1- خودسوزی منجربه مرگ دلخراش پناهجوی 36 سالۀ ایرانی درآمستردام هلند تکان دهنده، غم انگیزوهشداردهنده است. خودکشی عملی پیش پا افتاده ودم دستی نیست که هرانسانی آنرا بخواهد وبتواند بعنوان خلاص شدن ازمشکلات زندگی خودزندگی اش را قربانی کند. خودکشی یا بدنبال یک یآس فلسفی شدید ومزمن توأمان امکان پذیر است، یا درلحظه وغلبۀ نوعی جنون آنی وسلب تفکرواختیارازفرد ویا کشتن قهرمانانۀ خود قبل ازاینکه بی نام ونشان کشته شوی ازسوی رقیبان.
2- داوری نزدیک به قطعی درمورد مرگ بسیارتلخ وسخت پناهجوی ایرانی می تواند این باشد که خودکشی ایشان هیچکدام ازعلت های سه گانۀ فوق را نداشته است. بلکه ایشان گمان می کرده است که با یک اقدام نمادین درمیدان شهرهم خواهد توانست اهرم فشاری برای پذیرش پناهندگی خودش فراهم کند وهم هشداری به جوامع ودولت های غربی خواهد داد بنفع همۀ انسان های پناهجوو... . اما بدلیل آشفتگی ذهنی ناشی ازآرزوباختگی، محاسباتش درمورد نجات بلافاصله اش از سوی مردم ومسئولان شهری به دلیل حجم آتشی که تدارک دیده بود ممکن نشده است.
3- باید کمی صبرکنیم تا مشخصات دقیق این مرد نابود شده دردسترس قراربگیرد تا بتوانیم دقیقتر وقطعی تر حرف بزنیم ولی برای این نوشته همینقدرکافی است که مطمئن باشیم ایشان یک تحت تعقیب سیاسی ازسوی حکومت ایران نبوده است. و پناهندگی نامبرده اگرهم شکل سیاسی خورده باشد پناه جستنی ازنوع اجتماعی که به یقین دولت هلند رسیده است بوده. چرا که ما می دانیم بیش از90 درصد پناهندگان - ونه مهاجران. که گاهی این دورا خلط می کنند واینطورنیست- ایرانی به کشورهای دیگر پناهندگی با منشاء اجتماعی که می تواند کمی اقتصاد هم مخلوطش کرد است. بعبارت دیگرپناهجویان ایرانی اگرهمه هم تحت عنوان پناهندگی سیاسی ثبت نام کرده باشند پرواضح است که 90 درصد آنان درفراراز عدم ثبات سیاسی کشور وتنگناهای اجتماعی ونبود منزلت انسانی با معیارهای مدرن (پذیرش حق انتخاب سبک زندگی ازسوی دین حکومتی) است که به غرب پناهنده می شوند.
4- چون موضوع خیلی مهم است باری دیگرروشن ترمی گویم با افعال معکوس: "اگرامروزدولت ایران خواب نما شود واعلام کند که معیارهای زندگی مدرن در رعایت حق انتخاب آزادی های اجتماعی وفرهنگی وهنری را برسمیت می شناسد و حجاب اختیاری وموسیقی زیرزمینی ونحوۀ پوشش متعارف جوانان وهیجان درعرصۀ عمومی (جشن وشادی نجیب ومطابق با عرف غالب کشور) را پذیرفته است. نه تنها ازفردا پناهندگی ایرانیان به یک دهم وکمترتقلیل می یابد بلکه ما شاهد مهاجرت معکوس مهاجران قبلی هم خواهیم بود.
5- گاهی علائمی می بینم که بسیاری مرا هالو وساده انگار وتقلیل دهندۀ مشکلات کلان به مسائل پیش پا افتاده ارزیابی می کنند وگمان می کنند که من نه ارزش دموکراسی وحقوق بشررا می دانم ونه به سبعیت ایدئولوژیک رژیم سیاسی درایران اشراف دارم ویا حتی می خواهم خون جوانان ومردان وزنانی که ریخته شده است پایمال شود وزندانی های سیاسی وآزادی خواه هم برایم مهم نیستند. درحالیکه بر عکس من اصرار دارم که قبل ازهرآزادی باید با التماس هم شده آزادیهای اجتماعی که هم دغدغۀ همه است وهم بخش عمدۀ اعلامیۀ جهانی حقوق بشرشامل این نوع آزادی هاست را درخواست، مبارزه وبرقرار کنیم که مشکل 90 درصد این پروسۀ غمبار خودکشی واعتصاب غذا ولب دوختن وبست نشستن وتحقیرهای مضاعف دول میزبان- آن هم دولت هایی مثل آذربایجان وترکیه ویونان و...- نسبت به پناهجویان را از بین ببریم. تا سرفرصت وقتی همه سر سفرۀ میهن حداقلی ازرضایت زیستن را بدست آوردیم با نیروی ذهنی وبدنی کافی ناشی ازجمع بودن بهترین فرزندان درداخل میهن بخواهیم وبتوانیم مشکلات سیاسی را هم برطرف کنیم.
