من قبلاً هم علاقه ام به خانوادۀ سیاستمدار کلینتون های دموکرات را بیان کرده ام و یکی از بهترین گزینه های موفق اوباما را تعیین هیلاری بعنوان وزیر خارجۀ امریکا دانسته ام. چه او پشتیبانی فکری و تجربی مردی را هم همراه دارد که بعد از جنگ جهانی دوم موفق ترین رییس جمهور دموکرات امریکا هم بوده است. و تنها همین بیل کلینتون بوده که در طول 60 سال اخیر دو دوره پشت سر هم ریاست جمهوری را در اردوی دموکرات ها نگاه داشته است. این مقدمه را از این جهت مجدداً یاد اوری کردم که بگویم حرکات و تصمیمات و بیانات هیلاری در سفر اخیرش به منطقۀ خاورمیانه - مثل همۀ موضع گیری های دوران وزارتش - از چه پشتوانه و صلابتی برخوردار است. هیلاری کلینتون در سفر اخیر خود به منطقه سه کار مهم را با موفقیت انجام داده است که هر کدام پالس های متفاوت و تقویت کنندۀ همدیگر در رابطه با جمهوری اسلامی را دارد:
1- او به عربستان رفته است و در خانۀ سرسخت ترین دشمن منطفه ای خامنه ای ابلاغ - به ابلاغ توجه کنید با اعلام فرق می کند - کرده است که غرب و ایران در روز 25 فروردین در استانبول ترکیه بر سر برنامۀ هسته ای ایران مذاکره خواهند کرد. عرف بین المللی و دیپلماسی جهانی بر این قرار است که تعیین تاریخ و محل مذاکرات چند جانبه یا حتی دو جانبه بر اثر چانه زنی طرف های مذاکره تعیین شده، و در نهایت بطور همزمان در پایتخت های دوکشور مذاکره کننده اعلامیۀ رسمی صادر و تاریخ و محل مذاکرات و دستور کار بیان می شود. اگر این مورد مهم را هم در نظر بگیریم که اصولاً امریکا بطور مستقیم طرف رایزنی جمهوری اسلامی نبوده است و این کاترین اشتون رییس دیپلماسی اتحادیۀ اروپا بوده که در تمام مدت مورد مراجعه و مذاکره و نامه نگاری های طرفینی نمایندۀ جمهوری اسلامی سعید جلیلی بوده است اقدام یکجانبه و از موضع بالای خانم کلینتون مفهوم واضح تری را آشکار می کند از ضعف و دنباله روی جمهوری اسلامی.
2- مورد دومی که خانم کلینتون کلید زده و تا کنون حرفی از آن نبوده توافق با شورای همکاری خلیج فارس برای ایجاد سپر دفاع موشکی مشترک با امریکاست. این موضوع تردیدی باقی نمی گذارد که امریکا در حال رفع تنها نگرانی کشورهای منطقه از هجوم بی هدف و فله ای موشک های احتمالی خامنه ای است. موشک هایی که خامنه ای ظاهراً و فقط با اتکاء به آن هاست که مرتب کشورهای عرب منطقه را تهدید می کند به انتقام سخت جمهوری اسلامی. اگر در نظر داشته باشیم که سپر موشکی ناتو هم جدیداً در ترکیه مستقر و فعال شده است به این نتیجۀ بدیهی می رسیم که خامنه ای اگر هم موشک هایی با برد بلند داشته باشد و کارآیی آنها هم مورد مانور قرار گرفته باشد امکانی برای استفاده از آنها نخواهد داشت.
