۱۳۹۱ فروردین ۱۵, سه‌شنبه

رهبری هاشمی بجای خامنه ای = دُور هم جمع شدن خانوادۀ بزرگ ایرانی!

The Snail

حذف
سردار وطن گفت:...
 
 آقای دلقک عزیز
 
چرا بايد كه به بهانه ديدن دختران و پسرانمان هر خفتي را قبول كنيم. چرا ما بايد همه اش به فكر خودمان باشيم . خوب معلوم است از اين نقاط ضعف عاطفي (و بسيار نيكو) ضربه مي خوريم . اين جماعت آخوند به راستي كه با احساسات مردم بخوبي بلدند چطور بازي كنند . با آنهاييكه دربدر از وطن هستند ، بازي آتش به وطن را بازي مي كنند . با ديگران بر سر مسائل مالي و خانوادگي بازي مي كنند و بعد از به مرگ گرفتن مردم را مي خواهند به تن دادن به سرطان بدخيمي ديگر مجبور و تحميل كنند . مگر همين خاتمي نبود با بيست و چند ميليون راي مردم به دنبالش . مردم به دنبالش رفتند تا آنها را به دره نااميدي افكند . حالا مي خواهيد از رفسنجاني آرش كمانگير درست كنيد ؟
 
پاسخ سردار وطن نازنین:

سلام سردار! گویا آن تلطیف نوستالوژیک آرزوی بازگشت من به ایران و در جمع خانواده بودنم در "پست قبلی" یک تخفیف از روی عاطفه ام به جمهوری اسلامی ارزیابی شده است. در حالیکه چنین نیست و من در کامنت همان پست حاضر به "مرگ داوطلب" هم شده ام اگر تضمینی حداقل در چشم انداز باشد برای عبور نزدیک و کم هزینه و مسالمت جو از جمهوری اسلامی به یک حکومت عرفی و سکولار. اما - و این اما مهم است - چنین چشم اندازی جز در توهم سیاسیونی که به این بازی دلخوشکنک سی و سه ساله خو کرده اند و نقش خودشان را در اپوزیسیون مادام العمر و بی خاصیت قبول و تثبیت کرده اند وجود خارجی ندارد. پس دعای من برای بازگشتم به ایران همانطور که حضرت عالی هم درست اشاره کرده اید یک امید بازگشت همگانی است. 
 
2- به این معنا که همۀ ایرانیان تکه پاره شده به جبر و تحقیر و تبعید و تهدید فرصت این را بیابند که در "خانوادۀ بزرگ و توانمند مادی و معنوی همۀ ایرانیان" دُور هم جمع بشوند و ملتی یکپارچه شوند در مرحم نهادن بر زخم های عمیق تفرقه و عقب ماندگی های سی و سه ساله از سویی؛ و نکبت خامنه ای 23 ساله بویژه از جانب دیگر. حرف من این است که با بازگشت هاشمی به ردۀ اول تصمیم گیری چنین امری ممکن است. حتی اگر در ابتدای امر محدودیت مشارکت همۀ سیاستمداران حرفه ای ایرانی در بازی قدرت رفع نشود؛ همین دُور هم جمع شدن مدنی و شهروندی در کنار هم پتانسیلی از قدرت مادی و سرمایه ای و همبستگی و اندیشه ای و علمی فراهم می آورد که ایران بتواند در کمتر از سال هایی به تعداد انگشتان یکدست در جادۀ توسعۀ سریع بیفتد. و طبیعی است که با شروع پیشرفت اقتصادی؛ توسعۀ مدنی؛ و از آنجا توسعۀ سیاسی لاجرم خواهد بود.
 
3- این موضوع حتی به این معنا نیست که هم من و همۀ ایرانیان مقیم خارج می خواهیم بصورت اندامی به وطن برگشته و زندگی کنیم. طبیعی است که بسیار زیادند از هموطنان موفق و فرهیخته و ... ایرانی ما که زندگی و آیندۀ شخصی خودشان را در خارج از ایران تعریف کرده اند و هرتحول سیاسی هم در ایران منجر به خواست و بازگشت آنان نشود. آرزو و امید من اما به نوعی گریز از این تکه پارگی روانی و نگران ایرانیان است که مهم است. زیرا که در چنین حالتی ایران می شود یا خانۀ خودمان یا خانۀ پدرمان و فامیل مان و دست و دلمان هم باز می شود و هم می رود به کمک کردن و آباد کردن و ساختن خانه مان چه برای زندگی روزمره و چه به عنوان میراث اجدادی.
 
4- و من قطعی می دانم که دست برتر شدن هاشمی در همین شرایط حکومت اسلامی یکی از ایمن ترین و هموار ترین و مسالمت آمیز ترین راه های عبور ما از گردنۀ تاریخ است. لذا مطلقاً لاف در غربت نمی زنم و غصه های شخصی دلتنگی ام برای وطن را به پیشانی "سرنوشت ایران هرچه شد شد" سنجاق نمی کنم؛ وقتی می گویم خدا کند هاشمی بتواند این کمک و خدمت را به ایران بکند. بلکه تحلیل و داده های کاملاً عقلانی و واقعی و شدنی را کنار هم می چینم و "راه حل خوب بودن" آن را استنتاج و معرفی می کنم. یا...هو

هیچ نظری موجود نیست: