۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

بیچارگی خامنه ای؛ ریشۀ اصلی حمله به نرگس و یزدی و دادخواه!

نرگس محمدی و دو فرزند دلبندش

1- عباس عبدی هم وارد گود بازداشت وحشیانه و غیرقابل و انتظار و توجیه نرگس محمدی شده است و سعی کرده است از این اقدام خروس بی محل رژیم رمزگشایی کند در "روزنت". عبدی همۀ گزینه های محتمل علت این خودزنی رژیم را بررسی کرده و نهایتاً چون به گزینه ای عقلانی در چهار چوب مصالح دیکتاتور نرسیده است؛ علت این حرکت بی منطق را در "انتقام" از خروج شوهر محترم نرگس محمدی (تقی رحمانی) از کشور دانسته است. اما بنظر من نه عبدی و نه همۀ دیگر کسانی که از این بازداشت نمایشی با حداکثر بی حرمتی و پروپاگاندای خشونت شوکه شده اند؛ تحلیل درستی نکرده اند از آن. بعبارت دیگر بازداشت نرگس خانم قطعاً در چهارچوب یک سناریوی دقیق حکومتی بوده است و ارتباط وثیقی دارد با ضعف مفرط و چرخش های ناگزیر خامنه ای در سیاست داخلی و خارجی. و نه تنها بازداشت نرگس خانم که احضار ابراهیم یزدی 80 ساله هم در همین سناریو قابل علت گذاری است.

2- خامنه ای بدلیل باختن قافیه در سیاست داخلی و خارجی در معرض دو آسیب کلان قرار گرفته است: اول در معرض آسیب نیروهای حزب اللهی وفادار بخودش در داخل که ضعف او در کوتاه آمدن در مقابل عوامل فتنه در جناح چپ اصلاح طلبان مذهبی را از سویی - در آزادی نسبی این روزهای آنان هم در اظهار نظر و وجود و هم آزادی های زندانیان سیاسی میدانی جنبش سبز متبلور است - و تسلیم او در پروندۀ هسته ای را از سوی دیگر رصد می کنند و دچار سردرگمی و مسئله دار می شوند و هستند. دوم از نظر نیروهای مخالف خارجی اعم از محافل بیگانه یا اپوزیسیون ایرانی که از ضعف خامنه ای در همان دو مورد خارجی و داخلی بهره می برند برای نشان دادن ضعف رژیم و باخت خامنه ای.

3- خامنه ای بازداشت و تند خویی و خشونت با نیروهای مخالف لیبرال، ملی مذهبی، فعالان حقوق بشر و مخالفان مستقل از اصلاح طلبان مذهبی را با این تمهید درست تشدید کرده است که با فرستادن پالس های غلط بروی آنتن رسانه ها هر دو گروه هواداران و مخالفان خودش را دچار گیجی و سر در گمی بکند تا از زوم کردن بر "آسیب های ناشی از عقب روی خامنه ای به جایگاه و عملکرد او" را منحرف کرده و هواداران را راضی و مخالفان را به اقتدار سرکوب خود بفریبد. زیرا:

الف- می خواهد بگوید که عقب نشینی در کار نیست و دارد پیش روی می کند در سرکوب. تا جاییکه احکام مسکوت مانده را هم بدون کمترین دلیلی بجریان انداخته و نه تنها به یزدی 80 ساله رحم نمی کند بلکه مادر بیماری را هم از آغوش دو فرزند خردسالش در خانۀ پدریش در زنجان به شنیع ترین طریق ممکن بازداشت می کند.

ب- و استدلالش هم درست است چون فعالان مستقل و لیبرال و ملی مذهبی در مقایسه با منتقدان جناح چپ از نظر کمّی معدود تر ولی از نظر کیفی مهمتر هستند. لذا ور رفتن با آنان هزینۀ داخلی کمتر و فواید خارجی بیشتری دارد. به این معنی که اصلاح طلبان وصل دیروز و امروز به الیگارشی حاکم حساسیتی مؤثر در مقابل این بازداشت ها ندارند و نشان نخواهند داد ولی در عوض هواداران خامنه ای آنرا نشانه ای از تداوم اراده و صلابت سرکوب او خواهند شناخت و امید وار خواهند شد. بدون اینکه جناح چپ هم نارضایی عمده ای پیدا بکند در داخل کشور. برعکس آن اما در خارج از کشور را انتظار دارد:

ب1- این عناصر مخالف کم تعداد در داخل کشور بیشتر از عناصر پر تعداد اصلاح طلبان مذهبی هوادار و تعقیب کننده دارند در خارج.  چه در سطح رسانه های خارج از کشور و چه مهمتر در سازمان های حقوق بشری  و حقوقی و سیاسی مستقر در خارج از کشور ( چه ایرانی و چه بین المللی).