6- ازسوی دیگر اما گروهی دیگرچنین برداشت کرده اند که من می گویم آزادی های اجتماعی وفرهنگی موجود درغرب را عیناً باید منتقل کنیم به داخل ایران. واین گروه فکرمرا تفکری آلوده می دانند که می خواهم بنیان ها وارزش های فرهنگ ایرانی-اسلامی را برکنم. درحالی که نظر من دقیقاً برعکس است. من می گویم با برقراری آزادی های اجتماعی موردپذیرش -نه موافقت- جامعه بیاییم ازتخریب بنیان های فرهنگ اصیل ونجابت شرقی مان حفاظت کنیم. شما غافل نباشید ازاینکه بدلیل ممنوعیت شادی برای جوانان چه فجایع تخریب فرهنگی رخ می دهد.چرا؟ برای اینکه شادی وخوشگذرانی ومیهمانی وبگوبخند که قابل جلوگیری نیست. فقط شما هنگامی که همۀ المان های زندگی روز(مدرن) را زیرزمینی می کنی وازنظارت خودت خارج می کنی تنها اتفاقی که می افتد نه تعطیل پارتی ومهمانی که افراط وزیرزمینی شدن آن است. وبسیاری ازشما می دانید که درهمین لحظۀ حاضردرایران چنان رفتارها ومهمانی های وقیح وخطرناکی برگزارمی شود که نه درغرب نمونه دارد ونه درشرق. بعبارت دیگر جوانی که ازحداقل حقوق اجتماعی اش برای زندگی محروم است هجوم می آورد به ریشه های خودش وهمه چیزرا با هم نابود می کند.
7- حرف حرف می آورد وقتی دلی پردرد باشد. پس جمع کنم این تکه های پراکنده را که هرکدام حدیثی مفصل است. مسئول مرگ این جوان شادروان محصول یک "پمپاژنفرت" دوسویه است. ازسویی رژیم ماقبل تاریخ اجازۀ کمترین گشایشی را نمی دهد وازسوی مقابل روشنفکران وتوده های دست به کیبورد وسایت ووبلاگ همۀ این بلایا را به سیاست حقیر تقلیل می دهد ومارا وملت مارا دربین دوتیغۀ "پمپاژنفرت" به افسردگی وخودکشی می رسانند." اگرفعلاً قادربه انقلاب وبراندازی وعقب نشینی آشکار حکومت نیستیم. -که نیستیم- ما هم پمپاژنفرت را متوقف کنیم وبا کمی امید و امید دادن برویم سراغ شکاف های حاکمیت وخودمان را دربین "عمل ممکن" جای بدهیم تا بلکه بتوانیم به تدریج وبا بازی ماهرانه فضای تنفسی بیشتری فراهم کنیم برای نجات مردمان معدودی که مخاطب ما هستند. این جاست که چندبارگفته ام وباز تأکید می کنم که "جنبش اجتماعی" وقتی سراسری وسیاسی شد وبه خیابان آمد یا باید پیروزشود ویا باید شکست بخورد والاّ شق سومی -چونان استخوان لای زخم- در کار نیست. جنبش سبز عملاً شکست خورده است وما باید این را بپذیریم ورسماً هم اعلام کنیم. تا این دورباطل پمپاژنفرت منجربه نابودی انسان ها تداوم نیابد.
8- زندگی درهیچ زمان ومکانی ازفرمول صفروصد تبعیت نمی کند. زندگی درهر کجا ودرهرزمان شامل یأس ها وامیدها ورنج ها وسرمستی هاست. تنها راه ما استحصال امید های واقعی زندگی دروطن است وتشویق به مقاومت ومبارزه برای امید های بیشتر وزندگی بهتر. والا مسئول همۀ خون ها ومحرومیت ها با ما هم خواهد بود. حتی جسارت می کنم که بگویم بخش عمده اش! یا...هو
۴ نظر:
delghak aziz shoma az gheshre pnahendeh herf mizeni ke be ellate neboude shadi refteh pebahandeh shodeh der soreti ke sakht der eshtebahi man houdode 6 sal der kampe panahendeha der eurpa ba ein gheshr zendegi kerdam ba 172 meliyet bayed begoyam ke iraniha ke der anja boudand ne mifahmidand shadi ejtemaie chiye ve ne kemi sevade mesaele siyasi dashtand 95% anha hetta dolet merdan ra nemishenakhtand ve der oomershan yek sefhe ketab nekhandeh boudand hetta bezi az anha beraye goshayesh kareshan mesle gerften javabe mosbet yeni ghabule penahendeishan ashe reshteh beraye emam khomeyni nazr mikerdand tenha derdeshan moshkelate eghtesadi boud ke beravend kare siyah konand ve euro jam konand ve be iran beferstand hala shoma az khod sozi ein adem ke serfan beraye tehdid boudeh ve nezayer anra zryad didam destavizi beraye hemayet moshie ve ahmadi nejad sakhtid delghak jan ta eslahe siyasi neshe ve be tabea an eslahe eghtesadi neshe moje ein penahendeh haye eghtesadi khahed boud vekhaeyli az ademha ba forukhten ghashoqe khaneshan kherj rah reftan ra teheyeh ve iran ve irani ra tehghir khahend kerd der forsethaye ayendeh bishter khahem nevesht
علیرضا. کامنت هایت به به الفبای فارسی نباشد تأیید نخواهم کرد بعد ازاین. مرسی جوان.
امام : بعد از من كسي خواهد آمد كه پرچم را به دست حضرت مهدي خواهد داد
http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=60:1389-06-01-14-26-04&catid=42:agha-va-mahdi
هه هه! در باب بند 5:
ممکن است مرحمت فرموده و یکی از آن "آزادی های اجتماعی" که در "ایران" عزیز ما "سیاسی" محسوب نمی شود و نظام مقدس با قدری التماس و درخواست تقدیممان خواهد فرمود را معرفی بفرمایید تا از فردا بیفتیم دنبال التماس اش؟
ارسال یک نظر