و پایانی برای دودوزه بازی ها و "دانای کل" نمایی های هاشمی رفسنجانی نیست!

Uncle Beazley

1- بالاخره آرزوی محمود احمدی نژاد در تعطیلی کشور با شروعی از "تعطیلی پنج شنبه ها" محقق شد و امروز پنجشنبه برابر با 12 آذر 1390 خورشیدی جمهوری اسلامی از نیمه تعطیل همیشگی به تعطیلی کامل رسید. مبارک است. خلاصه نه از پلنگ تیز دندان (آیت الله خامنه ای) خبری بود و نه از شتر باربر (دولت احمدی نژاد ) و نه از گاو ماوماو کنان (قوۀ قضاییه و مقننه و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان و ... ) و نه حتی ازسگان پاسبان گله و کرکسان منتظر ته ماندۀ شکار پلنگ ( سپاهی ها و اطلاعاتی ها و امنیتی ها و سرکوب منش ها و حتی پاسبان رادان). و چه می گویم که حتی آیت الله یزدی هم که تا عید نوروز خواهد مرد مردانگی نکرد دو ماه زودتر بمیرد تا حداقل چهارتا بیانیۀ تسلیت صادر شود در این قبرستان!

2- هرچه بود و است فقط شلتاق خوشحال انگلستان است که سفرای از شمال و جنوب عالم را با شرق و غرب هماهنگ کرده برای طواف در کعبۀ ایران بین نادری و قلهک در تهران که فیلم و عکس و مستندات تهیه کنند از جدیدترین وحشی گری برادران و خواهران دانشجوی مو سفید و گیس پریشان. اما در این وسط یکی مثل همیشه از دل تاریخ خودش را چپانده توی ماجرا سینه زنان که هاشمی رفسنجانی باشد. و گفتم که باقی همه در سوراخ موشند فعلاً دلنگران: آیا ارزشش را داشت برای دستمالی ( بردن انتخابات انتصابی) قیصریه ای (موجودیت جمهوری اسلامی) را به آتش کشیدن! 

3- پاسخ آخوند حمید رسایی بعنوان فرمانده میدانی اشغال سفارت بریتانیا به این سؤال به "تخم"م است. و استدلالش دقیق. او می گوید: "این مهدوی کنی 86 ساله که خودش را چس کرده با آن یزدی مردنی در راه انداختن جبهۀ متحد؛ خودش بارش را بسته سی سال است و الکش را آویخته و اینقدر چاپیده اند همه شان که تا چهار نسل بعدشان هم داشته باشند بقدر کمی کم تر از بیل گیتس. اما من و ما چه. من هنوز اول راهم و جوان و هنوز فرزندانم به سن دانشگاه هم نرسیده اند تا چه رسد به سن مهدی هاشمی و سایر آقازادگان همه مدیر و مدبر از مهد تا لحد. پس مهدوی کنی زر می زند که ما را می خواهد خام کند برای اخته کردن. مگر ما اسکولیم در جبهه مان که اسمش هم همان رسمش است "پایداری". تا هر کجا که شد. یا آبادانی برای ما  و آقازادگان مان مثل همان که خودشان دارند و یا ویرانی برای همه. مگر خامنه ای مرده است که اینان می خواهند مملکت را به آرامش و ثبات برسانند. دیگر چه! یکباره بگویند: "بیایید انقلاب را تمام کنیم و حکومت تشکیل بدهیم و سروری کنیم دیگر"! خیانتی از این بالاتر هم می شود که انقلاب را بفروشیم به حکومت تمام!

4- سخن که به اینجا می رسد و همه خفه خون می گیرند حتی حمیدخان رسایی مثل همپالکی هایش حسین شریعتمداری و طائب و ذوالنور و سعیدی و نقدی و رحیم صفوی و عزیز جعفری و فیروز ابادی و مصلحی و ارضی و حدادیان و سه لاریجانی و یک مطهری و ... نوبت جلوه گری آیت الله هاشمی رفسنجانی است که لب بسخن می گشاید که: ای غافله سالاران! بدانید و آگاه باشید این منم طاووس علیین شده:

الف- به محمد نبی حبیبی مؤتلفه مأموریت می دهد که همه جا جار بزند که هاشمی می گوید سر سه چیز با کسی معامله نمی کنم یکی اصل نظام است و دومی ولایت فقیه و سه دیگر شخص آیت الله خامنه ای.

ب- آنوقت دستور می دهد یکی از خطبه های نماز جمعه اش در سال 60 را در سایتش منتشر کنند که او از همان موقع قانون گرا بوده است و فریاد می زده است که انقلاب و انقلابی گری و خودسری و هرج ومرج و هرکی هرکی را تمام کنید تا حکومت مستقر شود و سگ صاحبش را بشناسد. البته نه به این تندی که من به مضمون ترجمه کردم منظورش را. و صد البته نه بصورت آنلاین و زنده با جهت گیری مستقیم وقایع بنیاد افکن روز و اشغال سفارت بیگانه. بلکه به کنایه که "بدر می گویم در سال 60 که دیوار بشنود در سال 90" اف!

5- هاشمی رفسنجانی که آدم حسابی نبوده مثل بازرگان و یا هزاران روشنفکر دلسوز که امروز پزش را بدهد که "دیدید من سی سال پیش گفتم". بلکه او خودش نیز دلقکی بوده در بین خیل دلقک ها - گیریم که به خندادن جامعه هم معتقد - و حاصل حکومت ورزی او هم بوده بیشتر از همه این کثافت کاری ها با این درجه یک پلشت ها. او اگر می دانست که خودش مستند می گوید که می دانسته در سی سال پیش. غلط کرده تمکین کرده و وطن را به اینجا رسانده با مشارکت درجه اول و تأثیر گذار خود در این خیمه شب بازی و... تازه اینک چه می کند غیر از موس موس کردن در باسن خامنه ای! پس تنها محترمانه ترین خطاب به حضرتشان می شود: "آقای رفسنجانی لطفاً خفه شو. و اعصاب تاریخ را بهم نریز!" یا...هو