۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

بهشت ِ دموکراسی پل ِ صراطی بالای جهنم ِ آنارشیسم!

Belfast (144), October 2009.JPG

Beacon of Hope



1- از هنگامی که مغز کشف شده به تولید انبوه رسید، و بشر متولد شد، و حکومت مدرن تشکیل داد؛ در حداکثر 500 سال پیش! هیچ جامعه ای به اندازۀ جامعۀ "گیرافتاده"ی ایران در چنبرۀ جمهوری اسلامی، و به نسبت جمعیت، نه فرار مغزها داشته است و نه مهاجرت اجباری یا اختیاری. چرا؟ آیا در طول این 500 سال حکومتی سخت گیرتر، خونریزتر و دیکتاتورتر از جمهوری اسلامی ایران نبوده است؟! پاسخ را از طول تاریخ 500 ساله نمی آورم که گیج کننده و نیاز به تحقیق و سند تاریخی داشته باشد. مثال را از همین لحظه ای که داریم با هم می گذرانیم می آورم: پادشاهی عربستان سعودی در یک سو؛ و کرۀ شمالی در دیگرسو! راستی کسی می تواند بمن پاسخ دهد که چرا عرب های سعودی و کمونیست های کره ای اینقدر ترک یار و دیار نمی کنند. انتظار ندارم پاسخ شوونیستی بدهید که عرب ها که مغز ندارند و کمونیست ها هم عقل! پس علت را باید در جای دیگری جستجو کنیم.


2- پاسخ ساده تر از آن است که نیازمند شکافتن اتم باشد. جواب فرموله و تک جمله ای آن سؤال کلیدی این است: "سخت گیری و دیکتاتوری فرهنگی جوامع؛ مثال عربستان؛ و سخت گیری سیاسی حکومت ها؛ مثال کرۀ شمالی؛ باعث فرار مغزها و مهاجرت گسترده نمی شود. چون انسان عام تطابق پذیراست و به هر وضع مشخص و تکلیف معینی گردن می گذارد و عادت می کند. انسان فقط و فقط به عدم تعادل همیشگی و بلاتکلیفی است که عادت نمی کند. چون انسان دچار بلاتکلیفی و عدم تعادل مثل هر موجود ذیروح یا غیرذیروحی در طبیعت میل قطعی به تعادل دارد و در غیر تعادل پایدارنمی ماند." مثالی دیگر از مثال معروف میدان مین موضوع را تدقیق می کند: ما اگر با میدان مینی روبرو باشیم و چون بعلت غریزۀ صیانت نفس؛ خودمان را بکشتن نخواهیم داد. لذا اولین سؤال و جستجوی ما این خواهد بود که نقشه ای که با توجه به آن این مین ها در این میدان مین مانع حرکت ما کاشته شده اند کجاست. اگر توانستیم نقشۀ میدان مین را بدست بیاوریم یا اقدام به خنثی کردن مین ها می کنیم و یا اگر علم و وسیله اش را نداشتیم سعی می کنیم با مهارت پایمان را در جایی بگذاریم که نقشه نشان می دهد مین ندارد و با احتیاط رد می شویم. قطعاً در حالت دوم ما اشتباهاتی و لاجرم تلفاتی هم خواهیم داشت مثل سخت گیری دولتی در کره و سخت گیری فرهنگ غالب در عربستان. اما - و این اما مادر همۀ اما های من تا اینجاست - اگر ما با میدان مینی سر و کارمان بیفتد که نه نقشه ای دارد و نه هیچ اطلاعاتی از چگونگی و کجا کار گذاشته شدن مین ها؛ چکار می کنیم. بدیهی است که ریسک نمی کنیم تا راه بیفتیم و در اولین قدم برویم روی مین ناشناخته و تکه پاره بشویم. بلکه نگاه می کنیم تا اگر عوض این بهشت مین گذاری شدۀ بدون حساب کتاب و نقشه؛ جهنمی در چشم انداز داشتیم که بتوانیم برویم در کام آن - چون امکان زنده ماندنمان بیشتر از این بهشت است - درنگ نمی کنیم و راه می افتیم به امید نجات.


3- روشنفکران و روزنامه نگاران سیاسی ما چه سکولار- که معروفترینش و نه لزوماً بهترین یا متفکرترینش جناب مسعودبهنود نازنین و خوش تیپ - و چه مذهبی سابق و لاحق - که از اکبرگنجی شروع می شود تا ماشاءالله شمس الواعظین و الا ماشاء الله در روزنامه ها و سایت ها و وبلاگ ها و ... نام های بزرگ و کوچک - را دیده ام که از این مثال میدان مین استفاده کرده اند در توضیح وخامت آزادی های سیاسی و مطبوعاتی در ایران. ولی - و این ولی هم همۀ مدعای من است - آن ها عنایت نکرده اند که این میدان مین بدون نقشه در آزادی های اجتماعی است که بیشترین خسارت را بما می زند، در مقایسه با همۀ جوامع و حکومت هایی که دو کشور عربستان و کره شمالی را بعنوان نمونه آوردم. بعبارت دقیق تر این فقط مسعود بهنود و ماشاءالله شمس الواعظین نیستند که نمی دانند چگونه باید در میدان مین حرکت کنند. بلکه دختر و پسرمن هم که کمترین ارتباطی با سیاست ندارند و فقط می خواهند زندگی معمولی داشته باشند و مدعی حاکم چه کسی باشد یا حکومت چگونه! هم نیستند؛ نمی دانند پایشان را کجا بگذارند که نروند روی هوا و تمام آرزوهایشان را ببازند.


4- لذاست که روشنفکران و روزنامه نگاران ما نمی توانند توضیح بدهند که چرا در حالیکه نه جامعۀ ایران به اندازۀ جامعۀ عربستان مستبد فرهنگی است و نه حاکمیت جمهوری اسلامی مثل حکومت کرۀ شمالی توتالیتر سیاسی؛ این انبوه مهاجران و تبعیدیان و فرار مغزها را دارد در تناسب و مقایسه. تمسک به مسایلی مثل رفاه اقتصادی در عربستان و یا شستشوی مغزی در کرۀ شمالی اگر هم چند نفر شنونده پیدا کند قادر به تبیین موضوع در نزد خود این آقایان مدعی هم نیست تاچه رسد به پاسخ محققان و فیلسوفان. لذا می بینیم که مرتب می گویند حکومت ایران نسبت به میانگین دموکراسی در جهان پیرامونی و بویژه منطقۀ خاورمیانه وضعیت بهتری دارد - و درست می گویند با نگاه ریاضی - ولی نمی توانند قافیۀ شعرشان را کامل کنند که پس در این صورت؛ چگونه است که همۀ روشنفکران و مردم عادی فراری از وطن خویش؛ ایرانیان هستند.


5- یرویم سراغ فیلسوف: فیلسوف مرتضی مردیهای یگانه در یک مقالۀ ساده فهم و کوتاه با عنوان "ریشه های فلسفی آنارشیسم" رفته به اعماق و بما گفته است چه اتفاقی افتاده است. ایشان رفته اند سراغ سه فیلسوف با دو دیدگاه کاملاً متناقض در آرا. و بما نشان داده اند که چه جان لاک و پیروش روسو که انسان را خیرمطلق و معصوم می دانستند و دولت را شر مطلق مگر اینکه ثابت کند خیر است. و چه تا حدودی هابز که انسان را شر نسبی می دانست و دولت را خیر لازم؛ در پایه گذاری بی حکومتی و آنارشیسم سهم داشته اند. بعبارت دیگرمخترع دموکراسی جان لاک و خالق لویاتان هابز و البته روسو در امتداد لاک آنارشیسم را هم؛ مجاز در آرای لاک و ممنوع در آرای هابز اختراع و معرفی کرده اند - خدا کند که آرای استاد را درست منتقل کرده باشم - ومن از این رأی مستند و صائب مردیها این نتیجه گیری بدیهی را گرفته ام که "دموکراسی بعنوان بهترین نوع و صورت بندی حکومت واقعاً قابل دست یافتن تا اینجای تاریخ حداقل، خیلی زیاد با آنارشیسم همسایگی دیوار به دیوار دارد. به این معنا که دموکراسی ِبهترین با آنارشیسم ِبدترین قابل تبدیل نزدیک بهم هستند. و چه بسا کمی ساده نگری در بینش؛ آنارشیسم را دموکراسی بخواند و برعکس.


6- بنظرم حالا کمی ساده تر شد فهم موضوع. در ایران بعد از انقلاب ما همواره با یک بی حکومتی (آنارشیسم) نه چندان پنهان دست بگریبان بوده ایم که متأسفانه روشنفکران ما - با تأکید برروایت بهنود - این آنارشیسم را نوعی شبه دموکراسی فراتر از منطقه ترجمه کرده اند که تنها مشکلش عدم رعایت حقوق نحبگان در آزادی های سیاسی است. و بدیهی و طبیعی است که وقتی نخبگان چنین گاف وحشتناکی بدهند در شالودۀ تفکرشان؛ معلوم است که جامعه ازکجا سر درمی آورد در خروج از بهشت بقصد هر جهنمی که پیش روباشد؛ حتی مرگ!


7- احمدی نژاد اما گول این روشنفکران را نخورد و ارادۀ شخصی مصممش را بعد از 28 سال بلاتکلیفی وارد این جامعۀ آنارشیست کرد و نقشۀ میدان مین توده ها را داد دستشان. چون نخبه ها بغیر از آرای خودشان هیچ رأیی را نمی پذیرند. لذا او هم آن ها را رها کرد در خلسۀ دموکراسی خودشان. ساده انگاری و توهین به مردم شریف است که کسانی گمان کنند احمدی نژاد فقط با اقتصاد صدقه ای و دلارهای نفتی سوار موج توده ها شده است. توده ها امنیت می خواهند و تکلیف معلوم و نقشه ای اطمینان بخش برای حداقل زیست. و احمدی نژاد بعداز28 سال بتدریح این آرامش و اطمینان را به قشر محروم از همه چیز داد. و بخش پیروان و هوادارنش را به حداقل آرامش راضی و قانع کرد.


8- نام ها و ابزار خیلی تفاوت نمی کند. نام چه رضاخان باشد با ابزارسلطنت و نقشۀ تیمورتاش یا احمدی نژاد باشد با ابزارامام زمان و نقشۀ مشایی. توده ها نتایج را حس می کنند و در این تنفس راحت مرادشان را پاس می دارند. چون فقط اوست که اصلی ترین عنصر حیات بشر(امنیت روانی و امید) را به آنان برگردانده است. و از اینجا می توانی نقب بزنی که احمدی نژاد چرا اینقدر خونسرد است و بود در برابرهمۀ حوادث لرزاننده ای که در طول ریاست جمهوریش اتفاق افتاد. و برعکس همۀ نخبگان نابینا که فریادمی زدند: به پیش که این دیگر آخرین مرحلۀ ورود به دموکراسی است.


9- این مختصر را از این جهت گفتم که گاهی با خواننده های تازه وارد یا قدیمی روبرو می شوم که به بی اعتباری ماسکم مرا وآرای مرا بی اعتبار و حداکثر یک مالیخولیای "نوستراداموس"ی می دانند و می خوانند و می خواهند. و این را در نظر نمی گیرند که اولاً من به سال های زیست بسیاری شان توی مغزم راه رفته ام. و ثانیاً این بنای تحلیلی را خشت بخشت و آجر به آجر در این وبلاگ روی هم چیده ام تا به یک ساختمان برسم فارغ از خوشگلی و زشتی؛ و نه به یک خرابه بنام دموکراسی موهوم و بی سر و ته. و این ظلم است بمن و مرا پژمرده می کند. می دانم سخت خوان شد. ولی به این کوتاهی ساده تر از این در توانم نبود و نیست که بیان کنم. شادباشید. یا...هو

۱۲ نظر:

آرمان گفت...

بد جور عاشق دیدگاههای دکتر مردیها هستی ! این مطلب را هم نگاه کن
http://nejatbahrami.wordpress.com/2010/08/19/%D9%85%DB%8C%D8%AE%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AA-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%D9%81%DA%A9%D8%B1%DB%8C/

Unknown گفت...

دلقک محترم ،از دو حال خارج نیست یا داری سر بسر خواننده هات میگذاری که بعد از مدتی با قاه قاه و تمسخر بابت سر کار گذاشتن به ریششان بخندی و یا از فرط ناامیدی و یأس مثل ان غریق متوسل به حشیش و خارو خس احمدی نژاد شدی .اخه برادر این همه کرامات و امتیازات که می گویی به هیبت و هیکل این آدم جور در نمی آید .یک فولکس قراضه ۵۶ را چگونه بوگاتی ۲۰۱۱ میبینی ! راستش را بخواهی من نیز مانند تو و حتی بیشتر ناامید و سر خورده ام و امیدم را به کلی بابت تغییرات مثبت از دست داده ام و آرزویم است که تو راست بگویی و احمدی نژاد همین باشد که تو می گویی ولی این پینو کیوی مجسم در این ۶ سال بارها و بارها امتحان پس داده ،این موجود با این حجم از دروغگویی چگونه اعتمادت را جلب کرده !؟ بقایی ،رحیمی ،محصولی واز همه شاهکارتر انتصاب مرتضوی پلید در پست کلیدی بعد از برکناری از دادستانی تهران و کشتار کهریزک با هیچ معیار و منطقی توجیه پذیر نیست !بابا تو دیگه کی هستی ،دست همه رو از پشت بستی ،نگیر اینقدر مارا !

parisa_a گفت...

مثل همیشه جالب توجه اگرچه در بعضی مطالب با شما همداستان نباشم

Dalghak.Irani گفت...

سلام آرمان مهربان
مرسی وآری. البته اگربالاترازعشق مرتبتی برای اظهارارادت نباشد ناچاربه توصیف شما گردن می گذارم. چون مردیها مرادمن هم هست. با درود به فیلسوف لذت. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

