۱۳۹۰ آذر ۲۱, دوشنبه

قطع پخش برنامۀ پارازیت؛ گامی بسوی عقلانیت رسانه ای امریکا!

Whaam!


1- می دانم تیتر وحشتناکی است برای نویسنده؛ آن هم درست در اوج هیجانات جریحه دار شدۀ ده ها هزار جوان ایرانی هوادار پروپاقرص و پر بینندۀ برنامۀ خوب و دلخنک کن "پارازیت". که هم تهیه کنندگان و کارگردانان خوبی داشت و دارد و هم مجریان مسلط و نازنینی. اما چه باک که نان را  جز در تنور داغ نمی توان بقاعده و مؤثر و مأکول پخت و داد دست مشتری. بنابر این ابتدا از جوانان هوادار پارازیت رخصت می طلبم.

2- در ایران که بودم تلویزیون صدای امریکا را نگاه می کردم همیشه آن مستند های شاهکار شروع برنامه هایش را و زیاد برنامۀ هنری و ادبی شباهنگ را و گاهی تفسیر خبر و بندرت اخبارش را؛ کما اینکه هیچکدام دیگر از تلویزیون های لوس انجلسی را تماشا نمی کردم مطلقاً. به لندن که آمدم ابتدا فرصت از دست رفت و بدنبالش مُکنت و دیگر شوقی هم نداشتم برای دیدن سیاست در قوارۀ صدای امریکا. لذا در این مدت وبلاگ نویسی هم بندرت وارد اخبار مربوط به تلویزیون صدای امریکا شده ام. نه در جریان اخراج این؛ و نه در موقع آوردن ان و نه حتی بدنبال آن فحاشی های اخراجی ها به ورودی ها و از این قبیل.

3- اما پارازیت فرق می کند. چه بلحاظ جمعیت انبوه مخاطبان جوانش و چه به جنبۀ طناز بودنش که ژانر محبوب خودم هم است اگر این آخوند های دلقک حاکم به ایران اینقدر گریان ما را به مسخره و فکاهه های هر روزشان نخندانند. حتی پارازیت را چند دوسه باری هم دیده ام به اصرار دوستان فیس بوک و یا بدنبال گفتگوی برخی شخصیت های مورد تعقیبم با کامبیز حسینی عزیز. بنابراین اگر حرفی می زنم لاف در غربت نیست و تا اندازۀ مکفی با مشی وی او ای آشنا هستم. البته نه با هدفش.

4- با همین هدف اگر ادامه بدهم زودتر بمقصودم می رسم و خلاص. هر رسانه ای بویژه رسانۀ تصویری از تولید برنامه هدف یا اهدافی دارد و بر مبنای این هدف یا اهداف مخاطبان هدفی را مورد خطاب برنامه هایش فرض و کار می کند. یکی مثل اغلب  تلویزیون های لوس آنجلسی فقط دکانی است دونبش برای برخی بده بستان های سکس و دارو و سرگرمی و مسخرگی و در آمد. برخی دیگر از همین گروه تلویزیون ها برای هتک و فحش و دشنام و فضاحت و بی خیال در آمد. چون این گروه پول های قلمبه دارند از یا در جای دیگر. دستۀ سوم اما تلویزیون های سیاسی اپوزیسیون جمهوری اسلامی است که کارشان هم مخالفت با رژیم آخوند هاست که گاهی تا بد وبیراه هم می افتند و اغلب برای روشنگری و ارتباط با هواداران کم یا زیادشان در داخل ایران. و گروه آخر تلویزیون هایی هستند که توسط دولت های ناموافق با همه و اغلب برخی از سیاست های حکومت جمهوری اسلامی تأسیس و اداره می شوند ولی نام مستقل هم دارند. کار ویژۀ اینان دادن اخبار سانسور نشده و بی طرف "عین واقعه" است برای اولاً کمک به جریان آزاد اطلاعات، ثانیاً آگاهی بخشی عمومی به ایرانیان از طریق برنامه های نمایشی و جذاب در زمینه های سیاست و اقتصاد و اجتماع و فرهنگ . ثالثاً گنجاندن "نرجیح سیاسی" دولت های متبوع شان در لابلای این لقمه های جذاب و پرمخاطب.

