست شما باید از یک پوند تا یک میلیون پوند و بتناسب درآمد و رفاهی که شما تظاهر کنندگان دارید از رفاه و درآمد شما کم شود؛ تا از مجموع این پول های کسرشده از شما بتوانیم به گرسنگان مورد نظر شما یاری برسانیم. آیا فکر می کنید چند در صد از این تظاهرکنندگان حاضر در آن همایش و به این درخواست پاسخ مثبت می دهند. من می گویم هیچ! هر کسی در موقعیت و شخصیت و استعداد خودش شروع می کند به چرا من! و توجیه های متنوعی برای این "چراازمن" شروع می شود. در انتهای قضیه نتیجه ای که می ماند این است که سیاستمداران و دولت ها باید از منابع دیگری که حقوق شخصی ما و رفاه بالفعل ما نیست به این گرسنگان کمک کنند. ولی آیا دولت ها سر گنج نشسته اند بی پایان. بنابراین بر می گردیم به همان گزارۀ "منابع لذت کم وخواهندگان لذت انبوه". که هیچگاه در طول تاریخ باهم همخوانی نداشته اند و ندارند و نخواهند داشت.
5- مثل همیشه این یک "علت تامه" است که من کاریکاتوریزه کردم. و الا نه در همان میدان همه خواهند گفت "چرا من" و نه من اعتقادی به حیوانیت و بی رحمی مطلق انسان دارم. چه اینکه بسیاری از ثروتمندان و فقرا هستند که داوطلبانه مقداری از رفاه و دارایی های شخصی خود را به نیازمندان هبه می کنند. ولی واقعآً چنددرصد و چقدر !؟ در مقابل این همه دهان های بدون لذت و کم لذت! یا ممکن است کسی معترض باشد که بجای تولید این همه سلاح و جنگ و کشتار بیهوده می توان این منابع را صرف تولید لذت بیشتر برای مردمان بیشتر کرد. اما ما باید منصف باشیم و توجه بکنیم به اینکه این سلاح و جنگ و بی رحمی هم جزیی از لذتی است که ما آنرا بخودمان و حقوق مکتسبه مان مربوط دانستیم. و حاضر به گذشتن از آن نشدیم. چون امنیت ما و راه های تأمین تداوم شغل ما و کسب درآمد ما نیاز به سرمایه گذاری و هزینه های بالاسری دارد. حکومت ها نمایندۀ جوامع انسانی هستند. همانطورکه ما خودمان را مقدم می دانیم به دیگری برای کسب لذت بیشتر؛ حکومت های مان هم بتبعیت از ما همین کار را می کنند. تعادل مورد آرزو وعدالت مورد درخواست ما امری دادنی نیست بلکه امری گرفتنی است. با گفتن به همسایه که حال مرا رعایت کن چیزی عوض نمی شود. بلکه باید تمرکز اصلی مان به سهم تولید لذت بیشتر برای خودمان باشد. باید انرژی های منفی ناله و فریاد بی حاصل را به انرژی مثبت کار و تلاش سخت تر و عقل مند تر تبدیل کنیم.
6- این وجیزه سمت و سوی در "کجابایدعدالت را جستجو کنیم" راه کج کرد و دیگر فرصتی نماند تابگویم چرا در اکنون ِ زمانه با شورش های معترض به حکومت های یکه سالار و مدرن همدل و همراه نیستم. فقط تیتر را می گویم و شرح ماجرا را می گذارم برای پست بعدی وبلاگ. تیتر و عصارۀ مطلب این است: "وضع جهان بدنیست بلکه وخیم است". جهان در حال گریه و عصبیت است. هر نوع شورش و انقلاب در جهان گریان جز به تباهی بیشتر منجر نخواهد شد. اگردو باره جهان خندید و کسی ارادۀ شورش و جنبش داشت. من هم همراه خواهم بود. گریۀ جهان شدیدتر از گریه ایست که دردهۀ 70 میلادی اتفاق افتاد و ما را بقهقرا برد. عرب ها مواظب باشند! یا...هو
۲ نظر:
بیخود نیست که هیچ کس یاداشتی پای نوشته تان نمیگذارد تا اینکه به ناله و فغان در آیید که آی خوانندگان
چرا حرفی نمیزنید و سکوت کرده اید.تا اینکه دلشان بسوزد و بردارند چند خطی بنویسند که دلقک جان خیلی قشنگ نوشتی. والا به خدا که آه و ناله شما برای مبارک و بن علی و آن محمد رضای گور به گور شده چندش آور است.درست است که در این میانه فریاد و فداکاری نسلی ممکن است به هدر رود اما این گذرگاه تاریخ است و فراتر از یک یا دو نسل. ایران و بدنبالش مصر یا تونس در راه آزادی و شادی , همان شادی که شما مدام ستایش و عبادتش میکنید هستند ورفاه میخواهند خوشی زیر دلشان را نزده است که.اما راه دشوار است و سنگلاخ و دیکتاتور ها همه به هم شبیه اند تا بیرونشان نکنند نمیروند و هیج اصلاحی هم به کارشان نمیاید, این است که یکی دونسل فداکاری میکنند از این سنگر به سنگر دیگر جلو و عقب میروند تا در نهایت به شاهراه آزادی ورفاه برسند لنگان لنگان هم شده. بنا بر این خوب است شما هم زنجموره برای دیکتاتورهای شیک پوش و بوگندوی ایران و مصر و تونس را کنار بگذارید و به احترام انسانهای بیشماری که خسته اند از اسیری کلاه از سر برگیرید تا ما هم رغبت کنیم خطی بنویسیم در پای نوشته تان.
با احترام
سلام قربان انسان ناشناس
درطول 13 ماه دریک حالت بین زمین وهوا یک کامنت مشکوک ومفروض ومعلوم درپست بدون تیتر وطولانی پاسخ داده ام ودرپایانش یک "کوچولو" نوشته ام به تخفیف ومسخره. وامانم را بریده اند جوانان که این چه ازکوره دررفتن نالازم وافتضاحی بوده است که انجام داده ام.می خواهم بگویم که زیراین چشمان عقاب وار ونکته سنج خوانندگان جوان مگرمی توانم کلاه ازسربرندارم برای شما دراین کلۀ سحرونگویم قربان!
واما بعد:
آن روایت منفی شما بود ازتالارسخنرانی من ورمیدگی مخاطبانی که به اجباریا عادت به حرف هایم گوش می کنند.
واین روایت مثبت من است که می گویم: بس که شیرین وحرف آخر وغیرمنتظره وبا ماسک مشکوک .با حرف جدید وبافلسفۀ لذت وباصدای بی ترس سخنرانی می کنم که گروهی به حیرت و عده ای به حسرت وباقی مانده ای به کنجکاوی وآخرین نفراتی سرک کشان ازپشت که صحنۀ سیرک را روشن ترببینند یادشان می رود که کف بزنند ومن مثل مجری احمدزاده درجشن رمضان مجبورمی شوم هرازچندی پستی بنویسم که: "به افتخار دلقک کف مرتب بزنید" وبازهم اگریواش بود درخواست بعدی تاجاییکه آدم نازنین ولی اخمو وقهری مثل حضرت عالی را وادارد کامنت پروپیمان وچالش برانگیزی بنویسی که من ناچارباشم فردا ( امروز) بمناسبت سالگرد22 بهمن یک پست دیگررا اختصاص بدهم به اینکه جرا باید رژیم ایران بهروسیله ای عوض ورژیم مصر وتونس بهروسیله ای حفظ شود. پس بن علی ومبارک وخامنه ای وحتی احمدی نژادنه ازیک جنسند ونه ازیک زمانه.
اگرخامنه ای حاضرباشد فردا بروداجرای یک موسیقی صحنه ای را درتالاررودکی ببیند وبعد بیاید سرراه توی سینما آزادی بنشیند وفیلم محمدرسول الله! را همراه با ما تماشا کند وامروز هم برای دیدن فوتبال ایران وروسیه به ابوظبی رفته بود وزندگی درایران هم مثل همه جاجریان داشت. من جانم را هم فذایش می کردم ومی آمدم روزنامه نگاران وآزادی سیاسی خواهان را با همدیگر می گرفتیم و... ازفرط ناراحتی ام برای جوانان شادی گم کرده زیراخم آخوند های دردرون خودشان شوخی های پایین تنه وبرای ما اخم ها وعبوسی های بالا تنه حاضرم شادی وآزادی اجتماعی ملت را با خون روشنفکران وآزادیخواهان ودموکراسی خواهان تاخت بزنم واززید آبادی وسحرخیز و....مطمئنم که گله ای ندارند.
پس مشکل ما ومصر وتونس مثل هم نیست ویک نسخه ویک راه حل هم ندارد. ومن خوشحالم که مصز وتونس رهبران مدرن ومسئولی داشتند ودارند وهردوقیام را به نتیجه رساندند. تغییرات یک گام به پیش دموکراتیک. با حفظ ساختارسیستم مدرن دست آورد یک عمرکشورشان. تا فردا وصحبت بیشتر واحترام وتشکر ویژه به شما دوست وراهنمای ارجمند. یا...هو
ارسال یک نظر