chariar عزیز ومحترم
سلام
دوکامنت یک کامنت شما هم درپست قبلی بی گفتگو ماند پس تلاش می کنم آن دوراهم درنظربگیرم وچند جمله بگویم اگررافع اتهام باشد ویاعث رنجش شما نشود.
1- آنچه من دراین پست نوشته ام یک دیدگاه فلسفی-جامعه شناختی-توصیفی است برای نشان دادن بدترین وناسورترین زخم انقلاب اسلامی به پیکرایران وایرانی. وآنچه را هم درمورد احمدی نژاد دراین پست گفته ام. همانطورکه قبلاً ومکررتوضیح داده ام منظورم این نیست که حتماً عالمانه وفیلسوفانه صغراهایی چیده وازچینش صغراها کبرای فعلی را برداشت کرده است. بلکه بسیارمحتمل است که این راهی که احمدی نزاد رفته براهنمای غریزه اش-حتی ایمانش. چراکه نه. من باورمی کنم- بوده که اتفاقاً با پشتوانۀ علمی-فلسفی هم مورد تأیید قرارگرفته است.
2- خوب یا بد فعلاً نگاه به صحنۀ حاضرایران نشان ازموفق بودن این استراتژی غریزی یا علمی یا الهامی یا هرسه باهم دارد. وواکنش روحانیان به این استراتژی وتاکتیک های منحصربفردش مثل ولایت امام زمان(انتزاعی) درمقابل ولایت فقیه (انضمامی) فوق العده خوشحال کننده ومثبت بوده است برای منی که می دانم دین قادربه ادارۀ جامعۀ مدرن نیست باهرقرائتی هم. هم اینک ازسرمقالۀ بسیارمفصل پنجشنبۀ کیهان به قلم محمد ایمانی می آیم که رییس جمهوررا به انواع صفت های تحقیر امیز نواخته وتهدید کرده است. وبی ربط است که اگرآدرس های واکنش استیصال گونۀ مصباح ومکارم ومکلاهای ریز وطفیلی روحانیت را هم درهمین امروز چهارشنبه بیاورم. چون که مطمئنم علاقه مند هستی وخود خبرداری.
4- درموردگماشتگان احمدی نژاد ازوزیر ومعاون وسایرکادرهای اداری وسیاسی وراجع به بی سوادی وبی ریختی واین قبیل مسایل هم نفیاً یا اثباتاً نظری ندارم. چرا که همۀ توصیفات دردسترس منفی است با این عیب بزرگ که همه توصیفات گزارش رقیب ودشمن است ونه یک تحلیل گربی طرف. مثلاً امروز درهمان کیهان مقاله ای ازمنوچهرمتکی چاپ شده است که اگردروزارت خارجه بود واین موضع دشمنانه با اعراب منطقه را بروزمی داد ما دچارخسارت های زیادی می شدیم. بسیارنگرانم ازهیئتی یا انقلابی یا غیرعلمی عمل کردن احمدی نژاد درهمۀ حوزه ها بویژه اقتصادی. اما چون خودم تخصص لازم را ندارم ودولت احمدی نژاد هم هیچگونه آماری نمی دهد نمی توانم ونمی دانم که چه بگویم. تنها شاخص من درمورد عملکرد دولت برخی شاخص های میدانی مثل ثابت ماندن قیمت مسکن درچهارسال گذشته وعدم تبعیت از فرمول قبلی که هردویا سه سال قیمت ها دربخش مسکن رشدصد درصدی می کرد. یعنی درعرض چندماه رشدسرسام آورمی کرد وسپس رکودوسکوت بود تا دوسال بعد ویک جهش غیرقابل تحمل دیگر. نشانۀ دیگررا ازمیدان شهرمی آورم آنجائیکه توده های گرسنه واوضاع بدترشده شان به توصیف رقبای سیاسی احمدی نژاد نه شورشی می کنند. نه اعتراضی می کنند. وحتی دوسال یک شورش طبقۀ متوسط شهرتهران هم بستراعتراض را فراهم کرده بود ودریغ ازده نفرتودۀ گرسنه که به این دعوت شفاف پاسخ بدهند. این ها را بطنزنمی گویم ومثبت. بلکه واقعاً این ها سؤالاتی است که پاسخ بی عرضگی دولت احمدی نژاد را تأیید نمی کند. وما که نمی توانیم فقط ادعا کنیم که چون فلان روشنفکردرجه 2 سیاسی دنبال میز وقدرت گفته احمدی موفق نیست باورکنیم. می دانی که هیچ کدام ازروشنفکران وهنرمندان مرجع تاکنون درنفی یا اثبات احمدی سخن وموضع نگرفته اند وهرآنچه روی دایره است مربوط به آدم های سیاسی است. قیافه ها هم اول توذوق می زند بعد یواش یواش مثل قیافه های اصلاح طلبان مذهبی جامی افتد وما اگرعکس های روزاول صدارت بیست وجند ساله شان را نداشتیم همه ادعا می کردند که ازابتدا آلن دلون بوده اند. البته من که درمقایسه چهره های مجموعۀ احمدی نژاد را خیلی بی ریخت تر ازمجموعۀ هاشمی ومیر حسین وخاتمی نمی بینم. واین اشمئزاز شما کمی شخصی وبخاطرکلاس جهانی شماست حتماً.
5- این هارا گفتم که بگویم. اگرهمۀ حقایق منطبق برهمۀ خرابی هایی که شما گفته ای ومی دانی هم باشد. واگرایران را ازنظراقتصادی ومدیریت ویرانترهم کرده باشد احمدی نژاد. بازمن ازسیاست لیبرال اجتماعی درداخل وسیاست روابط منطقه ای-فعلاً- درخارج امروز احمدی نژاد را تأیید می کردم. چون قطعاً ایران باید ازدست آخوند ها نجات پیدا کند. بدست کی بیفتد سؤال من نیست چون بغیرازاحمدی نژاد ویارباوفایش واین تاکتیک ولایت درمقابل ولایت شان نه گزینه ای می بینم ونه اگروجود داشته باشد قابل اعتماد می دانم. کمی به این آدم منفور وبا مواضع جدیدش بیشتر ومهربان ترنزدیک شو واینقدردرمسخرگی وبرخی حرف های نپخته اش درگذشته زوم نکن. مگر بهترین سیاستمدارها حرف های احمقانه کم زده اند ومی زنند یا مدرن ترین سیاستمداران کم بوده اند که آدم های خرافی شناخته شده اند. کمی با تحمل ولی باتأمل ببینیم چه بصلاح فردای ایران است. البته روی میز واقعیت ونه توی کشوی توهم. پاینده باشی. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

پریسا آ سلام
خوش آمدی مدتی است که وبلاگ بیش ازاندازۀ تحمل عبوس واحمدی نژادی شده وخیلی ازخانم ها یا کمترمی آیند یا کامنت نمی دهند وچقدردلم برایشان تنگ شده است. لذا گام های شمارا خیرمقدم مجددمی گویم واگرهمان پریسای با الف بای فارسی باشی که دریکی دوپست قبل تر هم کامنت داده بودی ومن پاسخ ندادم. پوزش بخواهم وبگویم که مرسی هم ازبودنت وهم کامنتت وهم ازتأیید بخشی ازنظراتم. امیدوارم طولانی بمانی وکامنت هم بدهی. یا...هو

yek doust گفت...

یک پیشنهاد:از این به بعد به جای دلقک ایرانی‌ بگوییم ملیجک احمدی نژاد...........

mozdour yaab گفت...

.....واحمدی نژاد بعداز28 سال بتدریح این آرامش واطمینان را به قشرمحروم از همه چیزداد. وبخش پیروان وهوادارنش را به حداقل آرامش راضی وقانع کرد......

عزیز جان اینقدر عاشق احمدی نژادی تو بریتانیای کبیر چه میکنی‌؟ پاشو بیا پیش رئیس جمهور منتخبت!

ناشناس گفت...

سلام
دلقک این روزا شده کریم حال نداره از دست مخاطباش ملوله
اما
نظرات دلقک در مقاله هاش به طور معمول به این شکله که تا جایی که به فلسفه سیاسی برمیگرده شالوده ای محکم و معقول و منطقی داره و از اونجایی که از توی کیسه فلسفه سیاسی دلقک یه دفعه ا.ن در میاد خواننده انگار که شک داره درست دیده و شنیده در ناباوری چشماشو می ماله و در وضعیتی مشابه شوک حرفای قبلی و فلسفه سیاسی رو قبول داره اما نتیجه رو منطبق با اون نمی بینه و اونوقت یا کامنت می ذاره که دلقک مارو گرفتی و یا به دنبال دلیل برای عدم تطابق اون ظرف با این مظروف می گرده
به هر حال اگه نظر ناشناسا هم مهم باشه به نظر مراد دل دلقک یه راسپوتینه که از ضعف بازیگرای عرصه سیاست در همه جناحها با زیرکی نهایت استفاده رو می کنه و نه اون منجی موعود دلقک
توصیف دلقک از وضعیت آنارشیک حکومت ایران کاملترین توصیفیه که تا بحال ناشناس شنیده اما دوای دردش هنوز برای ناشناس معقول به نظر نمیاد

Unknown گفت...

http://baarbaapaapaa.wordpress.com/2011/04/13/%D9%88%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D9%86-%D9%82%D8%A8%D9%84-%D9%88-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%82%D8%A8%D8%B6-%DA%AF%D8%A7%D8%B2/
دلقک محترم و عزیز ،این لینک را فقط خودت ببین پابلیشش نکن ،خالی از لطف نیست ،در ضمن ممنون بابت پاسخت ولی در مورد من لازم نیست خود را حتما ملزم به پاسخگویی بدانی .شاد باشی .

مترسک گفت...

سلام دلقک خوب !

Dalghak.Irani گفت...

سلام علیک مترسک خانم سرسنگین شدی کجایی!
مرسی که یادم هستی. یا...هو