۱۳۹۰ فروردین ۱۶, سه‌شنبه

گره عمامۀ ظهور برگردن روحانیان تنگی می کند! بیش باد.

Christ's Entry Into Brussels in 1889



1- بعد ازآنکه روحانیان متحجرازخدای شخصی ومهربان ویاریگرایرانیان خدایی ساختند درهیبت آخوندی با عمامه ای بزرگتر که درعرشش درآسمان هفتم برمخده ای جلوس کرده است وبا چوب جادویی دردست منتظراست که نوجوانی به غریزۀ حیوانی دخترمحبوبش را ببوسد تا آن چوب جادورا بکند توی ماتحتش واورا بلند کند و یکراست بیاندازد درقعرآتش جهنم؛ وبرای محکم کاری ازامیدی انتزاعی به عدالت و مورد نیاز بشربرای غلبه برنا امیدی وتلاش برای زندگی؛ امام مهدی موعود را کردند توی چاه جمکران که هرلحظه بیرون خواهد پرید وبا سید خراسانی و... ؛ چوب جادوی خدارا فروخواهد کرد توی نه بدترهرکه نا عادل است؛ ودنیارا نابود خواهد کرد برسرکل بشریت. وتوده را به باورایمانی رساندند که "این است وجزاین نیست". حالا خیاط توکوزه افتاده است ونمی داند با آموخته های ایمانیش به مردم چگونه باید رفتار کند که عنقریب عمامه هایشان طناب دارنابودیشان نشود دراین خرافات ایمانی! و خدارا شکروبیش باد.


2- هنگامی که داد می زدیم که دین بمعنای راه وروش یک ابزاراست مثل همۀ ابزارها وازنوع کهنه ترینش که مثل هرابزار دیگری دودَم است. وَ ای آخوند های متحجربترسید ازروزی که دَم دوم این ابزاربرگردد بقصد حلقوم خودتان؛ وبه ما می خندیدند. حالا آن دَم نامکشوف دین را یک متدین دیگرتیزکرده است وبه خرخرۀ مدعیان رسمی دین نزدیک. نام ها چه فرقی می کند احمدی نژاد باشد یا مشایی نازنین. دَمشان گرم!


3- ماجرای موعودگرایی احمدی نژاد وفیلم مستند "ظهورنزدیک است" قصه ای در همین نزدیکی نیست که دراین سه ماه اخیر خواب وخوراک برروحانیان حرام کرده است که چگونه رفع فتنه بکنند ازفتنه ای که خودشان به ایمان مردم رسانده اند. حتی ازمرزها هم فرا رفته اند وروحانی سکولاری مثل آیت الله سیستانی را هم به بازی گرفته اند که تکذیب بکند "نزدیک بودن ظهور" را ومستندات آن رادروغ ودغل و فشل می خوانند مرتب. درحالیکه مستندات این فیلم نه فشل ترونه غیرمستند تراز همۀ روایات واحادیثی است که مرحوم کافی فقط 400 سال پس از مرگ پیامبر بزرگوار اسلام گرد آوری کرده است دراصول کافی. واین نزدیک ترین ومرجع ترین نوشته ایست براحادیث سینه به سینه ای که می گویند قال الصادق وقال الباقر: فقط چهار صدسال فاصلۀ زمانی ناقابل! حداقلش این است که سناریوی این فیلم ازهالۀ نور دور سر احمدی نژاد درنیویورک ِ اولین سفرش شروع به نگاشتن شد. منتها روحانیت خرفت با دست بهم مالیدن خوشحال درحالی که فکرمی کردند این هم قاتق اضافه ای است برنانی که از خون مردم مؤمن می مکند نه تنها جلونگرفتند بلکه درتبلیغ آن هم همت مضاعف نشان دادند درسال هایی که نام همت مضاعف سید خراسانی را هم نداشت!


4- تا همین 25 بهمن که وحشت کردند وبالاخره توانستند "سیدخراسانی" (آیت الله خامنه ای) و هنرپیشۀ اول فیلم را بباوربرسانند که اوخودنیز فیلم فیلم دیگری شده است ومجوز بگیرند برای مخالفت با آن؛ کسی را یارای برزبان راندن قلابی بودن و سست بودن ومستند نبودن مستندات آن نبود. وحالا که دیگر غول ازبطری درآمده است واذهان توده را درنوردیده وبرگرداندنش به بطری محال قطعی. هرحرکتی بر بالای چوبۀ دارخرافات مثل هرچوبۀ داردیگری -چه سازنده اش خودت باشی یا دیگری- قانون ریاضی خودش را دارد وباعث تنگ ترشدن حلقۀ دارمی شود برگردنی وگریزی نیست. وچه خوب وبیش باد.


5- درخبردیدم که این بار دست بدامان آیت الله استادی شده اند درتکذیب "ظهور نزدیک است" واو که خودش یکی ازمتحجرترین روحانیان خرافی است ولی با کمی هشیاری که درهمان ابتدای دولت احمدی نژاد وقتی زمین بازی قدرت را فراخ ندید به حجره اش خزید؛ ضمن تکذیب این نوارتکثیرشده به تعداد مغز ودل توده های مقلد، حرفی اساسی هم زده است درانتها. اوگفته است که "کاشکی زودترازخواب بیدارمی شدیم". ودرست گفته است البته بضررمردم ایران درپادرهوا نگه داشتن شان برای سی سال دیگر. بلکه هم وامیدواریم که ازدَم دوم دین راهی گشوده شود به زندگی بربادرفتۀ ایرانیان نازنین! وچنین باد.


6- یادم است درهنگامه ای که هنوزخشونت منفورنبود وکشتن رقیب تنها راه رهایی نمودۀ روشنفکران چریک بود؛ یکی ازآرزوهای توده های ایرانی هم این بود که می خواستند قبل ازمرگ قطعی شان که بعدازمرگ تدریجی شان تحت لوای حکومت دینی محتوم است؛ جنازه های آخوند های سیاسی را ببینند آویخته ازتیرهای برق خیابان های شهر به طنابی عمامه های شان. وقتی این هیاهوی غریب را می بینم در مورد تکذیب امروز ظهورنزدیک است، که تأیید شدۀ دیروز خود روحانیان است از موضوع ظهور. تلخندی به لبانم می نشیند که عجب! گویا درعصر ایرانیان دکوراژه وازریخت افتاده وعصبی وعبوس وخشن که تبلیغ "خشونت ممنوع"شان  با خشونتی غیرقابل وصف در جریان است بلکه هم عمامه های آخوند ها هم راه بی خشونتی انتخاب کرده اند بردور گردن شان درقالب "نزاع برظهوری که دیگرنزدیک هم نیست بلکه ظهورکرده است: نام ها چه فرقی می کنند: مهدی باشد یا محمود یا حتی اسفندیار!" دَمشان گرم! یا...هو
..............................................
پی نوشت: "دستهایی که کمک می‌کنند بهتر از لب‌هایی است که دعا می‌کنند." کورش کبیر.
انتقاد روزنامه جمهوری اسلامی از به کارگیری جمله کورش در بنرهای یک مسابقه ورزشی
سیاست > دولت  - جمهوری اسلامی نوشت:
 شهر ملایر اخیراً شاهد برگزاری مسابقه فوتسال بین تیم هنرمندان و تیم ملی فوتسال بود. هر چند این مسابقه با هدف خیرخواهانه جمع آوری کمک به آزادی زندانیان بدهکار دیه برگزار شده بود اما وجود بنرها و پوسترهای نسبتاً قابل توجه تبلیغی، حاوی جمله‌ای از کوروش کبیر توجه و گلایه جمعی از مردم متدین و انقلابی ملایری را برانگیخت. در این بنرهای تبلیغی که از سوی حامی این برنامه ورزشی تهیه شده بود جمله‌ای با این مضمون به نقل از کوروش به چشم می‌خورد: "دستهایی که کمک می‌کنند بهتر از لب‌هایی است که دعا می‌کنند." جمعی از شهروندان ملایری به گلایه مندی از این نوشتار اظهار داشتند چرا وقتی این همه روایات و احادیث زیبا و راهگشا از ائمه معصومین(ع) وجود دارد کسانی که ادعای اصولگرایی آنان گوش فلک را کر کرده است، دست به دامن کوروش کبیر شده‌اند و آیا این حرکت در راستای ترویج مکتب ایرانی انجام نشده است؟ مجموعه پیمانکاری برگزار کننده این مسابقه در پاسخ به سئوالات مردمی اعلام کردند این خواست "حامی مالی" مسابقات بوده است.

۸ نظر:

ناشناس گفت...

Salam va dorood
Ba mobile vaslam va fonte farsi ham nadarad
Pas be hamin salam ektefa mikonam
Nakojaa abadi
Ela.......

مهره سیاه گفت...

ضمن تشکر از دلقک ایرانی...
و حالا وقت آن رسیده است که این مقدس مأبان بگویند که: "از دوغ که بر دوغ یا همان از ماست که بر ماست". الان یک شکاف عظیمی بین حاکمان ایجاد شده و گیریم اگر این شکاف درست شود باز هم مشکل اساسی حل نخواهد شد به عبارتی چینی که بند زده شود دیگر قبلی نمی شود، و سید خراسانی چکار خواهد کرد خدا می داند، در ضمن من همه مقالات این وبلاگ رو می خونم ولی زیاد وقت ندارم نظر بدهم شرمنده، لبیک...

نوروزی گفت...

تحیلی عالی و نوشته زیبایی بود به گمانم که این داستان 40 سال پیش یا کمی پیشتر در چوب بدست های ورزیل گوهر مراد هم نوشته شده بود یادتان هست که؟

مترسک گفت...

سلام دلقک گرامی!
این مطلب آبی بر آتش دلم ریخت ..زبان بند آمده ام باز شد فقط برای گفتن سلامی و تشکری ..
خیلی قشنگ نوشتی ...خیلی
یا ...هو...

ناشناس گفت...

سلام

رضاشاه به کمک و هواخواهی روشنفکرهای زمان و بر علیه و به بغض معاویه(قاجار)به قدرت رسید نه از حب علی (دموکراسی، حقوق اجتماعی و تجدد)البته رضاشاه تونست در جهت حرکت ایران به سمت تجدد گامهای جدی برداره اما دو رکن دیگه یعنی دموکراسی و حقوق اجتماعی همچنان تعطیل ماندند و این خوشحالی ما نهایتا اگر سرمنشاء خیر بشه در حد قدری تجدده که از این امام زاده این شفا هم بعیده بر بیاد

Dalghak.Irani گفت...

