Death of the Virgin |
1- یکی از مغالطه هایی که در مورد حملۀ نظامی به ایران می شود راجع است به حملۀ اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران. من اما از فرط بدیهی بودن عدم امکان چنین حمله ای تا کنون مشخصاً به این موضوع نپرداخته ام. اینک فرصت را مناسب می بینم بعد از آن ابتکار اسرائیلی در مورد تبادل پیام های ضد جنگ بین بخشی از جوامع مدنی دو کشور نظرم را بگویم و بنویسم. و آن این است که بنظر من اسرائیل نه از نظر استراتژیکی قصد حمله به ایران را دارد و نه از نظر تاکتیکی امکان این حمله را:
الف- از جنبۀ استراتژیک: استراتژیست های اسرائیلی بهتر از هر کسی در دنیا می دانند که ایران تنها کشور مسلمان و مؤثر و غیر عرب خاورمیانه است که "دوست بالقوه"ی اسرائیل است و می تواند باشد. زیرا که تاریخ زمان بندی خودش را دارد و استراتژی کشورها بر مبنای "زمان تاریخی" طراحی می شود و نه "زمان تقویمی". بعبارت دیگر ده سال و سی سال و حتی 50 سال فقط از جنبۀ زمان تقویمی است که مدتی طولانی بنظر می رسد و الا در ظرف زمان تاریخی نیم قرن مثل یک لحظه ای از تاریخ است که سپری می شود. لذا در حالیکه ایران بعنوان تنها کشوری که اولاً مذهبی متسامح دارد بنام شیعه، ثانیاً با اسرائیل مرز مشترک و اختلاف سرزمینی و نژادی ندارد؛ و ثالثاً دشمن یا رقیب مشترک بالقوه ای دارد با اسرائیل مثل مسلمانان "هم سنی و هم عرب". لذا ایران و اسراییل بیش از اینکه با هم اختلاف داشته باشند با هم اشتراک منافع دارند. بنابراین استراژیست های اسرائیل امکان ندارد با طراحی حمله به ایران در هر سطحی هم بخواهند دمل چرکینی در روابط فی مابین ملت ها ایجاد کنند که در بلند مدت "زمان تاریخی" مانع از وحدت و همکاری ایران با اسرائیل شود. بویژه در اکنون زمانه که ایران عنقریب است از سکتۀ تاریخی اسلام گرایی سیاسی رها شود. بطور خلاصه از نظر استراتژیک حملۀ نظامی اسرائیل به ایران در هر سطحی هم مصداق آتش زدن قیصریه است بخاطر یک دستمال؛ و معلوم است که اسرائیل چنین کاری را نمی کند.
ب- از لحاظ تاکتیکی: هر چند با توجه به رد چنین حمله ای از جنبۀ استراتژیکی جایی برای بحث تاکتیکی نمی ماند اما برای اینکه نشان بدهم حتی اگر استراتژیست های اسرائیل اینقدر کودن باشند که تن به چنین حماقتی بدهند باز هم از نظر تاکتیکی این حمله میسر نیست. زیرا تاکتیک های جنگی اسرائیل بر مبنای چهار عنصر غافلگیری، سرعت، شدت و دقت استوار است. بعبارت دقیق تر اسرائیل بدلایل گوناگون از جمله جغرافیای طبیعی (نداشتن عمق دفاعی در سرزمین اصلی) و جغرافیای سیاسی (در محاصرۀ کشورهای عرب و مسلمان قرار گرفتن) با ارتش کلاسیک اما با تاکتیک چریکی می جنگد. بعبارت سومی یعنی اسرائیل اهل جنگ فرسایشی و طولانی مدت نیست و هرنوع درگیری با دشمن را در کمترین زمان انجام و موفق یا ناموفق بپایان می برد. حالا با توجه به واقعیت گفته شده که موضوعی بدیهی و ثابت شدۀ تاریخ جنگ ها و عملیات برون مرزی اسرائیل - حتی ترورهایش - در 60 سال گذشته است می توانیم بررسی کنیم که آیا هر نوع حمله ای به ایران از سوی اسرائیل هماهنگ با تاکتیک های جنگی او است یا نه:
ب1- غافلگیری: اخبار عملیات برون مرزی اسرائیل هیچگاه با فعل مضارع روی تلکس ها نمی آید و همواره با فعل گذشته رونمایی می شود. بعبارت دیگر جملۀ "اسرائیل به فلان هدف حمله کرد" صادق است و جملۀ "ما (اسرائیل) به بهمان هدف حمله می کنیم" صحیح نیست و کاذب است. ممکن است کشورهای دشمن با اسرائیل حدس و گمان هایی را در مورد احتمال حملۀ اسرائیل بکشوری یا هدفی را اعلام بکنند و حدس بزنند اما خود اسرائیل از تهدید "حمله می کنیم" استفاده نمی کند. این موضوع هم در عملیات بزرگ مثل حمله به فرودگاه های مصر در جنگ ژوئن 67 میلادی صادق است و هم در حمله به جنوب لبنان و همینطور در بمباران تأسیسات اتمی عراق و پیش تأسیسات سوریه و حتی ترورهای غافلگیر برون مرزی! به این ترتیب معلوم است که رجزخوانی های هر روزۀ اسرائیل در مورد حمله به تأسیسات ایران فاقد مبنای منطبق بر تاکتیک های جنگی اسرائیل است و اصالت ندارد.
ب2- سرعت و شدت و دقت: تأسیسات اتمی ایران هیچکدام از سه عنصر کلیدی حملات اسرائیل را تشویق نمی کند که هیچ بلکه انجام آن را شکست خورده معرفی می کند. زیرا اسرائیل برای دقت درعملیات از بمباران توسط خلبانان خودش استفاده می کند بجای موشک پرانی. و بعد مسافت بین ایران و اسرائیل از سویی و نبودن پایگاه واسطه و در اختیار اسرائیل جهت پشتیبانی عملیات اسرائیل در مرزهای ایران حمله به ایران را مشکل و بسیار محدود می کند. همین موضوع در مورد شدت عملیات هم صادق است. به این معنا که اسرائیل برای مؤثر بودن حملاتش به تأسیسات ایران نیاز به هواپیماها و پرواز های بیشتری دارد ولی عملاً این افزایش پرواز ها با محدودیت بعد مسافت و دسترسی به ایران مواجه است. ضمن اینکه سرعت دستیابی به موفقیت هم تقریباً غیر ممکن است. زیرا که اگر در یک فرض محال که محال نیست هم امکان حل مشکل دقت و شدت را از سوی اسرائیل قابل دستیابی بدانیم سرعت رسیدن بموفقیت وجود ندارد. چون که اولاً تأسیسات اتمی ایران در مکان ها و مسافت های متعدد پراکنده است و از نظر گسترۀ دسترسی مشکل دارد و ثانیاً از چنان استحکام دفاعی قابل قبولی چه از جنبۀ سازه ها و چه از لحاظ حفاظت فیزیکی نظامی برخوردار است که هم نفوذ راحت برای بمباران و هم مؤثر بودن بمباران ها را علامت نمی دهد. اینهمانی کردن تأسیسات هسته ای از هر نظر پیشرفتۀ آیت الله خامنه ای با رأکتور 1980 عراق یا تأسیسات پیش زمینۀ سوریه قیاس مع الفارق است.
2- رجزخوانی های اسرائیل در حمله به ایران فقط جنبۀ فشار به امریکا و غرب دارد و وادار کردن آنان برای ساقط کردن جمهوری اسلامی. و بنظرم اما غرب حتی در پی ساقط کردن جمهوری اسلامی و فروپاشی کامل قدرت در ایران هم نیست و نخواهد رفت. بعبارت دیگر حملۀ ناگزیر احتمالی غرب به ایران از فرمول های حملات خاورمیانه ای امریکا و غرب چه مثل افغانستان و چه مثل عراق تبعیت نخواهد کرد. و من باور دارم که اگر جنگی بین غرب و ایران در بگیرد بیشتر شبیه جنگ بالکان ناتو در زمان بیل کلینتون خواهد بود. یعنی بمباران مراکزی که باعث سقوط ساختار حقیقی حکومت و برکناری خامنه ای باشد و جایگزین کردن آن توسط یک آلترناتیو داخلی از اصلاح طلبان مذهبی ملی و ملی مذهبی! یا...هو
۳ نظر:
کاملن موافقم.
درود
الان چه وقته این مقاله بود در ساعاتی که 5+1 در حال گفت و گو هستند ؟!
صبر میکردی چند ساعت دیگر مقالات تحلیلی درباره نشست مینوشتی !
دلقک جان منطقتان بسیار درست است.اما چند فاکتور را در نظر نمیگیرید. یکی ضعف ایران. ایران آنچنان ضعیف شده است که حتی امارات برای چند تا جزیره شاخ و شانه میکشد و به سفر احمدی نژاد حمله شدید میکند. دوم اینکه بسیاری از کارهای اسرائیل منطقی نیست. و در نهایت هم دودش به چشم خودش میرود. همه اینها را سر هم کنیم میبینیم اگر اسرائیل به این نتیجه برسد که با بمباران ایران میتواند بخشی از توان هسته ایران را نابود کند بفوریت این کار را خواهد کرد جون بهترین موقعیت است.موفق باشید. داریوش
ارسال یک نظر