۱۳۹۱ اردیبهشت ۴, دوشنبه

انسان "حیوان سیاسی" نیست. انسان بدنبال زندگی است! به بهانۀ انتخابات فرانسه.

A Dance to the Music of Time


1- اولین غلط را آن فیلسوفی کرد که گفت یک تعریف دیگر انسان این است که "انسان حیوانی سیاسی است". دومین غلط را آن روشنفکرانی کردند که بدلیل در راستای منافع خودشان بودن این بر ساختۀ درست فیلسوف از انسان؛ آن را اینقدر توی بوق کردند و دمیدند که فلسفه را تبدیل به علم کردند و علم را هم تبدیل به کلیشه کردند تا ملکه بشود در ذهن انسان ها که همۀ انسان ها سیاسی هستند؛؛ و سومین غلط را سیاستمداران کردند و برای سوء استفاده از مردم و این تعریف فلسفی فیلسوف و تبلیغ علمی روشنفکر را کردند مرکز مشروعیت هر خری در جهان! و به این ترتیب بود که جهان پر از حاکمان ابله با مشروعیت مردمی شد!

2- به این غلظتی که من می گویم شما نخوانید. من چون عددی نیستم به زمین و زمان می پرم پرخاشگر. زیرا که حرف من بردی بیش از فراموشی شما ندارد و چون از رفرنس های به بزرگان نامی هم مطلقاً خالی است اهمیتی ندارد. اما می خواهم دوباره برگردم به آن حرفی که در شبه انتخابات ایران گفتم و این بار با معیار انتخابات شش دانگ امروز فرانسه بداوری بنشینیم و ببینیم که وقتی صورت مسئله غلط فهمیده و غلط تبلیغ شود چگونه از مشروعیت هیولایی بنام خامنه ای سر در می آورد. اما آن حرفی که گفته بودم این بود:"در یک نظام دموکراتیک تعداد شرکت کنندگان در انتخابات با وضعیت راضی و ناراضی مردم نسبت معکوس دارد. یعنی اینکه هرچقدر مردم از وضع موجود راضی باشند شرکت کنندگان در انتخابات کم و هرچقدر مردم از وضع جاری ناراضی باشند تعداد شرکت کنندگان در انتخابات زیاد خواهد بود".  و اضافه کرده بودم بدیهی بودن این فرمول را که مردم برعکس غلط آن فیلسوف و روشنفکر و سیاستمدار اغلب قریب به اتفاق شان سیاسی نیستند. لذا هنگامی که کیف شان کوک باشد حتی برای قدر دانی هم از سیاستمداری که کیف شان را کوک کرده به پای صندوق رأی نمی روند. و اصلاً سیاست را فراموش می کنند و نام حاکم وسیستم حکومتی شان را هم بزور می توانند به یاد و زبان بیاورند.

3- عامۀ مردم فقط هنگامی یاد انتخابات و حکومت و حاکم می افتند که کیف شان کوک نباشد و بدنبال کم شدن لذت هایشان و پیدا کردن دوبارۀ آن با هدف تغییر وارد انتخابات می شوند. تا بلکه با تغییر دادن حاکم وقت اوضاع زندگی شان دو باره بهتر شود و زندگی شان لذت بخش تر. بعنوان مثال به انتخابات اروپا و امریکا و تعداد شرکت کنندگان آن در سال های 2000 تا 2004 نگاه کنید و آن را مقایسه کنید با آمار شرکت کنندگان در سال های 2008 به بعد. و به این ترتیب معلوم بود که در این اوضاع آشفته و خرابی اقتصاد جهان هر انتخابات سالمی با استقبال ناراضیان روبرو خواهد شد برای تغییر. و چنین هم شد و ضمن شگفت زده کردن همۀ نظر سنجی های انتخاباتی در فرانسه و البته شرمندگی علم! رأی اولیه را هم به تغییر سارکوزی دادند. البته در مرحلۀ دوم عنصر عقلانیت نخبگان و بلوک بندی های جدید سیاسی بیشتر تأثیر خواهد گذاشت و امکان برنده شدن نهایی سوسیالیست ها را کم می کند.

4- منظورم از این نوستالوژی سرایی فلسفی و دانش سیاسی این بود که بگویم اگر این بدفهمی در "شناخت انسان" را نداشتیم دیگر نه خامنه ای و نه هیچ دیکتاتوری نمی توانست از قلب مفهومی مدرن مثل انتخابات و رأی گیری؛ نتیجۀ عکس و مشروعیت ساز بگیرد و نه تنها خودش باور کند که شرکت انبوه مردم در انتخابات نشانه ای از رضایت آنان از وضع موجود است بلکه از انتخابات مفهومی را بدوشد بنام تأیید نظام. و آدرس عوضی را تا آنجا معتبر جلوه بدهد که غربی های دموکرات و پیشرفته هم باور کنند که راست می گوید. زیرا خود غربی ها هم همان سیاستمدارانی هستند که از فیلسوف و روشنفکر عوضی یاد گرفته اند که مشارکت بیشتر "حیوان سیاسی" ناشی از رضایت است و نه عدم رضایت. و در ورژنی دیگر این سخن پایه که اصولاً موضوع دموکراسی تأیید و تکذیب نظام سیاسی نیست و کسی از راه دموکراسی بسراغ براندازی نمی رود. براندازی کار انقلاب و شورش است که در نهایت می خواهد به همین رأی گیری برسد و نه چیز بیشتر. پس اگر نظامی رأی گیری را قبول داشته باشد قابل براندازی نیست. در عبارتی روشن تر نظام مبتنی بر رأی مردم نظامی پایدار و مشروع است و نیازی به اخذ مشروعیت از مردم ندارد. و حرف نهایی تأکید بر این نکته که منظور از مشروعیتی که خامنه ای از شرکت مردم در انتخابات قلابی هم تبلیغ می کند تثبیت حاکمیت خودش است و نه ساختار حقوقی حکومتی  بنام جمهوری اسلامی. یا...هو
...................
پی نوشت 6 می: امشب بالاخره اولاند سوسیالیست جای سارکوزی را در کاخ الزه گرفت. و معلوم شد که تا وضع اقتصاد خراب است خیلی های دیگر تن به تغییر خواهند داد. البته نه لزوماً راه حل چدید آمده ها مثل اولاند بتواند دردی را دوا کند زیرا که کفگیر اقتصاد اروپا به ته دیگ خورده و دولت های ولنگ و واز تر چپ های میانه هم تشدید می کند وضع را و بد از بدتر می شود. ولی همه در موقعیت نسبی که دارند دنبال از این ستون به آن ستون فرج می کنند. مثل ایرانیان گیرافتاده که سی و سه سال است باسرنوشت خویش قمار می کنند و همیشه هم می بازند به آخوندهای قهار در حقه و تقلب و نیرنگ! 

۳ نظر:

فرشید گفت...

آفرین

عمو گفت...

حداقل من از بی بی سی دنبال کردم نظر سنجی ها دقیقا همین نتیجه رو پیش بینی میکردن

Dalghak.Irani گفت...

منظورم به نتایج نبود. منظورم به پیش بینی عدم اقبال و شرکت کم مردم بود که فصل مشترک نظر سنجی ها در قبل از رأی گیری بود. سلام عمو. یا...هو