سلام ومرسی به همه حضارگرامی ودست و احوالپرسی وروبوسی وچاق سلامتی!
وجناب ناشناس آخر
اگردرانتهای کامنت مبارک تان اضافه کرده بودید که :"فعلاً هم چاره ای نداریم غیرازچسبیدن بهمین قاچ زین" وبلاگ مرا هم خلاصه کرده بودی توی کامنت خودت وتمام.
بحث مفصلی است وبارها به مناسبت گفته ام که هیچ حکومت انقلابی بی واسطۀ یک یا چند دوره حکومت استبدادی نمی تواند یکباره دموکراتیک شود. چون انقلاب اول باید تثبیت بشود وحکومت تشکیل بدهد.تا سپس به دسر ونمک فلفل سفره هم بیندیشد وبرسد. حکومت انقلابی یعنی وضع 27 سال قبل از احمدی نژاد 100 درصد وزمان احمدی نژاد 80 درصد ثباتی نداشته وسفره ای خالی بوده است که نه غذای اصلی ونه پیش غذا ونه دسر ونمک ففلفل وسس رویش بوده است. احمدی نژاد دارد همان نقش قرن 21 امی رضا شاه دراوایل قرن بیستم را بازی می کند دقیق. واین عالی است باید کمکش کنیم تا حداقل برگردیم به سال 57 خودمان وبشویم یک رژیم لیبرال دیکتاتوری مثل مصر که زندگی مردمان عادی ازتحت فشارگزمه وداروغه دربیاید تا ببینیم برای آزادی بیان ودموکراسی سیاسی روشنفکران دردانه مان باید چه خاکی بسرمان بریزیم. من هم دارم همین کاررا تشویق می کنم. چون بدیلی نه من می شناسم ونه درتاریخ همۀ انقلابت جهان دیده ام که بتوان ازانقلاب مستقیم به دموکراسی رسید. البته همۀ وبلاگ من توضیح همین یک جملۀ موجز شما بود واین مختصراضافۀ من. وتأکید می کنم که مردم فریب روشنفکران را نخورند که هرخواستۀ مدنی کوچکی را هم ترجمه می کنند به آزادی بیان وحقوق بشر وسیاسی اش می کنند که نه خودشان بجایی می رسند ونه می گذارند این مردم به یک لقمه زندگی کوفتی راحت تری برسند. البته که همۀ آزادی های سیاسی هم خوب است وبنوعی مادر وزمینه ساز آزادی های دیگر ولی اینطورهم نیست که حکومت بدون دموکراسی بی ارزش باشد. هرنوع حکومتی ارزش های نسبی خودش را دارد واین فقط بی حکومتی (انقلاب مدام 32 ساله) است که هیچ حسنی ندارد وهمه اش هم زحمت است چون بی ثبات است وسگ صاحبش را نمی شناسد. تا بعد. مرسی. یا...هو

ناشناس گفت...

بسیجی سبز انديش
دلقک جان سلام
آخرين بار که نظر دادم لقب "خنگ" به من دادی با اين حال من مطالبت را دوست دارم و دنبال ميکنم.
به نظر من که وبلاگت را تقريبا یکسال است که دنبال ميکنم اين نوشته خيلی به دلم نشست . هرآدم خرمذهبی که مستند ظهور را ببينه و با صحبتهای آيت الله های مرتجعی مثل سيستانی و استادی مقايسه کنه به مکتب خرافی تشيع شک خواهد کرد و اين در زدودن دين از جامعه امروز گام بلندی است.
شاد باشيد.

Dalghak.Irani گفت...

خیلی ممنون بسیجی سبزاندیش
چه خوب که پیدایت شد. ومن اگربتوصفت خنگ داده ام حتماً به این برخورندگی وخشنی که می گویی نبوده است وخودم را هم مثل تو نیم سواد ازغریزه مانده به علم نرسیده می دانم وخنگی ظریف وهشیارمن بخودم هم بوده است. درضمن یک پست نوشته بودم پریروزکه خوابی است که درایران می گذرد وقهرمان اصلیش هم توهستی ولی ازترس خوانندگانم واینکه بمن صفت متوهم بدهند ونخوانند وقهرکنند هنوزجرأت نکرده ام پستش کنم. بلکه هم همۀ جسارتم را هزینه کردم وبزودی منتشرش کردم که یک قدرشناسی هم ازواقع گرایی توبشود. ودرمورد دین ومذهب نازنین مان هم این گفته که تا مذهب اززیر دست وپای چرک سیاست جمع نشود جز سست کردن ایمان مردم. که بسیارهم خوب است آدم مؤمن. راه برون رفتی نیست. باید دین کاری به باشندگی اجتماعی ما نداشته باشد تا ما هم آن را چونان یارشیرین وبدون شکافتن زخم های خونینش وخرافات متن اش درقلب شخصی مان پاس بداریم. یا...هو