۱۳۹۰ فروردین ۱۷, چهارشنبه

گفتگوی دلقک وفیلسوف؛ درباب حکومت وانقلاب!



دلقک: سلام افلاطون چطوری؛ چه خبر؟


افلاطون: سلام دلقک. داغان؛ خبرخاصی نیست.


افلاطون: راستی؛ چرا یک خبردارم برایت. سرراه که داشتم می آمدم سر ِ قرار توی برزخ؛ شاه وامام را دیدم که روی لبۀ بین برزخ وجهنم داشتند قدم می زدند ومثل همیشه داشتند تعارف تکه پاره می کردند وازهم دیگرعذرخواهی می کردند. من هم ناغافل ازپشت یک هول ِ یواش دادم جفتشان را که کم مانده بود بیفتند توی جهنم و گفتم که من گفته بودم "شاه- فیلسوف" حکومت کنند وشما باید با همدیگرحکومت می کردید تقصیرهیچکدامتان نیست. اینقدرجروبحث نکنید تا کِرم ها هم ازدست شما شاکی شوند روزقیامت.


دلقک: چه جالب ممکن است خلاصه هم بما بگویی که شاه وامام چه چیز داشتند به یکدیگرمی گفتند؟


افلاطون: هیچ چیزبابا. داشتند ازهم دیگرمعذرت می خواستند که ایران را خراب کردند. شاه می گفت ببخشید تقصیرمن بود که تند رفتم وجامعه را فروپاشاندم. امام هم اصرار می کرد که شاه اورا ببخشد ومی گفت تقصیرمن بود که حتی سرم را از سوراخ حجره ام بیرون نیاوردم که ببینم کشوراداره کردن با چه مشکلات وسختی هایی همراه است. این البته ازبیست ویک سال پیش که امام هم به جمع ما پیوست بحث همیشگی این دواست وتمامی هم ندارد. مگراینکه امام زمان بیاید ودنیا تمام شود وآن ها هم ازبلاتکلیفی برزخ رها بشوند وبروند جهنم.


دلقک: خب اینجوری اگرجلو برویم خیلی طولانی می شود وازتوی وبلاگ واینترنت می زند بیرون. پس بگذاربرویم سر "شاه -فیلسوف" تو که همۀ مارا بدبخت کرده ای؟


افلاطون: من کسی را بدبخت نکرده ام من گفته ام حکومت "شاه-فیلسوف" بهترین نوع حکومت است وسر حرفم هم ایستاده ام. نه پس؛ دموکراسی شما بهترین حکومت است که ازبام تاشام مردم را بگذارید سرکار ویک مشت دهاتی وزن وبچه وگدا گدورا جمع کنید توی میدان شهر که بیایید بگویید حاکم چکارکند.


دلقک: یواش داداش تند نرو؛ منظورما ازدموکراسی شیوۀ دموکراسی نمایندگی است ونه دموکراسی توده ای دولت-شهرهای یونان شما که ورشکسته شده یونان: کشور فیلسوفان  ازفقراقتصادی. تازه همین دموکراسی توده ای هم ازطریق اینترنت توی سویس دارد عمل می کند جواب هم داده. ولی فعلاً بگو حاکم یعنی چه؟


افلاطون: باشد پس توهم خفه شو وهی بمن متلک نپران. ببین؛ اگرزندگی را به دو "ماراتون" تشبیه کنیم. حاکم یعنی داوراین دو ماراتون. تا نگذارد دونده ها بهمدیگر پشت پا بیاندازند وتوی خط هم بروند وتقلب کنند و...؛ تا "اَبَرمَرد" نیچه قهرمان شود ونه احمدی نژاد جوجه.


دلقک: ولی این یک ساده سازی مزخرف است. حکومت امرپیچیده وچندبعدی است و قابل مقایسه با مسابقۀ ماراتن نیست.


افلاطون: خب آدم هم موجود پیچیده وچند بعدی است. هرچه آدم رشد می کند راه های بیشتری برای تقلب ودوپینگ وزوروتقلب پیدا می کند. بهمان اندازه هم ماراتون زندگی پیچیده می شود وممکن است یک داورنتواند ازپس اداره اش بربیاید وگروه داوران تشکیل شود. یا وسایل الکترونیکی برای داوری بکارگرفته شود. ولی اصل واساس که فرقی نمی کند.


دلقک: باشد پوزش می خواهم وحرفم را پس گرفتم. حالا بما بگو حکومت یعنی چه؟


افلاطون: حکومت یعنی سازمانی که همان حاکم یا گروه داوران وحاکمان ایجاد کنند برای تدارک چهارپایه وسوت وعلائم و لوازم موردنیاز داوری مسابقۀ ماراتن زندگی. تا آدم ها که همه خودخواه وبهترخواه ولذت خواه هستند موقع دویدن بسمت جلو و باز کردن راه پیشروی خودشان دیگرآدمی را آزار واذیت نکنند وبگذارند اوهم زور خودش را بزند برای برنده شدن.


دلقک: انقلاب سیاسی یعنی چه؟


افلاطون: یعنی اینکه همان حکومت را بهم زدن وساقط کردن.


دلقک: وبجایش حکومت جدیدی تشکیل دادن!


افلاطون: نه نه اشتباه نکن. انقلاب حکومت تشکیل نمی دهد. این آدم ها هستند که بعد ازمدتی که ازانقلاب سپری شد می فهمند که چه گُهی خورده اند وچون زندگی بدون حکومت مثل ماراتون بدون داورمی شود. لذا مجبورمی شوند وحکومت جدیدی تشکیل می دهند. وقطعاً بدترازحکومتی که ساقط کرده اند خواهد شد بی بروبرگرد. چون چندمدت که توی هرج ومرج وانقلاب بوده اند، زده اند پدرصاحب بچۀ کشور و امکانات وپیست وسوت وچهارپایه را درآورده وهمه را داغان کرده اند.


دلقک: گفته ات را اینطورتصحیح می کنم که انقلاب حکومت انقلابی تشکیل می دهد ونه حکومت متعارف.


افلاطون: خواهش می کنم توبه دلقکی خودت برس وفلسفه را بگذار برای من فیلسوف. اصلاً هم من چنین نظری نداشتم که توبلغورکردی. حکومت یک جور بیشتر نیست. وآن سازمانی مسئول است که باید به نیازهای جامعه اش پاسخ بدهد. این نیازها که همان درخواست ها وخواهش ها وسؤال های افراد مختلف جامعه است برای راحت ترزندگی کردن وجلوگیری ازتخاصم؛ هرچقدربیشتروسریع ترپاسخ بگیرد تا تکلیف شهروندان یا رعایا مشخص باشد؛ حکومت بهتروپیشرفته تری است. وهرچقدر سؤال ها ونیازهای بی پاسخ وتلنبارشدۀ بیشتر وبی پاسخی مانده باشد حکومتی ضعیف و ناکارآمد تری است. وبهمین خاطرهم است که انقلاب "یک حکومت بعدی" نیست. چون توی شرایط انقلاب سگ صاحبش را نمی شناسد ومعلوم نیست ازکه باید سؤال کرد واز که باید پاسخ گرفت.


دلقک: ولابد به همین خاطرهم است که آن بلای تاریخ بشریت را خلق کردی بنام شاه- فیلسوف؟

افلاطون: دقیقاً؛ چون "شاه - فیلسوف" اولاً چون یک نفراست راحت وسریع تصمیم می گیرد. ثانیاً چون شاه است همۀ جوانب دنیوی ومادی تصمیمش را می داند ودر نظر می گیرد. ثالثاً چون فیلسوف وحکیم است همۀ جوانب اُخروی ومعنوی تصمیمش را هم می داند ولحاظ می کند. پس هم سریع وهم صحیح تصمیم می گیرد. واین غایت وظیفۀ حکومت است.


دلقک: ولی تو دوهزارسال است که گوربه گورشده ای وازآن جامعۀ بسیط وساده که یک نفرشاه- فیلسوف بتواند هم بداند وهم بتواند قرن ها سپری شده است ودیگر از چنین معادلۀ رؤیایی که تو تصویرمی کنی خبری نیست.


افلاطون: چه ربطی دارد. تو ازمن راجع به شاه-فیلسوف پرسیدی. من هم وجه تسمیه اش را گفتم. توازمن راجع به جوامع مدرن نپرسیدی که من شرایط روزرا برایت بگویم. ضمن اینکه دلقک هم با اینکه آدم نیست ولی بهتراست کمی مؤدب باشد ومثلاً بگوید من دوهزارسال است رحلت کرده ام ونه گوربه گورشده ام.


دلقک: موضوع را شخصی نکن. هرکسی زبان خودش را دارد وباید تحمل کرد. پس به این ترتیب من تا حالا زده ام به شانۀ خاکی. وبی خودی. حالا بیا راجع به حکومت مدرن ومشخصاً با تمرکزبه وضع ایران صحبت کنیم.


افلاطون: حرفی ندارم ولی فعلاً من باید بروم چون بدجوری فرسوده ام. خودت کیفت کوک است والان هم می روی به شب های میدان پیکادلی تاکمی حسرت بخوری و کیف کنی؛ دیگرحواست بمن نیست که دوهزارسال است توی برزخم وجز رنگ خاک ومور وکرم و عقرب و رتیل چیزی ندیده ام ازسبزی حتی. پس گفتارمان دربارۀ حکومت مدرن وایران بماند برای شاید وقتی دیگر. یاالله. من باید بروم. راستی چرا توی برزخ یک سبز دیدم ویادم رفت بگویم آن هم مچ بند سبزی است که شاه دستش می کند وبا افتخارمی گوید پسرش برایش چال کرده. 


دلقک: ظاهراً چاره ای نیست. ولی نه با وعدۀ سرخرمن "شاید وقتی دیگر" بلکه با قرار ملاقات مشخص فردا همین موقع همین جا ودستورجلسه "حکومت مدرن ووضع ایران."


افلاطون می خندد. دلقک گریه می کند. یا...هو

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام بر دلقک و درود بر روان پاک افلاطون!
نمیدانم فراق و رفتن من به ادینبرو و گلاسکو شما را به هم رساند یا اینکه دلقک از معامله ی تهاتری با من نومید گشت و افلاطون را که قویا و مستندا!! چپق میکشد برای معامله نکوتر یافت.
از بحث من و دلقک و معامله ی مان بگذریم. من با هر دوی شما عزیزان سخنی دارم.
روی سخنم ابتدا با دلقکست که در 3 روز غیبت صغرای من آنقدر کبری نوشته و پست کرده که مرا تاب خواندن و نخواندن نیست.لااقل راه و رسم تند خوانیمان آموز و بعد گازش را بگیر.
مطلب دوم نصیحتیست به دلقک با این وصف که بپاید این فیل سوفان ناک آوتش نکنند. پس بماند و مباحثه کند و به جوابهای سطحی افلاطون قانع نگردد.به عبارتی حالا که قرعه ی همنشینی با اعلم علمای فلسفه به نام دلقک افتاده-از فرصت به نیکی استفاده کند و افلاطون و افکارش را به چالش کشد.
و اما افلاطون-اول به من بگوید دماغ خودش بزرگتر بود یا مال استادش سقراط. بعد بگوید چرا هیپوکرات است؟. به خدا قسم میخورد- فحش میدهد و هل وتل هم میدهد در حالیکه در همه ی کتابهای که من از او خوانده ام یا لااقل به او منتسب اند- جایی ندیدم فحش بدهد-الله باور باشد و یا کسی را هل بدهد.
ناکجا آبادی
الی اخوننا فی العالم او عوالم البرزخیه!!!

Dalghak.Irani گفت...

سلام
حال وروزم دردسترس پاسخ به فیلسوفان نیست. بعدازخفتوله انشاء الله. خیرمقدم. یا...هو

nik گفت...

ببخشید وسط این مباحث جدی و اندوه ناک، فکر کردم از این خیلی‌ کیف می‌کنید
http://www.youtube.com/watch?v=wc4zTAtj_zY&feature=share