3- مورد سوم اما مربوط به کنفرانس موسوم به دوستان مردم سوریه در ترکیه بود که امروز برگذار شد، و جمع بسیار بزرگی از کشورهای دنیا (80 کشور) در مقیاس های بین المللی را واداشت تا پای بیانیه ای را امضاء کنند که شورای ملی مخالفان اسد را برسمیت شناخته و یاری سیاسی و مالی و با تأخیری کوتاه مدت کمک های نظامی و تسلیحاتی به آنان را رسمیت جهانی بدهد. معنای بدیهی این اقدام این است که دلارهای سعودی و سیاست امریکایی دوست نزدیک آیت الله در منطقه را رها نخواهند کرد مگر هنگام تسلیم به خواسته هایشان. حتی با تحمیل جنگ داخلی طولانی مدت به مردم بدبخت سوریه! بنظرم می رسد که همان ضرب المثل "از قضا سرکنگبین صفرا فزود شده است" دوستی خامنه ای برای بشار اسد بیچاره. چرا که مطمئنم اگر پای ایران و خامنه ای در کار نبود در مورد رژیم اسد در سوریه؛ نه امریکا و نه اسرائیل و نه اعراب با این قوت و شدت پای ساقط کردن اسد جمع نمی شدند. زیرا که اسد با همۀ ژست های مقاومتی در منطقه؛ رژیم خطرناکی نبود و نیست برای اسرائیل. با در نظر گرفتن این موضوع هم که معلوم نیست رژیم بعد از اسد در سوریه چقدر قابل کنترل و "دشمن خوب اسرائیل" باشد مثل رژیم کنونی اسد.
4- این هر سه موردی که گفتم اما؛ چنین بنظر می رسد که جز مقدماتی برای حملۀ احتمالی به ایران خامنه ای نیست. و غرب فقط به این دلیل بمذاکرات 25 فروردین پاسخ مثبت داده بعد از مدت ها التماس ایران برای مذاکره؛ که نوعی وجاهت دوبله درست کند برای ناظران و افکار عمومی جهان که: "ما مذاکره را انتخاب کردیم ولی خامنه ای حاضر به تمکین نیست". با این پیش بینی بنظرم می رسد که مذاکرات ایران و 1+5 در استانبول مذاکراتی بشدت کوتاه خواهد بود و اگر در همان دور اول احساس شود که خامنه ای قصد پذیرفتن تعطیل غنی سازی اورانیوم را ندارد؛ غرب خیلی سریع مذاکره را قطع و شکست آن را اعلام خواهد کرد. موضوع وقتی مهمتر هم جلوه می کند که هیئت حاکمۀ تهران بشدت دچار تفرقه و ضعف و چند دستگی است. و معلوم نیست جلیلی بدبخت با ذائقۀ کدام دسته خواهد توانست مذاکراتی به این حساسیت را مدیریت کرده و از ادامۀ موضع تهاجمی شدید غرب رخصت بطلبد.
5- دو موضوع نهایی می ماند یکی اینکه غرب عملاً در حال چینش وضعیت جنگ با خامنه ای است. در حالیکه ژنرال های! خامنه ای در حال چاپ اعلامیه های متواتر کاغذی است که ما آمادۀ جنگیم و ال می کنیم و بل. در حالیکه جنگ یک امر کاملاً عبوس و ویرانگر و جدی است و با مرثیه و روضۀ آخوندی متفاوت است. جنگ را با اعلامیه و رجزهای توخالی انجام نمی دهند بلکه جنگ را با برنامه ریزی و کسب آمادگی و نشان دادن تصمیمات عملی است که پاسخ می دهند. موضوع دوم اما مربوط است به عکسی که گذاشته ام از نشست صالحی با اردوغان در پاویون دولت در فرودگاه که مورد تقاضای دوستی بود که چرا در پست گذشته به آن نپرداخته ام. واقعیت این است که درست است که حاکمان بالفعل جمهوری اسلامی در هیچ سطحی مورد قبول و نمایندۀ من و ملت ایران نیستند. ولی بازهم چون نام ایران را با خود یدک می کشند تحمل این همه حقارت و ندانم کاری و بیچارگی صالحی در مقابل اردوغان را نمی توانم تاب بیاورم. چون علاوه بر اینکه مثل موش آب کشیده شده در فرودگاه میزبان و بزیر چتر میهمان خزیده؛ در خدمت رییس اردوغان هم چنان نیم خیز و دوزانو نشسته که هر بیننده ای دلش کباب شود که آقای ترک به این نجف زادۀ عراقی صاحب منصب ایرانی پناه بده ترا خدا! گناه دارد طفلک مادر مرده! اف. یا....هو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر