۱۳۹۱ فروردین ۲۸, دوشنبه

جمهوری اسلامی ماندن باراک اوباما در کاخ سفید را ترجیح داده است! تحلیل مذاکرات استانبول.


1- مذاکرات هسته ای استانبول 11 ساعت مداوم ادامه داشته است. هیچ مذاکرۀ هیئت به هیئت و رسمی در دنیا و در عرف دیپلماسی بین المللی بیش از دو الی سه ساعت زمان یکباره نمی برد. بنابراین مذاکرات استانبول در 8 - 9 ساعت اضافه نه بصورت رسمی و هیئت به هیئت دو سوی مذاکره؛ بلکه به شکل گفتگوهای کشور به کشور با اولویت جمهوری اسلامی با هر یک از کشورهای عضو 1+5 بوده است. و بدیهی است که مهمترین و طولانی ترین این مذاکرات دوجانبه بین اصلی ترین مدعیان یعنی امریکا و ایران بوده باشد. لذا این حرف جلیلی که با هیئت امریکایی مذاکرۀ دو بدو نکرده است حرف دروغ و ادعایی باطل است.

2- هیئت ایرانی با فریز کردن همۀ سانتریفیوژهای غنی سازی در نطنز و فردو به استانبول رفته است. و در آنجا پیشنهاد مشخص غرب را گوش کرده است. پیشنهاد غرب این بوده است که ایران فردو را تعطیل و اورانیوم بیست در صد را تحویل و امکانات کامل  ادامۀ راهبری رأکتور تحقیقاتی و دارویی تهران را از غرب بگیرد. در مورد غنی سازی 3/5 در صد در نطنز هم مقدار معینی سانتریفیوژ - کمی بیش از حد پیلوت - را حفظ و بقیۀ سانتریفیوژهای موجود را برچیده و بخش عمدۀ اورانیوم 3.5 در صد خود را هم در برنامه ای میان مدت به خارج از ایران منتقل کند. در عوض اما با پذیرش پروتکل الحاقی NPT بغرب اجازه بدهد که بتواند بصورت سرزده این تأسیسات حداقلی غنی سازی در نطنز را بازرسی کند.

3- ایران با تأکید بر اینکه تأسیسات فردو را تعطیل کامل نکند و اگر خواست غنی سازی 3/5 در صد مورد توافق را بجای نطنز در آنجا مستقر کند مجاز باشد؛ بقیۀ شروط غرب را بطور تلویحی قبول کرده و در مقابل خواستار ارائۀ مدلیتۀ پیشنهادی غرب در مورد منتفی شدن کلیۀ تنبهات تحریمی بر علیه ایران شده است تا در ثانی قبول تلویحی پیشنهادات غرب را تصریح کند. این همان طرح گام بگامی است که چند ماه پیش روسیه مطرح کرد از سوی 1+5 ولی در نیمه راه رها شد. غرب اما با این شرط پیشنهاد ارائۀ مدلیتۀ گام بگام رفع تحریم ها را پذیرفته است که تا مذاکرات دور دوم در بغداد ایران فریز بودن کلیۀ تأسیسات غنی سازیش را تداوم بدهد تا جدی بودنش و حسن نیتش را قابل راستی آزمایی بکند. در عوض غرب هم متعهد شده است که از برقراری هرگونه تحریم جدید تا مذاکرات خرداد خود داری کند. بهمین خاطر است که مذاکرات بسرعت به خوشبینی و رضایت دو طرف رسیده و تمام شده است. مذاکرات کشور به کشور هم بیشتر در جهت مفاهمه و شکستن جو انتقام و خصمانۀ فی مابین طرفین انجام شده است و نکتۀ فنی خاصی را تعقیب نکرده است.

4- به این ترتیب هر دو طرف با امیدواری به شروع بده بستان های عملی در مذاکرات بغداد؛ استانبول را بقصد کشورهای متبوع ترک کرده اند. جز این فرمولی که گفتم تقریباً هر آنچه در تحلیل های کارشناسان عنوان شده است نمی تواند سرعت در حصول این توافق اولیه را توضیح داده و توجیه کند. زیرا غرب بویژه امریکا و باراک اوباما فرصتی برای لاس زدن های بیهوده و اتلاف وقت ندارند. از جمله به این دلیل خیلی مهم و مشخص که هیلاری کلینتون تصمیم دارد بعد از شوهرش او باشد که با سیاست خارجی درست و موفقش اوباما و دموکرات ها را برای یک دورۀ دوم دیگر ریاست جمهوری راهی کاخ سفید بکند. لذا تکلیف پروندۀ هسته ای ایران باید بتواند پیروز یا شکست خورده برای دموکرات های امریکایی تا اول ماه سپتامبر به نتیجۀ قطعی برسد. تا اوباما بتواند در تبلیغات انتخاباتی خودش با کارت ایران بازی کرده و از میت رامنی عقب نیفتد. اگر پروژۀ مذاکرات موفق بود که فبها و پیروزی اوباما را تضمین خواهد کرد و اگر هم شکست خورده بود که اوباما هم فرصت داشته باشد به اندازۀ رامنی تند و جنگی تبلیغ کند.

5- اگر در نظر داشته باشیم که جمهوری اسلامی یکبار یک دموکرات (جیمی کارتر) را از کاخ سفید دور کرده ولی از جانشین محافظه کار او (رونالد ریگان) خیری ندیده است؛ بهتر قابل فهم خواهد بود اشتیاق ایران برای نگه داشتن اوباما و دموکرات ها در کاخ سفید. اینکه آیا این فرمول بنفع ایران خواهد شد یا بنفع آیت الله خامنه ای بحث دراز دامنی است که باید مستقل به آن بپردازیم. اما عجالتاً می گویم که اگر برای آیت الله هم نفعی داشته باشد که خواهد داشت اما بیشترین عایدی بنفع ملت ایران و جامعۀ مدنی و رفتن بسوی دموکراسی خواهد بود. زیرا که نفس آشتی با غرب و مشخصاً امریکا جمهوری اسلامی را در مسیر غیر ایدئولوژیک خواهد برد و عرفی شدن و داشتن حکومت مسئول فارغ از صورت بندی یا نام حاکم اتفاق مبارکی خواهد بود در این فضای یخ زده و دود زده در داخل. البته خامنه ای حاکم قابل اعتمادی نیست، اما اگر آشتی با غرب بدست او هم اتفاق بیفتد دستاورد بزرگی است برای ما! یا...هو

۱۵ نظر:

آقای مدرنیته گفت...

درود
منم تحلیلی توی آخرین پست وبلاگم دارم که کلیاتش شباهت زیادی به تحلیل شما بود. خوشحالم که به این زودی تحلیل کردن رو از شما یاد گرفتم. چون مدتی بود که تحلیل های شما رو الگو قرار داده بودم.
سپاس

پیمان گفت...

امروز لس آنجلس تایم نوشته بود که ایرانی ها و آمریکاییها با یکدیگر مستقیم ملاقات و گفتگو نکرده اند. فکر میکنید که این روزنامه هم مانند جلیلی دروغ میگوید؟ اصلا اجباری برای دروغ گفتن دارد؟ من چنین فکر نمیکنم. آمریکا قرار نبوده در مذاکرات باشد بوده؟

ناشناس گفت...

دلقک جان به نظرت حکومت مسوول در برابر غرب لزوما مسوول در برابر مردم هم خواهد بود؟
من که بوی خوبی نمیشنوم و فکر میکنم غرب تضمین اتمی را که بگیرد بیخیال حقوق ملت میشود

آراد گفت...

خدا کنه دلقکل امیدوار.. باید منتظر باشیم

Arian گفت...

اگر در این 5 هفته تا مذاکرات بغداد اذناب داخلی جلوی شکل گیری این توافق را به نفع یکی از اضلاع نادیده شده قدرت نگیرند اوباما هم خواب کاخ سفید را بار دیگر می بیند. فعلا که هاشمی و احمدی نژاد دندان برای بیرون کشیدن این نخ نازک فرورفته در سوزن واشنگتن تیز کرده اند

میثم گفت...

بادرودفراوان به دلقک عزیز
به این ترتیب صحبت های اخیر اقای هاشمی رفسنجانی رو میشود در راستای پیش شرطهای غرب برای ورود به دور جدید گفتوگو با ایران طبقه بندی کرد . دلقک عزیز من بااینکه اقای هاشمی با اظهار نظرها و روایت خاطرات قدیم پیرامون رابطه با امریکا درحال عبور از خامنه ایست صددرصد مخالفم . این لحن صحبت هاشمی در مورد امریکایی که همیشه از سوی سران جمهوری اسلامی در تمام تریبون ها دشمن شماره یک توصیف میشودرا سیاست جدید و در راستای درخواست های غرب در جهت تنش زدایی میتوان ارزیابی کرد.جمهوری اسلامی بادامن زدن به یک رشته خاطرات کهنه ومهجور. قصد فرستادن پالس به غرب را دارد.و چه کسی مناسب تر از هاشمی؟! چراکه هاشمی هم بعنوان یک فرد موثر در سیاست ایران چه در خارج و چه در داخل شناخته شده است.بنابر این نقش هاشمی چه در زمان اتفاقات بعد از انتخابات و چه در این برهه همیشه حفظ نظام وحفظ همین سیاست های جاریست .بدون شک راهی که نظام برای حفظ و ادامه خود انتخاب کرده داشتن سلاح اتمیست که هم مورد تایید خامنه ای و هم هاشمی است.درخوشبینانه ترین حالت حتی اگر هاشمی بخواهد نظام را از حالت اانقلابی به حکومت ارتقا بدهد . ابتدا نیاز به تثبیت همین حکومت انقلابی خامنه ایسم را دارد!!
باسپاس فراوان

ناشناس گفت...

به نظر منطقی است. مخصوصا این قسمت که احتمالن خواهش کرده‌اند کار نطنز را با همان 3/5 بیاورند فوردو که نگویند فوردو را بستیم!
به هر حال هرطوری جام را سر بکشند کاری نداریم و دنبال آبرو ریزی هم نیستیم خودشان می دانند با لجبازی چقدر پول ملت را دود و جیب روسی جماعت را چاق کردند.
برای مردم ما هم بهتر است. چون این راکتور تحقیقاتی با تکنولوژی غربی به هر حال کیفیت و فایده‌ای خواهد داشت از طرفی کمی نفس کشیدن در این کمبود اکسیژن بد نیست .

Reza Roozbahani گفت...

سلام

درباره آقای مهدی هاشمی رفسنجانی هم بنویسید. چرا رفت و چرا داره برمی گرده.

ممنون

Dalghak.Irani گفت...

سلام به
آقای مدرنیته. مرسی و شما خودتان استادید و خوشحالم که جوانان راحت و صادقند با خودشان و این بسیار کمک کننده است. یا...هو

پیمان. کامنتت قایم شده بود ببخشید دیر متوجه شدم. اما آری . مسئله فقط دروغ گفتن یک شخص حقیقی نیست که امریکایی یا ایرانی باشد موضوع توافق دوجانبه است برای رسانه ای نکردن یک ملاقات سیاسی محرمانه. یا...هو

ناشناس بعدی. ممکن است راجع به این موضوع و چند ان قلت دیگر خوانندگان مطلب مستقلی بنویسم. ولی عجالتاً می گویم که حکومت مسئول خود بخود باید در مقابل هم داخل و هم خارج مسئول باشد و ربطی به خواست و عدم خواست امریکا ندارد. یک حکومت متعارف- و نه حکومت انقلابی - فارغ از صورت بندیش نمی تواند از عرف غالب جامعۀ تحت حکومتش سخت گیر تر باشد. چه عربستان باشد و چه ایران یا هرجای دیگر. بغیر از کرۀ شمالی که آن هم در یک برهه ای چرخۀ توتالیتاریسم را کامل کرده و نگذاشته در 20 سال گذشته این چرخه بشکند. لذا همین که ایران قاعدۀ بازی بین المللی را بپذیرد مجبور است رفتار داخلش را بعرف غالب جامعۀ امروز ایران منطبق کند. بحث بر سر دموکراسی سیاسی آن هم از نوع مدینه فاضله ایش نیست بحث بر سر آزادی زندگی مدرن تر و با ثبات در اندازه های تقاضای غالب جامعۀ امروز ایران است. یا...هو

آراد و آریان و ناشناس و میثم. ممنون. در مورد هاشمی و چرایی ورودش به بازی در این مرحله هم توضیح روشن تر و مفصل تری لازم است که شاید مستقل بنویسم. اما ما فعالان جامعۀ مدنی شعارمان این است. یک گام به طرف زندگی بهتر در داخل ایران. و توجهی به جزییات نداریم که چه کسی و با چه نیتی و از کدام راه می خواهد این گام بجلو را محقق کند. برای ما اصل کار و هدف آن حرکتی است که متضمن فعل باشد و جامعه را از انفعال بازدارد. اگر هاشمی در چهارچوب توافق پنهان با خامنه ای و برای نجات جمهوری اسلامی هم وارد صحنه شده باشد حرجی نیست و ما استقبال می کنیم. چون ما به نابودی کسی حتی خامنه ای فکر نمی کنیم. ما قبل از هر چیز فقط به نجات خودمان است که حساسیم و تعقیب می کنیم. بدست چه کسی و از چه راهی کار سیاستمداران است که دنبال قدرتند و سازماندهی سیاسی دارند و... ما سیاسی نیستیم. یا...هو

و بالاخره جناب روزبهانی. مهدی هاشمی را نمی شناسم و چنان شفاف در عرصۀ مدیریت های قابل رصد عادی مثل متروی محسن هاشمی هم نبوده است که بتوانم داوری حداقلی بکنم. او علاوه بر خصوصیات فیزیکی از نظر خصوصیات روانی هم بسیار شبیه پدرش است و بهمان اندازه پیچیده و کمی محرمانه. لذا هرچه هم بگویم حدس و گمان خواهد بود و آدرس عوضی. که پرهیز شدید دارم از گفتن چیزی که خودم هم نمی دانم. یا...هو

ناشناس گفت...

خامنه ای بیخود کرده بخواد سر این موضوع سازش کنه مگه الکیه؟ از اولش مردم پای این قضیه وایسادن همه چیزشم تحمل کردن چند نفر سر این موضوع شهید شدن حالا بعد هفت سال می خواد همه چیزو تعطیل کنه؟ اگه این کارو بکنه دیگه این نظام هیچ ارزش و آبرویی پیش مردم حتی کسایی که هنوز به این نظام امیدوارند نخواهد داشت مثل اینکه بعد از ملی شدن نفت کسی بیاد دوباره نفت ایران رو دو دستی تقدیم آمریکا و انگلیس کنه. مطمئنم خامنه ای چنین حماقتی نمی کنه و اسم خودشو به عنوان یک خائن در تاریخ ملت ایران ثبت نمی کنه.

ناشناس گفت...

دلقک عزیز:
۱- نه خامنه ای و نه هیچیک از سران مافیاها و باندهای رژیم مخالفتی با رابطه با آمریکا ندارند. هم اکنون هم لابیهای تمامی مافیاهای رژیم، در آمریکا مشغول زد و بند و مذاکرات پنهانی با سران و دولتمردان آمریکایی اند. منتهی میخواهند که این رابطه تنها و تنها از طریق خودشان برقرار شود، تا از ان به عنوان برگ برنده در جنگ با مافیاهای رقیب استفاده نمایند. بنابر این تا زمانی که جنگ مافیاهای نظام به تعیین تکلیف قطعی نرسد، رابطه با آمریکا و غرب هم نمیتواند تعیین تکلیف شود. این نه ربطی به دموکراتها دارد و نه ربطی به جمهوریخواهان.
۲- مساله آنست که رژیم بحران پرور ولایی به خاطر ماهیت عقب مانده اش قادر به نمایندگی و یا پاسخگویی به خواستهای جامعه ایران نیست، از زمان پرت است. به همین دلیل ذاتا بحران زا و بحران پرور است و تا زمانی که وجود دارد و نفس میکشد، در حال شقه شدن و ظهور مافیاهای جدید مدعی از درون رژیم است. بنابر این جنگ مافیاها با هم هرگز تعیین تکلیف نخواهد شد. بنابر این رابطه با آمریکا بدون تغییری اساسی در ماهیت و ذات رژیم ولایی شدنی نیست. چنین تغییری رژیم ولایی را از درون مسخ و نابود میکند. پس بدون تغییر رژیم، برقراری رابطه شفاف و علنی با آمریکا شدنی نیست.
۳-از آنجا که رابطه با آمریکا، سلاح مبارزه "ضد آمریکایی" را از چنگ رژیم در میاورد و آنرا از اصلیترین و برنده ترین سلاح تاکنونی سلطه اش بر مردم، یعنی "بحران سازی" محروم میکند، منطقا رژیم ولایت فقیه به دست خویش حاضر به محروم کردن خودش از چنین سلاح نان و آبداری نیست. از آنجا که ماهیت عقب مانده رژیم، بحران سازی دائم را تبدیل به اصل راهبردی رژیم برای بقا مینماید، دست برداشتن از بحران سازی، نیازمند تطبیق رژیم با زمان و تغییر ایدولوژی بنیادگرایانه ان است و این به معنای انتحار سیاسی رژیم است، چه آنرا از اصلیترین پایگاه های اجتماعی اش، یعنی عقب مانده ترین بخش های جامعه محروم مینماید.

Dalghak.Irani گفت...

سلام ناشناس.
بغیر از پاراگراف اول کامنت تان که با ادبیات مورد پسند من همخوانی ندارد. -البته خودم هم در برهه ای از زمان جو گیر بالاترین می شدم و از این نوع ادبیات استفاده می کردم که توبه می کنم - بقیۀ نظرت صد در صد منطبق بر واقعیت است. یعنی اگر رژیم با غرب اشتی کند دچار استحاله از درون می شود نسبت به ایدئولوژی و خامنه ای این را می داند و چون نمی خواهد لذا مقاومت شدید کرده است. اما برای برخی دیگر مثل هاشمی این موضوع مهم نیست و آنان می پذیرند که اگر رژیم هم دچار استحالۀ ایدئولوژیک بشود بهتر از این است که هم خودش را نابود کند و هم ایران را و هم روحانیت را از قدرت ساقط کند: بدلیل ناهمخوانی سیاست های ایدئولوژیک با قواعد بازی جهانی. من هم در اینجا با احتمال اینکه خامنه ای هم بدلیل تنها شدن سیاسی و عقب نشینی ایدئولوگ های قم از حوزۀ دین سیاسی و فشار خرد کنندۀ جهانی بخواهد که چرخشی بسمت عقلانیت هاشمی بردارد حساب کرده ام و امیدوارم که این اتفاق بیفتد و پاسخ آنانی را هم که معتقدند تسلیم خامنه ای در مقابل هژمونی سیاست جهانی (بخوان غرب) مشکلی را در داخل حل نمی کند از بعد ایدئولوژیک؛ احاله می دهم به کامنت زیبای شما که منطبق بر واقعیت محض است. مرسی. یا...هو

ناشناس گفت...

دلقک عزیز:
گفته اید که: "بغیر از پاراگراف اول کامنت تان که با ادبیات مورد پسند من همخوانی ندارد. -البته خودم هم در برهه ای از زمان جو گیر بالاترین می شدم و از این نوع ادبیات استفاده می کردم که توبه می کنم ...................."