5- تلویزیونی نمی تواند از نوع چهارم باشد و برنامه هایی از نوع اول و دوم و یا حتی نوع سوم تولید کند و انتظار موفقیت داشته باشد. زیرا که مخاطبان تلویزیون های مبتذل لوس انجلسی یک مشت الکی پولدارهای الکی خوش و یا هدفمند فقیران بازهم الکی خوش بی خیال و بی نیاز از فکر هستند و برای یک لحظه لذت و بیشتر دلخوشی پای آن ها می نشینند. مخاطبان نوع دوم تلویزیون های سیاسی لوس آنجلسی که فقط خودشان هستند و رقبایی که به آن ها فحش می دهند و حالا برعکس. مخاطب نوع سوم اما که سیاستمداران معقول اپوزیسیون هستند ضدانقلاب هایی هستند اغلب بازنشسته که نوستالوژی دوران جوانی دارند و پای این تلویزیون ها می نشینند با یک برون داد همیشگی و کلیشه در پایان: "آخیش. قربون دهنت. خوب زدی توپوز این آخوند ها".

6- اما تلویزیون نوع چهارم دنبال سرگرمی و دشنام و حتی "آخیش" گرفتن از مخاطبانش نیست. او می خواهد مخاطبان مخالف خودش و موافق رژیم را شکار کند با بارانی لطیف از جنس استدلال و منطق. تا مخاطب  کله اش از تاریکی فکر به آفتاب آگاهی منتقل شود و جبهه اش را از "بارژیم" به "بررژیم" یا حداقل خنثی در مقابل هردوطرف تغییر دهد. البته که تلویزیون صدای امریکا تا کنون شکست خورده است در نوع چهارم بودنش. و پارازیت محبوب هم حداکثر توان بازخورد گرفتن از مخالفان پیشینی رژیم جمهوری اسلامی را داشت در گفتن "آخیش" با تنفسی بلند و راحت! پس تعطیل پارازیت حتی می تواند طلیعه ای باشد بر اینکه بالاخره صدای امریکا هم فهمید که کاربرد رسانه اش چیست و چکار باید بکند مثل بی بی سی. انشاءالله. یا...هو

بعد از تقصیر:
این مطلب شامل همۀ تلویزیون هایی که از خارج برنامه پخش می کنند نیست و بویژه تلویزیون های هنری و فرهنگی و اجتماعی مثل من و تو و فارسی وان و ... نمی شود. لذا من فقط با سیاسیون یا بنام سیاست به ابتذال هنری و فرهنگی رسیده اند منظور داشتم در لس آنجلسی گویی.

۸ نظر:

ناشناس گفت...

آره اونا هم بکنن ! مثل بی بی سی !

جناب حجت الاسلام دلقک دامت افاضاته !

Dalghak.Irani گفت...

این هم از بالاترین آوردم بقیه اش بدرد نمی خورد. و راجع به اختلافات حسینی و عسگرد و ازاین قصه های خاله زنکی بود.

rahe.irani حدود ۱ ساعت قبل گفت:

دلقک جان نوشته ات در مورد تلویزیون های لوس آنجلسی و بینندگانش اشتباه است البته اینبین بیشتر ایرانی ها رسم است که ندانسته نظر دهند شما هم اینگونه که پیداست خارج از این میدان نیستید بنا به اعتراف خودتان که تا لندن نرفته بودید تلویزیون های لوس آنجلسی را اصلا نمی دیده اید حالا در لندن را نمی دانم. اما ندیده قضاوت کردن اشتباه است گرامی

binam حدود ۱ ساعت قبل گفت:

دیدن با نگاه کردن متفاوت است. شما توی خیابان هم که راه بیفتی بدون اینکه قصدی بر ای نگاه کردن و گوش دادن داشته باشی خیلی از چیز ها را می بینی و می شنوی که می روند روی نِروت. و چه شود با آن رنگارنگ های مهوع! من هم نمی خوردم نان گندم ولی می دیدم دست مردم. لذا قطعاً داوریم بار پررنگی از حقیقت را دارد. مرسی. یا...هو

ناشناس گفت...

بیماری همه گیر ما ایرانی هاست که در مورد همه چیزهایی که نمی دانیم و فکر می کنیم که می دانیم اظهار فضل بنماییم. ظاهرا شما نه کارکرد همان چهارگروه رسانه را که گفتید به درستی می شناسید نه به دلیل لندن نشینی از سلیقه مخاطبان امروزی این سرزمین با خبرید. نه اخیرا و نه سابقا برنامه های صدای آمریکا را دیده اید (نگاه کرده باشید شاید!)... پارازیت برنامه ای بود با فراز و فرود هر از چندگاهه که اگر نظر شما را در مورد کارکردهای رسانه گروه چهار بپذیریم تنها برنامه صدای آمریکا در این کارکرد بود ... برادر دلقک من اگر فرصتی بود حداقل چند قسمت دیگر از پارازیت را ببیند و اگر شعورتان اجازه داد علاوه بر لایه های سطحی در لایه های پنهان همان برنامه هم اندکی بیندیشید...

Dalghak.Irani گفت...

فردا انشاءالله خدمت می رسم اگر کسی نیامد کمکم و کتک حور شما لاقی ماندم. حرف درست شما را قبول دارم که من هم مثل همۀ شماها همه فن حریف نمایش می دهم و خود شیفته خفن!و بوالفضول توی همۀ حوزه ها. اما من به یک سری بدیهیات و اطلاعات عام اشاره می کنم و تخصصی نمی نویسم و از بزرگان مایه نمی گذارم و رفرنس نمی دهم. فقط بزور میگویم این نظر من است و چون درست است شما هم قبول کنید. لذا بهتر بود ابتدا می گفتی من کجای کاررا اشتباه گفته ام بعد هم درستش را می نوشتی تا همه یاد بگیریم. مقالۀ من یک خط بیشتر نبود. تلویزیون های وابستۀ مستقیم و آشکار به بودجه ها و سیاست های دولت متبوع خود نباید جهت گیری آشکار اپوزیسیون سیاسی برانداز داشته باشند چه بجد و چه به خنده. والا کارکرد خودشان را از دست می دهند.همین! یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

ویادم رفت این را بگویم و تشکر کنم که کامنت شما مرا متوجه یک نقص کرد در مطلب و الان می روم توضیح می دهم زیرش. و آن اینکه
من فقط راجع به تلویزیون ها سیاسی حرف زده ام و لس انجلسی های دکان را هم آنانی می دانم که یا قبلاً سیاسی بودند وورشکسته به تقصیر ادامه می دهند مبتذل و یا از ابتدا نه تنها مخالف حکومت ایران که مخالف فرهنگ ایران هم بوده اند و کماکان ادمه می دهند. و بویژه باید به تلویزیون های خوب با رویکرد مدنی و اجتماعی جدید اشاره بکنم مثل من و تو و فارسی وان و امثالهم که بعد از خروج من تأسیس شده اند و تلویزیون های خیلی خوبی هستند و خانواده و فامیل خود من از هواداران و بینندگان برنامه های انان. چون گمان نمی کردم که کسی برداشت کل تلویزیون های خارج از کشور را بکند
حساسیتی بخرج ندادم برای کوتاه شدن نوشته ام. لذا اینجا می گویم و مختصری هم در آخر پست می نویسم برای بینندگان بعدی. مرسی مجدد. یا...هو

nik گفت...

همان طور که چالنگی عقب افتاده با فرهودی معقول و حرفه‌ای عوض شد, امید وارم این دو تا ننر پارازیت هم یه تهیه کننده درست درمون و نویسنده کار بلد بالاسرشون بگذارند که اینقدر حرف‌های صد من یه غاز یه یه یه یه و جمهوری اسلامی هوهو و طنز در حد راننده تاکسی‌های خط انقلاب ونک به خورد تماشاچی‌ها ندهند

ادوارد البی دوم گفت...

تلویزیون های وابستۀ مستقیم و آشکار به بودجه ها و سیاست های دولت متبوع خود نباید جهت گیری آشکار اپوزیسیون سیاسی برانداز داشته باشند چه بجد و چه به خنده. والا کارکرد خودشان را از دست می دهند.همین!

پيام امروز گفت...

البته مشكل اساسي ديگر در نام اين رسانه است. رسانه اي با نام "صداي امريكا" اگر ادعاي بي طرفي بكند چندان اطمينان مخاطب را جلب نميكند
نكته ديگر كه هم در بي بي سي و هم ساير رسانه هاي حرفه‌اي وجود دارد اينست كه آنها نميتوانند در تحليل ها يا گفتگوها با طيف موافق رژيم گفتگو داشته باشند(البته اين محدوديت بيشتر بدليل سياستهاي جمهوري اسلامي است نه آنها) و اين مسئله جلب اعتماد مخاطب موافق حكومت را دشوار ميسازد