Nameless and Friendless |
1- دو خبر را برجسته می بینم در خبرهای دیروز و امروز. خبر دیروز مربوط به احمد ربانی رفتگر نارنجی پوش منطقۀ یک تهران است که کیفی بهادار هم به اسناد و هم به نقدینگی پیدا کرده و آن را به صاحب کیف برگردانده است. و خبر امروز بازهم مربوط است به آیت الله وحید خراسانی مرجع شیعه که گفته است: "اگر مملکت شیعه هستیم باید شهادت حضرت زهرا سرتاسر ماتم و عزا باشد در همه جا"!
2- خبر اول با استقبال بسیار گسترده روبرو شده بویژه از سوی مدرن ها و تغییر خواهان و در سرکوفتی نوستالوژیک حتی به سر حکومت که اختلاس و رشوه و لفت و لیس اندامش را به لجن کشیده و مرد محروم و فقیری که دارایی هرچند پربهای دیگری را امانت دانسته و برسم فتوت و جوانمردی و انسان بودگی به صاحبش برگردانده. خبر دوم البته مورد عنایت خاصی قرار نگرفته و کسی به سراغش نرفته یا اگر رفته با اخ و تف و لعنت و آخوندیسم و عبوسی و عزا و عقب ماندگی مترادفش دیده.
3- اما بنظر من هر دو خبر بسته بنوع خود بسیار مبارکند و خیلی خوب است که از خبر اول چنین استقبال شده - بویژه بی ارتباط دادن آن به تهوع اپوزیسیون بازی سیاسی - و از خبر دوم باید استقبال می شد و بشود که درد جامعۀ ما و خطاب به جمهوری اسلامی خامنه ای محتوای هر دو پیام است: "ما می خواهیم خودمان باشیم". "ما می خواهیم برگردیم به ارزش هایمان". ما نمی خواهیم فرهنگ مان را قطعه قطعه کنیم و امانت داری رفتگرمان را حفظ و عزاداری زهرایمان را نابود کنیم. که هر دو نابود شده است به بی تدبیری خامنه ای بی تدبیر".
4- بسیار می بینیم حنجره ها و قلم هایی را که از دست رفتن سنت امانت داری و راست کرداری را حاصل مدرنیته به سوگ می نشینند و اغلب از جایگاه دانای کل همۀ نیکی های و راست گفتاری ها و درست کرداری ها را به از دست رفتن فرهنگ و سنت های قدیم می دانند در ایلغار فرهنگ مدرن غرب. و بسیارتری دیگر را شاهد هستیم که عقب ماندگی و در ماندگی هایمان را به سنت عزای زهرا و امثالهم پیوند می دهند و خواهان نابودی هر آنچه از این دست سنت ها است هستند. در حالیکه نه داوری دستۀ اول درست است "در چرا رسم نیک رفتاری و سنت امانت داری برافتاده است در ایران". و نه قضاوت دستۀ دوم درست است در "چرایی ارتباط عقب ماندگی ما بخاطر ضجه در سوگ حضرت زهرا".
5- واقع امر این است که نه مدرنیته در زادگاه و توسعه اش غرب و البته در رفتن هم به شرق همه را ناپاک و خائن در امانت و مناسبات لطیف انسانی کرده است. و نه سوگ های ایمان مذهبی در شرق و غرب باعث عقب ماندگی جوامع حامل سنت های این چنینی - کم و بیش همۀ جوامع انسانی - گردیده است.
6- علت و دلیل آن شادی انفجاری برای سنتی مألوف در دیروز جامعۀ خودمان و سنت رایج در همه جای امروز جهان در این است که جمهوری اسلامی خامنه ای در "چرخش طبیعی و مطابق با بافت فرهنگ و تمدن و مذهب و دین و ایمان ایرانیان انگولکی دایم کرده در بازداشتن از سیر طبیعی تغییر و عدم تغییر". همانگونه که علت افسردگی مضاعف از سخن آیت الله وحید هم همان انگولک نالازم حکومت در سیر رشد طبیعی جامعۀ ایران بوده است. و این یعنی اینکه این دوخبر ناهمگون و از جایگاه داوری متضاد یک همگرایی اینهمانی دارند در علت و دلیل.
7- تدبیر شفا بخش یکی بیشتر نیست اما: تا نحوۀ تفکر خامنه ای و امثال مصباح بر جامعۀ ما مسلط است؛ نه پیدا شدن آن رفتگر خوشنام عادی خواهد شد و نه عزاداری زهرا به جایگاهی صعود خواهد کرد که حاج آقا وحید شرط شیعه بودن کشور دانسته است. تا دست های ناپاک خامنه ای و اراذل و اوباش حواریش از فرورفتن در فرهنگ و سنت های طبیعی ما - مثل همۀ جوامع - بازداشته نشوند گریزی از این تخریب سنت های نیک و مرثیه های ایمانی شیعیان ایرانی نخواهد بود. و ما همیشه باید منتظر انفجار شگفتی باشیم از دردانه ها و تک دانه های مثال این مرد نارنجی پوش. و همینطور است آرزوی محال آن روحانی عبا پوش مرجع در مشاهدۀ یکبار دیگر خلوص و شیون عزاداران زهرا.
8- نکتۀ آخر همان نکتۀ اول است. ما باید بخودمان برگردیم هم در سنت و فرهنگ عیاری و امانت داری و ... و هم در سنت دینی و عزاداری و .... ما باید یکبار دیگر یک ملت بشویم با هویت های نیک و بدمان و در گذر عمر و زمان؛ وبطور طبیعی رشد کنیم و فرهنگ مان را پس و پیش برانیم. و این جز با خلع ید از تفکر خامنه ای در اولین و مهمترین گام ممکن نخواهد شد. در غیر اینصورت اپوزیسیون می تواند سالهای نوری دیگری صبر کند برای پیدا شدن یک نارنجی پوش دیگر؛ و آیت الله وحید می توانند بجای دیدن سوگ زهرا در همه جای مملکت شیعه؛ به تلویزیون چشم بدوزند و سوگ ریای کارگزاران فاسد و دزد و بی دین را تماشا کنند در حلقۀ رهبر سیاسی در حسینیۀ امام خمینی بمدت هفت شبانه روز! یا...هو
۲ نظر:
چه بگویم... راستش با بازگشت به عزاداری موافق نیستم. البته دلیل عقب ماندگی ما فقط عزاداری نیست. چیزهای بسیاری هست ولی این تفکر امامی و عزاداری هم البته هست.
اینکه فکر کنیم اگر به جان امام حسین دعا کنیم و برایش بگرییم حقمان را از ظالم میگیرد. که معلوم شد نمیگیرد.
اصلا به بهانه همین عاشورا 9 نفر جوان بیگناه را له کردند و چون آنرا در لباس توهین مقدسات به خورد عامی جماعت دادند خونشان پایمال شد.
آرش جان سلام.
خیلی خوب شد که شما این کامن را گذاشتی تا من به بهانۀ نظر شما توضیح بیشتری بدهم از منظورم برای خوانندگان که مفید است:
الان داشتم چای می خوردم یا می نوشیدم! و قند را ابتدا در چای فروبردم با دست و سپس گذاشتم در دهانم. بعد خنده ام گرفت از سنتی که به فتوای یک مرجع قجری وارد حیطۀ چایخوران ایرانیان شده است و همراه من تا پایتخت بریتانیا کش آمده است. این نشان می دهد که سنت های درست یا غلط و بهردلیل پاگرفته در بین توده های مردم چه سخت جان و مانا و پایدارند و نمی شود در کوتاه مدت و بنا بدستور حذف یا تقویت شوند. بلکه این طول زمان است که سنتی را از رونق می اندازد یا سنتی جدید را جایگزین می کند.
من که هم نامم دلقک است و هم وبلاگم سیرک و هم نوشته هایم نشان می دهد که تا چه اندازه از فرهنگ عبوسی و اخم و گریه متنفرم و آن را یکی از موانع بزرگ در راه پیشرفت بهره ور ایران می دانم. اما - این اما مهم است - موضوع فعلی جامعۀ ما مشکل خارج شدن از حالت طبیعی است. یعنی هم بزور حکومت گریه می کنیم و هم به دستور حکومت باید بخندیم. در حالیکه این هردو عمل باید در حد عرف جامعه و بطور طبیعی اتفاق بیفتد. منظور من هم که کاملاً در متن هم مشخص است بازگرداندن جامعه بحالت طبیعی و تعادل عرفی است. و سخن آیت الله وحید نیز از این بابت است که ارزشمند است و من مطمئنم که او نیز در این راستا حرف های تازه می زند و رسانه های عمومی هم برجسته می کنند. و الا از این حرف ها و سخنرانی ها و درس ها هم زیاد بوده و است مکرر در مکرر و کسی هم اهمیت نمی دهد که روضه و مرثیۀ فلان آخوند یا مرجع را در بوق های مدرن بگذارد و تبلیغ کند چون خواننده ندارد.
آقای وحید هم که خودش می داند سوگ زهرا هیچگاه در حد اغراقی که او می گوید در ایران نبوده و نمی تواند باشد بلکه منظور او اشرافی است که ایشان نسبت به وضعیت عزاداری مؤمنانه و سنتی در گذشته داشته و مقایسۀ آن در اکنونی که فقه شیعه حکومت سیاسی دارد و ناراحت است از این دلزدگی مردم از توجه به اهل بیت شیعه نسبت به زمانی که بقول خودشان طواغیت حکومت می کردند. در حقیقت حرف او هم این است که این وضعیت "وضع طبیعی" نیست. همان حرفی که ما مدرن ها هم همان را می گوییم. البته هرکسی در حوزۀ آرزوها و ترجیحات خودش. آیت الله در حوزۀ دین و باران کوثری در حوزۀ سینما. من اما این دو خواسته را منطبق بر هم می دانم و دلم می خواهد که جامعه ام برگردد به "وضع طبیعی" هم عزایش و هم سینمایش و هم شادیش و هم فوتبالش و قس علیهذا و غیر از این هر نوع پیش افتادگی مدرن و عقب افتادگی سنتی را مضر و غیرقابل صلاح کشورمان می دانم. یا...هو
ارسال یک نظر