من بسیار متاسفم که شما از این نوع ادبیات خوشتان نمی اید. این ادبیات به نظر من دقیقترین تطبیق را با واقعیت دارد و اگر ادبیاتی برای توصیف پدیده ای بکار رود که آنرا بطور دقیق توصیف نکرده و به نحوی از آنها از توصیف همه جانبه ان پدیده یا مطلب طفره رود، به نظر من مرتکب بی صداقتی و خود سانسوری شده است.
راستش را بخواهید من از ادبیات و نگرش از بالای شما خوشم نمیاید. اگر صحبت من با پدیده "رژیم آخوندی" و دعواهای درونی ان تطبیق ندارد، بهتر است بجای استفاده از عبارت "جوگیر شدن"، از منطق و دلیل برای اثبات نادرستی و بی دقتی ان استفاده کرده و اجازه دهید که مثل دو انسان متمدن بدور از انگ زدن با معیارهای ذهنی، که تنها میتواند برای گوینده واقعیت داشته باشد و تنها و تنها با استفاده از معیارهای "عینی" و واقعی با هم صحبت کنیم. به نظر من حرف درست را، حتی اگر روی سنگ هم نوشته شده باشد باید پذیرفت، البته "بالاترین" جای خود دارد. گر چه به نظر من لحن بالاترین بیشتر طرفداری از نظام ولایی و باندهای رژیم است، بگذریم.
ضمنا لفظ "توبه" بار مذهبی دارد که من بشدت از ان احتراز دارم و آنرا مخالف با حق "انتخاب" انسانی میدانم. من نه به "توبه"، بلکه به "اشتباه" معتقدم. انسان صاحب اختیار "اشتباه" میکند، و الا انسان چیزی به کسی بدهکار نیست که بخواهد در پیشگاه وی، "توبه" نماید.
اگر این رژیم دچار استحاله شود، این ماهیت حکومت آخوندی را از بین میبرد و این به معنای نه تنها نابودی خامنه ای، بلکه نابودی کلیه جناح های دیگر رژیم، منجمله جناح رفسنجانی هم هست. یادتان باشد که مشروعیت خود رفسنجانی بخاطر عبا و امامه و پیشینه آخوندیش است که تنها بکار یک حکومت مذهبی و آخوندی میاید. با ترک برداشتن پایه های حکومت آخوندی، که با اصل "ولایت فقیه" پابرجاست، دیگر جناح رفسنجانی و شخص وی هم بی محل میشود.تصور شما از عقلانیت رژیم ولایی و رفسنجانی به مثابه "عقل نظام"، انهم به معنای مردم سالارانه ای که شما از ان میکنید، بسیار ساده انگارانه است. ایشان عقل نظام است، نه عقل مردم و تنها کاری را میکند که در جهت حفظ سلطه نظام و مافیای خودش بر گردن مردم باشد و لاغیر. عقلانیت این رژیم در جهت حفظ خودش میباشد و نه در جهت حفظ مردم ایران، بلکه بر ضد مردم هم هست. این نظام زمانی هم که به غرب شاخ و شانه میکشد، هم دارد عقلانیت بخرج میدهد، زمانی هم که به حماس و حزب الله برای ترور پول و آموزش میدهد دارد عقلانیت بخرج میدهد........این رژیم اساسا جز با ترور سرپا نمیماند. بگذریم از اینکه البته خمینی هم با پایان جنگ و خوردن زهر آتش بس همین عقلانیت را بخرج داد و نظام را نجات داد و نجات این نظام یعنی اسارت مردم. تحول این رژیم در جهتی که منظور نظر شماست، به معنای سرنگونی آنست. این رژیم تا زمانی که سر پاست، نمیتواند به ترور پایان دهد. دگردیسی ان هم، به شکلی که شما گفتید، یعنی پایان رژیم که دیگر امثال رفسنجانی در ان محلی از اعراب ندارند.

Dalghak.Irani گفت...

من کم اطلاع تر از شما هستم و رژیم انقلابی را بیشتر ساده می دانم تا پیچیده. من منظورم از جوگیر شدن خودم در بالاترین دقیقاً جوگیرشدن خودم در بالاترین بود و کنایه بشما نبود که هرکس این ادبیات را بکار ببرد پس جوگیر است. ادبیات مزبور بیشتر مربوط به فعالان سیاسیی است که ابتدا پدیده های ساده را پیچیده می کنند و سپس در هیبت قهرمان ظاهر شده و با تحلیل خود گره پیچیدگی را باز می کنند. و این هم البته عام نیست و منظورم شخص شما هم نیست.
یک نکتۀ دیگر در مورد دگر دیسی بگویم و مأموریتم تمام شود. دگر دیسی را من یک پروسه می فهمم و نه یک پروژه. بنابراین در طول دوران دگردیسی رژیم دچار دگر دیسی بر سر قدرت است. وبه این دلیل هم که قدرت سخت دگردیسی نمی پذیرد و در اختیار حاکمان وقت است. توبه را هم بمعنای عرفی بکار بردم و بیشتر خواهان انتقال مفاهیم هستم و نه در قید دعوای لغات. یا...هو

ناشناس گفت...

دلقک عزیز
۱- از پاسختان ممنونم. تصور نمیکنم که شما آدم کم اطلاعی باشید. حداقل تصور نمیکنم که من از شما مطلعترم.
۲- در مورد پیچیده کردن مسائل آسان، بر خلاف شما، آنرا کار "انقلابیون" نمیدانم، بلکه آنرا کار "متظاهرین" میدانم. هر متظاهری که بخواهد شنونده را در مورد دانشش به اشتباه بیندازد، از کلمات قلنبه سلنبه و عباراتی استفاده میکند که خودش هم از ان سر در نمیاورد. اما تا آنجا که به من برمیگردد، من پشت تک تک کلماتم می ایستم و از تک تک آنها دفاع میکنم.اگر قسمتی از کامنت من از دید شما، مبهم، گنگ، نادقیق یا اساسا اشتباه است، من با کمال میل حاضرم در مورد ان بطور مبسوط تر با شما گفتگو نمایم.
ممنون از توجهتان