ب2- خامنه ای انتظار دارد و درست هم است که فرستادن این پالس های بی منطق و شوکه کننده اولاً خارج از کشور را از پرداختن به ضعف ها و عقب نشینی های او منحرف و از اولویت می اندازد. و ثانیاً اپوزیسیون و فعالان مدنی و رسانه ای موافق و مخالف این فعالان مظلوم در خارج را بر له و علیه آنان بجان هم می اندازد. کما اینکه موفق هم بوده است. اگر دعواهای رسانه ای حیدری نعمتی موافق و مخالف دکتر یزدی در خارج از کشور را دیده باشید در روزهای اخیر و یا حجم اخبار و گزارش ها و دلنوشته ها و اعتراضات سازمانی و غیره را در مورد نرگس خانم رصد کرده باشید در یک هفتۀ گذشته. و ...

4- کلام نهایی اینکه این بازداشت ها و فراخوان های پر سر و صدا جز به سراشیبی افتادن خامنه ای را پیغام ندارد. درست است که بصورت مقطعی می تواند پالس های عوضی بفرستد از دید ساده انگاران و سطحی نگران. اما در میان مدت قطعاً بر ضد خامنه ای عمل خواهد کرد و او ناچار از "کشف فریب بزرگ و بیچارگی اش" این پروژه را ناچار رها خواهد کرد و با چراغ خاموش به این تهدیدات و تمهیدات نیز پایان خواهد داد. تمام دل غریبه ام را نثار رنج یزدی 80 ساله و نرگس جوان و مادر بیمار دو فرزند خردسال می کنم. و می گویم که رنجهایشان را می ستایم و قدر دان خواهم بود. انشاءالله. یا...هو

بعد از تحریر: نوشته را که پست کردم همزمان شاهد از غیب رسید و محمد علی دادخواه وکیل برجسته نیز بازداشت شد. لذا هم تیتر را عوض کردم و هم خواستم بگویم که این یک سناریو است دقیق که نوشته ام.

۱۰ نظر:

shahryar گفت...

دلقک عزیز جسارتا با شما موافق نیستم ، چه خامنه ای برای فرستادن پالس به هوادارانش گزینه های دیگر و تاثیر گذارتری دارد که نمونه آنها را میگویم :دم دست ترینش، آوردن نیروهای سرکوب ارشاد و آنها را به جان مردم انداختن(که در جریان است!) به بهانه مبارزه با بد حجابی، اعدام بی حساب کتاب زندانیان عادی به بهانه قاچاق مواد مخدر و اعدام زندانیان کرد مظلوم که ید طولایی در این آخری هم دارد !

Dalghak.Irani گفت...

اما شهریار من با نظر شما موافقم. نه به این دلیل که بانظر من مخالفی بلکه به این دلیل که با نظر من نه تنها موافقی بلکه داری ورژن های دیگری از این پالس ها در حوزه های دیگر برمی شماری. که بسیار هم درست است. وهمۀ این موارد در نوعی همپوشانی با هم است البته هر کدام توان تبلیغات بیشتری داشته باشد در خارج از کشور بیشتر مورد توجه است. یا...هو

میثم گفت...

درود دلقک عزیز
در اغاز باید تشکر کنم بخاطر پستی که در مورد مخالفان خارج نشین گذاشتی.همیشه با خواندن بعضی از پست هایتان بوجد می ایم ولی پست بالا (بیچارگی خامنه ای؛ ریشۀ اصلی حمله به نرگس و یزدی و دادخواه!)بسیار موشکافانه و دقیق به هدف زد.از زمانی که اقای هاشمی از خاطرات دوران امام و مباحث مربوط به ارتباط با امریکا پرده برداشت هر روز اخبار به سمتی در حال حرکت است که حال و هوای یک توافق از نوع ضد مردمی را برایم تداعی می کند میان حکومت و غرب . از انجا که در برخی از پست های قبلی با نوعی تخیل بر پایه حقیقت شرایط حاکم را بشکلی ملموس تحلیل و تبیین کردید . شاید در این مقطع به تصویر کشیدن جمهوری اسلامی بعد از توافق با غرب (اگر به واقعیت بپیوندد) خالی از لطف نباشد.... با عنایت به اینکه در این محفل تصمیم اینکه چه چیز ارزش پرداختن را دارد با شماست
با سپاس فراوان

Dalghak.Irani گفت...

تعریف از خود خود شیفتگی می آورد. اما ناچارم اعتراف کنم که آن تحلیلی که بلافاصله پس از مذاکرات استانبول در 16 اوریل نوشتم. و عنوانش است: "جمهوری اسلامی ماندن باراک اوباما در کاخ سفید را ترجیح داد". کاملترین و دقیق ترین اولین تحلیلی بوده است که نوشته شده است و بعد از آن هر تحلیلی در منابع خارجی یا داخلی نوشته شده است یا هر موضع گیری که دو طرف انجام داده اند نه نزدیک که منطبق کامل با تحلیل من بوده است. فقط بند 3 آن تحلیل را دو مرتبه بخوانیم:

"3- ایران با تأکید بر اینکه تأسیسات فردو را تعطیل کامل نکند و اگر خواست غنی سازی 3/5 در صد مورد توافق را بجای نطنز در آنجا مستقر کند مجاز باشد؛ بقیۀ شروط غرب را بطور تلویحی قبول کرده و در مقابل خواستار ارائۀ مدلیتۀ پیشنهادی غرب در مورد منتفی شدن کلیۀ تنبهات تحریمی بر علیه ایران شده است تا در ثانی قبول تلویحی پیشنهادات غرب را تصریح کند. این همان طرح گام بگامی است که چند ماه پیش روسیه مطرح کرد از سوی 1+5 ولی در نیمه راه رها شد. غرب اما با این شرط پیشنهاد ارائۀ مدلیتۀ گام بگام رفع تحریم ها را پذیرفته است که تا مذاکرات دور دوم در بغداد ایران فریز بودن کلیۀ تأسیسات غنی سازیش را تداوم بدهد تا جدی بودنش و حسن نیتش را قابل راستی آزمایی بکند. در عوض غرب هم متعهد شده است که از برقراری هرگونه تحریم جدید تا مذاکرات خرداد خود داری کند. بهمین خاطر است که مذاکرات بسرعت به خوشبینی و رضایت دو طرف رسیده و تمام شده است. مذاکرات کشور به کشور هم بیشتر در جهت مفاهمه و شکستن جو انتقام و خصمانۀ فی مابین طرفین انجام شده است و نکتۀ فنی خاصی را تعقیب نکرده است."

توافق دقیقاً بر مبنای داده های من بوده است. و از آنجایی که روزنامۀ کیهان نیز این تحلیل را پذیرفته و در حال جا انداختن آن است. در صفحۀ 14 کیهان فردا دوشنبه چنین می خوانیم:

جزئيات توافق سري اسرائيل و آمريكا درباره غني سازي در ايران

برخي منابع آگاه مي گويند علي رغم برآوردهاي متفاوت ميان آمريكا و اسرائيل در قبال برنامه هسته اي ايران، تل آويو و واشنگتن بر روي يك فرمول امكانپذير در اين زمينه به توافق رسيده اند.
اين كارشناسان مطلع كه به اطلاعات مربوط به موضوع دسترسي دارند، به منابع اينترنتي گفته اند آمريكا، اسرائيل را متقاعد كرده است كه راهي جز تن دادن به يك مصالحه با ايران نيست و به اين منظور اسرائيل بايد برخي خط قرمزها و لفاظي هاي خود را تعديل كند.
اين كارشناسان مي گويند: آمريكا و اسرائيل قبل از مذاكرات استانبول 2 اين توافق را نهايي كرده اند اما بنا دارند براي افزايش قدرت چانه زني خود در مقابل ايران آن را مخفي نگه دارند.
بنابراين گزارش اساس اين توافق، براين مبناست كه ايران فعاليت در فردو غني سازي 20درصد را به نحو بازگشت ناپذير متوقف كند و در عوض در ازاي پذيرش پروتكل الحاقي، حق غني سازي 5درصد در ابعاد كنترل شده را داشته باشد.
به عقيده كارشناسان مطلع، دو طرف همچنين توانسته اند ارزيابي هاي اطلاعاتي خود درباره برنامه هسته اي ايران، چه از حيث شواهد و چه از نظر تفسير اين شواهد را، به هم نزديك كنند.
گفتني است، بر مبناي ارزيابي مشترك آمريكا و اسرائيل، ايران در آستانه غني سازي قرار دارد، ولي تصميم به عبور از اين آستانه نگرفته است.
كارشناسان در اين باره مي گويند نه آمريكا و نه اسرائيل فعلا قصد ندارند اين توافق را در قالب يك پيشنهاد مذاكراتي با ايران مطرح كنند.
بنابراين گزارش همچنين دو طرف توافق كرده اند كه عمليات رواني رژيم صهيونيستي در قالب «احتمال حمله به ايران» را براي موثر كردن فشارهاي مذاكراتي غرب همچنان ادامه دهند."

ادامه در کامنت بعد....

Dalghak.Irani گفت...

این نشان می دهد که جمهوری اسلامی سقف آرزوهایش را به پذیرش غنی سازی آزمایشگاهی تا 5 در صد و در حد پیلوت از سوی آمریکا فروکاسته است و راضی شده است. البته اطمینان ندارند که غرب همین را هم بپذیرد. دارند می گویند که اگر اصل غنی سازی در حد آزمایشگاهی را غرب بپذیرد ما حاضر خواهیم شد پروتکل الحاقی را هم امضاء کنیم. بعبارت دیگر مشکل خامنه ای در حال حاضر چگونه جواب دادن به مردم و بویژه هوادارنش است که بعد از 11 سال سر کار گذاشتن کشور و اینهمه خسارت های مستقیم و غیر مستقیم اگر حتی اجازۀ حفظ دانش بدست امده برای غنی سازی پائین را نتواند حفظ کند چه بگوید. لذا اگر غرب با توجه به عقب نشینی اساسی خامنه ای نخواهد پافشاری کند که کل صنعت هسته ای ایران را بدریا بریزد و برچیند مثل کار قذافی. توافق نهایی انجام پذیرفتنی صد در صد است همانطور که صالحی هم ذوق زده گفته است با ارمنستانی که "آغاز پایان پروندۀ هسته ای ایران" را بزودی در بغداد شاهد خواهیم بود.

اما در مورد چه خواهد شد اگر توافق هسته ای به نتیجه برسد: بنا به شناختی که من از ماهیت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی دارم بنظرم توافق هسته ای با غرب بسرعت به حوزه های دیگر سیاست ایران نفوذ کرده و تسری خواهد یافت و هم در بیرون و هم در داخل باعث شگفتی های زندگی بخشی خواهد شد. مهم این بود و است که شاخ خامنه ای در یک جایی شکسته شود. او پیر تر و ناتوان تر از آنی است که دوباره شاخ تازه بتواند برویاند برای نعره زدن. امیدم واقعی و بسیار است. یا...هو

آرش گفت...

تایید می‌شود. سر وصدای عمدی است به هر حال امیدوارم زودتر آزاد شوند.

ناشناس گفت...

با سلام
خدا قوت
میتونم یک سئوال از شما بپرسم؟؟؟
به نظر شما وضعیت دلار در ایران چه خواهد شد؟
ممنون می شوم جواب دهید
موفق باشید

ناشناس گفت...

سلام

این توافقات بر مبنای فرمایش دلقک که شما باشید و سایر مطالبی که خوانده و دیده و شنیده می شه، چیزی شبیه و در حد توافق تهران در زمان ریاست جمهوری خاتمیه و نه بیشتر چه اون زمان نطنز فعالیتش تعلیق شد و غنی سازی متوقف. در این صورت اگر اون توافق نتونست به آب شدن یخ غرب و ایران منجر بشه و از اون مهمتر برعکس بعد از اون شرایط بسته تر شد، پس چه چیز متفاوتی وجود داره که این توافق رو فصل الخطاب و نقطه عطفی بر پایان 33 سال دشمنی کور با غرب و گشایش بدونیم

Dalghak.Irani گفت...

سلام ناشناس.
ده سال عمری است برای خودش. آن توافق اولاً فشار خاتمی بود و نه تصمیم خامنه ای. در حالیکه این تصمیم مال خامنه ایست. ثانیاً آن توافق هنوز مهرش خشک نشده خاتمی از اسب افتاد و اوس محمود محبوب آقا آمد و مدیریت جهان و دبرو که رفتیم. و قطعاً اگر گام های بعدی آن توافق برداشته می شد الان ایران حتی عضو سازمان تجارت جهانی هم بود. و سوم اینکه محافظه کاران آنموقع دست برتر را داشتند و نمی خواستند خاتمی راهگشای ایران بجهان باشد در حالیکه امروزه خودشان در رأسند و فواید به اردوی خودشان واریز می شود برای انتخاب رییس جمهور بعدی - حداقل فایده - و رابعاً امروز بغیر از خامنه ای فقط خواجه حافظ شیرازی مانده است که موافق اختیاری یا اجباری رابطه با غرب و امریکا نباشد. چون حکومت شان و موقعیت شان در خطر است و همینطور قطعی می دانند که بدون آشتی با غرب جمهوری شان به کارامدی نخواهد رسید. پس خیلی زیاد اختلاف است بین دو موقعیت ترسیمی شما. یا...هو

ناشناس گفت...

سلام
حاضر نیستید بحث اقتصادی منو جواب بدید
در مورد دلار؟؟؟
موفق باشید